کد ِکج شدَنِ تَصآویر

کداهنگ برای وبلاگ

چشمه سلطان ولی کریز
چشمه سلطان ولی کریز
 
نويسندگان
کد خبر: 50265
 
روحانی :

انتخاب حضرت آیت‌ الله خامنه‌ای به رهبری انقلاب عنایت الهی و موجب استحکام نظام بود

رئییس‌جمهور گفت: انتخاب حضرت آیت الله خامنه‌ای به رهبری انقلاب اسلامی بلافاصله پس رحلت امام راحل، حاصل عنایت الهی، موجب التیام اندوه مردم به خاطر رحلت امام(ره) و آرامش و استحکام نظام بود.
 

انتخاب حضرت آیت‌ الله خامنه‌ای به رهبری انقلاب عنایت الهی و موجب استحکام نظام بود

اتاق خبر 24: 

حسن روحانی عصر سه شنبه و در جلسه شورای عالی انقلاب فرهنگی، ضمن بازخوانی سخنرانی تاریخی امام خمینی(ره) در ۱۳ خرداد ۱۳۴۲ (عاشورای حسینی) و اوج نهضت اسلامی درسال ۴۲؛ سالروز رحلت رهبر کبیر انقلاب را تسلیت گفت و اظهار امیدواری کرد که با ادامه راه امام و در پرتو هدایت های مقام معظم رهبری، با رفع برخی مشکلات، اهداف بلند انقلاب اسلامی سریعتر محقق شود.

رییس شورای عالی انقلاب فرهنگی با تشریح نگرانی ها پس از رحلت امام و رویکرد مطرح شده در مجلس خبرگان وقت برای انتخاب شورای رهبری، افزود: علی رغم این مسایل، با عنایت خاص خداوند و با رأی خبرگان، در کمترین زمان ممکن رهبر معظم انقلاب انتخاب گردید که موجب التیام غم و اندوه مردم و آرامش جامعه و استحکام نظام شد.

روحانی تأکید کرد: در ۱۴ خرداد ۶۸ شخصیتی انتخاب شدند که نه آن روز، بلکه اگر هر زمان دیگری تاکنون بنا بود فردی را برای مسئولیت سنگین رهبری انتخاب کنیم، صالح تر از حضرت آیت الله خامنه ای پیدا نمی کردیم.
اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی سپس به  بررسی گزارش تحلیلی و آسیب شناسی برخی مسائل موجود در ورزش کشور که از سوی وزارت ورزش و جوانان ارائه شده، پرداختند و با تصویب چند اولویت، کمیسیون فرهنگی ورزش در وزارت ورزش را مامور پیگیری و اجرای این اولویت ها کردند.

ساماندهی فعالیت های رسانه ای در محیط ورزشی، تلاش برای حاکم کردن فضای سالمتر، پاکتر و زیبنده جمهوری اسلامی در استادیوم های ورزشی ، توجه ویژه به ورزش بانوان و رفع موانع توسعه ورزش های بومی و محلی، مبارزه با انواع فساد در ورزش ، ضرورت توجه به ورزش در آموزش و پرورش و محیط های آموزشی و ضرورت تقویت اقتصاد ورزش، از جمله این اولویت ها بود.

در بحث ضرورت تقویت اقتصاد ورزش ، تولید وسایل و ملزومات ورزشی در داخل و بکارگیری ظرفیت های مردمی در تقویت بنیان اقتصاد ورزش به عنوان یک اولویت، مورد تاکید اعضا قرار گرفت.

اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی با اشاره به اهمیت توسعه و ترویج ورزش ، مبارزه همزمان با انواع فساد در این حوزه را نیز مورد تاکید قرار دادند و پیگیری این مسایل را جزو ماموریت های کمیسیون فرهنگی ورزش برشمردند.

شورای عالی انقلاب فرهنگی همچنین تصویب کرد برای استفاده از ظرفیت های خالی محیط های ورزشی دستگاههای دولتی ، برنامه ریزی های لازم توسط دستگاههای مربوطه انجام گیرد و کمیسیون فرهنگی ورزش ماموریت یافت برای اجرای این اولویت ها برنامه ریزی و تدارکات لازم را انجام داده و گزارش اقدامات انجام شده را به صورت نوبه ای به شورا گزارش دهد.

منبع پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری

 
انتهای پیام
 

ادامه مطلب



[ چهارشنبه 12 خرداد 1395  ] [ 12:16 AM ] [ احمد ]
نظرات 0

سه حیوانی که پیامبر(ص) توصیه به نگهداری آن‌ها کرد 

 

در کتاب مکارم الاخلاق احادیث و روایات مختلفی از پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) در خصوص نحوه رفتار با حیوانات و جایگاه آنها در دین مبین اسلام ذکر شده
 
نگهداری حیوانات
 
در کتاب مکارم الاخلاق احادیث و روایات مختلفی از پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) در خصوص نحوه رفتار با حیوانات و جایگاه آنها در دین مبین اسلام ذکر شده که در ادامه آنها را می‌خوانیم:


1. داود رقّی گفت: نزد امام صادق(ع) بودم که کبوتری را دیدم که از زیر تخت بیرون آمد، به ایشان گفتم: جانم فدای شما! پرنده‌ای را که می‌خواند به شما هدیه دهم؟ حضرت(ع) فرمود: آن پرندگان مسخ شده‌اند، اگر می‌خواهی پرنده‌ای داشته باشی،‌ مانند این را که از کبوتران حضرت اسماعیل(ع) باقی مانده است، داشته باش.

2. مردی به پیامبر(ع) از ترس خود شکایت نمود و چاره‌ای خواست، پیامبر(ص) فرمود: یک جفت کبوتر نگاهداری نما.

3. امام علی(ع) فرمود: بال زدن کبوتران شیاطین را می‌راند.

4. همچنین امام علی(ع) فرمود: از خدا بترسید در مورد بردگان، کنیزان و اموال بی‌زبانتان سوال کردند:‌ اموال بی‌زبان چیست؟ ایشان فرمود: گوسفند، کبوتر، گربه و مانند این‌ها.

5. پیامبر (ص) فرمود: بودن گوسفند در خانه باعث می‌شود که هفتاد در فقر از بین برود.

6. همچنین پیامبر (ع) فرمود: بودن گوسفند در خانه باعث برکت می‌شود و همچنین بودن گربه هم در خانه باعث برکت می‌شود. یک گوسفند، یک برکت دارد و دو گوسفند دو برکت دارد و سه گوسفند برکات زیادی دارد.

7. همچنین ایشان فرمود: گوسفند از حیوانات بهشتی است.

8. امام صادق(ع) فرمود: مؤمنی نیست که در خانه‌اش بزغاله‌ای نباشد و آن خانه مقدس و با برکت نشود و اگر دو بزغاله در این خانه باشد هر روز دو مرتبه این خانه مقدس می‌شود. مردی پرسید: چه‌گونه مقدس می‌شود؟ به آن‌ها گفته می‌شود تا هنگامی که سفره شما پاکیزه است برکت بر شماست.

9. جعفری گفت: در خانه امام کاظم(ع) یک جفت کبوتر را دیدم که نر آن سبز و ماده آن، سیاه بود و ایشان را دیدم که برای آن‌ها نان خرد می‌کرد و می‌فرمود: این کبوتران در شب تحرک دارند و انس می‌گیرند ولی در شب بال نمی‌زنند، و هر انسانی که در خانه باشد از جانواران موذی در امان است.

10. امام صادق(ع) فرمود: خانه پیامبری نبود که در‌ آن کبوتری نباشد، چرا که جن‌های احمق با کودکان آن خانه بازی می‌کردند ولی زمانی که کبوتری در خانه بود آن‌ها به کبوتران مشغول می‌شدند و مردم را ترک می‌نمودند.

11. امام صادق (ع) فرمود: زنی به خاطر این که گربه‌ای را زندانی نمود و آن گربه از تشنگی مرد، مورد عذاب واقع شد.

12. پیامبر (ص) فرمود: مانع کبوتران نشوید که در منازلتان لانه بسازند.

13. همچنین ایشان فرمود: در هنگام شب به لانه پرندگان دست نزنید چون که آن‌ها در امنیت هستند و در سایه رحمت خداوند.

14. پیامبر (ص) فرمود: حیواناتی را در خانه نگه‌داری کنید، تا شیاطین به جای این که به فرزندانتان مشغول شوند به آن‌ها مشغول شوند.

15. امام باقر(ع) فرمود: هر کس که ما اهل بیت را دوست دارد، کبوتر را نیز دوست داشته باشد.

16. امام کاظم (ع) فرمود: خانه‌تان را از سه چیز خالی نگه ندارید که آن‌ها خانه را آباد می‌نمایند: 1- گربه 2- کبوتر 3- خروس و اگر با خروس مونسی (مرغ) هم باشد، مانعی ندارد.

17. امام رضا (ع) فرمود: خروس پنج خصلت از انبیا را دارد: 1- شناختن اوقات نماز 2- غیرت 3- شجاعت 4- بخشش زیاد 5- زیاد جماع نمودن.

18. پیامبر (ص) فرمود: هرگاه صدای خروسی را شنیدید بدانید که او فرشته‌ای را دیده است، پس از خدا طلب حاجت نمایید و به او متوجه شوید و هنگامی که صدای الاغی را شنیدید، پناه ببرند به خدا از شرّ شیطان که آن الاغ، شیطانی را دیده است.

19. پیامبر (ص) فرمود: خروس سفید، دوستم است و دشمن او دشمن خداست. او صاحب خود را و هفتاد خانه را محافظت می‌کند. پیامبر (ص) خروس را با خود نگاه می‌داشت.

20. و نیز ایشان فرمود: به خروس حرف زشت مگویید که او شما را به اوقات نماز آشنا می‌کند.

21. همچنین آن حضرت (ص) فرمود: به خروس  حرف زشت نزنید که او دوست من است و من هم دوست او هستم و نیز دشمن او دشمن من است. قسم به خداوند حقی که مرا مبعوث نمود که اگر بنی بشر بدانند چه فوایدی او دارد، پرها و گوشتش را با طلا و نقره می‌خرند و او جن‌های متمرّد را از خانه دور می‌کند.

22. همچنین ایشان فرمود: کسی که خروس سفید را در خانه نگهداری نماید از سه شر در امان خواهد بود: 1- از کافر 2- از کاهن 3- از ساحر.

23. امام باقر(ع) فرمود: خداوند تبارک و تعالی خروس سفید بزرگی را در زیر عرش آفریده که پاهایش در ریشه‌های زمین هفتم است و یک بالش در مشرق و بال دیگرش در مغرب است و هیچ خروسی در روی زمین نمی‌خواند مگر این که او بخواند، پس هنگامی که می‌خواند بال‌هایش را به هم می‌زند و می‌گوید: «پاک و منزه است خداوند بزرگی که همانندی ندارد». و خداوند هم جواب می‌دهد: «کسی که به دروغ قسم بخورد، به آن چه که گفته‌ای ایمان نیاورده است».

منبع :باشگاه خبرنگاران
 

ادامه مطلب



[ سه شنبه 11 خرداد 1395  ] [ 5:17 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

مستندیادها_قیام 15خرداد 1342 از زبان شاهدان عینی

مستند یادها - قیام 15 خرداد 1342 از زبان شاهدان عینی
• زمان : 22:07
مستند یادها - قیام 15 خرداد 1342 از زبان شاهدان عینی

 
 
جهت پخش صوت یا فیلم در سایت یا وبلاگ خود کد زیر را copy و در محل مورد نظر خود paste کنید:
 
 
 
 
ارسال نظر شما

• با عنایت به اینکه نظرات و پیشنهادات شما کاربران گرامی در بهبود پایگاه تاثیر کاملا موثری ایفا می کند لذا خواهشمند است ما را از نظرات ارزنده ی خود محروم نفرمایید.
• نظر شما پس از بررسی و بازبینی توسط گروه مدیریت برای نمایش در سایت قرار داده می شود.
• نظرات کوتاه مثل "خوب بود" و "عالی بود" و... و نظرات تکراری تائید نمی شوند و امتیازی هم به آنها تعلق نخواهد گرفت.
• متن نظر شما میبایست حداکثر 1024 کاراکتر باشد.


ادامه مطلب



[ سه شنبه 11 خرداد 1395  ] [ 5:04 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

 

دستاوردهاي قيام 15 خرداد

پيروز باقري زماني و عصمت سيد‌سجادي، دبيران آموزش و پرورش اصفهان
براي مطالعه قيام 15 خرداد بايد به زمينه‌هاي آن و در نتيجه‌ به تحقيق در روزهاي قبل از آن پرداخت. اما از آن جا كه شرح اين مسائل صفحات كثيري طلب مي‌كند، لذا به مطالعه سالهاي بعد از 32 بسنده مي‌كنيم. كودتاي نظامي 25 ميليون توماني 28 مرداد با توافق انگليس و آمريكا و سكوت آگاهانه شوروي توسط سرلشكر خان فضل‌‌الله زاهدي، چاقوكش‌ها، فاحشه‌ها و ناآگاهان شكل گرفت. اين كودتا با استفاده از ضعف ايدئولوژيك دولت، بي‌اعتنايي مصدق به مكتب و روحانيت، عدم تشكيلات منسجم انقلابي دولتي براي مقابله با توطئه‌هاي غرب، ضربه‌هاي فراوان حزب توده و خاموشي اين حزب عليرغم توانايي مقابله با كودتا و اطلاع دقيق از وقوع آن، سرانجام پيروز شد و استبداد مجدداً تجاوز خود را شروع كرد.
باحمله به مراكز و اجتماعات و انجمن‌ها وحشيانه به سلب آزادي‌ها پرداختند. زندانها از مسلمانان پُر شد. زمين دانشگاه از خون دانشجويان رنگين گشت طاق بازار را بر سر و سينه بازاريان مسلمان خراب كردند. لبه تيز خنجر دژخيمان آمريكايي رژيم شاه گلوي نواب صفوي‌ها و واحدي‌ها و ديگر فدائيان اسلام را دريد و طلسم شيطان بزرگ به سراسر ايران سايه افكند. اختناق و سركوبي شديد مبارزان، تمام فريادها را در گلوها خفه كرد و سياه چالهاي زندانها را از مخالفين راستين رژيم شاه معدوم آكنده نمود. زمان مي‌گذشت و بيدارگر قرن دست‌اندركار خلق زمينه‌اي براي مبارزه كاملاً متكي به مكتب غني اسلامي بود، به مطالعه شرايط و چگونگي آغاز جهادي طولاني مي‌انديشيد. حوزه‌هاي علميه در التهاب حركتي ديگر از سنخ‌ نهضتهاي انبياء و امامان مي‌سوخت آتش قيامي كه بزير خاكستر اختناق و كشتار مدفون شده بود اينك در معرض تندبادهاي رهايي‌بخش اسلام قرار گرفته و مي‌رفت تا بساط استكبار را در ايران برچيند. بدين دليل ترس و اضطراب ابرقدرتهاي غرب و شرق رو به تزايد گذاشت. نخست‌وزير علاء كاري از پيش نبرد و ابتدا اقبال و سپس شريف‌امامي به نخست‌وزيري رسيدند. شاه مزدور با عوض كردن نخست‌وزيرها مي‌خواست گناه اوضاع نابسامان سياسي، اقتصادي و خفقان و ديكتاتوري را به گردن دولت‌ها بياندازد.

تز جدايي دين از سياست
سالها بود كه غرب براي استثمار و استعمار بيشتر به كمك خاندان پهلوي و با استفاده از سكوت بعضي از روحانيون و ناآگاهي مردم، به ترويج تز جدايي دين از سياست پرداخته بود و همه اقدامات، و مخالفتهاي اصلاح‌طلبانه روحانيون را ارتجاعي، غيرمترقبانه، واپسگرا تبليغ مي‌نمود. تمام مطبوعات جهان در سالهاي 41 و 42 شاه را الگويي از ترقي و نجات؛ و روحانيت را سمبل ارتجاع و عقب‌ماندگي معرفي مي‌كردند تا جائيكه اين فكر حتي در ذهن بعضي‌از مذهبيها و گروهي از روحانيون نيز جاي گرفت و پنداشتند كه واقعاً دين از سياست جداست. امام با آگاهي و درايت خاص خود به اين دام خطرناك پي برد و به طرق گوناگون سعي كرد تا مردم و روحانيون را در امور سياسي وارد سازد و در سخن‌ها و اعلاميه‌‌ها دقيقاً ارتباط سياست را با دين تبيين كند.
پس از كودتاي 28 مرداد 1332 و استقرار دوباره رژيم شاه، رفته رفته حكومت مطلقه و استبدادي شاه تحكيم و تثبيت شد. در اين رابطه، حمايتهاي بي‌دريغ آمريكا از سياستهاي ضد مردمي شاه و فشار و اختناق حاكم بر جامعه كه به وسيله ساواك صورت مي‌گرفت، نقش اساسي داشت. اما در سال 1339، همزمان با تحولاتي كه در صحنه سياست بين‌الملل رخ داد، رژيم شاه ناچار به تغيير صوري سياستهاي خود گرديد و برخلاف ميل باطني خويش و فقط براي تظاهر به دمكراسي،‌نظام فرمايشي دو حزب دولتي موافق و مخالف، يعني «مليون» و «مردم» را راه انداخت. با پيروزي «جان اف. كندي»، نامزد حزب دمكرات درانتخابات رياست جمهوري آمريكا، سياسهاي داخلي و خارجي آن كشور، در آستانه‌ي دگرگوني خاصي قرار گرفت. زيرا كندي در پي آن بود كه براي جلوگيري از قيامهاي مردمي در كشور‌هاي جهان سوم كه احتمال سرنگوني رژيمهاي وابسته به بلوك غرب، بويژه آمريكا را به دنبال داشت، رهبران اين كشورها را به اجراي برنامه‌هاي اصلاحي خود، تشويق و ترغيب نمايد. دكترين «انقلاب از بالا»ي روستو، معاون امنيت كندي، شالوده اين اصلاحات را تشكيل مي‌‌داد.
همگام با كشورهاي ديگر جهان سوم، اين اصلاحات در قالب «فضاي باز سياسي كندي»! «اصلاحات ارضي»، «لايحه انجمنهاي ايالتي و ولايتي» و «انقلاب سفيد»! در ابعاد مختلف سياسي، اقتصادي، فرهنگي، حقوقي و اجتماعي، در ايران اجرا شد. اوج اين برنامه‌هاي بنيان‌برافكن در «انقلاب سفيد» كه «انقلاب شاه و مردم»! نيز نام گرفت، تجلي يافت. اين برنامه به اصطلاح انقلابي، درصدد تخريب بنيانهاي فرهنگي ـ اجتماعي ايران و مبارزه با فرهنگ مذهبي مردم ايران و به بيان دقيق‌تر، «اسلام‌زدائي» بود. اما اين برنامه‌ها كه با شرايط داخلي ايران سازگاري نداشت، موج بي‌ثباتي، ناآرامي و اعتراض مردم مسلمان ايران به رهبري نيروهاي مذهبي كه در رأس آنها امام خميني (ره) قرار داشت را برانگيخت. اين ناآرامي‌ و اعتراض، در نهايت منجر به قيام پانزده خرداد، در شهرهاي بزرگ كشور، بويژه تهران، اصفهان، شيراز، مشهد، تبريز، و .... شد. اگر چه اين قيام از نقطه نظر نظامي بشدت سركوب شد؛ لكن زمينه‌هاي فكري ـ فرهنگي انقلاب اسلامي 1357 را فراهم نمود.

خاستگاه قيام پانزده خرداد 1342
خاستگاه قيام از نقش و جايگاه روحانيت شيعه در جامعه ايران و پيروي مردم از آنها ناشي مي‌‌شود. در اينجا به چند فراز از صحبتهاي امام مي‌پردازيم: «استقلال تمام كشورها مرهون اين طايفه (روحانيون) است. اينها هستند كه تابحال از استقلال كشورهاي اسلامي دفاع كرده‌‌اند» و يا «اسلام‌ براي آنان تكليف قيام معين كرده است چنانكه قيام اخير علما يك قيام قرآني و ديني بود.»
«علما با چه امر مترقيانه‌اي مخالفت كرده‌اند؟ از كدام پيشرفت و تلاشي در زمينه‌هاي مختلف علمي و صنعتي فضايي و اقتصادي و توليدي گوناگون جلوگيري نموده‌اند؟ ما مي‌گوئيم زنها را باسم آزادي و ترقي به فساد نكشيد. منحرف نسازيد. كساني كه شما از آنها تقليد كوركورانه مي‌كنيد دارند به آسمانها بالا مي‌روند، شما به زنها ور مي‌رويد»
«مي‌گوييد من با آخوند كار ندارم، آخوند با تو كار دارد. نصيحت از واجبات است و تركش از كبائر».
امام خميني به خاطر حركت مكتبي و نبوغ ذاتي و شم‌سياسي از جريانات و توطئه‌ها بخوبي مطلع شدند و به افشاي آن پرداختند. ايشان ابتدا سعي كردند تا از طريق نصيحت و پند و روشنگري شاه را از اجراي مقاصد آمريكا باز دارند. اما او نپذيرفت و در تاريخ 19 ديماه 1341 اصول ششگانه انقلاب سفيدش را كه در اصل به منظور تقويت سفاكي و خونريزي رژيم پهلوي بود رسماً اعلام كرد و از مردم خواست تا در رفراندوم سراسري 6 بهمن همان سال به آن رأي بدهند. از طرفي بلندگوهاي تبليغات شاهانه در داخل و خارج كشور شروع به فعاليت كردند و از طرف ديگر امام خميني و روحانيون مبارز و متعهد به افشاگري درباره ماهيت طرح انقلاب سفيد و پيامدهاي خونين ‌آن همت گماشند. امام با اعلاميه دوم بهمن 1341 و علما با صدور فتوا مردم را از خطر آن آگاه كردند،‌اعتصابات سراسري، تعطيل بازارها و مغازه‌ها به شكل گسترده‌اي به علامت مخالفت با انقلاب سفيد و حمايت از روحانيت شكل گرفت.
در عيد فطر سال 1341 كه مصادف با اواخر اسفند است امام سخنراني مي‌نمايد و وظيفه شرعي مردم را مشخص مي‌كند و برنامه دراز مدت مبارزه را كه آمادگي براي كشته شدن و زندان رفتن و غارت شدن است براي آنها توضيح مي‌دهد و مردم هم به نداي او پاسخ مثبت مي‌گويند. امام مي‌فرمايد: « در مقابل كارهاي خلاف شرع و قانون اين دستگاه بايستيد. از اين سرنيزه‌هاي زنگ زده و پوسيده نترسيد اين سرنيزه‌ها به زودي خواهد شكست... خود را آماده كنيد براي تحمل مصائب كه در راه دفاع از اسلام و استقلال براي شما در پيش است و استقامت كنيد الذين قالو ربنا الله ثم استقاموا...» صرف‌نظر از تحليل اين پيام كه روحيه حماسي و عشق به اسلام و احياي اصول مقدس اسلام و شهادت و صبر و استقامت را زنده مي‌كند، مي‌توان به شيوه مبارزه‌اي كه از اين تاريخ به بعد، مرحله جديدي را در عرصه‌ي تحولات ايران آغاز كرد، توجه نمود. مرحله‌اي كه بايد جنگيد و خون داد و اسلام را نجات بخشيد.

عيد نوروز 42 يا عزاي عمومي
ماه‌هاي اخر سال 1341 با خون و فرياد و شور و جنبش بي‌ نظير طي شد،‌ اعتراضات و اعتصابات مؤمنين باعث شد كه زندانها پُر شود و شكنجه‌گران مشغوليتي يابند.
روحانيون متعهد از ماه‌ رمضان كه با اسفند تقارن داشت بهره گرفتند و به روشنگري و ارشاد و تقويت روحيه مبارزه و ايثار پرداختند.
در روز دوم فروردين ماه كه مصادف با شهادت امام صادق (ع) بود، مردم دسته دسته راهي مدرسه فيضيه مي‌شدند تا در مراسم عزاداري امام صادق شركت كنند، بي‌خبر از آنكه ساعتي بعد بايد با هزاران كوماندو و دژخيم به نبردي نابرابر بايستند. ساعتي بعد در‌ب‌هاي حرم مطهر بسته شد و مردم آزاديخواه و بي‌گناه همراه طلبه‌ها و روحانيون بيدار و آگاه قتل عام شدند و از طبقه دوم به روي آسفالت و سنگفرش مدرسه پرتاب شدند. دژخيمان شاه با حمايت مسلسل در برابر طلبه‌ها و روحانيون كه سلاحشان تنها ايمان و فرياد بود، جنگيدند و جوي خون جاري كردند.
حمله به مدرسه فيضيه و كشتار طلاب و روحانيون و مردم بي‌گناه مهمترين عامل براي افشاء ماهيت ضد اسلامي شاه و همچنين بهترين مستمسك براي رو در رو قراردادن مردم با شاه بود كه به مبارزه خونين مسلمانان عمق بيشتري بخشيد و روحيه شهادت‌‌طلبي را تقويت نمود و اين حمله يكي از بزرگترين اشتباهات شاه بود.
امام با استفاده از تلگراف و اعلاميه و سخنراني و پيام و نامه پي در پي به افشاي بيشتر ماهيت شاه و شناساندن راه صحيح مبارزه مكتبي همت گماشتند.
بر اثر نشر خبر حمله به مدرسه فيضيه، تهران و شهرستانها اعلام عزاي عمومي كردند. بازارها تعطيل شد مردم به خيابانها ريختند. نمازهاي جماعت نيز متوقف شد و عليرغم گفتار رسانه‌هاي گروهي و مطبوعات آن زمان، ملت مسلمان به خيابانها هجوم آورد و فصل، فصل مبارزه و حركت و ايثار و فداكاري بود.

محرم سال 1342 و سخنراني عاشوراي امام
با فرا رسيدن محرم، شميم رهايي بخش شهداي كربلا فضا را پرساخت و دلها بسوي حسين پر كشيد و انديشه‌ها در تفكر فلسفه قيام حسين شكوفا شد. امام محرم را ماه افشاگري درباره جنايات شاه توصيف كرد و از هيئت‌ها و مجالس عزاداري خواست تا به نوبه خود سعي در شناساندن چهره پليد يزيد زمان بنمايند.

پانزده خرداد و دستگيري امام
ساعت سه بامداد 12 محرم 1383 مقارن با 15 خرداد 1342 مزدوران شاه امام خميني را در قم ربودند و به باشگاه افسران تهران منتقل كردند. عليرغم كوشش‌هاي رژيم بمنظور جلوگيري از نشر خبر دستگيري امام، تمامي مردم آگاه شدند و به خيابانها ريختند و سينه‌هايشان را آ‌ماج گلوله‌ها كردند. گلوله‌هايي كه از پول مردم بينوا خريداري شده بود سينه 15 هزار مسلمان برومند وآزاده را دريد و هماي شهادت، هزاران نفر را در آغوش كشيد.
مردم خود را در كربلاي حسين يافته بوند و شهادت را براي استواري اسلام و احياي دستورات حيات‌بخش و تعاليم رهائي‌بخش آن پذيرا شدند. سفاكان پهلوي به قتل عام مردمي كه گناهشان تنها اطاعت از اسلام و حمايت از مرجع و رهبر و پدرشان بود پرداختند و اين چنين نقطه عطف انقلاب اسلامي در ايران ساخته و پرداخته شد و قيام 15 خرداد زمينه اصلي گشت براي انقلابي كه در 22 بهمن به پيروزي رسيد.

تحليل قيام 15 خرداد
براي تحليل حركتها و نهضت‌هاي اجتماعي، نمي‌توان تنها يك مقطع از زمان، آن هم زماني كه چنين حركتي در آن صورت مي‌گيرد را به عنوان زمينه و ابزار چنين تحليلي در نظر گرفت بلكه بايد زمينه‌هاي اجتماعي و فرهنگي و تاريخي را از زمانهاي گذشته در نظر داشت. هر چه عمق اين زمان بيشتر باشد. نتايج بهتري بدست مي‌آيد و تحليل قضيه سنديت و ارزش بيشتري پيدا مي‌كند.
قرآن كريم وقتي كه مي‌خواهد جبهه كفر را در زمان پيامبر افشا كرده و ماهيت آن را بيان دارد كار را از گذشته‌هاي بسيار دور آغاز كرده و شواهدي از آن دوران مي‌آورد، ماجراي فرعون، بلعم باعورا، ساحران و دشمنان تمامي پيامبران نمونه‌هاي بارزي از اين روش است.
و همينطور از جنبه مثبت قضيه در جبهه توحيد نمونه‌هاي تاريخي از زندگي پيامبران گذشته رامي‌آورد و بدينگونه يك اتصال تاريخي به مسأله داده بدان بعدي وسيع مي‌بخشد. حال اگر ما بر همين مبنا بخواهيم ماجراي 15 خرداد و نقش روحانيت شيعه را در آن بررسي كنيم بايد مسئله را لااقل از زماني كه اسلام وارد ايران شد تحليل نمائيم و نقشي را كه روحانيت و علماي اسلام و شيعه پس از آن در حفظ و صيانت كيان و فرهنگ اسلامي داشته‌اند بررسي كنيم. همينطور زمان را پيش بياييم تا به 15 خرداد برسيم و پس از ‌آن را نيز تحليل كنيم. علت اين امر همانگونه كه گفتيم اين است كه حركتهاي اجتماعي و نهضتهاي فكري ارتباط گسترده و عميقي باكيفيت جامعه‌اي دارند كه در آن صورت مي‌گيرند. به عنوان مثال تحولي را كه در اروپا به صورت نهضت فكري و انقلاب علمي و صنعتي به وجود آمد اگر بخواهيم تحليل كنيم بايستي تمامي قرون وسطي و وضعيت اجتماعي و فرهنگي و فكري حاكم بر آن را مطالعه كرده تا بتوانيم اين حركت جديد را در برابر آن به خوبي تشخيص بدهيم.

انگيزه‌ها و اهداف پانزده خرداد
منشاء و خاستگاه قيام پانزده خرداد انديشه‌هاي روحانيت مبارز شيعه، به رهبري حضرت امام خميني (ره) بود. در انديشه‌ها و تفكر آن حضرت، تشكيل حكومت اسلامي و اجراي احكام اسلام جايگاه خاصي داشت. بر اين اساس، پياده شدن قوانين اسلام در حوزه‌هاي سياست، اقتصاد، فرهنگ و اجتماع از انگيزه‌هاي اصولي نيروهاي مذهبي محسوب مي‌شد.
انگيزه ديگر امام، مبارزه با صهيونيسم جهاني و عوامل داخلي آنها و صيانت از احكام اسلام و قرآن و حفاظت از استقلال كشور و جلوگيري از نفوذ بيشتر اعضاي فرقه ضاله بهائيت كه به عنوان ستون پنجم اسرائيل در ايران عمل مي‌كردند، بود. رژيم شاه در سال 1328، به طور غير‌رسمي (دوفاكتو) اسرائيل را به رسميت شناخته بود و زمينه نفوذ عوامل صهيونيسم را در ايران فراهم ساخته بود.
امام خميني در پاسخ به تلگراف علماي همدان، در تاريخ 16 ارديبهشت 1342، در اين باره فرمودند: «... خط اسرائيل و عمال ننگين آن اسلام و ايران را تهديد به زوال مي‌كند. من براي چند روز زندگي با عار و ننگ ارزشي قائل نيستيم و از علماء اعلام و ساير طبقات مسلمين انتظار دارم كه با تشريك مساعي قرآن و اسلام را از خطري كه در پيش است نجات دهند...»
اهداف اصلي امام خميني (ره) حاكميت قوانين اسلامي و اجراي شريعت اسلامي و قطع زنجيرهاي وابستگي بود. خلع ايادي داخلي آنها و براندازي اصل نظام شاهنشاهي و جايگزيني حكومت اسلامي براي جامه عمل پوشاندن به اهداف نهضت ضروري بود كه امام خميني تلاش براي تحقق آنها را پيشه خود ساخته بود.

ماهيت قيام پانزده خرداد 1342
با توجه به اينكه، ماهيت اصلي سياستها و برنامه‌هاي رژيم شاه، مبارزه با فرهنگ مذهبي مردم ايران بود و اين مسأله با روحيه مذهبي مردم سازگار نبود،‌به طور طبيعي،‌ قيام پانزده خرداد داراي ماهيت اصيل ديني و مذهبي بود. زيرا اين قيام براي دفاع از فرهنگ اسلامي و ارزشها و هنجارهاي مذهبي مردم ايران به وقوع پيوست.
عناصر اصلي اين قيام شامل نيروهاي قيام و به بيان ديگر:
1 ـ رهبري قيام و مردم است كه توسط ايدئولوژي و انديشه نهضت به همديگر پيوند خورده‌اند.
2 ـ امام خميني با نفي تز استعماري «جدايي دين از سياست» و تأكيد بر نظريه مرحوم سيد‌حسن مدرس مبني بر «ديانت ما عين سياست ما، و سياست ما عين ديانت ماست» و با صدور فرمان تحريم تقيه نقطه عطفي در فرهنگ سياسي كشور ايجاد كرد كه پايان دوران از خود بيگانگي را بشارت مي‌داد. آن حضرت با ذكر عبارات «تقيه حرام است و اظهار حقايق واجب (ولو بلغ مابلغ)»، به مثابه پيشواي روحاني و سياسي مردم ايران، «تقيه» را كه موجب خمودگي و افسردگي سياسي مردم شده بود، مطرود دانسته و نظرات سياسي ـ مذهبي خود را بيان كرد و بدينسان، عنوان بزرگترين مصلح تاريخ ايران و اسلام را به خود اختصاص داد.


ويژگي‌هاي نهضت 15 خرداد عبارتند از:
1 ـ قرار گرفتن مرجعيت شيعه در سطح رهبري نيروهاي مذهبي: هنگامي كه امام خميني(ره) به عنوان يك مرجع تقليد، رهبري يك جنبش سياسي ـ ‌اجتماعي و فكري ـ فرهنگي را بر عهده گرفت‌، ديگر مراجع را نيز با خود همراه كرد.
2 ـ فراگيري و پوشش دادن به حركتهاي سياسي موجود: حضور امام خميني نيروهاي مذهبي را گرد هم آورد و از تفرقه آنها جلوگيري كرد.
3 ـ رويارويي با اصل نظام شاهنشاهي: در حالي كه، جنبشهاي پيشين داراي اين ويژگي نبودند.
4 ـ ضدامپرياليسم و ضد صهيونيسم بودن مبارزه: امام خميني (ره) از ابتداي نهضت خود قدرتهاي استعماري شرق و غرب و صهيونيسم جهاني و اسرائيل را به مبارزه طلبيد.
5 ـ ممانعت از اجراي سياست دموكراسي كنترل شده كندي كه در ديگر كشورهاي وابسته جهان سوم در حال اجرا بود. زيرا حركت امام خميني (ره)، رژيم شاه را ناگزير به اعمال خشونت كرد و بدين ترتيب، چهره واقعي اين رژيم براي جهانيان و مردم ايران روشن‌تر شد.
6 ـ آشكار شدن قدرت مذهب به وسيله بسيج گسترده مردمي و مقاومت در مقابل برنامه‌هاي نامشروع شاه.
با توجه به اين خصوصيات، نتايج و پيامدهاي قيام را مي‌توان، به اختصار اينگونه برشمرد:
1 ـ افزايش رشد سياسي روحانيت و حوزه‌هاي علميه و ورود آنها به عرصه سياست؛
2ـ الگو قرار گرفتن مذهب براي مبارزه و رويكرد بيشتر نيروهاي مبارز به مذهب؛
3 ـ ‌رشد و آگاهي توده‌هاي مردم و تكامل مبارزات آنان؛
4 ـ افشاي چهره‌منافقانه ورياكارانه شاه و روشن شدن ماهيت رژيم وي براي مردم؛
5 ـ بي‌اعتبار شدن شرق و غرب، به دليل موضع‌گيري‌هاي منفي آمريكا و شوروي در مقابل قيام مذكور؛
6 ـ تثبيت مرجعيت و رهبري امام خميني با تأييد مراجع و علما و حمايت و پشتيباني مردم؛
7 ـ روشن شدن ماهيت گروه‌هاي سياسي وابسته به ليبرال و محو شدن جاذبه گروههاي سياسي غير‌مذهبي؛
8 ـ توسل به شيوه مبارزه قهر‌آميز، توسط برخي گروه‌هاي مبارز؛
9 ـ احساس ضرورت ايجاد تشكل براي ادامه مبارزه با رژيم؛
10 ـ تبيين نظريه «ولايت فقيه» به عنوان نظام حكومتي جايگزين رژيم شاه، توسط امام خميني.
نتيجه‌گيري:
نهضت پانزده خرداد 1342، در كوران اقدامات سلطه‌‌جويانه آمريكا كه در پوشش يك سري اقدامات موسوم به «اصلاحات» انجام مي‌شد، به وقوع پيوست و پايه‌هاي رژيم سلطنتي پهلوي را متزلزل كرد. در همه اين جنبشهاي سياسي ـ اجتماعي روحانيت مبارز شيعه نقش اصلي را بر عهده داشت و قيام اخير، با تلاشهاي مجدانه امام خميني روي داد.
امام خميني (ره) به عنوان يك مرجع و رهبر روشن‌ضمير، تهاجم فكري و فرهنگي دشمنان اسلام را در موارد گوناگون بخوبي دريافته بود وسعي در زدودن آثار آن داشت: آسيبهايي كه ناشي از تبليغات فرهنگي رژيم شاه بود: جدايي دين از سياست، ‌كوبيدن اسلام، ارائه مكتبهاي پوشالي، انحرافي و فريبنده و دعوت مردم به آنها.
به طور كلي، قيام اسلامي و فراگير مردم ايران در پانزدهم خرداد 1342، باعث افزايش آگاهي سياسي مردم و حضور بيشتر آنها در صحنه شد و باتثبيت رهبري امام خميني (ره)، گروههاي سياسي غير‌مذهبي به حاشيه رانده شدند. امام خميني (ره) با بهره‌گيري از تجارب گذشته و با ارائه نظريه «ولايت فقيه» كه پس از پيروزي انقلاب اسلامي، شالوده قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران شد، نظام سياسي جايگزين حكومت سلطنتي را تبيين كرد. با پيروزي انقلاب اسلامي در سال 1357، اين نظريه جامه عمل پوشيد و اساس نظام جمهوري اسلامي ايران را پي‌ريزي كرد.

فهرست منابع
1 ـ ر. ك: بشيريه، حسين، انقلاب و بسيج سياسي، تهران: مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، 1372، صص 11 و 15.
2 ـ خميني، امام (روح‌الله)، صحيفه نور، مجموعه رهنمودهاي امام خميني، تهران: سازمان مدارك فرهنگي انقلاب اسلامي، 1371، جلد نوزدهم، ص 165.
3 ـ ر. ك: علي‌ بابايي، غلامرضا. فرهنگ علوم سياسي، دو جلد، چاپ دوم، تهران: شركت نشر وپخش ويس، 1369، جلد دوم، ص 62.
4 ـ ر. ك: عنايت، حميد. انقلاب در ايران سال 1379، (تشيع، ايدئولوژي سياسي انقلاب اسلامي)، ترجمه منتظر لطف، درآمدي بر ريشه‌هاي انقلاب اسلامي، مجموعه مقالات، به كوشش عبدالوهاب فراتي، قم: معاونت امور اساتيد و دروس معارف اسلامي، 1376، صص 162 ـ 144، صص 158ـ 153.
5 ـ ر. ك: خلجي، عباس. تأثير اصلاحات دوره 42 ـ 1339، بر وقوع قيام پانزده خرداد 1342، پايان‌نامه دوره كارشناسي ارشد علوم سياسي، سال تحصيلي 78 ـ 77، دانشكده حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران، صص 140 ـ 139، همچنين ر. ك: صديقي اورعي، غلامرضا. انديشه امام خميني (ره) درباره تغيير جامعه، تهران: مؤسسه انتشارات سوره، 1373، صص 56 ـ 50.
6 ـ ر. ك: همان، ص 147.
7 ـ ر. ك: ازغندي، عليرضا. روابط خارجي ايران، «دولت دست‌نشانده»، 1357 ـ 1320، تهران: نشر قومس، 1376، صص 420 ـ 409.
8 ـ ر. ك: عميدزنجاني، عباسعلي. انقلاب اسلامي و ريشه‌هاي آن، چاپ سوم، تهران: نشر كتاب سياسي، 1369، صص 448 ـ 447.
9 ـ ر. ك: روحاني، حسن. انقلاب اسلامي ريشه‌ها و چالشها، تهران، مركز پژوهشهاي مجلس شوراي اسلامي، ايران، 1376، ص 78.
10 ـ روحاني، سيد‌حميد. بررسي و تحليلي از نهضت امام خميني (ره)، چاپ يازدهم، تهران: انتشارات راه امام، 1360، صص372 ـ 371.
11 ـ باقري، علي. خاطرات پانزده خرداد، تهران،‌حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي، 1374، جلد دوم، صص 20 ـ 19.
12 ـ‌ ر. ك: پارسانيا، حميد. حديث پيمانه، پژوهشي در انقلاب اسلامي، چاپ دوم [قم] معاونت امور اساتيد و دروس معارف اسلامي، 1376، صص 305 ـ 303.
13 ـ ر. ك: خلجي، پيشين، صص 174 ـ 173، در اين منبع، مشخصات بيست اثر علمي كه عامل اصلي انگيزش مردم براي قيام پانزده خرداد 1342 را دستگيري امام خميني (ره) به وسيله رژيم شاه قلمداد نموده‌اند، آورده شده است.

dowran.ir

ادامه مطلب



[ سه شنبه 11 خرداد 1395  ] [ 5:03 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
 
کد خبر: ۲۶۳۴۶۴
تاریخ انتشار: ۱۵ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۴:۱۱
 
 
 
 
 
به بهانه فرارسیدن سالروز قیام خونین 15 خرداد و آغاز نهضت امام (ره)؛

اهداف و نتایج قیام 15 خرداد و نقش آن در پیروزی انقلاب 

پانزدهم خرداد، روز قيام خونين مردم جان برکفی است که به نام اسلام و برای اسلام به ميدان آمدند تا سلطه طاغوتيان را از کشورشان برچينند.
اهداف و نتایج قیام 15 خرداد و نقش آن در پیروزی انقلاب
گروه سیاسی، انقلاب اسلامی مردم ایران در زمان پیدایش و ظهور و بروز خود در سال های 40 تا 43 در بردارنده عواملی بود که ازجمله آن می‌توان به رحلت آیت اللّه بروجردی و مطرح شدن نام امام خمینی (ره)، جریان لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی که با مخالفت های گسترده ای ازسوی انقلابیون روبرو شد، جریان همه پرسی ششم بهمن، حادثه خونین فیضیه و دستگیری حضرت امام (ره) و در نتیجه آن قیام 15 خرداد 1342 اشاره کرد.

به گزارش بولتن نیوز، با این تفاسیر می توان قیام 15 خرداد، را نقطه‌ عطفی در تاریخ مبارزات ملت ایران به رهبری حضرت امام خمینی(ره) و همچنین نقطه‌ آغازی برای توفان عظیم انقلاب اسلامی است.

در سحرگاه 15 خرداد 1342، عوامل رژیم شاه به خانه ساده و بی‌آلایش حضرت امام در قم یورش بردند و امام خمینی (ره) که روز پیش از آن در روز عاشورای حسینی در مدرسه فیضیه قم، طی سخنان کوبنده‌ای پرده از جنایات شاه و اربابان آمریکایی و اسرائیلی او برداشته بودند، ‌دستگیر و به زندانی در تهران منتقل شدند.

هنوز چند ساعتی از این حادثه نگذشته بود که خیابان‌های شهر قم زیر پای مردان و زنان مسلمان و انقلابی که به قصد اعتراض از خانه‌هایشان بیرون آمده و به حمایت از رهبرشان فریاد برآورده بودند، به لرزه درآمد. همین صحنه در تهران و چند شهر دیگر به وجود آمد تظاهرات مردم رژیم را سخت به وحشت افکند و برای سرکوب این قیام تاریخی به اسلحه روی آورد.
 
اهداف و نتایج قیام 15 خرداد و نقش آن در پیروزی انقلاب

در این روز حدود 15 هزار نفر مسلمان انقلابی به خاک و خون کشیده شدند و بدین ترتیب تاریخ ایران اسلامی در روز 15 خرداد ورق خورد و فصل جدیدی در رویارویی مستضعفان با مستکبران گشوده شد. پس از این واقعه در تهران و قم و سایر شهرها دولت به دستگیری و محاکمه روحانیون و مردم ادامه داد.

زندان‌ها از روحانیون و بازاری‌ها و کسبه پُر شد و عده‌ای نیز محاکمه و اعدام شدند. جریان 15 خرداد هر چند ظاهرا با سرکوب خونین به نفع شاه تمام شد اما در حقیقت ماهیت رژیم ستمشاهی را بیش از پیش برای همگان آشکار کرد و نقطه آغازی برای توفان عظیم انقلاب اسلامی گردید که ظرف 15 سال با مجاهدت و ایثار و جانبازی عده زیادی از حق طلبان و مجاهدان راه خدا به پیروزی رسید و تاروپود رژیمی که اقتدار خود را در وابستگی به ابرقدرت‌ها و نیروی نظامی می‌دانست مانند تار عنکبوت از هم گسست.

انگیزه و اهداف قیام 15 خرداد

با این همه در بررسی انگیزه ها و اهداف قیلم 15 خرداد می توان به مسائل بسیاری اشاره نمود و در این میان اجرای قوانین اسلام در همه حوزه‌ها، از انگیزه‌های اصولی نیروهای مذهبی محسوب می‌شد، اما با توجه به تخطی رژیم از حدود الهی و عدم اجرای احكام اسلام، امر به معروف و نهی‌از منكر، دفاع از ارزشها و سنت‌های اسلامی، مقابله با برنامه‌های استعماری آمریكا و اسرائیل، مبارزه با حاكمیت و گسترش فرهنگ غربی كه منافی با فرهنگ اسلامی بود، از انگیزه‌های نسل جدید روحانیت (روحانیونی كه روحیه مبارزه‌جویی داشتند)، برای ورود به عرصه سیاسی کشور و وقوع قیام15خرداد به شمار می‌رفت.
 
انگیزه دیگر امام، مبارزه با صهیونیسم جهانی و عوامل داخلی آنها و صیانت از احكام اسلام و قرآن و حفاظت از استقلال كشور و جلوگیری از نفوذ فرقه بهائیت (ساخته دست استعمار) بود.
 
اهداف و نتایج قیام 15 خرداد و نقش آن در پیروزی انقلاب

هدف اصلی امام از این قیام، حاكمیت قوانین اسلام و اجرای شریعت اسلامی، قطع وابستگی كشور از كشورهای استعماری آمریكا و اسرائیل و براندازی اصل نظام شاهنشاهی و جایگزینی حكومت اسلامی بود.

زمینه‌ها و فرآیند قیام 15 خرداد

پس از تصویب لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی و طرح ششگانه اصول «انقلاب سفید» كه باعث اعتراض عمومی مردم و نیروهای مذهبی شد، شاه برای خاموش كردن صدای معترضین به مدرسه فیضیه قم حمله كرد؛ که این واقعه خونین و مجموعه حوادث بعد از آن مانند دستگیری طلاب و اعزام آنان به سربازی باعث خشم مردم شد. وقوع این حوادث همزمان با فرا رسیدن ماه محرم سال 1342 بود و بهترین فرصت برای افشای چهره واقعی رژیم پهلوی بود.

ساواك كه از جایگاه ویژه این ماه اطلاع داشت، بسیاری از وعاظ را احضار و آنان را ملزم كرد كه در محافل و مجالس 1- علیه شاه سخن نگویند، 2- علیه اسرائیل مطلبی گفته نشود و 3- مرتب به مردم نگویید كه اسلام در خطر است. اما، امام خمینی(ره) در طی نشستی با علما و مراجع قم پیشنهاد كرد كه در روز عاشورا هر یك از آنها برای مردم و عزاداران حسینی سخنرانی كرده و به افشای چهره واقعی رژیم بپردازند؛ و خود امام نیز علی‌رغم تهدید رژیم، در 13 خرداد 1342 به ایراد سخنرانی در مدرسه فیضیه پرداخت و شدید‌ترین حملات خود را متوجه شخص شاه، آمریكا و اسرائیل نمود و آنها را عامل بدبختی مملكت دانست. به دنبال سخنان كوبنده و افشاگرانه امام دو روز بعد در سحرگاه 15 خرداد 1342، امام به دستور شاه در منزل مسكونی خود در قم دستگیر و به تهران منتقل شدند. وی را ابتدا در یك سلول انفرادی زندانی و سپس به یك پادگان نظامی منتقل نمودند.
 
اهداف و نتایج قیام 15 خرداد و نقش آن در پیروزی انقلاب

به دنبال انتشار خبر دستگیری امام(ره)، از نخستین ساعات روز 15 خرداد اعتراضات گسترده‌ای در قم، تهران، ورامین، مشهد و شیراز برگزار شد كه با شعارهایی بر ضد شاه و در طرفداری از امام همراه بود. ماموران نظامی كه در نقاط مركزی و حساس شهرهای قم و تهران مستقر شده بودند بر روی تظاهر كنندگان آتش گشودند؛ كه فیجیع‌ترین حادثه، مربوط به كشتار كفن پوشان ورامین بود كه در پشتیبانی از امام راهی تهران شده بودند و ماموران نظامی در سر پل باقرآباد با آنها رو به‌ رو شده و با سلاح‌های نظامی آنان را قتل عام كردند. در پی این حادثه هزاران نفر از مردم، در شهرهای مختلف كشته و زخمی شدند.

در واقع می‌توان این قیام را حركتی خودجوش و مردمی دانست؛ یعنی شركت افراد بدون توجه به نوع شغل، تحصیلات، سن، وابستگی گروهی و هرگونه موقعیت اجتماعی و صرفاً براساس یك شعار و یك هدف مشترك؛ كه هیچ كدام از این گروه ها برای پانزده خرداد برنامه‌ریزی خاصی نداشتند. بلکه با وجود بستر و زمینه‌های قبلی آن، و در حمایت از رهبری امام، این قیام به اوج خود رسید و اغلب شهرهای ایران را فراگرفت.

با این همه، با قاطعیت می توان گفت اگر 15 خرداد رخ نمی داد، آگاهی و تفکر انقلابی در مردم آن گونه رشد نمی کرد؛ روحانیت، به ویژه امام خمینی(ره) پیش گام مبارزه با رژیم قرار نمی گرفت و همراه با تشکیل سازمان ها و گردهم آیی های اسلامی، چهره واقعی شاه و دست نشاندگان او برای مردم آشکار نمی شد.
 
اهداف و نتایج قیام 15 خرداد و نقش آن در پیروزی انقلاب

این درحالی است که بی شک پایان دکترین جدایی دین از سیاست مهمترین دستاوردی بود که از هر جهت می توان برای این قیام مهم و تاثیرگذار برشمرد.

 قيام 15 خرداد، به افسانه جدايی دين از سياست که بيش از نيم قرن، از سوی استعمارگران رژيم های دست نشانده آنان تبليغ و ترويج شده بود، پايان داد و جداناپذيری اسلام از سياست را، برای همگان آشکار کرد و اسلام ناب محمٌدی را از اسلام آمريکايی باز شناسانيد. از آن پس، اسلام راستين که تا دیروز جايی در مجامع علمی و روشن فکری نداشت، در ميان نسل تحصيل کرده و به ويژه دانشگاهيان راه يافت و گام به گام گسترش پيدا کرد و فعاليت های سياسی بر پايه اسلام، به عنوان بزرگترين جريان سياسی در ايران اوج گرفت و پيشرفت کرد و زمينه ساز انقلاب اسلامی شد.

فارغ از این مهم اما آشکار شدن ماهیت رژیم پهلوی و نظام ظالمانه شاه را نیز باید یکی از مهمترین نتایج و دستاوردهای قیام 15 خرداد دانست.

 در زمان سلطنت محمدرضا پهلوی، دستگاه حکومت به وسيله حاميان آمريکايی خود، با شيوه ها و تاکتيک های پيچيده و حساب شده ای، به مبارزه با اسلام می پرداخت و شاه با تظاهر به اسلام و شعاير مذهبی، می کوشيد به شکل مرموزی، توطئه اسلام زدايی پدر خويش را پی بگيرد. از اين رو، تا پيش از قيام غرور آفرين پانزدهم خرداد 1342، بسياری از عناصر و چهر ه های اسلامی ديد مثبتی به شاه داشتند و او را «اسلام پناه» می پنداشتند، ولی ددمنشی و سفاکی نسبت به مردم مظلوم و تجاوز به حريم روحانيت در جريان واقعه پانزده خرداد، ماسک فريب و ريا را از چهره او برداشت و ماهيت ضد دينی او را برای همگان آشکار ساخت.
 
اهداف و نتایج قیام 15 خرداد و نقش آن در پیروزی انقلاب

با این همه، قيام پانزده خرداد سال 1342 را باید جرقه ای آتش بار بر خرمن باروت جامعه خفقان گرفته و شب زده ايران افکند و زمينه جنب و جوش و شور و خروش ايثار گرانه و فداکارانه را فراهم کرد. ملٌت ايران با الهام از راه و روند حماسه آفرينان پانزدهم خرداد، به عنوان اسوه های ايثار و شهادت، درس جانبازی، فداکاری و پايداری آموختند، روزهای شور و حماسه فراوانی پديد آوردند و نهضت اسلامی امام بر ضد طاغوت را تداوم بخشیدند. مبارزه پی گير و مقاومت خستگی ناپذير ملٌت ايران، از سال 42 تا 57 که به انقلابی اسلامی کشيده شد ريشه در قيام خونين پانزده خرداد داشت و برگرفته از جانبازی های زنان و مردان قهرمان آن روز تاريخی بود.
 
 

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

 

bultannews@gmail.com

 
 
 
 
 

ادامه مطلب



[ سه شنبه 11 خرداد 1395  ] [ 5:01 PM ] [ احمد ]
نظرات 0


 

قیام خونین 15 خرداد

 

قیام 15 خرداد، نقطه عطفی در تاریخ مبارزات ملت ایران به رهبری حضرت امام خمینی (ره) می‌باشد. در سحرگاه 15 خرداد 1342، عوامل رژیم شاه به خانه ساده و بی‌آلایش حضرت امام در قم یورش بردند و امام خمینی (ره) که روز پیش از آن در روز عاشورای حسینی در مدرسه فیضیه قم، طی سخنان کوبنده‌ای پرده از جنایات شاه و اربابان آمریکایی و اسرائیلی او برداشته بودند، ‌دستگیر و به زندانی در تهران منتقل شدند. هنوز چند ساعتی از این حادثه نگذشته بود که خیابان‌های شهر قم زیر پای مردان و زنان مسلمان و انقلابی که به قصد اعتراض از خانه‌هایشان بیرون آمده و به حمایت از رهبرشان فریاد برآورده بودند، به لرزه درآمد. همین صحنه در تهران و چند شهر دیگر به وجود آمد تظاهرات مردم رژیم را سخت به وحشت افکند و برای سرکوب این قیام تاریخی به اسلحه روی آورد. در این روز حدود 15 هزار نفر مسلمان انقلابی به خاک و خون کشیده شدند و بدین ترتیب تاریخ ایران اسلامی در روز 15 خرداد ورق خورد و فصل جدیدی در رویارویی مستضعفان با مستکبران گشوده شد. پس از این واقعه در تهران و قم و سایر شهرها دولت به دستگیری و محاکمه روحانیون و مردم ادامه داد. زندان‌ها از روحانیون و بازاری‌ها و کسبه پر شد و عده‌ای نیز محاکمه و اعدام شدند. جریان 15 خرداد هر چند ظاهرا با سرکوب خونین به نفع شاه تمام شد اما در حقیقت ماهیت رژیم ستمشاهی را بیش از پیش برای همگان آشکار کرد و نقطه آغازی برای توفان عظیم انقلاب اسلامی گردید که ظرف 15 سال با مجاهدت و ایثار و جانبازی عده زیادی از حق طلبان و مجاهدان راه خدا به پیروزی رسید و تاروپود رژیمی که اقتدار خود را در وابستگی به ابرقدرت‌ها و نیروی نظامی می‌دانست مانند تار عنکبوت از هم گسست.

 

 www.irdc.ir/


ادامه مطلب



[ سه شنبه 11 خرداد 1395  ] [ 5:00 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

فعالیتها در قیام 15 خرداد 1342

 

 

قیام پانزده خرداد 1342 سرآغاز جدی یکی از بزرگترین رخدادها؛ یعنی انقلاب اسلامی در تاریخ ایران است. ریشه ها و علل آن، ارتباط نزدیکی با برنامه ها و سیاست های حکومت پهلوی داشت. و در واقع واکنشی عملی به آن سیاست ها و برنامه ها بود. از طرف دیگر، بیانگر آمال و خواست مردم مسلمان ایران، به رهبری امام خمینی (س) بود. تاریخ ایران در دورۀ پهلوی اول و دوم، شاهد استقرار حکومتی تک صدایی و استبدادی با تمام الزامات و ابزارهای آن بود. گرچه این استبداد، بنا به دلایل تاریخی در مقاطعی با سستی روبرو شد؛ اما با پیروزی کودتای امریکایی ـ انگلیسی در 28 مرداد 1332، که می توان آن را بنیانگذاری مجدد سلسله پهلوی نامید ـ حکومت پهلوی مجدداً به استقرار و تثبیت نظام سیاسی دیکتاتوری پرداخت و تلاش کرد یک نظام سیاسی و حزبی یک صدا پدید آورد. دیری نگذشت که دموکراتها به رهبری «جان اف کندی»، در انتخابات ریاست جمهوری امریکا پیروز شدند و بر اساس دکترین خود، اصلاحات را در قالب فضای باز سیاسی، برای جلوگیری از قیام های مردمی در کشورهای جهان سوم ـ که احتمال سرنگونی حکومتهای وابسته به بلوک غرب و مشخصاً امریکا را می توانست در پی داشته باشد ـ به انجام رساندند. رژیم سیاسی ایران نیز یکی از این حکومت ها بود که می بایستی اصلاحاتی را با همان انگیزه و هدف انجام دهد. این اصلاحات با عنوان «انقلاب سفید» یا «انقلاب شاه و مردم» که به طور فراگیر تمام ابعاد زندگی سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعه ایران را در بر می گرفت، فرصت ظهور و تجلی یافت.
از ابتدای این سیاست، با توجه به نقش بیگانگان در طرح و اجرای آن و مخالفت عملی آن با عقاید و باورهای ریشه ای، مذهبی و فرهنگی مردم ایران، با واکنش های اعتراض آمیز و انتقادی مردم، بویژه روحانیون مواجه گردید. امام خمینی (س)، برجسته ترین رهبر حرکت های معترض و مخالف اصلاحات امریکایی در ایران بودند که از جریان تصویبنامه لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی وارد صحنه شده بودند. گرچه رژیم پهلوی نیز اصلاحات را تغییرناپذیر و بطور قطعی امکانپذیر اعلام کرد و به سرکوبی مخالفان پرداخت که روشن ترین آن، واقعه مدرسه فیضیه قم و مدرسه طالبیه تبریز در دوم فروردین 1342 بود؛ اما نتوانست نتیجه دلخواه را بگیرد و این حرکت ها به تدریج نهادینه و به جریانی عمده تبدیل شد که تا پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 تداوم یافت.

واقعۀ 15 خرداد 1342 در واقع، ادامه تسلسل مخالفت روحانیون و مراجع با اصلاحات و روش های سرکوبگرانه رژیم پهلوی بود. بدین ترتیب که روحانیون فرا رسیدن ایام محرّم آن سال را فرصتی مناسب برای تبلیغات علیه برنامه ها و سیاستهای محمدرضا پهلوی دانسته و با ترتیب جلسات، انجام مکاتبات و صدور اعلامیه هایی، ارتباط بین خود و مردم را گسترش داده و خود را مهیا می ساختند؛ البته حکومت نیز در کنترل این فعالیت ها سعی تمام و کاملی داشت. بدین منظور در ماه محرم، خطاب به وعاظ و روحانیون اعلام و به آنها الزام کرد که در سخنرانی های ایام محرم در محافل و مجالس از بیان سه مطلب خودداری کنند: اول؛ علیه شخص اول مملکت سخن نگویند؛ دوم؛ علیه اسرائیل مطلبی گفته نشود؛ سوم؛ مرتب به مردم نگویند که اسلام در خطر است. (رجبی، محمدحسن؛ زندگینامه سیاسی امام خمینی؛ ج 1، ص 263 ؛ قیام پانزده خرداد به روایت اسناد ساواک؛ ج 2 (فیضیه)، ص 233 ـ 239، 247)
با تمام تلاش های ساواک و سایر اشخاص و سازمان ها، روحانیون موفق به بسیج نیرو، بویژه سازماندهی وعاظ و روحانیون برای ایام محرم گردیدند. در یکی از گزارش های ساواک در تاریخ 31 / 2 / 1342 که چند روز مانده بود تا ماه محرم شروع شود؛ چنین آمده است: برابر اطلاع حاصله، عده زیادی از طلاب برای سخنرانی در ماه محرم و صفر و فعالیت و تنقید علیه دولت از طرف مقامات روحانی به شهرستان های ایران فرستاده شده. عده ای از آنها حامل عکس آیت اللّه خمینی (س) است . علیهذا در صورت استقرار اراده عالی، چنانچه به ساواک های تابعه دستور داده شود، از رفتن منبر و سخنرانی افراد ناشناس تازه وارد به طور کلی جلوگیری گردد، بی نهایت مؤثر خواهد بود. (قیام پانزده خرداد به روایت اسناد ساواک؛ ج 2، ص 261)
پس از شروع ایام عزاداری محرم، وعاظ و روحانیون به سخنرانی و وعظ پرداختند. امام خمینی (س) نیز در حین سخنرانی های پس از نماز، علیه هیأت حاکمه و رژیم پهلوی، صحبت می کردند. در اماکن مذهبی و دانشگاهی نیز اعلامیه های امام خمینی (س) مبنی بر در خطر قرار گرفتن اسلام و لزوم دفاع از آن و تبلیغ علیه هیأت حاکمه پخش و یا بر دیوارها از جمله؛ در دانشگاه تهران نصب می شد. در این میان همه تلاش های ارگانهای انتظامی و امنیتی معطوف به ایام تاسوعا و عاشورا بود و بر اساس گزارش مورخه 31 / 2 / 1342 ساواک که نقل شد، طرح های انتظامی و امنیتی متعددی در شهرهای مختلف از جمله؛ تهران و قم برای مقابله با تبلیغات روحانیون تدارک دیده بودند. به طور طبیعی در این روزها شایعات مختلفی بر له یا علیه روحانیون یا دولت نیز در بین عامه جاری بود.
بالأخره ایام تاسوعا و عاشورا فرا رسید. گزارش های موجود حاکی است که در این دو روز اکثر وعاظ، روضه خوانها و سخنرانان مذهبی، بخشی از سخنان خود را به انتقاد و حمله به رژیم پهلوی و اعمال و عملکرد آن اختصاص دادند. در این روزها، جمعیت ها، در دسته های چند صد نفری تا چند هزار نفری در شهرهای مختلف، بویژه در قم و تهران در نقاط مختلف شهر به راه افتادند و ضمن عزاداری، شعارهایی علیه حکومت پهلوی و در طرفداری از امام خمینی سر دادند.
امام خمینی (س) در ساعت 30 / 6 بعد از ظهر عاشورای سال 1383 ه . ق (سیزدهم خرداد 1343 ه. ش) در مدرسه فیضیه قم حاضر شدند و سخنرانی تاریخی خود را انجام دادند. در این روز؛ نیروهای امنیتی و انتظامی رژیم پهلوی در حالت آماده باش کامل بودند و احتمال هرگونه خطر برای امام و سرکوب مردم انتظار می رفت. این روز یکی از سخت ترین روزها برای حاج آقا مصطفی بود. بنا به گفته آیت اللّه محمدعلی گرامی، حاج آقا مصطفی به شدت نگران جان امام بود. امام بر خلاف روش منبریها، ابتدا روضه خواندند و بعد صحبت کردند. ایشان پس از شرح رخداد دلخراش کربلا، حمله مأمورین حکومت پهلوی به مدرسه فیضیه در دوم فروردین سال 1342 را، به واقعه کربلا تشبیه نمودند که با شیون و گریه حاضران توأم گردید.
بدین ترتیب تاسوعا و عاشورای سال 1342 در شهرهای مختلف ایران به صحنه انتقاد علنی از حکومت پهلوی و عملکرد آن تبدیل شد و روزهای یازدهم و دوازدهم محرّم نیز، در ادامه روزهای قبل به تظاهرات سیاسی مردم علیه رژیم پهلوی تبدیل گردید و شعارهایی به طرفداری از امام خمینی و علیه شاه و حکومتش سر داده شد. در روز یازدهم محرم، دانشجویان دانشگاه تهران نیز به جمع تظاهرکنندگان پیوستند. رژیم در واکنش به این رویدادها و به منظور تهدید و پایان دادن به تظاهرات، در صدد دستگیری امام خمینی و بسیاری از وعاظ و روحانیون برآمد.
بدین منظور سعی کردند که دستگیری امام خمینی در ساعتی از شبانه روز باشد که دسته های عزاداری پراکنده شده و مردم نیز در خانه های خودشان باشند؛ بنابراین مأموران نیمه شب دوازدهم محرم برابر با 15 خرداد به دور از مشاهده مردم، منزل امام خمینی را به محاصره در آورده و بدون سر و صدا از دیوار خانه ایشان بالا رفته و وارد منزل شدند؛ اما امام خمینی به دلیل کثرت رفت و آمدهای مردم در ایام محرم و بویژه آن شب که مجلس روضه خوانی نیز داشتند، شبها را در منزل فرزندشان حاج آقا مصطفی که در نزدیکی منزل خودشان بود می خوابیدند و موقع ورود مأموران به خانۀ امام و ضرب و شتم کارکنان خانه، به خیال اینکه امام خمینی را مخفی نموده اند، سر و صدای زیادی ایجاد شد و زمانی که امام برای انجام نماز شب بیدار شده بودند، با شنیدن سر و صدای مأموران، فوراً لباس پوشیده و خود را به مأموران رسانده و فرمودند: «روح اللّه خمینی منم! چرا اینها را می زنید؟ این چه رفتار وحشیانه ای است؟ چرا مانند دزدان از دیوار به پایین می پرید؟» ( وحانی، حمید؛ نهضت امام خمینی؛ ج 1، ص 509 ـ 510) بدین ترتیب ایشان را دستگیر و بلافاصله به تهران منتقل کردند. در تهران، ابتدا به باشگاه افسران بردند و در سلولی انفرادی زندانی کردند و ساعاتی بعد به پادگان قصر (بی سیم) انتقال داده و با صدور قرار بازداشت موقت، زندانی کردند. (رجبی، محمدحسن؛ زندگینامه سیاسی امام خمینی؛ ج 1، ص 287 ـ 288.)

امام خمینی شبهای محرم در منزل آقا مصطفی می خوابیدند؛ بنابراین نخستین کسی که در جریان دستگیری ایشان قرار گرفت، حاج آقا مصطفی بود. او ابتدا سعی کرد که از بردن امام ممانعت کند، اما تلاش او بی فایده بود؛ زیرا مأموران او را تهدید کردند که اگر پیش بیاید، به سویش شلیک خواهند کرد. امام خمینی نیز وی را از آمدن نهی کردند و منع پدر او را منصرف کرد. سید مصطفی با مشاهده این وضعیت با تمام نیرو فریاد زد:
«مردم! خمینی را بردند...» (روحانی، حمید؛ نهضت امام خمینی؛ ج 1، ص 511 ؛ فردوسی پور، اسماعیل؛ همگام با خورشید، از ایران تا ایران؛ ص 100 ـ 102)
گرچه آقا مصطفی از ابتدای نهضت امام با ایشان و در کنار ایشان بود؛ ولی از این پس حضور وی در صحنه نهضت امام، وارد مرحله نوینی شد. از ساعات اولیه بامداد، مأموریت سنگین خود را در غیاب رهبر نهضت شروع کرد. محمود بروجردی که از نزدیک شاهد فعالیت های او بود، در ادامه خاطراتش از آن روز، می گوید:

 «مردم گروه گروه جمع شدند و پس از ساعتی حاج آقا مصطفی، پیشاپیش مردم قم به طرف صحن مطهر [حضرت معصومه (س)] حرکت کردند. ساعت نُه صبح، صحن مطهر مملو از جمعیت شد. شعارهای مختلفی به گوش می رسید. از قبیل «یا مرگ یا خمینی!»، «خمینی بت شکن آزاد باید گردد!»، «ما مرجعمان را می خواهیم»... شهید حاج آقا مصطفی روبروی ایوان آیینه در صحن، روی یک منبر کوتاهی نشسته بود و مردم او را احاطه کرده بودند. تا اینکه، نیروهای نظامی از هوا و زمین در خیابانهای قم به مردم حمله کردند و رفت و آمدها به بیت آیت اللّه زنجانی برای تعیین تکلیف، مرتب ادامه داشت، تا اینکه یک نفر از مدرسین حوزه به نام حاج شیخ اسماعیل ملایری از طرف مراجع آمد و پیام داد که مردم به خانه ها بروند، تا دستور بعدی. حاج آقا مصطفی در اینجا با سخنانی همراه با شدت ناراحتی و گریه از مردم سپاسگزاری کرد و چنین بیان کرد: «من از شما مردم خوب و غیرتمند قم که به مناسبت بازداشت پدر پیرم این همه ناراحت و نگران هستید و این احساسات را ابراز می دارید، تشکر می کنم. این ادامۀ حضور شما در صحنه سبب می شود که پدرم، زودتر آزاد گردند و به خدمت شما بیایند». ( روحانی، حمید؛ نهضت امام خمینی؛ ج 1، ص 511 ؛ فردوسی پور، اسماعیل؛ همگام با خورشید، از ایران تا ایران؛ ص 100 ـ 102.)
با دستگیری امام خمینی (س) و در غیاب ایشان مسئولیت سنگینی بر دوش حاج آقا مصطفی ـ که فرزند ارشد بود و البته توان مدیریت و هدایت نهضت و ادارۀ بیت امام را داشت ـ نهاده شد و او نشان داد که مرد این میدان است و مصمم به پیمودن راه پدرش می باشد. از صبح روز پانزدهم خرداد، مردم قم و سایر شهرها، دست به اعتراض دامنه داری زدند. در تهران، دانشجویان دانشگاه تهران، کلاسها را تعطیل کردند و به تظاهرات مردم پیوستند. بارفروشان نیز از مرکز شهر به حرکت درآمده و به تظاهرکنندگان ملحق شدند. تظاهرکنندگان که لحظه به لحظه به تعدادشان افزوده می شد، درصدد اشغال مراکز مهم دولتی و حکومتی از قبیل کاخ مرمر، اداره رادیو، اداره تسلیحات ارتش و غیره بودند. بازاریان نیز با تعطیلی بازار و تجمع در مساجد و یا با پیوستن به تظاهرکنندگان، اعتراض صریح خود را اعلام کردند. به طوری که بازار تهران و خیابانهای اطراف آن، به مرکز ثقل تظاهرات و در مجموع قیام 15 خرداد 1342 تبدیل شد و اعتصاب چهارده روزه ای در بازار تهران شکل گرفت.
در روز 15 خرداد که می توان گفت، کل ایران یکپارچه و یکصدا در واکنش به دستگیری امام خمینی (س) اعتراض داشت، سید مصطفی نیز، در قم که اکنون کانون قیام و نهضت بود، در کنار سایر طرفداران امام خمینی، به تحقق اهداف قیام پانزدهم خرداد کمک کرد. یکی از عمده ترین محورهای فعالیت ایشان در این روز، این بود که ضمن مشورت با افراد مختلف، سعی می کرد که مراجع وقت قم در این مسأله ساکت نباشند و واکنش نشان دهند. او افکار عمومی را نیز علیه اقدام رژیم پهلوی بر می انگیخت و در این راه موفق بود. حجت الاسلام محمدحسن تشیّع در این زمینه می گوید:
خطابه ها و سخنان محکم این عالم ربانی پس از بازداشت امام خمینی (س) به گونه ای بود که اغلب می گفتند: این آتش ظلم برانداز حاج آقا روح اللّه است که از درون حاج آقا مصطفی (ره) زبانه می کشد، تو گویی که این خود اوست، چنین داد سخن سر می دهد، انگار این صدای امام (س) است که دیوارهای ظلم را با طنین رسایش فرو می ریزد و این نبود، جز اینکه ایشان با درک عمیق از چند و چون نهضت اسلامی امام، به خوبی می دانست که چه باید بگوید و مردم را به کدامین جهت راهنما باشد. (مجموعه مقالات کنگره شهید آیت اللّه مصطفی خمینی؛ ص 73) پس از واقعه 15 خرداد 1342 و بازداشت امام خمینی (س)، مسئولیت های گوناگونی پیش روی سید مصطفی خمینی قرار داشت؛ از یک سو می بایست که برای آزادی امام خمینی (س) تلاش کند، از سوی دیگر، شبکه نهضت اسلامی را فعال نگهدارد و بالأخره، مدیریت بیت امام را بر عهده گیرد. او اعلامیه هایی را تهیه کرده، برای روحانیون می فرستاد و دستورهای امام را که از داخل زندان به ترفندهای مختلف برایش می رسید، اجرا می کرد. ساواک در یکی از گزارش های خود چنین آورده است:
در شهرستان قم، پسر آیت اللّه خمینی که مهم می باشد، به جای وی نشسته و دستورهای او را به مورد اجرا می گذارد و اعلامیه هایی را تهیه می کند و برای روحانیون می فرستد.
در 29 تیر 1342 بسیاری از دستگیرشدگان قیام 15 خرداد 42 در تهران و شهرستانها، آزاد شدند؛ اما امام خمینی و برخی دیگر، همچنان در زندان باقی ماندند و حتی زمزمۀ تبعید امام خمینی به سنندج که یک شهر سنی نشین بود مطرح شد و کمیسیون امنیت اجتماعی قم آن را تصویب کرد؛ اما دادگاه و دادستان قم آن را رد کرد. در یازدهم مرداد 42، ساواک، طی نامه ای به اداره دادرسی ارتش، دستور آزادی امام خمینی را صادر کرد و دادستانی ارتش نیز، با تبدیل قرار بازداشت موقت ایشان به قرار التزام عدم خروج از حوزه قضایی تهران، دستور آزادی مشارٌالیه را صادر کرد و در دوازدهم مرداد، امام خمینی به وسیله مأموران ساواک به منزلی در داوودیه که در آن زمان در دوازده کیلومتری تهران واقع بود، به خانه ای متعلق به ساواک، انتقال یافت. چند روز بعد نیز (احتمالاً سه روز) به منزلی در منطقۀ قیطریه تهران که باغ رضا روغنی، از تجار مشهور بازار که با رئیس ساواک (حسن پاکروان) رابطه خوبی داشت، منتقل گردید. (روحانی، حمید؛ نهضت امام خمینی؛ ج 1، ص 690 ـ 695)
از این تاریخ به بعد سید مصطفی در خدمت امام قرار گرفت و موفق شد با ایشان رابطه مستقیم و بلاواسطه ای داشته باشد. در مدت اقامت، تحت نظر آن دو، در قیطریه، سید مصطفی در برقراری و تداوم رابطه امام خمینی با مردم و مبارزین، نقش اساسی و مؤثری داشت و علیرغم کنترل های ساواک این ارتباط همچنان باقی ماند. در یکی از گزارش های ساواک در این مورد آمده است:طبق اطلاع واصله اخیراً پسر آیت اللّه خمینی باافراد متنفذ و مخالف دولت در تماس می باشد، چون مشارٌالیه می تواند با پدرش ملاقات نماید. از این لحاظ رابط بین پدرش و افراد مخالف دولت است. (مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ آرشیو، پرونده آیت اللّه سید مصطفی خمینی؛ شماره بازیابی 391، ص 6؛ اسناد ضمیمه، سند شماره 8).

بالأخره در پانزدهم فروردین 1343 ساواک دستور آزادی امام خمینی (س) را صادر کرد و در ساعت 22 شب همان روز، مأموران ساواک، ایشان را جلوی منزلشان در قم پیاده کردند. این بار نیز هدف ساواک این بود که در سکوت شب، مردم متوجه آزادی ایشان نباشند و تجمعی در استقبال از ایشان شکل نگیرد؛ اما این بار نیز در فاصله اندکی مردم مطلع شدند و همراه با شور و هیجان و شعار و صلوات از آزادی ایشان استقبال کردند. از این پس سید مصطفی سایه به سایه همراه امام بود و در تمام مراسم و جشن ها شرکت می کرد و مراقب ایشان بود. در کنار امام بودن و دیدن آن همه تحولات و مسائل سیاسی، فرصتی بود که سید مصطفی نیز به بلوغ سیاسی برسد و بتواند در مواقع حساس و بحرانی، با تجربیات بیشتری تصمیم بگیرد و بحران های احتمالی را مدیریت کند.

گالری عکس

 

 

 
www.imam-khomeini.ir/fa

ادامه مطلب



[ سه شنبه 11 خرداد 1395  ] [ 4:58 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

 قیام 15 خرداد و دستگیری امام خمینی:

 

www.jamaran.ir

ماه محرّم 1342 که مصادف با خرداد بود فرا رسید. امام خمینی این فرصت را برای دعوت مردم به قیام علیه رژیم مستبد شاه غنیمت شمرد. روز عاشورا جمعیت صدهزار نفری در تهران با داشتن عکسهایی از امام به تظاهرات پرداختند و در مقابل کاخ مرمر (محل استقرار شاه) برای اوّلین بار در پایتخت شعار «مرگ بر دیکتاتور» سر دادند. روزهای بعد نیز در دانشگاه و بازار و مقابل سفارت انگلیس تظاهرات گسترده‏ای در حمایت از قیام امام برپا بود.

امام خمینی عصر عاشورای سال 1383 هجری قمری (13 خرداد 1342 شمسی) در مدرسۀ فیضیه نطق تاریخی خویش را که آغازی بر قیام 15 خرداد بود ایراد کرد. بخش عمده‏ای از سخنان امام در بیان نتایج زیانبار سلطنت دودمان پهلوی و افشای روابط پنهانی شاه و اسرائیل اختصاص داشت. در همین سخنرانی بود که امام خمینی با صدای بلند

خطاب به شاه فرمود:

آقا! من به شما نصیحت می‏کنم؛ ای آقای شاه! ای جناب شاه! من به تو نصیحت می‏کنم؛ دست بردار از این کارها. آقا! اغفال دارند می‏کنند تو را. من میل ندارم که یک روز اگر بخواهند تو بروی، همه شکر کنند... اگر دیکته می‏دهند دستت و می‏گویند بخوان، در اطرافش فکر کن... نصیحت مرا بشنو... ربط مابین شاه و اسرائیل چیست که سازمان امنیت می‏گوید: از اسرائیل حرف نزنید... مگر شاهْ اسرائیلی است؟[1]

سخنان امام خمینی همچون پتکی بر روح شاه که جنون قدرت و تکبّر فرعونی او زبانزد خاص و عام بود فرود آمد. شاه فرمان خاموش کردن صدای قیام را صادر کرد. نخست جمع زیادی از یاران امام خمینی در شامگاه 14 خرداد دستگیر و ساعت سه نیمه شب (سحرگاه پانزده خرداد 42) صدها کماندوی اعزامی از مرکز، منزل حضرت امام را محاصره کردند و ایشان را در حالی که مشغول نماز شب بود دستگیر و سراسیمه به تهران برده و در بازداشتگاه باشگاه افسران زندانی کردند و غروب آن روز به زندان قصر منتقل نمودند. خبر دستگیری امام به سرعت در شهر قم و مناطق اطراف پیچید. زن و مرد از روستاها و منازل خویش در شهر به‏سوی منزل قائد خود حرکت کردند. شعار اصلی جمعیت «یا مرگ یا خمینی» بود که از تمام فضای قم به گوش می‏رسید. خشم مردم آنچنانبود که ابتدا مأمورین پلیس پا به فرار گذاشتند. آنها پس از تجهیز قوا به میدان آمدند. نیروهای کمکی نظامی نیز از پادگانهای اطراف به شهر قم گسیل شدند. هنگامی که سیل جمعیت از حرم حضرت

معصومه بیرون آمدند، رگبار مسلسلها گشوده شد و تا ساعتی چند درگیری شدید ادامه داشت. حمام خون به راه افتاده بود. هواپیماهای نظامی از تهران به پرواز درآمدند و در فضای شهر قم برای ایجاد رعب بیشتر دیوار صوتی را شکستند. قیام با سرکوبی شدید کنترل شد. کامیونهای نظامی، اجساد شهدا و مجروحین را به سرعت از خیابانها و کوچه‏ها به نقاط نامعلومی بردند. غروب آن روز شهر قم حالتی جنگ‏زده و غمگنانه داشت.

صبحگاه 15 خرداد خبر دستگیری رهبر انقلاب به تهران، مشهد، شیراز و دیگر شهرها رسید و وضعیتی مشابه قم پدید آورد. مردم ورامین و شهرکهای اطراف به‏سوی تهران سرازیر شدند. تانکها و ابزار زرهی و نیروهای نظامی برای جلوگیری از ورود معترضین به شهر در سه راهی ورامین با جمعیت درگیر شدند و جمع زیادی از راهپیمایان را به خاک و خون کشیدند. جمعیت انبوهی در حوالی بازار تهران و مرکز شهر نیز گرد آمده و با شعار «یا مرگ یا خمینی» به‏سوی کاخ شاه به حرکت درآمدند. از جنوب شهر تهران نیز سیل جمعیت به سمت مرکز راه افتاده بود و در پیشاپیش آنها طیب حاج رضایی و حاج اسماعیل رضایی، دو تن از جوانمردان جنوب شهر تهرانبا گروه خود در حرکت بودند. این دو تن بعداز چندی دستگیر و در 11 آبان 1342 تیرباران شدهو هوادارانشان به بندرعباس تبعید گردیدند.

نزدیکترین ندیم همیشگی شاه، تیمسار حسین فردوست در خاطراتش از به کارگیری تجربیات و همکاری زبده‏ترین مأمورین سیاسی و امنیتی امریکا برای سرکوب قیام و همچنین از سراسیمگی شاه و دربار و امرای ارتش و ساواک در این ساعات پرده برداشته و توضیح داده است که چگونه شاه و ژنرالهایش دیوانه‏وار فرمان سرکوب صادر می‏کردند. ارتشبد فردوست در توضیح وخامت اوضاع می‏نویسد: به اویسی (فرماندۀ لشکر گارد ویژه) گفتم «تنها راه این است که هر چه آشپز و نظافتکار و اسلحه‏دار و غیره در لشکرداری مسلح کنی»[2]سرانجام مأمورین نظامی و پلیس شاه با تیراندازیهای گسترده و مستقیم و به کارگیری هرچه در توان داشتند بر قیام مردم فائق آمدند. اسداللّه‏ علم نخست‏وزیر شاه در خاطراتش از این روز خطاب به شاه می‏نویسد:

اگر ما عقب‏نشینی کرده بودیم ناآرامی به چهار گوشه ایران سرایت می‏کرد و رژیم ما با تسلیم ننگ‏آوری سقوط می‏کرد. در آن موقع حتی این را به شما[شاه]عرض کردم که اگر خود من

هم از مسند قدرت به زیر کشانده شوم شما همیشه می‏توانید با محکوم کردن و اعدام من به‏عنوان مسبّب آنچه واقع شده خود را نجات دهید![3]

روز 15 خرداد در تهران و قم حکومت نظامی برقرار شد اما علی‏رغم آن، روزهای بعد نیز تظاهرات وسیعی برپا بود که در هر مورد به درگیری خونین انجامید.

15 خرداد 42 مبدأ انقلاب اسلامی مردم ایران بود. امام خمینی پس از نوزده روز حبس در زندان قصر به زندانی در پادگان
 

نظامی‌عشرت‏آباد منتقل شد.

شاه دو روز بعد از نهضت 15 خرداد، قیام مردم را بلوا و اقدامی وحشیانه، و نتیجه اتحاد ارتجاع سرخ و سیاه نامید و سعی کرد تا آن را به خارج از مرزها و کسانی همچون جمال‌عبدالناصر نسبت دهد. سستی ادعاهای شاه بر هیچ کس پوشیده نبود. برخلاف ادعاهای مکرر شاه، عناصر چپ و کمونیستها نه تنها هیچ‏گونه مشارکتی در این قیام نداشتند بلکه حزب توده و دیگر کمونیستهای ایران در نوشته‏ها و مواضع خویش به تکرار تفسیر رادیو مسکو و روزنامه‏های شوروی از وقایع 15 خرداد می‏پرداختند. حزب کمونیست شوروی، قیام 15 خرداد را حرکتی کور و ارتجاعی بر ضد اصلاحات مترقّیانه شاه! می‏دانست.[4]ادعای کذب دیگر شاه (در مورد دخالت دولت مصر) نیز علی‏رغم تلاش و دسیسه ساواک هیچ‏گاه از سوی احدی باور نشد. استقلال تمام‏عیار قیام 15 خرداد آنچنان برملا و فاحش بود که اینگونه انگها نمی‏توانست کمترین لطمه‏ای بدان وارد سازد.

با دستگیری رهبر نهضت و کشتار وحشیانه مردم در روز 15 خرداد 42، قیام ظاهراً سرکوب شد. امام خمینی در حبس از پاسخ گفتن به سؤالات بازجویان، با شهامت و اعلام اینکه هیأت حاکمه ایران و قوۀ قضاییۀ آن را غیر قانونی و فاقد صلاحیت می‏داند، اجتناب ورزید. حضرت امام در سلول انفرادی پادگان عشرت آباد نیز فرصت را از دست‌نداد و به مطالعه کتب تاریخ معاصر و از آن جملهتاریخ مشروطیت ایرانو کتابی از آثار جواهرلعل نهرو پرداخت. پس از دستگیری امام خمینی اعتراضات گسترده‏ای از سوی روحانیت و اقشار مختلف مردم
 

از سراسر کشور آغاز و خواستار آزادی رهبر خویش شدند. جمعی از علمای برجسته کشور به نشانۀ اعتراض به تهران هجرت کردند. بیم سوء قصد به جان رهبر انقلاب واکنش گسترده‏ای در مردم برانگیخته بود. تعدادی از علمای مهاجر در جریان یورش مأمورین ساواک دستگیر و برای مدتی زندانی شدند. شاه که وقایع 15 خرداد را لطمه‏ای به ثبات و تضمینهای داده‏شده به امریکا می‏دید، درصدد بود تا این وقایع را کم‏بها، و اوضاع را کنترل‏شده و عادی جلوه دهد. از سوی دیگر خشم مردم از ادامۀ بازداشت امام رو به فزونی بود. از این رو رژیم ناگزیر شد در تاریخ ‌11مرداد 1342 حضرت امام را از بازداشتگاه به منزلی تحت محاصره نیروهای امنیتی در منطقه داوودیه تهران منتقل نماید. مردم تهران به محض اطلاع از انتقال رهبر، به سمت داوودیه سرازیر شدند. ساعاتی از ازدحام جمعیت نگذشت که رژیم ناگزیر از پراکندن جمعیت و محاصرۀ علنی منزل، توسط نیروهای نظامی گردید. عصر سیزده مرداد، روزنامه‏های رژیم شاه خبری جعلی را مبنی بر تفاهم مراجع تقلید با مقامات دولتی منتشر ساختند. اطلاع از خبر و تکذیب آن خبر برای امام خمینی ممکن نبود. اما علمای وقت با انتشار بیانیه‏هایی هرگونه تفاهم را تکذیب کردند. در این میان اطلاعیه آیت‏اللّه‏ العظمی مرعشی نجفی(ره) بسیار تند و افشاگرانه و مؤثر بود. پس از این وقایع، امام خمینی تحت‏الحفظ مأموران رژیم به منزلی واقع در محله قیطریه
 

تهران منتقل شد و تا روز آزادی و بازگشت به قم در 15 فروردین سال43‌ در همین محل محاصره‏شده اقامت داشت.

رژیم شاه در آغاز سال 1343 با این تصور که شدت عمل در ماجرای قیام 15 خرداد مردم را متنبه و مبارزین را وادار به سکوت کرده است، کوشش داشت تا وقایع سال گذشته را فراموش‏شده جلوه دهد. در شامگاه 16 فروردین 43 بدون اطلاع قبلی، امام خمینی آزاد و به قم منتقل می‏شود. به محض اطلاع مردم، شادمانی سراسر شهر را
 

فرامی‏گیرد و جشنهای باشکوهی در مدرسه فیضیه و شهر به مدت چند روز برپا می‏شود. سه روز از آزادی امام نمی‏گذرد که نطق انقلابی آن حضرت مهر بطلانی بر همۀ تصورات و تبلیغات رژیم می‏زند. امام در این سخنرانی می‏گوید:

امروز جشن معنی ندارد. تا ملّت عمر دارد، غمگین در مصیبت پانزدۀ خرداد است.[5]

رهبر انقلاب در نطق خویش به تفصیل، ابعاد قیام 15 خرداد را برشمرده و در پاسخ به گزارش کذب روزنامه‏ها مبنی بر تفاهم ایشان با
 

رژیم می‏فرماید:

در سرمقاله نوشته بودند که با روحانیت تفاهم شده و روحانیون با «انقلاب سفید» شاه و ملّت موافق هستند! کدام انقلاب؟ کدام ملّت؟... خمینی را اگر دار بزنند تفاهم نخواهد کرد. با سرنیزه نمی‏شود اصلاحات کرد.[6]

تحلیل بردن نیروهای مبارز در حوزۀ علمیه از طریق ایجاد اختلاف بین علما و مراجع، ترفندی بود که ساواک پس از آزادی امام خمینی در پی آن بود. امام با آگاهی از این توطئه در نطق تاریخی خود در مسجد اعظم قم (26 فروردین 43) فرمود:

اگر کسی به من اهانت کرد، سیلی به صورت من زد، سیلی به صورت اولاد من زد، واللّه‏ تعالی راضی نیستم در مقابل او کسی بایستد دفاع کند؛ راضی نیستم. من می‏دانم، من می‏دانم که بعض از افراد یا به جهالت یا به عمد می‏خواهند تفرقه مابین این مجتمع بیندازند... من که اینجا نشسته‏ام دست تمام مراجع را می‏بوسم؛ تمام مراجع اینجا، نجف، سایر بلاد، مشهد، تهران، هر جا هستند، دست همۀ علمای اسلام را من می‏بوسم. مقصد بزرگتر از این است آقا. من دست برادری دراز می‏کنم به تمام ملتهای اسلام، به تمام مسلمین دنیا؛ در شرق و غرب عالم.[7]

امام خمینی در این نطق نیز علیه روابط پنهانی شاه و اسرائیل افشاگری کرد و فریاد کشید:

ای مردم! ای عالَم! بدانید ملت ما مخالف است با پیمان با اسرائیل. این ملت ما نیست؛ این روحانیت ما نیست؛ دین ما اقتضا می‏کند که با دشمن اسلام موافقت نکنیم.[8]

امام از شاه با عنوان «مَردَک» یاد کرده و خطاب به او فرمود:

اشتباه نکنید، اگر خمینی هم با شما سازش کند ملت اسلام با شما سازش نمی‏کند. اشتباه نکنید، ما به همان سنگری که بودیم، هستیم. با تمام تصویبنامه‏های مخالف اسلام که گذشته است، مخالفیم؛ با تمام زورگوییها مخالفیم...[9]

ملت عزیز شیعه از اسرائیل و عمال اسرائیل متنفرند، و از دولتهایی که با اسرائیل سازش می‏کنند متنفر و منزجرند.[10]

اوّلین سالگرد قیام 15 خرداد در سال 1343 با صدور بیانیۀ مشترک امام خمینی و دیگر مراجع تقلید و بیانیه‏های جداگانۀ حوزه‏های علمیه گرامی داشته شد و به‏عنوان روز عزای عمومی معرفی شد.[11]در تیر ماه سال 1343، مجاهد بزرگ آیت‏اللّه‏ طالقانی و آقای مهندس مهدی بازرگان از سران نهضت آزادی ایران که به حمایت از قیام 15 خرداد برخاسته بودند در دادگاههای نظامی شاه محاکمه و به زندانهای طویل‏المدت محکوم شدند. امام خمینی بیانیه‏ای صادر کرد و در آن هشدار داد که:

رأی‏دهندگان باید منتظر سرنوشت سختی باشند.[12]

همچنین امام خمینی پیشنهاد کرد به منظور پیگیری اهداف نهضت، روحانیت ایران در سراسر کشور جلسات هفتگی منظم داشته و قیام ملت را هدایت کنند.

 
1 .همان؛ ص 245ـ248‌.
2 .ظهور و سقوط سلطنت پهلوى؛ ج 1، ص 510.
3 .گفتگوهاى من با شاه: خاطرات محرمانه امیر اسداللّه‏ علم.
4 . نگاه کنید به پاورقى 14 همین مقاله.
5 .صحیفه امام؛ ج 1، ص 272.
6 .همان؛ ص 268ـ269‌.
7 .همان؛ ص 307ـ308‌.
8 .همان؛ ص 300.
9 .همان؛ ص 303.
10 .همان؛ ص 262.
11 .کوثر: مجموعه سخنرانیهاى حضرت امام خمینى(س)؛ ج 1، ص‌169ـ178.
12 .صحیفه امام؛ ج 1، ص 261.

ادامه مطلب



[ سه شنبه 11 خرداد 1395  ] [ 4:56 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

فیلم خبر رحلت حضرت امام خمینی - YouTube

https://www.youtube.com/watch?v=eJEbnjLqjVE
Jun 3, 2014 - Uploaded by AFAT NAMDAR
25 سال پیش در چنین روزی 14 خرداد 1368 خبر رحلت امام خمینی توسط مجری خبر اقای حیاتی در ساعت 7 از شبکه اول سیما این چنین پخش شده است با هم ...
 


ادامه مطلب



[ سه شنبه 11 خرداد 1395  ] [ 4:55 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
مروري بر زندگينامه امام خميني (س) در چهار دوره : از ولادت تا رحلت 1281- 1368 
 

 

محمد معيني

 

انا اعطيناک الکوثر ... (قرآن کريم سوره کوثر)

اي پيامبر، ما به تو کوثر (خير کثير) بخشيديم ...

 

امام خميني (س) در روز بيستم جمادي‌الثاني روز کوثر ولادت فاطمه زهرا (س) 1321ق/ 1281ش، در خانواده‌اي از اهل علم و مبارزه و تقوا و هجرت ديده به جهان گشود و در پنج ماهگي، پدرش آقا مصطفي به جرم حمايت از مظلومين به دست اشرار محلي به شهادت رسيد. روح‌الله در آغوش مادري مهربان (بانو هاجر) و سرپرستي عمه‌اي دلسوز (صاحبه خانم) و دايه‌اي پرهيزگار (ننه خاور) پرورش يافت و همزمان آموزشهاي اوليه سوارکاري و تفنگداري و تيراندازي را طي کرد.

دوره اول (از 1281- 1300ش)
دوران کودکي و نوجواني روح‌الله همزمان با بحرانهاي سياسي و اجتماعي ايران سپري شد. وي از همان ابتداي زندگي، با درد و رنج مردم و مشکلات جامعه آشنا بود و تأثر خود را با ترسيم خطوطي به صورت نقاشي بروز مي‌داد، و همراه خانواده و اطرافيان در سنگر دفاع ساخته و پرداخته و در کوران حوادث و مسائل به مجاهدي تمام عيار تبديل مي شد. برخي از حوادث متأثرکننده اين دوران مثل بمب‌باران مجلس در نقاشيها و مشقهاي خوشنويسي دوران کودکي و نوجواني او منعکس شده و در دسترس است. از جمله قطعه شعري است در دفترچه يادداشت دوران نوجواني (9-10 سالگي) با عنوان: «غيرت اسلام کو جنبش ملي کجاست» خطاب به ملت ايران:

هان اي ايرانيان، ايران اندر بلاست
مملکت داريوش دستخوش نيکولاست 1

مي‌توان از آن نوشته به عنوان اولين بيانيه سياسي دوران نوجواني روح‌الله ياد کرد، و دغدغه ذهني او را راجع به مسائل مملکتي فهميد. تمايلات روح‌الله نسبت به قهرمانان و مبارزان تا حدي است که در نهضت جنگل، وي با سخنراني و سرودن شعر در وصف ميرزا، اقدام به جمع‌آوري کمکهاي مردمي براي حمايت از نهضت جنگل نموده و بالاخره مصمم مي شود که خود شخصاً به نهضت جنگل بپيوندد. و در فرصتي به جنگل سفر مي‌کند و پايگاه ميرزا را از نزديک مي‌بيند. 2

تحصيلات روح‌الله
روح‌الله با بهره وري از استعداد فوق‌العاده، رشته‌هاي مختلف علوم را به سرعت طي کرد. علاوه بر فقه و اصول و فلسفه، عرفان را نيز در عاليترين سطح نزد اساتيد برجسته آن زمان در خمين، اراک و قم طي کرد و در مدت 6 سال جهش فوق‌العاده اي داشت حتي اسفار را پشت سر گذاشت و از فضلا و شخصيتهاي برجسته حوزه علميه قم به شمار مي‌آمد. 3

اولين خطابه رسمي روح‌الله
روح‌الله ضمن تحصيل در اراک در ايام 19 سالگي در مراسم بزرگداشت « رکن اعظم مشروطه» مجتهد طباطبائي اولين خطابه خود را قرائت کرد و تحسين حاضرين را برانگيخت. اين خطابه در واقع بيانيۀ سياسي بود که به جهت قدرداني از زحمات و خدمات علمدار مشروطيت از جانب حوزه علميه اراک از زبان يک طلبه جوان قرائت مي‌شد. 4

از قول روح‌الله نقل شده « ... پيشنهاد شد منبر بروم، استقبال کردم آن شب کم خوابيدم، نه از ترس مواجه شدن با مردم، بلکه به خود فکر مي‌کردم فردا بايد روي منبري بنشينم که متعلق به رسول‌الله است. از خدا خواستم مدد کند که از اولين تا آخرين منبري که خواهم رفت، هرگز سخني نگويم که جمله‌اي از آن را باور نداشته باشم 5 و اين خواستن عهدي بود با خدا بستم، اولين منبرم طولاني شد، اما کسي را خسته نکرد ... و عده اي احسنت گفتند، وقتي به دل مراجعه کردم از احسنت گويي‌ها خوشم آمده بود، به همين خاطر دعوت دوم و سوم را رد کردم و چهار سال هرگز به هيچ منبري پا نگذاردم.» 6

دوره دوم زندگي روح‌الله (از 1300ش-1320)
اين دوره از زندگي روح‌الله با هجرت به قم آغاز شده است، با سياستهاي دين‌زدايي رضاخان و تا 1320 ادامه دارد، در اين دوره روح‌الله مشغول تحصيل و تدريس و تأليف کتاب و آشنايي با علماي برجسته مبارزي همچون حاج آقا نورالله اصفهاني و مدرس و برخي ديگر مي باشد. در اين دوره اختناق رضاخاني؛ هدف علما حفظ حوزه قم بود. اهميت آن در آن زمان کمتر از تأسيس حکومت اسلامي در سال 57 نبود. 7

دوره سوم (از 1320-1340)
اين دوره از زندگي امام با چهل سالگي آغاز مي‌شود و مصادف است با دو حادثه مهم؛ يعني بروز جنگ جهاني دوم و اشغال ايران، خروج رضاخان از ايران و آغاز سلطنت محمدرضا. بنا بر اعتقاد امام اين زمان فرصت مناسبي براي قيام اصلاحي بود. با همه کوششها و اقدامات روح‌الله قيام مورد نظر صورت نگرفت. امام در اين دوره عالمي است کامل و جامع الشرايط، رهبري است هوشيار با پشتوانه دانش و بينش سياسي با کوله‌باري از تجربه دوران 20 ساله رضاخاني، که شناخت کاملي از اوضاع ايران و جهان دارد، لذا با صدور بيانيه‌اي در 11 جمادي‌الثاني 1363ق/1323ش زمان مناسب قيام را يادآوري مي‌کند: «امروز، روزي است که نسيم روحاني وزيدن گرفته و براي قيام اصلاحي بهترين روز است، اگر مجال را از دست بدهيد و قيام براي خدا نکنيد و مراسم ديني را عودت ندهيد، فرداست که مشتي هرزه‌گرد و شهوتران بر شما چيره و تمام آيين و شرف شما را دستخوش اغراض باطله خود کنند.» 8

دوره چهارم زندگي امام (از 1340-1368)
اين دوره همزمان با دو حادثه ناگوار آغاز مي‌شود يکي رحلت آيت‌الله بروجردي (10 فروردين 1340) - که ضايعه‌اي براي جهان اسلام و در عين حال رفع موانع براي دشمنان ايران و اسلام بود. ديگري رحلت آيت‌الله کاشاني قهرمان مبازره با استعمار انگليس که روزگاري نامش لرزه بر اندام دشمنان ايران و اسلام مي‌انداخت. همزمان با تسلط امريکا بر امور مملکت، فشار بر رژيم براي اجراي اصلاحات آمريکايي افزايش يافت و در قالب اصلاحات ارضي و لايحه انجمنهاي ايالتي و ولايتي با چشم‌اندازي ظاهراً مردم فريب رخ نمود ولي در باطن از اتحاد شومي خبر مي داد و تسلط آمريکا و اسرائيل و عوامل آنها را بر کليه شئون مملکت فراهم مي‌کرد. در اين زمان امام در برابر اصلاحات آمريکايي به شدت ايستاد و رژيم شاه به تلافي، در دوم فروردين 1342 که مصادف بود با شهادت امام جعفر صادق (ع) به مدرسه فيضيه يورش برد. در اين حادثه تعدادي شهيد و مجروح شدند. امام در پيامي به مناسبت چهلم فاجعه فيضيه دست به افشاگري زد: «من مصمم هستم که از پاي ننشينم تا دستگاه فاسد را به جاي خود بنشانم.» امام نطق تاريخي خود را در 13 خرداد 1342 در مدرسه فيضيه ايراد کرد و شاه فرمان خاموش کردن فرياد امام را صادر کرد. در شامگاه 14 خرداد امام دستگير و به زندان قصر منتقل شد. صبح 15 خرداد خبر دستگيري امام به تهران و ساير شهرها رسيد و مردم به خيابانها ريخته با شعار « يا مرگ يا خميني» به سوي کاخ شاه به حرکت درآمدند و قيام با شدت سرکوب شد و به خون نشست. قيام (15 خرداد 1342) علي‌الظاهر با تبعيد رهبر انقلاب به ترکيه و سپس عراق از جوشش و جنبش افتاد. واقعه مرموز شهادت آقا مصطفي فرزند امام در 56 روح تازه اي به جنبش دميد. چاپ مقاله‌اي توهين‌آميز به امام و روحانيت در 17 دي ماه 1356 در روزنامه اطلاعات اعتراض شديد جامعه مذهبي را برانگيخت و قيام 19 دي ماه 1356 را به دنبال داشت. مراسم چهلم شهداي 19 دي قم به صورت پيامي در تبريز و اصفهان و يزد و شيراز و شهرهاي ديگر ادامه يافت و به کشتار فاجعه 17 شهريور 57 منجر شد همچنين فرار شاه و ورود امام را به وطن نويد داد. مردم در پي استقبال بي سابقه خود در بهشت زهرا سخنراني تاريخي امام خود را شنيدند و حکم سرنوشت‌ساز ايشان را در لغو حکومت نظامي در 21 بهمن 57 با جان دل گردن نهادند و در پيشگيري از حملات نيروهاي رژيم با، مناطق حساس را سنگربندي و در مدت 24 ساعت مبارزه بي امان، طرحهاي کودتاچيان را نقش بر آب و هرگونه فرصت را از آنها سلب کردند. و بالاخره پيروزي قيام 15 خرداد در شب 22 بهمن 57 به گوش رسيد.

از صبحدم 22 بهمن تا 13 خرداد 1368(رحلت امام) حوادث سنگين بيشماري با محدوديت و نقش خصمانه آمريکا و حمايت همه جانبه دول غربي با کمک گروهها و احزاب متعدد چپ و راست در ايران در مقابله با انقلاب اسلامي بروز کرد. اين حوادث آن قدر گسترده بود که در اين مختصر نمي‌گنجد، فقط در يک جمله مي‌توان گفت هر کدام از آن حوادث به تنهايي مي توانست مسير انقلاب را منحرف کند و به شکست بکشاند، اما الطاف الهي و هوشمندي امام و وفاداري و آگاهي ملت ايران، تمام توطئه‌ها را خنثي کرد به گونه‌اي که ملت ايران، در سال 1368 در حالي که با پيکر مطهر امام خويش پس از 11 سال تحمل سختي‌ها و مشکلات وداع مي‌کرد، جمعيت چندين برابر بيشتر از لحظه ورود بود. عشق و پايداري مردم عميق‌تر و قصدشان بر ادامه راه امام و انقلاب جدي تر و نظام شان علي رغم همه توطئه‌ها و حوادث پر ثبات تر از هر زمان ديگر بود. روانش شاد و راهش پر رهرو باد
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. در اين خصوص رجوع کنيد به: کوثر (مجموعه سخنراني‌هاي حضرت امام ... ) مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام ...، چاپ اول: 1371. جلد اول ص 615.
2. سيد علي قادري، خميني روح‌الله (زندگينامه امام خميني ... ) مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام، چاپ سوم، بهار 1382. جلد اول ص 232- 236.
3. اميررضا ستوده. پا به پاي آفتاب (گفته‌ها و ناگفته‌ها از زندگي امام ... ) تهران، نشر پنجره، بهار 1373. جلد 1 ص 30.
4. رجوع کنيد به: قادري، خميني روح‌الله، ص 260، و نيز سرگذشتهاي ويژه جلد 6، ص 11.
5. شيخ صدوق نيز در آغاز کتاب خود ( من لا يحضر الفقيه) مي‌نويسد: من مانند ديگر منصفان نکرده‌ام که هرچه به ايشان رسد از روايات در تصانيف خود آورند ... و هرودوت مي‌گويد: دليلي ندارد آنچه را مي‌گويم و مي‌نويسم همه را قبول داشته باشم. و اين است فرق دانشمندان الهي و غيرالهي. دانشمندان الهي چيزي را مي‌گويند و مي‌نويسد که خود آن را باور داشته باشند!
6. رجوع کنيد به قادري، خميني روح‌الله، ص 260 به بعد.
7. رجوع کنيد به سخنان آيت‌الله پسنديده و آيت‌الله مظاهري، خبرنامه نخستين همايش حاج آقا نورالله اصفهاني، شماره اول ص16-17؛ شماره دوم ص13-12.

8. رجوع کنيد به: صحيفه نور ( مجموعه 22 جلدي، رهنمودهاي امام خميني)، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام، چاپ سوم بهار 1382. جلد اول ص 4-6.

 

 

 

 

www.iichs.org


ادامه مطلب



[ سه شنبه 11 خرداد 1395  ] [ 4:53 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
 

کلمات کليدی :
 همه کلمات
تک تک کلمات

 

 

نشریه الکترونیکی بهارستان

138

غزه در آتش و خون

 

 

رقص چوبها به مناسبت کودتای 28 مرداد

 

 

پیشینه فرش

 

 

 
زندگی و اقدامات لارنس آلمانی در ایران
مطیع ترین وزیر امور خارجه ایران
سهم  ساواک در شکل گیری و پیروزی انقلاب اسلامی
محمد باقرخان تنگستانی

اخبارNEWS

فروشگاه مجازي موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران افتتاح شد  |+| بزودی آغاز به کار وب سايت جديد موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران

نرم افزار تاریخ معاصر ایران

همایش جلال و شمس روشنفکرانی متفاوت

همایش بین المللی کالبدشکافی سیاست انگلیسیها در ایران

Google
 

بروشور آثار و محصولات موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران

جوان و تاریخ

تاریخ و جلوه های عزاداری امام حسین(ع)در ایران با تکیه بر دوران صفویه

 

 

چند قطره خون برای آزادی

 

 

زندگی سیاسی و اجتماعی آیت الله العظمی حاج سید محمد تقی خوانساری

 

فصلنامه تاریخ معاصر 61-62

فصلنامه تاریخ معاصر ایران

شماره 61-62

 

فصلنامه تاریخ معاصر 63

فصلنامه تاریخ معاصر ایران

شماره 63

کتابفروشی سرای تاریخ

Adobe Reader V 8.0

20.8 MB

 

مروري بر زندگينامه امام خميني (س) در چهار دوره : از ولادت تا رحلت 1281- 1368 

 

محمد معيني

 

انا اعطيناک الکوثر ... (قرآن کريم سوره کوثر)

اي پيامبر، ما به تو کوثر (خير کثير) بخشيديم ...

 

امام خميني (س) در روز بيستم جمادي‌الثاني روز کوثر ولادت فاطمه زهرا (س) 1321ق/ 1281ش، در خانواده‌اي از اهل علم و مبارزه و تقوا و هجرت ديده به جهان گشود و در پنج ماهگي، پدرش آقا مصطفي به جرم حمايت از مظلومين به دست اشرار محلي به شهادت رسيد. روح‌الله در آغوش مادري مهربان (بانو هاجر) و سرپرستي عمه‌اي دلسوز (صاحبه خانم) و دايه‌اي پرهيزگار (ننه خاور) پرورش يافت و همزمان آموزشهاي اوليه سوارکاري و تفنگداري و تيراندازي را طي کرد.

دوره اول (از 1281- 1300ش)
دوران کودکي و نوجواني روح‌الله همزمان با بحرانهاي سياسي و اجتماعي ايران سپري شد. وي از همان ابتداي زندگي، با درد و رنج مردم و مشکلات جامعه آشنا بود و تأثر خود را با ترسيم خطوطي به صورت نقاشي بروز مي‌داد، و همراه خانواده و اطرافيان در سنگر دفاع ساخته و پرداخته و در کوران حوادث و مسائل به مجاهدي تمام عيار تبديل مي شد. برخي از حوادث متأثرکننده اين دوران مثل بمب‌باران مجلس در نقاشيها و مشقهاي خوشنويسي دوران کودکي و نوجواني او منعکس شده و در دسترس است. از جمله قطعه شعري است در دفترچه يادداشت دوران نوجواني (9-10 سالگي) با عنوان: «غيرت اسلام کو جنبش ملي کجاست» خطاب به ملت ايران:

هان اي ايرانيان، ايران اندر بلاست
مملکت داريوش دستخوش نيکولاست 1

مي‌توان از آن نوشته به عنوان اولين بيانيه سياسي دوران نوجواني روح‌الله ياد کرد، و دغدغه ذهني او را راجع به مسائل مملکتي فهميد. تمايلات روح‌الله نسبت به قهرمانان و مبارزان تا حدي است که در نهضت جنگل، وي با سخنراني و سرودن شعر در وصف ميرزا، اقدام به جمع‌آوري کمکهاي مردمي براي حمايت از نهضت جنگل نموده و بالاخره مصمم مي شود که خود شخصاً به نهضت جنگل بپيوندد. و در فرصتي به جنگل سفر مي‌کند و پايگاه ميرزا را از نزديک مي‌بيند. 2

تحصيلات روح‌الله
روح‌الله با بهره وري از استعداد فوق‌العاده، رشته‌هاي مختلف علوم را به سرعت طي کرد. علاوه بر فقه و اصول و فلسفه، عرفان را نيز در عاليترين سطح نزد اساتيد برجسته آن زمان در خمين، اراک و قم طي کرد و در مدت 6 سال جهش فوق‌العاده اي داشت حتي اسفار را پشت سر گذاشت و از فضلا و شخصيتهاي برجسته حوزه علميه قم به شمار مي‌آمد. 3

اولين خطابه رسمي روح‌الله
روح‌الله ضمن تحصيل در اراک در ايام 19 سالگي در مراسم بزرگداشت « رکن اعظم مشروطه» مجتهد طباطبائي اولين خطابه خود را قرائت کرد و تحسين حاضرين را برانگيخت. اين خطابه در واقع بيانيۀ سياسي بود که به جهت قدرداني از زحمات و خدمات علمدار مشروطيت از جانب حوزه علميه اراک از زبان يک طلبه جوان قرائت مي‌شد. 4

از قول روح‌الله نقل شده « ... پيشنهاد شد منبر بروم، استقبال کردم آن شب کم خوابيدم، نه از ترس مواجه شدن با مردم، بلکه به خود فکر مي‌کردم فردا بايد روي منبري بنشينم که متعلق به رسول‌الله است. از خدا خواستم مدد کند که از اولين تا آخرين منبري که خواهم رفت، هرگز سخني نگويم که جمله‌اي از آن را باور نداشته باشم 5 و اين خواستن عهدي بود با خدا بستم، اولين منبرم طولاني شد، اما کسي را خسته نکرد ... و عده اي احسنت گفتند، وقتي به دل مراجعه کردم از احسنت گويي‌ها خوشم آمده بود، به همين خاطر دعوت دوم و سوم را رد کردم و چهار سال هرگز به هيچ منبري پا نگذاردم.» 6

دوره دوم زندگي روح‌الله (از 1300ش-1320)
اين دوره از زندگي روح‌الله با هجرت به قم آغاز شده است، با سياستهاي دين‌زدايي رضاخان و تا 1320 ادامه دارد، در اين دوره روح‌الله مشغول تحصيل و تدريس و تأليف کتاب و آشنايي با علماي برجسته مبارزي همچون حاج آقا نورالله اصفهاني و مدرس و برخي ديگر مي باشد. در اين دوره اختناق رضاخاني؛ هدف علما حفظ حوزه قم بود. اهميت آن در آن زمان کمتر از تأسيس حکومت اسلامي در سال 57 نبود. 7

دوره سوم (از 1320-1340)
اين دوره از زندگي امام با چهل سالگي آغاز مي‌شود و مصادف است با دو حادثه مهم؛ يعني بروز جنگ جهاني دوم و اشغال ايران، خروج رضاخان از ايران و آغاز سلطنت محمدرضا. بنا بر اعتقاد امام اين زمان فرصت مناسبي براي قيام اصلاحي بود. با همه کوششها و اقدامات روح‌الله قيام مورد نظر صورت نگرفت. امام در اين دوره عالمي است کامل و جامع الشرايط، رهبري است هوشيار با پشتوانه دانش و بينش سياسي با کوله‌باري از تجربه دوران 20 ساله رضاخاني، که شناخت کاملي از اوضاع ايران و جهان دارد، لذا با صدور بيانيه‌اي در 11 جمادي‌الثاني 1363ق/1323ش زمان مناسب قيام را يادآوري مي‌کند: «امروز، روزي است که نسيم روحاني وزيدن گرفته و براي قيام اصلاحي بهترين روز است، اگر مجال را از دست بدهيد و قيام براي خدا نکنيد و مراسم ديني را عودت ندهيد، فرداست که مشتي هرزه‌گرد و شهوتران بر شما چيره و تمام آيين و شرف شما را دستخوش اغراض باطله خود کنند.» 8

دوره چهارم زندگي امام (از 1340-1368)
اين دوره همزمان با دو حادثه ناگوار آغاز مي‌شود يکي رحلت آيت‌الله بروجردي (10 فروردين 1340) - که ضايعه‌اي براي جهان اسلام و در عين حال رفع موانع براي دشمنان ايران و اسلام بود. ديگري رحلت آيت‌الله کاشاني قهرمان مبازره با استعمار انگليس که روزگاري نامش لرزه بر اندام دشمنان ايران و اسلام مي‌انداخت. همزمان با تسلط امريکا بر امور مملکت، فشار بر رژيم براي اجراي اصلاحات آمريکايي افزايش يافت و در قالب اصلاحات ارضي و لايحه انجمنهاي ايالتي و ولايتي با چشم‌اندازي ظاهراً مردم فريب رخ نمود ولي در باطن از اتحاد شومي خبر مي داد و تسلط آمريکا و اسرائيل و عوامل آنها را بر کليه شئون مملکت فراهم مي‌کرد. در اين زمان امام در برابر اصلاحات آمريکايي به شدت ايستاد و رژيم شاه به تلافي، در دوم فروردين 1342 که مصادف بود با شهادت امام جعفر صادق (ع) به مدرسه فيضيه يورش برد. در اين حادثه تعدادي شهيد و مجروح شدند. امام در پيامي به مناسبت چهلم فاجعه فيضيه دست به افشاگري زد: «من مصمم هستم که از پاي ننشينم تا دستگاه فاسد را به جاي خود بنشانم.» امام نطق تاريخي خود را در 13 خرداد 1342 در مدرسه فيضيه ايراد کرد و شاه فرمان خاموش کردن فرياد امام را صادر کرد. در شامگاه 14 خرداد امام دستگير و به زندان قصر منتقل شد. صبح 15 خرداد خبر دستگيري امام به تهران و ساير شهرها رسيد و مردم به خيابانها ريخته با شعار « يا مرگ يا خميني» به سوي کاخ شاه به حرکت درآمدند و قيام با شدت سرکوب شد و به خون نشست. قيام (15 خرداد 1342) علي‌الظاهر با تبعيد رهبر انقلاب به ترکيه و سپس عراق از جوشش و جنبش افتاد. واقعه مرموز شهادت آقا مصطفي فرزند امام در 56 روح تازه اي به جنبش دميد. چاپ مقاله‌اي توهين‌آميز به امام و روحانيت در 17 دي ماه 1356 در روزنامه اطلاعات اعتراض شديد جامعه مذهبي را برانگيخت و قيام 19 دي ماه 1356 را به دنبال داشت. مراسم چهلم شهداي 19 دي قم به صورت پيامي در تبريز و اصفهان و يزد و شيراز و شهرهاي ديگر ادامه يافت و به کشتار فاجعه 17 شهريور 57 منجر شد همچنين فرار شاه و ورود امام را به وطن نويد داد. مردم در پي استقبال بي سابقه خود در بهشت زهرا سخنراني تاريخي امام خود را شنيدند و حکم سرنوشت‌ساز ايشان را در لغو حکومت نظامي در 21 بهمن 57 با جان دل گردن نهادند و در پيشگيري از حملات نيروهاي رژيم با، مناطق حساس را سنگربندي و در مدت 24 ساعت مبارزه بي امان، طرحهاي کودتاچيان را نقش بر آب و هرگونه فرصت را از آنها سلب کردند. و بالاخره پيروزي قيام 15 خرداد در شب 22 بهمن 57 به گوش رسيد.

از صبحدم 22 بهمن تا 13 خرداد 1368(رحلت امام) حوادث سنگين بيشماري با محدوديت و نقش خصمانه آمريکا و حمايت همه جانبه دول غربي با کمک گروهها و احزاب متعدد چپ و راست در ايران در مقابله با انقلاب اسلامي بروز کرد. اين حوادث آن قدر گسترده بود که در اين مختصر نمي‌گنجد، فقط در يک جمله مي‌توان گفت هر کدام از آن حوادث به تنهايي مي توانست مسير انقلاب را منحرف کند و به شکست بکشاند، اما الطاف الهي و هوشمندي امام و وفاداري و آگاهي ملت ايران، تمام توطئه‌ها را خنثي کرد به گونه‌اي که ملت ايران، در سال 1368 در حالي که با پيکر مطهر امام خويش پس از 11 سال تحمل سختي‌ها و مشکلات وداع مي‌کرد، جمعيت چندين برابر بيشتر از لحظه ورود بود. عشق و پايداري مردم عميق‌تر و قصدشان بر ادامه راه امام و انقلاب جدي تر و نظام شان علي رغم همه توطئه‌ها و حوادث پر ثبات تر از هر زمان ديگر بود. روانش شاد و راهش پر رهرو باد
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. در اين خصوص رجوع کنيد به: کوثر (مجموعه سخنراني‌هاي حضرت امام ... ) مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام ...، چاپ اول: 1371. جلد اول ص 615.
2. سيد علي قادري، خميني روح‌الله (زندگينامه امام خميني ... ) مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام، چاپ سوم، بهار 1382. جلد اول ص 232- 236.
3. اميررضا ستوده. پا به پاي آفتاب (گفته‌ها و ناگفته‌ها از زندگي امام ... ) تهران، نشر پنجره، بهار 1373. جلد 1 ص 30.
4. رجوع کنيد به: قادري، خميني روح‌الله، ص 260، و نيز سرگذشتهاي ويژه جلد 6، ص 11.
5. شيخ صدوق نيز در آغاز کتاب خود ( من لا يحضر الفقيه) مي‌نويسد: من مانند ديگر منصفان نکرده‌ام که هرچه به ايشان رسد از روايات در تصانيف خود آورند ... و هرودوت مي‌گويد: دليلي ندارد آنچه را مي‌گويم و مي‌نويسم همه را قبول داشته باشم. و اين است فرق دانشمندان الهي و غيرالهي. دانشمندان الهي چيزي را مي‌گويند و مي‌نويسد که خود آن را باور داشته باشند!
6. رجوع کنيد به قادري، خميني روح‌الله، ص 260 به بعد.
7. رجوع کنيد به سخنان آيت‌الله پسنديده و آيت‌الله مظاهري، خبرنامه نخستين همايش حاج آقا نورالله اصفهاني، شماره اول ص16-17؛ شماره دوم ص13-12.

8. رجوع کنيد به: صحيفه نور ( مجموعه 22 جلدي، رهنمودهاي امام خميني)، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام، چاپ سوم بهار 1382. جلد اول ص 4-6.

 

 


ادامه مطلب



[ سه شنبه 11 خرداد 1395  ] [ 4:52 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
کد خبر: ۷۸۶۲۳
 
 
 
 
 
 
 
ناگفته ای از رحلت یادگار امام خمینی (ره) 

 

در این لحظه پدر گفت ماشین تاریک شد و تکان های شدیدی می خورد. من ترسیدم. امام دست من را گرفت و گفت نترس. قضیه دیگر که بسیار عجیب است دیدار پدر با یک مرد ناشناس است که هیچ وقت هویت او برای ما مشخص نشده است.
فرزند یادگار عزیز امام راحل (ره) ناگفته ای از درگذشت پدر گرامی خود را بیان نمود.

به گزارش «فردا» حجت الاسلام سید یاسر خمینی فرزند حاج سید احمد خمینی (رض) ضمن نقل خاطره و ویژگی های شخصیتی یادگار امام (ره) با بیان اینکه ایشان منتظر رجعت خود از دنیا بودند گفت: همان سال پدر خواب امام را دیده بود که با هم در ماشین نشسته اند. پدر از عالم پس از مرگ می پرسد و امام در جواب می گوید هر چه گفته شده است درست است و از آن هم سخت تر است. اینجا حتی از تکان دادن دست هایتان هم می پرسند.

وی در ادامه نقل این خواب می افزاید: در این لحظه پدر گفت ماشین تاریک شد و تکان های شدیدی می خورد. من ترسیدم. امام دست من را گرفت و گفت نترس. بعد از مدت کوتاهی ماشین آرام گرفت. برایشان تعبیر کرده بودند که امام کمک حال شما خواهند بود.

به گزارش فردا سید یاسر خمینی در ادامه این مطلب که در ویژه نامه اعتماد ملی منتشر شده می آورد: قضیه دیگر که بسیار عجیب است دیدار پدر با یک مرد ناشناس است که هیچ وقت هویت او برای ما مشخص نشده است.

وی در نقل ماجرای این مرد می گوید: پدر با او دو بار دیدار کردذه بود. بار اول سال 55 یا 56 در سوریه است.  با مرحوم عمو مصطفی و آیت الله موسوی بجنوردی در قهوه خانه ای با این مرد روبرو می شوند. این مرد به مرحوم عمو مصطفی می گوید: تا سال دیگر تو زنده نیستی و پدر می گوید آنچه تو به دنبالش هستی را خواهی دید و بسیار معروف خواهی شد. دیدار دوم در سال آخر عمر پدرم بوده که به مادرم گفته بود من آن مرد سوری را دوباره دیده ام و به من گفت تا 6 ماه دیگر زنده نیستی. برای ما عجیب بود که این دیدار چه موقع اتفاق افتاده است که هیچ کدام از محافظین مطلع نبوده اند. در این میان یکی از محافظین گفت: یک روزی حاج احمد آقا به من گفت: با ماشین تنها بیا دم در و ایشان با لباس مبدل سوار ماشین شدند. در خسابان یاسر از ماشین پیاده شدند و رفتند و نیم ساعت بعد برگشتند.

حجت الاسلام سید یاسر خمینی در شرح این واقعه می گوید: ما احتمال در همین جا، آن عارف را دیده باشد.

وی در پایان با بیان نکته ای دیگر می گوید: قضیه دیگر اینکه شب آخر هم به مادر گفته بود برای عید امسال برنامه ریزی نکنید، وضعیتمان معلوم نیست.

ادامه مطلب



[ سه شنبه 11 خرداد 1395  ] [ 4:51 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
 

 

امام خمینی:تولد، تبعید و رحلت


 

 

مروری بر زندگی پر برکت امام خمینی

 


 

تولد

در روز بیستم جمادی الثانی 1320 ق، مطابق با 30 شهریور 1281 ش، در شهرستان خمین از توابع استان مرکزی، در خانواده ای اهل علم و هجرت و جهاد، و در خاندانی از سلاله زهرای اطهر علیهاالسلام ، روح اللّه الموسوی الخمینی چشم به جهان گشود. او وارث سجایای آبادی و اجدادی بود که نسل در نسل در کار هدایت مردم و کسب معارف الهی کوشیده بودند. پدر بزرگوار امام خمینی، مرحوم آیت اللّه سید مصطفی موسوی، از معاصران مرحوم آیت اللّه العظمی میرزای شیرازی رحمه الله ، پس از آن که سالیانی چند در نجف اشرفْ علوم و معارف اسلامی را فرا گرفته و به درجه اجتهاد نایل آمده بود، به ایران بازگشت و در خمینْ پناه گاه مردم و هادی آنان در امور دینی بود. در حالی که بیش از پنج ماه از ولادت روح اللّه نمی گذشت، طاغوتیان و خان های زیر پرچم حکومت وقت، ندای حق طلبی پدر را که در برابر زورگویی های ایشان به مقاومت برخاسته بود، با گلوله پاسخ گفتند و در مسیر خمین به اراک، وی را به شهادت رساندند.

امام

تحصیلات

 

امام خمینی درس های ابتدایی و مقدمات علوم دینی را در خمین شروع کرد و سپس برای ادامه تحصیل به اراک رفت. ایشان پس از هجرت مرحوم آیت اللّه حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی رحمه الله از اراک به قم، به این شهر هجرت و به سرعت مراحل تحصیلات تکمیلی علوم حوزوی را نزد اساتید حوزه علمیه قم طی کرد. حضرت امام خمینی رحمه الله معانی و بیان را نزد آقا میزرا محمدعلی ادیب تهرانی، تکمیل دروس سطح را نزد مرحوم آیت اللّه سیدمحمدتقی خوانساری و مرحوم آیت اللّه سید علی یثربی کاشانی، و دروس خارج فقه و اصول را نزد زعیم حوزه قم آیت اللّه العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی رحمه الله گذراند. روح حسّاس و جست وجوگر امام خمینی باعث شد تا ایشان تنها به ادبیات عرب و دروس فقه و اصول بسنده نکند و به دیگر رشته های علمی نیز علاقه مندانه روی آورد.

تبعیدامام خمینی ازترکیه به عراق :

 

روز 13 مهرماه 1343 حضرت امام به هـمـراه فرزنـدشان آیه الله حاج آقا مصطفـى از تركیه به تبعیدگاه دوم، كشـور عراق اعزام شدند. امام خمینى پس از ورود بـه بـغداد بـراى زیارت مرقـد ائـمه اطهار(ع) به شهــرهــاى كاظمیـن، سامـرا و كـربلا شتـافت ویك هـفـته بعد بـه محل اصلـى اقـامت خـود یعنـى نجف عزیمت كرد.

دوران اقامت 13 ساله امام خمـینى در نجف در شرایطى آغاز شد كه هر چند در ظاهر فشارها و محدودیـتهاى مستقیـم در حـد ایـران و تـركیه وجـود نـداشت اما مخالفـتها و كارشكـنـیها و زخـم زبانهـا نـه از جـبـهـه دشمـن رویاروی بـلكه از ناحیه روحانى نمایان و دنیا خـواهان مخفى شده در لباس دیـن آنچنان گـسترده و آزاردهنده بود كه امام با هـمـه صـبر و بـردبارى معروفـش بارها از سخـتى شرایط مبارزه در ایـن سالها بـه تلخى تمام یاد كرده است. ولى هـیچـیـك از ایـن مصـائب و دشـواریها نـتـوانـست او را از مـسیــرى كه آگـاهانه انتخاب كرده بود باز دارد.

در حالی که بیش از پنج ماه از ولادت روح اللّه نمی گذشت، طاغوتیان و خان های زیر پرچم حکومت وقت، ندای حق طلبی پدر را که در برابر زورگویی های ایشان به مقاومت برخاسته بود، با گلوله پاسخ گفتند و در مسیر خمین به اراک، وی را به شهادت رساندند.

امام خمینى سلسله درسهاى خارج فـقه خـویـش را با همه مخالفتها و كارشكنیهاى عناصر مغرض در آبان 1344 در مسجد شیخ انصارى (ره) نجف آغاز كرد كه تا زمان هجـرت از عراق به پاریـس ادامه داشت. حوزه درسى ایشان به عنـوان یكى از برجسته تریـن حوزه هاى درسى نجف از لحـاظ كیفیت و كمیت شـاگـردان شنـاخته شـد.

امام خمینـى از بدو ورود بـه نجف بـا ارسال نامـه ها و پیك‌هایى بـه ایران، ارتباط خویـش را بـا مـبارزیـن حـفـظ نـموده و آنان را در هـر منـاسبـتـى بـه پـایـدارى در پیگیـرى اهـداف قـیام 15 خـرداد فـرا مى خواند.

امام خمینى در تمام دوران پـس از تـبـعـید، علی رغـم دشواریهاى پدید آمـده، هیچگاه دست از مبارزه نـكـشیـد، وبـا سخنـرانیها و پیامهـاى خـویـش امیـد به پیـروزى را در دلها زنـده نگـاه مى داشت.

امام خمینى در گفتگـویى با نمانیده سازمان الفـتـح فـلسطیـن در 19 مهر 1347 دیـدگاههاى خویش را درباره مسائل جهان اسلام و جهاد ملت فلسطین تشریح كرد و در همین مصاحبه بر وجوب اختصاص بخشى از وجـوه شـرعى زكات بـه مجـاهـدان فلسطینـى فتـوا داد.

اوایل سال 1348 اختلافات بـیـن رژیـم شاه و حزب بـعث عراق بـر سر مرز آبـى دو كشـور شدت گرفت. رژیـم عراق جمع زیادى از ایـرانـیان مقیـم این كشـور را در بـدتریـن شرایط اخراج كرد. حزب بـعث بـسـیار كوشید تا از دشمـنى امام خمـیـنى با رژیـم ایـران در آن شرایط بـهـره گیرد.

چهار سال تـدریس، تلاش و روشنگرى امام خمـیـنـى تـوانسته بـود تا حـدودى فضاى حـوزه نجف را دگرگـون سازد. اینـك در سال 1348 علاوه بر مبارزین بیـشمار داخل كشور مخاطبین زیادى در عراق، لبـنان و دیگر بـلاد اسلامـى بـودنـد كه نهـضت امام خمینى را الگـوى خویـش مى دانستند

رحلت امام خمینی وفراق یاران

 

امام

امام خمینى هـدفها و آرمانها و هـر آنچه را كه مـى بایــست ابـلاغ كنـد , گفته بـود و در عمـل نیز تـمام هستیـش را بـراى تحقق هـمان هـدفها بـكار گرفته بـود . اینك در آستـانه نیمه خـرداد سـال 1368 خـود را در آماده ملاقات عزیزى مى كرد كه تمام عمرش را براى جلب رضاى او صرف كرده بـود و قامتش جز در بـرابـر او , در مـقابل هیچ قدرتى خـم نشده , و چشـمانش جز براى او گریه نكرده بـود . سروده هاى عارفانه اش همه حاكى از درد فـراق و بیان عطـش لحظه وصال محبوب بـود . و اینك ایـن لحظه شكـوهمنـد بـراى او , و جانــكاه و تحمل ناپذیر بـراى پیروانـش , فـرا مـى رسید . او خـود در وصیتنامه اش نـوشـته است : با دلى آرام و قلبـى مطمئن و روحى شاد و ضمیرى امیدوار به فضل خدا از خدمت خـواهران و برادران مرخص و به سـوى جایگاه ابــدى سفر مى كنـم و به دعاى خیر شما احتیاج مبرم دارم و از خداى رحمن و رحیـم مى خـواهـم كه عذرم را در كوتاهى خدمت و قصـور و تقصیر بپذیـرد و از مـلت امـیدوارم كه عذرم را در كـوتاهى ها و قصـور و تقصیـرها بـپذیـرنـد و بـا قــدرت و تصمیـم و اراده بــه پیش بروند.

 ساعت 20 / 22 بعداز ظهر روز شنبه سیزدهـم خـرداد ماه سـال 1368 لحظه وصال بـود . قــلبـى از كار ایستـاد كه میلیـونها قلــب را بـه نور خدا و معنـویت احـیاء كرده بـود . بــه وسیله دوربین مخفـى اى كه تـوسط دوستان امــام در بیمارستان نصب شده بـود روزهاى بیمارى و جریان عمل و لحظه لقاى حق ضبط شده است. وقتى كه گوشه هایـى از حالات معنوى و آرامـش امام در ایـن ایـام از تلویزیون پخـش شـد غوغایى در دلها بر افكند كه وصف آن جــز با بودن در آن فضا ممكـن نیست . لبها دائمـا به ذكـر خـدا در حـركت بود.

در آخرین شب زندگى و در حالى كه چند عمل جراحى سخت و طولانى درسن 87 سالگى تحمل كرده بود و در حالیكه چندیـن سرم به دستهاى مباركـش وصل بـود نافله شب مى خـواند و قـرآن تلاوت مـى كرد . در ساعات آخر , طمانینه و آرامشى ملكـوتـى داشـت و مـرتبا شـهادت بـه وحـدانیت خـدا و رسالت پیـامبـر اكرم (ص) را زمـزمه مـى كـرد و بـا چنیـن حــالتى بـود كه روحـش به ملكـوت اعلى پرواز كرد . وقتى كه خبر رحلت امــام منتشر شـد , گـویـى زلزله اى عظیـم رخ داده است , بغضها تـركیـد و سرتاسر ایران و همـه كانـونهایـى كـه در جـهان بـا نام و پیام امام خمینـى آشـنا بـودنـد یــكپارچه گـریستند و بـر سر و سینه زدنـد . هیچ قلـم و بیـانـى قـادر نیست ابعاد حـادثه را و امواج احساسات غیر قابل كنترل مردم را در آن روزها تـوصیف كند.

امام خمینـى از بدو ورود بـه نجف بـا ارسال نامـه ها و پیك‌هایى بـه ایران، ارتباط خویـش را بـا مـبارزیـن حـفـظ نـموده و آنان را در هـر منـاسبـتـى بـه پـایـدارى در پیگیـرى اهـداف قـیام 15 خـرداد فـرا مى خواند.

مـردم ایـران و مسلمانان انقلابى , حق داشتـند اینـچنیـن ضجه كـنند و صحنه هایى پدید آورند كه در تاریخ نمونه اى بـدیـن حجم و عظـمت براى آن سراغ نداریـم. آنان كسـى را از دست داده بـودند كـه عـزت پـایمال شـده شان را بـاز گـردانده بود , دست شاهان ستمگر ودستهاى غارتگران آمریكایى و غربـى را از سرزمینشان كـوتاه كرده بود , اسلام را احــیاء كـرده بــود , مسلمـیـن را عــزت بـخـشـیـده بـــود , جمهـورى اسلامـى را بـر پـا كـرده بـود , رو در روى همـه قـدرتهاى جهـنمـى و شیـطانـى دنـیا ایستاده بـود و ده سال در بـرابـر صـدها تـوطئه برانـدازى و طـرح كـودتا و آشـوب و فتنه داخلـى و خارجـى مقاومت كرده بود و 8 سـال دفـاعى را فـرمانـدهـى كرده بـود كه در جبهه مقابلـش دشمنـى قـرار داشت كه آشكارا از سـوى هر دو قـدرت بزرگ شرق و غرب حمایت همه جانبه مـى شـد . مردم ,رهبر محبـوب و مرجع دینـى خـود و منادى اسلام راستیـن را از دست داده بـودند .

شایـد كسانـى كه قـادر به درك و هضـم ایـن مفاهیـم نیستنـد , اگـر حالات مردم را در فیـلمهاى مـراسـم تودیع و تشییع و خاكسپارى پیكر مطهر امام خمینـى مشاهده كنـنـد و خـبر مرگ دهها تـن كه در مقابل سنگینـى ایـن حادثه تاب تحمـل نیـاورده و قـلبـشان از كار ایستـاده بـود را بشنـوند و پیكرهایى كه یكـى پـس از دیـگرى از شـدت تـاثـر بیهوش شـده , بر روى دسـتها در امـواج جمعـیت به سـوى درمانگاهها روانه مى شـدند را در فیلمها و عكسها ببیننـد , در تفسیر ایـن واقعیتها درمانده شوند .

فرآوری: طاهره رشیدی

بخش تاریخ ایران و جهان تبیان

 


 

منابع :1- پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله خامنه ای

         2-حوزه

         3-آوینی


ادامه مطلب



[ سه شنبه 11 خرداد 1395  ] [ 4:49 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
- رحلت امام خمینی رحمه الله
 
 
حوزه*

حیرت خلایق

تورا انگار خدا فرستاده بود که حیرت خلایق را دامن بزنی و اللّه اکبر آنها را برانگیزی! حیرانیم که چگونه در یک وجود می تواند شهامت و محبت، صلابت و مهر، زهد و جهاد، عرفان و سیاست، عشق و کیاست تجلّی کند. در حیرتیم که چگونه یک نفر با دست خالی و تنها با نیروی ایمان می تواند حکومتی محکم و پولادین را با همه اطلاعات و امنیت و سلاح و تبلیغاتش متلاشی کند و نظام نوی را بنیان نهد. متحیریم که چگونه یک انسان می تواند دستی بر سر یتیمان و مستضعفان داشته باشد و با دست دیگر پایه های تخت ابرقدرت ها را بلرزاند.

... و ما هم چنان غرق دریای حیرتیم که تو از کجا آمده بودی؟ چگونه چندی بر خاک دوام آوردی؟ و اکنون تو را خدا در کجا همسایه خویش کرده است؟

شیون شقایق ه

خمینی، آخرین تجلّی ذوالفقار بود؛ مردی که با ابروانش خیبرهای زمان را در هم می شکست؛ مردی که با لب هایش سماع می کرد؛ مردی که ظهور کرد تا غیبت را باور کنیم؛ مردی که سلمان فارسی را به همه زبان ها ترجمه کرد، مردی که با اباذر برادر بود؛ مردی که با باران های موسمی نیایش، پایان خشکسالی بود؛ مردی که در بازارها، تجلّی می فروخت و به خیابان ها، پرچم هدیه می داد؛ مردی که کشاورزی آخرت را رونق داد؛ مردی که ما را به اوایل آخرالزمان رسانید. خمینی کجایی؟!

میراث دار همه انبی

«نوحی» بود که در موج خیز فتنه و توفان سهمگین حوادث، سکان سفینه امت را به کف با کفایت خود گرفت و خلق را به ساحل شکوه و عظمت فرود آورد؛ «خلیلی» که با تبر عزم و اراده استوار خویش، بت های جاهلیت جدید را در هم شکست؛ «کلیمی» که درماندگان قید بردگی و ذلّت را به ارض موعود و کرامت رسانید؛ مسیحایی که با انفاس حیات بخش خویش جان در کالبد مردگان دمید؛ و وارث شایسته محمّد صلی الله علیه و آله وسلم که در جهان صلای عدل و آزادی درداد و جهانیان را به صراط مستقیم رشد و هدایت فرا خواند و دوزخیان زمین و مستضعفان زمان را به بهشت آزادی و رهایی نوید داد.

نماینده مسیح

به خاطر دارم شب های «نوفل لوشاتو» را که مدت شش شب، نماز مغرب و عشا را در محضر امام بودم روحانیت نماز و نحوه برگزاری آن، آن چنان جالب و دلپذیر بود که گروهی از زن و مرد و کودک مردم محل با این که مسیحی بودند قبل از شروع نماز، با فاصله ای که پلیس معین کرده بود می ایستادند و عاشقانه به جمال ملکوتی امام می نگریستند این تعبیر را همان وقت به واسطه ای از مردم روستا شنیدم که می گفتند: «او اگر مسیح نیست، نماینده مسیح است که در روستای ما تجلّی کرده است».

فراسوی باوره

«روبن وودورث کارلسن»، خبرنگار و مفسر غربی، اولین دیدار خود با حضرت امام را به زیبایی این چنین توصیف می کند «... هنگامی که در به روی او باز شد، من تندبادی از انرژی را تجربه کردم که از میان در و از طریق عبای قهوه ای، عمامه و ریش سفید او به همه منتشر می شد و کوچک ترین ذرّه مولکول در آن ساختمان را به حرکت در می آورد و آن چنان توجه را به خود جلب می کرد که هرچیز دیگر محو می شد. او یک هاله سیال نور بود که به وجدان همه در آن مکان نفوذ می کرد. او هرآنچه را انسان سعی می کرد قبل از دیدنش از وی ترسیم کند، نابود می ساخت. او به قدری بر خود مسلط بود که احساسات مرا به کلی تحت تأثیر قرار داد و مرا در فراسوی بینش ها و فرآیند تجربیاتم هدایت نمود».

ابعادی از عبودیت و عرفان

«در یکی از جلسات خصوصی که به حضورشان شرفیاب شدم، صحبت از دعا شد. از مجموع فرموده های ایشان، بنده مطمئن شدم که سال های متمادی زیارت عاشورای ایشان ترک نشده و هم چنین چندین سالی که در عراق بودند، زیارت امیرالمؤمنین علیه السلام را هرشب ساعتی معین انجام می دادند و بسیار کم اتفاق افتاد که شبی آن را ترک کنند. هم چنین زیارت امین اللّه و جامعه را زیاد می خواندند. به هنگام قرائت قرآن بسیار مؤدب می نشستند و در آیات قرآن بسیار عمیق می شدند و بسیار مقید بودند که روزهای سوگواری در مجالس روضه شرکت کنند».

امام و حضور فعال زنان

«امام در پاسخ به افرادی که از ایشان در خواست کرده بودند از ورود خانم ها در تظاهرات و راهپیمایی های دوران انقلاب جلوگیری کنند تا احیانا اهانت و هتک حرمتی نسبت به آنها نشود، می فرمودند: «خانم ها دوش به دوش مردان در کنار آقایان در تمام مراحل شرکت داشته باشند و هیچ کس حق ندارد تفوهی (حرف و سخنی) نسبت به مسئله جدا کردن خانم ها از حرکت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی داشته باشد».

بهترین الگو

«امام، نصایحشان را فقط در قالب گفتار بیان نمی کردند؛ بلکه رفتار و عمل ایشان مهم ترین الگو برای ما بود. ایشان حتی خطاها و اشتباهات ما را هم زبانی تذکر نمی دادند؛ بلکه عموما نارضایتی خود را با عمل ابراز می داشتند که این برای ما مؤثرتر بود»

امام در خانه

«امام، مقید بودند تا آن جا که امکان دارد کار خود را بر دیگری تحمیل نکنند وکار خودشان را خودشان انجام بدهند. در نجف گاهی اتفاق می افتاد که امام روی پشت بام، متوجه می شدند که چراغ آشپزخانه یا دست شویی روشن مانده. خودشان راه می افتادند و سه طبقه را در تاریکی پایین می آمدند و چراغ را خاموش می کردند».

تفریح و درس، هرکدام به جای خود

«امام، وقتی می بینند من روزهای تعطیل مشغول درس هستم، می گویند: به جایی نمی رسی؛ چون باید موقع تفریح، تفریح کنی. من نه یک ساعت تفریحم را گذاشتم برای درس و نه یک ساعت وقت درسم را برای تفریح گذاشتم. اگر تفریح نداشته باشی، نمی توانی خودت را برای تحصیل آماده کنی».

امام خمینی رحمه الله ، نگران بشریّت

«دیمتری یازوف» در کتاب ضربات سرنوشت که حاصل سال ها حضور او در صحنه های سیاسی جهان بوده است، به مناسبت نامه حضرت امام خمینی رحمه الله به «گورباچف (آخرین رهبر اتحاد جماهیر شوروی)» گریزی به زندگی و شخصیت امام خمینی زده است. وی در این کتاب آورده است: «به اعتقاد من، امام خمینی، قبل از این که نگران دبیر کل حزب ما باشد، نگران بشر بود. به همین دلیل آن پیام مهم تاریخی را برای گورباچف ارسال کرد. امام خمینی، اعتقادی به تسخیر کشورها نداشت و معتقد بود باید قلوب انسان را تسخیر کرد. به همین دلیل میلیون ها نفر از سراسر جهان در روز غم انگیز تشییع پیکر او یک راهروی انسانی زنده تشکیل دادند تا تابوت آیت اللّه از طریق آن حمل شود. جای تاسف است که گورباچف به نصیحت های امام خمینی توجه نکرد و در مسیری گام نهاد که عظمت کشور را دچار خلل کرد».

ساده زیستی امام خمینی رحمه الله

دیمتری یازوف آخرین وزیر دفاع شوروی سابق در کتاب خود درباره ساده زیستی امام رحمه الله چنین آورده است:

«... من می توانم تصور کنم که «شواردنادزه»، وزیر امور خارجه شوروی سابق، تا چه اندازه متعجب شد وقتی امام خمینی را در یک اتاق کوچک به مساحت بیست متر مربع دید. در خانه امام خمینی، صندلی دومی برای همراه عالی رتبه وزیر خارجه اتحاد جماهیر شوروی پیدا نمی شود و او مجبور می شود بر زمین بنشیند. او بسیار تعجب می کند وقتی می بیند از او با یک فنجان چای و دو حبه قند پذیرایی می کنند. امام خمینی از معنویتی عالی برخوردار بود و در هیچ یک از بانک های سویس حساب بانکی نداشت. آیت اللّه خمینی اولین کسی بود که فهرست دارایی ناچیزش را به دادگاه عالی کشور ارائه داد و فرزندش بعد از رحلت او، طی نامه ای که در روزنامه ها چاپ شد، از مقامات دادگاه خواست که مطابق قانون اساسی از دارایی های امام خمینی ارزیابی به عمل آید. به زودی مشخص شد که امام خمینی فقط تعدادی کتاب و یک عینک و یک قیچی و تسبیح و قالیچه نمازش را از خود باقی گذاشته است. این همه دارایی آیت اللّهی بود که رهبری کشوری را به عهده داشت که از بزرگ ترین منابع نفت و گاز برخوردار است و بر قلوب صدها میلیون انسان حکومت می کرد».

نماز، آخرین پیام امام

مهم ترین عمل امام، نماز ایشان بود. تا آخرین لحظه حتی نافله های نماز را ترک نکردند. حتی وقتی که نمی توانستند لبشان را تکان بدهند با حرکت های انگشت نماز می خواندند. من این را کاملاً حس می کردم. برخی از پزشکان فکر می کردند ایشان چیزی می خواهند. ولی من گفتم که، خیر، ایشان دارند نماز می خوانند. این نشان دهنده اهمیت نماز است و آخرین پیام امام، نماز بود.

وصال یار، فراق یاران

خرداد سال 1368 به نیمه نزدیک می شد که مردم خبر ناگوار بیماری امامشان را شنیدند. از آن روز در مسجدها و تکیه ها و در هر کوی و برزن، صدای نیایش آنان جاری بود. اگرچه تقدیر خداوند، امری دیگر بود: «یا اَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ اِرْجِعی اِلی رَبِّکِ، راضِیَةً مَرضِیهً» شنبه 13 خرداد، ساعت 20:22 بعدازظهر، کوچ ابدی آن پیر فرزانه آغاز شد. امام با آرامش و طمأنینه ملکوتی، در حالی که لب هایش به ذکر حق مترنم بود، رهسپار دیار یار شد. در رحلت او گویی که زلزله ای عظیم رخ داده باشد، بغض ها ترکید و سرتاسر ایران و کانون هایی که در جهان با نام و پیام خمینی آشنا بودند یک پارچه گریستند.

نام بلند او

دلدادگان کدام محبوب، انبوه تر از عاشقان خمینی اند که پیر بیدار یلداترین سیاه سال های عصر ستم شاهی بود و آرزوی از خدا خواسته ملتی بزرگ در دوران معاصر؛ مردی که سادگی کلامش از ابهت پیامش نمی کاست و از مردم جز ایمان و عشق نمی خواست؛ مردی که هیبت کاخ های سر به فلک کشیده ستم را کوچک کرد و کودکان پابرهنه این ملک را در اندیشه سرداری زمین، بزرگ کرد. او رفت، اما دفتر پربرگ خاطراتش، هر آن در محضر دل های سوخته، ورق می خورد، و یاد ماندگارش، در پرده پندار جان می گیرد و چنین است که هرکه نام بلند او را بر پیشانی داشته باشد عزیز می شود.

نه راه رفته بازآیی، نه چشم بسته بگشایی ز داغت بار تنهایی، چه سنگین است بردوشم

حاکم قلب ها

امام، از نام دارترین مردان سیاسی قرن بیستم بود، امّا آنچه او را از همگان متمایز می سازد و در گفته های دوست و دشمن تجلی می نماید، عرفان نافذ و معنویت او بود. امام فقط دوبار به میان دریای خروشان مردم در خیابان ها آمد: یکی در استقبال و دیگری در وداع، که در هردو دیدار با شکوه ترین حماسه حضور مردم در تاریخ به ثبت رسید و معنای حکومت بر قلب ها را ترسیم کرد.

بی کران عشق

«خاویر جالنزولا»، خبرنگار اسپانیایی، ایام رحلت امام را این گونه به تصویر می کشد: در این روزها آدمی باید دلی از سنگ داشته باشد تا در تهران تحت تأثیر اندوه عمیق مردم قرار نگیرد. در تهران جمعیت عظیمی از مردان با پیراهن سیاه و زنان با چادر، بر سر و سینه می زدند و سرشار از اندوه و درد بودند و فریاد می زدند «ای حجت خدا ما را تنها نگذار»، یا می گفتند «ای امام کاش تو زنده می ماندی و ما مرده بودیم» یکی از مجروحان جنگ جوانی بود که بیش از 23 سال نداشت و بر روی صندلی چرخ دار نشسته بود و می گفت: «قبلاً حاضر بودم به خاطر رهبرمان کشته شوم ولی حالا که او را از دست داده ام، هیچ دلیلی برای زنده ماندن ندارم». آن جانباز با دو جمله، تاریخ تشیّع را بازگو کرد.

شمشیر انقلاب

خوشتر آن باشد که سرّ دلبران گفته آید در حدیث دیگران

مجله آمریکایی «تایم» ضمن تفسیری با عنوان «شمشیر انقلاب» چنین نوشته است: «او سمبل چیزهایی بود که برای غرب درک ناشدنی می نمود. وقتی که رادیو تهران در اوایل این هفته اعلام کرد که آیت اللّه خمینی، انقلابی بزرگ ایران در 89 سالگی وفات یافت، میلیون ها نفر از هم وطنانش در فوت او به سوگواری پرداختند، از دیدگاه مردمش وی، بنیان گذاری با چشمان سیاه و محاسن سفید بود که قلب تپنده و شمشیر بُرنده انقلابشان محسوب می شد».

عشق به خمینی، عشق به همه خوبی هاست

هیچ قلمی نمی تواند، اوج حادثه را بیان کند. هیچ بیانی نمی تواند اقیانوس احساس مردمی که امام آسمانی شان را به بستر زمین می سپردند توصیف کند. آری، قطعا تاریخ انسانیت، این گونه روایتی را نه از هیچ گوشی شنیده و نه با هیچ چشمی دیده بود. مردمی که این چنین به سر می زدند، در سوگ کسی می گریستند که عزّت پایمال شده شان را بازگردانده بود. آنان بیش از همه، چون اویی را نیازمند بودند تا بنیان شیطنت شیطان ها را از بیخ برکند و عهد الست خداوند را با فطرت انسانی تجدید نماید. مردم ایران، عاشق خمینی بودند و چه شعار زیبا و گویایی در سالگرد رحلتش انتخاب کردند: «عشق به خمینی، عشق به همه خوبی هاست».

داغ بی تسلی

«داغ های همه تاریخ را، ما به یک باره دیده ایم؛ چرا که ما امت آخرالزمانیم و خمینی، این ماه بنی هاشم، میراث دار همه صاحبان عهد بود. در شب یلدای تاریخ، در عصر اِدبار عقل و فلک زدگی بشر، در زمانه غربت حق،در عصری که دیگر هیچ پیامبری مبعوث نمی شد و هیچ مُنذری نمی آمد، خمینی میراث دار همه انبیا و اسباط ایشان بود، و داغ او بر دل ما، داغ همه اعصار، و داغی بی تسلی بود».

همه خوبی و پاکی

امام با همه مهربانی و در بی کران تواضع، در وصیت نامه اش این گونه نوشته بود: «با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل خدا، از خدمت خواهران و برادران مرخص و به سوی جایگاه ابدی سفر می کنم و به دعای خیر شما احتیاج مبرم دارم و از خدای رحمان و رحیم می خواهم که عذرم را در کوتاهی خدمت و قصور و تقصیر بپذیرد و از ملت امیدوارم که عذرم را در کوتاهی و قصور و تقصیرها بپذیرند و با قدرت و تصمیم و اراده به پیش بروند».

ما هنگامی که در کنار ضریح او می ایستیم، در پاسخ به این جملات متواضعانه امام زمزمه می کنیم: از کدام تقصیرها و قصورها سخن می گویی؟ تا آن جا که ما و پدرانمان دیده و شنیده ایم و به یاد داریم، تو همه خوبی و پاکی و نور بودی. «اَشْهَدُ اَنَّکَ قَدْ اَقَمْتَ الصَّلوةَ وَ آتَیْتَ الزَّکوةَ وَ اَمَرْتَ بِالمَعرُوفِ وَ نَهَیتَ عَنِ المُنْکَرِ وَ جاهَدْتَ فِی اللّهِ حَقَّ جَهادِهِ.»

امانت امام

امام رفت و زمین ماند و ما نیز بر زمین ماندیم؛ با داغ جراحتی سخت بر دل و باری سنگین بر دوش. امام رفت تا بار تکلیف ما بر گرده عقل و اختیارمان بار شود و همان سان که سنت لایتغیر خلقت بوده است چرخ بلیات، ما را نیز به میدان کشد و آزموده شویم. اکنون این ماییم و امانت او. دست بیعت از آستین اخلاص برآریم و در کف فرزند و برادرش و تلمیذ مدرسه اش بگذاریم که اگر بعد از رحلت رسول اللّه ظهر حکومت اسلام به غروب خونین شهادت حسین بن علی و شب بی قمر غیبت انجامید این بار امام در سپیده دم آن شب، فرصت یافت تا وثیقه حکومت را به معتمدین خویش بسپارد و این خود نشانه ای است بر این بشارت که این بار خداوند اراده کرده است تا «حزب اللّه» و مستضعفین را به امامت و وراثت زمین برساند.

بزرگترین آرزوی من

امام خمینی رحمه الله در مصاحبه با روزنامه نگاری از کشور اندونزی که پرسید: «بزرگترین آرزویتان برای ایران چیست؟» فرمودند: «بزرگ ترین آرزوی من این است که مردم ایران از چنگال ظلم نجات پیدا کنند و صاحب کشوری باشند آزاد و مستقل؛ دارای نظامی اسلامی که در آن حقوق انسان ها ـ آن چنان که اسلام دستور داده است ـ رعایت شود و در راه پیشرفت و ترقی و سعادت انسانی، سرمشق برای همه ملت ها باشند».

حقیقت همیشه زنده

او جلوه ای از جلوه های «کوثر» بود و کوثر ولایت همیشه در زمین و زمانه ها جاری است و حکایت آن عبدصالح خدا هم چنان باقی است.

گر کسی هست که فریاد کند بودن را همه از همّت آن رند خداجو باشد

«سلامٌ علیه یوم وُلِدَ و یوم یَمُوتُ و یومَ یُبِعَثُ حَیّا.»

امام آیینه ه

امام آن که دلش چشمه سار معنا بود تمام زندگی اش، یک قیام زیبا بود
نگاه شرقی او، چلچراغی از رویا به سقف شب زده مشرق معمّا بود
دلش مترجم آواز روشن خورشید لبش مفسر لبخند صبح فردا بود
دو چشم روشن او، یک دوبیتی زیبا درون دفتر احساس سرخ گل ها بود
دلش انار ترک خورده پر از آتش گدازه های دلش دانه دانه پیدا بود
تمام زندگی اش، بوی سادگی می داد کسی به سادگی او نبود. آیا بود؟
دوباره آمد و آیینه را تبسم کرد امام آیینه های بهارسیما بود
شبی تمام دلش جذب نور مطلق شد غروب او چو طلوعش، قشنگ و زیبا بود

رضا اسماعیلی

دریغا!

مردی از تاریخ پیش تر

و از همه بیشتر

مردی که از بهار یادگار ماند

چون بذر در خاک شد

اما در شکفتن

ماندگار شد.

علی موسوی گرمارودی

 

ادامه مطلب



[ سه شنبه 11 خرداد 1395  ] [ 4:47 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
.: Weblog Themes By themzha :.

تعداد کل صفحات : 53 :: 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 >

درباره وبلاگ


استان خراسان رضوی:شهرستان مشهدمقدس

آمار سايت
كل بازديدها : 4070251 نفر
تعداد نظرات : 49 عدد
تاريخ ايجاد وبلاگ : پنج شنبه 14 خرداد 1394  عدد
كل مطالب : 13380 عدد
آخرين بروز رساني : یک شنبه 3 فروردین 1399 
کد موزیک آنلاین برای وبگاه
امکانات وب