کد ِکج شدَنِ تَصآویر

کداهنگ برای وبلاگ

چشمه سلطان ولی کریز
چشمه سلطان ولی کریز
 
نويسندگان
 
 
 
کد خبر: ۷۸۰۵۳
تاریخ انتشار: ۲۲ شهريور ۱۳۹۵ - ۱۴:۰۱
 

آیت الله بهجت:چه قدر غافلیم و توجه نداریم!

مرحوم حضرت آیت الله العظمی بهجت می فرمود: چه مصائبی بر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) که مالک همه ی کره ی زمین است و تمام امور به دست او انجام می گردد، وارد می شود، و آن حضرت در چه حالی است و ما در چه حالی؟
عقیق:مرحوم حضرت آیت الله العظمی بهجت می فرمود: چه مصائبی بر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) که مالک همه ی کره ی زمین است و تمام امور به دست او انجام می گردد، وارد می شود، و آن حضرت در چه حالی است و ما در چه حالی؟ او در زندان است و خوشی و راحتی ندارد، و ما چه قدر از مطلب غافلیم و توجه نداریم!
کسانی که در خواب و بیداری تشرف حاصل نموده اند، از آن حضرت شنیده اند که فرموده است: برای تعجیل فرج من زیاد دعا کنید. خدا می داند تعداد این دعاها باید چه قدر باشد تا مصلحت ظهور فراهم آید. قطعاً اگر کسانی در دعا جدی و راستگو باشند و به هم و ناراحتی اهل بیت (علیهم السلام) مهموم، و به سرور آنان مستبشر باشند، مبصراتی خواهند داشت و قطعاً مثل ما چشم بسته نیستند. باید دعا را با شرایط آن کرد. و توبه از گناهان از جمله شرایط دعا است، چنان که فرموده اند:
دعاء التائب مستجاب.
دعای شخصی که توبه کند، اجابت می گردد.
نه این که برای تعجیل فرج دعا کنیم و کارهایمان برای تبعید و تأجیل فرج آن حضرت باشد!

پی نوشت:
کتاب در محضر حضرت آیت ا.... العظمی بهجت – ص 118

محمد حسین رخشاد
منبع:تسنیم

ادامه مطلب



[ دوشنبه 22 شهریور 1395  ] [ 7:16 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
 
 
 
  کد خبر: 15239 چهارشنبه، 23 تیر 1395 - 22:53
 
در اینجا ابوالفضل العباس مسکن گزیده است
شعری که روی سنگ قبر حضرت عباس نوشته شده است
 
روی مضجع مطهر و مبارک حضرت ابوالفضل العباس(ع) صندوقی چوبی و خاتم کاری قرار داده شده است که دارای طول 3 متر، عرض 2.20 و ارتفاع 2 متر می‌باشد
 

شعری که روی سنگ قبر حضرت عباس نوشته شده است به گزارشروضه نیوز ؛ بر روی مضجع مطهر و مبارک فرزند با کرامت امیرمومنان، حضرت ابوالفضل العباس (ع) صندوقی چوبی و خاتم کاری قرار داده شده است که دارای طول 3 متر، عرض 2.20 و ارتفاع 2 متر می باشد.

درون این صندوق، صندوق چوبی میناکاری شده ی دیگری قرار دارد که با نقوش هندی مزین شده و به این آیه منور قرآن کریم مزین گردیده است:

«هَل أَتَى عَلَى الإِنسَانِ حِینٌ مِنَ الدَهرِ لَم یَکُن شَیئًا مَذکُورًا» یعنی «آیا زمانى طولانى بر انسان گذشت که چیز قابل ذکرى نبود» (سورة الإنسان - آیة 1)

شعری که روی سنگ قبر حضرت عباس نوشته شده است

زیر این صندوق چوبی، اتاقک مقبره ای قرار دارد که پیکر پاک مولا و سرورمان حضرت ابوالفضل العباس (ع) در آن آرمیده است؛ در اینجا قطعه ای از سنگ مرمر مستطیلی شکل دیده می شود که بر این مقبره شریف و در طول بقعه حرم قرار گرفته و بر روی آن ابیات زیر نقش بسته است:

طاولی قـــــبة السماء اعتلاء واکسفى الشمس رفعة واجتلاء
در بلندی از گنبد آسمان فراتر برو و بلندی و شکوه آسمان را بپوشان.

انت للخلد صخرة اثبتـــــــــتها قوة الحـق فی الحــــیاة بنــــــاء
تو برای جاودانگی، صخره ای هستی که نیروی حق در زندگی ساختار آن را ثابت نگه داشته است.

فیک کنز الإیـــــــمان طلسُمه الله فضاعت فیه القــرون هــــباء
گنج ایمان در توست که طلسمش خداوند است و قرن ها بر آن گذشته است.

هو رمز البقاء فــــــی فلک لم یحو الا ما سوف یلقى الـــفــناء
او رمز ماندگاری فلک است و اگر او نبود قطعا فلک نابود می شد.

بطل الطـــف فیک والطف افق جاوز الافق أنجماً وســـــــــــمآء
قهرمان طف در توست و طف افقی است که از افق ستارگان و آسمان فراتر رفت.

ها هنا قد ثوى أبا الفضل دُنیاً تـــــــــسحر الروح روعة وصفــاء
آری در اینجا ابوالفضل العباس مسکن گزیده است دنیایی که روح را در شکوه و آرامش مجذوب خود می کند.

ها هنا مشرق العقـــیدة زهوُ بشـعاع غطى الوجــود ســــنـاءُ
اینجا محل طلوع عقیده است و دارای پرتوی است که وجود را سرشار از نور می کند.

هاهنا جسمـــه الموزع مکنوزُ علیه ظـــــــــــــــل الالــهُ أفـــاء
در اینجا پیکر پاره پاره ی حضرت ابوالفضل(ع) نهفته است و بر آن سایه خداوند برگشته است.

والیدان المقطوعــتان تشیران لمعنى أعــیى الحـــــــروف أداءُ
و دو دوست قطع شده که به مفهومی اشاره می کند که حروف از ادای آن ناتوانند.

أیها الصخرة العظیمة باهــــی بعـــلاه الأملاک والأنــــــــــــبیاء
ای صخره عظیمی که فرشتگان و انبیا به واسطه بزرگی اش به خود می بالند.

رفع الله للحکیم مقامــــــــــــاً دونه یخـــــــشع الزمان أحتــذاء
خداوند مقام حکیم را بالا برد که در مقابلش روزگار سر فرود می آورد.

ایة الله مـــــــــــــا تحداه بــاغ بقــــــــــواه الا تـــلاشى عیــاء
نشانه ی خداوند که هیچ ستگری با نیروهایش نتوانست در برابر او مقاومت کند.

أشاء أن یسبق الحیاة بمعنى عنه أعــــنی تفکـیرها أیــــــحاء
با آوردن معنایی در باره او، می خواهم از اندیشه و اشارات زندگی پیشی بگیرد.

بعد ما أنشأ الضریــــح نشیداً أسکر الـــــــــــفن روعة وبهـــاء
پس از آنکه ضریح حضرت ابوالفضل سرودی را ایجاد کرد که عظمت و شکوه و جلال هنر را مست کرد.

أرسل الآیة التی رفعـــــــــتها قدرة الحق فی الخــــــــلود لواء
نشانه ای را فرستاد که قدرت حق در جاودانگی پرچم آن را برافراشت.

صخـــــــرة ابدعتها فکرة الفن فلاحــت قصـــــــــــــیــدة غــراء
صخره ای که ایده فن آن را ابداع کرد و قصیده ای غرور انگیز را نمایان کرد.

وعلیها رف مجـــد أبی الفضل فتزداد شــــــــــــــــــوکة وعلاء
در این قصیده بزرگواری ابوالفضل عباس(ع) ذکر شده و باعث افزایش شوکت و عظمت آن شده است.

صان فیها للجعفــــــــریة شأنا قد اغاض الـــــحـــساد والاعداء
در آن شان و منزلت شیعه جعفری حفظ شده است که حسودان و دشمنان را به خشم واداشته است.

بارک الله فی عزیمة ابـــراهیم أذا حاکت القضاء مضـــــــــــــاء
اراده ابراهیم مبارک باشد چه آنکه قضا و قدر در محکمی از آن تقلید کرد.

صـــــــــــارع الحادثات تلاشت دونه وازدها بـــــــــــــــها کبریاء
با حوادث قضا و قدر درگیر شد و درمقابلش متلاشی شدند و کبریا به واسطه آن اراده به خود بالید

 


ادامه مطلب



[ دوشنبه 22 شهریور 1395  ] [ 7:14 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
 
 
دانستنیهای سفر

سفر معنوی حج، نکاتی برای حفظ سلامتی

حفظ سلامتی در حج، همانطور که می دانید، سالانه، مسلمانان زیادی از سراسر جهان برای انجام مناسک حج به مکه معظمه سفر می کنند. مهم ترین گام برای حفظ سلامتی در این سفر ...
سفر حج، نکاتی برای حفظ سلامتی در این سفر معنوی
حفظ سلامتی در حج، همانطور که می دانید، سالانه، مسلمانان زیادی از سراسر جهان برای انجام مناسک حج به مکه معظمه سفر می کنند. مهم ترین گام برای حفظ سلامتی در این سفر دریافت واکسن است. در حالت ایده آل واکسن باید 4 تا 6 هفته قبل از سفر و یا حداقل 10 روز قبل از سفر دریافت شود. حال در این مقاله دیگر نکات مهم را بازگو میکنیم:
 
1. از آفتاب در امان باشید:
در طول سفر باید از قرار گرفتن زیاد در معرض نور خورشید اجتناب و یا از چتر استفاده کنید.در ضمن به نوشیدن آب تمیز و کافی نیز توجه داشته باشید.
2. مراقب نشانه های بیماری باشید:
اگر تب، سرفه و یا هر نشانه ی دیگری از بیماری تا دو هفته بعد از بازگشت از سفر در بدن شما باقی مانده است، حتما به پزشک مراجعه کنید.
3. از خودتان مراقبت کنید:
بعد از حج استراحت کافی داشته باشید و مقدار زیادی از مایعات میل کنید.
4. بهداشت شخصی را رعایت کنید:
در طول حج بهداشت را رعایت کنید و از دست زدن به چشم ها، بینی و دهان با دستان نشسته خودداری کنید.
 
 
5. شستن مکرر دست با صابون:
برای جلوگیری از بیماری در طول حج به صورت مرتب و مکرر دست ها را با آب و صابون بشویید.
6. انجام واکسناسیون:
بعد از انجام واکسیناسیون ، گواهی مربوط به دریافت واکسن را اخذ کنید.
7. تزریق واکسن ویژه:
- توصیه می شود که افراد با سیستم ایمنی ضعیف، بیماری های مزمن و بالای 65 سال ،واکسن پنوموکوک را دریافت کنند.
- واکسن های توصیه شده برای مسافران حج شامل مننژیت، آنفلوانزای فصلی و پنوموکوک برای گروه پرخطر می باشد.
- برای اینکه واکسن بیشترین اثر حفاظتی خود را داشته باشد، باید حداقل دو هفته قبل از سفر دریافت شود.
 
 
8. تهیه داروهای مورد نیاز:
قبل از حج هرگونه داروی مورد نیاز خود و همچنین وسایل کمک های اولیه را جمع آوری کنید.
9. مشورت با پزشک:
یک ماه قبل از سفر به پزشک مراجعه کنید و وضعیت سلامتی خود را بررسی و ارزیابی کنید.
 

 

مترجم:سحر مردانه

منبع: albawaba.com

 

http://kooleposhty.com/fa/news/4605

 


 

ادامه مطلب



[ دوشنبه 22 شهریور 1395  ] [ 12:47 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
 
 
وقتی به تنهای سفر می کنید به این نکات توجه کنید:

20 نکته برای سفر های انفرادی

جسارت رفتن به سفر انفرادی برای اولین بار، ترسناک و تهدید آمیز به نظر می رسد. از سوی دیگر، سفر انفرادی می تواند بسیار رضایت بخش هم باشد.به دست آوردن تجربه های شگفت انگیز در ...
نکاتی که در مورد سفر انفرادی باید بدانید
20 نکته برای سفر های انفرادی
جسارت رفتن به سفر انفرادی برای اولین بار، ترسناک و تهدید آمیز به نظر می رسد. از سوی دیگر، سفر انفرادی می تواند بسیار رضایت بخش هم باشد.به دست آوردن تجربه های شگفت انگیز در سفر انفرادی را به هیچ عنوان از دست ندهید. سفر انفرادی بسیار جذاب است، اما اگر تا به حال چنین تجربه ای نداشته اید باید برخی نکات را بدانید.

نکاتی برای قبل از ترک خانه

 
1. بسته بندی بی پروا
بسته بندی و وسایلی که بر می دارید باید مناسب این نوع سفر باشد. همیشه گفته ایم و میدانید که بسته بندی هرچه سبکتر باشد، بهتر است مخصوصا در سفر انفرادی. مطمئن باشید در طول سفر از خودتان برای سبکبار بودن تشکر خواهید کرد.
 
 انجام تحقیقات برای هتل مناسب
2. انجام تحقیقات برای هتل مناسب
برخی هتل ها برای مسافران تنها، قوانینی دارند و برخی دیگر نیز از پذیرش آنها معذورند و برخی دیگر فقط می خواهند هزینه ای بیشتر دریافت کنند. پس قبل از سفر با توجه به شرایط و نوع سفر خود هتلی مناسب پیدا کنید و برای آن برنامه ریزی داشته باشید.
 
همراه داشتن چیزهای مفید
3. همراه داشتن چیزهای مفید
شاید الان فکر کنید که چه نیازی به آنها خواهید داشت اما همیشه نیازها در جاده و مقصد مشخص می شوند. وسایلی برای برقراری ارتباط با مردمان دیگر، کتاب برای سرگرمی، قفل، کرم ضد آفتاب و کیسه ای با قابلیت استفاده ی مجدد برای خرید و ... .
 

 
4. تهیه نسخه پشتیبان (Backup) از تلفن همراه
اجازه ندهید که گوشی شما تنها وسیله ی ذخیره سازی اطلاعات شما باشد، زیرا خطر از دست دادن گوشی همیشه مسافران را تهدید می کند. بدین گونه هم از برنامه های سفر باز می مانید و هم اطلاعات مهم و حساس خود را از دست می دهید. همیشه اطلاعات مهم خود را بر روی لپ تاپ، لوح فشرده و یا وسیله ای به این شکل ذخیره کنید.
 
ارسال یک ایمیل برای خودتان
5. ارسال یک ایمیل برای خودتان
یک کپی از اطلاعات پرواز خود، بلیط، گذرنامه، تأییدیه، اطلاعات محل سکونت و هر گونه اسناد و اطلاعات مهم دیگر تهیه کنید و به عنوان ایمیل نگهداری کنید. حتی می توانید آنرا برای دوست مورد اطمینان و یا خانواده بفرستید.
 
همراه داشتن پول نقد
6. همراه داشتن پول نقد
کمی بیشتر از آنچه تصور می کنید، پول نقد همراه داشته باشید، زیرا ممکن است در شرایطی که فکرش را هم نمی کنید به آن نیاز پیدا کنید. البته این پول را در یکجا قرار ندهید بلکه به صورت هوشمندانه در چندین جا و یا چندین لباس مخفی کنید.
 
تحقیقات آنلاین برای سفری بهتر
7. تحقیقات آنلاین برای سفری بهتر
می توانید از طریق سایت و مطالعه ی وبلاگها و حتی فیسبوک نسبت به مقصد بیشتر مطلع شوید و همچنین از تجربیات دیگر مسافران استفاده کنید. این اطلاعات به شما که آماده ی رفتن به سفر انفرادی هستید، کمک زیادی خواهد کرد.
 
سفر به تنهایی، در طول مسیر سفر

 
8. غلبه بر استرس
سعی کنید بر هرگونه استرس، ترس و اضطراب غلبه کنید و تنها از سفر خود لذت ببرید. کارهایی انجام دهید که شما را آرام می کنندمانند: قدم زدن و یا مراقبه. همچنین از مصرف زیاد کافئین بپرهیزید.
 
در سفر محتاط باشید
9. محتاط باشید
این واقعیت را نمی توان انکار کرد که گردشگران همیشه هدف اصلی و بزرگ دزدان هستند. زمانی که در جاده و یا مقصد هستید، توجه بیشتری به خود و اموال خود داشته باشید و تمامی نکات امنیتی را رعایت کنید تا مشکلی پیش نیاید.
 

چشمهای خود را باز نگه دارید
10. چشمهای خود را باز نگه دارید
به عنوان یک مسافر تنها که اولین بار است سفر انفرادی را تجربه می کند باید بدانید که با چالش های فراوانی روبرو هستید. شما نیاز دارید آرامش خود را حفظ کنید و چشمهای خود را باز نگه دارید.به مردم اطراف توجه داشته باشید و حرکات را در نظر بگیرید اما اینکار نباید باعث ترس و استرس شما شود.
 
در مقصد به این نکات توجه کنید

همیشه در دسترس باشید
11. همیشه در دسترس باشید
بزرگترین چیزی که تکنولوژی مدرن هدیه آورده است این است که در هرمکانی و در هر جایی قابلیت در دسترس بودن را دارید. زمانی که شما در سفر انفرادی هستید، مشخصا خانواده بیشتر نگران شما خواهند بود. شما با در دسترس بودن و برقراری ارتباط مکرر می توانید نگرانی آنها را کم کنید.
 
استفاده از برنامه های تلفن همراه
12. استفاده از برنامه های تلفن همراه
امروزه بسیاری از برنامه های رایگان سفر وجود دارند که سفر را لذت بخش تر و امن تر می کنند.هر برنامه ای که انتخاب می کنید، آگاهانه انتخاب کنید و همیشه شارژر خود را همراه داشته باشید.
 
در محل اقامتتان نمانید
13. در محل اقامتتان نمانید
این اولین تجربه ی سفر انفرادی شماست و شاید شما به دلیل حفظ امنیت ترجیح بدهید، بیشتر در خانه بمانید. اما خواسته ی شما از سفر انفرادی قطعا این نیست. یک کشتی در بندر امن تر است اما کشتی های برای ماندن در بندر ساخته نشده اند.
 
 
14. عکاسی کنید
همیشه باید خاطرات سفر را با عکاسی ماندگار کرد. عکاسی هم شما را با انگیزه تر می کند و هم هیجان زیادی به شما می بخشد، پس آنرا فراموش نکنید.
 
پیدا کردن دوست
 
15. پیدا کردن دوست
بی حوصلگی و ترس را کنار بگذارید و سعی کنید با توجه به رعایت اصول امنیتی، به مردم نزدیک شوید. با یک لبخند و کمی صحیت برای خود دوستی پیدا کنید تا زمانها را بهتر بگذرانید.
 
غذا خوردن
16. غذا خوردن
معمولا افرادی که در سفر انفرادی هستند، تجربه ی خوردن نهار را از دست می دهند اما شما اینگونه نباشید. سعی کنید صبح ها زودتر بیدار شوید. لباسی زیبا بپوشید و به رستورانی شیک بروید و اگر شده حتی یک ساندویچ ساده میل کنید.
 
یادگیری از مردم اطراف
 
17.یادگیری از مردم اطراف
همیشه وقتی به مکانی جدید می روید،چشم از مردمان محلی برندارید. شما می توانید بسیاری از رفتارها و رسوم را فقط با نگاه کردن به مردمان محلی یاد بگیرید. رعایت و احترام گذاشتن به آداب و رسوم محلی باید حائز اهمیت باشد.
 
توجهات را به خود جلب نکنید
18. توجهات را به خود جلب نکنید
یکی از راههایی که به حفظ امنیت شما و دور ماندن از گزند کمک می کند،این است که با پوشیدن لباسی خاص، رفتاری عجیب و یا هرچیزه دیگری، توجه مردم را به خود جلب نکنید.همیشه سعی کنید ماننددیگر مردمان رفتار کنید.
 
احساس تنهایی
19. احساس تنهایی
انتظار می رود احساس تنهایی کنید و این اصلا عجیب نیست زیرا این اولین تجربه ی سفر انفرادی شما به دور از هرگونه وابستگی است. هرچه بیشتر در سفر غرق شوید، کمتر احساس تنهایی خواهید کرد.
 

 
20. لذت بردن را فراموش نکنید
از بودن در تعظیلات و سفر لذت ببرید، عکس بیاندازید، خوب غذا بخورید و با ساختن بهترین لحظات، از آن نهایت لذت را ببرید. شاید دیگر هیچ وقت زمان تجربه کردن این سفر و این لحظات را پیدا نکنید.
 

مترجم: سحر مردانه
منبع:booksinglesholidays.com

 

 
ن : A

ادامه مطلب



[ دوشنبه 22 شهریور 1395  ] [ 12:44 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
[ دوشنبه 22 شهریور 1395  ] [ 10:31 AM ] [ احمد ]
نظرات 0

 

متن دعای عرفه

دعای امام حسین در روز عرفه از بی نظیرترین مناجات ها و دعاهایی است که در روز عرفه و در صحرای عرفات (در ۲۰ کیلومتری مکه) توسط امام حسین (ع) و همراهانش در بیرون خیمه‌ها خوانده شد. این دعا از اعمال مهم شیعیان در روز عرفه است که پس از نماز ظهر و عصر تا غروب خوانده می‌شود.
 

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

به نام خداوند بخشنده مهربان

اَلْحَمْدُ لله الَّذى لَيْسَ لِقَضآئِهِ دافِعٌ وَلا لِعَطائِهِ مانِعٌ وَلا کَصُنْعِهِ

سـتـايـش خـاص خـدايـى اسـت کـه نـيـسـت بـراى قضا و حکمش جلوگيرى و نه براى عطا و بخششش مانعى و نه مانند ساخته اش

صُنْعُ صانِعٍ وَهُوَ الْجَوادُ الْواسِعُ فَطَرَ اَجْناسَ الْبَدائِعِ واَتْقَنَ
ساخته هيچ سازنده اى و او است بخشنده وسعت ده که آفريد انواع گوناگون پديده ها را
و

بِحِکْمَتِهِ الصَّنائِعَ لا تَخْفى عَلَيْهِ الطَّلايِـعُ وَلا تَضيعُ عِنْدَهُ الْوَدائِعُ

بـه حکمت خويش محکم ساخت مصنوعات را طلايه ها(ى عالم وجود) بر او مخفى نيست و امانتها در نزد او ضايع نشود

جازى کُلِّ صانِعٍ وَرائِشُ کُلِّ قانعٍ وَراحِمُ کُلِّ ضارِعٍ وَمُنْزِلُ

پـاداش دهـنـده عمل هر سازنده و سامان دهنده زندگى هر قناعت پيشه و مهربان نسبت به هر نالان ، فروفرستنده

الْمَنافِعِ وَالْکِتابِ الْجامِعِ بِالنُّورِ السّاطِعِ وَ هُوَ لِلدَّعَواتِ سامِعٌ

هـر سـود و بهره و آن کتاب جامع که فرستادش بوسيله نور آن نور درخشان و او است که دعاها را شنواست

وَلِلْکُرُباتِ دافِعٌ وَلِلدَّرَجاتِ رافِعٌ وَلِلْجَبابِرَهِ قامِعٌ فَلا اِلهَ غَيْرُهُ وَلا

و گـرفتاريها را برطرف کند و درجات را بالا برد و گردنکشان را ريشه کن سازد پس معبودى جز او نيست و

شَىْءَ يَعْدِلُهُ وَلَيْسَ کَمِثْلِهِ شَىْءٌ وَهُوَ السَّميعُ الْبَصيرُاللَّطيفُ الْخَبيرُ

چيزى با او برابرى نکند و چيزى همانندش نيست و او شنوا است و بينا و دقيق و آگاه

وَهُوَ عَلى کُلِّشَىْءٍ قَديرٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَرْغَبُ إِلَيْکَوَاَشْهَدُ بِالرُّبُوبِيَّهِ لَکَ

و او بر هرچيز توانا است خدايا من بسوى تو اشتياق دارم و به پروردگارى تو گواهى دهم

مُقِرّاً بِاَنَّکَ رَبّى وَ اِلَيْکَ مَرَدّى اِبْتَدَاْتَنى بِنِعْمَتِکَ قَبْلَ اَنْ اَکُونَ

اقـرار دارم بـه ايـنـکه تو پروردگار منى و بسوى تو است بازگشت من آغاز کردى وجود مرا به رحمت خود پيش از آنکه باشم

شَيْئاً مَذْکُورا وَخَلَقْتَنى مِنَ التُّرابِ ثُمَّ اَسْکَنْتَنِى الاَْصْلابَ آمِناً

چيز قابل ذکرى و مرا از خاک آفريدى آنگاه در ميان صلبها جايم دادى و ايمنم ساختى

لِرَيْبِ الْمَنُونِ وَاخْتِلافِ الدُّهُورِ وَالسِّنينَ فَلَمْ اَزَلْ ظاعِناً مِنْ

از حوادث زمانه و تغييرات روزگار و سالها و همچنان همواره از

صُلْبٍ اِلى رَحِمٍ فى تَقادُمٍ مِنَ الاَْيّامِ الْماضِيَهِ وَالْقُرُونِ الْخالِيَهِ لَمْ

صلبى به رحمى کوچ کردم در ايام قديم و گذشته و قرنهاى پيشين

تُخْرِجْنى لِرَاْفَتِکَ بى وَلُطْفِکَ لى وَاِحْسانِکَ اِلَىَّ فى دَوْلَهِ اَئِمَّهِ

و از روى مـهـر و راءفـتـى که به من داشتى و احسانت نسبت به من مرا به جهان نياوردى در دوران حکومت پيشوايان

الْکُفْرِ الَّذينَ نَقَضُوا عَهْدَکَ وَکَذَّبُوا رُسُلَکَلکِنَّکَ اَخْرَجْتَنى لِلَّذى

کـفـر آنـان کـه پـيـمان تو را شکستند و فرستادگانت را تکذيب کردند ولى در زمانى مرا بدنيا آوردى که

سَبَقَلى مِنَ الْهُدَى الَّذى لَهُ يَسَّرْتَنى وَفيهِ اَنْشَاءْتَنى وَمِنْ قَبْلِ ذلِکَ

پـيـش از آن در علمت گذشته بود از هدايتى که اسبابش را برايم مهيا فرمودى و در آن مرا نشو و نما دادى و پيش از

رَؤُفْتَ بى بِجَميلِ صُنْعِکَ وَسَوابِـغِ نِعَمِکَ فابْتَدَعْتَ خَلْقى مِنْ مَنِىٍّ

ايـن نـيـز بـه مـن مـهـر ورزيدى بوسيله رفتار نيکويت و نعمتهاى شايانت که پديد آوردى خلقتم را از منى

يُمْنى وَاَسْکَنْتَنى فى ظُلُماتٍ ثَلاثٍ بَيْنَ لَحْمٍ وَدَمٍ وَجِلْدٍ لَمْ

ريخته شده و جايم دادى در سه پرده تاريکى (مشيمه و رحم و شکم ) ميان گوشت و خون و پوست

تُشْهِدْنى خَلْقى وَلَمْ تَجْعَلْ اِلَىَّ شَيْئاً مِنْ اَمْرى ثُمَّ اَخْرَجْتَنى لِلَّذى

و گـواهـم نـسـاخـتـى در خـلقتم و واگذار نکردى به من چيزى از کار خودم را سپس بيرونم آوردى بدانچه

سَبَقَ لى مِنَ الْهُدى اِلَى الدُّنْيا تآمّاً سَوِيّاً وَحَفِظْتَنى فِى الْمَهْدِ طِفْلاً

در عـلمـت گـذشـتـه بـود از هـدايـتـم بـسـوى دنـيـا خـلقـتـى تـمـام و درسـت و در حال طفوليت و خردسالى

صَبِيّاً وَرَزَقْتَنى مِنَ الْغِذآءِ لَبَناً مَرِيّاً وَعَطَفْتَ عَلَىَّ قُلُوبَ

در گـهـواره مـحـافـظـتـم کـردى و روزيـم دادى از غـذاهـا شـيـرى گـوارا و دل پرستاران را

الْحَواضِنِ وَکَفَّلْتَنى الاُْمَّهاتِ الرَّواحِمَ وَکَلاَْتَنى مِنْ طَوارِقِ الْجآنِّ

بر من مهربان کردى و عهده دار پرستاريم کردى مادران مهربان را و از آسيب جنيان

وَسَلَّمْتَنى مِنَ الزِّيادَهِ وَالنُّقْصانِفَتَعالَيْتَ يا رَحيمُ يا رَحْمنُ حتّى

نـگـهـداريـم کـردى و از زيـادى و نقصان سالمم داشتى پس برترى تو اى مهربان و اى

بخشاينده تا

اِذَا اسْتَهْلَلْتُ ناطِقاً بِالْکَلامِاَتْمَمْتَ عَلَىَّ سَوابغَ الاِْ نْعامِ وَرَبَّيْتَنى

آنگاه که لب به سخن گشودم و تمام کردى بر من نعمتهاى شايانت را و پرورشم دادى

زايِداً فى کُلِّ عامٍ حَتّى إ ذَا اکْتَمَلَتْ فِطْرَتى وَاعْتَدَلَتْ مِرَّتى اَوْجَبْتَ

هـرسـاله زيـادتـر از سـال پـيـش تـا آنـگـاه کـه خـلقـتـم کامل شد و تاب و توانم به حداعتدال رسيد واجب کردى

عَلَىَّ حُجَتَّکَ بِاَنْ اَلْهَمْتَنى مَعْرِفَتَکَ وَرَوَّعْتَنى بِعَجائِبِ حِکْمَتِکَ

بـر مـن حـجـت خود را بدين ترتيب که معرفت خود را به من الهام فرمودى و بوسيله عجايب حکمتت به هراسم انداختى

وَاَيْقَظْتَنى لِما ذَرَاْتَ فى سَمآئِکَوَاَرْضِکَ مِنْ بَدائِعِ خَلْقِکَ

و بيدارم کردى بدانچه آفريدى در آسمان و زمينت از پديده هاى آفرينشت

وَنَبَّهْتَنى لِشُکْرِکَ وَذِکْرِکَ وَاَوجَبْتَ عَلَىَّ طاعَتَکَ وَعِبادَتَکَ

و آگاهم کردى به سپاسگزارى و ذکر خودت و اطاعت و عبادتت را بر من واجب کردى

وَفَهَّمْتَنى ما جاَّءَتْ بِهِ رُسُلُکَ وَيَسَّرْتَ لى تَقَبُّلَ مَرْضاتِکَ وَمَنَنْتَ

و آنـچـه رسـولانـت آورده بودند به من فهماندى و پذيرفتن موجبات خوشنوديت را برايم آسان کردى

عَلَىَّ فى جَميعِ ذلِکَ بِعَونِکَ وَلُطْفِکَ ثُمَّ اِذْ خَلَقْتَنى مِنْ خَيْرِ الثَّرى لَمْ

و در تـمام اينها به يارى و لطف خود بر من منت نهادى سپس به اينکه مرا از بهترين خاکها آفريدى

تَرْضَ لى يا اِلهى نِعْمَهً دُونَ اُخرى وَرَزَقْتَنى مِنْ اَنواعِ الْمَعاشِ

راضـى نشدى اى معبود من که تنها از نعمتى برخوردار شوم و از ديگرى منع گردم بلکه روزيم دادى

وَصُنُوفِ الرِّياشِ بِمَنِّکَ الْعَظيمِ الاَْعْظَمِ عَلَىَّ وَاِحْسانِکَ الْقَديمِ

از انواع (نعمتهاى ) زندگى و اقسام لوازم کامرانى و اين بواسطه آن نعمت بخشى بزرگ و بزرگترت بود بر من و آن احسان ديرينه ات بود

اِلَىَّ حَتّى اِذا اَتْمَمْتَ عَلَىَّ جَميعَ النِّعَمِ وَصَرَفْتَ عَنّى کُلَّ النِّقَمِ

نـسـبـت بـه من تا اينکه تمام نعمتها را بر من کامل کردى و تمام رنجها و بلاها را از من دور ساختى

لَمْ يَمْنَعْکَ جَهْلى وَجُرْاءَتى عَلَيْکَ اَنْ دَلَلْتَنى اِلى ما يُقَرِّبُنى

باز هم نادانى و دليرى من بر من جلوگيرت نشد از اينکه راهنماييم کردى بدانچه مرا به تو نزديک کند

اِلَيْکَ وَوَفَّقْتَنى لِما يُزْلِفُنى لَدَيْکَ فَاِنْ دَعَوْتُکَ اَجَبْتَنى وَاِنْ سَئَلْتُکَ

و موفقم داشتى بدانچه مرا به درگاهت مقرب سازد که اگر بخوانمت پاسخم دهى و اگر بخواهم از تو

اَعْطَيْتَنى وَاِنْ اَطَعْتُکَ شَکَرْتَنى وَاِنْ شَکَرْتُکَ زِدْتَنى کُلُّ ذلِکَ

به من عطا کنى و اگر اطاعتت کنم قدردانى کنى و اگر سپاسگزاريت کنم بر من بيفزايى و همه اينها

اِکْمالٌ لاَِنْعُمِکَ عَلَىَّ وَاِحْسانِکَ اِلَىَّ فَسُبْحانَکَ سُبْحانَکَ مِنْ مُبْدِئٍ

بـراى کـامـل سـاختن نعمتهاى تو است بر من و احسانى است که نسبت به من دارى پس منزهى تو، منزه از آن رو که آغازنده

مُعيدٍ حَميدٍ مَجيدٍ تَقَدَّسَتْ اَسْمآؤُکَ وَعَظُمَتْ الاَّؤُکَ فَاءَىَُّ نِعَمِکَ ي ا

نعمتى و بازگرداننده و ستوده و بزرگوارى بسى پاکيزه است نامهاى تو و بزرگ است نعمتهاى تو پس اى

اِلهى اُحْصى عَدَداً وَذِکْراً اءَمْ اَىُّ عَطـاياکَ اءَقُومُ بِها شُکْراً وَهِىَ يا

مـعـبـود مـن کـدامـيـک از نعمتهايت را بشماره درآورده و ياد کنم يا براى کداميک از عطاهايت به سپاسگزارى اقدام کنم در صورتى که آنها

رَبِّ اَکْثَرُ مِنْ اَنْ يُحْصِيَهَا الْعآدّوُنَ اءَوْ يَبْلُغَ عِلْماً بِهَا الْحافِظُونَ ثُمَّ

اى پروردگار من بيش از آن است که حسابگران بتوانند آنها را بشمارند يا دانش حافظان بدانها رسد سپس اى خدا

ما صَرَفْتَ وَدَرَاءْتَ عَنّى اَللّهُمَّ مِنَ الضُرِّ وَالضَّرّآءِ اءَکْثَرُ مِمّا ظَهَرَ لى

آنـچـه را از سختى و گرفتارى از من دور کرده و باز داشتى بيشتر بوده از آنچه برايم آشکار شد

مِنَ الْعافِيَهِ وَالسَّرّآءِ وَاَنـَا اَشْهَدُ يا اِلهى بِحَقيقَهِ ايمانى وَعَقْدِ

از تـنـدرسـتـى و خـوشى و من گواهى دهم خدايا به حقيقت ايمان خودم و بدانچه تصميمات يقينم بدان بسته است

عَزَماتِ يَقينى وَخالِصِ صَريحِ تَوْحيدى وَباطِنِ مَکْنُونِ ضَميرى

و توحيد خالص و بى شائبه خود و درون سرپوشيده نهادم

وَعَلائِقِ مَجارى نُورِ بَصَرى وَاَساريرِ صَفْحَهِ جَبينى وَخُرْقِ

و رشته هاى ديد نور چشمانم و خطوط صفحه پيشانيم

مَسارِبِ نَفْسى وَخَذاريفِ مارِنِ عِرْنينى وَمَسارِبِ سِماخِ سَمْعى

و رخنه هاى راههاى تنفسم و پرده هاى نرمه بينيم و راههاى پرده گوشم

وَما ضُمَّتْ وَاَطْبَقَتْ عَلَيْهِ شَفَتاىَ وَحَرَکاتِ لَفْظِ لِسانى وَمَغْرَزِ

و آنـچـه بـچـسـبـد و روى هـم قـرار گـيـرد بـر آن دو لبـم و حـرکـتـهـاى تـلفظ زبانم و محل پيوست کام

حَنَکِ فَمى وَفَکّى وَمَنابِتِ اَضْراسى وَمَساغِ مَطْعَمى وَمَشْرَبى

(فـک بـالاى ) دهـان و آرواره ام و مـحـل بـيـرون آمـدن دنـدانـهـايـم و محل چشيدن خوراک و آشاميدنيها

يموَحِمالَهِ اُمِّ رَاءْسى وَبُلُوعِ فارِغِ حَباَّئِلِ عُنُقى وَمَا اشْتَمَلَ عَليْهِ تامُورُ

و رشـتـه و عصب مغز سرم و لوله (حلق ) متصل به رگهاى گردنم و آنچه در برگرفته آن را

صَدْرى وَحمائِلِ حَبْلِ وَتينى وَنِياطِ حِجابِ قَلْبى وَاءَفْلاذِ حَواشى

قفسه سينه ام و رشته هاى رگ قلبم و شاهرگ پرده دلم و پاره هاى گوشه و کنار

کَبِدى وَما حَوَتْهُ شَراسيفُ اَضْلاعى وَحِقاقُ مَفاصِلى وَقَبضُ

جگرم و آنچه را در بردارد استخوانهاى دنده هايم و سربندهاى استخوانهايم و انقباض

عَوامِلى وَاَطرافُِ اَنامِلى وَلَحْمى وَدَمى وَشَعْرى وَبَشَرى

عضلات بدنم و اطراف سر انگشتانم و گوشتم و خونم و موى بدنم و بشره پوستم

وَعَصَبى وَقَصَبى وَعِظامى وَمُخّى وَعُرُوقى وَجَميعُِ جَوارِحى وَمَا

و عصبم و ساقم و استخوانم و مغزم و رگهايم و تمام اعضاء و جوارحم و آنچه بر اينها

انْتَسَجَ عَلى ذلِکَ اَيّامَ رِضاعى وَما اَقلَّتِ الاَْرْضُ مِنّى وَنَوْمى

بافته شده از دوران شيرخوارگيم و آنچه را زمين از من بر خود گرفته و خوابم

وَيَقَظَتى وَسُکُونى وَحَرَکاتِ رُکُوعى وَسُجُودى اَنْ لَوْ حاوَلْتُ

و بيداريم و آرميدنم و حرکتهاى رکوع و سجود من (گواهى دهم ) که اگر تصميم بگيرم

وَاجْتَهَدْتُ مَدَى الاَْعصارِ وَالاَْحْقابِ لَوْ عُمِّرْتُها اَنْ اءُؤَدِّىَ شُکْرَ

و بکوشم در طول قرون و اعصار بر فرض که چنين عمرى بکنم و بخواهم شکر

واحِدَهٍ مِنْ اءَنْعُمِکَ مَا اسْتَطَعْتُ ذلِکَ اِلاّ بِمَنِّکَ الْمُوجَبِ عَلَىَّ بِهِ

يـکى از نعمتهاى تو را بجا آورم نخواهم توانست جز به لطف خود که آن خود واجب کند بر من

شُکْرُکَ اَبَداً جَديداً وَثَنآءً طارِفاً عَتيداً اَجَلْ وَلوْ حَرَصْتُ اَنـَا

سپاسگزاريت را دوباره از نو و موجب ستايشى تازه و ريشه دار گردد آرى و اگر حريص باشم من

وَالْعآدُّونَ مِنْ اَنامِکَ اءَنْ نُحْصِىَ مَدى اِنْعامِکَ سالِفِهِ وَ انِفِهِ ما

و حسابگران از مخلوقت که بخواهيم اندازه نعمت بخشيهاى تو را از گذشته و آينده

حَصَرْناهُ عَدَداً وَلا اَحْصَيناهُ اَمَداًهَيْهاتَ اءنّى ذلِکَ وَاَنْتَ الْمُخْبِرُ فى

بـه حساب درآوريم نتوانيم بشماره درآوريم و نه از نظر زمان و اندازه آنرا احصاء کنيم ! هيهات ! کجا چنين چيزى ميسر است

کِتابِکَ النّاطِقِ وَالنَّبَاءِ الصّادِقِ وَاِنْ تَعُدُّوا نِعْمَهَ الله لا تُحْصُوها

و تو خود در کتاب گويا و خبر راست و درستت خبر داده اى که ((اگر بشماريد نعمت خدا را احصاء نتوانيد کرد))

صَدَقَ کِتابُکَ اْللّهُمَّ وَاِنْبآؤُکَ وَبَلَّغَتْ اَنْبِيآؤُکَ وَرُسُلُکَ ما اَنْزَلْتَ

خـدايـا کـتـاب تو و خبرى که دادى راست است و رساندند پيمبران و رسولانت هرچه را بر ايشان از وحى خويش فروفرستادى

عَلَيْهِمْ مِنْ وَحْيِکَ وَشَرَعْتَ لَهُمْ وَبِهِمْ مِنْ دينِکَ غَيْرَ اءَنّى يا اِلهى

و آنچه را تشريع کردى براى آنها و بوسيله آنها از دين و آيين خود جز اينکه معبودا

اَشْهَدُ بِجَُهْدى وَجِدّى وَمَبْلَغِ طاعَتى وَوُسْعى وَاءَقُولُ مُؤْمِناً

من گواهى دهم به سعى و کوششم و به اندازه رسائى طاعت و وسعم و از روى ايمان

مُوقِناً اَلْحَمْدُ لله الَّذى لَمْ يَتَّخِذْ وَلَداً فَيَکُونَ مَوْرُوثاً وَلَمْ يَکُنْ لَهُ

و يقين مى گويم ستايش خدايى را سزاست که نگيرد فرزندى تا از او ارث برند و نيست برايش

شَريکٌ فى مُلْکِهِ فَيُضآدَُّهُ فيَما ابْتَدَعَ وَلا وَلِىُّ مِنَ الذُّلِّ فَيُرْفِدَهُ فيما

شـريـکـى در فـرمـانـروايـى تـا بـا او ضدّيت کنند در آنچه پديد آورد و نه نگهدارى از خوارى دارد تا کمکش کند در آنچه

صَنَعَ فَسُبْحانَهُ سُبْحانَهُ لَوْ کانَ فيهِما الِهَهٌ اِلا الله لَفَسَدَتا وَتَفَطَّرَتا

بوجود آورد پس منزه باد منزه که اگر بود در آسمان و زمين خدايانى جز او هر دو تباه مى شدند و از هم متلاشى مى گشتند

سُبْحانَ الله الْواحِدِ الاَْحَدِ الصَّمَدِ الَّذى لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ وَلَمْ يَکُنْ

منزه است خداى يگانه يکتاى بى نيازى که فرزند ندارد و فرزند کسى نيست و نيست

لَهُ کُفُواً اَحَدٌ اَلْحَمْدُ لله حَمْداً يُعادِلُ حَمْدَ مَلاَّئِکَتِهِ الْمُقَرَّبينَ وَاَنْبِي آئِهِ

برايش همتايى هيچکس ستايش خداى را است ستايشى که برابر ستايش فرشتگان مقرب او و پيمبران

الْمُرْسَلينَ وَصَلَّى الله عَلى خِيَرَتِهِ مُحَمَّدٍ خاتَمِ النَّبِيّينَ وَآلِهِ

مـرسـلش بـاشـد و درود خـدا بـر بـهـتـريـن خـلقـش مـحـمـد خـاتـم پـيـمـبـران و آل

الطَّيـِبـيـنَ الطـّاهـِريـنَ الْمـُخـلَصـيـنَ وَسـَلَّمَ

پاک و پاکيزه و خالص او باد و سلام

پـس شـروع فـرمـود آن حـضـرت در سـؤ ال و اهتمام نمود در دُعا و آب از ديده هاى

مبارَکَش جارى بود پس گفت :

اَللّهُمَّ اجْعَلْنى

خدايا چنانم

اَخْشاکَ کَانّى اَراکَ وَاَسْعِدْنى بِتَقويکَ وَلا تُشْقِنى بِمَعْصِيَتِکَ

ترسان خودت کن که گويا مى بينمت و به پرهيزکارى از خويش خوشبختم گردان و به واسطه نافرمانيت بدبختم مکن

وَخِرْلى فى قَضآئِکَ وَبارِکْ لى فى قَدَرِکَ حَتّى لا اءُحِبَّ تَعْجيلَ ما

و در سـرنـوشـت خود خير برايم مقدر کن و مقدراتت را برايم مبارک گردان تا چنان نباشم که تعجيل آنچه را

اَخَّرْتَ وَلا تَاْخيرَ ما عَجَّلْتَ اَللّهُمَّ اجْعَلْ غِناىَ فى نَفْسى وَالْيَقينَ

تـو پـس انـداخته اى بخواهم و نه تاءخير آنچه را تو پيش انداخته اى خدايا قرار ده بى نيازى در نفس من و يقين

فى قَلْبى وَالاِْخْلاصَ فى عَمَلى وَالنُّورَ فى بَصَرى وَالْبَصيرَهَ فى

در دلم و اخلاص در کردارم و روشنى در ديده ام و بينايى در

دينى وَمَتِّعْنى بِجَوارِحى وَاجْعَلْ سَمْعى وَبَصَرى اَلْوارِثَيْنِ مِنّى

ديـنـم و مـرا از اعـضـا و جوارحم بهره مند کن و گوش و چشم مرا وارث من گردان (که تا دم مرگ بسلامت باشند)

وَانْصُرْنى عَلى مَنْ ظَلَمَنى وَاَرِنى فيهِ ثارى وَمَـاءرِبى وَاَقِرَّ بِذلِکَ

و ياريم ده بر آنکس که به من ستم کرده و انتقام گيرى مرا و آرزويم را درباره اش به من بنمايان

عَيْنى اَللَّهُمَّ اکْشِفْ کُرْبَتى وَاسْتُرْ عَوْرَتى وَاْغْفِرْ لى خَطيَّئَتى

و ديده ام را در اين باره روشن کن خدايا محنتم را برطرف کن و زشتيهايم بپوشان و خطايم بيامرز

وَاخْسَاءْ شَيْطانى وَفُکَّ رِهانى وَاْجَعْلْ لى يا اِلهى الدَّرَجَهَ الْعُلْيا فِى

و شـيـطـان و اهـريـمـنـم را از مـن بران و ذمه ام را از گِرو بِرَهان و قرار ده خدايا براى من درجه والا در

الاْ خِرَهِ وَالاُْوْلى اَللّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ کَما خَلَقْتَنى فَجَعَلْتَنى سَميعاً

آخرت و در دنيا خدايا حمد تو را است که مرا آفريدى و شنوا

بَصيراً وَلَکَ الْحَمْدُ کَما خَلَقْتَنى فَجَعَلْتَنى خَلْقاً سَوِيّاً رَحْمَهً بى وَقَدْ

و بـيـنا قرارم دادى و ستايش تو را است که مرا آفريدى و از روى مهرى که به من داشتى

خلقتم را نيکو آراستى در

کُنْتَ عَنْ خَلْقى غَنِيّاً رَبِّ بِما بَرَاءْتَنْى فَعَدَّلْتَ فِطْرَتى رَبِّ بِما

صورتيکه تو از خلقت من بى نياز بودى پروردگارا به آنطور که مرا پديدآوردى و در خلقتم اعتدال بکار بردى پروردگارا به آنطور

اَنْشَاءْتَنى فَاَحْسَنْتَ صُورَتى رَبِّ بِما اَحْسَنْتَ اِلَىَّ وَفى نَفْسى

کـه بـوجـودم آوردى و صـورتـم را نـيـکـو کردى پروردگارا به آنطور که به من احسان کردى و

عافَيْتَنى رَبِّ بِما کَلاَْتَنى وَوَفَّقْتَنى رَبِّ بِما اَنـَعْمَتَ عَلَىَّ فَهَدَيْتَنى

عـافـيـتـم دادى پـروردگـارا آنـچـنـانـکـه مـرا مـحـافظت کردى و موفقم داشتى پروردگارا آنچنانکه بر من انعام کرده و هدايتم فرمودى

رَبِّ بِما اَوْلَيْتَنى وَمِنْ کُلِّ خَيْرٍ اَعْطَيْتَنى رَبِّ بِما اَطْعَمْتَنى

پـروردگارا چنانچه مرا مورد احسان قرار داده و از هر خيرى به من عطا کردى پروردگارا آنچنانکه مرا خوراندى

وَسَقَيْتَنى رَبِّ بِما اَغْنَيْتَنى وَاَقْنَيْتَنى رَبِّ بِما اَعَنْتَنى وَاَعْزَزْتَنى

و نـوشـانـدى پـروردگـارا آنـچـنـانـکـه بـى نـيازم کردى و سرمايه ام دادى پروردگارا آنچنانکه کمکم دادى و عزتم بخشيدى

رَبِّ بِما اَلْبَسْتَنى مِنْ سِتْرِکَ الصّافى وَيَسَّرْتَ لى مِنْ صُنْعِکَ

پروردگارا آنچنانکه مرا از خلعت باصفايت پوشاندى و از مصنوعاتت به حد

الْکافى صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَاَعِنّى عَلى بَواَّئِقِ الدُّهُورِ

کـافـى در اخـتـيـارم گـذاردى (چـنانکه اين همه انعام به من کردى ) درود فرست بر محمد و آل محمد و کمکم ده بر پيش آمدهاى ناگوار روزگار

وَصُرُوفِ اللَّيالى وَالاَْيّامِ وَنَجِّنى مِنْ اَهْوالِ الدُّنْيا وَکُرُباتِ

و کشمکشهاى شبها و روزها و از هراسهاى دنيا و اندوههاى

الاْ خِرَهِوَاکْفِنى شَرَّ ما يَعْمَلُ الظّالِمُونَ فِى الاَْرْضِ اَللّهُمَّ ما اَخافُ

آخـرت نـجـاتم ده و از شر آنچه ستمگران در زمين انجام دهند مرا کفايت فرما خدايا از آنچه مى ترسم

فَاکْفِنى وَما اَحْذَرُ فَقِنى وَفى نَفْسى وَدينى فَاحْرُسْنى وَفى سَفَرى

کفايتم کن و از آنچه برحذرم ، نگاهم دار و خودم و دينم را

فَاحْفَظْنى وَفى اَهْلى وَمالى فَاخْلُفْنى وَفيما رَزَقْتَنى فَبارِکْ لى

حـفـظ کـن و در سفر محافظتم کن و در خانواده و مالم جانشين من باش و در آنچه روزيم کرده اى برکت ده و مرا

وَفى نَفْسى فَذَلِّلْنى وَفى اَعْيُنِ النّاسِ فَعَظِّمْنى وَمِنْ شَرِّ الْجِنِّ

در پيش خودم خوار کن و در چشم مردم بزرگم کن و از شر جن

وَالاِْنْسِ فَسَلِّمْنى وَبِذُنُوبى فَلا تَفْضَحْنى وَبِسَريرَتى فَلا تُخْزِنى

و انس بسلامتم بدار و به گناهان رسوايم مکن و به انديشه هاى باطنم سرافکنده ام مکن

وَبِعَمَلى فَلا تَبْتَلِنى وَنِعَمَکَ فَلا تَسْلُبْنى وَاِلى غَيْرِکَ فَلا تَکِلْنى

و به کردارم دچارم مساز و نعمتهايت را از من مگير و بجز خودت به ديگرى واگذارم مکن

اِلهى اِلى مَنْ تَکِلُنى اِلى قَريبٍ فَيَقْطَعُنى اَمْ اِلى بَعيدٍ فَيَتَجَهَّمُنى اَمْ

خـدايا به که واگذارم مى کنى آيا به خويشاوندى که از من بِبُرَد يا بيگانه اى که مرا از خود دور کند يا به کسانى که

اِلَى الْمُسْتَضْعَفينَ لى وَاَنْتَ رَبّى وَمَليکُ اَمْرى اَشْکُو اِلَيْکَ غُرْبَتى

خوارم شمرند و تويى پروردگار من و زمامدار کار من بسوى تو شکايت آرم از غربت خود

وَبُعْدَ دارى وَهَوانى عَلى مَنْ مَلَّکْتَهُ اَمْرى اِلهى فَلا تُحْلِلْ عَلَىَّ

و دورى خـانـه ام و خواريم نزد کسى که زمامدار کار من کردى خدايا پس خشم خود را بر من مبار

غَضَبَکَ فَاِنْ لَمْ تَکُنْ غَضِبْتَ عَلَىَّ فَلا اُبالى سُبْحانَکَ غَيْرَ اَنَّ

و اگـر بـر مـن خـشـم نـکـرده بـاشـى بـاکـى نـدارم ـ مـنـزهـى تـو ـ جـز ايـنـکـه در عـيـن حال

عافِيَتَکَ اَوْسَعُ لى فَاَسْئَلُکَ يا رَبِّ بِنُورِ وَجْهِکَ الَّذى اَشْرَقَتْ لَهُ

عافيت تو وسيعتر است براى من پس از تو خواهم پروردگارا به نور ذاتت که روشن شد بدان

الاَْرْضُ وَالسَّمواتُوَکُشِفَتْ بِهِ الظُّلُماتُ وَصَلَُحَ بِهِ اَمْرُ الاَْوَّلينَ

زمين و آسمانها و برطرف شد بدان تاريکيها و اصلاح شد بدان کار اولين

وَالاْ خِرينَ اَنْ لا تُميتَنى عَلى غَضَبِکَ وَلا تُنْزِلَْ بى سَخَطَکَ لَکَ

و آخـريـن کـه مـرا بـر حـال غـضـب خـويـش نـمـيـرانـى و خـشـمـت را بـر مـن نازل مفرمايى

الْعُتْبى لَکَ الْعُتْبى حَتّى تَرْضى قَبْلَ ذلِک لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ رَبَّ الْبَلَدِ

مؤ اخذه و بازخواست حق تو است تا گاهى که پيش از آن راضى شوى معبودى جز تو نيست که پروردگار شهر

الْحَرامِ وَالْمَشْعَرِ الْحَرامِ وَالْبَيْتِ الْعَتيقِ الَّذى اَحْلَلْتَهُ الْبَرَکَهَ وَجَعَلْتَهُ

مـحـتـرم و مـشـعـر الحـرام و خـانـه کـعـبـه اى آن خـانـه اى کـه بـرکـت را بـدان نازل کردى و آنرا براى

لِلنّاسِ اَمْناً يا مَنْ عَفا عَنْ عَظيمِ الذُّنُوبِ بِحِلْمِهِ يا مَنْ اَسْبَغَ النَّعْمآءَ

مردمان خانه امنى قرار دادى اى کسى که از گناهان بزرگ به بردبارى خود درگذرى اى که نعمتها را

بِفَضْلِهِ يا مَنْ اَعْطَى الْجَزيلَ بِکَرَمِهِ يا عُدَّتى فى شِدَّتى يا

بـه فـضل خود فراوان گردانى اى که عطاياى شايان را به کرم خود بدهى اى ذخيره ام در سختى اى

صاحِبى فى وَحْدَتى يا غِياثى فى کُرْبَتى يا وَلِيّى فى نِعْمَتى يا

رفيق و همدمم در تنهايى اى فريادرس من در گرفتارى اى ولى من در نعمتم اى

اِلـهى وَاِلـهَ آبائى اِبْراهيمَ وَاِسْماعيلَ وَاِسْحقَ وَيَعْقُوبَ وَرَبَّ

معبود من و معبود پدرانم ابراهيم و اسمعيل و (معبود) اسحاق و يعقوب و پروردگار

جَبْرَئيلَ وَميکائيلَ وَاِسْرافيلَ وَربَّ مُحَمَّدٍ خاتِمِ النَّبِيّينَ وَ الِهِ

جـبـرئيـل و مـيـکـائيـل و اسـرافـيـل و پـروردگـار مـحـمـد خـاتـم پـيـمـبـران و آل

الْمُنْتَجَبينَ وَمُنْزِلَ التَّوريهِ وَالاِْ نْجيلِ وَالزَّبُورِ وَالْفُرْقانِ وَمُنَزِّلَ

بـرگـزيـده اش و فـروفـرسـتـنـده تـورات و انـجـيـل و زبـور و قـرآن و نازل کننده

کـهيَّعَّصَّ وَطـه وَيسَّ وَالْقُرآنِ الْحَکيمِ اَنْتَ کَهْفى حينَ تُعْيينِى

کهيعص و طه و ((يس و قرآن حکمت آموز)) تويى پناه من هنگامى که درمانده ام کنند

الْمَذاهِبُ فى سَعَتِها وَتَضيقُ بِىَ الاَْرْضُ بِرُحْبِها وَلَوْلا رَحْمَتُکَ

راهها با همه وسعتى که دارند و زمين بر من تنگ گيرد با همه پهناوريش و اگر نبود رحمت تو

لَکُنْتُ مِنَ الْهالِکينَ وَاَنْتَ مُقيلُ عَثْرَتى وَلَوْلا سَتْرُکَ اِيّاىَ لَکُنْتُ

بـطور حتم من هلاک شده بودم و تويى ناديده گير لغزشم و اگر پرده پوشى تو نبود مسلما

مِنَ الْمَفْضُوحينَ وَاَنْتَ مُؤَيِّدى بِالنَّصْرِ عَلى اَعْدآئى وَلَوْلا نَصْرُکَ

مـن از رسـواشـدگـان بودم و تويى که به يارى خود مرا بر دشمنانم يارى دهى و اگر نبود يارى تو

اِيّاىَ لَکُنْتُ مِنَ الْمَغْلُوبينَ يا مَنْ خَصَّ نَفْسَهُ بِالسُّمُوِّ وَالرِّفْعَهِ

من مغلوب شده بودم اى که مخصوص کرده خود را به بلندى و برترى

فَاَوْلِيآئُهُ بِعِزِّهِ يَعْتَزُّونَ يا مَنْ جَعَلَتْ لَهُ الْمُلوُکُ نيرَ الْمَذَلَّهِ

و دوستانش بوسيله عزت او عزت يابند اى که پادشاهان در برابرش طوق خوارى

عَلى اَعْناقِهِمْ فَهُمْ مِنْ سَطَواتِهِ خائِفُونَ يَعْلَمُ خائِنَهَ الاَْعْيُنِ وَما

بـه گردن گذارند و آنها از سَطَوَتَش ترسانند مى داند حرکت (يا خيانت ) چشمها و آنچه را سينه ها

تُخْفِى الصُّدُورُ وَ غَيْبَ ما تَاْتى بِهِ الاَْزْمِنَهُ وَالدُّهُورُ يا مَنْ لا يَعْلَمُ

پنهان کنند و حوادثى که در کمون زمانها و روزگارها است اى که نداند

کَيْفَ هُوَ اِلاّ هُوَي ا مَنْ لا يَعْلَمُ م ا هُوَ اِلاّ هُوَ ي ا مَنْ لا يَعْلَمُهُ اِلاّ هُوَ ي ا

چگونگى او را جز خود او اى که نداند چيست او جز او اى که نداند او را جز خود او

مَنْ کَبَسَ الاَْرْضَ عَلَى الْمآءِ وَسَدَّ الْهَوآءَ بِالسَّمآءِ يا مَنْ لَهُ اَکْرَمُ

اى که زمين را بر آب فرو بُردى و هوا را به آسمان بستى اى که گرامى ترين

الاَْسْمآءِ يا ذَاالْمَعْرُوفِ الَّذى لا يَنْقَطِعُ اَبَداً يا مُقَيِّضَ الرَّکْبِ

نامها از او است اى دارنده احسانى که هرگز قطع نشود اى گمارنده کاروان براى نجات

لِيُوسُفَ فِى الْبَلَدِ الْقَفْرِ وَمُخْرِجَهُ مِنَ الْجُبِّ وَجاعِلَهُ بَعْدَ الْعُبُودِيَّهِ

يـوسـف در آن جـاى بـى آب و علف و بيرون آورنده اش از چاه و رساننده اش به پادشاهى پس از بندگى

مَلِکاً يا ر ادَّهُ عَلى يَعْقُوبَ بَعْدَ اَنِ ابْيَضَّتْ عَيْناهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ

اى کـه او را بـرگـردانـدى بـه يـعـقوب پس از آنکه ديدگانش از اندوه سفيد شده بود و آکنده از غم بود

کَظيمٌ يا کاشِفَ الضُّرِّ وَالْبَلْوى عَنْ اَيُّوبَ وَمُمْسِکَ يَدَىْ اِبْرهيمَ

اى برطرف کننده سختى و گرفتارى از ايوب و اى نگهدارنده دستهاى ابراهيم

عَنْ ذَبْحِ ابْنِهِ بَعْدَ کِبَرِ سِنِّهِ وَفَنآءِ عُمُرِهِ يا مَنِ اسْتَجابَ لِزَکَرِيّا

از ذبـح پـسـرش پـس از سـن پـيـرى و بـسـرآمدن عمرش اى که دعاى زکريا را به اجابت رساندى

فَوَهَبَ لَهُ يَحْيى وَلَمْ يَدَعْهُ فَرْداً وَحيداً يا مَنْ اَخْرَجَ يُونُسَ مِنْ

و يـحـيى را به او بخشيدى و او را تنها و بى کس وامگذاردى اى که بيرون آورد يونس را از

بَطْنِ الْحُوتِ يا مَنْ فَلَقَ الْبَحْرَ لِبَنىَّ اِسْرآئي لَ فَاَنْجاهُمْ وَجَعَلَ

شـکـم مـاهـى اى کـه شـکـافـت دريـا را بـراى بـنـى اسرائيل و (از فرعونيان ) نجاتشان داد

فِرْعَوْنَ وَجُنُودَهُ مِنَ الْمُغْرَقينَ يا مَنْ اَرْسَلَ الرِّياحَ مُبَشِّراتٍ بَيْنَ

و فرعون و لشکريانش را غرق کرد اى که فرستاد بادها را نويد دهندگانى پيشاپيش

يَدَىْ رَحْمَتِهِ يا مَنْ لَمْ يَعْجَلْ عَلى مَنْ عَصاهُ مِنْ خَلْقِهِ يا مَنِ

آمدن رحمتش اى که شتاب نکند بر (عذاب ) نافرمانان از خلق خود اى که

اسْتَنْقَذَ السَّحَرَهَ مِنْ بَعْدِ طُولِ الْجُحُودِ وَقَدْ غَدَوْا فى نِعْمَتِهِيَاْکُلُونَ

نـجـات بـخـشـيد ساحران (فرعون ) را پس از سالها انکار (و کفر) و چنان بودند که متنعّم به نعمتهاى خدا بودند

رِزْقَهُ وَيَعْبُدُونَ غَيْرَهُ وَقَدْ حاَّدُّوهُ وَناَّدُّوهُ وَکَذَّبُوا رُسُلَهُ يا اَلله يا اَلله

کـه روزيـش را مـى خـوردنـد ولى پـرستش ديگرى را مى کردند و با خدا دشمنى و ضديت داشتند و رسولانش را تکذيب مى کردند اى خدا

يا بَدىَُّ يا بَديعُ لا نِدَّلَکَ يا دآئِماً لا نَفادَ لَکَ يا حَيّاً حينَ لا حَىَّ يا

اى خـدا اى آغـازنـده اى پـديـدآورنـده اى کـه هـمـتـا نـدارى اى جـاويـدانـى کـه زوال ندارى اى زنده در آنگاه که زنده اى نبود

مُحْيِىَ الْمَوْتى يا مَنْ هُوَ قآئِمٌ عَلى کُلِّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ يا مَنْ قَلَّ لَهُ

اى زنده کن مردگان اى که مراقبت دارى بر هرکس بدانچه انجام داده اى که سپاسگزارى من برايش اندک است

شُکْرى فَلَمْ يَحْرِمْنى وَعَظُمَتْ خَطيَّئَتى فَلَمْ يَفْضَحْنى وَرَ انى عَلَى

ولى محرومم نکند و خطايم بزرگ است ولى رسوايم نکند و مرا بر

الْمَعاصى فَلَمْ يَشْهَرْنى يا مَنْ حَفِظَنى فى صِغَرى يا مَنْ رَزَقَنى

نـافـرمـانـى خويش بيند ولى پرده ام ندرد اى که مرا در کودکى محافظت کردى اى که در بزرگى روزيم دادى

فى کِبَرى يا مَنْ اَياديهِ عِنْدى لا تُحْصى وَنِعَمُهُ لا تُجازى يا مَنْ

اى که اندازه مرحمت هايى که به من کردى بشماره نيايد و نعمتهايش را تلافى ممکن نباشد اى که

عارَضَنى بِالْخَيْرِ وَالاِْحْسانِ وَعارَضْتُهُ بِالاِْسائَهِ وَالْعِصْيانِ يا مَنْ

روبرو شد با من به نيکى و احسان ولى من با او به بدى و گناه روبرو شدم اى که

هَدانى لِلاْ يمانِ مِنْ قَبْلِ اَنْ اَعْرِفَ شُکْرَ الاِْمْتِنانِ يا مَنْ دَعَوْتُهُ

مـرا بـه ايـمـان هـدايـت کـرد پـيـش از آنـکـه بشناسم طريقه سپاسگزارى نعمتش را اى که خواندمش

مَريضاً فَشَفانى وَعُرْياناً فَکَسانى وَجـائِعاً فَاَشْبَعَنى وَعَطْشانَ

در حـال بـيمارى و او شفايم داد و در برهنگى و او مرا پوشاند و در گرسنگى و او سيرم کرد و در تشنگى

فَاَرْوانى وَذَليلاً فَاَعَزَّنى وَجاهِلاً فَعَرَّفَنى وَوَحيداً فَکَثَّرَنى وَغائِباً

و او سـيـرابـم کـرد و در خـوارى و او عـزتـم بخشيد و در نادانى و او معرفتم بخشيد و در تنهايى و او فزونى جمعيت به من داد

فَرَدَّنى وَمُقِلاًّ فَاَغْنانى وَمُنْتَصِراً فَنَصَرَنى وَغَنِيّاً فَلَمْ يَسْلُبْنى
و در دورى از وطـن و او بـازم گـردانـد و در نـدارى و او دارايـم کـرد و در کـمک خواهى و او ياريم داد و در ثروتمندى و او از من سلب نفرمود

وَاَمْسَکْتُ عَنْ جَميعِ ذلِکَ فَابْتَدَاَنى فَلَکَ الْحَمْدُ وَالشُّکْرُ يا مَنْ

و (هـنـگـامـى کـه ) از هـمـه ايـن خواسته ها دم بستم تو آغاز کردى پس از آن تو است حمد و سپاس اى که

اَقالَ عَثْرَتى وَنَفَّسَ کُرْبَتى وَاَجابَ دَعْوَتى وَسَتَرَ عَوْرَتى وَغَفَرَ

لغـزشـم را ناديده گرفت و گرفتگى را از من دور کرد و دعايم را اجابت فرمود و عيبم را پوشاند و گناهانم را آمرزيد

ذُنُوبى وَبَلَّغَنى طَلِبَتى وَنَصَرَنى عَلى عَدُوّى وَاِنْ اَعُدَّ نِعَمَکَ

و به خواسته ام رسانيد و بر دشمنم يارى داد و اگر بخواهم نعمتها

وَمِنَنَکَ وَکَرائِمَ مِنَحِکَ لا اُحْصيها يا مَوْلاىَ اَنْتَ الَّذى مَنَنْتَ اَنْتَ

و عـطـاهـا و مـراحم بزرگ تو را بشمارم نتوانم اى مولاى من اين تويى که منت نهادى و اين تويى

الَّذى اَنْعَمْتَ اَنْتَ الَّذى اَحْسَنْتَ اَنْتَ الَّذى اَجْمَلْتَ اَنْتَ الَّذى

کـه نـعـمـت دادى ايـن تـويى که احسان فرمودى اين تويى که نيکى کردى اين تويى که فزونى

اَفْضَلْتَ اَنْتَ الَّذى اَکْمَلْتَ اَنْتَ الَّذى رَزَقْتَ اَنْتَ الَّذى وَفَّقْتَ اَنْتَ

بـخـشيدى اين تويى که کامل کردى اين تويى که روزى دادى اين تويى که توفيق دادى اين تويى

الَّذى اَعْطَيْتَ اَنْتَ الَّذى اَغْنَيْتَ اَنْتَ الَّذى اَقْنَيْتَ اَنْتَ الَّذى اوَيْتَ

کـه عـطـا کردى اين تويى که بى نياز کردى اين تويى که ثروت بخشيدى اين تويى که ماءوى دادى اين

اَنْتَ الَّذى کَفَيْتَ اَنْتَ الَّذى هَدَيْتَ اَنْتَ الَّذى عَصَمْتَ اَنْتَ الَّذى

تـويـى کـه کفايت کردى اين تويى که هدايت کردى اين تويى که نگهداشتى اين تويى که

سَتَرْتَ اَنْتَ الَّذى غَفَرْتَ اَنْتَ الَّذى اَقَلْتَ اَنْتَ الَّذى مَکَّنْتَ اَنْتَ

پوشاندى اين تويى که آمرزيدى اين تويى که ناديده گرفتى اين تويى که قدرت و چيرگى دادى اين تويى

الَّذى اَعْزَزْتَ اَنْتَ الَّذى اَعَنْتَ اَنْتَ الَّذى عَضَدْتَ اَنْتَ الَّذى

که عزت بخشيدى اين تويى که کمک کردى اين تويى که پشتيبانى کردى اين تويى که

اَيَّدْتَ اَنْتَ الَّذى نَصَرْتَ اَنْتَ الَّذى شَفَيْتَ اَنْتَ الَّذى عافَيْتَ اَنْتَ

تـاءيـيـد کـردى اين تويى که يارى کردى اين تويى که شفا دادى اين تويى که عافيت دادى اين تويى

الَّذى اَکْرَمْتَ تَبارَکْتَ وَتَعالَيْتَ فَلَکَ الْحَمْدُ دآئِماً وَلَکَ الشُّکْرُ

کـه اکـرام کـردى بـزرگـى و بـرتـرى از تـو اسـت و ستايش هميشه مخصوص تو است و سپاسگزارى دائمى و جاويد

واصِباً اَبَداً ثُمَّ اَنـَا يا اِلهىَ الْمُعْتَرِفُ بِذُنُوبى فَاغْفِرْها لى اَنـَا الَّذى

از آن تواست و اما من اى معبودم کسى هستم که به گناهانم اعتراف دارم پس آنها را بيامرز و اين منم که

اَسَاْتُ اَنـَاالَّذى اَخْطَاْتُ اَنـَاالَّذى هَمَمْتُ اَنـَاالَّذى جَهِلْتُ اَنـَاالَّذى

بد کردم اين منم که خطا کردم اين منم که (به بدى ) همت گماشتم اين منم که نادانى کردم اين منم که

غَفَلْتُ اَنـَا الَّذى سَهَوْتُ اَنـَا الَّذِى اعْتَمَدْتُ اَنـَا الَّذى تَعَمَّدْتُ اَنـَا

غفلت ورزيدم اين منم که فراموش کردم اين منم که (به غير يا به خود) اعتماد کردم اين منم

الَّذى وَعَدْتُ وَاَنـَاالَّذى اَخْلَفْتُ اَنـَاالَّذى نَکَثْتُ اَنـَا الَّذى اَقْرَرْتُ اَنـَا

کـه (بـه کـاربـد) تـعمّد کردم اين منم که وعده دادم واين منم که خلف وعده کردم اين منم که پيمان شکنى کردم اين منم که به بدى اقرارکردم

الَّذِى اعْتَرَفْتُ بِنِعْمَتِکَ عَلَىَّ وَعِنْدى وَاَبوُءُ بِذُنُوبى فَاغْفِرْها لى يا

ايـن مـنـم کـه بـه نـعـمـت تـو بـر خـود و در پـيـش خـود اعـتراف دارم و با گناهانم بسويت بازگشته ام پس آنها را بيامرز اى

مَنْ لا تَضُرُّهُ ذُنُوبُ عِبادِهِ وهُوَ الَغَنِىُّ عَنْ طاعَتِهِمْ وَالْمُوَفِّقُ مَنْ

کـه زيـانش نرساند گناهان بندگان و از اطاعت ايشان بى نيازى و تو آنى که هرکس از بندگان

عَمِلَ صالِحاً مِنْهُمْ بِمَعُونَتِهِ وَرَحْمَتِهِ فَلَکَ الْحَمْدُ اِلـهى وَسَيِّدى

کردار شايسته اى انجام دهد به رحمت خويش توفيقش دهى پس تو را است ستايش اى معبود و آقاى من

اِلـهى اَمَرْتَنى فَعَصَيْتُکَ وَنَهَيْتَنى فَارْتَکَبْتُ نَهْيَکَ فَاَصْبَحْتُ لا ذا

خـدايـا بـه من دستور دادى و من نافرمانى کردم و نهى فرمودى ولى من نهى تو را مرتکب شدم و اکنون به حالى افتاده ام که

بَر آءَهٍ لى فَاَعْتَذِرَُ وَلاذا قُوَّهٍ فَاَنْتَصِرَُ فَبِاءَىِّ شَىْءٍ اَسْتَقْبِلُکَ يا

نـه وسـيـله تبرئه اى دارم که پوزش خواهم و نه نيرويى دارم که بدان يارى گيرم پس به چه وسيله با تو روبرو شوم

مَوْلاىَ اَبِسَمْعى اَمْ بِبَصَرى اَمْ بِلِسانى اَمْ بِيَدى اَمْ بِرِجْلى اَلـَيْسَ

اى مولاى من آيا به گوشم يا به چشمم يا به زبانم يا به دستم يا به پايم آيا

کُلُّها نِعَمَکَ عِندى وَبِکُلِّها عَصَيْتُکَ يا مَوْلاىَ فَلَکَ الْحُجَّهُ وَالسَّبيلُ

همه اينها نعمتهاى تو نيست که در پيش من بود و با همه آنها تو را معصيت کردم اى مولاى من پس تو حجت و راه مؤ اخذه

عَلَىَّ يا مَنْ سَتَرَنى مِنَ الاْ باءِ وَالاُْمَّهاتِ اَنْ يَزجُرُونى وَمِنَ

بر من دارى اى که مرا پوشاندى از پدران و مادران که مرا از نزد خود برانند و از

الْعَشائِرِ وَالاِْخْوانِ اَنْ يُعَيِّرُونى وَمِنَ السَّلاطينِ اَنْ يُعاقِبُونى وَلَوِ

فاميل و برادران که مرا سرزنش کنند و از سلاطين و حکومتها که مرا شکنجه کنند و اگر

اطَّلَعُوا يا مَوْلاىَ عَلى مَا اطَّلَعْتَ عَلَيْهِ مِنّى اِذاً ما اَنْظَرُونى

آنـها مطلع بودند اى مولاى من بر آنچه تو بر آن مطلعى از کار من در آن هنگام مهلتم نمى دادند

وَلَرَفَضُونى وَقَطَعُونى فَها اَنـَا ذا يا اِلـهى بَيْنَ يَدَيْکَ يا سَيِّدى

و از خود دورم مى کردند و از من مى بريدند و اينک خدايا اين منم که در پيشگاهت ايستاده اى آقاى من

خاضِعٌ ذَليلٌ حَصيرٌ حَقيرٌ لا ذُو بَر آئَهٍ فَاَعْتَذِرَُ وَلا ذُو قُوَّهٍ فَاَنْتَصِرَُ

بـا حـال خـضوع و خوارى و درماندگى و کوچکى نه وسيله تبرئه جويى دارم که پوزش طلبم و نه نيرويى که يارى جويم

وَلا حُجَّهٍ فَاَحْتَجَُّ بِها وَلا قائِلٌ لَمْ اَجْتَرِحْ وَلَمْ اَعْمَلْ سُوَّءاً وَما عَسَى

و نـه حـجـت و بـرهانى که بدان چنگ زنم و نه مى توانم بگويم که گناه نکرده ام و کجا مى تواند انکار ـ فرضا که انکار کنم

الْجُحُودَ وَلَوْ جَحَدْتُ يا مَوْلاىَ يَنْفَعُنى کَيْفَ وَاَنّى ذلِکَ وَجَوارِحى

اى مولاى من ـ سودم بخشد! چگونه ؟ و کجا؟ با اينکه تمام اعضاى من

کُلُّها شاهِدَهٌ عَلَىَّ بِما قَدْ عَمِلْتُ وَعَلِمْتُ يَقيناً غَيْرَ ذى شَکٍّ اَنَّکَ
گواهند بر من به آنچه انجام داده و به يقين مى دانم و هيچگونه شک و ترديدى ندارم که تو از کارهاى بزرگ از من

سآئِلى مِنْ عَظايِمِ الاُْمُورِ وَاَنَّکَ الْحَکَمُ الْعَدْلُ الَّذى لا تَجُورُ

پرسش خواهى کرد و تويى آن داور عادلى که ستم نکند و همان عدالتت

وَعَدْلُکَ مُهْلِکى وَمِنْ کُلِّ عَدْلِکَ مَهْرَبى فَاِنْ تُعَذِّبْنى يا اِلـهى

مرا هلاک کند و از تمام عدالت تو مى گريزم اگر عذابم کنى خدايا

فَبِذُنُوبى بَعْدَ حُجَّتِکَ عَلَىَّ وَاِنْ تَعْفُ عَنّى فَبِحِلْمِکَ وَجُودِکَ

بـواسـطـه گـنـاهـان مـن اسـت پـس از آنـکه حجت بر من دارى و اگر از من درگذرى پس به بردبارى و بخشندگى و

وَکـَرَمـِکَ لا اِلهَ اِلاّ اَنـْتَ سـُبـْح انـَکَ اِنـّى کـُنـْتُ مـِنَ الظّ الِمـيـنَ لا اِل هَ اِلاّ

بزرگوارى تو است معبودى جز تو نيست منزهى تو و من از ستمکارانم معبودى جز تو

اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّى کُنْتُ مِنَ الْمُسْتَغْفِرينَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْح انَکَ

نيست منزهى تو و من از آمرزش خواهانم معبودى جز تو نيست منزهى تو

اِنّى کُنْتُ مِنَ الْمُوَحِّدينَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّى کُنْتُ مِنَ

و من از يگانه پرستانم معبودى نيست جز تو منزهى تو و من از

الْخـاَّئِفـيـنَ لا اِلهَ اِلاّ اَنـْتَ سـُبـْح انـَکَ اِنـّى کـُنـْتُ مـِنَ الْوَجـِليـنَ لا اِل هَ اِلاّ

ترسناکانم معبودى جز تو نيست منزهى تو و من از هراسناکانم معبودى جز تو نيست

اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّى کُنْتُ مِنَ الرَّاجينَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْح انَکَ اِنّى

منزهى تو و من از اميدوارانم معبودى نيست جز تو منزهى تو و

کُنْتُ مِنَ الرّاغِبينَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْح انَکَ اِنّى کُنْتُ مِنَ الْمُهَلِّلينَ لا

مـن از مـشـتـاقـانـم مـعـبـودى جـز تـو نـيـسـت مـنـزهـى تـو و مـن از تهليل (لااله الاالله ) گويانم

اِلهَ اِلاّ اَنـْتَ سـُبـْح انـَکَ اِنـّى کـُنـْتُ مـِنـَالسـّـ اَّئِليـنَ لا اِل هَ اِلاّ اَنْتَ سُبْح انَکَ

معبودى جز تو نيست منزهى تو و من از خواهندگانم معبودى جز تو نيست منزهى تو

اِنّى کُنْتُ مِنَ الْمُسَبِّحينَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْح انَکَ اِنّى کُنْتُ مِنَ

و من از تسبيح گويانم معبودى جز تو نيست منزهى تو و من از تکبير

الْمُکَبِّرينَ لااِلهَاِلاّ اَنْتَ سُبْح انَکَ رَبّى وَرَبُّ اب اَّئِىَ الاَْوَّلينَ اَللّ هُمَّ

(الله اکـبـر) گـويانم معبودى نيست جز تو منزهى تو پروردگار من و پروردگار پدران پيشين من خدايا

هذا ثَنائى عَلَيْکَ مُمَجِّداً وَاِخْلاصى لِذِکْرِکَ مُوَحِّداً وَاِقْرارى

اين است ستايش من بر تو در مقام تمجيدت و اين است اخلاص من بذکر در مقام يکتاپرستيت و اقرار من

بِـالائِکَ مُعَدِّداً وَاِنْ کُنْتُ مُقِرّاً اَنّى لَمْ اُحْصِها لِکَثْرَتِها وَسُبُوغِها

بـه نـعـمتهايت در مقام شماره آنها گرچه من اقرار دارم که آنها را نتوانم بشماره درآورم از بسيارى آنها و فراوانى

وَتَظاهُرِها وَتَقادُمِها اِلى حادِثٍ ما لَمْ تَزَلْ تَتَعَهَّدُنى بِهِ مَعَها مُنْذُ

و آشـکـارى آنـهـا و پيشى جُستن آنها از زمان پيدايش من که همواره در آن عهد مرا بوسيله آن نعمتها يادآورى مى کردى

خَلَقْتَنى وَبَرَاْتَنى مِنْ اَوَّلِ الْعُمْرِ مِنَ الاِْغْنآءِ مِنَ الْفَقْرِ وَکَشْفِ

از آن سـاعـت کـه مرا آفريدى و خلق کردى از همان ابتداى عمر که از ندارى و فقر مرا به توانگرى درآوردى

الضُّرِّوَتَسْبيبِ الْيُسْرِ وَدَفْعِ الْعُسْرِ وَتَفريجِ الْکَرْبِ وَالْعافِيَهِ فِى

و گرفتاريم برطرف کردى و اسباب آسايش مرا فراهم ساختى و سختى را دفع نموده و اندوه را زدودى و تنم را تندرست و

الْبَدَنِ وَالسَّلامَهِ فِى الدّينِ وَلَوْ رَفَدَنى عَلى قَدْرِ ذِکْرِ نِعْمَتِکَ جَميعُ

دينم را بسلامت داشتى و اگر ياريم دهند به اندازه اى که نعمتت را ذکر کنم تمام

الْعالَمينَ مِنَ الاَْوَّلينَ وَالاْ خِرينَ ما قَدَرْتُ وَلاهُمْ عَلى ذلِکَ

جهانيان از اولين و آخرين نه من قدرت ذکرش را دارم نه آنها منزهى تو

تَقَدَّسْتَ وَتَعالَيْتَ مِنْ رَبٍّ کَريمٍ عَظيمٍ رَحيمٍ لا تُحْصى الاَّؤُکَ وَلا

و بـرتـرى از اينکه پروردگارى هستى کريم و بزرگ و مهربان که مهرورزى هايت به شماره درنيايد

يُبْلَغُ ثَنآؤُکَ وَلا تُکافى نَعْمآؤُکَ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ

و سـتـايـشـت بـه آخـر نـرسـد و نـعـمـتـهـايت را تلافى نتوان کرد درود فرست بر محمد و آل محمد

وَاَتْمِمْ عَلَيْنا نِعَمَکَ وَاَسْعِدْنا بِطاعَتِکَ سُبْحانَکَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ اَللَّهُمَّ

و کـامـل گـردان بـر مـا نعمتهايت را و بوسيله اطاعت خويش سعادتمندمان گردان منزهى تو معبودى جز تو نيست خدايا

اِنَّکَ تُجيبُ الْمُضْطَرَّ وَتَکْشِفُ السُّوَّءَوَتُغيثُ الْمَکْرُوبَ وَتَشْفِى

تـويـى کـه اجـابـت کـنـى دعـاى درمانده را و برطرف کنى بدى را و فريادرسى کنى از گرفتار و شفا دهى

السَّقيمَ وَتُغْنِى الْفَقيرَ وَتَجْبُرُ الْکَسيرَوَتَرْحَمُ الصَّغيرَ وَتُعينُ الْکَبيرَ

بـه بـيـمـار و بـى نـيـاز کـنـى فـقـيـر را و مـرمـت کـنى شکستگى را و رحم کنى به کودک خردسال و يارى دهى به پير کهنسال

وَلَيْسَ دُونَکَ ظَهيرٌ وَلا فَوْقَکَ قَديرٌ وَاَنْتَ الْعَلِىُّ الْکَبيرُ يا مُطْلِقَ

و جز تو پشتيبانى نيست و نه فوق (توانايى ) تو توانايى و تويى والاى بزرگ اى

الْمُکَبَّلِ الاَْسيرِ يا رازِقَ الطِّفْلِ الصَّغيرِ يا عِصْمَهَ الْخآئِفِ

رهـاکـنـنـده اسـيـر در کـُنـد و زنـجـيـر اى روزى دهـنـده کـودک خردسال اى پناه شخص ترسانى

الْمُسْتَجيرِ يا مَنْ لا شَريکَ لَهُ وَلا وَزيرَ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ

کـه پـنـاه جـويـد اى کـه شـريـک و وزيـرى بـراى او نـيـسـت درود فـرسـت بـر مـحـمـد و آل

مُحَمَّدٍ وَاَعْطِنى فى هذِهِ الْعَشِيَّهِ اَفْضَلَ ما اَعْطَيْتَ وَاَنـَلْتَ اَحَداً مِنْ

محمد و عطا کن به من در اين شام بهترين چيزى را که عطا کردى و دادى به يکى از

عِبادِکَ مِنْ نِعْمَهٍ تُوليها وَ الاَّءٍ تُجَدِّدُه ا وَبَلِيَّهٍ تَصْرِفُه ا وَکُرْبَهٍ

بندگانت چه آن نعمتى باشد که مى بخشى و يا احسانهايى که تازه کنى و بلاهايى که مى گردانى و غم و اندوهى که

تَکْشِفُها وَدَعْوَهٍ تَسْمَعُها وَحَسَنَهٍ تَتَقَبَّلُها وَسَيِّئَهٍ تَتَغَمَّدُها اِنَّکَ

برطرف کنى و دعايى که اجابت کنى و کار نيکى که بپذيرى و گناهانى که بپوشانى که براستى

لَطيفٌ بِما تَشاَّءُ خَبيرٌ وَعَلى کُلِّشَىْءٍ قَديرٌ اَللَّهُمَّ اِنَّکَ اَقْرَبُ مَنْ

تو بهر چه خواهى دقيق و آگاهى و بر هرچيز توانايى خدايا تو نزديکترين کسى هستى که

دُعِىَ وَاَسْرَعُ مَنْ اَجابَ وَاَکْرَمُ مَنْ عَفى وَاَوْسَعُ مَنْ اَعْطى وَاَسْمَعُ

خـوانـنـدت و از هـرکـس زودتـر اجـابـت کـنـى و در گـذشـت از هـرکـس بزرگوارترى و در عطابخشى عطايت از همه وسيعتر

مَنْ سُئِلَ يا رَحمنَ الدُّنْيا وَالاْ خِرَهِ وَرحيمَهُما لَيْسَ کَمِثْلِکَ مَسْئُولٌ

ودراجـابـت درخـواسـت ازهمه شنواترى اى بخشاينده دنيا و آخرت و مهربان آن دو براستى کسى که مانند تو از او درخواست شود

وَلا سِواکَ مَاْمُولٌ دَعَوْتُکَ فَاَجَبْتَنى وَسَئَلْتُکَ فَاَعْطَيْتَنى وَرَغِبْتُ

نـيـسـت و جـز تـو آرزو شده اى نيست خواندمت و تو اجابت کردى و درخواست کردم و تو عطا کردى و به درگاه تو ميل کردم

اِلَيْکَ فَرَحِمْتَنى وَوَثِقْتُ بِکَ فَنَجَّيْتَنى وَفَزِعْتُ اِلَيْکَ فَکَفَيْتَنى اَللّهُمَّ

و تـو مـرا مورد مهر خويش قرار دادى و به تو اعتماد کردم و تو نجاتم دادى و به درگاه تو ناليدم و تو کفايتم کردى خدايا

فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ وَرَسُولِکَ وَنَبِيِّکَ وَعَلى الِهِ الطَّيِّبينَ

درود فـرسـت بـر مـحـمـد بـنـده و رسـول و پـيـامـبـرت و بـر آل پاک

الطّاهِرينَ اَجْمَعينَ وَتَمِّمْ لَنا نَعْمآئَکَ وَهَنِّئْنا عَطآئَکَ وَاکْتُبْنا لَکَ

و پـاکيزه اش همگى و نعمتهاى خود را بر ما کامل گردان و عطايت را بر ما گوارا کن و نام ما را در زمره

شاکِرينَ وَلاِ لاَّئِکَ ذ اکِرينَ امينَ امينَ رَبَّ الْع الَمينَ اَللّ هُمَّ ي ا مَنْ

سپاسگزارانت بنويس و هم جزء يادکنندگان نعمتهايت آمين آمين اى پروردگار جهانيان خدايا اى که

مَلَکَ فَقَدَرَوَقَدَرَ فَقَهَرَ وَعُصِىَ فَسَتَرَ وَاسْتُغْفِرَ فَغَفَرَ يا غايَهَ

مالک آمد و توانا، و توانا است و قاهر و نافرمانى شد ولى پوشاند و آمرزشش خواهند و آمرزد اى کمال مطلوب

الطّالِبينَ الرّاغِبينَ وَمُنْتَهى اَمَلِ الرّاجينَ يا مَنْ اَحاطَ بِکُلِّ شَىْءٍ

جويندگان مشتاق و منتهاى آرزوى اميدواران اى که دانشش بهر چيز احاطه دارد

عِلْماً وَوَسِعَ الْمُسْتَقيلينَ رَاْفَهً وَرَحْمَهً وَحِلْماً اَللّهُمَّ اِنّا نَتَوَجَّهُ اِلَيْکَ

و راءفـت و مـهـر و بـردبـاريش توبه جويان را فرا گرفته خدايا ما رو به درگاه تو آوريم

فى هذِهِ الْعَشِيَّهِ الَّتى شَرَّفْتَها وَعَظَّمْتَها بِمُحَمَّدٍ نَبِيِّکَ وَرَسُولِکَ

در اين شبى که آنرا شرافت و بزرگى دادى بوسيله محمد پيامبرت و فرستاده ات

وَخِيَرَتِکَ مِنْ خَلْقِکَ وَاَمينِکَ عَلى وَحْيِکَ الْبَشيرِ النَّذيرِ السِّراجِ

و برگزيده ات از آفريدگان و امين تو بر وحيت آن مژده دهنده و ترساننده و آن چراغ

الْمُنيرِ الَّذى اَنْعَمْتَ بِهِ عَلَى الْمُسْلِمينَ وَ جَعَلْتَهُ رَحْمَهً لِلْعالَمينَ

تابناک آنکه بوسيله اش بر مسلمانان نعمت بخشيدى و رحمت عالميان قرارش دادى

اَللّهُمَّ فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ کَما مُحَمَّدٌ اَهْلٌ لِذلِکَ مِنْکَ يا

خدايا درود فرست بر محمد و آل محمد چنانچه محمد نزد تو شايسته آنست اى خداى

عَظيمُ فَصَـلِّ عَلَيْـهِ وَعَلى الِهِ الْمُنْتَجَبيـنَ الطَّيِّبيـنَ الطّاهِرينَ

بزرگ پس درود فرست بر او و بر آل برگزيده پاک و پاکيزه اش

اَجْمَعينَ وَتَغَمَّدْنا بِعَفْوِکَ عَنّا فَاِلَيْکَ عَجَّتِ الاَْصْواتُ بِصُنُوفِ

همگى و بپوشان ما را به گذشت خود زيرا صداها با انواع مختلف

اللُّغاتِ فَاجْعَلْ لَنَا اَللّهُمَّ فى هذِهِ الْعَشِيَّهِ نَصيباً مِنْ کُلِّ خَيْرٍ تَقْسِمُهُ

لغـتهاشان (و هرکس به زبانى ناله اش ) بسوى تو بلند است پس اى خدا براى ما قرار

ده در اين شام بهره اى از هر خيرى که

بَيْنَ عِبادِکَ وَنُورٍ تَهْدى بِهِ وَرَحْمَهٍ تَنْشُرُها وَبَرَکَهٍ تُنْزِلُها وَعافِيَهٍ

ميان بندگانت تقسيم فرمايى و نورى که بدان هدايت فرمايى و رحمتى که بگسترى آنرا و برکتى که نازلش کنى و عافيتى

تُجَلِّلُها وَرِزْقٍ تَبْسُطُهُ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ اَللَّهُمَّ اَقْلِبْنا فى هذَا

که بپوشانى و روزى و رزقى که پهن کنى اى مهربانترين مهربانان خدايا برگردان ما را در اين

الْوَقْتِ مُنْجِحينَ مُفْلِحينَ مَبْرُورينَ غانِمينَ وَلاتَجْعَلْنا مِنَ

هنگام پيروزمند و رستگار و پذيرفته و بهره مند و از نااميدان قرارمان مده و از

الْقانِطينَ وَلا تُخْلِنا مِنْ رَحْمَتِکَ وَلا تَحْرِمْنا ما نُؤَمِّلُهُ مِنْ فَضْلِکَ

رحـمـتـت دسـت خـاليـمـان مـفـرمـا و مـحـرومـمـان مـکـن از آنـچـه از فضل تو آرزومنديم

وَلا تَجْعَلْنا مِنْ رَحْمَتِکَ مَحْرُومينَ وَلا لِفَضْلِ ما نُؤَمِّلُهُ مِنْ عَطآئِکَ

و جزء محرومان رحمتت قرارمان مده و نه نااميدمان کن از آن زيادى عطايت که

قانِطينَ وَلا تَرُدَّنا خائِبينَ وَلا مِنْ بابِکَ مَطْرُودينَ يا اَجْوَدَ

آرزومنديم و ناکام بازِمان مگردان و از درگاهت مطرود و رانده مان مکن اى بخشنده ترين

الاَْجْوَدينَ وَاَکْرَمَ الاَْکْرَمينَ اِلَيْکَ اَقْبَلْنا مُوقِنينَ وَلِبَيْتِکَ الْحَرامِ

بخشندگان و کريمترين کريمان ما با يقين به درگاه تو روآورديم و به آهنگ (زيارت ) خانه محترم تو (کعبه بدينجا)

امّينَ قاصِدينَ فَاَعِنّا عَلى مَناسِکِنا وَاَکْمِلْ لَنا حَجَّنا وَاعْفُ عَنّا

آمـديـم پـس کـمـک ده مـا را بـر انـجـام مـنـاسـک حـج و حـجـمـان را کامل گردان و از ما درگذر

وَعافِنا فَقَدْ مَدَدْنا اِلَيْکَ اَيْدِيَنا فَهِىَ بِذِلَّهِ الاِْعْتِرافِ مَوْسُومَهٌ اَللّهُمَّ

و تندرستمان دار زيرا که ما بسوى تو دو دست (نياز) دراز کرده ايم و آن دستها چنان است که به خوارى اعتراف به گناه نشاندار شده خدايا

فَاَعْطِنا فى هذِهِ الْعَشِيَّهِ ما سَئَلْناکَ وَاکْفِنا مَا اسْتَکْفَيْناکَ فَلا کافِىَ لَنا

در اين شام به ما عطا کن آنچه را از تو خواسته ايم و کفايت کن از ما آنچه را از تو کفايت آنرا خواستيم زيرا کفايت کننده اى

سِواکَ وَلا رَبَّ لَنا غَيْرُکَ نافِذٌ فينا حُکْمُکَ مُحيطٌ بِنا عِلْمُکَ عَدْلٌ

جـز تـو نـداريـم و پـروردگـارى غـيـر از تو براى ما نيست تويى که فرمانت درباره ما نافذ و دانشت به ما احاطه دارد

فينا قَضآؤُکَ اِقْضِ لَنَا الْخَيْرَ وَاجْعَلْنا مِنْ اَهْلِ الْخَيْرِ اَللّهُمَّ اَوْجِبْ لَنا

وحـکـمى که درباره ما فرمايى ازروى عدالت است خدايا خير و نيکى براى ما مقرر کن و از اهل خير قرارمان ده خدايا واجب گردان براى ما

بِجُودِکَ عَظيمَ الاَْجْرِ وَکَريمَ الذُّخْرِ وَدَوامَ الْيُسْرِ وَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا

از آن جـودى کـه دارى پـاداشـى بـزرگ و ذخـيـره اى گرامى و آسايشى هميشگى و بيامرز گناهان ما را

اَجْمَعينَ وَلا تُهْلِکْنا مَعَ الْهالِکينَ وَلا تَصْرِفْ عَنّا رَاْفَتَکَ وَرَحْمَتَکَ

همگى و در زمره هلاک شدگان بدست هلاکتمان مسپار و مهر و راءفتت را از ما باز مگردان

يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ اَللّهُمَّ اجْعَلْنا فى هذَا الْوَقْتِ مِمَّنْ سَئَلَکَ فَاَعْطَيْتَهُ

اى مـهـربـانـتـرين مهربانان خدايا قرارمان ده در اين وقت از آن کسانى که از تو درخواست کرده و بديشان عطا فرموده اى

وَشَکَرَکَ فَزِدْتَهُ وَتابَ اِلَيْکَ فَقَبِلْتَهُ وَتَنَصَّلَ اِلَيْکَ مِنْ ذُنُوبِهِ کُلِّها

و شـکـر تـو را بـجا آورده و تو نعمتت را بر آنها افزون کرده و بسويت بازگشته و تو پذيرفته اى و از گناهان بسوى

فَغَفَرْتَها لَهُ يا ذَاالْجَلالِ وَالاِْکْرامِ اَللّهُمَّ وَنَقِّنا وَسَدِّدْنا وَاقْبَلْ

تـو بـيـرون آمـده و تـو هـمـه را آمـرزيـده اى ، اى صاحب جلالت و بزرگوارى خدايا ما را پاکيزه و (در دين ) محکممان گردان

تَضَرُّعَنا يا خَيْرَ مَنْ سُئِلَ وَيا اَرْحَمَ مَنِ اسْتُرْحِمَ يا مَنْ لا يَخْفى

وتـضرع وزاريمان بپذير اى بهترين کسى که ازاو درخواست شود واى مهربانترين کسى که از او مِهر خواهند اى که بر او پوشيده نيست

عَلَيْهِ اِغْماضُ الْجُفُونِ وَلا لَحْظُ الْعُيُونِ وَلا مَا اسْتَقَرَّ فِى الْمَکْنُونِ

بـهـم نـهـادن پـلکـهاى چشم و نه بر هم خوردن ديدگان و نه آنچه در مکنون ضمير مستقر گرديده

وَلا مَا انْطَوَتْ عَلَيْهِ مُضْمَراتُ الْقُلُوبِ اَلا کُلُّ ذلِکَ قَدْ اَحْصاهُ

و نه آنچه در پرده دلها نهفته است آرى تمام آنها را

عِلْمُکَ وَوَسِعَهُ حِلْمُکَ سُبْحانَکَ وَتَعالَيْتَ عَمّا يَقُولُ الظّالِمُونَ عُلُوّاً

دانـش تـو شـمـاره کـرده و بـردباريت همه را در برگرفته است منزهى تو و برترى از آنچه ستمکاران گويند برترى

کَبيراً تُسَبِّحُ لَکَ السَّمواتُ السَّبْعُ وَالاَْرَضُونَ وَمَنْ فيهِنَّ وَاِنْ مِنْ

بسيارى ، تنزيه کنند تو را آسمانهاى هفتگانه و زمينها و هرکه در آنها است و چيزى نيست

شَىْءٍ اِلاّ يُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ فَلَکَالْحَمْدُ وَالْمَجْدُ وَعُلُوُّ الْجَدِّ ي ا ذَاالْجَلا لِ

جز آنکه به ستايش تو تسبيح کند پس تو را است ستايش و بزرگوارى و بلندى رتبه ، اى صاحب جلالت

وَالاِْکْرامِ وَالْفَضْلِ وَالاِْنْعامِ وَالاَْيادِى الْجِسامِ وَاَنْتَ الْجَوادُ

و بزرگوارى و فضل و نعمت بخشى و موهبتهاى بزرگ و تويى بخشنده

الْکَريمُ الرَّؤُوفُ الرَّحيمُ اَللَّهُمَّ اَوْسِعْ عَلَىَّ مِنْ رِزْقِکَ الْحَلالِ

بـزرگـوار رؤ وف و مـهـربـان خـدايـا فـراخ گـردان بـر مـن از روزى حلال خود

وَعافِنى فى بَدَنى وَدينى وَ امِنْ خَوْفى وَاَعْتِقْ رَقَبَتى مِنَ النّارِ

و عافيتم بخش در تن و هم در دينم و ترسم را امان بخش و از آتش دوزخ آزادم کن

اَللّهُمَّ لا تَمْکُرْ بى وَلا تَسْتَدْرِجْنى وَلا تَخْدَعْنى وَادْرَءْ عَنّى شَرَّ

خـدايـا مـرا بـه مکر خود دچار مساز و در غفلت تدريجى بسوى نابودى مبر و فريبم مده و شرّ

فَسَقَهِ الْجِنِّ وَالاِْنْسِ

تـبـهکاران جن و انس را از من دور کن پس سر و ديده خود را بسوى آسمان بلند کرد و از ديده هاى مبارکش آب مى ريخت مانند دو مشک و بصداى بلند گفت :

يا اَسْمَعَ السّامِعينَ يا

اى شـنـواتـريـن شنوندگان اى

اَبْصَرَ النّاظِرينَ وَيا اَسْرَعَ الْحاسِبينَ وَيا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ صَلِّ عَلى

بيناترين بينايان و اى سريعترين حساب رسان و اى مهربانترين مهربانان درود فرست بر

مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ السّادَهِ الْمَيامينِ وَاَسْئَلُکَ اَللّهُمَّ حاجَتِىَ الَّتى اِنْ

مـحمد و آل محمد آن آقايان فرخنده و از تو اى خدا درخواست کنم حاجتم را که اگر آنرا به من

اَعْطَيْتَنيها لَمْ يَضُرَّنى ما مَنَعْتَنى وَاِنْ مَنَعْتَنيها لَمْ يَنْفَعْنى ما

عـطـا کـنـى ديگر هرچه را از من دريغ کنى زيانم نزند و اگر آنرا از من دريغ دارى ديگر سودم ندهد هرچه

اَعْطَيْتَنى اَسْئَلُکَ فَکاکَ رَقَبَتى مِنَ النّارِ لااِلهَ اِلاّ اَنْتَ وَحْدَکَ لا شَريکَ

به من عطا کنى و آن اين است که از تو خواهم مرا از آتش دوزخ آزاد گردانى معبودى جز تو نيست يگانه اى که

لَکَ لَکَ الْمُلْکُ وَلَکَ الْحَمْدُ وَاَنْتَ عَلى کُلِّشَىْءٍ قَديرٌ يا رَبُِّ يا رَبُِّ

شـريـک نـدارى از تـو اسـت فـرمـانـروايـى و از تـو است ستايش و تويى که بر هرچيز توانايى اى پروردگار اى پروردگار

پـس مـکـرّر مى گفت يارَبُِّ و کسانى که دور آن حضرت بودند تمام گوش داده بودند به دعاء آن حضرت واکتفا کرده بودند به آمين گفتن پس ‍ صداهايشان بلند
شـد بـه گـريـسـتـن بـا آن حـضـرت تـا غـروب کـرد آفـتـاب وبـارکـردنـد و روانه جانب مـشـعـرالحـرام شدند مؤ لف گويد که کفعمى دعاء عرفه امام حسين (ع ) را در بلدالا مين تا اينجا نقل فرموده و علاّمه مجلسى در زاد المعاد اين دعاى شريف را موافق روايت کفعمى ايراد نموده و لکن سيّد بن طاوُس در اقبال بعد از يا رَبِّ

يا رَبِّ
اين زيادتى را ذکر فرموده : اِلـهى اَنـَا الْفَقيرُ فى غِناىَ فَکَيْفَ لا اَکُونُ فَقيراً
* * * * * * * * * * * * * * * خـدا مـن چـنـانـم کـه در حال توانگرى هم فقيرم پس چگونه فقير نباشم

فى فَقْرى اِلـهى اَنـَا الْجاهِلُ فى عِلْمى فَکَيْفَ لا اَکُونُ جَهُولاً فى

در حال تهيدستيم خدايا من نادانم در عين دانشمندى پس چگونه نادان نباشم در عين

جَهْلى اِلـهى اِنَّ اخْتِلافَ تَدْبيرِکَ وَسُرْعَهَ طَو آءِ مَقاديرِکَ مَنَعا

نـادانـى خـدايـا بـراسـتـى اخـتـلاف تـدبـيـر تـو و سـرعـت تحول و پيچيدن در تقديرات تو جلوگيرى کنند

عِبادَکَ الْعارِفينَ بِکَ عَنْ السُّکُونِ اِلى عَطآءٍ وَالْيَاءْسِ مِنْکَ فى بَلاَّءٍ

از بـنـدگـان عـارف تـو کـه بـه عـطايت دل آرام و مطمئن باشند و در بلاى تو ماءيوس و نااميد شوند

اِلهى مِنّى ما يَليقُ بِلُؤْمى وَمِنْکَ ما يَليقُ بِکَرَمِکَ اِلهى وَصَفْتَ

خـدايـا از مـن هـمـان سـرزنـد کـه شايسته پستى من است و از تو انتظار رود آنچه شايسته بزرگوارى تو است خدايا تو

نَفْسَکَ بِاللُّطْفِ وَالرَّاءْفَهِ لى قَبْلَ وُجُودِ ضَعْفى اَفَتَمْنَعُنى مِنْهُما بَعْدَ

خـود را بـه لطـف و مـهـر بـه مـن تـوصـيف فرمودى پيش از آنکه ناتوان باشم آيا پس از ناتوانيم لطف و مهرت را از من

وُجُودِ ضَعْفى اِلهى اِنْ ظَهَرَتِ الْمَحاسِنُ مِنّى فَبِفَضْلِکَ وَلَکَ الْمِنَّهُ

دريـغ مـى دارى خـدايـا اگـر کـارهـاى نـيـک از مـن سـرزنـد بـه فضل تو بستگى دارد و تو را منّتى است بر من

عَلَىَّ وَاِنْ ظَهَرَتِ الْمَساوى مِنّى فَبِعَدْلِکَ وَلَکَ الْحُجَّهُ عَلَىَّ اِلهى

و اگـر کـارهـاى بـد از مـن روى دهـد آن هـم بـسـتـگـى بـه عدل تو دارد و تو را بر من حجت است خدايا

کَيْفَ تَکِلُنى وَقَدْ تَکَفَّلْتَ لى وَکَيْفَ اُضامُ وَاَنْتَ النّاصِرُ لى اَمْ کَيْفَ

چگونه مرا وامى گذارى در صورتى که کفايتم کردى و چگونه مورد ستم واقع گردم با اينکه

تو ياور منى يا چگونه

اَخيبُ وَاَنْتَ الْحَفِىُّ بى ها اَنـَا اَتَوَسَّلُ اِلَيْکَ بِفَقْرى اِلَيْکَ وَکَيْفَ

نـاامـيـد گـردم در صـورتـى کـه تـو نـسـبـت بـه مـن مـهـربـانـى هم اکنون به درگاه تو توسل جويم بوسيله آن نيازى که به درگاهت دارم و چگونه

اَتَوَسَّلُ اِلَيْکَ بِما هُوَ مَحالٌ اَنْ يَصِلَ اِلَيْکَ اَمْ کَيْفَ اَشْکوُ اِلَيْکَ حالى

تـوسـل جـويـم بـوسـيـله فـقـرى کـه مـحـال اسـت پـيـرامـون تـو راه يـابـد يـا چگونه از حال خويش به درگاهت شکوه کنم با اينکه حال

وَهُوَ لا يَخْفى عَلَيْکَ اَمْ کَيْفَ اُتَرْجِمُ بِمَقالى وَهُوَ مِنَکَ بَرَزٌ اِلَيْکَ اَمْ

مـن بـر تـو پـنـهـان نـيـسـت يـا چـگـونـه بـا زبـان (قـال ) تـرجـمـه حال خود کنم در صورتى که آنهم از پيش تو بُرُوز کرده به نزد خودت يا

کَيْفَ تُخَيِّبُ امالى وَهِىَ قَدْ وَفَدَتْ اِلَيْکَ اَمْ کَيْفَ لا تُحْسِنُ اَحْوالى

چـگـونه آرزوهايم به نوميدى گرايد با اينکه به آستان تو وارد شده يا چگونه احوالم را نيکو نکنى

وَبِکَ قامَتْ اِلهى ما اَلْطَفَکَ بى مَعَ عَظيمِ جَهْلى وَما اَرْحَمَکَ بى مَعَ

بـا اينکه احوال من به تو قائم است خدايا چه اندازه به من لطف دارى با اين نادانى عظيم من و چقدر به من مهر دارى

قَبيحِ فِعْلى اِلهى ما اَقْرَبَکَ مِنّى وَاَبْعَدَنى عَنْکَ وَما اَرْاَفَکَ بى فَمَا

بـا ايـن کـردار زشـت مـن خـدايـا چـقـدر تـو بـه مـن نـزديـکـى و در مقابل چقدر من از تو دورم و با اينهمه که تو نسبت به من مهربانى

الَّذى يَحْجُبُنى عَنْکَ اِلهى عَلِمْتُ بِاخْتِلافِ الاَّْثارِ وَتَنقُّلاتِ

پس آن چيست که مرا از تو محجوب دارد خدايا آن طورى که من از روى اختلاف آثار و تغيير و تحول

الاَْطْوارِ اَنَّ مُرادَکَ مِنّى اَنْ تَتَعَرَّفَ اِلَىَّ فى کُلِّشَىْءٍ حَتّى لا اَجْهَلَکَ

اطـوار بـدسـت آورده ام مـقـصـود تـو از مـن آنـسـت کـه خـود را در هرچيزى (جداگانه ) به من بشناسانى تا من

فى شَىْءٍ اِلهى کُلَّما اَخْرَسَنى لُؤْمى اَنْطَقَنى کَرَمُکَ وَکُلَّما ايَسَتْنى

در هـيـچ چـيـزى نـسـبـت بـه تـو جـاهـل نـبـاشـم خـدايـا هـر انـدازه پـسـتـى مـن زبـانـم را لال مى کند کرم تو آنرا گويا مى کند و هراندازه

اَوْصافى اَطْمَعَتْنى مِنَنُکَاِلهى مَنْ کانَتْ مَحاسِنُهُ مَساوِىَ فَکَيْفَ

اوصـاف من مرا ماءيوس مى کند نعمتهاى تو به طمعم اندازد خدايا آنکس که کارهاى خوبش کار بد باشد

لا تَکُونُ مَساويهِ مَساوِىَ وَمَنْ کانَتْ حَقايِقُهُ دَعاوِىَ فَکَيْفَ لا

پـس چـگـونـه کـار بدش بد نباشد و آنکس که حقيقت گويى هايش ادعايى بيش نباشد پس چگونه

تَکُونُ دَعاويهِ دَعاوِىَ اِلهى حُکْمُکَ النّافِذُوَمَشِيَّتُکَ الْقاهِرَهُ لَمْ

ادعاهايش ادعا نباشد خدايا فرمان نافذت و مشيت قاهرت براى هيچ گوينده اى فرصت

يَتْرُکا لِذى مَقالٍ مَقالاً وَلا لِذى حالٍ حالاً اِلهى کَمْ مِنْ طاعَهٍ بَنَيْتُها

گفتار نگذارد و براى هيچ صاحب حالى حس و حال به جاى ننهد خدايا چه بسيار طاعتى که (پيش خود) پايه گذارى کردم

وَحالَهٍ شَيَّدْتُها هَدَمَ اعْتِمادى عَلَيْها عَدْلُکَ بَلْ اَقالَنى مِنْها فَضْلُکَ

و چـه بـسـيـار حـالتـى کـه بـنـيـادش کـردم ولى (يـاد) عـدل تـو اعـتـمـادى را کـه بـر آنـهـا داشـتـم يـکـسـره فـروريـخـت بـلکـه فضل تو نيز اعتمادم را بهم زد

اِلهى اِنَّکَ تَعْلَمُ اَنّى وَاِنْ لَمْ تَدُمِ الطّاعَهُ مِنّى فِعْلاً جَزْماً فَقَدْ دامَتْ

خدايا تو مى دانى که اگر چه طاعت تو در من بصورت کارى مثبت ادامه ندارد ولى

مَحَبَّهً وَعَزْماً اِلهى کَيْفَ اَعْزِمُ وَاَنْتَ الْقاهِرُ وَکَيْفَ لا اَعْزِمُ وَاَنْتَ

دوستى و تصميم بر انجام آن در من ادامه دارد خدايا چگونه تصميم گيرم در صورتى که تحت قهر توام و چگونه تصميم نگيرم با اينکه

الاْ مِرُ اِلهى تَرَدُّدى فِى الاْ ثارِ يُوجِبُ بُعْدَ الْمَزارِ فَاجْمَعْنى عَلَيْکَ

تو دستورم دهى خدايا تفکر (يا گردش ) من در آثار تو راه مرا به ديدارت دور سازد پس کردار مرا با خودت

بِخِدْمَهٍ تُوصِلُنى اِلَيْکَ کَيْفَ يُسْتَدَلُّ عَلَيْکَ بِما هُوَ فى وُجُودِهِ مُفْتَقِرٌ

بـوسـيـله خـدمـتـى کـه مـرا بـه تـو بـرسـانـد چـگـونـه استدلال شود بر وجود تو به چيزى که خود آن موجود در هستيش نيازمند

اِلَيْکَ اَيَکُونُ لِغَيْرِکَ مِنَ الظُّهُورِ ما لَيْسَ لَکَ حَتّى يَکُونَ هُوَ الْمُظْهِرَ

بـه تـو اسـت و آيـا اسـاساً براى ما سواى تو ظهورى هست که در تو نباشد تا آن وسيله ظهور تو

لَکَ مَتى غِبْتَ حَتّى تَحْتاجَ اِلى دَليلٍ يَدُلُّ عَليْکَ وَمَتى بَعُدْتَ حَتّى

گـردد تـو کـِى پـنـهان شده اى تا محتاج بدليلى باشيم که به تو راهنمائى کند و چه وقت دور مانده اى تا

تَکُونَ الاْ ثارُ هِىَ الَّتى تُوصِلُ اِلَيْکَ عَمِيَتْ عَيْنٌ لا تَراکَ عَلَيْها

آثار تو ما را به تو واصل گرداند کور باد آن چشمى که تو را نبيند که مراقب

رَقيباً وَخَسِرَتْ صَفْقَهُ عَبْدٍ لَمْ تَجْعَلْ لَهُ مِنْ حُبِّکَ نَصيباً اِلهى اَمَرْتَ

او هـسـتـى و زيـان کـار بـاد سوداى آن بنده که از محبت خويش به او بهره اى ندادى خدايا فرمان دادى

بِالرُّجُوعِ اِلَى الاْ ثارِ فَارْجِعْنى اِلَيْکَ بِکِسْوَهِ الاَْنْوارِ وَهِدايَهِ

کـه بـه آثـار تـو رجـوع کنم پس بازم گردان بسوى خود (پس از مراجعه به آثار) به پوششى از انوار و راهنمايى

الاِْسْتِبصارِ حَتّى اَرْجِعَ اِلَيْکَ مِنْها کَما دَخَلْتُ اِلَيْکَ مِنْها مَصُونَ

و از بينش جوئى تا بازگردم بسويت پس از ديدن آثار هم چنانکه آمدم بسويت از آنها که نهادم

السِّرِّ عَنِ النَّظَرِ اِلَيْها وَمَرْفُوعَ الْهِمَّهِ عَنِ الاِْعْتِمادِ عَلَيْها اِنَّکَ عَلى

از نـظـر بـه آنها مصون مانده و همتم را از اعتماد بدانها برداشته باشم که براستى تو بر هر

کُلِّشَىٍْ قَديرٌ اِلهى هذا ذُلّى ظاهِرٌ بَيْنَ يَدَيْکَ وَهذا حالى لا يَخْفى

چـيـز تـوانـائى خـدايـا ايـن خـوارى مـن اسـت کـه پـيـش رويـت عـيـان و آشـکـار اسـت و ايـن حال (تباه ) من است

عَلَيْکَ مِنْکَ اَطْلُبُ الْوُصُولَ اِلَيْکَ وَبِکَ اَسْتَدِلُّ عَلَيْکَ فَاهْدِنى

کـه بـر تـو پوشيده نيست از تو خواهم که مرا به خود برسانى و بوسيله ذات تو بر تو دليل مى جويم

بِنُورِکَ اِلَيْکَ وَاَقِمْنى بِصِدْقِ الْعُبُودِيَّهِ بَيْنَ يَدَيْکَ اِلهى عَلِّمْنى مِنْ

پـس بـه نـور خـود مـرا بر ذاتت راهنمائى فرما و به يادآر مرا با بندگى صادقانه در پيش رويت خدايا بياموز به من

عِلْمِکَ الْمَخْزُونِ وَصُنّى بِسِتْرِکَ الْمَصُونِ اِلهى حَقِّقْنى بِحَقائِقِ اَهْلِ

از دانش مخزونت و محفوظم دار به پرده مصونت خدايا مرا به حقائق نزديکان درگاهت

الْقُرْبِ وَاسْلُکْ بى مَسْلَکَ اَهْلِ الْجَذْبِ اِلهى اَغْنِنى بِتَدْبيرِکَ لى

بـياراى و به راه اهل جذبه و شوقت ببر خدايا بى نياز کن مرا به تدبير خودت در باره

امعَنْ تَدْبيرى وَبِاخْتِيارِکَ عَنِ اخْتِيارى وَاَوْقِفْنى عَلى مَـراکِـزِ

از تدبير خودم و به اختيار خودت از اختيار خودم و بر جاهاى

اضْطِرارى اِلـهى اَخْرِجْنى مِنْ ذُلِّ نَفْسى وَطَهِّرْنى مِــنْ شَکّـى

بـيـچارگى و درماندگيم مرا واقف گردان خدايا مرا از خوارى نفسم نجات ده و پاکم کن از شک

وَشِرْکى قَبْلَ حُلُولِ رَمْسى بِکَ اَنْتَصِرُ فَانْصُرْنى وَعَلَيْکَ اَتَوَکَّلُ فَلا

و شـرک خـودم پـيـش از آنکه داخل گورم گردم به تو يارى جويم پس تو هم ياريم کن و بر تو توکل کنم پس

تَکِلْنى وَاِيّاکَ اَسْئَلُ فَلا تُخَيِّبْنى وَفى فَضْلِکَ اَرْغَبُ فَلا تَحْرِمْنى

مـرا وامـگـذار و از تـو درخـواسـت کـنـم پـس نـاامـيـدم مـگـردان و در فضل تو رغبت کرده ام پس محرومم مفرما

وَبِجَنابِکَ اَنْتَسِبُ فَلا تُبْعِدْنى وَبِبابِکَ اَقِفُ فَلا تَطْرُدْنى اِلهى

و بـه حـضـرت تـو خـود را بسته ام پس دورم مکن و به درگاه تو ايستاده ام پس طردم مکن خدايا

تَقَدَّسَ رِضاکَ اَنْ يَکُونَ لَهُ عِلَّهٌ مِنْکَ فَکَيْفَ يَکُونُ لَهُ عِلَّهٌ مِنّى

مـبـرّا اسـت خـوشـنودى تو از اينکه علت و سببى از جانب تو داشته باشد پس چگونه ممکن است من سبب آن گردم

اِلـهى اَنْتَ الْغَنِىُّ بِذاتِکَ اَنْ يَصِلَ اِلَيْکَ النَّفْعُ مِنْکَ فَکَيْفَ لا تَکُونُ

خـدايـا تـو بـه ذات خـود بـى نـيـازى از ايـنـکه سودى از جانب خودت به تو برسد پس چگونه از من بى نياز نباشى

غَنِيّاً عَنّى اِلهى اِنَّ الْقَضآءَ وَالْقَدَرَ يُمَنّينى وَاِنَّ الْهَوى بِوَثائِقِ

خدايا براستى قضا و قدر مرا آرزومند مى کنند و از آن سو هواى نفس مرا به بندهاى

الشَّهْوَهِ اَسَرَنى فَکُنْ اَنْتَ النَّصيرَ لى حَتّى تَنْصُرَنى وَتُبَصِّرَنى

شهوت اسير کرده پس تو ياور من باش تا پيروزم کنى و بينايم کنى

وَاَغْنِنى بِفَضْلِکَ حَتّى اَسْتَغْنِىَ بِکَ عَنْ طَلَبى اَنْتَ الَّذى اَشْرَقْتَ

و بـوسـيـله فـضل خويش بى نيازم گردانى تا بوسيله تو از طلب کردن بى نياز شوم توئى که تاباندى

الاَْنْوارَ فى قُلُوبِ اَوْلِيآئِکَ حَتّى عَرَفُوکَ وَوَحَّدُوکَ وَاَنْتَ الَّذى

انوار (معرفت ) را در دل اوليائت تا اينکه تو را شناختند و يگانه ات دانستند و توئى که

اَزَلْتَ الاَْغْيارَ عَنْ قُلُوبِ اَحِبّائِکَ حَتّى لَمْ يُحِبُّوا سِواکَ وَلَمْ يَلْجَئُوا

اغيار و بيگانگان را از دل دوستانت براندى تا اينکه کسى را جز تو دوست نداشته و به غير تو پناهنده و ملتجى

اِلى غَيْرِکَ اَنْتَ الْمُوْنِسُ لَهُمْ حَيْثُ اَوْحَشَتْهُمُ الْعَوالِمُ وَاَنْتَ الَّذى

نشوند و توئى مونس ايشان در آنجا که عوالم وجود آنها را به وحشت اندازد و توئى که

هَدَيْتَهُمْ حَيْثُ اسْتَبانَتْ لَهُمُ الْمَعالِمُ ماذا وَجَدَ مَنْ فَقَدَکَ وَمَا الَّذى

راهـنـمـائيـشان کنى آنگاه که نشانه ها برايشان آشکار گردد چه دارد آنکس که تو را گم کرده ؟ و چه ندارد

فَقَدَ مَنْ وَجَدَکَ لَقَدْ خابَ مَنْ رَضِىَ دُونَکَ بَدَلاً وَلَقَدْ خَسِرَ مَنْ بَغى

آنکس که تو را يافته است براستى محروم است آنکس که بجاى تو بديگرى راضى شود و بطور حتم زيانکار است کسى که

عَنْکَ مُتَحَوِّلاً کَيْفَ يُرْجى سِواکَ وَاَنْتَ ما قَطَعْتَ الاِْحْسانَ وَکَيْفَ

از تـو بـه ديـگـرى روى کـنـد چـسـان مى شود بغير تو اميدوار بود در صورتى که تو احسانت را قطع نکردى و چگونه

يُطْلَبُ مِنْ غَيْرِکَ وَاَنْتَ ما بَدَّلْتَ عادَهَ الاِْمْتِنانِ يا مَنْ اَذاقَ اَحِبّآئَهُ

از غـيـر تو مى توان طلب کرد با اينکه تو تغيير نداده اى شيوه عطابخشيت را اى خدائى که به دوستانت

حَلاوَهَ الْمُؤ انَسَهِ فَقامُوا بَيْنَ يَدَيْهِ مُتَمَلِّقينَ وَيا مَنْ اَلْبَسَ اَوْلِيائَهُ

شـيرينى همدمى خود را چشاندى و آنها در برابرت به چاپلوسى برخاستند و اى خدائى که پوشاندى براولياء خودت

مَلابِسَ هَيْبَتِهِ فَقامُوا بَيْنَ يَدَيْهِ مُسْتَغْفِرينَ اَنْتَ الذّاکِرُ قَبْلَ

خـلعـتـهـاى هـيبت خود را پس آنها در برابرت به آمرزش خواهى بپاخواستند توئى که ياد کنى پيش از آنکه

الذّاکِرينَ وَاَنْتَ الْبادى بِالاِْحْسانِ قَبْلَ تَوَجُّهِ الْعابِدينَ وَاَنْت

يـاد کـنـنـدگـان يـادت کـنـنـد و تـوئى آغـازنـده بـه احـسـان قبل از آنکه پرستش کنندگان بسويت توجه کنند و توئى

الْجَوادُ بِالْعَطآءِ قَبْلَ طَلَبِ الطّالِبينَ وَاَنْتَ الْوَهّابُ ثُمَّ لِما وَهَبْتَ لَنا

بـخشنده عطا پيش از آنکه خواهندگان از تو خواهند و توئى پربخشش و سپس همان را که به ما بخشيده اى از ما

مِنَ الْمُسْتَقْرِضينَ اِلـهى اُطْلُبْنى بِرَحْمَتِکَ حَتّى اَصِلَ اِلَيْکَ

بـه قـرض مـى خـواهـى خـدايـا مـرا بـوسـيـله رحـمـتـت بـطـلب تـا مـن بـه نـعـمـت وصالت نائل گردم

وَاجْذِبْنى بِمَنِّکَ حَتّى اُقْبِلَ عَلَيْکَ اِلـهى اِنَّ رَجآئى لا يَنْقَطِعُ عَنْکَ

و بوسيله نعمتت مرا جذب کن تا به تو رو کنم خدايا براستى اميد من از تو قطع نگردد و اگرچه

وَاِنْ عَصَيْتُکَ کَما اَنَّ خَوْفى لا يُزايِلُنى وَاِنْ اَطَعْتُکَ فَقَدْ دَفَعَتْنِى

نافرمانيت کنم چنانکه ترسم و از تو زائل نشود و گرچه فرمانت برم همانا جهانيان مرا بسوى تو رانده اند

الْعَوالِمُ اِلَيْکَ وَقَدْ اَوْقَعَنى عِلْمى بِکَرَمِکَ عَلَيْکَ اِلهى کَيْفَ اَخيبُ

و آن علمى که به کرم تو دارم مرا به درگاه تو آورده خدايا چگونه نوميد شوم

وَاَنْتَ اَمَلى اَمْ کَيْفَ اُهانُ وَعَلَيْکَ مُتَّکَلى اِلـهى کَيْفَ اَسْتَعِزُّ وَفِى

و تـو آرزوى مـنـى و چـگـونه پست و خوار شوم با اينکه اعتمادم بر تو است خدايا چگونه عزت جويم با اينکه در

الذِّلَّهِ اَرْکَزْتَنى اَمْکَيْفَ لا اَسْتَعِزُّ وَاِلَيْکَ نَسَبْتَنى اِلـهى کَيْفَ لا اَفْتَقِرُ

خـوارى جايم دادى و چگونه عزت نجويم با اينکه به خود مُنْتَسِبَم کردى خدايا چگونه نيازمند نباشم

وَاَنْتَ الَّذى فِى الْفُقَرآءِ اَقَمْتَنى اَمْ کَيْفَ اَفْتَقِرُ وَاَنْتَ الَّذى بِجُودِکَ

بـا ايـنـکـه تـو در نـيـازمـندانم جاى دادى يا چگونه نيازمند باشم و توئى که به جود و بخششت

اَغْنَيْتَنى وَاَنْتَ الَّذى لا اِلهَ غَيْرُکَ تَعَرَّفْتَ لِکُلِّ شَىْءٍ فَما جَهِلَکَ

بـى نـيـازم کـردى و تـوئى کـه مـعبودى جز تو نيست شناساندى خود را به هر چيزو هيچ چيزى نيست که تو را نشناسد

شَىْءٌ وَاَنْتَ الَّذى تَعَرَّفْتَ اِلَىَّ فى کُلِّشَىْءٍ فَرَاَيْتُکَ ظاهِراً فى

و توئى که شناساندى خود را به من در هر چيز و من تو را آشکار در

کُلِّ شَىْءٍ وَاَنْتَ الظّاهِرُ لِکُلِّ شَىْءٍ يا مَنِ اسْتَوى بِرَحْمانِيَّتِهِ فَصارَ

هـر چـيـز ديـدم و تـوئى آشـکار بر هر چيز اى که بوسيله مقام رحمانيت خود (بر همه چيز) احاطه کردى

الْعَرْشُ غَيْباً فى ذاتِهِ مَحَقْتَ الاْ ثارَ بِالاْ ثارِ وَمَحَوْتَ الاَْغْيارَ

و عرش در ذاتش پنهان شد توئى که آثار را به آثار نابود کردى و اغيار را

بِمُحيطاتِ اَفْلاکِ الاَْنْوارِ يا مَنِ احْتَجَبَ فى سُرادِقاتِ عَرْشِهِ عَنْ

به احاطه کننده هاى افلاک انوار محو کردى اى که در سراپرده هاى عرشش محتجب شد

اَنْ تُدْرِکَهُ الاَْبْصارُ يا مَنْ تَجَلّى بِکَمالِ بَهآئِهِ فَتَحَقَّقَتْ عَظَمَتُهُ [مِنَ]

از ايـنـکـه ديـده هـا او را درک کـنـنـد اى کـه تـجـلى کـردى بـه کمال زيبائى و نورانيت و پابرجا شد عظمتش از

الاِْسْتِوآءَ کَيْفَ تَخْفى وَاَنْتَ الظّاهِرُ اَمْ کَيْفَ تَغيبُ وَاَنْتَ الرَّقيبُ

استوارى چگونه پنهان شوى با اينکه تو آشکارى يا چگونه غايب شوى که تو نگهبان

الْحاضِرُ اِنَّکَ عَلى کُلِّشَىْءٍ قَديرٌ وَالْحَمْدُ لله وَحْدَهُ

 

 

 

 


img_20160618_122113.jpg

 

 

 


dsc00307.jpgAxGiG,عکس گیگ پایگاه آپلود عکس ویژه وبلاگنویسانdsc00347.jpg

 


ادامه مطلب



[ دوشنبه 22 شهریور 1395  ] [ 10:30 AM ] [ احمد ]
نظرات 0

 

 

اعمال روز عید قربان

اعمال روز عید قربانروز عید قربان از اعیاد مهمّ اسلامى است. این روز یادآور اخلاص و بندگى حضرت ابراهیم(علیه السلام)در برابر پروردگار خویش است، آن جا که فرمان حق براى ذبح اسماعیل صادر شد، و ابراهیم آن بنده فرمانبردار خداوند آماده اجراى این فرمان شد و اسماعیل را به قربانگاه برد و کارد بر حلقومش نهاد، ولى ندایى رسید که اى ابراهیم از عهده این آزمون الهى برآمدى! دست نگهدار که فرمانبردارى خویش را به درستى اثبات کرده اى.

 

جبرئیل همراه با «قوچى» فرود آمد و ابراهیم آن را قربانى کرد، و سنّت قربانى در منا از آن روز برقرار شد، این روز، روز عید و خوشحالى و سرور است. زیرا علاوه بر این که بنده اى مخلص از آزمونى دشوار، سربلند بیرون آمد و بندگى خویش را در پیشگاه خداى بزرگ ثابت کرد، گروه عظیمى از بندگان مخلص خدا به او تأسّى جسته، به زیارت خانه خدا مى شتابند و مراسم منا و از جمله، قربانى را انجام مى دهند.

 

اعمال روز عید قربان:

 

براى عید قربان اعمالى چند نقل شده است:

 

1ـ غسل کردن است که به گفته مرحوم «علاّمه مجلسى»، غسل در آن روز سنّت مؤکّد است تا آن جا که بعضى از علما آن را واجب دانسته اند.(1)

 

2ـ نماز عید قربان است و نحوه انجام آن، به همان کیفیّتى است که در نماز عید فطر گفته شد، و نماز عید قربان در زمان غیبت امام(علیه السلام)مطابق مشهور فقهاى عظام، سنّت مؤکّد است.(2) (خواه به صورت جماعت خوانده شود یا فرادى).

 

3ـ مستحب است دعاهایى را که پیش از نماز عید و قبل از آن وارد شده است بخواند. به فرموده مرحوم «علاّمه مجلسى»، بهترین دعاها،دعاى چهل و هشتم «صحیفه کامله سجّادیه» است که اوّلش این است: أللّهُمَّ هذا یَومٌ مُبارَک و اگر دعاى چهل و ششم را نیز بخواند بهتر است.(3)

 

4ـ خواندن دعاى ندبه در این روز و سایر اعیاد مستحبّ است.(4)

 

5ـ قربانى کردن در این روز براى همه مستحبّ مؤکّد است و بسیار سفارش شده است، تا آن جا که برخى از علما آن را بر کسانى که توانایى دارند واجب دانسته اند و مستحب است بعد از نماز عید، کمى از گوشت آن بخورد.(5)

 

و نیز مستحبّ است هنگام قربانى این دعا را که از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است بخواند:

 

وَجَّهْتُ وَجْهِىَ لِلَّذى فَطَرَ السَّمواتِ وَ الاَْرْضَ، حَنیفاً مُسْلِماً وَ ما أنَا

من روى خود را به سوى کسى کردم که آسمان ها و زمین را آفریده; من در ایمان خود خالصم و

 

مِنَ الْمُشْرِکینَ، إنَّ صَلاتى وَ نُسُکى وَ مَحْیاىَ وَ مَماتى لِلّهِ رَبِّ

از مشرکان نیستم. نماز و قربانى و زندگى و مرگم براى خداوندى است که پروردگار

 

الْعالَمینَ، لا شَریکَ لَهُ، وَ بِذلِکَ أُمِرْتُ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمینَ. اَللّهُمَّ مِنْکَ

جهانیان است. شریکى براى او نیست. من به این برنامه مأمور شدم و از مسلمانانم. خدایا از تو و

 

وَلَکَ، بِسْمِ اللّهِ وَاللّهُ اَکْبَرُ. اَللّهُمَّ تَقَبَّلْ مِنّى.(6)

براى توست. به نام خدا و خداوند بزرگتر است. خدایا از من قبول فرما.

 

(البتّه اگر به نیّت چند نفر قربانىِ مستحب انجام شود، بگوید: اَللّهُمَّ تَقَبَّلْ مِنّا)

بسیار مناسب است افراد توانگر، در این روز قربانى نمایند و اکثر آن را به فقرا و نیازمندان انفاق کنند و به همسایگان و آشنایان نیز بدهند.

 

در روایتى است که امام صادق(علیه السلام) فرمود: امام على بن الحسین و امام باقر(علیهم السلام) گوشت قربانى را سه قسمت مى کردند; یک قسمت آن را به همسایگان مى دادند و یک قسمت آن را به نیازمندان و قسمت سوم را براى اهل خانه نگه مى داشتند.(7)

 

6ـ تکبیرات مشهور زیر را بگوید; براى کسانى که در این ایّام توفیق حضور در مراسم حج و صحراى «منى» را دارند، بعد از پانزده نماز این تکبیرها را مى خوانند; از نماز ظهر روز عید، شروع کرده تا نماز صبح روز سیزدهم; ولى کسانى که در آن جا نیستند، بعد از ده نماز آنها را مى خوانند، از نماز ظهر روز عید آغاز نموده، تا نماز صبح روز دوازدهم، و آن تکبیرها مطابق روایت کتاب شریف «کافى» چنین است:

 

اَللهُ اَکْبَرُ، اَللهُ اَکْبَرُ، لا اِلـهَ اِلاَّ اللهُ وَ اللهُ اَکْبَرُ، اَللهُ اَکْبَرُ، و للهِِ الْحَمْدُ، اَللهُ اَکْبَرُ عَلى

خدا بزرگتر از توصیف است معبودى جز خدا نیست و خدا بزرگتر است و ستایش خاص خداست خدا بزرگتر است بر آنچه

 

ما هَدانا; اَللهُ اَکْبَرُ عَلى ما رَزَقَنا مِنْ بَهیمَةِ الاَْنعامِ; وَ الْحَمْدُ لِلّهِ عَلى ما أبْلانا.(8)

ما را راهنمایى کرد خدا بزرگتر است بر آنچه روزیمان کرد از چهار پایان انعام (شتر و گاو و گوسفند) و ستایش خاصّ خداست براى آن که آزمود ما را.

 

حدّاقل این تکبیرها را بعد از نماز در این ایّام، یکبار بگوید ولى اگر تکرار نماید، بهتر است، و حتّى اگر بعد از نوافل نیز بگوید خوب است.(9)

 

1.زادالمعاد، صفحه 319.

2. همان مدرک.

3. همان مدرک.

4. همان مدرک، صفحه 320.

5. همان مدرک.

6. زاد المعاد، صفحه 321 .

7. اقبال، صفحه 451.

8. کافى، جلد 4، صفحه 517، حدیث 4.

9. زادالمعاد، صفحه 323.


ادامه مطلب



[ دوشنبه 22 شهریور 1395  ] [ 10:29 AM ] [ احمد ]
نظرات 0

 

پیامک عید قربان

 

عید قربان، بالاترین نقطه اى است که اوج مقام بشر تعیین مى شود و تا ابد، درجه ایمان با همان نقطه سنجیده مى گردد.
.

عید قربان، یعنى فدا کردن همه عزیزها در آستان عزیزترین، و گذشتن از همه وابستگى ها به عشق مهربان ترین.

.

عید قربان روز رها شدن از تعلقات دنیوی و رهایى از هر آنچه غیر خدایى است.
.

عید قربان، سرآغاز حکومت توحید است و تولد ایمان و مرگ تردید.
.
عیدقربان، جشن رهیدگی از اسارت نفس و شکوفایی ایمان و یقین بر همه ابراهیمیان مبارک باد.
.

عید قربان عید عبادت و بندگی و عید اطاعت از قادر یکتا برشما تهنیت باد.
.

بر پیکر عالم وجود جان آمد
صد شکر که امتحان به پایان آمد
از لطف خداوند خلیل الرحمن
یک عید بزرگ به نام قربان آمد
.
عید را بهانه کنیم تا به همه کسانی که دوستشان داریم سلامی بکنیم، نام شما در اندیشه و مهرتان در قلب ماست. عید قربان بر شما مبارک
.

زندگی‌تان به زیبایی گلستان ابراهیم و پاکی چشمه زمزم. عید قربان بر شما مبارک باد.
.

عید قربان، جلوه‌گاه تعبد و تسلیم ابراهیمیان حنیف است و فصل قرب مسلمانان به خداوند در سایه عبودیت.

.
نشانم ده صراط روشنم را
خودم را، باورم را، بودنم را
خداوندا من از نسل خلیلم
به قربانگاه می آرم «منم» را
قربان، عید سر سپردگی و بندگی بر شما مبارک
.

عید قربان با نماز و عبادتش، با ذکر و دعایش، با قربانى و صدقات و احسانش، بسترى براى جارى ساختن مفهوم عبودیت و بندگى است .
.

عید قربان، یادآور زیباترین نمونه تعبد انسان در برابر خداوند متعال است.
.

عید قربان روز رها شدن از تعلقات دنیوی و رهایى از هر آنچه غیر خدایى است.
.

مبارک باد عید قربان، نماد بزرگ ترین جشن رهایى انسان از وسوسه هاى ابلیس.
.

نزول فیض رب العالمین است
حلول «عید قربان» در زمین است

.
عید قربان، عید سربلند بیرون آمدن از امتحان عبودیت است.

.
عیدقربان، روز اوج بندگی و تجلی ایثار ابراهیمی مبارک.
.

عید قربان، عید فداکارى، ایثار، قربانى، اخلاص و عشق و بندگى، مبارک باد!

.
عید سعید قربان، جشن تقرب عاشقان حق مبارک.

.
خوشا ۱۰ ذی‌الحجه روز عید قربان
شروع داستان عشق و ایمان

.
عید نزدیک شدن دلها به قرب الهی بر همه مسلمانان مبارک باد.
.

عید قربان، پر شکوهترین ایثار و زیباترین جلوه ی تعبد در برابر خالق یکتا بر شما مبارک.

از دیشب در آغل باز بود الانم بازه !

خودت میدونی ، میتونی فرار کنی !

وگرنه ….!

عید قربان مبارک

 

.

عید را بهانه کنیم تا به همه کسانی که دوستشان داریم

سلامی بکنیم ، نام شما در اندیشه و مهرتان در قلب ماست . . .

عید قربان بر شما مبارک

 

.

در موعود نگاه زیبایت ، اسماعیل شده ام

که قربانی چشم های روشنت باشم

بگو کدام قربانگاه را برای آخرین نفسم برگزیده ای

ای خلیل من !

 

.

بر پیکر عالم وجود جان آمد / صد شکر که امتحان به پایان آمد

از لطف خداوند خلیل الرحمن / یک عید بزرگ به نام قربان آمد . . .

 

.

خدایا ،قبله ام ، سجاده ام حرف دلم آخر تویی تو

خدایا معبد ومعبود دنیا و سر شوریده ام آخر تویی تو

عید بر شما مبارک

 

.

عید قربان که پس از وقوف در عرفات و مشعر و منا فرا مى رسد

عید رهایى از تعلقات است. رهایى از هر آنچه غیرخدایى است

در این روز، اسماعیل وجود را، یعنى هر آنچه بدان دلبستگى دنیوى پیدا کردیم

قربانى کنیم تا سبکبال شویم.

 

.

نشانم ده صراط روشنم را / خودم را، باورم را، بودنم را

خداوندا من از نسل خلیلم / به قربانگاه می آرم «منم» را

قربان، عید سر سپردگی و بندگی مبارک

 

.

خدایا قسمت می دهم هر لحظه کمکم کنی تا نفسم را

به قربانگاه درگاهت عرضه کنم و تو قربانی شدن و نلرزیدن و نلغزیدن را عنایت فرما

عید سعید قربان مبارک

 

.

نام نویسی جهت اعزام فوری به حج تمتع امسال شروع شده است ..... جهت اقدام به دفتر تهیه و ارسال چارپایان جهت ذبح در عید قربان مراجعه فرمایید .

 

.

دوست داشتم جیگرتو بخورم اما حیف باید تا عید قربان صبر کنم

 

.

سلام خوبی؟

الان کجایی؟

راستی بهت تبریک می گم

واقعا باید خوشحال باشی نه؟

کاری که تو کردی واقعا شاهکار بود خیلی خیلی حرفه ای هستی

هیچکی فکرشم نمی کرد بتونی دیروز از زیر تیغ فرار کنی

تو باعث افتخار بقیه گوسفندایی

 

.

میگن گوسفندا همشون آنفولانزای خوکی گرفتن تو رو خدا تو نگیری ها

من یکی رو تو حساب کردم. عید قربان مارو جلو در و همسایه ضایع نکن

.

 

عیدقربان، جشن رهیدگی از اسارت نفس و شکوفایی ایمان و یقین بر همه ابراهیمیان مبارک باد.


*********اس ام اس عید قربان *********


عید قربان عید عبادت و بندگی و عید اطاعت از قادر یکتا برشما تهنیت باد.

.

نزول فیض رب العالمین است
حلول «عید قربان» در زمین است

.

عید سعید «قربان»، جشن «تقرب» عاشقان حق مبارک.

.

عیدقربان، روز اوج بندگی و تجلی ایثار ابراهیمی مبارک.

.

عید قربان ، پر شکوهترین ایثار و زیباترین جلوه ی تعبد در برابر خالق یکتا بر شما مبارک.

.

عیدنزدیک شدن دلها به قرب الهی برهمه مسلمانان مبارک باد.

.

عیدقربان، جشن رهایی ازاسارت نفس وشکوفایی ایمان ویقین ،عیدسرسپردگی وبندگی ،

.

عید اضحی رسم و آئین خلیل آزرست
بعد آن ،عید غدیر، روز ولای حیدر است
عید قربان و پیشاپیش عید سعید غدیر مبارک

.

عید قربان با نماز و عبادتش، با ذکر و دعایش، با قربانى و صدقات و احسانش، بسترى براى جارى ساختن مفهوم عبودیت و بندگى است .

.

ز اسماعیل جان تا نگذری مانند ابراهیم
به کعبه رفتنت تنها نماید شاد شیطان را
کسی کو روز قربان، غیر خود را می کند قربان
نفهمیده است هرگز معنی و مفهوم قربان را

.

حلول تازه داده فیض سبحان
چه زیبا منجلی شد «عید قربان»

.

بگذر از فرزند و جان و مال خویش
تا خلیل اللّه ِ دورانت کنند
سَر بِنه بر کف، برو در کوی دوست
تا چو اسماعیل، قربانت کنند

.

خواهی که تو را کعبه کند استقبال
مایی و منی را به منا قربان کن

.

خوشا «ذی‌الحجه» روز عید قربان
شروع داستان عشق و ایمان

.

عید قربان، یعنى فدا کردن همه «عزیزها» در آستان «عزیزترین»، و گذشتن از همه وابستگى ها به عشق مهربان ترین.

.

عید قربان، جلوه‌گاه تعبد و تسلیم ابراهیمیان حنیف است و فصل قرب مسلمانان به خداوند در سایه عبودیت.

.

عید قربان، عید فداکارى، ایثار، قربانى، اخلاص و عشق و بندگى، مبارک باد!

.

عید قربان، یادآور زیباترین نمونه تعبد انسان در برابر خداوند متعال است.

.

عید قربان، بالاترین نقطه اى است که اوج مقام بشر تعیین مى شود و تا ابد، درجه ایمان با همان نقطه سنجیده مى گردد.

.

عید قربان، عید شرافت بنى آدم است و کرامت انسانى اش؛ جشن رها شدن از قید پدرانى است که جان فرزند خویش را نذر قربان گاه ها مى کردند.

.

عید قربان، سرآغاز حکومت توحید است و تولد ایمان و مرگ تردید.

.

عید قربان، نقطه عطف آزادى است در تاریخ اسارت ها و بردگى هایى که بر انسان تحمیل شده بود.

.

عید قربان، عید سربلند بیرون آمدن از امتحان عبودیت است.

.

عید قربان روز رها شدن از تعلقات دنیوی و رهایى از هر آنچه غیر خدایى است.

.

مبارک باد عید قربان، نماد بزرگ ترین جشن رهایى انسان از وسوسه هاى ابلیس.

.

همزمان با عید قربان دلت را قربانی محبت ،عشق ،صمیمیت و مهربانی من کن .

.

همیشه آرزو داشتم جگرتو بخورم و الان خیلی خوشحالم. چون فردا دیگه به آرزوم میرسم.

.

این روزا خیلی مواظب خودت باش
, جونت در خطره, ممکنه سرت رو ببرن،
این اس ام اس رو برای گوسفندای دیگه هم بفرست
, پیشاپیش عید قربان مبارک

.

چند روز دیگه بیشتر زنده نیستی،
از فرصتی که داری
لذت ببر گوسفند عزیز، پیشاپیش فرا رسیدن
عید قربان رو بهت تسلیت می گم

.

این دو سه روز رو رژیم بگیر تا لاغر شی که انتخابت نکنن! اینو به بقیه گله هم بگو.
عید قربان پیشاپیش مبارک

.

عید قربان نزدیکه، این جماعت براشون گاو و گوسفند فرقی نمی کنه… نگرانتم!

.

عید قربان نزدیک است تا می تونی علف بخور قیمتت بره بالا

.

عید قربون پارسال که در رفتی امسال چیکار می خوای بکنی؟

.

اگر زنده ای sms بده (طرح آمار گیری از بازماندگان عید قربان)

.

عید سعید قربان لغو شد ! ( ستاد روحیه دهی به گوسفندان )

.

بهت تبریک میگم ، کاری که تو کردی واقعا شاهکار بود .خیلی حرفه ای هستی، هیچکی فکرشو نمیکرد بتونی دیروز از زیر تیغ فرار کنی تو باعث افتخار بقیه گوسفندایی!

.

عید قربان ، پر شکوهترین ایثار و زیباترین جلوه ی تعبد در برابر خالق یکتا بر شما مبارک

.

نام نویسی جهت اعزام فوری به حج تمتع امسال شروع شده است جهت اقدام به دفتر تهیه و توزیع چهار پایان جهت ذبح در عید قربان اقدام فرمائید !!!

.

یک شاخه گل سپید تقدیم تو باد .. رقصیدن برگ بید تقدیم تو باد .. تنها دل تنگیست سرمایه ی من .. آن هم شب پاک عید تقدیم تو باد .. عید مبارک

 

 

 

 

زندگی‌تان به زیبایی گلستان ابراهیم و پاکی چشمه زمزم

 

 


ادامه مطلب



[ دوشنبه 22 شهریور 1395  ] [ 10:28 AM ] [ احمد ]
نظرات 0

 

ایران مطلب*

منشور اخلاقی امام علی علیه السلام برای کارمندان و کارگزاران

 

در اسلام، منزلت اجتماعی به عنوان موهبت و امانت الهی در اختیار کارمندان قرار می گیرد تا برای رفع محرومیت ها و گرفتاری ها از امور جامعه به کار گرفته شود. ازاین رو، امام علی علیه
 
منشور اخلاقی،کارمندان
نظام اسلامی همواره نیازمند کارمندان و کارگزارانی است که در برابر زرق و برق دنیا نلغزند

در اسلام، منزلت اجتماعی به عنوان موهبت و امانت الهی در اختیار کارمندان قرار می گیرد تا برای رفع محرومیت ها و گرفتاری ها از امور جامعه به کار گرفته شود. ازاین رو، امام علی علیه السلام به یکی از کارگزاران خود چنین می گوید: «کاری که به عهده توست، طعمه نیست، امانتی است که بر گردنت نهاده اند.» بنابراین، اگر کارمندان و کارگزاران نظام اسلامی با انگیزه های الهی، امانت داری و خدمت رسانی به مردم در جایگاه خود قرار گرفته اند، باید شکرگزار پروردگار بزرگ باشند؛ زیرا در جایگاهی هستند که می توانند خاطری را شاد کنند، غمی را بزدایند، بی پناهی را پناه دهند و مظلومی را یاور باشند و به این ترتیب، زمینه رشد و تعالی خود را فراهم سازند. رسول خدا صلی الله علیه و آله در این باره می فرماید: «وقتی خداوند برای بنده ای نیکی خواهد، حاجت مردم را در دست او قرار می دهد».


ویژگی های لازم برای گزینش کارمندانتقوانظام اسلامی همواره نیازمند کارمندان و کارگزارانی است که در برابر زرق و برق دنیا نلغزند و در دام آلودگی ها گرفتار نشوند. بی شک، تنها قدرتی که چنین نیروی بازدارنده ای را ایجاد می کند، تقواست. به سبب اهمیت بسیار تقوا در اسلام، پیشوایان معصوم علیهم السلام آن را عامل مهمی در گزینش کارمندان دانسته و همواره به این صفت اخلاقی پسندیده سفارش کرده اند. از جمله وقتی رسول خدا صلی الله علیه و آله معاذ بن جبل را به یمن می فرستاد، به او فرمود: «وَ اوُصیکَ بِتَقوَی اللّه؛ تو را به پرهیزکاری سفارش می کنم».


خیرخواهی درباره مردمامام علی علیه السلام در نامه ای به مردم مصر، یکی از دلایل انتخاب مالک اشتر را به زمام داری آن دیار، خیرخواهی او می داند و می فرماید:«مردم مصر! من شما را بر خود برگزیدم و او را برای شما فرستادم؛ زیرا او را خیرخواه شما دیدم.» اهمیت خیرخواهی از آن روست که کارمند خیرخواه، همواره در پی صلاح و عزت افراد جامعه است و ذلت و حقارت آنها را تحمیل نمی کند؛ زیرا نگاه او به هم نوع، به گونه ای است که از سربلندی شان، خرسند و از خواری آنها اندوهگین می شود. به همین سبب، از سر خیرخواهی، از هر نوع فداکاری برای تأمین رفاه و سعادت جامعه دریغ نمی ورزد.


مسئولیت پذیریدر نظام توحیدی اسلام، مسئولیت پذیری، اصلی است که در زمینه اخلاق اداری به فرد کارمند و فعالیت هایش سمت و سو می دهد و او را از فرو غلتیدن در مسیر کژی ها و نادرستی ها باز می دارد. در واقع، کمال آدمی در مسئولیت پذیری اوست. بی شک، هر اندازه در این زمینه سستی ورزد، تباهی در کارش بیشتر خواهد بود و هر اندازه مسئولیت پذیری بهتری داشته باشد، به کمال بیشتری خواهد رسید. ازاین رو، بهتر است در گزینش کارمندان، به افرادی مسئولیت داده شود که از هر نظر آماده پاسخ گویی به تصمیم ها و عملکردهای خود هستند و در پی توجیه و فرافکنی تصمیم ها و عملکردهای نادرست خود نیستند یا مسئولیت خود را به دیگران نمی سپارند.


راه کارهای اصلاحیآزمون پیش از گزینشدر هر مسئله، علاج واقعه را پیش از وقوع باید کرد. بی شک، اگر پیش از به کارگیری کارمندان، بکوشیم آنها را با معیارهایی اسلامی انتخاب کنیم، مشکلات اخلاقی یا تخلفات اداری کمتر پدید می آید. یکی از این معیارها، آزمون پیش از انتخاب است که امام علی علیه السلام آن را به مالک اشتر چنین یادآور می شود: «در امور کارمندانت بیندیش و پس از آزمایش، به کارشان بگمار و با میل شخصی و بدون مشورت با دیگران، آنان را به کارهای مختلف وادار مکن؛ زیرا نوعی ستمگری و خیانت است».


تأمین نیازهای اساسی کارمنداندر اسلام، برآورده کردن نیازهای اساسی کارمندان، به ویژه نیازهای مالی و اقتصادی، از وظایف اصلی حکومت است، چنان که امیرمؤمنان علی علیه السلام این وظیفه را پس از ویژگی هایی که برای انتخاب کارمند برمی شمرد، از وظایف حکومت می داند و می فرماید: «روزی فراوان بر آنان ارزانی دار که با گرفتن حقوق کافی در اصلاح خود بیشتر می کوشند و با بی نیازی، به اموال بیت المال دست نمی زنند و اتمام حجتی است بر آنان اگر فرمانت را نپذیرفتند یا در امانت خیانت کنند.» احساس رضایت در کارمند زمانی به وجود خواهد آمد که افزون بر نیازهای اقتصادی، به نیازهای روحی و روانی او توجه شود. این دسته از نیازها می تواند شامل نیاز به قدردانی، برخورد عادلانه، امنیت شغلی، دست مزد خوب، امکان ترفیع، وفاداری از طرف سرپرست و مانند آن باشد. تا زمانی که نیازهای روحی ـ روانی کارمندان برآورده نشود، هرگز به طور کامل درباره سازمان مربوط، احساس تعهد نخواهند کرد و شور و شوق لازم را برای این فعالیت نخواهند داشت.


نظارتنظارت در اسلام، یکی از روش هایی است که برای تربیت کارمندان و کارگزاران به کار گرفته می شود؛ زیرا قدرت، همواره میل به اقتدارطلبی و تمامیت خواهی را تقویت می کند و هر انسانی جز معصوم، همواره در معرض وسوسه های قدرت قرار می گیرد. از سوی دیگر، در تربیت، همیشه نمی توان به پند و اندرز بسنده کرد. ازاین رو، برای تربیت از شیوه نظارت با انواع گوناگون آن می توان بهره گرفت. امام علی علیه السلام در عهدنامه مالک اشتر، لزوم نظارت بر امور کارمندان را چنین یادآور می شود: «رفتار کارمندانت را بررسی کن. ناظرانی راست گو و وفاپیشه بر آنان بگمار که مراقبت و بازرسی پنهانی تو از کار آنان، سبب امانت داری و مهربانی آنها با رعیت خواهد بود».


منشور اخلاقی امام علی علیه السلام برای کارمندان و کارگزاران

1. نگهبان نفس خویش باش؛2. از سلام و تعارف و مهربانی به مردم کوتاهی مکن؛3. پر و بالت را برای مردم بگستران و با مردم گشاده روی و مهربان باش؛4. کاری که بر دوش توست طعمه نیست، امانتی است که بر دوشت نهاده اند؛5. بالاتر از خود را فرمان ببر، تا پایین تر از تو فرمانبردارت باشد؛6. کار هر روز را در همان روز انجام ده؛ زیرا هر روز، کاری مخصوص به خود دارد؛7. بکوش تا هر کاری را در جای خود و زمان مخصوص به خود انجام دهی؛8. با خدا، مردم و خویشاوندان انصاف را رعایت کن؛9. هرگز به خدمت هایی که انجام دادی، بر مردم منت مگذار؛10. در وعده ای که به مردم دادی، خلف وعده مکن؛11. هرگز نیکوکار و بدکار را در نظرت یکسان قرار مده؛12. از همکاران نزدیکت سخت مراقبت کن؛13. از حوادث گذشته تاریخ، برای آینده عبرت بگیر.


منبع:portal.anhar.ir

 

 


ادامه مطلب



[ دوشنبه 22 شهریور 1395  ] [ 10:27 AM ] [ احمد ]
نظرات 0

 

گلچین بهترین اس ام اس های تبریک عید قربان
 

 

 

 

متن های زیبا برای تبریک عید قربان

۞ اس ام اس تبریک عید قربان ۞

ز اسماعیل جان تا نگذری مانند ابراهیم
به کعبه رفتنت تنها نماید شاد شیطان را
کسی کو روز قربان، غیر خود را می کند قربان
نفهمیده است هرگز معنی و مفهوم قربان را

۞ اس ام اس تبریک عید قربان ۞

عید قربان، عید شرافت بنی آدم است و کرامت انسانی اش؛

جشن رها شدن از قید پدرانی است

که جان فرزند خویش را نذر قربان گاه ها می کردند.

۞ اس ام اس تبریک عید قربان ۞

 

عید قربان است ای یاران گل افشانی کنید

در منای دل وقوف از حج روحانی کنید

تا نیفتاده است جان در پنجۀ گرگ هوا
گوسفند نفس را گیرید و قربانی کنید

۞ اس ام اس تبریک عید قربان ۞

بر پیکر عالم وجود جان آمد / صد شکر که امتحان به پایان آمد

از لطف خداوند خلیل الرحمن / یک عید بزرگ به نام قربان آمد . . .

۞ اس ام اس تبریک عید قربان ۞

عید قربان که پس از وقوف در عرفات و مشعر و منا فرا مى رسد

عید رهایى از تعلقات است. رهایى از هر آنچه غیرخدایى است

در این روز، اسماعیل وجود را، یعنى هر آنچه بدان دلبستگى دنیوى پیدا کردیم

قربانى کنیم تا سبکبال شویم.

۞ اس ام اس تبریک عید قربان ۞

ای منای معرفت دل هایتان
روی جانان شمع محفل هایتان
در هوالهو خویش را فانی کنید
عید قربان است قربانی کنید

۞ اس ام اس تبریک عید قربان ۞

عید قربان است یـا عیـد عنایـات خداست
عید عشق و عیـد ایثار و مناجات و دعاست
ذات حق با میهمـانانش گرفتـه جشن عیـد
مرکـز ایـن جشـن نورانـی بیابـان منـاست

۞ اس ام اس تبریک عید قربان ۞

عیدقربان، جشن رهیدگی از اسارت نفس

و شکوفایی ایمان و یقین بر همه ابراهیمیان مبارک باد.

۞ اس ام اس تبریک عید قربان ۞

نزول فیض رب العالمین است
حلول «عید قربان» در زمین است

 

۞ اس ام اس تبریک عید قربان ۞

می برند حاجیان برای خدا چارپایی به رسم قربانی
یاد آن ساعتی که ابراهیم ز پسر میگذشت عرفانی
تو ز احساس یک پدر ای دوست در چنین لحظه ای چه میدانی
عشق آنجا چقدر جدّی بود و خدا بود و یار و مهمانی

۞ اس ام اس تبریک عید قربان ۞

عید اضحی رسم و آئین خلیل آزرست
بعد آن ،عید غدیر، روز ولای حیدر است
عید قربان و پیشاپیش عید سعید غدیر مبارک

۞ اس ام اس تبریک عید قربان ۞

عید قربان با نماز و عبادتش، با ذکر و دعایش،

با قربانی و صدقات و احسانش، بستری برای جاری ساختن مفهوم عبودیت و بندگی است .

۞ اس ام اس تبریک عید قربان ۞

۞ اس ام اس تبریک عید قربان ۞

نشانم ده صراط روشنم را / خودم را، باورم را، بودنم را

خداوندا من از نسل خلیلم / به قربانگاه می آرم «منم» را

قربان، عید سر سپردگی و بندگی مبارک

۞ اس ام اس تبریک عید قربان ۞

خدایا قسمت می دهم هر لحظه کمکم کنی تا نفسم را

به قربانگاه درگاهت عرضه کنم و تو قربانی شدن و نلرزیدن و نلغزیدن را عنایت فرما

عید سعید قربان مبارک

۞ اس ام اس تبریک عید قربان ۞

بگذر از فرزند و جان و مال خویش
تا خلیل اللّه ِ دورانت کنند
سَر بِنه بر کف، برو در کوی دوست
تا چو اسماعیل، قربانت کنند

۞ اس ام اس تبریک عید قربان ۞

عید قربان آمده ای دوستان شادی کنید
یادی از پیغمبر توحید و آزادی کنید
او که در راه خدا از مال و فرزندش گذشت
با تبر بت های جهل و خودپرستی را شکست
بنده ی پاک خدا و پیرو الله شد
نامش ابراهیم بود اما خلیل الله شد

۞ اس ام اس تبریک عید قربان ۞

عید قربان، یعنی فدا کردن همه «عزیزها» در آستان «عزیزترین»،

و گذشتن از همه وابستگی ها به عشق مهربان ترین.

۞ اس ام اس تبریک عید قربان ۞

عید قربان، یادآور زیباترین نمونه تعبد انسان در برابر خداوند متعال است.

۞ اس ام اس تبریک عید قربان ۞

عید قربان، بالاترین نقطه ای است که اوج مقام بشر تعیین می شود و تا ابد،

درجه ایمان با همان نقطه سنجیده می گردد.

۞ اس ام اس تبریک عید قربان ۞

دل سفر کن در منا و عید قربان را ببین
چشمه‌های نور و شور آن بیابان را ببین
گوسفند نفس را با تیغ تقوی سر ببر
پای تا سر جان شو و رخسار جانان را ببین

۞ اس ام اس تبریک عید قربان ۞

عید سعید «قربان»، جشن «تقرب» عاشقان حق مبارک.

۞ اس ام اس تبریک عید قربان ۞

عید قربان، عید شرافت بنی آدم است و کرامت انسانی اش؛

جشن رها شدن از قید پدرانی است که جان فرزند خویش را نذر قربان گاه ها می کردند.

۞ اس ام اس تبریک عید قربان ۞

۞ اس ام اس تبریک عید قربان ۞

مبارک باد عید قربان، نماد بزرگ ترین

جشن رهایى انسان از وسوسه هاى ابلیس.

۞ اس ام اس تبریک عید قربان ۞

عید قربان، سرآغاز حکومت توحید است و تولد ایمان و مرگ تردید

۞ اس ام اس تبریک عید قربان ۞

عید قربان روز رها شدن از تعلقات دنیوی و رهایی از هر آنچه غیر خدایی است.

۞ اس ام اس تبریک عید قربان ۞

عید قربان، یادآور زیباترین نمونه تعبد انسان در برابر خداوند متعال است.

۞ اس ام اس تبریک عید قربان ۞

زندگی‌تان به زیبایی گلستان ابراهیم و پاکی چشمه زمزم

 

گلچین زیباترین کارت پستال های تبریک عید قربان

 

 

 

 

 

 

بازدید : 0
 
[ دوشنبه 22 شهريور 1395 ] [ 10:17 ] [ soltanvali ]
[ ]

اس ام اس عید قربان

 

اس ام اس عید قربان ، عید قربان
مجموعه ای از جذاب و زیبا از اس ام اس های مناسبتی برای عید سعید قربان 93 را در سری پیامک های عید قربان سایت نمناک ملاحظه می فرمائید.
بازدید : 6,196 نفر

اس ام اس و اشعار با موضوع عید قربان 93

عید سعید قربان

در موعود نگاه زیبایت ، اسماعیل شده ام

که قربانی چشم های روشنت باشم

بگو کدام قربانگاه را برای آخرین نفسم برگزیده ای

ای خلیل من !

*** اس ام اس عید قربان***

بر پیکر عالم وجود جان آمد / صد شکر که امتحان به پایان آمد

از لطف خداوند خلیل الرحمن / یک عید بزرگ به نام قربان آمد . . .

*** اس ام اس عید قربان***

نشانم ده صراط روشنم را / خودم را، باورم را، بودنم را

خداوندا من از نسل خلیلم / به قربانگاه می آرم «منم» را

قربان، عید سر سپردگی و بندگی مبارک

*** اس ام اس عید قربان***

خدایا قسمت می دهم هر لحظه کمکم کنی تا نفسم را

به قربانگاه درگاهت عرضه کنم و تو قربانی شدن و نلرزیدن و نلغزیدن را عنایت فرما

عید سعید قربان مبارک

*** اس ام اس عید قربان***

عید قربان ، پر شکوهترین ایثار و زیباترین جلوه ی تعبد در برابر خالق یکتا بر شما مبارک

*** اس ام اس عید قربان***

روز اوج بندگی و تجلی ایثار ابراهیمی مبارک

*** اس ام اس عید قربان***

و ابراهیم، اسماعیلش را قربانی کرد… و حسین، اکبرش و اصغرش و قاسمش و عباسش و همه چیزش را … عید قربان مبارک.

*** اس ام اس عید قربان***

نگارا عید قربان است قربانت شوم یا نه ؟ / نگفتی یک دمی آیا که مهمانت شوم یانه ؟ برای طوف کویت جامه احرام بر بستم / گدای دوره گرد گوشه خوانت شوم یانه ؟

*** اس ام اس عید قربان***

عید قربان گرچه آیین خلیل آزر است / ملت اسلام را امروز زیب و زیور است حبّذا عیدى که سرخ از خون قربانى او / گونه اسلام و روى ملت پیغمبر است . . .

 

عید قربان بر عاشقان مبارک

*** اس ام اس عید قربان***

بگذر از فرزند و جان و مال خویش / تا خلیل اللّه ِ دورانت کنند سَر بِنه بر کف، برو در کوی دوست / تا چو اسماعیل، قربانت کنند . . .

*** اس ام اس عید قربان***

عید شرافت بنى آدم است و کرامت انسانى اش جشن رها شدن از قید پدرانى است که جان فرزند خویش را نذر قربان گاه ها مى کردند . . .

*** اس ام اس عید قربان***

عید قربان، عید فداکارى، ایثار، قربانى، اخلاص و عشق و بندگى، مبارک باد . . .

*** اس ام اس عید قربان***

جلوه گاه تعبد و تسلیم ابراهیمیان حنیف است و فصل قرب مسلمانان به خداوند در سایه عبودیت . . .

عید قربان، یعنى فدا کردن همه «عزیزها» در آستان «عزیزترین» و گذشتن از همه وابستگى ها به عشق مهربان ترین . . .

*** اس ام اس عید قربان***

ز اسماعیل جان تا نگذری مانند ابراهیم / به کعبه رفتنت تنها نماید شاد شیطان را کسی کو روز قربان، غیر خود را می کند قربان / نفهمیده است هرگز معنی و مفهوم قربان را . . .

*** اس ام اس عید قربان***

در موعود نگاه زیبایت ، اسماعیل شده ام

که قربانی پشم های روشنت باشم

بگو کدام قربانگاه را برای آخرین نفسم برگزیده ای

ای خلیل من !

*** اس ام اس عید قربان***

نشانم ده صراط روشنم را

خودم را، باورم را، بودنم را

خداوندا من از نسل خلیلم

به قربانگاه می آرم «منم» را

*** اس ام اس عید قربان***

خدایا قسمت می دهم هر لحظه کمکم کنی تا نفسم را

به قربانگاه درگاهت عرضه کنم

و تو قربانی شدن و نلرزیدن و نلغزیدن را عنایت فرما

*** اس ام اس عید قربان***

عید اضحی، رسم و آئین خلیل آزرست

بعد آن ،عید غدیر، روز ولای حیدر است

*** اس ام اس عید قربان***

قسم بلگال والشمس وضحاها / الک مبروک ذالحجه و ضحها / اذا ابراهیم روح ابنه ضحها / انا روحی الک تصبح ضحیه / عیدکم مبارک !!!

سوگند به کسی که گفت الشمس و ضحاها / برتومبارک باشد ذی حجه وعید قربان / اگر ابراهیم فرزندش راقربانی کرد / من روحم را برای تو قربانی میکنم / عیدقربان مبارک !!!

*** اس ام اس عید قربان***

عید قربان آمدومن هم شدم قربانیت

گرچه من دعوت ندارم آمدم مهمانیت

مفلسم آهی ندارم در بساطم ناگزیر

این دل صد پاره و چشمان تر ارزانیت . . .

*** اس ام اس عید قربان***

سربلندی ابراهیم آرامش اسماعیل امیدواری هاجرعطر عرفه وبرکت عید قربان را برایت ارزو دارم

*** اس ام اس عید قربان***

دستهارابرده ام بالاخدایم راصداکردم،نمیدانم چه میخواهی،ولی امشب برای تو،برای رفع غمهایت،برای قلب زیبایت،برای آرزوهایت،به درگاهش دعاکردم پیشاپیش:عیدسعیدقربان.مبارک

*** اس ام اس عید قربان***

سربلندی ابراهیم آرامش اسماعیل امیدواری هاجر عطر عرفه وبرکت عید قربان رابرایتان آرزومندم امیدوارم امروز غمهایت قربانی شادیهایت گردد.

*** اس ام اس عید قربان***

همیشه آرزو داشتم جیگرتو

بخورم و الان خیلی خوشحالم چون دارم دیگه به آرزوم میرسم !!

*** اس ام اس عید قربان***

همزمان با عید قربان دلت

را قربانی عشق , صمیمیت و مهربانی من کن !!!

*** اس ام اس عید قربان***

زندگی تان به زیبایی

گلستان ابراهیم و پاکی چشمه زمزم . . .

*** اس ام اس عید قربان***

تو را اینجاست اسماعیل در

جان

که خواهد کردش ابراهیم

قربان . . .

*** اس ام اس عید قربان***

همچو ابراهیم دیدم شکل

قربانی به خواب شکر الله بی عوض مقبول شد قربان من

اس ام اس عید قربان

52
منبع : گردآوری از گروه سرگرمی نمناک - /ص

 

 

 

 

بازدید : 0

ادامه مطلب



[ دوشنبه 22 شهریور 1395  ] [ 10:24 AM ] [ احمد ]
نظرات 0

 

 
کد خبر: ۶۳۰۰۲۶
تاریخ انتشار: ۲۱ شهريور ۱۳۹۵ - ۱۴:۳۷
 

عکس/ قربانی کردن شتر برای صدام در اردن

یک استاد بعثی در دانشگاه‌های اردن، تصمیم دارد امسال هم برای صدام دیکتاتور معدوم عراق شتر قربانی کند.
به گزارش مشرق: به نقل از روزنامه رای الیوم این استاد بعثی اردنی "فرح الربضی" نام دارد. روزنامه محلی "عمون" خاطرنشان کرد، این دهمین سال است که این استاد مسیحی اردنی، برای صدام شتر قربانی می‌کند.
الربضی، استاد کشاورزی دانشگاه "مؤته" در شهر "الکرک" در جنوب اردن است. شهر الکرک از پایگاه‌های عناصر حزب منحل بعث عراق، در اردن است.
اعلام حمایت از حزب منحل بعث عراق و صدام در اردن موضوعی عادی است، و هرازگاهی خبرهای مختلفی درخصوص فعالیتهای بعثی ها در این کشور منتشر می شود.
بعثی‌ها، از مخالفان سرسخت دولت کنونی عراق هستند و همه تلاش خود را برای ضربه زدن به آن به کار گرفته‌اند.
 
منبع: العالم

 

 


ادامه مطلب



[ یک شنبه 21 شهریور 1395  ] [ 8:50 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
.: Weblog Themes By themzha :.

تعداد کل صفحات : 26 :: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 >

درباره وبلاگ


استان خراسان رضوی:شهرستان مشهدمقدس

آمار سايت
كل بازديدها : 4172393 نفر
تعداد نظرات : 49 عدد
تاريخ ايجاد وبلاگ : پنج شنبه 14 خرداد 1394  عدد
كل مطالب : 13380 عدد
آخرين بروز رساني : یک شنبه 3 فروردین 1399 
کد موزیک آنلاین برای وبگاه
امکانات وب