|
چشمه سلطان ولی کریز
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
|
![]() ![]() ![]() ![]() زمین در چرخش خویش، هفتمین بشارت را از آسمان برگرفت
و رداى سبز امامت را به دوش غنچه اى دیگر از باغ امامت انداخت
و همان هنگام، علوم گذشتگان و آیندگان، بر سینه نورانى اش روانه شد؛
چونان كه تصویر تمامى عالم در اقیانوس شفاف و زلالش نمایان شد.
یا موساى كاظم! میلاد تو، سرآغاز وزش موهبت الهى است.
آن هنگام كه خشم را فرو مى خورى،
وسوسه شیطان در برابر عظمت آدمى چه حقیر است!
شكیبایى تو، دل را مجذوب دردى مى كند
كه ابزار فرهیختگى روح است
و تو چه زیبا این مفهوم را معنا مى كردى!
كرامتت از بندگى محضى است كه
در سایه سار صبر خویش، تقدیم دوست كردى.
مبارك است ظهور روشنى ات در عبور زمان؛
در ضریح خیال مؤمنین. خورشید هفتم!
تولد تو، شكفتن باغ سبز تقرّب در كویر خشكیده زمین است.
![]()
سلام بر تو که نور فروزان هدایتی.
سلام بر تو؛ سلام بر شبی که قدمهایِ بهشتیات را
بر سنگفرش کوچههای مدینه گذاشتی
و با تبسم شیرینت، تمامِ «ابواء» را غرق در شادمانی کردی.
آمدی؛ از سمتِ روزنههایِ امید و شکوفا کردی همه غنچههایِ توحید را،
تا بوستانِ حوایج را از عنایتت بیارایی
و حاجتهایِ عاشقانت را قرین اجابت نمایی.
ای کاظمترین بنده خدا، ای باب الحوایج!
دستهای نوازشگرت را بر سرهامان فرود آر
که دیری ست بر ضریحِ طلاییات دخیل بستهایم.
ای عبد صالح! هنوز ترنّمِ نیازهای شبانهات
از لبهایِ فرشتگان میتراود و نسیمِ اخلاصت،
کوچه پس کوچههای کاهگلی «ابواء» را مینوازد.
یا باب الحوایج!
مگر میشود به سوی دریا نگریست و شوقِ لحظههای توفانی را نداشت؟
مگر میشود به زیارتِ آفتاب رفت و مشتاق پرتوهای طلاییاش نشد؟!
آفرین به دامان پاک خاتون لحظههای نیایش،
که تو را در آغوش فشرد و بر کرامتِ والایت مرحبا گفت!
شبهای مدینه با مناجات عاشقانه تو، آهنگِ توحید مینوازند
و زندان هارون و کوچههای مدینه،
با گلخندهایِ صبورانهات آوایِ استقامت سر میدهند.
سلام بر سجاده معطّر تو که مشام فرشتگان را میآشوبد.
![]()
پیك شادى به ترنُّم خبرى آوردست
خبر از خسروِ فرخنده فرى آوردست
بلبل گلشن رحمت دهد این مژده ز شوق
گلبُن صادق عترت ثمرى آوردست
نخل ایمان محبان ولایت زشعف
شدشكوفا و برآن برگ و بَرى آوردست
ازطراوت چمن حُسن و مَلاحت نازد
برجِنان زانكه گل بارورى آوردست
طور عصمت به تجلّى شد و سرشار سرور
كه زنور رخ موسى قمرى آورد است
مِهر و مَه واله وشیداى جمالش زیرا
آیت كوثرسرمد پسرى آورداست
كاظم آل نبى موسىِ طور علوى
باخود از لطف خدا خوش سیَرى آوردست
هفتم ماه صفرآمدو ازلطف خدا
تاكند هدیه به صادق گُهرى آوردست
نه فقط روى زمین بلكه بُود هر دوجهان
مستِ آن باغ كه باخود شجرى آوردست
هفتمین حجت حق باب حوائج موسى
شیعه رابَهرشفاعت خبرى آوردست
تاكندسِیر جمالش همه دَم روح «امین»
بَهر پرواز بر اوبال و پرى آوردست
شاعر : حاج رضا فلاح (امین)
![]() ![]() امشب، زیباترین گل
از گلستان مهربانى و عطوفت شكوفا مى شود.
گل بى خار كه رایحه دلانگیز مهربانى
با خلق را به مشام جان مى رساند.
گلى كه هیچگاه رخ در نقاب خشم نكشید
و شمیم روحفزاى عفو و گذشت را در فضاى دلها پراكند.
![]() دل را به دسته گلهاى انتظار آذین مى بندیم
وچشم به راه مولود فضیلتها
و سرمشق دفتر عارفان و سالكان،
امام موسى كاظم علیهالسلام مى نشینیم
و ندا سر مى دهیم:
اى سرمشق مقاومت و صبورى!
ى اسطوره پرشكوه و هارونشكن!
اى مهربان! خوش آمدى.
![]() خجسته میلاد هفتمین خورشید هدایت ،هفتمین گل بوستان امامت و ولایت
امام صبر وشکیبائی ،باب الحوائج ، حضرت امام موسی کاظم علیه السلام
برشیعیان و شیفتگان خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام مبارک باد
![]() پیک سعادت داد این بشارت
تابیده هفتم مهر ولایت
آمد این مژده از حى تبارک
میلاد موسى بن جعفر مبارک
عیدولادت امام شکیبایی برشما مبارک باد
![]() زمین را از صفا زیور ببندید
به اوج آسمان اختر ببندید
به مژگان خاک این ره را زدایید
بر آن بال ملائک را گشایید
میلاد کاظم آل محمد (ص) مبارک باد
![]() مژده ى میلاد تو، نفحه ى باد صباست
رایحه ى یاد تو با دل ما آشناست
آمدى و باب هر حاجت دلها شدى
باب حوائج تویى، نام تو ذکر خداست
میلاد نور مبارک
![]() مژده ای دل که شب میلاد کاظم آمده
فاطمه بر دیدن موسی بن جعفرآمده
کاظمین امشب چراغان ازوجود کاظم است
خانه ی صادق چراغان از حضور کاظم است
ولادت هفتمین کشتی نجات و هدایت مبارک باد
![]() ![]() ![]()
ادامه مطلب اي که سر تا به پا صفائي تو
گل گلزار مصطفائي تو
همه ي کائنات ميدانند
هفتمين حجت خدايي تو
چشمه جود و رحمت و کرمي
گوهر بحر کبريائي تو
مالک يک جهان دل همه اي
بس که محبوب و دلربائي تو
اي طبيب دل همه ياران
که به درد همه دوائي تو
شاد شد از قدوم تو هستي
اي که غم خوار ما سوائي تو
هر کسي ديد چهره ات را گفت
آيت شمس و والضحائي تو
اي که آئينه ي پر از نوري
کعبه ي عشق و حق نمائي تو
آمدم با بضاعت مزجات
که فرستم به مقدمت صلوات
به خدا جز خدا گواهي نيست
که مرا جز تو تکيه گاهي نيست
اي پناه همه پناهم بخش
که به غير از درت پناهي نيست
جز فروغ محبت و کرمت
شب ما را دگر پگاهي نيست
گر چه در آستان احسانت
مثل من عبد روسياهي نيست
به نگاه تو جان دهم اي دوست
در بساطم اگر که آهي نيست
گه ميلاد تو مرا عيدي
هيچ چيزي به از نگاهي نيست
اي که در آسمان دانش و علم
بهتر از جلوهي تو ماهي نيست
آگهم من که سوي قرب خدا
غير راه تو هيچ راهي نيست
آمدم با بضاعت مزجات
که فرستم به مقدمت صلوات
هر چه گويم به مدحت تو کم است
عاجز از وصف و مدح تو قلم است
ديگر از حق چه نعمتي طلبم
که ولاي تو بهترين نعم است
هر که مسکين آستان تو شد
نزد خلق و خداي محترم است
کار ما شد گدائي از در تو
عادت و خوي و خلق تو کرم است
گر چه دور از حريم تو هستيم
دل ما چون کبوتر حرم است
اي که درياي سينهات زازل
منبع علم و بينش و حکم است
جز خدا هر که مدح تو گويد
به خداوندي خدا که کم است
تو گل بوستان عشقي و من
که دلم همچو غنچه سر بهم است
آمدم با بضاعت مزجات
که فرستم به مقدمت صلوات
***
تنها نه بهشت روي تو ديدن داشت
عطر خوش انفاس تو بوئيدن داشت
بوسيد اگر تو را امام صادق
گلبوسه ز رخساره ي تو چيدن داشت
شاعر:سيد هاشم وفائي
ادامه مطلب
بر در دروازه ی حاجات دل
دست طلب به سوی او روز و شام
دیده ببندد همه دم به راهش جان بدهد بر سر یک نگاهش
بر در میخانه گدایی رواست
دل به طهورای ولایت برید حاجت خود به باب حاجت برید
ز کاظمینش که ندیدم بسی
یوسف زهرا که به زندان شدی
به کاظمین تو اسیرم اسیر جان رضا بیا و دستم بگیر
مژده ی میلاد تو، نفحه ی باد صباست
آمد این مژده از حى تبارک
آن درگهى که پایهاش از عرش برتر است
حضرت موسی بن جعفر رهبر راه ولاست
بزم مارا باز آمد عالم آرایى دگر
شده دل وادى سینا به تجلاى موسى
سر زد مهى زیبا از نسل کوثر
ماه مدینه شمع جمع هستى
داده خداوند جلى
سلام بر تو که نیازمندان را باب الحوائجی.
امام هفتم ما فرمودند: «هر کس می خواهد قوی ترین مردم باشد، بر خدا تکیه کند».
امام موسی کاظم:سه چیز تباهى مىآورد: پیمان شکنى، رها کردن سنّت و جدا شدن از جماعت.
امام موسی کاظم:خیر برسان و سخن نیک بگو و سست رأى و فرمانبرِ هر کس مباش
زمین را از صفا زیور ببندید
از این تک گل دل صحرا بهارى ست
هزاران یوسف زیباى کنعان
اگرچه برهمه عالم امیراست
مبند او را به زنجیرى ز بیداد
صادق آل نبى را داده حّى بى نیاز
اى صبا بر گو به زهرا دیده روشن چون خدا
یوسفى آمد که یوسف هم بود زندانیش
تا که در عالم به آقایى رساند شیعه را
چو اشک دیده ى عشاق حق، دلهامصفاشد
به روز هفتم ماه صفر در شهر پیغمبر
چه خورشیدى زمین و آسمان را کرده نورانى
در این فرخنده میلاد وصى هفتم طاها
حمیده مادر والامقام و ارجمنداو
به طواف حرم رفتم به هواى تو بودم
دل بیت الحرام عشق ز تو گیرد تمنا
دلم از کاظمین تو به خدا رونتابد
زیور آرا شد زمین تا عرش اعلى
بر امام منتظر بادا مبارک این ولادت منبع: ادامه مطلب
ذکر دوست بر در دروازه ى حاجات دلتا سحرم مست مناجات دل راز و نیاز دل ما ذکر دوست نیست کسى هر آنچه باشد از اوست دست طلب به سوى او روز و شام مسئلت از غیر جمالش حرام هر که اسیر بى قرار یار است به شوق او همیشه ره سپار است دیده ببندد همه دم به راهش جان بدهد بر سر یک نگاهش به سر رود به سوى جانانه اش تا که رسد بر در میخانه اش بر در میخانه گدایى رواست اگر که ساقى کرم مرتضاست ز مرتضى اگر کرم بخواهید اگر که لطف دم به دم بخواهید دل به طهوراى ولایت برید حاجت خود به باب حاجت برید نگویم این را که خدا عالم است باب حوائج به خدا کاظم است ز کاظمینش که ندیدم بسى نیامده به دست خالى کسى اگر که دستى برود به سویش نمى رسد مگر به آرزویش یوسف زهرا که به زندان شدى به قلب من همیشه مهمان شدى به کاظمین تو اسیرم اسیر جان رضا بیا و دستم بگیر یاد تو مژده ى میلاد تو، نفحه ى باد صباسترایحه ى یاد تو با دل ما آشناست آمدى و باب هر حاجت دلها شدى باب حوائج تویى، نام تو ذکر خداست عرش الهى اگر، جلوه گه حق بود بار گه ات کاظمین، خود حرم کبریاست قبله ى قدوسیان، کوى مصفاى تو نام دل آراى تو، کعبه ى حاجات ماست یوسف زهرایى و گوشه ى زندان و چاه کنج سیه چال تو، به غصه ات مبتلاست شادى میلاد تو، توأم اشک است و آه چون که غمین هر دل از کوفه و شام بلاست محفل مولودى ات، کرببلایى شده گوشه ى لبخند ما، همره اشک عزاست پابان بى قرارى زمین را از صفا زیور ببندیدبه اوج آسمان اختر ببندید به مژگان خاک این ره را زدایید بر آن بال ملائک را گشایید به اشک دیدگان ره را بشویید شمیم عشق را اینک ببویید که مى آید گلى از آسمان ها که مستش مى شود دلها و جان ها از این تک گل دل صحرا بهارى ست دگر پایان هجر و بى قرارى ست خریدار جمالش قدسیانند همیشه زائرش قدوسیانند ز صبرش در عجب درمانده ایوب ز اشک دیده اش وامانده یعقوب هزاران یوسف زیباى کنعان خریدار رخ آن ماه تابان گل است و در دل زندان اعدا فتاده یوسف زهرایى ما اگرچه برهمه عالم امیراست ولى در چاه محنتها اسیر است بگو با آن دل بى رحم صیاد مبند او را به زنجیرى ز بیداد کبوتر را به زنجیرى نبندید به حال غربتش دیگر نخندید اگر بستید این زخم زبان چیست دگر دشنام او هرگز روانیست زنیدم تا زیانه هرچه آید ولى دشنام بر حیدر نشاید موسایى دگر بزم مارا باز آمد عالم آرایى دگرکز قدومش بزم ما گردیده سینایى دگر قرنها بگذشته از موسى و شرح رود نیل آمده اینک به فتح نیل موسایى دگر صادق آل نبى را داده حّى بى نیاز از براى تشنگان علم، دریایى دگر گرچه زهرا را به عالم نیست همتایى، ولى شد حمیده با چنین فرزند،زهرایى دگر اى صبا بر گو به زهرا دیده روشن چون خدا داده بر فرزند تو شمس دلارایى دگر گر که مریم مام یک عیسى بود، حق از کرم داده بعد از پنج عیسى بر تو عیسایى دگر از پى ترویج دین و حفظ قرآن مجید هادى ما در طریقت گشته مولایى دگر تاجهان مرده را زانفاس گرمش جان دهد زد قدم دراین جهان اینک مسیحایى دگر یوسفى آمد که یوسف هم بود زندانیش زانکه زندان رفتن او راست معنایى دگر تا کنداز ریشه بنیاد بنى العباس را زد قدم امروز انسان ساز فردایى دگر تا که در عالم به آقایى رساند شیعه را حق به آقایى خود آورده آقایى دگر غیر آل للَّه ما را نیست در محشر شفیع از در دربار آنان پس مرو جایى دگر در جزا برگ عبور ما به امضاءبسته است معتبر جز مهر آنان نیست امضایى دگر گر به تیغى بند بند شیعه را سازى جدا در سرش جز عشق آنان نیست سودایى دگر شعر من ران ملخ هست ومن (ژولیده) مور غیر اینم بر سلیمان نیست کالایى دگر ژولیده نشابورى ماه پر فروغ چو اشک دیده ى عشاق حق، دلهامصفاشدقلوب شیعیان از روشنى چون طور سیناشد اگر بینى فضاى آفرینش گشته عطر آگین گل روى امام موسى کاظم شکوفا شد به روز هفتم ماه صفر در شهر پیغمبر جمال دیگرى از ذات پاک حق،هویدا شد قدم زد در جهان مولاى عالم موسى جعفر که از یمن قدومش، غرق زیور، عرش اعلاشد چه خورشیدى زمین و آسمان را کرده نورانى چه ماه پر فروغى در سپهر مجد،پیداشد ز چرخ چارمین با موکب عزّو شرف امشب پى عرض ادب سوى زمین نازل مسیحا شد نه تنها دیده ى آل محمّد شد به او روشن که چشم چرخ پیر از دیدن آن ماه، بینا شد در این فرخنده میلاد وصى هفتم طاها نزول رحمت بى منتها ذات یکتا شد نه تنها آشنایانش،که در سر تا سر گیتى هر آن کس واقف از اوصاف او گردیدشیدا شد حمیده مادر والامقام و ارجمنداو بنازد زان که او هم مادر فرزند زهراشد به پاس مقدمش از جانب ربّ غفور امشب براى دوستدارانش، برات عفو،امضاءشد به آن باب الحوائج (ملتجى) شد هر گرفتارى یقین دارم که از کار و دلش هر عقده اى وا شد کنگره عرش برین مژده اى دل که به ماتاج سرى داد خداشب ما سوته دلان را سحرى داد خدا سجده شکر به جا آر که از رحمت خویش تیر جانسوز دعا را اثرى داد خدا شجرطیبه ى گلشن طاها را باز هم ثمر داده و هم برگ و برى داد خدا تا که اسلام قوى گردد و الحاد ضعیف صدف بحر ولارا گهرى داد خدا اى صبا فاطمه را مژده بده کز ره لطف صادق آل نبى را پسرى داد خدا ملک از کنگره ى عرش برین مژده دهد که به ما ناجى نیک و سیرى داد خدا بهر آزادى ابناء بشر باردگر به بشر رهبر فریادگرى داد خدا تا کندزیرو زبر کاخ ستم را اى دل مژده ى آیت فتح و ظفرى داد خدا تا به پرواز در آید به جهان طایر فکر امشب از شوق و شعف بال و پرى داد خدا شادمانم من ژولیده که از رحمت خود به من بى هنر امشب هنرى داد خدا ژولیده نیشابورى پیکر خسته اگر بر آید چو مرغى زپیکر خسته ام پرپرم سوى برگاه ى که باشد از عرش برتر به بارگاهى که در آن، هزار موسى بن عمران براى خدمت کندرو،به عرض حاجت زند در به بارگاهى که یوسف گرفته دست توسل بر آستانى که آن را گرفته یعقوب در بر خلیل را کعبه ى جان، ذبیح را قبله ى دل مسیح را بیت اقصى، کلیم را طور دیگر هزار داوود آنجا زبور برگرفته بر کف هزار عیسى بن مریم نهاده انجیل بر سر بریز هست خود از کف، بر آر نعلین از پا بیا چو موسى بن عمران به طور موسى بن جعفر امام ملک ولایت، چراغ راه هدایت محیط جود و عنایت، چراغ و چشم پیمبر امام کلّ اعاظم که کنیه ى اوست کاظم نظام را گشته ناظم، سپهر را بوده محور حدیث خلق خصالش، حکایت خلق احمد کلامى از کظم غیظش،روایت عفو داور مقام والاى او بین،نیاوابناى او بین هم اوست شش بحر را دُر، هم اویَم هفت گوهر ثناى او روح قرآن، ولاى او کل ایمان نداى او حکم احمد، عطاى او جود حیدر عجب نه گر ابن یقطین، به پاى جمالش افتد جمال، جمّال او را ز جان ببوسد مکرّر پیامى از اوست کافى که روح صد بشر حافى ز چنگ دیو هوسها زند به سوى خداپر درود بر خاندانش، سلام بر دود مانش تمامى دوستانش هماره تا صبح محشر به حبس در بسته طورش، به ازدواج افلاک نورش چه غم اگر خصم کورش،ندارد این نور باور نیاز آرد نیازش، نماز آرد نمازش شرار سوز و گدازش، گذشته از چرخ اخضر صبا بیاور غبارى زدامن کاظمین مگو کنم از شمیمش مشام جان را معطر دلم بود زائر او، نشسته بر حائر او مزار او راگرفته، چون جان پاکیزه در بر زحبس در بسته بخشد به خلق عالم رهایى به قعر زندان نهد پا ز اوج گردون فراتر تمام خلقت همیشه کنار خوان عطایش وجود هستى هماره به بحر وجودش شناور جعفر رسول زاده (آشفته ) صادق تبار شد باصفا خانه ى توحیدنور خدا در افق تابید شد با صفا خانه ى توحید ششم امام جان به قربانش یک گل شکفت از گلستانش شد باصفا خانه ى توحید نسل بتول آیت کوثر هفتم امام نسل پیغمبر شد باصفا خانه ى توحید موساى کاظم گل ایمان گلواژه ى معنى قرآن شد باصفا خانه ى توحید نور وجود گشته تابنده هستى زند بر رخش خنده شد باصفا خانه ى توحید صادق تبار حضرت کاظم زهرا نسب چون على عالم شد باصفا خانه ى توحید یک جرعه از جام احسانش شیرین کند کام یارانش شد باصفا خانه ى توحید میلاد او برهمه تبریک برمهدى فاطمه تبریک شد باصفا خانه ى توحید غلامرضا ساز گار(میثم) خورشید عشق سر زد مهى زیبا از نسل کوثرشد جلوه گر نور موسى بن جعفر بر گوش جان - هردم رسد- این زمزمه چشمت روشن - یا مولاتى - یا فاطمه تابنده خورشید عشق و عقیده امام صادق را فروغ دیده شد سیمایش - روشنگر - جانها همه چشمت روشن - یا مولاتى - یا فاطمه ماه مدینه شمع جمع هستى بر ما دهد درس یکتا پرستى هفتم وصى خاتم النبیین سلاله طاها و آل یاسین محبتش بر دیانت شد لازمه چشمت روشن - یا مولاتى - یا فاطمه منادى از سوى حىّ تبارک مژده دهد زین مولود مبارک گرامى دارد شیعه مقدمش را باشد دل را بانگ شادى با این نغمه شوید به آب دیده حرمش را چشمت روشن - یا مولاتى - یا فاطمه محمد موحدیان(یاسر) وادى سینا شده دل وادى سینا به تجلاى موسىکه کلیم خدا آید به تماشاى موسى معجز نور کرده ظهور مولا موسى بن جعفر به طواف حر م رفتم به هواى تو بودم همه جا با خیال تو به ولاى تو بودم کعبه ى من قبله ى من مولا موسى بن جعفر دل بیت الحرام عشق ز تو گیرد تمنا حجر الاسود هستى به تو دارد تولا مروه منا سعى و صفا مولا موسى بن جعفر چه لیاقت مرا مولا که کنى یک نگاهم منم آن عاشق مسکین که تو را از تو خواهم یک نفسم ازتو بسم مولا موسى بن جعفر دلم از کاظمین تو به خدا رونتابد نرود از سر کویت که به جز تو نیاید عشق منى جان به تنى مولا موسى بن جعفر تویى آن هفتمین مولا که ز هفت آسمانت ز ملک مى رسد تبریک به دل شیعیانت بر تو امام عرض سلام مولا موسى بن جعفر جعفر رسول زاده (آشفته ) نور هدى داده خداوند جلىحمیده را دسته گلى آمد موسى طور انّما روشن چشم رسول مصطفى صادق آل مرتضى چشم تو روشن ولى حق نور هدى چشم تو روشن مولود این هفتم ولى بادا مبارک بر على آمد موسى طور انما روشن چشم رسول مصطفى اى قائد ورهبر ما چشم تو روشن اى سایه ات بر سر ما چشم تو روشن شفیع محشر باشد این موسى بن جعفر باشد این آمد موسى طور انما روشن چشم رسول مصطفى اى حجت بن العسکرى چشم تو روشن اى آنکه ما را یاورى چشم تو روشن محمد آزادگان(واصل) جلوه ى دیگر چون گل گلزار صادق پرده از رخ برگرفتعالم از نور جمالش جلوه ى دیگر گرفت آفتاب صبح صادق آنکه از صبح ازل روشنى خورشید از آن ماه بلند اختر گرفت در مکنون پرورش چون یافت در مهد صدف شد حمیده خو چو خو، در دامن مادر گرفت موسى کاظم امام هفتمین نور خدا آنکه نور عارضش آفاق سرتاسر گرفت آنکه روشن از جمالش گشت آیات خدا وانکه رونق از کمالش شرع پیغمبر گرفت هم ادب رونق از آن گنجینه آداب یافت هم سخن زیور از آن کلک سخن گستر گرفت شد رها از بند محنت آنکه از صدق و صفا دامن باب الحوائج موسى جعفر گرفت از در باب الحوائج روى حاجت بر متاب زانکه فیضش چشمه از سر چشمه ى داور گرفت در صف محشر شفاعت یافت آنکو چون رسا دامن موسى بن جعفر در صف محشر گرفت قاسم رسا باب الحوائج در هفتم ماه صفر شد جلوگر ماهى منورتابیده نوراز طلعت موسى بن جعفر عالم شده نورانى از ماه جمالش گشته فضا خوشبو ز عطر بى مثالش دل گشته محو جلوه ى زیباى این سیمینه پیکر شهر مدینه شد زنور نورانى امشب موسى بن جعفر آمده مهمانى امشب بیت امام ششمین از این گهر بگرفته زیور خندد چو غنچه هر دم از شب تا سپیده بر دامن مام کرام خود حمیده لبخند شادى مى زند مادر براین یاس معطر باب الحوائج هفتمین گنج امامت بردوستان خویشتن دارد عنایت ما را بود در رنج و غم این مهر بان همراه ویاور احمد سمیع مهر ولایت پیک سعادتداد این بشارت (2) تابیده هفتم مهر ولایت آمد این مژده از حى تبارک (2) میلاد موسى بن جعفر مبارک مظهر الطاف داور آمد (2) هفتم وصى پیغمبر آمد شد شکوفا گل گلزار احمد(2) زیبا گل سر سبد محمد دارد مدینه سیماى شادى (2) این مژده بر لب دارد منادى میلاد میوه ى قلب بتول است (2) رشک جنت مدینه الرسول است واشد گل نور از نخله ى طور (2) شد آشکارا نور على نور عالم از مقدمش گردید روشن (2) یا مهدى یا مهد ى چشم تو روشن از هستیش هر بود و نبود است (2) میلاد شاه ملک وجود است آمد آن مظهر الطاف داور (2) فرزند فاطمه موسى بن جعفر احمد سمیع خورشید بی زوال روح مطهر تو، خورشید بی زوال استبا ظلمت و تباهی، همواره در جدال است ای شهسوار دلها، آقا امام کاظم غالب به خشم گشتی، ای روح پاک وصائم رسوا تو کردی ای شه ،بنیان ظلم هارون هفتم امام معصوم ، عالم به توست مدیون از تو خراب گشته ، بنیاد مکر و تزویر با خون سرخت ای شه ، فاتح شدی به شمشیر با صبر و استقامت ، آورده ای به زانو ظلم و شکنج جلاد، ای شهسوار مه رو تسلیم شد به نزدت ، ظلم و شکنجه و زجر ایوب از تو آموخت، درس نجابت و صبر ای کوه صبر و تقوی، مولی امام هفتم وای آنکه درگه تو ، باشد پناه مردم مولی غلامیم را، امضا نما همیشه تا من غلامیت را، سازم هماره پیشه آقا امام کاظم ، ای روح جاودانی در روز حشر مولی، امید شیعیانی جان شه خراسان ، دستم بگیر مولی تارو سفید گردم ، در روز حشر آقا محمدرضا کوزه گر کالجی امام و رهنما حضرت موسی بن جعفر علیهالسلام رهبر راه ولاستباطن نورانیاش آیینه ایزدنماست مطلع غیب الغیوب و مظهراللّه نور در سماوات حقایق رازدار کبریاست عالم و فاضل سخیّ و کاظم و باب المراد بوده آن فرزند پیغمبر امام و رهنماست او غلامان را به راه عشق حق آزاد کرد مکتب او مکتب توحید و ایمان و صفاست حضرت باب الحوائج نور جان جعفر است در جهان معرفت او نایب خاص خداست صابرا، دست طلب بر دامن فیضش بزن حضرت موسی بن جعفر علیهالسلام رهبر شاه و گداست صبح انوار هدايت صبح انوار هدايت موسى كاظم بودصاحب سرّ ولايت، موسى كاظم بود... آن گلستان ولايت كز نسيم او دميد گلبنى در هر ولايت، موسى كاظم بود عقل در تفسير آيات كمالش كى رسد آيتى در صد روايت، موسى كاظم بود آفتابى چون على موسىالرضا را در وجود مشرق صبح سعادت، موسى كاظم بود اهلی شیرلزی سالار اهل دين آن درگهى كه پايهاش از عرش برتر استدولتسراى حضرت موسى بن جعفر است آيينه جمال خداوند سرمدى هم مظهر علوم و خصال پيمبر است در جبهه مباركش، آثار زهد و علم لعلِ لبش، علامتى از حوض كوثر است سالار اهل دين بُوَد و فخر اوليا هفتم امام و حجت خلاق اكبر است مدرس شميم جنت موساى عيسوى دم، هفتم امام شيعهاز كاظم غيظ افزود بر احترام شيعه آيد شميم جنت زد بر مشام شيعه گشتند زان شه دين، شاهان غلام شيعه بگرفت چون كه آن شاه بر كف زمام شيعه گرديد نور ايمان ظلمتزداى شيعه مفتون همدانى نور رخ موسى زيور آرا شد زمين تا عرش اعلىچونكه شد نور رخ موسى هويدا مبارك مبارك مبارك به به از شان و جلال و عزت و جاهش خرم افزا شد زمين از ديدن روى گرامش عالم از اين مولد فرخنده گرديده طرب زا چونكه شد نور رخ موسى هويدا مبارك مبارك مبارك بر امام منتظر بادا مبارك اين ولادت تهنيت بر شيعيان حضرتش از اين ولادت رسيد شادى شيعيان به عرش اعلى چونكه شد نور رخ موسوى هويدا مبارك مبارك مبارك منابع: www.isfahanheiat.com ادامه مطلب اس ام اس ولادت امام موسی کاظم![]()
مژده ای دل که شب میلاد کاظم آمده فاطمه بر دیدن موسی بن جعفرآمده کاظمین امشب چراغان ازوجود کاظم است خانه ی صادق چراغان از حضور کاظم است
میلاد هفتمین فخر عالم امکان باب الحوئج ، موسی بن جعف بر شما مبارک باد.
بر در دروازه ی حاجات دل
تا سحرم مست مناجات دل راز و نیاز دل ما ذکر دوست نیست کسی هر آنچه باشد از اوست
دست طلب به سوی او روز و شام مسئلت از غیر جمالش حرام هر که اسیر بی قرار یار است به شوق او همیشه ره سپار است
دیده ببندد همه دم به راهش جان بدهد بر سر یک نگاهش به سر رود به سوی جانانه اش تا که رسد بر در میخانه اش
بر در میخانه گدایی رواست اگر که ساقی کرم مرتضاست ز مرتضی اگر کرم بخواهید اگر که لطف دم به دم بخواهید
دل به طهورای ولایت برید حاجت خود به باب حاجت برید نگویم این را که خدا عالم است باب حوائج به خدا کاظم است
ز کاظمینش که ندیدم بسی نیامده به دست خالی کسی اگر که دستی برود به سویش نمی رسد مگر به آرزویش
یوسف زهرا که به زندان شدی به قلب من همیشه مهمان شدی به کاظمین تو اسیرم اسیر جان رضا بیا و دستم بگیر
مژده ی میلاد تو، نفحه ی باد صباست رایحه ی یاد تو با دل ما آشناست آمدی و باب هر حاجت دلها شدی باب حوائج تویی، نام تو ذکر خداست عرش الهی اگر، جلوه گه حق بود بار گه ات کاظمین، خود حرم کبریاست قبله ی قدوسیان، کوی مصفای تو نام دل آرای تو، کعبه ی حاجات ماست یوسف زهرایی و گوشه ی زندان و چاه کنج سیه چال تو، به غصه ات مبتلاست شادی میلاد تو، توأم اشک است و آه
چونکه غمین هر دل از کوفه و شام بلاست
محفل مولودی ات، کرببلایی شده گوشه ی لبخند ما، همره اشک عزاست
![]()
آمد این مژده از حى تبارک میلاد موسى بن جعفر مبارک
آن درگهى که پایهاش از عرش برتر است دولتسراى حضرت موسى بن جعفر است آیینه جمال خداوند سرمدى هم مظهر علوم و خصال پیمبر است
ولادت امام موسی کاظم مبارک باد
حضرت موسی بن جعفر رهبر راه ولاست باطن نورانیاش آیینه ایزدنماست
میلاد با سعادت هفتمن اختر تابناک آسمان ولایت مبارک باد
میلاد نور مبارک
بزم مارا باز آمد عالم آرایى دگر کز قدومش بزم ما گردیده سینایى دگر قرنها بگذشته از موسى و شرح رود نیل آمده اینک به فتح نیل موسایى دگر
ولادت امام حلم و شکیبایی باب الحوائج امام موسی کاظم بر شما مبارک
شده دل وادى سینا به تجلاى موسى که کلیم خدا آید به تماشاى موسى
سر زد مهى زیبا از نسل کوثر شد جلوه گر نور موسى بن جعفر تابنده خورشید عشق و عقیده امام صادق را فروغ دیده
ماه مدینه شمع جمع هستى بر ما دهد درس یکتا پرستى هفتم وصى خاتم النبیین سلاله طاها و آل یاسین
![]()
داده خداوند جلى حمیده را دسته گلى آمد موسى طور انّما روشن چشم رسول مصطفى صادق آل مرتضى چشم تو روشن ولى حق نور هدى چشم تو روشن مولود این هفتم ولى بادا مبارک بر على
سلام بر تو که نیازمندان را باب الحوائجی. سلام بر نام معطر و زیبایت، که الهام بخش ِ صبوری ، شکیبایی ، بردباری و حلم است. ولادت هفتمین فخر عالم امکان امام موسی کاظم علیه السلام تهنیت باد امام هفتم ما فرمودند: «هر کس می خواهد قوی ترین مردم باشد، بر خدا تکیه کند». امام موسی کاظم:سه چیز تباهى مىآورد: پیمان شکنى، رها کردن سنّت و جدا شدن از جماعت.
امام موسی کاظم:خیر برسان و سخن نیک بگو و سست رأى و فرمانبرِ هر کس مباش
میلاد اسوه صبر و تقوا امام موسی کاظم مبارک باد
![]()
زمین را از صفا زیور ببندید به اوج آسمان اختر ببندید به مژگان خاک این ره را زدایید بر آن بال ملائک را گشایید به اشک دیدگان ره را بشویید شمیم عشق را اینک ببویید که مى آید گلى از آسمان ها که مستش مى شود دلها و جان ها
***
از این تک گل دل صحرا بهارى ست دگر پایان هجر و بى قرارى ست خریدار جمالش قدسیانند همیشه زائرش قدوسیانند ز صبرش در عجب درمانده ایوب ز اشک دیده اش وامانده یعقوب
*** هزاران یوسف زیباى کنعان خریدار رخ آن ماه تابان گل است و در دل زندان اعدا فتاده یوسف زهرایى ما *** ![]()
اگرچه برهمه عالم امیراست ولى در چاه محنتها اسیر است بگو با آن دل بى رحم صیاد مبند او را به زنجیرى ز بیداد *** کبوتر را به زنجیرى نبندید به حال غربتش دیگر نخندید اگر بستید این زخم زبان چیست دگر دشنام او هرگز روانیست زنیدم تا زیانه هرچه آید ولى دشنام بر حیدر نشاید *** صادق آل نبى را داده حّى بى نیاز از براى تشنگان علم، دریایى دگر گرچه زهرا را به عالم نیست همتایى، ولى شد حمیده با چنین فرزند،زهرایى دگر *** اى صبا بر گو به زهرا دیده روشن چون خدا داده بر فرزند تو شمس دلارایى دگر گر که مریم مام یک عیسى بود، حق از کرم داده بعد از پنج عیسى بر تو عیسایى دگر *** یوسفى آمد که یوسف هم بود زندانیش زانکه زندان رفتن او راست معنایى دگر تا کنداز ریشه بنیاد بنى العباس را زد قدم امروز انسان ساز فردایى دگر *** تا که در عالم به آقایى رساند شیعه را حق به آقایى خود آورده آقایى دگر غیر آل للَّه ما را نیست در محشر شفیع از در دربار آنان پس مرو جایى دگر در جزا برگ عبور ما به امضاءبسته است معتبر جز مهر آنان نیست امضایى دگر *** چو اشک دیده ى عشاق حق، دلهامصفاشد قلوب شیعیان از روشنى چون طور سیناشد اگر بینى فضاى آفرینش گشته عطر آگین گل روى امام موسى کاظم شکوفا شد *** به روز هفتم ماه صفر در شهر پیغمبر جمال دیگرى از ذات پاک حق،هویدا شد قدم زد در جهان مولاى عالم موسى جعفر که از یمن قدومش، غرق زیور، عرش اعلاشد *** چه خورشیدى زمین و آسمان را کرده نورانى چه ماه پر فروغى در سپهر مجد،پیداشد ز چرخ چارمین با موکب عزّو شرف امشب پى عرض ادب سوى زمین نازل مسیحا شد نه تنها دیده ى آل محمّد شد به او روشن که چشم چرخ پیر از دیدن آن ماه، بینا شد *** ![]()
در این فرخنده میلاد وصى هفتم طاها نزول رحمت بى منتها ذات یکتا شد نه تنها آشنایانش،که در سر تا سر گیتى هر آن کس واقف از اوصاف او گردیدشیدا شد *** حمیده مادر والامقام و ارجمنداو بنازد زان که او هم مادر فرزند زهراشد به پاس مقدمش از جانب ربّ غفور امشب براى دوستدارانش، برات عفو،امضاءشد به آن باب الحوائج ملتجى شد هر گرفتارى یقین دارم که از کار و دلش هر عقده اى وا شد شده دل وادى سینا به تجلاى موسى که کلیم خدا آید به تماشاى موسى
*** به طواف حر م رفتم به هواى تو بودم همه جا با خیال تو به ولاى تو بودم *** دل بیت الحرام عشق ز تو گیرد تمنا حجر الاسود هستى به تو دارد تولا چه لیاقت مرا مولا که کنى یک نگاهم منم آن عاشق مسکین که تو را از تو خواهم *** دلم از کاظمین تو به خدا رونتابد نرود از سر کویت که به جز تو نیاید تویى آن هفتمین مولا که ز هفت آسمانت ز ملک مى رسد تبریک به دل شیعیانت *** زیور آرا شد زمین تا عرش اعلى چونکه شد نور رخ موسى هویدا به به از شان و جلال و عزت و جاهش خرم افزا شد زمین از دیدن روى گرامش عالم از این مولد فرخنده گردیده طرب زا چونکه شد نور رخ موسى هویدا *** بر امام منتظر بادا مبارک این ولادت تهنیت بر شیعیان حضرتش از این ولادت رسید شادى شیعیان به عرش اعلى چونکه شد نور رخ موسوى هویدا مبارک مبارک مبارک
بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان ادامه مطلب ۷صفر
ولادت امام موسي كاظم(ع) (۱۲۸ ق)
شرح مناسبت:
منبع : برنامه روزشمار تاريخ ازمركز پژوهشهاي صدا و سيما
ولادت امام كاظم عليه السلام
امام رضاعليه السلام :
كانَ [الامام الكاظم عليه السلام ]عَقلُهُ لاتُوازي بِهِ العُقُولُ و رُبَّما شاوَرَ الأسوَدَ مِن سُودانِهِ
هيچ انديشهاي با انديشه او برابري نميكرد و [با اين حال] چه بسا با يكي از خادمان سياه خود مشورت ميكرد
مكارم الأخلاق ، ج ۲، ص ۹۹ .
روايت شده است :
و كانَ اَوصَلَ النّاسِ لأِهلِهِ و رَحِمِهِ و كانَ يَتَفَقَّدُ فُقَراءَ المَدينَةِ فِي اللَّيلِ
[امام موسي بن جعفرعليه السلام] بيشترين پيوند را با خانواده و خويشان خود داشت و شبها از فقيران مدينه دستگيري ميكرد
الإرشاد ، ج ۲ ، ص ۲۲۳ .
ابن أثير :
كانَ يُلقَّبُ بِالكاظِمِ لِأنَّهُ كانَ يُحسِنُ إلي مَن يُسيءُ إلَيهِ ، كانَ هذا عادَتَهُ
امام كاظم عليه السلام] از آن روي "كاظم" ناميده شد كه همواره با كسي كه به او بدي ميكرد ، به نيكي رفتار ميكرد ؛ اين خوي او بود
الكامل ، ج ۶ ، ص ۱۶۴ .
سخنان برگزيده
امام كاظم عليه السلام :
المَغبونُ مَن غُبِنَ عُمرُهُ ساعَةً
زيان كار كسي است كه ساعتي از عمرش را زيان كرده باشد
نزهة الناظر و تنبيه الخاطر ، ص ۱۲۳ .
امام كاظم عليه السلام :
مَن وَلَهَهُ الفَقرُ أبطَرَهُ الغِني
آن كه ناداري حيرانش كند ، توانگري سرمستش سازد
بحار الأنوار ، ج ۷۴ ، ص ۱۹۸ .
امام كاظم عليه السلام :
ما تَسابَّ اثنانِ إلّا انْحَطَّ الأعلي إلي مَرتَبَةِ الأسفَلِ
هيچ گاه دو تن به هم دشنام ندادند جز آنكه بالاتر به مرتبه فروتر سقوط كرد
بحار الأنوار ، ج ۷۸، ص ۳۳۳ .
امام كاظم عليه السلام :
جِهادُ المَرأةِ حُسنُ التَّبَعُّلِ
جهاد زن خوب شوهر داري كردن است
الكافي ، ج ۵ ، ص ۵۰۷ .
امام كاظم عليه السلام :
قُلِ الحَقَّ و إن كانَ فيهِ هَلاكُكَ ، فَإنَّ فِيهِ نَجاتُكَ
حق را بگو ، اگرچه نابودي تو در آن باشد ؛ زيرا نجات تو در همان است
تحف العقول ، ص ۴۰۸ .
امام كاظم عليه السلام :
إنَّ العاقِلَ لايَكذِبُ و إن كانَ فيهِ هَواهُ
خردمند دروغ نميگويد ، اگرچه ميل او در آن باشد
تحف العقول ، ص ۳۹۱ .
امام كاظم عليه السلام :
التَّوَدُّدُ إلَي النّاسِ نِصفُ العَقلِ
مهرورزي با مردم نيمي از عقل است
تحف العقول ، ص ۴۰۳ .
امام كاظم عليه السلام :
مَن استَوي يَوماهُ فَهُوَ مَغبونٌ و مَن كانَ آخِرُ يَومَيهِ شَرَّهُما فَهُوَ مَلعونٌ و مَن لَم يَعرِفِ الزِّيادَةَ في نَفسِهِ فَهُوَ في نُقصانٍ و مَن كانَ إلَي النُّقصانِ فَالمَوتُ خَيرٌ لَهُ مِنَ الحَياةِ
كسي كه دو روزش با هم برابر باشد، زيان كار است. كسي كه امروزش بدتر از ديروزش باشد ، از رحمت خدا به دور است . كسي كه رشد و بالندگي در خود نيابد ، به سوي كاستيها ميرود و آن كه در راه كاستي و نقصان گام بر ميدارد مرگ برايش بهتر از زندگي است
بحار الأنوار ، ج ۷۸ ، ص ۳۲۷ .
امام كاظم عليه السلام :
إنَّ الحَرامَ لايُنمي و إن نُمِي لايُبارَكُ فيهِ
مال حرام افزون نميگردد و اگر هم افزون گردد بركت نمييابد
الكافي ، ج ۵ ، ص ۱۲۵ .
حدیث نت*
ادامه مطلب
![]() ولادت هفتمين جلوه شمس هدي، وارث ولايت كبري، فروغ تابان امامت زندگینامه امام موسی كاظم علیه السلام
یكى از دختران آن حضرت به نام فاطمه، معروف به حضرت معصومه علیهاالسلام كه براى دیدار برادرش امام رضا علیه السلام عازم ایران شده بود، در شهر قم بیمار شد و پس از چند روز بیمارى، وفات یافت و در این شهر مدفون گردید. هم اكنون مقبره ایشان زیارتگاه شیعیان سراسر جهان و دانشگاه عالمان و مجتهدان شیعى است.
-بارها گفت محمد که علی جان من است هم به جان علی و جان محمد صلوات----------------------------------------------------------------------
ادامه مطلب پيامك هاي ميلاد "امام موسي كاظم (ع)"
یک سعادت داد این بشارت تابیده هفتم مهر ولایت آمد این مژده از حى تبارک میلاد موسى بن جعفر مبارک
آن درگهى که پایهاش از عرش برتر است دولتسراى حضرت موسى بن جعفر است آیینه جمال خداوند سرمدى هم مظهر علوم و خصال پیمبر است ولادت امام موسی کاظم مبارک باد
بر امام منتظر بادا مبارک این ولادت تهنیت بر شیعیان حضرتش از این ولادت رسید شادى شیعیان به عرش اعلى چونکه شد نور رخ موسوى هویدا
حضرت موسی بن جعفر علیهالسلام رهبر راه ولاست باطن نورانیاش آیینه ایزدنماست میلاد با سعادت هفتمن اختر تابناک آسمان ولایت مبارک باد
مژده ى میلاد تو، نفحه ى باد صباست رایحه ى یاد تو با دل ما آشناست آمدى و باب هر حاجت دلها شدى باب حوائج تویى، نام تو ذکر خداست میلاد نور مبارک
زمین را از صفا زیور ببندید به اوج آسمان اختر ببندید به مژگان خاک این ره را زدایید بر آن بال ملائک را گشایید میلاد کاظم آل محمد(ص) مبارک باد
بزم مارا باز آمد عالم آرایى دگر کز قدومش بزم ما گردیده سینایى دگر قرنها بگذشته از موسى و شرح رود نیل آمده اینک به فتح نیل موسایى دگر ولادت امام حلم و شکیبایی باب الحوائج امام موسی کاظم بر شما مبارک
شده دل وادى سینا به تجلاى موسى که کلیم خدا آید به تماشاى موسى میلاد هفتمین فخر عالم امکان باب الحوئج ، موسی بن جعفر بر شما مبارک باد
سر زد مهى زیبا از نسل کوثر شد جلوه گر نور موسى بن جعفر تابنده خورشید عشق و عقیده امام صادق را فروغ دیده میلاد امام موسی کاظم مبارک باد
ماه مدینه شمع جمع هستى بر ما دهد درس یکتا پرستى هفتم وصى خاتم النبیین سلاله طاها و آل یاسین هفتم ماه صفر، روز تولد هفتمین ستاره آسمان ولایت مبارک باد
داده خداوند جلى حمیده را دسته گلى آمد موسى طور انّما روشن چشم رسول مصطفى صادق آل مرتضى چشم تو روشن ولى حق نور هدى چشم تو روشن مولود این هفتم ولى بادا مبارک بر على
سلام بر تو که نیازمندان را باب الحوائجی. سلام بر نام معطر و زیبایت، که الهام بخش ِ صبوری ، شکیبایی ، بردباری و حلم است. ولادت هفتمین فخر عالم امکان امام موسی کاظم علیه السلام تهنیت باد
امام هفتم ما فرمودند: «هر کس می خواهد قوی ترین مردم باشد، بر خدا تکیه کند».
امام موسی کاظم:سه چیز تباهى مىآورد: پیمان شکنى، رها کردن سنّت و جدا شدن از جماعت.
امام موسی کاظم:خیر برسان و سخن نیک بگو و سست رأى و فرمانبرِ هر کس مباش
مژده ای دل که شب میلاد کاظم آمده ، فاطمه بر دیدن موسی بن جعفرآمده ، کاظمین امشب چراغان ازوجود کاظم است خانه ی صادق چراغان از حضور کاظم است ولادت امام موسی کاظم مبارک باد
دل به طهورای ولایت برید حاجت خود به باب حاجت برید نگویم این را که خدا عالم است باب حوائج به خدا کاظم است میلاد نور مبارک
یاد تو مژده ی میلاد تو، نفحه ی باد صباست رایحه ی یاد تو با دل ما آشناست آمدی و باب هر حاجت دلها شدی باب حوائج تویی، نام تو ذکر خداست
عرش الهی اگر، جلوه گه حق بود بار گه ات کاظمین، خود حرم کبریاست قبله ی قدوسیان، کوی مصفای تو نام دل آرای تو، کعبه ی حاجات ماست میلاد اسوه صبر و تقوا امام موسی کاظم مبارک باد *اورژانس IT باشگاه خبرنگاران*
ادامه مطلب ولادت امام موسی کاظم علیه السلام
همین که امام به مدینه بازگشت سه روز به مردم طعام داد و مردم خبر ولادت این نوزاد فرخنده را به یکدیگر نوید دادند.
پدر و مادر امام کاظم (ع)
نجمه همسر امام
پس از این پیام، حمیده به فرزندش امام كاظم (علیه السلام) فرمود: پسرم! نـجـمـه بانویى است كه من هرگز بهتر از او را ندیده ام، زیرا در زیركى و محاسن اخلاق، مانندى ندارد. من او را به تو مى بخشم، تو نیز در حق او نیكى كن. ثـمـره ازدواج امـام مـوسـى بـن جعفر (علیه السلام) و نجمه، نورى شد كه در شكم مادر به تسبیح و تهلیل مـشـغـول بـود و مـادر از آن، احـسـاس سنگینى نمى كرد وچون به دنیا آمد، دست ها را بر زمین گذاشت، سر را به سوى آسمان بلند كرد و لب هاى مباركش را به حركت درآورد: گویا با خدایش راز و نیاز مى كرد. پس از تولد امام هشتم (علیه السلام)، این بانوى مكرمه با تربیت گوهرى تابناك، ارزشى فراتر یافت.
tebyan.net ادامه مطلب ولادت، پدر و مادرروز هفتم ماه صفر سال 129 ق زمانی که امام جعفر صادق علیه السلام به همراه خانواده و اصحابشان از سفر حج به مدینه مراجعت می کردند، در مکانی به نام «اَجواء»، کودکی، از مادری به نام حمیده اندلسیه به دنیا آمد که حضرت، نام او را موسی گذاشتند و فرمودند: «این فرزند بعد از من امامی برای خلق است». ولیمهاز مستحباتی که در اسلام بر آن تاکید فراوان شده، عقیقه کردن و ولیمه دادن برای نوزاد نورسیده است. امام جعفر صادق علیه السلام نیز در احیای این سنت نبوی، پس از مراجعت به مدینه، به شکرانه مولود مبارک ولیمه ای ترتیب داد و در آن امامت آن حضرت را اعلام فرمود. القاب و کنیه امام موسی کاظم(ع)مهم ترین و معروف ترین لقب امام موسی کاظم علیه السلام ، «کاظم» است. کظم به معنی بیرون آمدن نَفَس است. کَظوم کسی است که نَفَس خود را حبس می کند و این کنایه از سکوت است و کاظم یعنی فرو خورنده خشم و غضب. از دیگر القاب آن حضرت می توان به عالم، صالح، باب الحوائج، صابر، امین و زین المجتهدین اشاره کرد. مهم ترین کنیه آن حضرت عبدصالح و ابوالحسن می باشد که در میان اهل حدیث به ابوالحسن اول معروف است. کودکی امام موسی کاظم(ع)امام موسی کاظم علیه السلام از همان کودکی در مجلس درس پدر، که مؤسس و رئیس دانشگاه جعفری است، شرکت و جانش را از سرچشمه علوم و معارف اصیل اسلامی سیراب می کرد و در بحث های علمی شرکت می جست و در عین ناباوری اطرافیان، فردی کهنه کار و قوی، اهل بحث و منطق و قادر به اثبات مباحث دشوار و معضل علمی بود و این موجب محبوبیت آن حضرت نزد امام جعفر صادق علیه السلام و اصحاب گردیده بود. مسئله امامت این کودک بعد از امام جعفر صادق علیه السلام و جانشینی رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم و هادی و راهنما بودن او محبوبیتی مضاعف نزد پدر به وجود آورده بود. جوانی امام و کار و اشتغالامام موسی کاظم علیه السلام با این که وضع مالی امام جعفر صادق علیه السلام بد نبود و او می توانست راحت و بی غم زندگی کند و آسان بخورد و بپوشد و روزگار بگذراند، در جوانی در مزرعه پدر کار می کرد و با دیگر کارگران، دوش به دوش، در برابر آفتاب به کشاورزی می پرداخت ناگفته نماند این امر سبب نمی شد که او خود را از شرکت در مجالس درس پدر محروم کند یا لطمه ای به دیگر وظایف او وارد آورد. شهادت پدر و امامت آن حضرتامام موسی کاظم علیه السلام بیست سال از دوران زندگی پدر را درک کرد که برای او بسیار گران قدر و پر ارج بود. محضر پدر برای او از آن بابت ارزنده بود که او قدر پدر، امام و استاد خود را می شناخت و چه بهره ها که از اشراقات آن استاد و پدر گرامی برای او حاصل نمی شد. منصور عباسی که زنده بودن امام جعفر صادق علیه السلام را سدی برای خود می دانست به طراحی نقشه قتل آن حضرت پرداخت و به حضرت زهر خورانید. امام پس از خوردن زهر بیمار و بستری شد و در فاصله اندک به دیدار اجداد پاکش شتافت و سکان امامت را به امام موسی کاظم که بیست سال بیشتر نداشت سپرد. امام کاظم علیه السلام نیز همان راه و روش پدر را تعقیب کرد. زمام داران عصر امام موسی کاظم(ع)مدت امامت، امام موسی کاظم علیه السلام 35 سال بود. امامت آن امام مصادف با زمام داری غاصبانه چهارتن از بنی عباس بود که عبارتند از منصور، مهدی، هادی و هارون. امام علیه السلام مدت ده سال از امامت خود را در عصر منصور گذراند. منصور عباسی از متعصب ترین دشمنان خاندان علی علیه السلام و در کینه و حسادت بی مانند بود. ده سال دوم امامت آن حضرت در عصر مهدی عباسی گذشت که اهانت هایی نیز به امام روا داشت و چهارده سالِ آخر امامت را نیز در عصر هارون سپری کرد که سخت ترین دوره زندگانی و دوران حبس امام بود. استناد به آیه مباهلههارون را اصرار بر این مسئله بود که بنی عباس از نظر وراثت به مقام خلیفگی پیامبر سزاوارترند؛ زیرا عباس جدّ اصلی اینان عموی پیامبر بود. غافل از آن که مسئله امامت عهدی الهی است، نه منصبی مالی و ارثی. امام موسی کاظم علیه السلام نیز در مقام استدلال و اثبات حقانیت خود به آیه مباهله استناد می کرد که در آن رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم ، علی علیه السلام و خاندان او، فاطمه علیهاالسلام و حسن علیه السلام و حسین علیه السلام ، را نفس و جان خود معرفی کرد. ادامه نهضت علمی و فرهنگیامام موسی کاظم علیه السلام پس از پدر نهضت علمی او را دنبال کرد و پیروانش را که پراکنده شده بودند، از نو گرد هم آورد و به مجلس درس آنها سر و سامان داد. البته وضعیت برای این اقدام امام مساعد نبود، اما او از هر فرصت و امکانی برای تحقق این هدف سود می جست و لحظه ای از تلاش و کوشش باز نایستاد و در راه تکامل جنبش علمی و نهضت فرهنگی اسلام تلاش کرد و صدها محدّث و مفسر و مبلّغ تربیت نمود و به کمک آنها توانست از مکتب تشیع پاسداری کند و حرکت آن را تداوم بخشد. توصیه به تعقّلامام موسی کاظم علیه السلام مردم را به تفکر و تعقل دعوت می کرد و متذکر می شد که هرچیزی راهنمایی دارد و راهنمای عقل، تفکر است و از نشانه های تفکر، سکوت و خاموشی است. این خود سبب می شود که افراد کم تر سخن بگویند و بیشتر بیندیشند تا حقایق را به دست آورند. امام موسی کاظم علیه السلام در این باره می فرماید: «آدمی از سوی خدا دو حجت دارد: حجت ظاهر و حجت باطن. حجت ظاهرْ خدا و انبیا و ائمه اند و حجت باطن عقل است». پرهیز از تنبلیامام موسی کاظم علیه السلام همانند پیامبر اسلام(س) مشوّق کار و فعالیت بود و خود الگوی کار و تلاش مشروع در نزد مردم بود و می فرمود: «از تنبلی و سستی بپرهیزید که این امر مانع بهره گیری شما از دنیا و آخرت است» آن بزرگوار در تشویق به کار می فرمودند: «آن گاه که کار برای تأمین زندگی خانواده و عیال باشد، نوعی از جهاد و دارای همان پاداش است». زندگی مورد نظرامام موسی کاظم علیه السلام هم چون جد بزرگوارشان امام سجاد علیه السلام در قالب دعاهایی به هدایت و آموزش مردم می پرداختند. آن حضرت در دعاها و اعمال ماه رجب نوع زندگی مطلوب و هدفمند را به زیباترین بیان به تصویر کشیده اند: «خدایا، از تو می خواهم که زندگی مرا، زندگی پاک و پاکیزه ای قرار دهی، به من گشایش و فراخی و نیز آزادی ورهایی عنایت کنی؛ به من آن زندگانی بخشی که در آن امنیت و تندرستی همراه با فروتنی و قناعت و سپاس گزاری باشد و عافیت و پرهیزکاری و پایداری در آن موج زند». توصیه امام به تفریحات سالمامام موسی کاظم علیه السلام با بیانی الهام گرفته از وحی الهی، در سفارش به مناجات و عبادت خداوند می فرمایند: «بکوشید که اوقات خود را به چهار بخش تقسیم کنید: بخشی را برای مناجات با خدا، بخشی را برای امور زندگی، و ساعتی را برای معاشرت با دوستان و افراد مطمئن ـ کسانی که عیب های شما را به شما بشناسانند و در نبود شما، دوستدار شما باشند ـ و بخشی را هم برای تفریحات و لذت های حلال خالی کنید که به وسیله این تفریحات حلال است که می توانید سه برنامه قبلی را درست انجام دهید». آراستگی امام موسی کاظم(ع)امام موسی کاظم علیه السلام در آراستگی و نظافت هم چون امامان قبل از خود بود و با سر و وضعی آراسته و لباس و جامه ای پاکیزه و مرتب در بین مردم حضور می یافت. لباس آن حضرت از بَس نظیف و مرتب بود به نظر فاخر می آمد. به هنگام بیرون آمدن برای دیدار با مردم یا حضور در مجلسِ درس، با وضعی آراسته و مرتب در جمع مردم حاضر می شد و این را نوعی حرمت گزاری نسبت به مردم به حساب می آورد. کفش آن حضرت تمیز و زیبا و راه رفتنشان نه تند بود و نه کند. سعی و حرکتش موقّرانه و از روی متانت بود. صوت خوش قرآنامام موسی کاظم علیه السلام دارای آوائی خوش در تلاوت قرآن بود. عشق به قرآن آن آوا را حزین تر و جاذب تر ساخته و با صدای خوش و لحنی زیبا آن را قرائت می کرد. در حین قرائت قرآن در عالمی دیگر بود. چنان قرآن تلاوت می کرد که گویی آن آوا از سراسر وجودش برمی خواست و کل وجود و اعضای آن حضرت سرگرم تلاوت قرآنند؛ آن چنان که شنوندگان از حرکت باز می ماندند و به آوای تلاوت او گوش فرا می دادند.
معرفی حضرت از زبان خودروزی امام موسی کاظم علیه السلام از مسجدالحرام برخاست که بیرون رود. وقتی سوار مرکب شد و حرکت کرد، فردی از دیدن شکوهش متحیر شد و پرسید: تو که ای؟ امام علیه السلام فرمودند: «اگر نسب مرا می پرسید من فرزند محمدمصطفی صلی الله علیه و آله وسلم حبیب خدایم. از نسل اسماعیل ذبیح اللّه و فرزند ابراهیم خلیل هستم. اگر از شهر من می پرسی، من اصالتا از شهر و دیاری هستم که واجب است مسلمانان در طول عمر یک بار برای انجام وظیفه [گذاردن حج و مناسک] بدان جا آیند. اگر از مفاخر من می پرسی، از خاندانی هستم که بینیِ گردن کشان و ستمگران را به خاک مالیده، باعث شدند مردم راه هدایت را بشناسند و به سوی توحید روی آرند. اگر شهرت مرا خواهی، من از آل محمدم که خدای دستور داده است که در نماز بر ما درود فرستند». نجات جان علی بن یقطینعلی بن یقطین از شاگردان و یاران حضرت بود که به سفارش امام موسی کاظم در دستگاه خلافت بود تا به دست گیری از یتیمان و مستضعفان بپردازد. سخن چینان به هارون خبر دادند که وی طرف دار امام موسی کاظم علیه السلام است. هارون در مقام بررسی درستی این خبر، چندین نوبت علی بن یقطین را آزمود. یکی از آنها بدین قرار است که هارون روزی بر سبیل انعام پولی و لباس و جبّه ای به علی بن یقطین داد. او نیز عین هدیه را برای امام موسی کاظم علیه السلام ارسال کرد. امام پول و لباس را قبول و جبه را به وی باز گرداند و فرمود که از آن خوب نگه داری کن تا روزی تو را به کار آید. هارون روزی علی بن یقطین را احضار کرد و خبر آن جبّه را گرفت. چون به وی خبر داده بودند که علی بن یقطین آن جبّه برای امام موسی کاظم علیه السلام فرستاده است. علی بن یقطین گفت: آن جبّه را معطور و مهمور کرده و در صندوقی نهاده است و به غلامی دستور داد تا برود و آن جبّه را نزد هارون بیاورد. غلام رفت و جبه را حاضر کرد و پیش روی هارون نهاد. نظر هارون تغییر کرد و علی بن یقطین را مورد مرحمت قرار داد و آن خبرچین را به صد تازیانه کیفر کرد. هدایت اهل فسق به دست امام(ع)روزی حضرت موسی بن جعفر علیه السلام از جلو خانه «بُشْر» می گذشت. صدای ساز و آواز شنید. از خدمت گزاری که برای کاری به دَرِ خانه آمده بود سؤال کرد: «صاحب تو آزاد است یا بنده؟» خدمت گزار گفت: مولای من آزاد است. حضرت فرمود: «راست گفتی، اگر او بنده بود از خدا پروا می کرد و چنین نمی کرد». وقتی خادم داخل خانه شد بُشْر علت تأخیر او را جویا شد. او هم ماجرا را نقل کرد. از شنیدن ماجرا در بُشْر تحولی رخ داد. با پای برهنه بیرون دوید و خود را به حضرت موسی بن جعفر علیه السلام رسانده، عذرخواهی کرد و بعد از گریه و زاری در حضور مبارک آن حضرت توبه کرد و از اعمال زشت گذشته خود پشیمان شد و بعد از این ماجرا از عابدان و زاهدان روزگار شد . ضمانت امام(ع)علی بن یقطین از خواصّ اصحاب امام کاظم علیه السلام بود که در دستگاه خلافت هارون دارای منزلتی بس عظیم بود و شیعه بودن خود را از دیگران پنهان می کرد. در کتاب رجال کبیر نقل است که حضرت موسی بن جعفر علیه السلام به او فرمودند: «یک موضوع را برای من ضامن شو تا من سه موضوع را برای تو ضمانت کنم که عبارتند از: سالم ماندن از گزند شمشیر دشمن، گرفتار نشدن به نداری، و در امان ماندن از اسارت و زندان». علی بن ابن یقطین گفت: آن موضوعی که من باید ضامن شوم چیست؟ حضرت فرمود: «ضمانت دهی هر وقت یکی از دوستان ما نزد تو بیاید او را اکرام کنی». علی بن یقطین ضامنت کرد و امام علیه السلام هم ضامن آن سه موضوع شد. امام کاظم(ع) و حکومت بر دل هاهارون الرشید، خلیفه عبّاسی، با این که قدرتمندترین خلیفه عباسی بود از این که می دید مردم احترام فراوانی به امام کاظم علیه السلام می کنند به شدت ناراحت بود و تمام تلاشش این بود که نفوذ معنوی امام علیه السلام را خنثی کند. او از این که می شنید مردم حقوق و مالیت های اسلامی را مخفیانه به موسی بن جعفر علیه السلام می پردازند و با این عمل خود در واقع حاکمیت ایشان را به رسمیّت شناخته، از حکومت عبّاسی بیزاری می جویند، سخت رنج می برد. روی همین اصل بود که روزی هارون امام علیه السلام را کنار کعبه دید و به ایشان گفت: «تو همان هستی که مردم پنهانی با تو بیعت کرده تو را به پیشوایی بر گزیده اند؟ امام فرمودند: «اَنَا اِمامُ القُلُوبِ و اَنْتَ اِمامُ الجُسُوم؛ من بر دل های مردم حکومت می کنم و تو بر تن ها». معنی جواد از نظر امام(ع)مردی از امام کاظم علیه السلام معنی جواد را پرسید ایشان در پاسخ فرمودند: «اگر منظور تو از بنده جواد، است باید بدانی که جواد کسی است که هرچه از جانب خدا بر او واجب است ادا کند و بخیل کسی است که تکلیف الهی را ادا نکند، و اگر مقصود تو جواد بودن خداست باید بدانی که خداوند چه ببخشد و چه دریغ کند جواد است؛ چون اگر ببخشد چیزی را بخشیده که از آن تو نبوده است و اگر هم دریغ ورزد، آنی را دریغ کرده که از آنِ تو نبوده است». دست گیری حضرت از مستمندانآن حضرت تهی دستان مدینه را شناسایی می کرد و شبانه برای آنان پول و چیزهای دیگر می برد و آنان نمی دانستند که این پول ها از جانب کیست. وصیت امام کاظم به فرزندانشروزی موسی بن جعفر علیه السلام فرزندانش را احضار کرد و به آنان گفت: «فرزندانم به شما وصیتی می کنم که هرکس آن را به خاطر سپارد هلاک نشود». سپس فرمود: «اگر کسی نزد شما آمد و در گوش راستتان حرف زشتی گفت و سپس در گوش چپتان عذرخواهی کرد و گفت: چیزی نگفته، عذر او را بپذیرید». وصایای امام(ع) به هُشامامام کاظم علیه السلام به هشام می فرمودند: «ای هشام، امیر مؤمنان علی علیه السلام به یارانش سفارش می کرد و می فرمود: شما را به ترس از خدا در نهان و آشکار و رعایت داد در خشنودی و خَشم... وصیت می کنم. و نیز شما را سفارش می کنم به این که با کسی که از شما بریده بپیوندید و از کسی که به شما ستم کرده گذشت کنید و بر کسی که از شما دریغ داشته ببخشید و باید نظرتان عبرت، و خاموشی تان اندیشه، و سخن تان ذکر خدا و سرشتتان سخاوت باشد؛ زیرا بخیل به بهشت و سخاوتمند به دوزخ نرود». حوزه* ادامه مطلب هفتم صفر؛
کدام نقل درست است، روز
ولادت امام موسی کاظم(ع)
یا شهادت امام حسن مجتبی(ع)؟
|
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||