کد ِکج شدَنِ تَصآویر

کداهنگ برای وبلاگ

چشمه سلطان ولی کریز
چشمه سلطان ولی کریز
 
نويسندگان

 

 

 

کد خبر: ۸۵۱۹۸

 

روایتی خواندنی از نحوه شهادت سردار خیبر+عکس

 

قبل از راه افتادن و رفتن به سمت جزیره گفت: «مثل اینکه خدا ما را طلبیده»...

عقیق:سردار شهید محمد ابراهیم همت در 12 فروردین 1334 در شهرضا به دنیا آمد.حاج همّت در خرداد 1359 برای مقابله با ضد انقلاب به کردستان اعزام شد، محمد ابراهیم مدتی به عنوان مسئول روابط عمومی سپاه پاوه مشغول بود و پس از مدتی به عنوان فرمانده سپاه پاوه به جنگ پرداخت.شهید همت به همراه حاج احمد متوسلیان به دستور فرمانده کل سپاه مأمور تشکیل تیپ محمد رسول الله(ص) شدند، حاج احمد به عنوان فرمانده تیپ و شهید حاج همت به عنوان مسئول ستاد تیپ فعالیت می‌کردند.

او در مدّت فرماندهی تیپ محمد رسول الله(ص) که بعد به لشکر 27 تبدیل شد در چندین عملیات به صورت خط شکن وارد شد.شهید همت سرانجام در عملیات خیبر در17 اسفند 1362 به فیض شهادت نائل و در گلزار شهدای شهرستان شهرضا به خاک سپرده شد. همچنین مزار یادبود این شهید والامقام در قطعه 24 گلزار شهدای بهشت زهرا(س) زیارتگاه عاشقان شهدا است.

سردار جعفر جهروتی‌زاده از فرماندهان هشت سال دفاع مقدس است در کتاب خاطرات خود با عنوان «نبرد درالوک» چگونگی شهادت حاج ابراهیم همت را در17 اسفند سال 62 در عملیات خیبر را اینگونه توصیف می‌کند:

«... قبل از عملیات خیبر به اتفاق حاج همت و چند نفر دیگر از بچه‌ها وارد منطقه عملیاتی شدیم. نیروهای اطلاعات عملیات مشغول شناسایی بودند و کار برایشان به سبب هور و نیزاری بودن منطقه دشوار بود. از طرف دیگر، افراد بومی نیز در منطقه، وسط هور ساکن بودند و به ماهی گیری و کارهای دیگری می‌پرداختند. همین موضوع باعث می‌شد که نیروهای شناسایی تهدید شوند به ویژه از سوی بومیان که قطعا عراقی‌ها کسانی را در میان آن‌ها داشتند که هرگونه تحرکی را گزارش کنند. در این زمان لشکر 27 در چند جا عقبه داشت. پادگان دوکوهه به عنوان عقبه اصلی و پادگان ابوذر که بعد از والفجر 4 نیروهای لشکر در آنجا باقیمانده بودند...

شناسایی‌های عملیات خیبر ادامه پیدا کرد و دست آخر قرار شد که تعداد محدودی از نیروهای بعضی از یگان‌ها برای راه اندازی مقر‌ها و بنه‌های تدارکاتی وارد منطقه شوند. تعدادی از نیروهای واحد ادوات هم آمدند تا منطقه را برای عملیات آماده کنند. 

 
شکستن خط طلائیه با عبور از معبر 20 سانتی

 بالاخره شب عملیات فرا رسید. محور لشکر 27 منطقه طلائیه بود. البته بعضی از یگانهای لشکر هم قرار بود در داخل جزیره مجنون عمل کنند. لشک عاشورا و لشکر کربلا نیز محل مأموریتشان داخل جزیره بود. باید در طلائیه خط را می‌شکستیم و جلو می‌رفتیم و می‌رسیدیم به جاده‌ای که می‌خورد به شهر«نشوه» عراق و منطقه بصره. مأموریت لشکر 27 در حقیقت این بود که از این قسمت راه را باز کند. در مقابلمان هم کانالی به عمق 50 متر وجود داشت.

شب اول عملیات باید از روی دژی می‌رفتیم که تا یک نقطه‌ای ادامه داشت و پس از آن نقطه کاملا بسته می‌شد و پشتش میدان مین بود و بعد سنگرهای کمین و سنگرهای نیروهای عراقی. تا این نقطه که دژ ادامه داشت در دید عراقی‌ها نبودیم. راهی هم که کنار دژ برای عبور نیرو‌ها وجود داشت 20 سانتی‌متر بیشتر عرض نداشت. یک طرف این راه دیواره دژ بود- در سمت چپ- و طرف دیگرش هم آب. نیرو‌ها باید از این راه 20 سانتیمتری عبور می‌کردند تا به میدان مین می‌رسیدند و پس از خنثی کردن می‌ن‌ها و باز شدن معبر به خط دشمن می‌زدند. 
 
دشمن تمام امکانات و تسلیحاتش را بسیج کرده بود روی این معبر 20 سانتی متری تا از عبور نیرو‌ها جلوگیری کند. دو تا دوشکا کار گذاشته بوددند و چهار تا کاتیوشای چهل تایی. فکرش را بکنید در چند لحظه 120 گلوله کاتیوشا رو این معبری که 20 سانتی‌متر عرض داشت و 700 یا 800 متر طول، می‌ریخت.

با تعدادی از بچه‌های تخریب خودمان را رساندیم به میدان مین و معبر باز کردیم. چند نفری از بچه‌های تخریب به شهادت رسیدند ولی نیرو‌ها از معبر کنار دژ نتوانستند عبور کنند. آتش عراقی‌ها چنان سنگین بود که بیشتر بچه‌ها به شهادت رسیدند و راه بسته شد. من که می‌خواستم برگردم عقب دیدم راه نیست مگر اینکه پا بگذارم رو جنازه بچه‌ها. بعضی جا‌ها دژ می‌پیچید و در تیررس مستقیم نبود اما کاتیوشا بیداد می‌کرد. لحظه‌ای نبود که گلوله‌ای بر زمین نخورد. آن شب عراق به ندرت از خمپاره استفاده کرد و بیشتر آتش کاتیوشا سر بچه‌ها ریخت. ناچار پا رو جنازه بچه‌ها گذاشتم و آمدم... 

فقط ما سه نفر مانده‌ایم، اگر می‌گویید سه نفری حمله کنیم! 

 
آن شب عملیات متوقف ماند و همه چیز کشید به روز دیگر. شب بعد یک گردان عملیات را آغاز کرد و رفت جلو و تعداد زیادی شهید و مجروح داد. آن شب هم عملیات موفق نبود و نتوانستیم خط دشمن را بشکنیم. عراق چنان این دژ را زیر آتش می‌گرفت که پرنده نمی‌توانست پر بزند. از قرارگاه تأکید داشتند که هر طور شده خط شکسته شود. بیشتر نیرو‌ها به شهادت رسیده بودند و دیگر امیدی نبود که آن شب کاری انجام شود. 
 
من و حاج عباس کریمی و رضا دستواره رفتیم جلو. از روی شهدا رد شدیم و رفتیم دیدیم که به غیر از تعدادی نیرو بیشتر بچه‌هایی که جلو رفته‌اند همه به شهادت رسیده‌اند. تأکید برای شکستن خط به خاطر این بود که با متوقف شدن عملیات در این قسمت عملیات در جزیره هم به مشکل برخورده بود. 

آن شب حاج همت پشت بیسیم دائم می‌گفت: «آقا از قرارگاه می‌گویند باید امشب خط شکسته شود»... نیمه‌های شب پس از دیدن شرایط و اوضاع به این نتیجه رسیدیم که واقعا هیچ راهی وجود ندارد. رحیم صفوی آمده بود روی خط بیسیم و ما مستقیم صدای او را می‌شنیدیم که می‌گفت: هرطور هست باید خط شکسته شود. من پشت بیسیم یک طوری مطلب را رساندم که: آقاجان فقط ما سه نفر مانده‌ایم اگر می‌گویید سه نفری حمله کنیم! وقتی فهمیدند که وضعیت مناسب نیست گفتند؛ برگردید عقب.

شبهای بعد حمله از کنار دژ منتفی شد و بنا شد برای عبور از کانال محورهای دیگر را انتخاب کنیم. برای عبور از کانال هر شب یکی از گردان‌ها مأمور انداختن پل روی کانال و عبور از آن می‌شد. دست آخر قرار شد چند نفری از بچه‌های تخریب شناکنان از کانال عبور کنند و آن سو سنگرهای دشمن را خفه کنند و پس از باز کردن معبر در میدان می‌ن، نیروهای دیگر، این سوی کانال پل بزنند و رد بشوند. بچه‌های تخریب پریدند تو آب که بروند آن طرف اما زیر آتش سنگین دشمن موفق به این کار نشدند. 
 
آخرین شب عبور از کانال را به عهده من گذاشتند. یک مقدار محور را تغییر دادم و رفتم سمت دیگر. دوباره از بچه‌های تخریب تعدادی شناگر انتخاب کردیم و رفتیم پشت خط. شب خیلی عجیبی بود. بین رضا دستواره و حاج عباس کریمی از یک طرف و حاج همت هم از طرف دیگر درگیری لفظی پیش آمد. آن دو می‌گفتند: امشب نباید این کار انجام شود و حاج همت هم می‌گفت: دستور از بالاست و امشب باید از کانال رد بشویم. بعد از درگیری لفظی شدیدی که پیش آمد بنابر این شد که کار انجام شود. حاج همت هم به من گفت: برو جلو و این کار را انجام بده. 


 آتش عراقی‌ها امان از همه بریده بود. بعد از اینکه از آن محور ناامید شدیم قرار شد لشکر داخل جزیره برود. با حاج همت و چند نفر دیگر از بچه‌ها رفتیم داخل جزیره برای شناسایی تا پشت سرمان هم نیرو‌ها بیایند. در جزیره نیرو‌ها برای تردد باید از پلهایی که به پل خیبری معروف شدند استفاده می‌کردند یا از هاورکرافت. بعد از شناسایی برگشتیم و به همراه تعدادی از بچه‌های تخریب به داخل جزیره رفتیم. البته زمانی که ما در طلائیه عمل می‌کردیم گردان مالک به فرماندهی» کارور «در جزیره عمل می‌کرد و کارور نیز‌‌ همان جا به شهادت رسید.

جزیره تقسیم شده بود به دو محور: محور شمالی و محور جنوبی. هواپیماهای دشمن به شدت جزیره را بمباران می‌کردند. شاید در یکروز نود هواپیما هم زمان جزیره را بمباران می‌کردند. در جزیره نیرو‌ها فقط رو دژ‌ها جا گرفته بودند و بقیه منطقه آب و نیزار بود. یکهو می‌دیدی ده فروند هواپیما به ستون یک دژ را بمباران می‌کنند و می‌روند. حاج همت می‌گفت:» بی‌پدر و مادر‌ها انگار برای مرغ و خروس دانه می‌پاشند. 
 
نزدیک خط یک آلونک گلی بود که ظاهرا از قبل بومی‌ها آن را ساخته بودند. حاج همت بیسیم و تشکیلات مخابراتی را در آنجا مستقر کرده بود و با فرماندهان در ارتباط بود. بعد از اینکه نیرو‌ها در جزیره مستقر شدندف من و حاج همت سوار موتور شدیم تا برویم عقب ببینیم وضعیت چه طور است. 

 «مثل اینکه خدا ما را طلبیده» 


در آن چند ساعتی که ارتباط با خط مقدم قطع شده بود حاج همت به من گفت: حالا هی نیرو از این طرف می‌فرستیم که برود و خبر بیاورد ولی هرکس رفته برنگشته. یک سه راهی به نام سه راهی مرگ بود که هرکس می‌رفت محال بود بتواند از آن عبور کند. حاج همت به مرتضی قربانی- فرمانده لشکر25 کربلا- گفت: یکی دو نفر را بفرستند خبر بیاورند تا ببینم اوضاع چه شکلی است. قربانی گفت: من هیچکس را ندارم، هرکس را فرستادم رفت و برنگشت. حاجی سری تکان داد و راه افتاد سمت جزیره. قبل از راه افتادن جمله‌ای گفت که هیچوقت یادم نمی‌رود: «مثل اینکه خدا ما را طلبیده». 
 
بعد از رفتن حاجی من با یکنفر دیگر راه افتادم سمت جزیره و آمدیم داخل خط. عراقی‌ها هنوز به شدت بمباران می‌کردند. رفتیم جایی که نیرو‌ها پدافند کرده بودند. وضعیت خیلی ناجور بود. مجروحان زیادی روی زمین افتاده بودند و یا زهرا می‌گفتند و صدای ناله‌شان بلند بود. سعی کردیم تعدادی از مجروحان را به هر شکلی که بود بفرستیم عقب. 
 
جنازه عراقی‌ها و شهدای ما افتاده بودند داخل آب و خمپاره و توپ هم آنقدر خورده بود که آب گل آلود شده بود. بچه‌ها از شدت تشنگی و فقر امکانات، قمقمه‌ها را از همین آب گل آولد پی می‌کردند و می‌خوردند. حاج همت با دیدن این صحنه حیلی ناراحت شد. قمقمه بچه‌ها را جمع کرد و با پل شناور کمی رفت جلو و در جایی که آب زلال و شفاف بود آن‌ها را پر کرد و آمد. تو خط درگیری به شدت ادامه داشت. عراق دائم بمباران می‌کرد. ما نمی‌توانستیم از این خط جلو‌تر برویم. حاج همت به من گفت: شما بمان و از وضع خط مطلع باش. بیسیم هم به من داد تا با عقبه در ارتباط باشم و خودش برگشت عقب. 

 دیدار محبوب در جزیره مجنون؛ سه راهی شهادت

 
وقتی حاجی در حال بازگشت به طرف قرارگاه بوده تا در آنجا فکری به حال خط مقدم بکند در‌‌ همان سه راهی مرگ به شهادت می‌رسد. پس از رفتن حاج همت به سمت عقب یکی دو ساعتی طول نکشید که خط ساکت شد.‌‌ همان خطی که حدود یک ماه لحظه‌ای درگیری در آن قطع نشده بود و این سبب تعجب همه شد. ما منتظر ماندیم. گفتیم شاید باز هم درگیری آغاز شود. 
صبح فردا هوا روشن شد اما باز هم از حمله دشمن خبری نشد. اطلاع نداشتیم که چه اتفاقی افتاده است. بی‌خبر از آن بودیم که در جزیره سری از بدن جدا شده و حاج همت بی‌سر به دیدار محبوب رفته و دستی قطع شده‌‌ همان دستی که برای بسیجیان در خط آب آورد. جزیره با شهادت حاجی از تب و تاب افتاد. بالاخره زمانی که اطمینان حاصل شد از حمله عراقی‌ها خبری نیست، تصمیم گرفتم به عقب برگردم.

پیکر شهیدی که سر در بدن نداشت و یک دست او نیز قطع شده بود

در حالی که به عقب برمی گشتم در سه راهی چشمم به پیکر شهیدی افتاد که سر در بدن نداشت و یک دست او نیز از بدن قطع شده بود. از روی لباسهای او متوجه شدم که پیکر مطهر حاج همت است اما از آنجا که شهادت ایشان برایم خیلی دردناک بود‌‌ همان طور که به عقب می‌آمدم خود را دلداری می‌دادم که نه این جنازه حاج همت نبود. وقتی به قرارگاه رسیدم و متوجه شدم که همه دنبال حاجی می‌گردند به ناچار و اگر چه خیلی سخت بود اما پذیرفتم که او شهید شده است. 
 
شب‌‌ همان روز بدن پاک حاجی به عقب برگشت و من به قرارگاه فرماندهی که در کنار جاده فتح بود رفتم. گمان می‌کردم همه مطلع هستند اما وقتی به داخل قرارگاه رسیدم متوجه شدم که هنوز خبر شهادت حاجی پخش نشده است. روز بعد متوجه شدم که جنازه حاجی در اهواز به علت نداشتن هیچ نشانه‌ای مفقود شده است. من به همراه شهید حاج عبادیان و حاج آقا شیبانی به اهواز رفتیم. علت مفقود شدن جنازه حاج همت نداشتن سر در بدن او بود. 
 
چند روز قبل از شهادت حاج عبادیان مسئول تدارکات لشکر یک دست لباس به حاجی داده بود و ما از روی‌‌ همان لباس توانستیم حاجی را شناسایی کنیم و پیکر مطر ایشان را به تهران بفرستیم. پس از فروکش کردن درگیری‌ها به دو کوهه و از آنجا هم برای تشییع جنازه شهید همت به تهران رفتیم. پس از تشییع در تهران جنازه شهید همت را بردند به زادگاهس «شهرضا» و در آنجا به خاک سپردند. البته در بهشت زهرا نیز قبری به یادبود او بنا کردند.»








منبع:تسنیم


ادامه مطلب



[ سه شنبه 17 اسفند 1395  ] [ 6:29 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

 

کد خبر: ۸۵۲۱۲
برگی از تاریخ/ سالروز ولادت علامه بهلول

خاطره آیت‌الله خزعلی از «بهلول»+تصاویر

عقیق: 116سال پیش در چنین روزی (۸ جمادی‌الثانی) «محمدتقی بهلول گنابادی» در روستای بیلند استان خراسان به دنیا آمد و بعدها به «شیخ بهلول» و «علامه بهلول» شهرت یافت.

وی درباره این نامگذاری گفته است: «من از سنین کودکی همراه با درس خواندن، منبر رفتن را شروع کردم. البته در کودکی تنها برای زن‌ها منبر می‌رفتم. همیشه بعد از درس و منبر، در اوقات فراغت به بازی‌های کودکانه و بیشتر به بازی با حیوانات می‌پرداختم. زن‌های محل هم می‌گفتند نه به آن منبر و روضه‌ات و نه به این بازیگوشی‌هایت. رفتارهای تو مثل رفتار بهلول زمان امام صادق(ع) است. تقریبا از همان زمان و به دلیل همان تشابه این اسم روی ما ماند.»

 

 

او از استعدادی فوق‌العاده برخوردار بود، به‌طوری با یک سال و نیم ممارست موفق شد در سن ۷ سالگی قرآن کریم را حفظ کند. علاوه بر قرآن، آنطور که خودش گفته بیشتر خطبه‌های نهج‌البلاغه و خطبه فدکیه حضرت زهرا(س) و اغلب دعاهای صحیفه سجادیه و دعاهای دیگری چون دعای ابوحمزه ثمالی و بعضی از کتاب‌های درسی حوزه نظیر، الفیه ابن مالک، تهذیب‌المنطق و مطول و واقیه در اصول را از بر بود.

بهلول از طبع شاعری هم برخوردار بود و ۲۰۰ هزار بیت شعر گفته بود که همه را حفظ بود، همچنین ۵۰ هزار شعر هم از شعرای نامی مانند حافظ و سعدی و جامی در حافظه داشت.

 

 

او پس از آغاز مبارزه خود علیه رژیم رضاخانی، از همسرش جدا شد. بهلول در این باره می‌گوید: چون تصمیم گرفته بودم به شکلی وسیع به جهاد علیه رضاخان بپردازم و لازمه این کار تردد بین شهرهای مختلف برای برانگیختن و شوراندن مردم بود، دائما نگران همسرم بودم که زنی با ایمان بود. بخشی از این نگرانی برای تنهایی او بود و بخشی هم از این واهمه داشتم که مقامات حکومتی برای تحت فشار قرار دادن من به آزار او بپردازند. به همین خاطر به او گفتم: «آیا موافقی همان گونه که با رضایت و دوستی با هم ازدواج کردیم، حالا هم با کمال رضایت از هم جدا شویم؟» او گفت: «به خاطر جهاد در راه خدا، هر تصمیمی که تو بگیری من موافقم.» البته این تصمیم برایم بسیار سخت بود، اما برای انجام هدف بزرگم که مبارزه در راه خدا بود، آن را عملی کردم. بعد از طلاق به این نتیجه رسیدم که اگر بعد از جدایی از او بخواهم به مبارزه با رژیم ادامه دهم، باز هم دولت او را راحت نمی‌گذارد، لذا پس از سپری شدن مدت عده شرعی، او را به ازدواج یکی از دوستانم در سبزوار در آوردم. این شخص در بافندگی فرش و سجاده کار می‌کرد و همسرش مدتی قبل فوت کرده بود.

 

 

بهلول پس از واقعه‏ کشف حجاب توسط رضاخان، در اجتماع عظیم مردم مشهد در مسجد گوهرشاد علیه رژیم پهلوی سخنان تندی بیان کرد که به واکنش رژیم و کشتار تعداد زیادی از زائران حرم رضوی انجامید. از آن پس از مشهد متواری شد و به افغانستان رفت. از آن جا که سیاست افغانستانِ آن روز، در راستای سیاست ایران بود، حکام افغان برای این که روابط دو طرف به تیرگی نگراید، بهلول را زندانی کرده و بیش از ۳۰ سال در زندان نگاه می‏‌دارند!

 

 

بهلول سرانجام در روز جمعه هفتم مرداد ماه ۱۳۸۴ پس از ۱۰۵ سال زندگی سعادتمندانه به دیدار حق‌تعالی شتافت و پیکرش بعد از تشییع در تهران، مشهد و تربت حیدریه، در روز ۱۲ مرداد در ورودی شهر گناباد آرام گرفت. آرامگاه این مرد حق اکنون پذیرای بسیاری از اهالی علم و ادب است.

 

 

* علامه بهلول در بیان مرحوم آیت‌الله خزعلی

مرحوم آیت‌الله خزعلی معتقد بود چند اعجوبه در تاریخ اسلام وجود دارند، از جمله شاعر بزرگ «ابوالعلا معرّی»، حافظ بی‌سواد قرآن کریم «کربلایی کاظم ساروقی» و «بهلول گنابادی».
وی درباره یکی از خاطرات خود از بهلول می‌گوید: او نزدیک به ۳ دهه در زندان‌های نمناک و پر از ساس (حشره‌ای که انسان را می‌گزد) افغانستان سپری کرد. وی حافظه عجیبی داشت و شعر بسیار رثایی در خصوص حضرت زهرا(س) دارد که انسان را با خواندن آن به گریه وا می‌دارد. این مرد عارف و زاهد، شبی را در منزل ما مهمان بود و فردای آن شب ـ در عین کهنسالی ـ پیاده به قصد امامزاده داوود حرکت کرد. این مرد، ۱۰۵ سال از خدا عمر گرفت و این در حالی بود که غذای وی در اغلب اوقات، تنها نان و ماست بود. امیدوارم باز هم چنین اعجوبه‌هایی را در این کره خاکی ملاقات کنیم و البته یادمان نرود که خودمان نیز به دلیل «آدم بودن» اعجوبه هستیم. صفای باطن و خلوص نفس، انسان را به مقام و مرتبتی از اعجاز می‌رساند.


منبع:فارس

ادامه مطلب



[ سه شنبه 17 اسفند 1395  ] [ 6:28 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

 

 

 

 

کد خبر: ۸۵۱۶۴
 
 

 

آیه‌ها و آینه‌ها:

 

ارثی که آیت‌الله مرعشی برای فرزندانش گذاشت!

 

پول‌هایی که از طرف مسلمین مقید و متعهد به دین به دست مرجع تقلید می‌رسد، امانتی است که به‌عنوان وجوه شرعیِ در اختیار مراجع تقلید قرار می‌گیرد و این بزرگان گرچه اختیارات فراوانی در مصرف آن دارند، اما باید همواره در مصرف آن محتاط باشند.

عقیق:آیه:

خداوند متعال در قرآن می‌فرماید:

وَالَّذِينَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ مؤمنون/8

و مؤمنین كسانى‌اند كه امانت‌ها و پيمان خود را مراعات مى‏كنند

آینه:

حکایت؛ فرزند آیت‌الله العظمی مرعشی(ره)  نقل می‌کند: یادم هست مادر ما می‌فرمود: آقا چرا شما یک ماشین پیکان که هر شخصی دارد، نمی‌خرید؟ ایشان در جواب گفت از کجا؟ از خود که پولی ‌ندارم، این پول‌ها هم که وجوهات است، من بیایم از مال وجوهات ماشین شخصی بخرم؟! حالا من روزی یک‌بار درس می‌روم و روزی دو بار هم به نماز جماعت، جمعش یک ساعت و نیم هم نمی‌شود، من یک اتومبیل از وجوهات بخرم و در بیست‌وچهار ساعت، یک ساعت و نیم از آن کار بکشم، بقیه‌اش اینجا بخوابد، فردا جواب ولی‌عصر(عج) را چه بدهم!؟

آیت‌الله مرعشی تا آخرین روز زندگی‌اش از ماشین شخصی استفاده نکرد و برای رفتن به درس و نماز مانند دیگران کرایه می‌داد و سوار تاکسی می‌شد. برای مساجد و حسینیه‌ها به مشکل اجازه صرف وجوهات می‌داد و می‌فرمود: از هدایا استفاده کنید، هزینه کتابخانه نیز در مرحله اول از غیر وجوهات تأمین می‌شود و تنها مواقع ضروری از وجوهات استفاده می‌شود، ولی برای ساختن مدارس علمیه اجازه می‌داد و می‌فرمود: اینجا جایی است برای سربازان امام زمان (عج).

آیت‌الله‌العظمی مرعشی، تا لحظه وفات در حفظ بیت‌المال دقت می‌کرد، در وصیت‌نامه‌اش می‌خوانیم: من به‌زودی از این دنیا می‌روم، درحالی‌که برای ورثه خود جز نامی نیک باقی نگذاشتم و آن‌ها را به خداوند بزرگ سپرده‌ام.1

پی نوشت:
با اقتباس و ویراست از کتاب شهاب شریعت
منبع:حوزه


ادامه مطلب



[ سه شنبه 17 اسفند 1395  ] [ 6:26 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
 

 

 

کد خبر: ۸۵۰۷۸

 

آیه‌ها و آینه‌ها

 

دعایی که پیامبر(ص) نپسندید

 

یکی از ابزار تقرب بندگان به پروردگار متعال، دعا و درخواست کردن از درگاه اوست، قادر متعال در قرآن کریم به ما چگونه دعا کردن را آموخته است.


عقیق:آیه:
خداوند متعال در قرآن می‌فرماید:

رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ / بقره/201

پروردگارا به ما در دنیا (نیکی) عطا کن و در آخرت نیز (نیکی) مرحمت فرما! و ما را از عذابِ آتش نگاه‌دار

آینه:

حکایت؛پیامبر مهربان (صلی‌الله علیه و آله و سلم) که همواره جویای حال یاران خود می‌شد، دریافت که یکی از یارانش بیمار و بستری‌شده است. به عیادت او رفت و بر بالینش نشست. پس از احوال‌پرسی، بیمار گفت: یا رسول‌الله! نماز مغرب را با شما به جماعت خواندم، شما سوره قارعه را در نماز خواندید، من آن‌چنان تحت تأثیر قرار گرفتم که به خدا عرض کردم اگر در نزد تو گناهکارم، طاقت عذاب آخرت را ندارم، در همین دنیا مرا عذاب کن. اکنون ای رسول خدا می‌بینی که دعایم اجابت شده و بیمار شده‌ام.
 پیامبر فرمود: دعای درستی نکرده‌ای، می‌بایست در دعا به پیروی از قرآن کریم بگویی: رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ بقره/201 «پروردگارا به ما در دنیا نیکی عطا کن و در آخرت نیز نیکی مرحمت فرما! و ما را از عذابِ آتش نگاه‌دار).1

پی نوشت:
1.
با اقتباس و ویراست از کتاب هزار و یک حکایت قرآنی
منبع:حوزه


ادامه مطلب



[ سه شنبه 17 اسفند 1395  ] [ 6:25 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
 

 

کد خبر: ۸۵۱۵۸

مداحی حاج صادق آهنگران در دیدار دست اندرکاران راهیان نور با رهبر انقلاب

عقیق:حاج صادق آهنگران/دیدار دست اندرکاران راهیان نور با رهبر انقلاب  95/12/16
 
 
 
 
 
 

ادامه مطلب



[ سه شنبه 17 اسفند 1395  ] [ 6:24 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

 

 

 

کد خبر: ۸۵۱۴۹

مرحوم دولابی: اسلام همه کارش مداراست

مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: شارع فرمود اگر هفت قدم هم شده همراه جنازه برو. بعضی‌ها را دیدم که قدم‌هایشان را می‌شمرند، هفت قدم می‌روند و بر می‌گردند. به خیالشان این هم معامله دکّان و بازار است. نه! مدارا کرده است که چنین گفته است.
  عقیق:مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: هرکسی از مومنین که خداحافظی می‌کند نه تنها خودش می‌رود، رفقایی که مثل خودش بوده‌اند را هم برده است – هیچ – هر چیز خوبی هم که در رفقا هست آنها را هم دارد می‌برد.

بیخود نیست که مردم تشییع جنازه می‌روند. جنازه دارد آن چیز زیبایی که درون تو هست را می‌برد. والا مگر شما مجّانی تشییع جنازه می‌روی؟ همه برای آبگوشت، تشییع جنازه نمی‌روند. بلکه تک و توک برای آبگوشت می‌روند. اکثراً، مرده دارد آن را که در شما قشنگ است می‌برد؛ شما هم یک قدری همراهش می‌روی، آن را پس می‌گیری و برمی‌گردی. یا آن را به تو پس می‌دهد یا می‌گوید عجله نکن وقتِ تو هم خواهد رسید. به شما بشارت می‌دهد و قلبتان راحت می‌شود. فاتحه می‌خوانی و بر می‌گردی. تازه سنگین هم بر می‌گردی و رو به زن و بچه‌ات می‌آیی. می‌گویی مگر دنیای بیخود چیست که به آن بر گردیم؟

بعضی جنازه‌ها اگر خیلی قوی باشند ما را با خود می‌برند، خوب تمیزمان می‌کنند و اگر هم به دنیا می‌فرستند، می‌گویند برو چند روزی بمان و برگرد. خود آنها هستند که می‌فرستند.

مشایعت خیلی ثواب دارد. ببین مردم چقدر دچار دنیا بودند که شارع فرمود اگر هفت قدم هم شده همراه جنازه برو. بعضی‌ها را دیدم که قدم‌هایشان را می‌شمرند، هفت قدم می‌روند و بر می‌گردند. به خیالشان این هم معامله دکّان و بازار است. نه! مدارا کرده است که چنین گفته؛ خوب اسلام همه کارش مداراست. مخصوصاً پیامبر ما(ص). آیا گفته است هفت قدم؟ هفت قدم یعنی هفت آسمان، یعنی هفت زمین. آیا نمی‌دانی که روح مومن را هفت آسمان بالا می‌برند؟ یعنی هفت آسمان همراه او مشایعت کن و نزد خدا برو تا خدا را ببینی و برگردی. وقتی نماز می‌خوانی آن را به طبقه اول آسمان می‌برند. ملائکه طبقه اول، آن را به طبقه دوم می‌برند. دومی‌ها آن را نگاه می کنند، بو می‌کنند تا ببینند می‌شود آن را به آسمان سوم برد؟ اگر لایق بود آن را می‌گیرند والا آن را نمی‌گیرند و بر می‌گردانند. از نو، ببین طبقه دوم و سوم همین جور است. ملائکه آسمان سوم حق ندارند پایین بیایند. آنجا هستند و این عبادت‌ها را اگر لایق بود می‌گیرند.

 

پی نوشت:

کتاب طوبی محبت؛ جلد چهارم - ص 17

مجلس حاج محمد اسماعیل دولابی

منبع:تسنیم

ادامه مطلب



[ سه شنبه 17 اسفند 1395  ] [ 6:23 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

 

 

 

 
۲
گفتاری از استاد میرباقری

عظمت بکاء و زیارت سیدالشهداء و رسیدن به مقام مفلحین و فائزین

 
حضرت فرمودند اگر کسی زیارت سیدالشهداء کند درحالیکه عارف بحق ایشان باشد در هر قدم ثواب صد حج و عمره و جهاد با یک پیامبر فرستاده شده در دفاع از دین خدا را به او می دهند. و بعد جمله ای دارند که می فرمایند این حرف را برای کسی که تحملش را دارد بگو که زیارت حسین(ع) در عرفه مانند کسی است که خداوند را در مقام عرش زیارت کند.
عظمت بکاء و زیارت سیدالشهداء و رسیدن به مقام مفلحین و فائزین
گروه فرهنگی جهان نيوز: آنچه پیش رو دارید دهمین جلسه سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین سید محمد مهدی میرباقری در دهه اول محرم الحرام سال 94 است که در حسینیه حضرت زهرا(س) -شجاع فرد- برگزار شده است. ایشان در این بحث در روز عاشورا ایراد شده است بیان می کنند که عاشورا پدیده مهم و عجیبی است که بکاء و زیارت ایشان آثار خاصی دارد و تربت ایشان حتی خواصی یافته است. جریانی است که همه انبیاء و اولیاء با آن همراه شده اند. و در متن جلسه روایاتی را در زیارت و همراهی با سیدالشهداء بیان می کنند.
 
بزرگی عاشورا و آثار بکاء و زیارت و تربت ایشان
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین و لعنة علی اعدائهم. در این روز که عاشوراست فقط چند روایات را بیان می کنیم. این جریان از ابتدای خلقت مورد توجه خداوند و اولیاء الهی بوده است و آثار و برکاتی هم بر او مترتب است که در روایات اشاره شده است. از جمله آنها آثار بکاء بر سیدالشهداء است که چه ثواب ها و برکاتی دارد و اینها شعاع وجود خود حضرت است. عاشورا عبادت عجیبی بوده است که شعاع آن اینقدر نورانی و پربرکت است. و شاید مستحبی نداریم که اینقدر بر آن ثواب ذکر کرده باشند الا زیارت خود حضرت.

اثر دیگر در روایات اثر تربت ایشان است. که مثلا فرمودند شفاء برای هر دردی است. «شفاء من کل داء»(1) که بعضی فرموده اند اطلاق روایت دلالت دارد که بیماری های باطنی و روحی را هم از بین می برد برای کسی که به قصد استشفاء استفاده کند. حتی بلاهایی که خداوند برای رشد و کمال انسان می فرستد به برکت این تربت آن رشدها و کمالات به انسان داده می شود و آن ابتلاء مرتفع می شود. و یا اگر مشکلات و بیماری ها تصرف و نفوذ شیطان باشد اینها با تربت ایشان دفع می شود.

اثر دیگر عاشورا، زیارت ایشان است که خدا آثار و برکات فوق العاده ای قرار داده است. اگر راه نزدیک بشود که باید رفت و نباید بی مبالاتی کرد (در روایت فرمود که کسی که مبالاتی کند دینش ناقص دارد) و اگر نشد از راه دور باید زیارت کرد.

در فضائل آن تعابیر فوق العاده ای داریم. در روایتی فرمود: «عَنْ بَشِيرٍ الدَّهَّانِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ‏ وَ هُوَ نَازِلٌ بِالْحِيرَةِ وَ عِنْدَهُ جَمَاعَةٌ مِنَ الشِّيعَةِ فَأَقْبَلَ إِلَيَّ بِوَجْهِهِ فَقَالَ يَا بَشِيرُ أَ حَجَجْتَ الْعَامَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ لَا- وَ لَكِنْ عَرَّفْتُ بِالْقَبْرِ قَبْرِ الْحُسَيْنِ ع فَقَالَ يَا بَشِيرُ وَ اللَّهِ مَا فَاتَكَ شَيْ‏ءٌ مِمَّا كَانَ لِأَصْحَابِ مَكَّةَ بِمَكَّةَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فِيهِ عَرَفَاتٌ فَسِّرْهُ لِي فَقَالَ يَا بَشِيرُ إِنَّ الرَّجُلَ مِنْكُمْ لَيَغْتَسِلُ عَلَى شَاطِئِ الْفُرَاتِ ثُمَّ يَأْتِي قَبْرَ الْحُسَيْنِ ع عَارِفاً بِحَقِّهِ فَيُعْطِيهِ اللَّهُ بِكُلِّ قَدَمٍ يَرْفَعُهَا وَ [أَوْ] يَضَعُهَا مِائَةَ حِجَّةٍ مَقْبُولَةٍ وَ مِائَةَ عُمْرَةٍ مَبْرُورَةٍ وَ مِائَةَ غَزْوَةٍ مَعَ نَبِيٍّ مُرْسَلٍ إِلَى أَعْدَاءِ اللَّهِ وَ أَعْدَاءِ رَسُولِهِ [إِلَى أَعْدَى عَدُوٍّ لَهُ يَا بَشِيرُ] يَا بَشِيرُ اسْمَعْ وَ أَبْلِغْ مَنِ احْتَمَلَ قَلْبُهُ مَنْ زَارَ الْحُسَيْنَ ع يَوْمَ عَرَفَةَ كَانَ كَمَنْ‏ زَارَ اللَّهَ‏ فِي‏ عَرْشِهِ‏»(2)

راوی از می گوید امام از من سوال کردند که امسال حج رفته ای یا خیر. جواب دادم خیر ولی کربلا برای زیارت رفتم. حضرت فرمودند اگر در عرفه کربلا بروی ثوابت از کسی که در عرفات و حج است کمتر نیست. راوی گویی تعجب کرد که عرفات و آن صحرا و وقوف در مکه است؟ حضرت فرمودند اگر کسی زیارت سیدالشهداء کند درحالیکه عارف بحق ایشان باشد در هر قدم ثواب صد حج و عمره و جهاد با یک پیامبر فرستاده شده در دفاع از دین خدا را به او می دهند. و بعد جمله ای دارند که می فرمایند این حرف را برای کسی که تحملش را دارد بگو که زیارت حسین(ع) در عرفه مانند کسی است که خداوند را در مقام عرش زیارت کند.

زیارت و رسیدن به مقام صالحین و مفلحین و فائزین

در روایتی در ثواب زیارت فرمود: «قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‏ يَا حُسَيْنُ مَنْ‏ خَرَجَ‏ مِنْ‏ مَنْزِلِهِ‏ يُرِيدُ زِيَارَةَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع إِنْ كَانَ مَاشِياً كَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِكُلِّ خُطْوَةٍ حَسَنَةً وَ حَطَّ بِهَا عَنْهُ سَيِّئَةً حَتَّى إِذَا صَارَ بَالْحَائِرِ كَتَبَهُ اللَّهُ مِنَ الْمُفْلِحِينَ وَ إِذَا قَضَى مَنَاسِكَهُ كَتَبَهُ اللَّهُ مِنَ الْفَائِزِينَ حَتَّى إِذَا أَرَادَ الِانْصِرَافَ أَتَاهُ مَلَكٌ فَقَالَ لَهُ أَنَا رَسُولُ اللَّهِ رَبُّكَ يُقْرِئُكَ السَّلَامَ وَ يَقُولُ لَكَ اسْتَأْنِفِ الْعَمَلَ فَقَدْ غُفِرَ لَكَ مَا مَضَى»(3) یعنی اگر کسی به زیارت سیدالشهداء برود درحالیکه پیاده است در هر قدمش ثواب و حسنه ای برای او هست و سیئه ای از او برداشته می شود.

گویا برای زیارت باید انسان مطهر باشد و کسی که مطهر نباشد دستش به امام نمی رسد که فرمود: «لا یمسه الا المطهرون»(واقعه/79) و وقتی به حائر و محدوده حرم رسید (که در روایات هست اینجا ملائکه به استقبال شما می آیند) خدا او را از مفلحین قرار می دهد. مفلحین را قرآن در سوره مبارکه مومنون توضیح داده است که: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ * الَّذِينَ هُمْ فىِ صَلَاتهِِمْ خَاشِعُونَ * وَ الَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ * وَ الَّذِينَ هُمْ لِلزَّكَوةِ فَعِلُونَ * وَ الَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ...» و 9 ویژگی بسیار بالا برای این مفلحین بیان شده است. در نقل دیگری از این حدیث بجای مفلحین، صالحین بیان شده است که از مقامات بسیار بلند و دسته منعم علیهم در قرآن هستند.

بعد حضرت ادامه می دهند که وقتی زائر مناسکش را انجام داد خداوند او را از فائزین مکتوب می کند. در باب فائزین در قرآن خداوند فرموده است: «الَّذينَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا في‏ سَبيلِ اللَّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْفائِزُون»(توبه/20) در این آیات که ابتدا مقایسه بین مقامات و تفاخرهای جاهلی بوده است ایمان به خدا و قیامت و جهاد فی سبیل الله را عامل برتری می داند و سقایت حاجیان و کلید دار کعبه بودن را کنار می زند و بعد بیان می کند که کسانی که ایمان آوردند و مهاجرت کرده و جهاد در راه خدا با اموال و انفس داشتند اینها درجه بسیار بزرگی در نزد خدا دارند و اینها همان فائزین هستند. و در ادامه می فرماید: «يُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُم بِرَحْمَةٍ مِّنْهُ وَ رِضْوَانٍ وَ جَنَّاتٍ لهَُّمْ فِيهَا نَعِيمٌ مُّقِيمٌ * خَلِدِينَ فِيهَا أَبَدًا إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ» یعنی آنها مشمول رحمت خداوند می شوند و رضوان الهی را می چشند (مقام رضوان دارند) و بهشت هایی که نعمت های پایدار دارند و بلکه اجر عظیمی دارند که گویی این را دیگر ذکر نکرده است.

در ادامه روایت فرمود وقتی زیارت تمام می شود و درحال برگشت است ملکی از جانب خدا می آید و پیام خداوند را به او می رساند که من رسول و فرستاده خدا بر تو هستم و پروردگارت بر تو سلام می رساند و می گوید که عمل را از نو شروع کن که همه پرونده تو پاک شده است. یعنی یک چنین ثواب ها و آثاری برای زیارت حضرت بیان شده است.

حرم مطهر سیدالشهداء(ع) بیان شده است که «مختلف الملائکه» است یعنی محل رفت و آمد ملائکه است و مرتب ملائکه در حال رفت و آمد هستند. در مورد رفت و آمد انبیاء الهی نقل شده است که: «عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ‏ لَيْسَ نَبِيٌّ فِي السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ إِلَّا يَسْأَلُونَ اللَّهَ تَعَالَى أَنْ يَأْذَنَ لَهُمْ فِي زِيَارَةِ الْحُسَيْنِ ع فَفَوْجٌ يَنْزِلُ وَ فَوْجٌ‏ يَصْعَد»(4) یعنی دسته ای رفته و دسته ای دیگر می آیند. اینها خواص حرم و کربلای ایشان است. در عاشورا ایشان کاری کردند که کربلا همیشه قبله قلوب همه حتی انبیاء الهی شده است.

پی نوشت ها:
(1) كامل الزيارات، النص، ص: 279
(2) كامل الزيارات، النص، ص: 172
(3) تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، ج‏6، ص: 43
(4) كامل الزيارات، النص، ص: 111
کد مطلب: 506346
 
 

نام شما
آدرس ايميل شما

ادامه مطلب



[ سه شنبه 17 اسفند 1395  ] [ 6:19 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

 

انقلابی ام و به اولاد دل نمی بازم / تک نگاشتی درباره حاج صادق آهنگران

من انقلابی ام و در خروش می آیم / به یک اشاره رهبر به جوش می آیم
سه شنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۵ ساعت ۱۶:۰۱
صادق آهنگران، به خوبی توانسته است خود را بازسازی کرده و در مفاهیم زمان دار جنگ هشت ساله متوقف نماند؛ درست از همان روزگار پایان جنگ او به دنبال استمرار مفاهیم پایه ارزشی، جنسی از «اعتراض مقدس» را نمایندگی می کند.
انقلابی ام و به اولاد دل نمی بازم / تک نگاشتی درباره حاج صادق آهنگران
گروه فرهنگی جهان نيوز، سید مهدی سیدی: برای خیلی ها آشناترین صدای ایرانی، در فضای جهاد و شهادت، صدای اوست. صدایی که حالا پیر شده، اما کهنه نشده است. «ای شهیدان به خون غلتان خوزستان، درود! / لاله های سرخ پرپرگشته ایران، درود!» این مطلع همان نوحه ای است که مردم ایران در یک روز، چند بار از تلویزیون شنیدند و او را در ساختمان خاطرات خود، راه دادند. نوحه ای که برای اولین بار پیش امام و در حسینیه جماران خوانده شد.

حالا او دوباره در اهواز مستقر شده است. همانجایی که 59 سال قبل به دنیا آمده است. هنوز می خواند و از این جلسه به آن جلسه دعوت می شود، هنوز مردم برای شنیدن صدایش در یادواره ها و مراسم انقلابی، انتظار می کشند؛ چراکه او به یک نماد ویژه در دفاع مقدس تبدیل شده است.

شاید انتظار آن بوده است که با اتمام دفاع مقدس، «حاج صادق آهنگران» به پایان برسد و یا حداقل کمرنگ و کم حضور شود، اما او نسبتی پایدار با فرهنگ مقاومت برقرار کرده است و به یک کرسی پایدار در این صحنه دست یافته است؛ و البته صحنه مقاومت، به این سادگی ها جمع شدنی نیست. پس هنوز این عبارت های او جذاب و پرتکرار است:  «ای لشکر صاحب زمان! آماده باش آماده باش؛ بهر نبردی بی امان آماده باش آماده باش»

صادق آهنگران می گوید روزهای انقلاب، به همراه دو سه نفر دیگر، روی یک ماشین بلندگودار شعارهای انقلابی می خوانده است.

حالا او خود به بخش ماندگاری از شعارهای انقلاب و دفاع، تبدیل شده است. او یک تنه حامل بخشی نمادین از ارزش های انقلاب و دفاع مقدس است، برای همین در منظر عموم دارای اعتبار و احترام است و عملا به بخشی از سرمایه فرهنگی موجود تبدیل شده است.

شاید برای همین است که گاه و بیگاه، رسانه های خاص، سراغش را می گیرند و می کوشند برایش حاشیه ای ساخته و در هجمه های رسانه ای، او را در معرض برخی شبهات دیگرساخته دفاع مقدس قرار دهند، اینکه مثلا جوان های ما به خاطر جذبه صدای او، به هیجان آمده و خود را به شهادت رسانده اند!!؛ آن ها می خواهند این سرمایه را خراش داده و یا از انتفاع فرهنگی و قدسی اش بکاهند.

صادق آهنگران، به خوبی توانسته است خود را بازسازی کرده و در مفاهیم زمان دار جنگ هشت ساله متوقف نماند؛ درست از همان روزگار پایان جنگ او به دنبال استمرار مفاهیم پایه ارزشی، جنسی از «اعتراض مقدس» را نمایندگی می کند.

در سال های اول دهه هفتاد نسبت به توسعه مادی شهرها و تسلط نگاه غربی و فراموشی ساحت های معنوی دفاع، نوحه می خواند. «مرا اسب سپیدی بود روزی، شهادت را امیدی بود روزی؛ ... در باغ شهادت را نبنديد؛ به ما بيچارگان زان سو نخنديد» او به روند بی اعتنایی به ارزش ها معترض می شود و با همین جنس اعتراض، مفاهیم دفاع مقدس را زنده نگه می دارد. «هلا دین فروشان دنیاپرست / سکوت شما پشت ما را شکست»

حالا کافی است همین دو سه روز یک جستجوی ساده در اینترنت انجام دهید تا فصل جدیدی از انقلابی گری او را ببینید. فصلی که به مذاق خیلی از مخاطبان خوشایند آمده و در فضاهای مجازی بازنشر می شود:

من انقلابی ام و در خروش می آیم
به یک اشاره رهبر به جوش می آیم
بگو به خصم توان مرا محک نزند
بگو بترسد و بر زخم ها نمک نزند


او در جلسه ملاقات اهالی راهیان نور، با مقام معظم رهبری، شعر بلندی می خواند که برخی ابیات آن، موج جدیدی را در میانه اخبار به راه می اندازد: «منم که در دل طوفان به نوح می نازم / شبیه نوح به اولاد دل نمی بازم / ببین چگونه دهم سر، پسر که چیزی نیست / به راه دوست تمام جهان پشیزی نیست»

این روایت ماجراست تا اینجای کار! اما انقلابی ماندن تکلیف سخت و پر ابتلاء همگان است. رسانه ای از صادق آهنگران می پرسد اگر یک روز ارباب از این بارگاه بیرونت کند چه می کنی؟ او پاسخی می دهد که برای خاتمه این یادداشت، بهترین است: «خدا نکند. ان‌شاءالله که ارباب بیرونمان نمی کند.»

کد مطلب: 506513

 

ادامه مطلب



[ سه شنبه 17 اسفند 1395  ] [ 6:17 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

 

 

 

1395/12/16 دوشنبه

در مسجد جامع شیرگاه؛

مراسم سومین روز درگذشت حجت الاسلام مجتهدزاده برگزار شد

مراسم سومین روز درگذشت حجت الاسلام مجتهدزاده رئیس سابق سازمان قضایی نیروهای مسلح استان با حضور جمعی کثیری از مردم و مقامات استان، در مسجد جامع شیرگاه برگزار شد.

نماینده مردم مازندران در مجلس خبرگان رهبری در این مراسم گفت: حجت الاسلام مجتهدزاده از سرمایه های دنیایی خود برای تقویت دین خدا استفاده کرد.
آیت الله معلمی افزود: ایشان تمام کارهایشان برای خدا بود و تمام زندگی اش را وقف تقویت دین کرد.
وی ادامه داد: ایشان هر کار نیکی را برای خدا یاد می گرفت، برای خدا عمل می کرد و برای رضای خدا نیز به دیگران آموزش می داد.
امام جمعه قائم شهر تصریح کرد: ایشان در مسئولیت های مختلف به وظیفه اش به نحو شایسته ای عمل می کرد و نگهداری اسرار مردم، از خصوصیات بارز این بزرگ مرد بود و خبر درگذشت وی، باعث تألم و تأثر همه اطرافیان شد.
آیت الله معلمی در انتها با بیان اینکه ولایتمداری در زمان امام معصوم و الان هیچ فرقی ندارد، تصریح کرد: حجت الاسلام والمسلمین مجتهدزاده در قبل و بعد انقلاب نقش بی بدیلی از خود به یادگار گذاشته تا جایی که در هفتم اسفند 1360 وقتی منافقان به پایگاه مقاومت شیرگاه حمله ور شدند ایشان به همراه کلیه مردم شهر به سرکوب آنان پرداختند.
همچنین در این مراسم، پیام تسلیت رئیس سازمان قضایی نیروهای مسلح قرائت شد.
 
 
 
http://barrud.rasekhoonblog.com

 

 شکلک های محدثه
احمداسماعیلی کریزی/"استان خراسان رضوی،

ادامه مطلب



[ سه شنبه 17 اسفند 1395  ] [ 6:16 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
 

 

 

 

 

 

http://barrud.rasekhoonblog.com

 

 شکلک های محدثه
احمداسماعیلی کریزی/"استان خراسان رضوی،
 

 

 

 

 

 

http://barrud.rasekhoonblog.com

 

 شکلک های محدثه
احمداسماعیلی کریزی/"استان خراسان رضوی،

 

 

 

 

 


ادامه مطلب



[ سه شنبه 17 اسفند 1395  ] [ 6:08 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

 

"کوکوشام ،کوکوشام" چیست؟؟
.
.

.
.
.
.
آیا نام غذایی برای شام است؟

 

 


آیا نام یک نوع کوکو است؟

 

 

 


خیر.

 

 


فریادهای بی اَمان یک پیر زن کاشمری

 

است که از مسجد بیرون آمده و دنبال

 

 

کفشهایش میگردد

 

 



کانال  کـاشـمریـهـا **      

 

 

  

 

http://barrud.rasekhoonblog.com

 

 شکلک های محدثه
احمداسماعیلی کریزی/"استان خراسان رضوی،

 

Image result for ‫کفش‬‎
Image result for ‫کفش‬‎

 

 

 

 

 

baghdasht1.blogfa.com

 

ادامه مطلب



[ سه شنبه 17 اسفند 1395  ] [ 6:07 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

شعر محلی شهر کاشمر
 

 


دم عیده و کاشمر پر هیاهو*

 


چنی د جنب و جوش رفته که نگو*



یکه رخت مستنه و یکه آجیل*

 


یکه میوه گرفته دو سه زنبیل*

 


د شیرینی فروشیا د صفن*

 

 


همه ایران بره کاشمر د کفن*

 

 


خیابون مدرس غلغلیه*

 

 


در دیکونا اسبابا یلیه*

 

 


سه چار تار مبینی از جعفرآباد*

 

 


نوار استندن از پاساژ سجاد*

 

 



یکه هست سفره مفروشه د سر راه*

 

 


چه پول مستنه او همچو ور پا*

 

 



د تو پاساج شهرداری مبینی*

 

 

 


نیه جای که یک دقه بشینی*

 

 



گرو متن د اونجه کیف و کوشار*

 

 

 


از اونجه نستنن یک وخته شلوار*

 

 

 



د سر قائم مگی تظاهراته*

 

 

 


د اونجه ماهی قرمیزا بساطه*

 

 



هموجور مخرن مگن ندرم*

 

 

 


مگن شو عیده از کجه بییرم*

 

 


پرده و موکت و ال سی دی و مبل*

 

 

 


تا شیرینی و سوهن و گز و نقل*

 

 



خلاصه برکته د شهر کاشمر*

 


از اینجه نییه در هیجای بهتر*

 



هرکه باور ندره عید امسال*

 


بیین تا ببینن ای شهر با حال*

 




شعر: حسین مردانی**

 

 

 

 

 

http://barrud.rasekhoonblog.com

 

 شکلک های محدثه
احمداسماعیلی کریزی/"استان خراسان رضوی،

ادامه مطلب



[ سه شنبه 17 اسفند 1395  ] [ 6:06 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

 

    

photo_2017-01-18_04-44-44.jpg

 

 

 

 

الف: در خانه خودشان دفن شده اند ، ب: بین بیت ومنبر پیامبر( ص) که فرموده ا ند: مابین بیت ومنبر من باغی از باغ ها ی بهشت است ،ج:  بقیع در کنار قبور ائمه (ع) ، هفت و بقولي چهل صورت قبر در بقيع برای ایشان ساخته شد.

 

8- اسماعيل بن امام صادق (ع) متوفی سال 143 هجری قمری، که فرقه اسماعیلیه خود را منتسب به ایشان می دانند وبعد از امام صادق( ع) وی را امام خود معرفی می کنند ،هرچند ایشان از افراد مؤمن ومتدین ومورد تأیید امام صادق( ع) بوده وهرگز ادعای امامت وجانشینی پدر را نداشته بلکه به امامت برادرش حضرت موسی بن جعفر (ع) ایمان واعتقاد کامل داشته است ،قبر ایشان، مقابل درب كنوني خارج بقيع و درسمت غربي  آن در مجاورت قبور ائمه به فاصله 15 متر از ديوار بقيع قرار داشته، و از سال 1395هجری قمری برابر باسال 1353 شمسی در طرح توسعه تخريب و به مجاورت شهداي احد منتقل شد که از شرق قبور شهدابطرف قبر حليمه سعديه به فاصله ده قدم معمولي داخل بقيع واقع شده است.[1]

 

ودرسال1353 شمسی، بنا به نقل یکی از ایرانی ها که به طور اتفاقی هنگام جابجائی جنازه حضرت اسماعیل بن امام صادق (ع) دربقیع حضور داشته است ،جنازه تروتازه وسالم بوده است.     

                                               

9- ام البنين :  ( فاطمه کلابیه زوجه علی( ع ) مادر چهار شهيد بنامهاي عباس ،عبدالله ،جعفر ، عثمان  كه در كربلا شهيد شدند

                                                                                                                                                           10- عمه هاي پيامبر : بنامهاي عاتكه و صفيه ،(مادر زبير )    صفيه :  در جريان جنگ احزاب يك يهودي جاسوس را داخل شهركشت، اوعلاوه بر شجاعت شاعر هم بود.   

 

11-  همسران پيامبر(ص) :

                                                                                                                                                                                                                  الف :  زينب فرزندخزیمه  متوفاي چهارم هجري     

                                                                                                                        

    ب : ريحانه فرزند زبير متوفاي هشت هجري     

                                                                                                                     

      ج : ماريه قبطيه متوفاي شانزدهم هجري  

                                                                                                                                                د:  زينب فرزند جحش متوفاي بيست هجري   

                                                                                                                                          ه : ام حبيبه فرزند ابوسفيان متوفاي چهل و دو يا چهل و چهار هجري     

        و : حفصه فرزند عمر متوفاي چهل و پنج هجري      

                                                                                                                   

    ز: سوده متوفاي پنجاه يا پنجاه و چهار                 

                                                                                                                            

     ح: صفيه فرزندحیی بن اخطب - متوفاي پنجاه هجري      

                                                                                              

   ط : جويره فرزند حارث متوفاي پنجاه يا پنجاه و شش هجري 

                                                                                 

     ی : عايشه فرزند ابوبكر متوفاي پنجاه و هفت يا پنجاه و هشت هجري     

                                                 

  ک : ام سلمه متوفاي شصت و يك هجري     

   

  12-  عقيل : برادر امیر المؤمنین( ع)  که  بيست سال از ایشان بزرگتر بود      

                                                                                                                 

 

13- عبدالله بن جعفر شوهر حضرت زینب (س) : در سال هشتاد هجري در گذشت  .      


[1] - مجله میقات شماره 20 ص 71

 

 

 

 

http://barrud.rasekhoonblog.com

 

 شکلک های محدثه
احمداسماعیلی کریزی/"استان خراسان رضوی،

 

 


ادامه مطلب



[ دوشنبه 16 اسفند 1395  ] [ 5:57 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

 

       مدفونین دربقیع    :

                                                                                                                                          1- امام مجتبي (ع):

 

photo_2017-01-18_04-44-44.jpg

 

 

 

  ولادت: 15رمضان سال سوم هجري ، مدت امامت ده سال، صلح سال 41 هجري ،مدت عمر شریف 47 ، شهادت 28 صفرسال 50 هجری قمری                                                                                                                                        2- امام سجاد (ع):

 تولد پنجم شعبان یانیمه جمادی الاولی سال 38 هجري، بعد از حادثه كربلا 34 سال زنده ماند ند مدت امامت 35 سال مدت عمر شریف 57 سال وشهادت  در 12  یا 25 محرم سال 94 هجري به تحريك وليد بن عبدالملك به شهادت رسيدند.                                                                                              

  3- امام باقر (ع):

 

در سوم صفریا اول رجب  سال 57 هجری متولد شدند مدت امامت 19 سال مدت عمر شریف 57 سال ، شهادت هفتم ذی حجه  سال 114 يا 117 هجری به تحريك هشام بن عبدالملك شهيد شدند .                                                                                                                                                                                                                        4- امام صادق (ع):

 

در 17ربیع الاول سال80يا 83 هجری متولد شدند ،مدت امامت 34 سال مدت عمر شریف 65 سال و در25 شوال یا 15 رجب سال 148هجری  به تحريك منصور دومين خليفه عباسي شهيد شدند .                                                                                                                                                                 

5- فاطمه( س) بنت اسد : در سال هشتاد هجري فوت كرد وتوسط پیامبر ص) در بقیع دفن شدند.

6- عباس عموي پيامبر(ص) که در کنار قبور ائمه( ع) دفن شدند.

7- دختران پيامبر (ص)  :

                                                                                                                                                                                                                 الف : زينب :همسر ابوالعاص بن ربيع پس از هجرت در مكه نزد همسرش ماند ، ابوالعاص در جنگ بدر به اسارت در آمد،زينب گلوبند خودش را بعنوان فديه فرستاد پيامبر گلوبند را پس فرستاد و ابولعاص را مشروط به اينكه زينب را طلاق دهد و به مدينه بفرستد آزاد كرد  وزينب به پيامبر(ص) ملحق شد چند سال بعد ابوالعاص ايمان آورد به مدينه آمد و با زينب ازدواج كرد 

 

 ب :

 

 

 

تاریخ اماکن مکه ومدینه(76): ازکتاب حرمین شریفین نوشته حجت الاسلام علی اسماعیلی کریزی

 

http://barrud.rasekhoonblog.com

 

 شکلک های محدثه
احمداسماعیلی کریزی/"استان خراسان رضوی،

ادامه مطلب



[ دوشنبه 16 اسفند 1395  ] [ 5:55 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
.: Weblog Themes By themzha :.

تعداد کل صفحات : 10 :: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10

درباره وبلاگ


استان خراسان رضوی:شهرستان مشهدمقدس

آمار سايت
كل بازديدها : 4050556 نفر
تعداد نظرات : 49 عدد
تاريخ ايجاد وبلاگ : پنج شنبه 14 خرداد 1394  عدد
كل مطالب : 13380 عدد
آخرين بروز رساني : یک شنبه 3 فروردین 1399 
کد موزیک آنلاین برای وبگاه
امکانات وب