سردار ایرانی در سوریه شهید شد
حسین حسین شعارماست **
شهادت افتخارماست
ادامه مطلب
|
چشمه سلطان ولی کریز
| |||||||||||||||||||||
|
|
کد خبر: 68900
سردار ایرانی در سوریه شهید شد
سردار غلامرضا سمایی از یادگاران و پیشکسوتان دفاع مقدس که به منظور عملیات مستشاری در سوریه حضور پیدا کرده بود روز گذشته به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
غلامرضا سمائی فیض آبادی، متولد سال 1338 در تربت حیدریه بود. وی با آغاز حرکت حضرت امام خمینی(ره) برای سرنگونی رژیم طاغوت جزو انقلابیون تربت حیدریه بود و با حضور در راهپیمایی ها و پخش اعلامیه در این حرکت مردمی، دِین خود را ادا کرد.
با آغاز جنگ تحمیلی با عضویت بسیجی به جبهه های حق علیه باطل اعزام شد و در ادامه به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در آمد.
شهید سمایی مسئولیت هایی همچون مسئول بسیج شهرستان تربت حیدریه، مسئول اطلاعات سپاه شادگان اهواز، مسئول اطلاعات و فرمانده آتشبار گردان توپخانه، مسئول اطلاعات گروه توپخانه و موشکی 61 محرم، مسئول عملیات گروه توپخانه 61 محرم، مسئول گروه توپخانه لشکر 5 نصر، معاون هماهنگ کننده قرارگاه ثامن الائمه(ع)، مسئول عملیات قرارگاه ثامن الائمه(ع) سپاه در شرق کشور را در کارنامه خود دارد.
این شهید والامقام در روز بعد از شهادت سردار شهید محسن قاجاریان به صورت افتخاری و به عنوان مسئول آموزش دو واحد درسی آشنایی با دفاع مقدس با اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس خراسان رضوی همکاری داشت.
حسین حسین شعارماست **
شهادت افتخارماست منبع: دفاع مقدس
ادامه مطلب حضور سرلشکر سلیمانی در منزل جانباز مدافع حرم امیرحسین حاجی نصیری
اتاق خبر 24:
![]() منبع: باغلمک ادامه مطلب آیت الله مشکینی: ثواب "مرگ برآمریکا "کمتراز صلوات نیست.
آیت الله مشکینی: ثواب "مرگ برآمریکا "کمتراز صلوات نیست. امریکا هیچ غلطی نمی تواندبکند. امام خمینی (ره) مرگ بر آمریکا شعار نیست یک عقیده
است وهیچگاه ازمیان ملت ایران
حذف نخواهد شد. گرامی میداریم یادوخاطره امام شهدا،یادگاران امام،شهدای
انقلاب اسلامی ودفاع مقدس ،علی الخصوص شهدای سیزده
آبان وروزدانش آموزرا
احمداسماعیلی کریزی
ادامه مطلب آیت الله مشکینی: ثواب "مرگ برآمریکا "کمتراز صلوات نیست. امام خمینی (ره) مرگ بر آمریکا شعار نیست یک عقیده
است وهیچگاه ازمیان ملت ایران
حذف نخواهد شد. گرامی میداریم یادوخاطره امام شهدا،یادگاران امام،شهدای
انقلاب اسلامی ودفاع مقدس ،علی الخصوص شهدای سیزده
آبان وروزدانش آموزرا
احمداسماعیلی کریزی
امریکا هیچ غلطی نمی تواندبکند. ادامه مطلب زندگينامه امام سجاد (ع)
اين بيماری موقت چند روزی بيش ادامه نيافت و پس از آن حضرت زين العابدين 35سال عمر کرد که تمام آن مدت به مبارزه و خدمت به خلق و عبادت و مناجات با حق سپری شد . سن شريف حضرت سجاد ( ع ) را در روز دهم محرم سال 61هجری که بنا به وصيت پدر و امر خدا و رسول خدا ( ص ) به امامت رسيد ، به اختلاف روايات در حدود 24 سال نوشته اند .
مادر حضرت سجاد بنا بر مشهور "شهربانو" دختر يزدگرد ساسانی بوده است . آنچه در حادثه کربلا بدان نياز بود ، بهره برداری از اين قيام و حماسه بی نظير و نشر پيام شهادت حسين ( ع ) بود ، که حضرت سجاد ( ع ) در ضمن اسارت با عمه اش زينب ( ع ) آن را با شجاعت و شهامت و قدرت بی نظير در جهان آن رو فرياد کردند .
فريادی که طنين آن قرنهاست باقی مانده و - برای هميشه - جاودان خواهد ماند . واقعه کربلا با همه ابعاد عظيم و بی مانندش پر از شور حماسی و وفا و صفا و ايمان خالص در عصر روز عاشورا ظاهرا به پايان آمد ، اما مأموريت حضرت سجاد ( ع ) و زينب کبری ( س ) از آن زمان آغاز شد . اهل بيت اسير را از قتلگاه عشق و راهيان به سوی "الله " و از کنار نعشهای پاره پاره به خون خفته جدا کردند .
حضرت سجاد ( ع ) را در حال بيماری بر شتری بی هودج سوار کردند و دو پای حضرتش را از زير شکم آن حيوان به زنجير بستند . ساير اسيران را نيز بر شتران سوار کرده ، روانه کوفه نمودند . کوفه ای که در زير سنگينی و خفقان حاکم بر آن بهت زده بر جای مانده بود و جرأت نفس کشيدن نداشت ، زيرا ابن زياد دستور داده بود رؤسای قبايل مختلف را به زندان اندازند و مردم را گفته بود بدون اسلحه از خانه ها خارج شوند .
در چنين حالتی دستور داد سرهای مقدس شهدا را بين سرکردگان قبايلی که در کربلا بودند تقسيم و سر امام شهيد حضرت ابا عبد الله الحسين را در جلو کاروان حمل کنند . بدين صورت کاروان را وارد شهر کوفه نمودند . عبيد الله زياد مي خواست وحشتی در مردم ايجاد کند و اين فتح نمايان خود را به چشم مردم آورد . با اين تدبيرهای امنيتی چه شد که نتوانستند جلو بيانات آتشين و پيام کوبنده زن پولادين تاريخ حضرت زينب ( س ) را بگيرند ؟ گويی مردم کوفه تازه از خواب بيدار شده و دريافته اند که اين اسيران ، اولاد علی ( ع ) و فرزندان پيغمبر اسلام ( ص ) مي باشند که مردانشان در کربلا نزديک کوفه به شمشير بيداد کشته شده اند .
همهمه از مردم برخاست و کم کم تبديل به گريه شد . حضرت سجاد ( ع ) در حال اسارت و خستگی و بيماری به مردم نگريست و فرمود : اينان بر ما مي گريند ؟ پس عزيزان ما را چه کسی کشته است ؟ زينب خواهر حسين ( ع ) مردم را امر به سکوت کرد و پس از حمد و ثنای خداوند متعال و درود بر پيامبر گرانقدرش ، حضرت محمد ( ص ) فرمود : "... ای اهل کوفه ، ای حيلت گران و مکرانديشان و غداران ، هرگز اين گريه های شما را سکون مباد . مثل شما ، مثل زنی است که از بامداد تا شام رشته خويش مي تابيد و از شام تا صبح به دست خود بازمي گشاد . هشدار که بنای ايمان بر مکر و نيرنگ نهاده ايد ..." . سپس حضرت زينب ( ع ) مردم کوفه را سخت ملامت فرمود و گفت : "همانا دامان شخصيت خود را با عاری و ننگی بزرگ آلود کرديد که هرگز تا قيامت اين آلودگی را از خود نتوانيد دور کرد . خواری و ذلت بر شما باد .
مگر نمي دانيد کدام جگرگوشه از رسول الله ( ص ) را بشکافتيد ، و چه عهد و پيمان که بشکستيد ، و بزرگان عترت و آزادگان ذريه او را به اسيری برديد ، و خون پاک او به ناحق ريختيد ..." . مردم کوفه آنچنان ساکت و آرام شدند که گويی مرغ بر سر آنها نشسته ! سخنان کوبنده زينب ( ع ) که گويا از حلقوم پاک علی ( ع ) خارج مي شد ، مردم بی وفای کوفه را دچار بهت و حيرت کرد .
شگفتا اين صدای علی ( ع ) است که گويا در فضای کوفه طنين انداز است ... . امام سجاد ( ع ) عمه اش را امر به سکوت فرمود . ابن زياد دستور داد امام سجاد ( ع ) و زينب کبری و ساير اسيران را به مجلس وی آوردند ، و در آن جا جسارت را نسبت به سر مقدس حسين ( ع ) و اسيران کربلا به حد اعلا رسانيد ، و آنچه در چنته دناءت و رذالت داشت نشان داد ، و آنچه لازمه پستی ذاتش بود آشکار نمود .
روز اول ماه صفر سال 61هجری - شهر دمشق غرق در شادی و سرور است ، زيرا يزيد اسيران کربلا را که اولاد پاک رسول الله هستند ، افراد خارجی و ياغيگر معرفی کرده که اکنون در چنگ آنهايند - يزيد دستور داد اسيران و سرهای شهدا را از کنار "جيرون " که تفريحگاه خارج از شهر و محل عيش و عشرت يزيد بود عبور دهند . يزيد از منظر جيرون اسيران را تماشا مي کرد و شاد و مسرور به نظر مي رسيد ، همچون فاتحی بلا منازع ! در کنار کوچه ها مردم ايستاده بودند و تماشا مي کردند .
پيرمردی از شاميان جلو آمد و در مقابل قافله اسيران بايستاد و گفت : "شکر خدای را که شما را کشت و شهرهای اسلام را از شر مردان شما آسوده ساخت و امير المؤمنين يزيد را بر شما پيروزی داد" . امام زين العابدين ( ع ) به آن پيرمردی که در آن سن و سال از تبليغات زهرآگين اموی در امان نمانده بود ، فرمود : "ای شيخ ، آيا قرآن خوانده ای ؟" . گفت : آری . فرمود : اين آيه را قراءت کرده ای : قل لا أسئلکم عليه أجرا الا المودة فی القربی . گفت : آری . امام ( ع ) فرمود : آن خويشاوندان که خداوند تعالی به دوستی آنها امر فرموده و برای رسول الله اجر رسالت قرار داده ماييم .
سپس آيه تطهير را که در حق اهل بيت پيغمبر ( ص ) است تلاوت فرمود : "انما يريد الله ليذهب عنکم الرجس اهل البيت ويطهرکم تطهيرا" . پيرمرد گفت : اين آيه را خوانده ام . امام ( ع ) فرمود : مراد از اين آيه ماييم که خداوند ما را از هر آلايش ظاهر و باطن پاکيزه داشته است . پيرمرد بسيار تعجب کرد و گريست و گفت چقدر من بی خبر مانده ام . سپس به امام ( ع ) عرض کرد : اگر توبه کنم آيا توبه ام پذيرفته است ؟ امام ( ع ) به او اطمينان داد . اين پيرمرد را به خاطر همين آگاهی شهيد کردند . باری ، قافله اسيران راه خدا را در جلو مسجد جامع دمشق متوقف ساختند .
سپس آنها را در حالی که به طنابها بسته بودند به زندانی منتقل کردند . چند روزی را در زندان گذراندند ، زندانی خراب . به هر حال يزيد در نظر داشت با دعوت از برجستگان هر مذهب و سفيران و بزرگان و چاپلوسان درباری مجلسی فراهم کند تا پيروزی ظاهری خود را به همه نشان دهد . در اين مجلس يزيد همان جسارتی را نسبت به سر مقدس حضرت سيد الشهداء انجام داد که ابن زياد ، دست نشانده پليدش در کوفه انجام داده بود . چوب دستی خود را بر لب و دندانی نواخت که بوسه گاه حضرت رسول الله ( ص ) و علی مرتضی و فاطمه زهرا عليهما السلام بوده است .
وقتی زينب ( ع ) اين جسارت را از يزيد مشاهده فرمود و اولين سخنی که يزيد به حضرت سيد سجاد ( ع ) گفت چنين بود : "شکر خدای را که شما را رسوا ساخت " ، بی درنگ حضرت زينب ( ع ) در چنان مجلسی بپاخاست.
دلش به جوش آمد و زبان به ملامت يزيد و يزيديان گشود و با فصاحت و بلاغت علوی پيام خون و شهادت را بيان فرمود و در سنگر افشاگری پرده از روی سيه کاری يزيد و يزيديان برداشت ، و خليفه مسلمين را رسواتر از مردم کوفه نمود . اما يزيد سر به زير انداخت و آن ضربات کوبنده و بر باد دهنده شخصيت کاذب خود را تحمل کرد ، و تنها برای جواب بيتی خواند که ترجمه آن اين است : "ناله و ضجه از داغديدگان رواست و زنان اجير نوحه کننده را مرگ درگذشته آسان است " .
فرصت بهتری که در شام به دست امام چهارم آمد ، روزی بود که خطيب رسمی بالای منبر رفت و در بدگويی علی ( ع ) و اولاد طاهرينش و خوبی معاويه و يزيد داد سخن داد . امام سجاد ( ع ) به يزيد گفت : به من هم اجازه مي دهی روی اين چوبها بروم و سخنانی بگويم که هم خدا را خشنود سازد و هم برای مردم موجب اجر و ثواب باشد ؟ يزيد نمي خواست اجازه دهد ، زيرا از علم و معرفت و فصاحت و بلاغت خانواده عصمت عليهم السلام آگاه بود و بر خود مي ترسيد .
مردم اصرار کردند . ناچار يزيد قبول کرد . امام چهارم ( ع ) پای به منبر گذاشت و آنچنان سخن گفت که دلها از جا کنده شد و اشکها يکباره فرو ريخت و شيون از ميان زن و مرد برخاست .
خلاصه بيانات امام ( ع ) چنين بود : "ای مردم شش چيز را خدا به ما داده است و برتری ما بر ديگران بر هفت پايه است . علم نزد ماست ، حلم نزد ماست ، جود و کرم نزد ماست ، فصاحت و شجاعت نزد ماست ، دوستی قلبی مؤمنين مال ماست . خدا چنين خواسته است که مردم با ايمان ما را دوست بدارند ، و اين کاری است که دشمنان ما نمي توانند از آن جلوگيری کنند" .
سپس فرمود : "پيغمبر خدا محمد ( ص ) از ماست ، وصی او علی بن ابيطالب از ماست ، حمزه سيد الشهداء از ماست ، جعفر طيار از ماست ، دو سبط اين امت حسن و حسين ( ع ) از ماست ، مهدی اين امت و امام زمان از ماست " . سپس امام خود را معرفی کرد و کار به جايی رسيد که خواستند سخن امام را قطع کنند ، پس دستور دادند تا مؤذن اذان بگويد . امام ( ع ) سکوت کرد .
تا مؤذن گفت : اشهد ان محمدا رسول الله . امام عمامه از سر برگرفت و گفت : ای مؤذن تو را به حق همين محمد خاموش باش . سپس رو به يزيد کرد و گفت : آيا اين پيامبر ارجمند جد تو است يا جد ما ؟ اگر بگويی جد تو است همه مي دانند دروغ مي گويی ، و اگر بگويی جد ماست ، پس چرا فرزندش حسين ( ع ) را کشتی ؟ چرا فرزندانش را کشتی ؟ چرا اموالش را غارت کردی ؟ چرا زنان و بچه هايش را اسير کردی ؟ سپس امام ( ع ) دست برد و گريبان چاک زد و همه اهل مجلس را منقلب نمود . براستی آشوبی به پا شد . اين پيام حماسی عاشورا بود که به گوش همه مي رسيد . اين ندای حق بود که به گوش تاريخ مي رسيد .
يزيد در برابر اين اعتراضها زبان به طعن و لعن ابن زياد گشود و حتی بعضی از لشکريان را که همراه اسيران آمده بودند - بظاهر - مورد عتاب و سرزنش قرار داد . سرانجام بيمناک شد و از آنان روی پوشيد و سعی کرد کمتر با مردم تماس بگيرد . به هر حال ، يزيد بر اثر افشاگريهای امام ( ع ) و پريشان حالی اوضاع مجبور شد در صدد استمالت و دلجويی حال اسيران برآيد . از امام سجاد ( ع ) پرسيد : آيا ميل داريد پيش ما در شام بمانيد يا به مدينه برويد ؟ امام سجاد ( ع ) و زينب کبری ( ع ) فرمودند : ميل داريم پهلوی قبر جدمان در مدينه باشيم .
امام ( ع ) دستور داد در همان محل خيمه هايی برافراشتند . آنگاه به بشير بن جذلم فرمود مرثيه ای بسرای و مردم مدينه را از ورود ما آگاه کن . بشير يکسر به مدينه رفت و در کنار قبر رسول الله ( ص ) با حضور مردم مدينه ايستاد و اشعاری سرود که ترجمه آن چنين است : "هان ! ای مردم مدينه شما را ديگر در اين شهر امکان اقامت نماند ، زيرا که حسين ( ع ) کشته شد ، و اينک اين اشکهای من است که روان است . آوخ ! که پيکر مقدسش را که به خاک و خون آغشته بود در کربلا بگذاشتند ، و سرش را بر نيزه شهر به شهر گردانيدند" .
شهر يکباره از جای کنده شد . زنان بنی هاشم صدا به ضجه و ناله و شيون برداشتند . مردم در خروج از منزلهای خود و هجوم به سوی خارج شهر بر يکديگر سبقت گرفتند . بشير مي گويد : اسب را رها کردم و خود را به عجله به خيمه اهل بيت پيغمبر رساندم . در اين موقع حضرت سجاد ( ع ) از خيمه بيرون آمد و در حالی که اشکهای روان خود را با دستمالی پاک مي کرد به مردم اشاره کرد ساکت شوند ، و پس از حمد و ثنای الهی لب به سخن گشود و از واقعه جانگداز کربلا سخن گفت .
از جمله فرمود : "اگر رسول الله ( ص ) جد ما به قتل و غارت و زجر و آزار ما دستور مي داد ، بيش از اين بر ما ستم نمي رفت ، و حال اينکه به حمايت و حرمت ما سفارش بسيار شده بود . به خدا سوگند به ما رحمت و عنايت فرمايد و از دشمنان ما انتقام بگيرد" . سپس امام سجاد ( ع ) و زينب کبری ( ع ) و ياران و دلسوختگان عزای حسينی وارد مدينه شدند .
ابتدا به حرم جد خود حضرت رسول الله ( ص ) و سپس به بقيع رفتند و شکايت مردم جفاپيشه را با چشمانی اشک ريزان بيان نمودند . مدتها در مدينه عزای حسينی برقرار بود . و امام ( ع ) و زينب کبری از مصيبت بی نظير کربلا سخن مي گفتند و شهادت هدفدار امام حسين ( ع ) را و پيام او را به مردم تعليم مي دادند و فساد دستگاه حکومت را بر ملا مي کردند تا مردم به عمق مصيبت پی ببرند و از ستمگران روزگار انتقام خواستن را ياد بگيرند .
آن روز در جهان اسلام چهار نقطه بسيار حساس و مهم بود : دمشق ، کوفه ، مکه و مدينه ، حرم مقدس رسول الله مرکز يادها و خاطره اسلام عزيز و پيامبر گرامی ( ص ) . امام سجاد در هر چهار نقطه نقش حساس ايفا فرمود ، و به دنبال آن بيداری مردم و قيامها و انقلابات کوچک و بزرگ و نارضايتی عميق مردم آغاز شد . از آن پس تاريخ اسلام شاهد قيامهايی بود که از رستاخيز حسينی در کربلا مايه مي گرفت ، از جمله واقعه حره که سال بعد اتفاق افتاد ، و کارگزاران يزيد در برابر قيام مردم مدينه کشتارهای عظيم به راه انداختند . اولاد علی ( ع ) هر يک در گوشه و کنار در صدد قيام و انتقام بودند تا سرانجام به قيام ابو مسلم خراسانی و انقراض سلسله ناپاک بنی اميه منتهی شد .
مبارزه و انتقاد از رفتار خودخواهانه و غير عادلانه خلفای بنی اميه و بنی عباس به صورتهای مختلف در مسلمانان بخصوص در شيعيان علی ( ع ) در طول تاريخ زنده شد و شيعه به عنوان عنصر مقاوم و مبارز که حامل پيام خون و شهادت بود در صحنه تاريخ معرفی گرديد . گرچه شيعيان هميشه زجرها ديده و شکنجه ها بر خود هموار کرده اند ، ولی هميشه اين روحيه انقلابی را حتی تا امروز - پس از چهارده قرن - در خود حفظ کرده اند . امام سجاد ( ع ) گرچه بظاهر در خانه نشست ، ولی هميشه پيام شهادت و مبارزه را در برابر ستمگران به زبان دعا و وعظ بيان مي فرمود و با خواص شيعيان خود مانند "ابو حمزه ثمالي " و "ابو خالد کابلي " و ... در تماس بود ، و در عين حال به امر به معروف و نهی از منکر اشتغال داشت ، و شيعيان خاص وی معارف دينی و احکام اسلامی را از آن حضرت مي گرفتند و در ميان شيعيان منتشر مي کردند ، و از اين راه ابعاد تشيع توسعه فراوانی يافت .
بر اثر اين مبارزات پنهان و آشکار بود که برای بار دوم امام سجاد را به امر عبد الملک خليفه اموی ، با بند و زنجير از مدينه به شام جلب کردند ، و بعد از زمانی به مدينه برگرداندند . امام سجاد ( ع ) در مدت 35سال امامت با روشن بينی خاص خود هر جا لازم بود ، برای بيداری مردم و تهييج آنها عليه ظلم و ستمگری و گمراهی کوشيد ، و در موارد بسياری به خدمات اجتماعی وسيعی در زمينه حمايت بينوايان و خاندانهای بی سرپرست پرداخت ، و نيز از طريق دعاهايی که مجموعه آنها در "صحيفه سجاديه " گرد آمده است ، به نشر معارف اسلام و تهذيب نفس و اخلاق و بيداری مردم اقدام نمود .
مورخان نوشته اند : "در دوران حکومت وليد بن عبد الملک اموی ، وليعهد و برادرش هشام بن عبد الملک به قصد حج ، به مکه آمد و به آهنگ طواف قدم در مسجد الحرام گذاشت . چون به منظور استلام حجر الاسود به نزديک کعبه رسيد ، فشار جمعيت ميان او و حطيم حائل شد ، ناگزير قدم واپس نهاد و بر منبری که برای وی نصب کردند ، به انتظار فروکاستن ازدحام جمعيت بنشست و بزرگان شام که همراه او بودند در اطرافش جمع شدند و به تماشای مطاف پرداختند .
در اين هنگام کوکبه جلال حضرت علی بن الحسين عليهما السلام که سيمايش از همگان زيباتر وجامه هايش از همگان پاکيزه تر و شميم نسيمش از همه طواف کنندگان دلپذيرتر بود ، از افق مسجد بدرخشيد و به مظاف درآمد ، و چون به نزديک حجر الاسود رسيد ، موج جمعيت در برابر هيبت و عظمتش واپس نشست و منطقه استلام را در برابرش خالی از ازدحام ساخت ، تا به آسانی دست به حجر الاسود رساند و به طواف پرداخت .
تماشای اين منظره موجی از خشم و حسد در دل و جان هشام بن عبد الملک برانگيخت و در همين حال که آتش کينه در درونش زبانه مي کشيد ، يکی از بزرگان شام رو به او کرد و با لحنی آميخته به حيرت گفت : اين کيست که تمام جمعيت به تجليل و تکريم او پرداختند و صحنه مظاف برای او خلوت گرديد ؟ هشام با آن که شخصيت امام را نيک مي شناخت ، اما از شدت کينه و حسد و از بيم آن که درباريانش به او مايل شوند و تحت تأثير مقام و کلامش قرار گيرند ، خود را به نادانی زد و در جواب مرد شامی گفت : "او را نمي شناسم " .
در اين هنگام روح حساس ابو فراس ( فرزدق ) از اين تجاهل و حق کشی سخت آزرده شد و با آن که خود شاعر دربار اموی بود ، بدون آن که از قهر و سطوت هشام بترسد و از درنده خويی آن امير مغرور خودکامه بر جان خود بينديشد ، رو به مرد شامی کرد و گفت : "اگر خواهی تا شخصيت او را بشناسی از من بپرس ، من او را نيک مي شناسم " . آن گاه فرزدق در لحظه ای از لحظات تجلی ايمان و معراج روح ، قصيده جاويدان خود را که از الهام وجدان بيدارش مايه مي گرفت ، با حماسه های افروخته و آهنگی پرشور سيل آسا بر زبان راند ، و اينک دو بيتی از آن قصيده و قسمتی از ترجمه آن : هذا الذی تعرف البطحاء وطأته والبيت يعرفه والحل والحرم هذا الذی احمد المختار والده صلی عليه الهی ما جری القلم "اين که تو او را نمي شناسی ، همان کسی است که سرزمين "بطحاء" جای گامهايش را مي شناسد و کعبه و حل و حرم در شناسائيش همدم و همقدمند .
اين کسی است که احمد مختار پدر اوست ، که تا هر زمان قلم قضا در کار باشد ، درود و رحمت خدا بر روان پاک او روان باد ... اين فرزند فاطمه ، سرور بانوان جهان است و پسر پاکيزه گوهر وصی پيغمبر است ، که آتش قهر و شعله انتقام خدا از زبانه تيغ بی دريغش همي درخشد ..." . و از اين دست اشعاری سرود که همچون خورشيد بر تارک آسمان ولايت مي درخشد و نور مي پاشد .
وقتی قصيده فرزدق به پايان رسيد ، هشام مانند کسی که از خوابی گران بيدار شده باشد ، خشمگين و آشفته به فرزدق گفت : چرا چنين شعری - تا کنون - در مدح ما نسروده ای ؟ فرزدق گفت : جدی بمانند جد او و پدری همشأن پدر او و مادری پاکيزه گوهر مانند مادر او بياور تا تو را نيز مانند او بستايم . هشام برآشفت و دستور داد تا نام شاعر را از دفتر جوايز حذف کنند و او را در سرزمين "عسفان " ميان مکه و مدينه به بند و زندان کشند .
چون اين خبر به حضرت سجاد ( ع ) رسيد دستور فرمود دوازده هزار درهم به رسم صله و جايزه نزد فرزدق بفرستند و عذر بخواهند که بيش از اين مقدور نيست . فرزدق صله را نپذيرفت و پيغام داد : "من اين قصيده را برای رضای خدا و رسول خدا و دفاع از حق سروده ام و صله ای نمي خواهم " . امام ( ع ) صله را بازپس فرستاد و او را سوگند داد که بپذيرد و اطمينان داد که چيزی از ارزش واقعی آن ، در نزد خدا کم نخواهد شد . باری ، اين فضايل و ارزشهای واقعی است که دشمن را بر سر کينه و انتقام مي آورد . چنانکه نوشته اند : سرانجام به تحريک هشام ، خليفه اموی ، وليد بن عبد الملک ، امام زين العابدين و سيد الساجدين ( ع ) را مسموم کرد و در سال 95 هجری درگذشت و در بقيع مدفون شد .
ادامه مطلب |
||||||||||||||||||||
مختصری از زندگی نامه سید الساجدین زین العابدین حضرت امام علی بن الحسین(علیه السلام)

نام: على بن الحسين .
كنيه: ابوالحسن و ابومحمد.
القاب: زين العابدين، سيد الساجدين، سجّاد، زكىّ، امين و ذوالثفنات.
به خاطر عبادت زياد و سجدههاى طولانىِ امام زين العابدين (ع)، پينهاى در پيشانىاش بسته بود. از اين رو، به وى «ذوالثفنات» لقب دادند.
منصب: معصوم ششم و امام چهارم شيعيان.
تاريخ ولادت: نيمه جمادى الثانى سال 38.
در مورد تاريخ ولادت آن حضرت، اختلاف است. غير از تاريخ مزبور، مورخان روز و ماه ولادت آن حضرت را، پنجم شعبان يا نيمه جمادى الاولى يا هفتم شعبان و يا نهم شعبان ذكر كردهاند. در مورد سال ولادت آن حضرت نيز برخى سال 37 و برخى سال 36 هجرى را ثبت كردهاند.
امام زين العابدين (ع) دو سال پيش از شهادت امير المؤمنين، على بن ابىطالب(ع) چشم به جهان گشود.
محل تولد:مدينه مشرفه، در سرزمين حجاز (عربستان سعودى كنونى). برخى مورّخان گفته اند كه محل تولد آن حضرت در كوفه بوده است؛ زيرا در آن هنگام، همه افراد خانواده امام على (ع) در كوفه به سر مىبردند.
نسب پدرى: امام حسين بن على بن ابىطالب (ع).
نام مادر: شهربانو، يا شاه زنان، دختر يزدگرد سوم، آخرين پادشاه از سلسلهساسانيان در ايران كه در زمان خلافت امام على (ع) (و به قولى در عصر خلافت عمر يا عثمان) به اسارت مسلمانان در آمده و با اختيار خويش، همسرىِ امامحسين (ع) را پذيرفت. اين بانوى بزرگ در ايام نوزادى امام زين العابدين(ع) درگذشت.
مدت امامت: از زمان شهادت پدر بزرگوارش امام حسين (ع)، در محرم سال 61 تا محرم سال 95 هجرى، به مدت 34 سال.
تاريخ و سبب شهادت: دوازدهم (يا هيجدهم يا بيست و پنجم) محرم سال 95 (يا 94) هجرى، در سن 55 سالگى، به خاطر زهرى كه وليد بن عبدالملك به آن حضرت خورانيد.
محل دفن: قبرستان بقيع، در مدينه مشرفه، در جوار قبر عمويش، امام حسن مجتبى (ع).
هم اكنون قبور مشرفه چهار امام معصوم(ع)، امام حسن مجتبى(ع)، امام زينالعابدين(ع)، امام محمد باقر(ع) و امام جعفر صادق(ع) در كنار هم مىباشد.
همسران: فاطمه، دختر امام حسن مجتبى و چند ام ولد.
شیخ مفید اولاد علی بن الحسین را پانزده نفر دانسته:
اصحاب و ياران :
اسامى تعداد زيادى از مؤمنان، شيعيان و محبان اهل بيت(ع) در زمره اصحاب و ياران امام زين العابدين (ع) آمده است كه در اين جا به نام برخى از آنان اشاره مىگردد:
|
1. جابربن عبدالله انصارى. |
10. ابراهيم بن محمد حنفيه. |
19. ضحاك بن مزاحم.
|
زمامداران معاصر:
1. امير المؤمنين على بن ابىطالب (ع) (40-35 ق.).
2. امام حسنمجتبى (ع) (41-40 ق.).
3. معاوية بن ابى سفيان (60-35 ق.).
4. يزيد بن معاوية (64-60 ق.).
5. معاوية بن يزيد (64-64 ق.).
6. عبدالله بن زبير (73-64 ق.).
7. مروان بن حكم (65-64 ق.).
8. عبدالملك بن مروان (86-65 ق.).
9. وليد بن عبدالملك (96-86 ق.).
از ميان زمامداران فوق، رديفهاى اول و دوم از خاندان بنى هاشم، سوم، چهارم و پنجم از خاندان بنىاميه و از تيره ابوسفيان، ششم از آل زبير و هفتم، هشتم و نهم از خاندان بنىاميه و از تيره حكم بن عاص هستند.از ميان آنان امام على بن ابىطالب(ع) دادگرترين و شايستهترين فردى بود كه پس از پيامبر اكرم (ص) به زمامدارى مردم رسيد. زمامدارىِ كوتاه مدت وى الگو و سرمشق همه حكومتهاى صالحى است كه پس از او پديد آمده و يا در آينده محقق مىگردند.
رويدادهاى مهم:
1. وفات شهربانو، مادر امام زين العابدين (ع) به هنگام تولد آن حضرت، در سال 38 هجرى.
2. شهادت امام على (ع) در دو سالگى و شهادت امام حسن مجتبى (ع) در سيزده سالگىِ امام زين العابدين (ع).
3. همراهىِ امام زين العابدين (ع) با پدرش، امام حسين (ع)، در عدم بيعت با يزيدبن معاويه و حركت اعتراضآميز از مدينه به مكه، در رجب سال 60 هجرى.
4. همراهىِ امام سجاد (ع) با كاروان حسينى در حركت از مكه به كربلا، درذىحجه سال 60 هجرى.
5. حضور امام زين العابدين در نهضت خونين كربلا، در سن 23 سالگى.
6. ابتلاى امام زين العابدين (ع) به بيمارىِ شديد، در روز عاشورا، و عدم توانايىِ جهاد در راه خدا.
7. تحمل مصيبت شهادت امام حسين (ع) و ياران و اصحاب آن حضرت، از سوى امام زين العابدين(ع) در روز عاشورا.
8. جنايتهاى لشكريان يزيد در جدا كردن سرها از بدن شهدا و بر نيزه كردن آنها، اسب دوانى بر بدنهاى شهدا و غارت و آتش زدن خيمهها پس از شهادت امامحسين (ع)، در عصر عاشورا.
9. آغاز اسارت امام زين العابدين (ع) و ساير بازماندگان قافله حسينى به دست لشكريان عمر بن سعد از عصر روز عاشورا.
10. تحمل سختىها و مشقتهاى امام زين العابدين(ع) و ديگر بازماندگان در اسارت، كوفه و شام.
11. خطبه خواندن امام سجاد(ع) براى اهالى كوفه، در حالى كه در غل و زنجير و اسارت دشمنان بود.
12. خطبه خواندن امام سجاد(ع)، در مجلس بزرگ مسجد اموىِ شام، در حضور يزيد و تأثير شگفت آن بر شاميان.
13. بازگشت امام زين العابدين(ع) به همراه ساير بازماندگان نهضت كربلا از اسارت كوفه و شام به مدينة الرسول(ص).
14. حزن شديد و گريههاى طولانىِ امام سجاد(ع) در مصيبت شهادت امام حسين(ع) و اهل بيت آن حضرت.
15. قيام مردم مدينه بر ضد يزيد بن معاويه و اخراج بنى اميه از اين شهر و وقوع نبردى خونين در اين واقعه (معروف به واقعه حره)، در سال 63 هجرى.
16. شكست مقاومت اهالىِ مدينه در برابر لشكريان شام، و كشتار فجيع سپاهيان يزيد به سركردگىِ مسلم بن عقبه، در مدينه، و محفوظ و مصون ماندن امام زينالعابدين(ع) و خانواده او از اين كشتار.
17. قيام عبدالله بن زبير در مكه بر ضد بنى اميه و تصرف حجاز (مكه و مدينه) و برخى از سرزمينهاى اسلامى، در سال 64 هجرى.
18. فشار و سختگيرىِ آل زبير بر خاندان اميرالمؤمنين و اهل بيت(ع).
19. قيام مختار بن ابى عبيده ثقفى، در كوفه، بر ضد بنى اميه براى خونخواهى از قاتلان امام حسين (ع).
20. مجازات قاتلان امام حسين (ع) توسط مختار بن ابى عبيده و شادمانىِ امام زينالعابدين (ع) و ساير اهل بيت(ع) از كردار مختار.
21. شهادت امام زين العابدين (ع)، در دوازدهم (يا 18 و يا 25) محرم سال 95 هجرى، به وسيله زهرى كه وليد بن عبدالملك به آن حضرت خورانيده بود.
22. به خاك سپردن بدن مطهر امام زين العابدين (ع)، در قبرستان بقيع، در جوار قبر عمويش، حضرت امام حسن مجتبى (ع)، زير قبه مقبره عباس بن عبدالمطلب.
امام سجاد(ع) سه سال پیش از شهادت امام على(علیه السلام)متولّد گردید
پرتویى از سیره و سیماى امام سجاد (علیه السلام)
حضرت على بن الحسین ، ملقّب به سجّاد و زین العابدین، روز پنجم شعبان سال 38 هجرى یا 15 جمادى الاولى همان سال، در مدینه دیده به جهان گشود و در روز 12 و یا 25 محرّم سال 95 هجرى، درمدینه، به دسیسه هشام بن عبدالملك، مسموم گردید و در 56 سالگى به شهادت رسید.
مادر مكرّمه امام سجاد(ع) بنا بر منابع تاریخ اسلامى، غزاله از مردم سند یا سجستان كه به سلافه یا سلامه نیز مشهور است، می باشد. ولى بعضى از منابع دیگر نام او را شهربانویه، شاه زنان ، شهرناز، جهان بانویه و خوله، یاد كرده اند.
امام سجّاد(علیه السلام) در بدترین زمان از زمان هایى كه بر دوران رهبرى اهل بیت گذشت می زیست، که، او با آغاز اوج انحرافى، معاصر بود كه پس از وفات رسول اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) روى داد. امام سجاد (ع) با همه محنتها و بلاها كه در روزگار جدّ بزرگوارش امیرالمؤمنین(علیه السلام) آغاز گردیده بود همزمان بود.
امام سجاد(ع) سه سال پیش از شهادت امام على(علیه السلام)متولّد گردید، وقتى دیده به جهان گشود، جدّش امیرمؤمنان(علیه السلام)در خطِّ جهادِ جنگِ جمل، غرق گرفتارى بود و از آن پس با پدرش امام حسین(علیه السلام) در محنت و گرفتاریهاى فراوان او شریك بود. امام سجاد(ع) همه این رنج ها را طى كرد و خود به طور مستقل رویاروى گرفتاریها قرار گرفت.
محنت و رنج او وقتى بالا گرفت كه لشكریان یزید در مدینه وارد مسجد رسول اللّه شدند و اسب هاى خویش را در مسجد بستند، یعنى همان جایى كه انتظار آن می رفت مكتب رسالت و افكار مكتبى در آنجا انتشار یابد، امّا برعكس، آن مكان مقدّس در عهد آن امام تقوا و فضیلت، به دست سپاه منحرف بنی امیه افتاد و آنان ضمن تجاوز به نوامیس مردم مدینه و كشتار فراوان، بی پروایى را از حدّ گذراندند و حرمت مدفن مقدّس رسول اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم)و مسجدش را هتك نمودند.
امام سجّاد(علیه السلام) براى پیش راندن مسلمانان به سوى نفرت از بنی امیه و افزودن مبارزه جویى با آنان، تلاش هاى مؤثّرى نمود. و هر گاه فرصتى به دست می آمد، مردم را بر ضدّ امویان تحریك می كرد و با احتیاط، برنامه حاكمان منحرف را تحت نظر قرار می داد. امام(علیه السلام) براى آگاهى مردم، اسلوب دعا را به كار برد، به طورى كه دعاهاى آن حضرت، رویدادهاى عصر او را تفسیر مى كند.
صحیفه سجّادیه كه به زبور آل محمّد مشهور است، اثر بى نظیرى است كه در جهان اسلام، جز قرآن كریم و نهج البلاغه، كتابى به این عظمت و ارزش، پدید نیامده كه پیوسته مورد توجه بزرگان و علما و مصنّفان باشد. از دیگر آثار ارزنده به جا مانده از امام سجّاد(علیه السلام)، مجموعه اى تربیتى و اخلاقى است به نام رساله حقوق كه امام(علیه السلام) در آن وظایف گوناگون انسان را در برابر خدا و خود و دیگران، با بیانى شیوا و گویا بیان كرده است. مجموعه حقوقى كه در این رساله ذكر شده جمعاً 51 حقّ مى باشد.
مزار امام سجاد(ع) در مدینه در قبرستان بقیع می باشد
-- امام و حكومت
امام سجّاد(علیه السلام) به این امر آگاه بود كه تا وقتى از طرف پایگاه هاى مردمی پشتیبانى نشود، تنها در دست گرفتن قدرت براى تحقّق بخشیدن به عمل دگرگون سازى اجتماع اسلامى كافى نیست. پایگاههاى مردمى نیز باید به هدف هاى این قدرت آگاه باشند و به نظریه هاى او در حكومت ایمان داشته باشند و در راه حمایت از آن حركت كنند و مواضع آن را براى توده مردم تفسیر نمایند و در برابر تندبادها با استوارى و قدرت بایستند.
امام سجّاد(علیه السلام) این امكانات را نداشت و به علّت آگاهى نداشتن مردم چنین شكایت مى فرمود: «پروردگارا! در پیشامدهاى ناگوار روزگار به ناتوانى خویش نگریستم و درماندگى خود را از جهت یارى طلبیدن از مردم در برابر كسانى كه قصد جنگ با من داشتند دیدم و به تنهایى خود در برابر بسیارىِ كسانى كه با من دشمنى داشتند، نظر كردم.»
امام(علیه السلام)، از جنبه انقلابى، به صورتى كه مستقیماً عهده دار آن گردد، كناره جویى فرمود و به این بسنده كرد كه كار قیام را به كسانى واگذارد كه در این مورد برپاى مى خیزند. به طور كلى وضع اجتماعى كه هر امام در آن زیست مى كرد، شكل كار سیاسى او را محدود و مشخّص مى ساخت.
پیشوایان معصوم با وجود توطئه هایى كه دشمنان، علیه آنها مى نمودند تا آنان را از زمینه حكومت دور سازند، پیوسته مسئولیت خود را در نگاه دارى مكتب و تجربه اسلامى و مصون نگاه داشتن آن از فرو افتادن در ورطه انحراف و جدا شدن از مبادى و معیارها و ارزش هاى آن به گونه اى كامل ایفا مى كردند و هر وقت انحراف شدّت مى یافت و از خطر فروافتادن در ورطه نابودى بیم مى داد، پیشوایان(علیهم السلام) بر ضدّ آن حوادث تدبیرهاى لازم مى اندیشیدند، و هر گاه تجربه اسلامى و عقیدتى در تنگناى مشكلى گرفتار مى آمد و رهبرى هاى منحرف به حكم بى كفایتى از درمان آن ناتوان مى شد، امامان به نشان دادن راه حلّ و حفظ امّت از خطرهایى كه مردم را تهدید مى كرد مبادرت مى فرمودند.
-- دستگیرى از درماندگان
یكى از خدمات ارزشمند امام سجّاد(علیه السلام)، رسیدگى به درماندگان، یتیمان، تهیدستان و بردگان بوده است.
روایت شده است كه آن حضرت، هزینه زندگى صد خانواده تهیدست را عهده دار بود.
گروهى از اهل مدینه، از غذایى كه شبانه به دستشان مى رسید، گذران معیشت می كردند، امّا آورنده غذا را نمی شناختند. پس از در گذشت على بن الحسین (علیه السلام)متوجّه شدند كه آن شخص، امام زین العابدین (علیه السلام) بوده است.
او شبانه به صورت ناشناس، انبوهی نان و مواد غذایى را خود به دوش مى كشید و به در خانه فقیران و بینوایان مى برد و مى فرمود: صدقه پنهانى آتش خشم خدا را خاموش می سازد.
اهل مدینه مى گفتند: ما صدقه پنهانى را هنگامى از دست دادیم كه على بن الحسین در گذشت. او در طول سالها به قدرى انبان حاوى آرد و دیگر مواد غذایى را به دوش كشیده و به در خانه فقیران برده بود كه شانه اش پینه بسته بود، به طورى كه پس از شهادت او، هنگام غسل دادن جنازه اش ، جلب توجّه می كرد.
-- عمل سید الساجدین در ماه رمضان
على بن طاووس در كتاب اقبال الاعمال، ضمن بیان اعمال ماه رمضان مى نویسد: على بن الحسین (علیه السلام) شب آخر ماه رمضان، بیست نفر برده را آزاد مى كرد و مى فرمود: «دوست دارم خداوند ببیند كه من در دنیا بردگان خود را آزاد مى كنم، بلكه مرا در روز رستاخیز از آتش دوزخ آزاد سازد.»او هیچ خدمتكارى را بیش از یك سال نگه نمى داشت، وقتى كه برده اى را در اوّل یا وسط سال به خانه مى آورد، شب عید فطر او را آزاد می ساخت.
بردگان سیاه پوست را مى خرید و آنان را در مراسم حجّ، به عرفات مى آورد و آن گاه به سوى مشعر كوچ مى كرد، آنان را آزاد مى كرد و جوایز مالى به آنان مى داد. تا آنجا كه در شهر مدینه گروه عظیمى از بندگان و كنیزان، آزاد شده آن حضرت بودند و آنان هم بعد از آزادى، پیوند معنوى خود را با امام(علیه السلام)قطع نمی كردند.
منبع:
کتاب امام سجاد علیه السلام؛ جمال نیایشگران
tebyan.net
به گزارش قسم از پایگاه مقاومت بسیج شهید بهشتی حوزه 265 شهید بخارایی ناحیه مقاومت بسیج شهید رجایی ،زندگی نامه امام سجاد(ع)به شرح ذیل میباشد:
نام مبارک امام چهارم علی است و مشهورترین القاب آن حضرت زین العابدین و سجّاد میباشد و مشهورترین کنیه ایشان ابامحمد و ابوالحسن است. مدّت عمر آن بزرگوار پنجاه و هفت سال است. ایشان پانزدهم جمادی الاول سال سی و هشتم هجری به دنیا آمد. تولد آن بزرگوار دو سال قبل از شهادت امیرالمؤمنین علیه السلام است و تقریباً بیست و سه سال با پدر بزرگوار زندگی کرد. پس مدت امامت آن بزرگوار سی و چهار سال است.
حضرت سجّاد علیه السلام پدری چون حسین دارد و مادرش دختر یزدگرد پادشاه ایران است که دست عنایت حق به طور خارق العاده این دختر را به امام حسین میرساند. شرافت این زن آن است که مادر نُه نفر از ائمه طاهرین میشود و چنانچه امام حسین علیه السلام «اب الائمه» است. این زن نیز «ام الائمه» است.
گرچه امام سجاد علیه السلام با اهلبیت علیهم السلام در همه فضایل وجه اشتراک دارند و هیچ فرقی میان آنان از نظر صفات و فضایل انسانی نیست، اما از نظر گفتار و کردار شباهت تامّی به جدشان امیرالمؤمنان علی علیه السلام دارد. که آن موارد را ذکر مینماییم.
ایمان امام سجاد علیه السلام
امیرالمؤمنین علیه السلام در دعای صباح میگوید: «یا من دلّ علی ذاته بذاته؛ ای کسی که برهان وجود خود هستی.»حضرت سجاد نیز در دعای ابوحمزه ثمالی میگوید: «بک عرفتک و انت دللتنی علیک و عویتنی الیک و لولا انت لم أدر ما انت؛ تو را به خودت شناختم و تو دلالت نمودی مرا بر خودت و دعوت نمودی به خودت و اگر نبودی، ترا نمیشناختم.»
اینگونه کلمات منتهای ایمان را میرساند و این همان ایمان شهودی است که امیرالمؤمنین میفرماید: «لو کشفت لی الغطاء ما ازددت یقینا؛ اگر بر فرض محال ممکن بود خدا را با این چشم ظاهری دید و میدیدم بر یقین من که الآن به ذات مقدس حق دارم چیزی افزوده نمیشد.»
علم امام سجاد علیه السلام
اگر امام علی علیه السلام میگوید: «از من بپرسید هر چه میخواهید که به خدا قسم تمام وقایع را تا روز قیامت میدانم، حضرت سجاد نیز میگوید: «اگر نمیترسیدم که مردم در حق ما غلوّ کنند، وقایع را تا روز قیامت میگفتم.»
امام زین العابدین نیز میفرمود:
| تعصی الاله و انت تظهر حبّه | هذا لعمری فی الفعال بدیع |
| لو کنت تظهر حبه لأطعته | ان المحب لمن یحب مطیع |
«خداوند را معصیت میکنی و ادعا میکنی که او را دوست داری. به جان من این ادعا از عجایب امور است. اگر براستی خدا را دوست داشتی او را اطاعت میکردی، زیرا محّب همیشه مطیع محبوب است.»
در این اشعار نیز امام سجاد علیه السلام میگوید محال است که خداوند را معصیت کنم، زیرا او را دوست دارم.
عبادت امام سجاد علیه السلام
درباره امیرالمؤمنین گفته شده است که روزها به ایجاد باغ و قنات برای فقرا و محتاجین مشغول بود، و تا به صبح عبادت میکرد. حضرت سجاد نیز چنین بود چه بسیار باغها و قنوات که به دست ایشان برای دیگران آباد یا ایجاد شد. عبادت و سجده او به حدی بود که به زین العابدین و سجاد ملقب شد.از رسول اکرم صلی الله علیه و آله روایت شده که روز قیامت خطاب میشود: «کجا است زین العابدین؟» و میبینم که فرزندم علی بن الحسین جواب میدهد و میآید.
از امام باقر علیه السلام روایت شده که: «پدرم را میدیدم که از کثرت عبادت پاهای او ورم کرده، و صورت او زرد، و گونههای او مجروح، و محل سجده او پینه بسته بود.»
سخاوت، فتوت و رأفت امام سجاد علیه السلام
در تاریخ آمده است یکی از کارهای امیرالمؤمنین علیه السلام اداره کردن فقرا به طور مخفیانه بوده است. امیرالمؤمنین شبها خوراک، پوشاک و هیزم به خانه بینوایان میبرد، و آن بینوایان حتی نمیدانستند که چه کسی آنها را اداره میکند. همچنین میان مورخین مشهور است که امام سجاد علیه السلام چنین بوده است.راوی میگوید: در محضر امام صادق علیه السلام بودیم که از مناقب حضرت علی علیه السلام صحبت شد و گفته شد هیچ کس قدرت عمل امیرالمؤمنین را ندارد و شباهت هیچ کس به امیرالمؤمنین، بیشتر از علی بن الحسین علیهماالسلام نبوده است که صد خانواده را اداره میکرد. شبها گاهی هزار رکعت نماز میخواند.»
از طریق اهل تسنن روایت شده است که چون امام سجاد علیه السلام شهید گشت روشن شد که آن حضرت صد خانواده را به طور مخفی اداره میکرده است.
زهد امام سجاد علیه السلام
چنانچه حضرت علی علیه السلام زاهد به تمام معنی بوده است و دلبستگی به مالی و به کسی جز به خدای متعال نداشته است. امام سجاد علیه السلام نیز همچنین بوده است. لذا به اصحاب خود سفارش میفرمود: اصحابی، اخوانی، علیکم بدار الآخرة و لا اوصیکم بدار الدنیا فانکم علیها و بها متمسکون اما بلغکم ان عیسی علیه السلام قال للحواریین. الدنیا قنطرة فاعبروها ولا تعمروها. و قال: من یبنی علی موج البحر داراً؟ تلکم الدار الدنیا و لا تتخذوها قراراً.«ای یاران من، برادران من، مواظب خانه آخرت باشید من سفارش دنیا را به شما نمیکنم زیرا شما بر آن حریص هستید و به آن چنگ زدهاید. آیا نشنیدهاید که حضرت عیسی به حواریون میگفت: دنیا پل است، از روی آن بگذرید و به تعمیرش نپردازید! چه کسی روی موج آب، خانه میسازد؟ موج دریا این دنیا است، به آن دلبستگی نداشته باشید.»
شجاعت امیرالمؤمنین علیه السلام
شجاعت امام علی علیه السلام زبانزد خاص و عام است. و اگر گفتار امام سجاد علیه السلام را در مجلس ابن زیاد و در مجلس یزید و مخصوصاً خطبه آن بزرگوار را در مسجد شام در نظر بگیریم شجاعت این بزرگوار نیز بر ما روشن میشود.امیرالمؤمنین شجاعت خود را در میدان برای افرادی مثل عمرو بن عبدود و مرحب خیبری به کار میبرد و فرزند گرامی او امام سجاد، شجاعت را در مجلس ابن زیاد و مجلس یزید و روی منبر در مسجد شام به کار برده است.
سیاست امام سجاد علیه السلام
امیرالمؤمنین به اقرار همه مورخین از سنّی و شیعه پاسدار اسلام بود و رأی و تدبیر او فوق العاده مفید بود، چنانکه عمر بیشتر از هفتاد مورد گفته است: لولا علی لَهَکَ عمر، یعنی: «اگر علی نبود عمر هلاک شده بود.»امام سجاد علیه السلام در مدت سی و پنج سال پاسدار شیعه بود. مورخین معتقدند که تدبیر امام سجاد علیه السلام، مدینه را و بسیاری از شیعیان را از دست کسانی چون یزید و عبدالملک مروان نجات داد.
حلم امام سجاد علیه السلام
درباره امیرالمؤمنین گفتاری نقل شده و ایشان فرمودند: «از کنار آدم بیخردی گذشتم که به من بد میگفت. از او صرفنظر کردم گویی که او حرفی نزده است.» درباره امام سجاد نیز گفتاری نقل شده است و ایشان فرمودند: «از کنار کسی گذشتم که به من بد میگفت. به او گفتم که اگر راست میگویی خداوند متعال مرا رحمت کند، و اگر دروغ میگویی خدا تو را بیامرزد!»
تاریخ نویسان اقرار دارند که امام سجاد علیه السلام، دوست داشت فقیران، یتیمان و بینوایان سر سفرهاش باشند و با آنها بنشیند، غذا برای آنها آماده کند و حتی غذا در دهن آنان بنهد.
فصاحت و بلاغت در کلام امام سجاد علیه السلام
فصاحت به معنی خوب سخن گفتن، مجاز، کنایه، لطایف و مثالها را به کار بردن است. و بلاغت، سخن خوب گفتن، بجا سخن گفتن، از طول کلام بی فایده پرهیز داشتن است. فصاحت و بلاغت امیرالمؤمنین مورد اقرار همه است آن چنانکه درباره نهج البلاغه گفته شده:دون کلام الخالق و فوق کلام المخلوق؛ پایینتر از کلام خالق و بالاتر از کلام مخلوق است.»
امام سجاد علیه السلام صحیفه کامله سجادیه را به جهان عرضه داشت. صحیفهای که مثل آن نیامده و نخواهد آمد. صحیفهای که در ضمن دعا، معارف اسلام، سیاست اسلام، اخلاق اسلام، اجتماعیات اسلام، حقانیت شیعه، حقانیت اهلبیت، انتقاد از ظلم و ظالم، سفارش به حق و حقیقت، و بالاخره یک دوره معارف اسلامی را آموزش میدهد. صحیفهای که محققین اسم آن را «اخت القرآن»، «انجیل اهلبیت»، «زبور آل محمد» نهادهاند. صحیفهای که ابلهی با فصاحت ادعا کرد که میتواند چون آن بیاورد چون قلم به دست گرفت، نتوانست، دق کرد و مُرد.
جهاد امام سجاد علیه السلام
حضرت علی علیه السلام بزرگترین مجاهد اسلام است که توانست اسلام را از دست کفار و مشرکین نجات دهد. ولی فرزندش امام سجاد علیه السلام گرچه در کربلا کشته نشد اما وجودش، بقایش و اسارتش عامل بقای اسلام بوده است. قیام ابی عبدالله الحسین علیه السلام درختی بود که در کربلا کاشته شد و آبیاری و به ثمر رساندن و نگاهداری از آن به دست امام سجاد علیه السلام به دست زینب کبری انجام گرفت.تدبیر امام سجاد علیه السلام در اسارت، گریههای امام سجاد در مدینه، نوحه خوانی و روضه خوانیهای آن حضرت در مدت سی و پنج سال سخنرانیش، به موقع جهادی بود فوق العاده مفید و ثمربخش که تحلیل سیاسی تاریخ، این مطالب را نشان میدهد.
عفو و جوانمردی امام سجاد علیه السلام
اگر تاریخ درباره امیرالمؤمنین علیه السلام میگوید که چگونه از ابن ملجم مواظبت کرد و هنگامی که ظرف شیری را برای حضرت میآوردند نیمی را میخورد و نیم دیگر را برای او میفرستاد، و درباره او وصیّت و سفارش فراوان نمود، درباره امام سجاد نیز منقول است که: فرماندار مدینه که دل امام سجاد را خون کرده بود، از طرف عبدالملک مروان معزول شد و امر شد که او را به درختی ببندند و مردم بیایند و به او توهین کنند. امام سجاد علیه السلام اصحاب خود را خواست و سفارش فرمود که مبادا به او توهین شود! امام سجاد نزد او رفت و او را دلداری داد و نزد عبدالملک مروان وساطت او را کرد که از این خواری نجات یابد.آن فرماندار معزول میگفت از علی بن الحسین و یارانش ترس دارم زیرا به آنها ظلم بسیار کردم.
ابهت و شخصیت امام سجاد علیه السلام
درباره حضرت علی علیه السلام گفته شده که بسیار متواضع بود، ولی بزرگی شخصیت آن بزرگوار میان همه محفوظ بود. همچنین است فرزند عزیزش امام سجاد علیه السلام.در تاریخ ضبط است که هشام بن عبدالملک به حج آمده بود و کثرت جمعیت مانع شد که حجرالاسود را استلام کند. پس در گوشهای برای او فرشی انداخته و نشسته بود که امام سجاد علیه السلام وارد طواف شد و وقتی به حجرالاسود رسید، مردم کنار رفتند و حضرت مکرّر استلام نمود. هشام فوق العاده ناراحت شد. یکی از اطرافیان پرسید: این مرد کیست که مردم چنین به او احترام دارند؟ هشام تجاهل کرد و گفت نمیدانم. فرزدق آنجا بود، فی البداهه قصیده مفصلی درباره امام سجاد علیه السلام سرود. ما چند بیت از آن قصیده را میآوریم: تمام قصیده در مناقب ابن شهر آشوب موجود است:
| هذا الذی تعرف البطحاء و طاته | و البیت یعرفه و الحل و الحرم |
| ما قال لاقط الا فی تشهده | لولا التشهد کانت لانه نعم |
| یغضی حیاء و یغضی من مهابته | فما یکلم الا حین یبتسم |
| من معشر حبهم دین و بغضهم | کفر و قربهم منجی و مقتصم |
| مقدم بعد ذکر الله ذکرهم | فی کل فرض و مختوم به الکلم |
«این مردی است که حجاز، خانه خدا، حل، حرم او را میشناسند. نه، در کلامش نیست ـ حاجت سائل را همیشه برآورده میکند جز در تشهد ـ که لا اله الا الله میگوید. و اگر تشهد در نماز نبود، نه او، همیشه آری بود: هنگام برخورد با مردمان چشمها را فرو میبندد برای آن که حیا دارد، و دیگران چشم فرو میبندد به جهت ابهتی که او دارد. و سخن با او نمیگویند مگر که آن بزرگوار تبسّم کند. روز قیامت حبّ آنها دین است و بغض آنها کفر است و قرب و نزدیکی به آنان پناه و نجات انسانها است. در نمازها یاد آنها و اسم آنها مقدم بر هر چیزی است بعد از اسم خدای متعال. و نمازها به اسم آنان تمام میشود ـ یعنی در نماز بعد از اسم خدا در اقامه، اسم اهلبیت است و آخر مطلب که در تشهد آخر گفته میشود باز اسم اهلبیت است. گفته شده که فرزدق به این اشعار آمرزیده شده است و به گفته جامی اگر اهل عالم به این اشعار آمرزیده شوند جا دارد.
زندگی امام سجاد علیه السلام
میدانیم زندگی حضرت علی علیه السلام پر تلاطم بود در نهج البلاغه میفرماید: «صبرت و فی العین قذی و فی الحلق شجی؛ صبر نمودم در مصایب نظیر کسی که خاری در چشم و استخوانی در گلو داشته باشد.» ولی زندگی امام سجاد علیه السلام از زندگی امیرالمؤمنین علیه السلام بسیار پرتلاطمتر بود. آن حضرت در بحبوحه جنگ صفین به دنیا آمد: در زمان معاویه و آن جنایاتش پرورش پیدا کرده. معاویه را با کشتارهای دسته جمعی شیعیان، با اشاعه سبّ امیرالمؤمنین در خطبهها و بعد از نمازها دیده است. بعداً حماسه کربلا و اسارت، که هر روزی از آن چند بار مرگ است، مجلس ابن زیاد و مجلس یزید را با اهلبیت پدرش پشت سر نهاد. قضیه حرّه که ننگی است بر دامن مسلمانان را مشاهده کرد.یزید سال دوم سلطنت، شخصی را با پنج هزار لشگر به مدینه فرستاد و دستور قتل عام داد و سه روز مدینه را برای لشگریان خود مباح اعلام نمود.
او شاهد قضیه عبدالله بن زبیر است ـ که همه بنیهاشم و من جمله محمد بن حنفیه را در شعب ابی طالب جمع نمود که بسوزاند و چون دشمن رسید موفق نشد ـ شاهد مروان بن حکم بود که دشمن سرسخت اهلبیت بود. شاهد حکومت عبدالملک مروان با فرماندارش حجاج بن یوسف ثقفی است. زندانی زندان حجاج بن یوسف است که در میان بیابانی، پنجاه هزار زندانی در آن زندان بود و دمیری در حیاة الحیوان میگوید خوراک آنها دو قرصه نان بود که بیشتر آن خاکستر بود. شاهد کشتار بیشتر از صد هزار نفر بود به جرم دوستی با اهلبیت. پنجاه و هفت سال در این دنیا زندگی کرد ولی هر روز از آن برای آن بزرگوار قتلگاهی بود.
رضا حیدری
کدخبرنگار: 12983
غسل زیارت

امام صادق ع) فرمودند : هرگا ه خواستی به زیارت قبرامیرالمؤمنین ع ) بروی ،وضو بگیر ،غسل کن،قدم بزن و با همان هیئتی که داری به زیارت ایشان مشرف شو و بعد دعائی را فرمودند، بخوان ( دعای مأثور ،یعنی دعائی که از ائمه ع) نقل شده است )
از همان حضرت نقل شده است ،که در تفسیر آیه شریفه قرآن : خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ فرموده اند، یعنی غسل برای زیارت هر امامی (قبل از زیارت غسل کند وبعد وارد حرم شود) ایام زیارتی امیرالمؤمنین ع)
1- روز سیزده رجب روز میلاد امام علی ع)
2- روز بیست ویکم ماه مبارک رمضان روز شهادت آن حضرت
3- روز هفده رمضان روز جنگ بدر (فتح جنگ بدر)
4- روز هفده شوال روز مواسات حضرت امیر ع) درجنگ احد
5- روز بیست وهفتم رجب روز فتح خیبر به دست آن حضرت
6- روز بیستم رمضان ،بالا رفتن اوبردوش پیامبر ص) برای پائین کشیدن بتهای کعبه
7- روز پانزدهم جمادی الاولی روز فتح بصره
8- روز هفدهم شوال روز رد الشمس
9- روز اول ذیحجه روز مأموریت یافتن حضرت برای تلاوت آیات سوره برائت برمشرکین
10- روز نهم ذیحجه روز بسته شدن درب های منازل افراد دیگر به مسجد النبی ص) وباز ماندن درب خانه اوبه مسجد پیامبرص)
11- روز بیست وچهار م ذی حجه روز مباهله وروز صدقه دادن انگشتر در نماز
12- روزبیست وپنجم ذی حجه روز نزول سوره هل اتی در شأن او واهل بیت پاکش
13- روز ازدواجش با فاطمه س)
14- روز به خلافت رسیدنش
15- روز بیعت مردم با او پس از کشته شدن عثمان
16- وروز های دیگر... .[1]..
ثواب زیارت امیرالمؤمنین ع)
امام صادق ع) فرمودند :هرکس امام امیر المؤمنین ع) را عارفا بحقه زیارت کند،اجر صد هزار شهید دارد ،وگناهان گذشته وآینده او آمرزیده شود ،و روز قیامت ایمن از اهوال مبعوث گردد ، حسابش آسان خواهد بود ،و ملائکه از او استقبال کنند ، وچون بر گردد ،اورا تاخانه مشایعت کنند ،اگر بیمار شود عیادتش کنند ، اگر بمیرد متابعت جنازه اش کنند ،وبرای او طلب آمرزش کنند. [2]
در روایت دیگری از امام صادق ع) نقل شده است که فرمودند :
ای پسر مارد ، هرکس زیارت کند جدم امیر المؤمنین ع) راعارفا بحقه بنویسد حقتعالی ،به عدد هر گامی ،حج مقبول وعمره مقبوله وفرمودند: والله نمی خورد آتش جهنم قدمی را که غبار آلود شود در این زیارت خواه سواره باشد وخواه پیاده ،یابن مارد این را با آب طلا بنویس [3]
از امام صادق ع) روایت شده است که فرمودند : ما می گوئیم در پشت کوفه قبری است( قبر امیرالمؤمنین ع) که هیچ مریض ، وگرفتاری به آن پناهنده نمی شود مگر اینکه خداوند اورا شفا می دهد[4] .
در روایت دیگری امام صادق ع) از پدرانشان از پیامبر گرامی اسلام ص ) نقل کرده اند: کسی که علی ع) را بعد از وفا تش زیارت کند پاداش او بهشت است .[5].
از امام صادق ع) نقل شده است که فرمودند: همانا درهای آسمان هنگام دعای زائرین امیر المؤمنین ع) باز می شود ، پس زمان خیر از خوابیده ها نباش[6] ،
از امام صادق ع) روایت شده است که فرمودند : کسی که امیرالمؤمنین ع) را با پای پیاده زیارت کند به تعداد هر قدمی که می رود خداوند ثواب یک حج ویک عمره به اومی دهد واگر پیاده برگردد به تعداد هر قدمی ثواب دوحج ودوعمره برای او نوشته می شود. [7]
ثواب نماز در حرم امیر المؤمنین ع)
از امام صادق ع) روایت شده است که فرمودند: نماز نزد آن بزرگوار معادل دویست هزار نماز است [8]
زیارت آدم ونوح وابراهیم با امیرالمؤمنین ع)
یکی از صحابه امام صادق ع) به نام مفضل بن عمر می گوید روزی بر امام صادق ع) وارد شدم ،وعرض کردم آقا ،من مشتاق ، رفتن به غری ، هستم ، فرمودند ، علت اشتیاق شما چیست ، عرض کردم برای زیارت امیر المؤمنین ع) فرمودند:آیا فضیلت این زیارت را می دانی ، عرض کردم ،خیر ،مگر اینکه حضرتعالی به من تعلیم فرمائید، فرمودند: هنگامی که امیر المؤمنین ع) را زیارت می کنی بدان که ،شما زائر استخوان های حضرت آدم ع) وبدن حضرت نوح ع) وجسم علی بن ابی طالب ع) هستی ، سؤال کردم ،یابن رسول الله ،آدم ع) در محلی به نام سراندیب و در شرق هبوط یافته است وگفته شده که استخوانهای اودر خانه خدا (کعبه ) دفن شده است ،چگونه استخوان های او به کوفه منتقل گردیده است ، فرمودند: همانا
خداوندبه حضرت نوح ع) زمانی که در کشتی نشسته بود وحی کرد که هفت بار دور خانه خدا طواف کند ،آن حضرت طبق دستور خداوند طواف کرد ،بعد تازانو در آب فرورفت وتابوتی را که استخوان های آدم ع) درآن قرار داشت خارج کرد وباخود به داخل کشتی حمل نمود ،بعد وارد د روازه کوفه شد ودر وسط مسجد کوفه قرار گرفت ،وخداوند ،به زمین دستور داد آب خودش را فروبرد ، وآب همانطور که ابتدا از مسجد کوفه جوشش نموده بود،زمین از همان مسجد آب را بلعید وفروکش کرد وکشتی بر زمین نشست وهمراهان نوح پیاده شدند ومتفرق گردیدند ،پس از آن نوح ع) تابوت را گرفت ودر سرزمین غری دفن کرد ،غری قطعه ای از کوهی است که خداوند با موسی ع) صحبت کرد وجائی است که عیسی ع) تقدیس شد ومکانی است که خداوند ابراهیم ع) را در آن مکان به عنوان خلیل خود ش انتخاب کرد وجایگاهی است که خداوند پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ص) را به عنوان حبیب خودش برگزید، وآن جارا مسکن همه انبیاء قرار داد ، وبه خدا سوگند پس از دوپدر پاک وطاهرش یعنی حضرت آدم ع) وحضرت نوح ع) هیچ کس با فضیلت تر از امیرالمؤمنین ع) در آن جا ساکن نشده است ،هر گاه که به طرف نجف زیارت کرد ی ،زیارت کن ،استخوان های آدم ع) وبدن نوح ع) و جسم علی ابی طالب ع) را، پس تو زائر آباء اولین وآخرین ،و زائر محمد خاتم النبیین ص) وعلی ع) سید الوصیین هستی ، وهنگام زیارت قبر امیر المؤمنین ع) در های آسمان بر روی زائر او باز می شود وشما از بدست آوردن این خیر غافل مباش. [9]
زیارت هود وصالح کنار قبر امیرالمؤمنین ع)
از ابی مطر یکی از صحابه امام علی ع) نقل شده است، هنگامی که ابن ملجم فاسق لعنه الله علیه ضربه ای به امیرالمؤمنین ع) زد ، حسن ع) به ایشان عرض کرد، بکشم اورا ،فرمودند:نه ، وی را زندانی کن ،اگرکشته شدم اورا بکشید، بعد فرمودند: چنانچه ازدنیا رفتم مرا ، پشت کوفه در قبر برادرانم هود وصالح دفن کنید[10] .
زیارت سر امام حسین ع) نزد قبر امیرالمؤمنین ع)
یزیدبن عمربن طلحه یکی از صحابه امام صادق ع) می گوید :درحیره خدمت ایشان بودم ،فرمودند: آنچه را به تو وعده دادم یعنی زیارت قبر امیر المؤمنین ع) را می خواهی انجام دهی ،عرض کردم ،بلی ، بعد ایشان سوار بر مرکب شدند واسماعیل (ظاهرا فرزندشان اسماعیل بن امام صادق ع) نیز سوار شد ومن هم با آنها حرکت کردم ،تا از مکانی به نام ثوبه بین حیره ونجف گذشتند وبه محلی به اسم زکوات بیض رسیدند ،امام صادق ع) واسماعیل پیاده شدند ومن هم با ایشان پیاده شدم وایشان نماز خواندند ، اسماعیل هم نماز خواند ومن هم نماز خواندم بعد به اسماعیل فرمودند : بلند شو وبه جدت امام حسین ع) سلام ده ،عرض کردم فدایتان شوم ،آیا امام حسین ع) در کربلا نیست ، فرمودند ، چرا ، لکن هنگامی که سراورا به شام حمل کردند یکی از دوستان ما آنرا از آنها ربود وآورد در کنار امیر المؤمنین ع) دفن کرد. [11]
از امام صادق ع) نقل شده است که فرمودند : هرگاه وارد سرزمین غری شوی دو قبر را مشاهده می کنی ،یک قبر کوچک ویک قبر بزرگ ،قبر بزرگ قبر امیر المؤمنین ع) وقبر کوچک رأس الحسین ع) [12]
البته روایت دیگری داریم که سر مقدس امام حسین ع) پس از مدتی به کربلا اعاده شد وملحق به بدن مطهر گردید همان طور که سیدبن طاوس در کتاب لهوف بیان نموده است . [13]
صفوان جمال می گوید با امام صادق ع ) وارد کوفه شدیم ،فرمود شتر را به خوابان که نزدیک قبر جدم امیرالمؤمنین ع) است پس فرود آمد ند ،غسل کردند،جامه را تغییر دادند،پارا برهنه کردند ،وفرمودندتو نیز چنین کن، پس روانه شدند به جانب نجف وفرمودندگامهارا کوتاه بردار وسررا به زیر انداز که حقتعالی برای تو، به عدد هر گامی صد هزار حسنه می نویسد ،وصد هزار گناه محو می کند وصد هزار درجه بلند می کند وصد هزار حاجت برآورده می کند،ومی نویسد برای تو ثواب هر صدیق وشهید که بوده باشد یا کشته شده باشد.. [14].
ابان بن تغلب می گوید همراه امام صادق ع) بودم از پشت کوفه عبور کرد ،بعد پیاده شد ودورکعت نماز خواند ،بعد مقداری جلو آمد ، پس از آن دورکعت نماز خواند ،سپس مسافت اندکی را پیمود وپس از آن نیز پیاده شد ودو رکعت نماز خواند، بعد فرمود اینجا جایگاه قبر امیرالمؤمنین ع) است ،عرض کردم فدایتان گردم آن دومکان دیگری که نماز خواندید چه بود فرمودند : جایگاه رأ س الحسین ع) وجایگاه منزل قائم ع) ودر روایت دیگری جایگاه منبر قائم ذکرشده است. [15]
[1] - بحار ج 97 ص 383
[2] - وسائل الشیعه ج 10 ص293 ح1
[3] - همان ص294 ح 3
[4] -- عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ نَحْنُ نَقُولُ بِظَهْرِ الْكُوفَةِ قَبْرٌ لَا يَلُوذُ بِهِ ذُو عَاهَةٍ إِلَّا شَفَاهُ اللَّهُ همان ، ص 295 ح 5
[5] -- عَنِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ ع عَنِ النَّبِيِّ ص قَالَ مَنْ زَارَ عَلِيّاً بَعْدَ وَفَاتِهِ فَلَهُ الْجَنَّةُ ، همان ،ص 296 ح10
[6] - وَ عَنِ الصَّادِقِ ع إِنَّ أَبْوَابَ السَّمَاءِ لَتُفَتَّحُ عِنْدَ دُعَاءِ الزَّائِرِ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع فَلَا تَكُنْ عَنِ الْخَيْرِ نَوَّاماً ،همان ح 11
[7] - عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَنْ زَارَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع مَاشِياً كَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِكُلِّ خُطْوَةٍ حَجَّةً وَ عُمْرَةً فَإِنْ رَجَعَ مَاشِياً كَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِكُلِّ خُطْوَةٍ حَجَّتَيْنِ وَ عُمْرَتَيْنِ همان ح 1
[8] - پیشین ص 656
-[9] همان ص 300 ح 1
[10] - عَنْ أَبِي مَطَرٍ قَالَ لَمَّا ضَرَبَ ابْنُ مُلْجَمٍ الْفَاسِقُ لَعَنَهُ اللَّهُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع قَالَ لَهُ الْحَسَنُ ع أَقْتُلُهُ قَالَ لَا وَ لَكِنِ احْبِسْهُ فَإِذَا مِتُّ فَاقْتُلُوهُ وَ إِذَا مِتُّ فَادْفِنُونِي فِي هَذَا الظَّهْرِ فِي قَبْرِ أَخَوَيَّ هُودٍ وَ صَالِحٍ همان ص 308 ح1
[11] - همان ص 310 ح 3
[12] - قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّكَ إِذَا أَتَيْتَ الْغَرِيَّ رَأَيْتَ قَبْرَيْنِ قَبْراً كَبِيراً وَ قَبْراً صَغِيراً فَأَمَّا الْكَبِيرُ فَقَبْرُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ أَمَّا الصَّغِيرُ فَرَأْسُ الْحُسَيْنِ ع
همان ص 311 ح 7
[13] - وَ قَدْ رَوَى السَّيِّدُ رَضِيُّ الدِّينِ عَلِيُّ بْنُ طَاوُسٍ فِي كِتَابِ الْمَلْهُوفِ وَ غَيْرِهِ أَنَّ رَأْسَ الْحُسَيْنِ ع أُعِيدَ فَدُفِنَ مَعَ بَدَنِهِ بِكَرْبَلَاءَ همان ص 312 ح 9
[14] - قمی ،شیخ عباس ، مفاتیح الجنان ص 614
[15] - پیشین صص 310- 309 ح 1و4
شهادت جانسوزچهارمین اختر
تابناک آسمان امامت و ولایت
حضرت امام زین العابدین سجاد(ع)
رابه امام زمان مهدی موعود(عج)
ونایب برحقش پیشوای مسلمانان جهان
حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای
(حفظه الله)وعموم مسلمانان جهان
علی الخصوص ملت شهیدپروروولایتمدار
ایران اسلامی تعزیت و تسلیت
عرض می نماییم .
احمداسماعیلی کریزی
40 نکته مهم اخلاقی در 40 جمله کوتاه و خواندنی
سخنان خوب باید در زیباترین جملات طراحی و تدوین شوند، تا مورد توجه و تأمل مخاطبان واقع شود. به عبارتی ساده تر قالب کلام می بایست با قیمت کلام هم سان باشد. خوب سخن گفتن؛ سخن خوب گفتن، از مهم ترین لوازم پیام رسانی و متقاعد سازی در روان شناسی ارتباطات به شمار می آید.
1- کسی که به دنبال انتقام گرفتن است، زخم هایش را تازه نگه می دارد. (فرانسیس بیکن)
2- با مشت گره کرده نمی توان با کسی دست داد و دوست شد. (ایندرا گاندی)
3- پرسیدند بهشت را می خواهی یا دوست را؟! گفتم: جهنم است، بهشتی که در آن دوست نباشد.
4- خداوند بی نهایت است، امّا به قدر نیازت فرود می فرستد، به قدر آرزویت گسترده می شود، و به قدر ایمانت کارگشاست. (ملاصدرا)
5- گل عشق و دوستی با بی ریایی و صداقت و صمیمیت می روید و می ماند، از اینکه مراقب این گل زیبایی، می بوسمت.
----------------------------------------------
6- بیا با آئین آب و آئینه زندگی کنیم. مثل آب هر چه پلیدی بشوییم. آئینه سان هر چه ندیدیم نگوییم.
7- ارزش هر کس، برابر است با ارزش آن چیزی که برایش ارزش قائل است. (حضرت علی علیه السلام)
8- کسی که با خدا دوست نیست، دوستی اش با تو دروغی بیش نیست، دوستی بدون خدا دوستی ناپایدار است.
9- دوست واقعی تو دشمن واقعی نقاط ضعف توست.
10- در میخانه ببستند، خدایا مپسند***که در خانه تزویر و ریا بگشایند. (حافظ)
----------------------------------------------
11- 5 چیز را از کودکان بیاموز: در حال زندگی کن تا لذت ببری. شادی را گران نکن- با تمام وجود (از خدا) بخواه. کینه را از ذهن و زندگی دور کن. همواره در حال تلاش باش.
12- خدایا ما را ببخش که، در کار خوب یا جا زدیم یا جار زدیم.
13- آش خوب باشه، کاسه اش چوب باشه.
14- کسی که هیچ کاری نمی کند، هیچ اشتباهی نمی کند و کسی که هیچ اشتباهی نمی کند، هیچ چیز یاد نمی گیرد.
15- کسی شایسته آزادی است که بر هوس های خود مسلط شود- "گوته"
----------------------------------------------
16- هر گاه پست های بزرگ به انسان های کوچک سپرده شود، پست ها پایکوبی می کنند. (عباسعلی کاوه)
17- دنیا مثل دوربین عکاسیه، لبخند بزن عزیزم.
18- خدایا کمکم کن تا دینم را به دنیایم نفروشم و برای نام و نان ایمانم را از دست ندهم. (دکتر شریعتی)
19- پرسیدند آزادی مهم است یا رفاه؟ گفتم: اگر آزادی نباشد نمی توانم بگویم نانم را چه کسی دزدید.
20- اگر می خواهی بدانی که چقدر ثروتمند هستی به این فکر کن که اگر همه اموالت را از دست بدهی چه چیزی برایت باقی می ماند.
----------------------------------------------
21- باران نعمت ها و موهبت های الهی همیشه در حال باریدن است. ظرف دلت را دریایی کن تا باران بیشتری نصیبت شود. تا همیشه بمانی.
22- ساده بگویم، اگر می خواهی بدانی که خدا چقدر دوستت دارد. ببین تو چقدر دوستش داری و چقدر برایش وقت داری و گفتگو و خلوت می کنی به حرف هایش گوش می دهی و به خواسته هایش عمل می کنی؟
23- عشق و محبت بین کسانی ایجاد می شود که به راستی به خدا ایمان بیاورند و اعمال صالح انجام دهند. (سوره مریم / 92)
24- زندگی مسأله است حل باید کرد، راه است طی باید کرد، دراز مدت است صبر باید کرد. تفریح است بازی باید کرد. باغبانی است عشق باید کرد. تعهد است عمل باید کرد. راز است کشف باید کرد.
25- مراقب افکارت باش که تبدیل به گفتارت می شود. مراقب گفتارت باش که رفتارت را تعیین می کند. مراقب رفتارت باش که عادتت می شود. مراقب عادتت باش که تبدیل به شخصیت تو می شود. و شخصیت تو سرنوشتت را ترسیم می کند. (حضرت علی علیه السلام)
----------------------------------------------
26- همنشین تو از تو ،بِه باید تا عقل و دینت بیفزاید.
27- کسی که شایسته ستایش است محتاج ستایش نیست و کسی که شایسته ستایش نیست محتاج ستایش است.
28- در دل سخت سنگ سبزه نمی روید. در دل نرم خاک رویش و پالایش ایجاد می شود.
29- خوبی ها خود و بدی های دیگران را پنهان کن، خدا افشاگر خوبی است.
30- نماز نور، نردبان و برکه است، راهت را روشن می کند، از زمین به آسمانت می برد و تمام وجودت را شستوشو داده و طاهر می سازد.
----------------------------------------------
31- مباد گل ،تو را از گلکار غافل کند.
32- پسته خندان ارزشمند است پسته ای را که نمی خندد، در سرمای شدید قرار داد تا منجمد شود. و بعد بلافاصله آن را در آب جوشی می ریزند تا ترک بخورد. و یا با سنگ بر سرش می کوبند تا خندان شود.
33- نعمت های خود را بشمار نه محرومیت هایت را.
34- از قفس، مرغ به هر جا رود بستان است، مگس در قفس آزاد است. مرغ در قفس در بند.
35- باز شدن هر آموزشگاه = بسته شدن یک بازداشتگاه (ویکتور هوگو)
----------------------------------------------
36- حسادت تو علیه کسی، نشانه برتری او بر توست (اعتراف به برتری اوست).
37- چاپلوسی در سه جا لازم و عبادت است: در برابر خدا، والدین و در برابر محرومان و ستمدیدگان. (حضرت علی (علیه السلام))
38- تا توانی می گریز از یار بد یار بد بدتر بود از مار بد.
مار بد تنها همی بر جان زند یار بد بر جهان و بر ایمان زند.
39- کمتر کسی 80 سال زندگی می کند، بیشتر 80 ساله ها، 80 بار یک سال را تکرار می کنند.
40- خدایا به مردان ما غیرت، به زنان ما عفت، به پیران ما سلامت، به دختران ما متانت به پسران ما سعادت، به عالمان ما صداقت، به مسئولان ما عدالت، به اصناف ما مروت، به ملت ما وحدت به نویسندگان ما مسئولیت، به هنرمندان ما کرامت، به سرمایه داران ما دیانت عطا فرما.