- تصاویر این شهید بزرگوار را می توانید در زیر مشاهده نمایید.
عکسهای شهید سپهبد علی صیاد شیرازی

چشمه سلطان ولی کریز
| |||||||||||||||||||||||
|
عکسهای شهید سپهبد علی صیاد شیرازیامیر سپهبد علی صیاد شیرازی (۲۳ خرداد۱۳۲۳-۲۱ فروردین۱۳۷۸) فرمانده اسبق نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران و عضو شورای عالی دفاع بودهاست. او متولد روستای کبودگنبد شهرستان درگز استان خراسان رضوی است. وی یکی از فرماندهان جنگ ایران و عراق بود. شهید سپهبد علی صیاد شیرازی پس از ۳۲ سال خدمت در یگانهای مختلف نیروی زمینی ارتش در تهران و مقابل درب منزلش، به دست نیروهای مسلح سازمان مجاهدین خلق، ترور شد. مراسم تدفین او با حضور سید علی خامنهای، فرمانده کل قوا و جمعی از فرماندهان یگانهای مختلف نیروهای مسلح ایران و مردم برگزار شد.
عکسهای شهید سپهبد علی صیاد شیرازی
http://barrud.rasekhoonblog.com
![]() احمداسماعيلي كريزي/"استان خراسان رضوي،"
ادامه مطلب
نام: علی نام خانوادگی: صیاد شیرازی متولد: 1323 زادگاه: شهرستان درگز،استان خراسان تاریخ شهادت :1378/1/21
زندگی نامه: سينه ستبر تاريخ مالامال از خاطرات حيات و ممات مردان مردي است كه روحشان فراتر از زمان و عرصه فراخ زمين تنگتر از قلب سرشار از عشقشان بوده است. عشق به يگانه هستيبخش كه اشتياق لقائش آرام از جسم و جان آنها گرفته و سر سوداييشان را همواره بر آستان داشته است. امير كمنظير ارتش اسلام سپهبد علي صيادشيرازي يكي از اين پر و بالسوختگان وصال نور است كه لباس زيباي شهادت زيبنده قامتش و كمترين مزد اخلاص، فداكاري و ايثار و پروانگي اوست. سردار سرافراز جبهه توحيد و بسيجي آشناي جبهههاي افتخار و شرف و نور، اين سربردار هم بيدار و جهادگر عرصههاي پيكار و شير بيشه شجاعت و ايثار و عاشق بيقرار و اسوه اخلاص و استقامت با صدق و صفا، پس از عمري جهاد خالصانه و جانبازي در خطوط مقدم دفاع از اسلام و ولايت ، با پيكر خونين و چهره رنگين و مخضوب به ديار معشوق شتافت و شهيد شاهد جوار قربضرت حق گرديد و اجر و پاداش آن همه اخلاص و ايثار را در همين دنياي فاني نيز گرفت. تجليل و گراميداشت تمام برجستگان ملت و تقدير امت اسلام در تشييع با شكوه و كمنظير اين سرباز فداكار اسلام گواه اين مدعا است.او عاشق دلسوختهاي بود كه در گستره خونين جبهههاي نبرد از كوههاي سر به فلك كشيده كردستان تا دشتهاي تفتيده خوزستان به جهاد و نماز و نيايش ميپرداخت و در جهاد اكبرش اوج بندگي خويش را به نمايش ميگذاشت. او صدف خود را شكسته بود تا دُرّ ناب وجودش با ذوبيقت اسلام و ولايت ظهور يابد. ادوار زندگي سرشار از خدمتش، به حق نمونهاي مجسم در خدمتگزاري بر اين طريق بود و براي نيل به مقصود دمي آرام نداشت. او فرماندهي متدين، جدي، اميدوار، سختكوش، شجاع و با اخلاص و الگويي كمنظير و برتر در خدمتگزاري و وفاداري به نظام و عشق به ولايتبود. زندگي مشحون از مجاهدات بيوقفه او با شهادت به اكمال رسيده است چون كه اين هنر مردان خداشهيد سپهبد علي صياد شيرازي در سال 1323 در شهرستان درگز در استان خراسان ديده به جهان گشود. او پس از اتمام تحصيلات ابتدايي و دبيرستان وارد دانشكده افسري و در سال 1346 موفق به اخذ دانشنامه ليسانس از آن دانشكده شد. وي پيش از پيروزي انقلاب اسلامي به مدت چندسال در بخشهاي مختلف ارتش بويژه در غرب كشور به پاسداري از كشور پرداخت و در سازماندهي و فعاليت نيروهاي انقلابي در ارتش تلاشي گسترده داشت. شهيد پس از پيام امام خميني(ره) مبني بر شناسايي نيروهاي مخلص ارتش طاغوت، شناخته شد و به خاطر توان بالاي سازماندهياش مورد توجه حضرت امام و ياران انقلاب اسلامي قرار گرفت. وي پس طي دوره تخصصي توپخانه در آمريكا با درجه ستوانيكم و سمت استادي، در مركز آموزش توپخانه اصفهان به تدريس پرداخت و در همان شرايط به عنوان عنصري حزباللهي در جهتسازماندهي نظاميان انقلابي فعاليت خود را آغاز كرد و تلاشهاي وي پس از پيروزي انقلاب اسلامي در ساماندهي ارتش و ساختار نيروهاي مسلح متجلّي شاز مهمترين اقدامات او پس از پيروزي انقلاب اسلامي و برپايي غائله كردستان، مي توان به تهيه طرح هاي عملياتي كه منجر به شكستن حصر شهرهاي سنندج و پادگان هاي مريوان، بانه و سقز شد، اشاره كرد. شهر سنندج با تشكيل ستاد عمليات مشترك ارتش و سپاه پاسداران توانست پس از 21 روز مقاومت و دفاع از سوي مدافعان خويش ، كاملاً از تصرف و تسلط كردهاي ضد انقلاب خارج شود. پس از تحقق و اجراي موفق اين طرحها، شهيد صيادشيرازي، با دو درجه ارتقاء ، با درجه سرهنگ تمامي به فرماندهي عمليات غرب كشور منصوب شد. عملياتي كه سرنوشت جبهه هاي اسلام عليه كفر را به پيروزي رقم زد و مسير و روند جنگ تحميلي را در مسير پيروزي ارتش اسلام قرار داد. ايشان در 23 تيرماه 136 طي حكمي از سوي حضرت امام خميني(ره) به عضويتشوراي عالي دفاع منصوب شد. در متن حكم حضرت امام خطاب به آن بزرگمرد چنين آمده است: « براي فعال كردن هرچه بيشتر و بهتر قواي مسلح كشور ضرورت دارد از تجربه اشخاصي كه در متن مسايل جنگ بودهاند، استفاده هر چه بيشتر بشود، بدين سبب سركار سرهنگ صيادشيرازي و وزير سپاه پاسداران انقلاب اسلامي را تا پايان جنگ به عضويتشوراي عالي دفاع منصوب مينما يم.»
به دنبال مسئوليت خطير شهيد صيادشيرازي در شوراي عالي دفاع، با درخواست رئيس شوراي عالي دفاع و موافقت حضرت امامخميني(ره) در مردادماه سال 1365 ، مسئوليت فرماندهي نيروي زميني ارتش به برادر ديگري واگذار گرديد. حضرت امام(ره) در حكم فرمانده جديد نيروي زميني ارتش پيرامون خدمات آن شهيد سرافراز چنين فرمودند: سپس در 18 ارديبهشت 1366 به همراه تعدادي ديگر از فرماندهان ارتش با پيشنهاد رئيس شوراي عالي دفاع و موافقت امام خميني(ره) به درجه سرتيپي ارتقاي مقام يافت. آن شهيد والا مقام در مهرماه سال 1368 به درخواست رئيس ستاد فرماندهي كل نيروهاي مسلح و موافقت مقام معظمربري و فرماندهي كلقوا به سمت معاونتبازرسي ستاد فرماندهي كل نيروهاي مسلح منصوب شد. امير شجاع سپاه اسلام در شهريورماه سال 1372 با حكم فرماندهي معظم كل قوا به سمت جانشين رئيس ستاد كل نيروهاي مسلح منصوب گشت. تيمسار سرتيپ صياد شيرازي در 16 فروردين 1378 همزمابا عيد خجسته غدير با حكم مقام معظم فرماندهي كل قوا به درجه سرلشگري نايل آمد. نقش او در ايجاد وحدت بين قواي مسلح كشور و نيروهاي توانمند دفاعي و مهار دشمن و حفظ تماميت ارضي كشور و فتح جبهههاي حق عليه باطل در عملياتهاي ثامن الائمه طريق القدس، فتح المبين، بيت المقدس و ديگر عملياتهاي پيروزمند تا مرصاد و دفاع از حد و مرز ميهن عزيز امي بر كسي پوشيده نيست. آري دشمن زبون چنين عنصر برجسته و موثر و شخصيت كمنظير و سرمايه عظيمي را از امت اسلام گرفت و نظام را از گرمي وجودش بيبهره ساخت و كوردلان شبپرست، خناسان روزگار و پس ماندههاي زخم خورده مرصاد در صبح روز 21 فروردين 78 ، فاتح بزرگ فتحالمبين و بيتالمقدس را آماج تيرهاي كينه خود قرار دادند و قامت استوار امير ارتش اسلام را به خاك افكندند. روح بلند و سرفرازش در آسمانها پركشيد و به آرزوي ديرينه خويش كه همانا شهادت در راه معبود و وصال معشوق بود نائل گشت. بوسه بر تابوت حامل پيكر مطهر آن شهيد والا مقام توسط قلب تپنده امت اسلام، رهبر معظم انقلاب اسلامي حضرت آيهالله العظميخامنهاي (مدظله العالي) اوج تجليل از مقام شامخ اين شهيدعاشق و سردارعشق و تمام شهيدان گلگون كفن انقلاب اسلامي و دوران دفاعمقدس است كه اري نيز امام شهيدان، خميني كبير بر بازوان پرتوان و دشمن شكن آنان بوسه ميزد .
نحوه شهادت: شهید علی صیادشیرازی روز شنبه ۲۱ فروردین ماه ۱۳۷۸ در حوالی خانهاش مورد سوء قصد عوامل تروریست قرار گرفت و به شهادت رسید. ساعت ۶ و ۴۵ دقیقه صبح این روز که تیمسار صیادشیرازی با اتومبیل خود به قصد عزیمت به محل کارش از خانه خارج شده بود، مورد هجوم مرد ناشناسی قرار گرفت و به شدت مجروح شد. اهالی محل که از این حادثه مطلع شده بودند بلافاصله او را به بیمارستان فرهنگ انتقال دادند که متأسفانه بر اثر شدت جراحات وارده، تلاش پزشکان برای نجات وی بینتیجه بود و او در بیمارستان به شهادت رسید. به گفته شاهدان مرد تروریست با پوشش لباس رفتگر در حوالی خانه شهید به کمین نشسته بود و تیمسار را هنگام خروج از خانه به رگبار بست. در این حال شهید صیاد که سوار بر خودرو تویوتای سفید رنگ خود بود مورد اصابت ۳ گلوله تروریست واقع شد. در پی این حادثه یک سخنگوی گروهک تروریستی منافقین در تماس با خبرگزاری فرانسه در نیکوزیا مسئولیت این جنایت را بر عهده گرفت. ترور صیاد شیرازی در کارنامه تروریستی منافقین از جهات بسیاری قابل تعمق نشان میدهد. ادله ای که منافقین برای این ترور ارائه میکنند حاکی است که برای این عمل صرفنظر از دلایلی که سازمان به آن اتکا میکند باید بهدنبال دلایل و انگیزه های پنهان دیگری گشت. دلایل منافقین برای ترور سپهبد صیاد شیرازی در اطلاعیههای نظامیخود حول سه محور جمعبندی شده است؛ نقش صیاد شیرازی در دفاع از تمامیت ارضی ایران در جنگ با عراق، نقش وی در مهار و کنترل غائله کردستان در بدو انقلاب سال ۵۷ و نقش وی در خنثی کردن عملیات موسوم به فروغ جاویدان که منافقین با پشتوانه ارتش عراق خاک ایران را مورد تعرض نظامیقرار دادند.
وصیت نامه: بسماللهالرحمنالرحيم، ارحمالراحمين، ربالعالمين و صليالله علي محمد والهالطاهرين، انالله و انااليه راجعون. هذا ما وعدنا الله و رسوله و صدقالله و رسوله. اللهم زدنا ايماناً و ارحمنا. اشهد ان لاالهالا الله وحده لا شريك له و أن محمّداً عبده و رسوله ارسله بالهدي و دينالحق و ان الصديقة الطاهره فاطمهالزهرا، سيده نسا العالمين و أن علياً أميرالمؤمنين و الحسن و الحسين و عليبنالحسين و محمّدبنعلي و جعفربنمحمّد و موسيبنجعفر و عليبنموسي و محمّدبنعلي و عليبنمحمّد و الحسنبنعلي و الحجهالقائمالمنتظر صلواتالله و سلامه عليهم ائمتي و سادتي و موالي بهم اتولي و من اعدائهم اتبر و أنالموت و النشور حق و الساعة آتية لاريب فيها و أنالجنة و النار حق. اللهم أدخلنا جنتك برحمتك و جنّبنا و احفظنا من عذابك بلطفك و احسانك يا لطيفاً بعباده يا أرحم الراحمين.
خداوندا! اين تو هستي كه قلبم را مالامال از عشق به راهت، اسلامت، نظامت و ولايتت قرار دادي. خدايا! تو خود ميداني كه همواره آماده بودهام آنچه را كه تو خود به من دادي، در راه عشقي كه به راهت دارم، نثار كنم. اگر اين نبود، آن هم خواست تو بود.
پروردگارا! رفتن در دست تو است؛ من نميدانم چه موقع خواهم رفت ولي ميدانم كه از تو بايد بخواهم مرا در ركاب امام زمانم قرار دهي و آن قدر با دشمنان قسمخوردهات بجنگم تا به فيض شهادت برسم.
از پدر و مادرم كه حق بزرگي بر گردنم دارند، ميخواهم كه مرا ببخشند؛ من نيز همواره برايشان دعا كردهام كه عاقبت به خير شوند. از همسر گرامي و فداكار و فرزندانم ميخواهم كه مرا ببخشند كه كمتر توانستهام به آنها برسم و بيشتر ميخواهم وقف راهي باشم كه خداوند متعال به امت زمان ما عطا فرموده است.
آنچه از دنيا برايم باقي ميماند، حق است كه در اختيار همسرم قرار گيرد. از همه آنهايي كه از من بد ديدهاند، ميخواهم كه مرا به بزرگي خودشان ببخشند و بالاخره از مردان مخلص خودم به ويژه حاج آقا امير رنجبر نيكدل، استدعا دارم در غياب من به امور حساب و كتاب من برسند و با برادران ديگر چون جناب سرهنگ حاج آقا آذريون و تيمسار حاج آقا آراسته در اين باب، تشريك مساعي نمايند.
خداوندا! ولي امرت حضرت آيتالله خامنهاي را تا ظهور حضرت مهدي (عج) زنده، پاينده و موفق بدار. آمين يا رب العالمين.
ادامه مطلب آن گلی كه در كمین خصم افتاد ...
روایت شهادت شهید صیاد شیرازی؛ دل مادر از چیزی خبر داشت؟ + تصاویرآن شب علی پیراهن عربی ای را كه مادر از مكه برایش آورده بود، تن كرد و نمازش را با همان خواند . مادر وقتی او را در جامه ی سپید دید، لحظه ای خیال كرد او در زمین نیست. او را در صف سپید پوشانی دید كه لبیک گویان به آسمان می رفتند. قلبش ریخت. به خودش دلداری داد و فكر كرد از تأثیرات مراسم حج است. با این حال نتوانست تاب آورد و گفت: «علی جان، لباست را عوض كن سرما می خوری» ... سرویس تاریخ «فردا»: دهسال پیش از پیروزی انقلاب اسلامی زمانی که ستوان علی صیاد شیرازی افسر گمنامی در لشکر تبریز بود، تیمسار یوسفی فرمانده لشکر در میان جمعی از نظامیان گفته بود: «نام این جوان را به خاطر بسپارید. من در ناصیه او آنقدر لیاقت میبینم که اگر بخت یارش باشد و از شر حاسدان در امان بماند، روزی فرمانده نیروی زمینی ارتش ایران شود!» ... پیشبینی سرلشکر پیر سیزده سال بعد هنگامی تحقق یافت که ایران یکی از حساسترین لحظات تاریخی خود را میگذراند ...
![]() ![]() با قسم به هر چه كه پیش او عزیز بود ، فهماندند كه علی صحیح و سالم است اگر كه الان در آن جا نیست فقط به خاطر جلسهای است كه در تهران با فرماندهان عملیات ثامنالائمه دارد . اما دل مادر آرام و قرار نداشت . نگران علی بود . آیا دل مادر از چیزی خبر داشت ؟ ساعتی بعد كار مادر به بیمارستان كشید. اطرافیان این را به حساب ضعف جسمانی او گذاشتند. مسبوق به سابقه بود . به همین خاطر اگر اصرار علی نبود حتی به حج هم نمی توانست برود . نیمه های شب بود كه چشم های مادر باز شد. علی بالای سرش بود. فقط شنید : «عزیز جان!» باز از هوش رفت . اما صبح كه به هوش آمد ، كسی متوجه اش نشد. احساس كرد حالش بهتر شده است. علی كمی آن طرف تر با دكتر ها دور میز نشسته بودند و صبحانه می خوردند. دلش می خواست لحظاتی سیر پسرش را نگاه كند... آن روز حال مادر خوب شد. آن قدر خوب كه تا شب به خانه برگشت. آن شب علی پیراهن عربی ای را كه مادر از مكه برایش آورده بود ، تن كرد و نمازش را با همان خواند . مادر وقتی او را در جامه ی سپید دید ، لحظه ای خیال كرد او در زمین نیست. او را در صف سپید پوشانی دید كه لبیک گویان به آسمان می رفتند . قلبش ریخت . به خودش دلداری داد و فكر كرد از تأثیرات مراسم حج است. با این حال نتوانست تاب آورد و گفت: « علی جان ، لباست را عوض كن سرما می خوری . » تا پاسی از شب، رفت و آمد بستگان طول كشید. حدود دوازده شب به مادر گفت : «عزیز ، می خواهم استراحت كنم. یک ساعت دیگر بیدارم كن تا بروم حرم.» این عادت همیشگی اش بود. مشهد كه می آمد ، بیش تر شب ها را تا صبح در حرم می گذراند. دست های مادر هنوز در دستش بود كه در كنار بستر او خوابش برد . صدای نفس های آرامش كه بلند شد ، باز دلشوره به جان مادر افتاد . در دلش توفانی بود . از بستر بلند شد و بالای سر پسرش نشست . كودكی اش را به یاد می آورد كه شب ها از گریه خواب نداشت . در روز عاشورا نفسش بند آمده بوده و مادر چیزی رو به گنبد طلایی گفته بود... به سر و صورت پسر نگاه كرد و آرام اشک ریخت . وقتی به خود آمد كه دو ساعت گذشته بود. نمی توانست از پسرش دل بكند . او به دل خودش ایمان داشت . همیشه حوادث را قبل از اتفاق احساس می كرد . هر بار كه علی در جبهه زخمی شده بود ، او از قبل فهمیده بود . به هر زحمتی بود از فرزندش دل كند و به آرامی او را از خواب بیدار كرد . علی وقتی به ساعتش نگاه كرد ، گفت : « عزیز چرا دیر بیدارم كردی ؟ » عزیز چه می توانست بگوید؟ تنها گفت: «خیلی خسته ای. دلم نیامد.» علی آن شب همراه خواهر بزرگش كه از دره گز آمده بود ، به حرم رفت. این كه در آن شب در آن جا چه گذشت و علی چه گفت و چه شنید، تنها خدا می داند و بس . اما همان شب در تهران ، خیابان دیباجی ، همسایگان او ، چند مورد رفت و آمد مشكوک دیده بودند . پیكانی در آن نیمه شب چند بار طول خیابان را پیموده بود . رفتگر شهرداری را دیده بودند كه ناشیانه خیابان را جارو می كرده و حركات و نگاه هایش غیر عادی بوده و... اما در مشهد ، علی هنگامی از حرم برگشت كه آفتاب صبح جمعه تابیده بود . او سر راهش نان سنگک و پنیر و خامه گرفته بود. مانند همیشه خود بساط صبحانه را پهن كرده و بعد پدر و مادرش را دعوت به صبحانه كرده بود. بعد گویی كه عجله داشته باشد ، به سراغ بستگانش رفته بود و تا ظهر به خانه ی اغلب آن ها سركشیده بود . حتی آن ها می گویند انگار از سرنوشت خود خبر داشته كه آن ها را نسبت به انجام فرایض دینی و وظایف فردی و اجتماعیشان سفارش می كرده است. سرانجام حدود ظهر به سوی تهران پرواز كرد . ![]() اكنون رهبران سازمان مُصر بودند مأموریت نا تمام فروردین 61 را تمام كنند. سرانجام لحظه ی موعود فرا رسید. ساعت 6:45 در باز شد و ماشین تیمسار بیرون آمد. او منتظر ماند تا فرزندش مهدی در پاركینگ را ببندد و به او برسد . معمولاً سر راهش او را هم به مدرسه می رساند ... ادامه ی ماجرا را پلیس چنین گزارش داد: «... مهاجم ناشناس در پوشش كارگر رفتگر به محض خروج امیر صیاد شیرازی از منزل و در حال سوار شدن به اتومبیل خود ، به وی نزدیک شد. تیمسار شیرازی وقتی متوجه آن مرد رفتگرنما شد ، منتظر ماند تا او خواسته اش را بیان كند. ![]() پیكر غرق به خون تیمسار صیاد شیرازی ابتدا به بیمارستان فرهنگیان و سپس به بیمارستان 505 ارتش منتقل شد اما سر انجام براثر شدت جراحت به شهادت رسید... » و اما خبر شهادت سرلشگر علی صیاد شیرازی همه ی ایران را تكان داد. ملت ، به سوگ نشست . پرچم های سیاه بر سر در مساجد آویخته شد. در همه ی شهر ها و روستا ها به نام شهید علی صیاد شیرازی مراسم برپا شد. صبح روز 22 فروردین ، مردم تهران به نمایندگی از همه ی ایران ، سیاه پوش و مغموم به خیابان ریختند تا قهرمان سال های نبرد را تشییع كنند. ابتدا رهبر انقلاب در ستاد كل نیروهای مسلح بر تابوت فاتحه خواند ، سپس بر سر جنازه یار دیرین خود نشست و بوسه بر تابوت او نهاد... آنگاه ، نم باران بود. توفان بود و سیل خلایق. در آن دریای مواج انسان های متلاطم تنها عكس او بود كه هم چنان آرام بود. گویی به ملت می گفت: من باز خواهم گشت ، باز خواهم گشت سرافراز ، دریغ برای چه ؟ من باز خواهم گشت هم چنان در لباس سربازی ، هنوز كار من تمام نشده است ! ...فأخرجنی من قبری مؤتزراً كفنی ، شاهراً سیفی ، مجرداً قناتی ، ملبیاً دعوة الداعی آن گلی كه در كمین خصم افتاد ، آخرین سرخ گل خون آلود نبود! ![]() ![]() ![]() ![]() ادامه مطلب پیامک های تسلیت شهادت حضرت زینب (س)مکتب صبر را در این عالم
غیر تو نیست مقتدا زینب
زآنکه آموختی هزاران درس
در برِ دُختِ مصطفی، زینب
وفات حضرت زینب(س) تسلیت باد.
![]() از کربلا تا شام غم احرام بسته
در حج خونینش سر از محمل شکسته
در سینه زینب که مجنون حسین است
دل نیست قلبش مشتی از خون حسین است
وفات حضرت زینب(س) تسلیت باد
![]() زینب خدای عشق و جان عالمین است
ذکر طپشهای دل زینب حسین است
چون طینت او از ازل شد نینوایی
روحش حسینی است و قلبش کربلایی
![]() در بلاغت چون علی در فصاحت چون حسن
د ر شهامت چون حسین و در حیا چون مادر است
از کمال علم و تقوی شد عقیله نام او
همچو زهرا از همه زنهای عالم برتر است
وفات حضرت زینب(س) تسلیت باد
![]() ز آتش محنت و غم سوزد و ریزد به نشیب
وه اگر یاد کند رنج و ملال زینب
یک زن و این همه اندوه و غم و درد و الم
آب گردد جگر سنگ به حال زینب
وفات حضرت زینب(س) تسلیت باد
![]() چون قافله ی عشق رسیدند ز راه
برتربت شاه دین بصد ناله و آه
زینب بسر قبر برادر می گفت
لاحول ولا قوه الا باالله
وفات حضرت زینب(س) تسلیت باد
![]() آن که همدست حسین گشته و بر خلق رساند
صورت و معنی قرآن خدا زینب بود
آن که بر اهل جهان موی به مو کرد اعلان
اصل منظور شه کرب و بلا زینب بود
وفات حضرت زینب(س) تسلیت باد
![]() دل در گرو ولای زینب
جان باد همی فدای زینب
از عشق حسینیاش چه گویم
شرمنده کند وفای زینب
وفات حضرت زینب (س) تسلیت باد
![]() زينب كه نماينده بود زهرا را
بگرفته بدست رشته ي دلها را
از صبر خدائي است كه با آن همه غم
شيرازه كند كتاب عاشورا را
وفات حضرت زینب(س) تسلیت باد
![]() زن مگو مرد آفرین روزگار
زن مگو بنت الجلال اخت الوقار
زن مگو عرش خدا را قائمه
یک محمد یک علی یک فاطمه
وفات حضرت زینب (س) تسلیت باد
![]() تمام زمین و زمان بر کربلا میگریند و تمام کربلا بر زینب(سلام الله علیها)
وفات حضرت زینب (س) تسلیت باد
![]() عشق با زینب(س) تبانی کرده است
رنگ گل را ارغوانی کرده است
هست عشق دلبریت، عشق او
صبر زانو می زند در پیش او
وفات حضرت زینب (س) تسلیت باد
![]() ای به مقام و عزت و جاهت سلام ما
ای به صبوری بعد امامان امام ما
اسوه ما، در صبر و ثبات و قیام ما
خط تو باشد ایده و مشی و مرام ما
وفات حضرت زینب (س) تسلیت باد
![]() نه تنها زینب از دین یاوری کرد
به همت کاروان را رهبری کرد
به دوران اسارت با یتیمان
نوازشها به مهر مادری کرد
وفات حضرت زینب (س) تسلیت باد
http://barrud.rasekhoonblog.com
![]() احمداسماعيلي كريزي/"استان خراسان رضوي،"
ادامه مطلب رحلت حضرت زینب سلام الله علیها
حضرت زینب (س) تندیس عفت و حیا و پیام آور عاشورا است. فرازهای زندگانی وی دارای آموزه های تربیتی و الگویی ناب برای بانوان است. یک سال و نیم پس از حادثه عاشورا در 56 سالگی از دنیا رفت و به دیدار برادر شتافت.
آخرین تاریخ بروزرسانی ویژه نامه: 30 مهر 1394 تاریخ وفات: 15 رجب 62 هجری قمری شناسنامه حضرت زینب علیها السلامحضرت زینب علیها السلام در پنجم جمادی الاولی سال پنجم هجرت در مدینه منوره چشم به جهان گشود. مادرش فاطمه زهرا سلام الله علیها و پدرش امام علی علیه السلام بود. پیامبر اکرم بعد از بازگشت از سفر، به محض شنیدن خبر تولد، سراسیمه به خانه علی علیه السلام رفت، نوزاد را در بغل گرفت و بوسید، آن گاه نام زینب (زین + اب) را که به معنای «زینت پدر» است برای این دختر انتخاب نمود. نیز او را ام کلثوم کبری، و صدیقه صغری مینامیدند. از القاب آن حضرت، محدثه، عالمه و فهیمه بود. حضرت زینب در پنج سالگی مادر خود را از دست داد و از همان دوران طفولیت با مصیبت آشنا گردید. در دوران عمر با برکت خویش، مشکلات و رنجهای زیادی را متحمل شد، از شهادت پدر و مادر گرفته تا شهادت برادران و فرزندان، و حوادث تلخی چون اسارت و . . . را تحمل کرد . این سختیها از او فردی صبور و بردبار ساخته بود شکوه شکیبایی /مروری بر زندگی حضرت زینب(س) فرازهایی از زندگی عقیله بنی هاشم حضرت زینب علیها السلام عقیله بنی هاشم و همسر و فرزندانعبدالله از جمله خواستگارانی بود که به خانه علی علیه السلام رفت و آمد می کرد. و آرزو داشت با حضرت زینب علیها السلام دختر عموی خود ازدواج کند. اما شرم و حیا می کرد که خواسته خود راباعمویش مطرح کند. طولی نکشید که عبدالله قاصدی را به قصد خواستگاری به خانه علی علیه السلام فرستاد. قاصد به عرض رسانید: علی جان! شما خوب می دانید که پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله به فرزندان جعفر علاقه فراوانی داشت، حتی یک روز خطاب به آنان فرمود: «بناتنا لبنینا و بنونا لبناتنا»؛ دختران ما،متعلق به پسران ما و پسران ما، متعلق به دختران ما می باشند. پیشنهاد می کنم و شایسته خواهد بود که دختر گرامی خود، زینب علیها السلام را به ازدواج عبدالله، فرزند برادر خویش در آوری و مهریه را هم مانند مهریه مادرش، فاطمه علیها السلام قرار دهی. حضرت علی علیه السلام هم که غیر از جهت خویشاوندی و اصالت خانوادگی، در وجود عبدالله اخلاق و فضیلت و ارزش های انسانی و معنوی زیادی سراغ داشت، خواستگاری راپذیرفت. و حضرت زینب علیها السلام، دختر والاگهر خویش را در حالی که سن او ده سال ازعبدالله کم تر بود، به ازدواج وی در آورد. ثمره این ازدواج، سه پسر و یک دختر بود. عبدالله بن جعفر طیار همسر زینب علیها السلام حضرت زینب در واقعه کربلااز جمله حوادث خونبار و دردناک اجتماعی ـ سیاسی تاریخ اسلام، حادثه جانسوز کربلاست که از سویی نشان دهنده نقطه اوج روح و تعالی انسان است و از سوی دیگر نمایانگر فرود روح آدمی در پَست ترین دَرکات. نهضت عاشورا یک نهضت ارزشی بر علیه ضد ارزشها بود که اگر به وقوع نمی پیوست، با طرحهایی که بنی امیه ریخته بودند، دیگر اثری از ارزشهای اسلامی و انسانی باقی نمی ماند. در این رویداد عظیم، همه گونه طبقات اجتماعی از آزاد و بنده، پیر و جوان و کودک، و مرد و زن سهیم بوده و هر کدام نقش به سزایی ایفا کرده اند. در این میان، نقش برخی از زنان به خصوص حضرت زینب علیهاالسلام بسیار حسّاس و مهم بوده است. زینب علیهاالسلام از همان ابتدای ورود به کربلا حضوری فعّال و سازنده داشت، امّا آنچه که به این حضور، جلوه دیگری می بخشد و آن را پُر رنگ تر می سازد نقش ویژه آن حضرت بعد از واقعه عاشورا است که به همراه زنان دیگر در دو مرحله رهبری کاروان اُسرا و تبلیغ دین و ترویج عاشورا به تصویر کشیده شده است. زینب علیهاالسلام ، رهبر کاروان اسیران کربلا زینب کبری علیها السلام، الگوی صابران خطبه های حضرت زینبحضرت زینب(س) با احاطه کامل بر جریان های سیاسی، فرهنگی و تبلیغی منجر به سلطه و استبداد امویان، عمدتاً مشغول آگاهی بخشی مردم و رسوا کردن این خاندان بود. او این رویارویی اسلام اصیل و اسلام دروغین را مواجهه اسلام و کفر می دانست و در این منظر، حقایق تاریخی را آشکار و روشن می کرد. از نگاه حضرت زینب(س) حوادث بزرگی مثل جنگ صفین، شهادت امام علی، امام حسن و امام حسین(ع) و اسارت خاندان نبوی همگی جز محصول عقده گشایی و خواری و حقارت خانواده ابوسفیان نیست؛ زیرا این خاندان، ضربه های مهلکی از آموزه های نظام اسلام خورده اند. آنان گرفتار انتقام کور تاریخی شده اند. به همین دلیل حضرت زینب(س) در شیوه تبلیغی خود، به ویژه در خطبه هایش می کوشد ضمن بیان افتخار و عزت اسلام و خاندان نبوت، پرده از نفاق امویان بردارد و با استنادهای تاریخی خود، خاندان اموی را رسوا و ادعاهای پوچ و بی اساس آنها را در تاریخ برملا کند. حضرت زینب(س) تباهی، فساد و فسق آن خاندان را که به نوعی تداوم روحیه ها و هویت جاهلی است، آشکار می کند. اصول مبارزه عاشورایی در خطبه حضرت زینب(س) راه سبز/خطبه حضرت زینب کبری سلام اللّه علیها در مجلس خطابه زینب(س)، حماسه جاودانه شام تاریخ وفات و مرقد مطهر حضرت زینبنظر معروف این است که آن حضرت پس از شهادت امام حسین علیهالسلام بیش از یک سال و نیم زندگی نکرد و در 15 رجب سال 62 هجری قمری، در 56 سالگی از دنیا رفت و مرقد مطهر ایشان در سوریه می باشد. محل دفن حضرت زینب علیها السلام فضایل و مناقب حضرت زینبگوشه هایی از فضایل حضرت زینب علیها السلام عبارتند از: شجاعت: در مقابل یزید خیره سر، و دهن کجیها و بد زبانیهای او، شجاعت حیدری را به نمایش گذارده، چنین میگوید: «لئن جرت علی الدواهی مخاطبتک انی لاستصغر قدرک واستعظم تقریعک واستکبر توبیخک»: «اگر فشارهای روزگار مرابه سخن گفتن با تو واداشته [بدان که] من قدر و مقدار تو را کوچک پنداشته و سرزنش تو را بزرگ شمرده و توبیخ کردن تو را بزرگ میدانم .» فصاحت و بلاغت: سخنان زینب علیها السلام چنان بود که وجدان خفته مردم را بیدار کرد و صدای گریه از زن و مرد و پیر و جوان و خردسال بلند شد. فضایل و مناقب حضرت زینب علیها السلام زینت پدر (بررسی شخصیت و مقام حضرت زینب (علیهاالسلام)) حضرت زینب(س)پاسدار بزرگ ارزشها عبادت و بندگیامام سجاد علیه السلام در مورد حضرت زینب فرمودند: «ان عمتی زینب کانت تؤدی صلواتها، من قیام الفرائض و النوافل عند مسیرنا من الکوفة الی الشام و فی بعض منازل کانت تصلی من جلوس لشدة الجوع و الضعف ؛ عمه ام زینب در مسیر کوفه تا شام همه نمازهای واجب و مستحب را اقامه مینمود و در بعضی منازل به خاطر شدت گرسنگی و ضعف، نشسته ادای تکلیف میکرد.» تحلیلی بر کلام حضرت زینب (ع) که فرمود: «ما رایت الا جمیلا» / جز زیبا چیزی ندیدم علم و دانشمقام علمی زینب کبری آنچنان واضح و روشن است که سخن حضرت سجاد(ع) برای درک عظمت آن بانوی دانشمند کافی است. حضرت سجاد(ع) در مورد جایگاه علمی آن بزرگوار فرمود: «انت بحمداللّه عالمةٌ غیر معلّمةٍ و فهمةٌ غیر مفهمّةٍ»: «عمه جان! به لطف الهی تو دانشوری هستی که از گنجینه وحی علم آموخته ای و کسی به تو آموزش نداده و اندیشمندی هستی که بدون معلم می فهمی و تعقل و تدبّر داری!.» در مقام تعقّل و اندیشه و هوشمندی آنچنان اوج گرفته بود که حضرتش را به عقیله بنی هاشم موسوم گردانیدند.ابوالفرج اصفهانی در مقاتل الطالبین و در ذیل شرح حال عون بن عبداللّه می گوید: مادر عون، زینب عقیله، دختر علی بن ابی طالب (ع) است. زینب همان بانوئی است که ابن عباس خطبه فدک فاطمه(س) را از او روایت کرده است. ابن عباس در آغاز نقل خطبه می گوید: عقیله ما (بنی هاشم) زینب دختر علی (ع) این خطبه را گزارش نموده است. نظری بر سیمای روایی حضرت زینب سلام الله علیها نقش آفرینی بانوان در تبلیغ دین(3)روزگار امام سیره اخلاقی حضرت زینب سلام الله علیهازینب علیها السلام که حضور هفت معصوم را درک کرده، در تمامی ابعاد ولایت مداری (معرفت امام، تسلیم بی چون و چرا بودن، معرفی و شناساندن ولایت، فداکاری در راه آن و) . . . سر آمد است . زینب علیها السلام به خوبی درس ولایت مداری را از مادر فرا گرفت و آن را به زیبایی در کربلا به عرصه ظهور رساند او پیوسته یاور غمدیدگان و پناه اسیران بود، او حتی تسلی بخش دل امام سجاد علیه السلام بود، آن جا که میگفت: «لا یجز عنک ما تری، فو الله ان ذلک لعهد من رسول الله الی جدک وابیک وعمک: [ای پسر برادر!] آن چه میبینی (شهادت پدر) تو را بی تاب نسازد. به خدا سوگند! این عهد رسول خدا از جد و پدر و عمویت میباشد .» او سختیها و تازیانه ها را به جان خود میخرید و نمیگذاشت بر بازوی کودکان اصابت کند. زینب علیه السلام در آیینه خاطرات (1) زینب علیهاالسلام در آیینه خاطرات (2) عفت و پاکدامنیزینب کبری عفت خویش را حتی در سختترین شرایط به نمایش گذاشت . او در دوران اسارت و در حرکت از کربلا تا شام سخت بر عفت خویش پای میفشرد . مورخین نوشته اند: «وهی تستر وجهها بکفها، لان قناعها قد اخذ منها»: «او صورت خود را با دستش میپوشاند چون پوشیه اش از او گرفته شده بود.» زینب علیها السلام بانوی حیا، پاسدار عفت و پاکدامنی زینب (س) آموزگار حیا و پاکدامنی صبرزینب (س) در پرتو عنایت و توجه آل عبا بر دشواری ها و سختی ها صبر کرد، رنج ها و مصیبت هایی را تحمل نمود که «اگر بر کوه های استوار و راسخ نازل می شد از هم فرو می پاشید.» صبر زینب از نوع صبری نبود که هر فرد زبون و ناتوانی به آن تن می دهد بلکه صبری خداپسندانه و هدفدار و اندیشیده بود. وی می دانست این نوع صبر با ایمان رابطه تنگاتنگ دارد و مؤمنی که صابر نباشد پیوسته ایمان و تقوایش متزلزل خواهد بود و انسان تا صبور نباشد نمی تواند در بندگی خدا، ایستادگی کند و در برابر شیطان و هواهای نفسانی و گریز از گناه و استواری در برابر تنگی ها ثابت قدم باشد. او از پدرش علی (ع) این سخن را شنیده بود که: «انسان حقیقت ایمان را درک نمی کند مگر این که سه ویژگی در او باشد: آگاهی به دین، صبر بر دشواری ها و تدبیری نیکو در امور زندگی .» درس صبر و استقامت در مکتب زینب علیها السلام زینب علیهاالسلام ، پیروز تمام امتحانات امام زمان عجل الله فرجه و حضرت زینب سلام الله علیهامصیبت اسیری زینب سلام الله علیها خاطره ها - حضرت مهدی علیه السلام در زینبیه حضرت زینب سلام الله علیها در آینه شعر و ادبآی آینه تمام نمای صبر و ایثار! تو را چه بخوانم که نامت یادآور حماسه عاشورا و یادآور اسارت و غربت یتیمان کربلاست. تو را چه بخوانم که نامت گره خورده در رنج و محنت است. مرغ جانت دیگر در کالبد تن نمیگنجد و دل طلب میکند که به برادر بپیوندی. چشم برهم مینهی و بلندترین نغمه وصال را سر میدهی. سلام بر تو که وارث مظلومیت سترگی بودی که در خاندان طاهرت نسل به نسل به ارث رسید. سلام بر تو روزی که عارفانه و عاشقانه عروج کردی و سلام بر خاندان پاکت باد. در وصف عقیلة العرب حضرت زینب علیها السلام لینکهای مرتبطحضرت زینب علیها السلام، پیام رسان كربلا دانشنامه امام حسین علیه السلام
ادامه مطلب شهادت حضرت زینب(س)
تسلیتــ شهادت جانسوز صدف دریای ایثار و عصمت، پرورش یافته دامان ولایت، محبوب مصطفی(ص) و نور دیده مرتضی(ع)، سکاندار کربلا و عطر خوش زهرا(س) و الگوی عفاف و پاکی را به راهیان عشق و شیفتگان راه سرخ شهادت تعزیت می گوییم. ــ سالروز شهادت زینب کبری(س)، دخت علی مرتضی، پیام آور کربلا، الگوی شکیبایی و تقوا، عابده آل علی(ع) و عقیله بنی هاشم را به تمام پویندگان راه ولایت و عاشقان خط سرخ شهادت تسلیت می گوییم. ــ شهادت صدیقه صغری، محبوب آل عبا، زینت علی مرتضی(ع)، غمخوار حسن مجتبی(ع)، رهرو راه سیدالشهدا و خواهر گرامی قمر بنی هاشم، علمدار کربلا، را به عاشقان راه حق و حقیقت و دوستداران آل محمد(ص) تسلیت می گوییم. اشک های پیامبر(ص)این زلال ترین عطوفت جاری خداست که اینک در دانه دانه اشک پیامبر(ص) روان گشته است و بر قنداقه زینب نورسیده می چکد؛ زینبی که نه از مخلوط عقل و عشق که گویی از عشق محض آفریده شده تا یکسره ساغر خونین عشق را به دست گیرد و عصاره همه رنجهای خلقت را بچشد. اینک پیامبر(ص) قنداقه این غنچه تازه شکفته در بوستان اهل بیت را در آغوش گرفته و می گرید. نگاه مهربان پیامبر(ص)، روح آسمان شدن در جسم کوچک او جاری می کند. پیامبر(ص) کودک را در آغوش گرفته، به سینه می چسباند؛ صورت بر صورت او می نهد و اشک می ریزد. گویی می بیند آن بیابان خشک و رنج هایی را که این دریای صبر تحمل می کند. زینت پدرنوزاد نورسیده علی(ع) از سوی خدا و به اشاره جد بزرگوارش، پیامبر(ص)، زینب نام گرفت. علی(ع)، شگفت ترین و شیرین ترین نشانه خلقت خدا و فخر دو عالم، اینک به او فخر می کند. زینب در لحظه لحظه زندگی پردردش و در صبوری ها و خروشیدن ها می نمایاند که لایق چنین نامی است و سزاوار چنان مقامی. او نه زینت پدر که زینت خلقت است. تجسم صبرصبر اگر می خواست مجسم شود، بهتر از تو نمی یافت. چه می گویم؟ صبر کودکی است که در کنج زندگی پررنج تو به شاگردی نشست. ای کعبه همه سختی ها و ای مادر همه رنج ها، صبر قطره کوچکی از باران مکارم اخلاق بود که بر دریای تو بارید. این کاسه گلی ماست که به اندک رنجی لبریز می شود. کاسه صبر تو از وحی است، از خداست. چگونه پر شود که بی انتهاست. زینبا، خلقت همیشه در تحیّر صبوری تو خواهد ماند. رضای پروردگارزینب باید برادرش را وداع گوید. دل از برادرش، مولا و مقتدایش و تنها بهانه زندگی اش، برکند و اندکی بعد، دست زیر پیکر پاک برادر برد، خونش را به آسمان بپاشد و بگوید: «خدایا این قربانی را از ما، خاندان وحی، بپذیر». با این کار بندگی کردن و راضی بودن به رضای پروردگار را معنا کند. و امروز، روز رحلتش، برادرش حسین است که بهشتِ آغوش می گشاید و آمدن خواهر را انتظار می کشد. نماز شب نشستهپوسته سیاه شب، جسم بی روح و خشک زمین را سخت در برگرفته است. اما در خرابه ای، روزنه ای تا انتهای آسمان نور می افشاند. در خرابه ای کنار سیاه ترین قصر. شب چقدر به شام بلا نزدیک است و این خرابه کوچک چقدر بزرگ و نورانی شده است. قامت خمیده زینب(س) اینک به نماز شب نشسته است، گرچه گرسنگی و تشنگی و خستگی توان ایستادن از او گرفته است. زینب(س) قامت شکیبایی و بندگی و پرهیزکاری را راست کرده است و تسبیح پروردگار می گوید. این نماز شب یادآور نماز شب نشسته فاطمه است که اینک در آینه دختر به تصویر آمده است. عجبا که شباهت این دختر به مادر تا کجاست. سلام و درود بیکران خدا بر فاطمه(س) و دختر داغدیده اش. عصاره خوبی هخدا تو را از چه لبریز کرده است ای دردانه علی، که هرچه نگاه هست تا انتهای خلقت بر آینه وجود تو خیره خواهد ماند؟ تو چنان از صبر لبریزی که سختی هایی چنین، چون قطره ای آرام در دریای وجودت فرو می نشیند و تو را به تلاطم نمی افکند. تو آن قدر با عبادت عجین شده ای که فرشتگانِ سال ها به عبادت ایستاده، پیش نماز شبت قامت خم می کنند. آن قدر از خروش و شجاعت بهره برده ای که خطبه هایت در مجلس دشمن، دل سنگ را به لرزه می اندازد. رحمت بی پایان الهی بر تو ای عصاره همه خوبی های عالم. مایه حیات اسلامای مادر همه رنج ها و مصیبت ها، قطره قطره اشک های تو ترجمه عشق و وفاداری به ولایت است؛ معنای رضای خداست؛ نمود حرمت آل الله است و مایه بقای عاشورا. اشک های تو از کودکی تا عاشورا که محور دردها بودی و کاروانسالار غم و اندوه، همواره زلال آبیاری درخت اسلام بود. پس از عاشورچند سالی از داغ عاشورا می گذرد؛ داغی که هر صبح تازه تر می شود و هر شب جان دوباره می گیرد؛ داغی که نه سوزشش التیام می یابد و نه خاطره اش به فراموشی می رود. و زینب(س) که در هر لحظه این چند سال، عمری رنج و اندوه را دوره کرده است، امروز مشتاقانه به سوی بهشت بال می گشاید. چشم به دیدار اهل بیت روشن می کند و این دنیای فانی را در حسرت نگاه مهربانش به ماتم می نشاند. خدایش دریای مهر بر او جاری کند. استاد عفافزینب(س) خلاصه صبر، زبان گویای عاشورا، ترجمان دین داری و وفاداری به ولایت، آمد تا در کنار صبوری ها، فداکاری ها، خطبه خواندن ها و حماسه آفرینی ها، معلم وقار و متانت و استاد عفاف و حیا باشد؛ آمد تا سرمشق همه زنانی باشد که دل از نور ایمان روشن دارند و قلب از زنگارها پاک. آمد تا سرمشق همه زنان و مردان آزاده ای باشد که روح پاکدامنی در جسم جامعه می دمند و به دین داری جان زنده می بخشند. رحلت جانسوز ام المصائب، عقیله بنی هاشم، زینب کبری(س) بر همه پیروان آن حضرت تسلیت باد. آموزگار جوانمردیامروز فرصتی است تا چشمهایمان بگرید و در زلال خویش، روح خسته از هواهای نفسانی را از نشاط ایمان سرشار کند. امروز فرصتی است تا دل هامان به یاد اسوه عشق و صبر و معرفت تکانی بخورد. امروز فرصتی است تا در کلاس اخلاص زینبی بنشینیم و بردباری بیاموزیم و از خورشیدی نور بگیریم که از پس پرده عفاف، جوانمردی به عالم آموخت. امروز فرصتی است تا به انگیزه رحلت زینب کبری(س) دل هامان را از زلال معرفت سیراب کنیم و چشمهامان را عفت بیاموزیم. ننگ ابدینام اسلام با نام عاشورا حیات می گیرد و نام عاشورا با نام زینب کبری(س). این، زینب(س) بود که مظلومیت اسلام و ولایت را فریاد زد و خون سرخ حسینی را در شریان جامعه جاری کرد. او بود که ندای پیروزی دین را در مجلس ستمکارترین مردان آن روز بلند کرد و فریاد زد: «ای یزید، اینک هر ترفندی داری بکار گیر، هر نیرویی می توانی برانگیز، هر کوششی می خواهی بکن، لیکن به خدا سوگند که هرگز نخواهی توانست خاندان وحی را نابودسازی و قرآن را براندازی و محو کنی. و این ننگ هیچ گاه از تاریخ زندگی تو پاک نخواهد شد». این فریاد پیروزی چنان آتشین بود که غرور یزید را درهم شکست و به او جرأت اعتراض نداد. با زلال اشکبه یاد رحلت بانوی گرانقدر عالم اسلام، عقیله بنی هاشم، زینب کبری، اشک هامان جاری است و گاه این گریه دل را نیز تکان می دهد. امّا این تکان تا کجاست و زلال این اشک ها تا کجا قلب هامان را می شوید؟ آن قدر هست که آینه دل را شفاف کند؟ من و تو ای خواهر مسلمان، آیا آنقدر به یاد زینب(س) هستیم تا یاد نماز شبش، سحرگاه بیدارمان کند؟ یا به یاد قرآن آموختنش قرآن به دست گیریم و به تفسیرش بنگریم؟ وصال یگانهاخلاص را، ایمان به خدا را از کودکی در قلب تو حک کردند؛ آنگونه که در شمارش هم زبان به یکتایی او گشودی و از غیر سرباز زدی و سپس از کودکی تا کهولت از عزیزترین ها دل کندی و بهترین ها را وداع گفتی و در آخر تو ماندی و آن یگانه ای که مخلصانه یگانه اش می خواندی. تو و آن یکتای مهربانی که از جام صبوری اش تو را نوشاند. و امروز ای زینب، همان یکتای سراسر مهر، تو را به وصال خود فرا می خواند. گوارا باد بر تو این وصال شیرین با معبود یگانه و این وداع ابدی با دنیای پر درد و رنج. پاسخ سرزنش در مجلس ابن زیاد غوغایی است. مردم گرد آمده اند. سرهای شهدا را وارد مجلس کرده اند و نیز کاروان غریبان را با غل و زنجیر! ابن زیاد سرمست از غرور رو به زینب کبری(س) کرد و با سرزنش گفت: «کار خدا با برادرت حسین را چگونه دیدی؟» و زینب در بند اسارت، مصیبت دیده و داغ فراق چشیده پاسخ داد: «جز زیبائی ندیدم؛ آنان گروهی بودند که خدا برایشان شهادت را نوشته بود پس به قتلگاه خود شتافتند. اما تو دادگاهی در پیش داری و باید به کارهایت پاسخ دهی. و آن روز ای پسر زیاد، چه پاسخی توانی داشت؟» نکوهش ستمکارانکاروان عشق، غریبانه به شام بلا رسیده است. چند روزی است که مصیبت شهادت برادران، فرزندان و دیگر عزیزان، دل سوخته زینب(س) را مدام آتش می زند. ساعتی نیارمیده است؛ یا به تیمار بیمارش سرگرم بوده یا کودکان را به سامان آورده است یا برای دفاع دین با زبان جنگیده است. اینک در مجلس یزید چقدر خسته است و چقدر دل سوخته؛ اما خستگی و دل سوختگی موجی نیست که دریای صبر زینبی را متلاطم کند و یا زبان برّان او را در دفاع از دین به لکنت اندازد؛ سپس در برابر یزید ستمکار و میگسار زبان به خطبه می گشاید: «ای یزید، اگر اکنون این حوادث تلخ مرا مجبور ساخته تا با چون تویی هم سخن شوم، بدان که من قدرت تو را بس ناچیز می شمرم و تو را پست تر از آن می دانم که نکوهشت کنم یا زبان به سرزنشت باز کنم. به زودی خواهی دید که زیان کرده ای. اینک بنگر که آیا این تصمیم تو جز سفاهت چه بود و حال آنکه روزگار قدرت تو همین چند روز بیش نیست». شهامت زینب کبری و خروش کلامش مجلس یزید را دگرگون ساخت و کار را بدانجا رسانید که یزید به عذرخواهی برخاست و زبان به ندامت گشود و این نبود مگر همان رسالت عاشورایی که زینب(س) بر عهده داشت. ایمان قلبیایمان استواری که زینب(س) به معبود یگانه دارد و اطمینانی که او بر سخن حق و برتری ولایت احساس می کند، از او شیرزن شجاعی می سازد که با جرأت تمام در برابر یزید فریاد برمی آورد: «ای یزید، آیا خیال کرده ای اینکه روزگار را بر ما تنگ کرده ای و جهان را تیره ساخته ای و ما را چون اسیران در شهر گرداندی به آن معنی است که ما را نزد خدا منزلتی نیست و تو نزد خدا کرامتی داری؟ سرجای خود بنشین و بازهم بنشین که هرگز چنین نیست. به خدا سوگند، تو فقط پوست خود را کندی و کالبد خود را دریدی و خود را خوار ساختی و این ننگ هرگز از زندگی تو پاک نخواهد شد». زینت(س) حماسه آفرینافتخار جامعه زنان همین بس که شیرزنی حماسه آفرین چون زینب کبری(س) از میان آنان به پاخاسته است. زینبی که تاریخ هرگز نام او و حماسه های او را از یاد نخواهد برد. حماسه ای که زینب آفرید و مبارزه ای که او در برابر ظلم و ستم زمانه انجام داد، تاریخ کمتر به خود دیده است. خدا او را برای عاشورا آفریده بود و او حماسه عاشورایی اش را برای بقای اسلام آفرید. رحمت بی پایان خدا بر او که افتخار عالمیان است. با کاروان عشقامشب آخرین شب ماندن است. فردا باید سفر عشق آغاز شود و زینب(س) در برابر شوهرش، عبدالله بن جعفر طیّار، به تقاضای رخصت نشسته است تا پابه پای برادر عازم شود. و عبدالله که می داند گفتن «نه» بهانه مفارقت جان از بدن زینب(س) است، «نه» نمی گوید. زینب(س) پا در کاروان عشق می نهد و عبدالله شاید برای بقای فرزندان بنی هاشم یا به دلیلی دیگر می ماند، در حالی که نگران مولایش حسین(ع) است. او، دل با کاروان همراه دارد و برای اثبات این عشق دو فرزندش، محمد و عون، را با کاروان رهسپار می کند. رحمت ابدی حق بر آنان که مهر حسین(ع) را در سینه داشتند. وفاداری به مولابن عباس، صحابی وفادار حضرت که اینک اصرارش در منصرف ساختن امام(ع) بی نتیجه مانده است، از امام می خواهد که در سفر شهادت، زنان و دختران را با خود همراه نکند. پاسخی که ابن عباس در برابر این خواهش می شنود نه از امام که از عقیله بنی هاشم، خواهر امام است که می فرماید: «ابن عباس، آیا می خواهی که بزرگ ما، سرور ما و مولای ما تنها برود و ما را بگذارد؟ نه، به خدا قسم که ما با او زنده ایم و با او می میریم؛ چرا که روزگار جز او را برایمان باقی نگذاشته است». و این گونه بانوی قهرمان کربلا، وفاداری به ولایت و عقیده را به تصویر می کشد. رحمت و درود خدا بر او و بر برادر بزرگوارش باد. کلام آتشینپافشاری بر عقیده و ارزش ها در زینب کبری(س) تا آنجاست که در میان غل و زنجیر اسارت، پس از آنکه با شترهای بی محمل در شهر گردانیده شد و استهزا و سرزنش فراوان شنید، در مجلس ابن زیاد، وقتی ابن زیاد گفت: «سپاس خدای را که شما را مفتضح نمود و دروغتان را آشکار کرد»، فرمود: «سپاس خدا را که ما را بزرگ داشت به پیامبرش محمد(ص) و ما را طاهر گردانید از هر بدی و آلودگی. پس همانا که فاسقین رسوا می شوند و فجّار دروغ می گویند و ما نه فاسقیم و نه فاجر». ضرباتی که زینب(س) با کلامش بر دهان ظلم می کوبد نشانه های پیروزی خون بر شمشیر است. مادر دو شهیدزینب کبری(س) مادر دو شهید از شهدای کربلا به نام های محمد بن عبدالله و عون بن عبدالله است. او با دست خود لباس جنگ بر تن دو فرزندش پوشانید و هر دو را در رکاب مولایش حسین(ع) به شهادتگاه فرستاد. او پس از شهادت فرزندان به سوگ آنان ننشست؛ چرا که این دو قربانی را برای آن مرد بزرگ بسیار کوچک می دید و نگران آن بود که با اشک او در دل مولایش شرم یا اندوهی راه یابد و او که سراپا عشق حسین(ع) بود، اینک آرام به خیمه پناه برده تا با برادر روبرو نشود. شگفتا از این عشق! و شگفتا از دریای معرفتی که در وجود او جاری است! زینب گونه هاامروز مادران شهیدان در سوگ مادری به ماتم نشسته اند که دو فرزندش را در راه دفاع از دین و ولایت رهسپار شهادت کرد. شهادت عقیله بنی هاشم، زینب کبری را به همه مادران شهیدان تسلیت می گوییم. به همه آنان که به آینه وجود او چشم دوختند و خالصانه او را سرمشق خود قراردادند و با دست خود غنچه های بوستان زندگیشان را به دین و ولایت تقدیم کردند. همه آنان که در دریای معرفت زینبی غرق شدند و به مروارید عشق بر ولایت دست یافتند. همه آنان که خود را به پرده حیای زینبی آراستند و زینب گونه، فریاد دفاع از دین سر دادند و همه آنان که اینک زینب گونه مظلومیت خون شهدا و پیروزی همیشگی دین را فریاد می کنند. مژده باد آنان را بر چنین سرمشقی که انتخاب کردند. بشارت باد آنان را بر چنین راهی که برگزیدند. دریای مصیبت هتاریخ شیعه، تاریخ مظلومیت و مصیبت است. روزی در عزای رسول خدا(ص)، روزی در ماتم شهادت خیرالنسا(س)، روزی در اندوه غربت و شهادت، علی(ع) روزی در عزای شهادت غریبانه حسن(ع) و روزی دیگر در ماتم عاشورا و حسین(ع). اما تو ای زینب، ای جگرگوشه رسول خدا(ص)، ای دردانه علی(ع)، ای میوه دل زهرا(س)، رحلت تو تکرار همه مصیبت هاست؛ مرور همه رنج ها و ماتم هاست؛ تجلّی لحظه لحظه عمر پر از اندوه توست. نام تو تجلی نام اهل بیت است و یاد غربت تو، یادواره مظلومیتهای بی پایان اهل بیت. گویی تو آیینه تمام نمای مصیبت های خاندان عصمت و طهارتی. درود و سلام بی پایان خدا بر تو و بر اهل بیت رسول خدا(ص). بهترین هاعالم از آغاز آفرینش در انتظار شما بود. دنیا همیشه دل به گوهر وجود شما خوش خواهد داشت و گرد محور عشق شما خواهد چرخید که شما اهل بیت بهترین اید و تو ای زینب، بهترین خواهری. چنان که پیامبر فرمود: «حسین بهترین پدر، مادر، برادر و خواهر را دارد». و تو ای زینب، در گام به گام زندگی ات نشان دادی که به راستی بهترین خواهری. سلام و درود خدا بر تو و بر برادرت حسین(ع) و بر خاندان وحی(ع). حماسه کربلاحماسه کربلا و قیام امام حسین(ع) دو مرحله مهم دارد: مرحله نخست آن اعتراض امام حسین(ع) به ستمکاری و کج روی ها بود که سرانجام منجر به شهادت آن حضرت شد؛ مرحله دوم کشاندن این حماسه از سرزمین کربلا به دیگر نقاط جهان و تعمیم آن به تمامی زمان ها و سرزمین ها بود. این مرحله را حضرت زینب، شیرزن کربلا، رشیدانه انجام داد. آن حضرت با زبان علی گونه خود و افشای توطئه های یزید، انقلاب عاشورا را عالم گیر کرد. آیت الهیعلامه سیدعبدالحسین شرف الدین(ره) فرموده اند: «بزرگوارتر، کریم تر و نجیب تر از زینب(س) دیده نشده است. او نشانه ای از نشانه های الهی بود. زینب(س) در تیزفهمی، صفای نفس، لطافت حس، قوت قلب، شجاعت و شهامت، استواری و استقامت بی نظیر بود». در آغوش نبوتعلامه شیخ جعفر نقدی درباره حضرت زینب(س) فرموده اند: «پرورش زینب، این گوهر گران بها، در آغوش نبوت بود. زینب(س) در خانه رسالت بالید. شیر وحی از مادرش زهرای بتول(س) نوشید و به دست پسر عم رسول خدا(ص)، علی مرتضی(ع)، کرامت فرا گرفت. زینب پرورش آسمانی یافت و تربیتی روحانی. تن پوش فاخر شکوه پوشید و ردای پاکدامنی بر تن کرد». پرستنده آل علیعبادت از بالاترین درجات بندگی است و پیشوایان معصوم(ع) مرتبه والایی در پرستش دارند. از حضرت رسول تا حضرت مهدی(عج)، همه با خدای بزرگ انس و الفتی ویژه داشته اند و بهترین لحظاتشان هنگامی بوده است که در خلوت با خدای خود به راز و نیاز می پرداختند. زینب(س) نیز بخشی از شب را به عبادت می پرداخت و در دوران حیات خود هیچ گاه شب زنده داری را ترک نکرد. آن چنان عبادت می کرد که او را عابده آل علی (پرستنده آل علی) نام دادند. امام سجاد(ع) فرموده اند: «در شب یازدهم عاشورا هم نماز شب زینب کبری(س) ترک نشد و نشسته نماز خواند». تندیس پاکدامنیعلامه مامقانی(ره) درباره حضرت زینب(س) فرموده اند: «زینبی می گویم، زینبی می شنوی! اما چه می دانی که زینب کیست؟ او دارای صفات پسندیده بوده است؛ چندان که احدی از زنان، جز مادرش، دارای چنین صفاتی نبوده و نیستند. چنان که در موردش گفته می شود زینب، صدیقه صغری(س) است. زینب(س) در حجاب و عفاف، یگانه زنی است که احدی از مردان او را در زمان پدر و برادرانش تا زمان واقعه عاشورا ندیده بود». سخن علامه سید محسن امین درباره حضرت زینب(س)علامه سیدمحسن امین درباره حضرت زینب(س) می فرمایند: زینب کبری(س) از زنان با فضیلت است و فضایلش مشهورتر از آن است که بیان شود. خرد، استواری و بلاغتش نیازمند گفتن نیست؛ چرا که همه اینها از خطبه ای که در کوفه و شام ایراد فرموده بود به خوبی معلوم است. آن گونه که گویا از زبان پدرش علی(ع) سخن می گوید. البته از زینب(س) عجیب نیست؛ زیرا او از شاخه های درخت نبوت و از خاندان هاشمی بود. جدش رسول خدا(ص) پدرش علی مرتضی(ع) و مادرش زهرای بتول(س) و برادرانش حسن(ع) و حسین(ع) است. شجاعتاز ویژگی های برجسته زینب(س) شجاعت است؛ شجاعتی علی گونه که در عاشورا نیاز بود. اگر ذره ای ترس و وحشت از حکومت طاغوتی و ستمگر یزید داشت، نمی توانست پیروز شود. شجاعت زینب(س) باعث شد تا پرده از جنایات یزید ستمگر بردارد. شیرزن خاندان آل علی چنان با صلابت ندا سر داد که کاخ سلطنت امویان ستمگر از جای کنده شد. تبعید بعد از اسارتروح متلاطم زینب(س) از توفان ها عبور کرده بود و از دریای آتش گذشته بود. اندیشه و زبان او آگاهی بخش بود و مردم جرعه نوش چشمه دانش او بودند. نهضت بیداری در مدینه آغاز شد. نهضتی که ریشه اش خون پاک حسین(ع) و یارانش و پاسدارنده و تبیین کننده اش زینب(س) بود. شعله های بیداری افروخته شده بود و آتش نهضت مدینه شعله ور بود. حاکم مدینه برای یزید نامه ای نوشت و آنچه پیش آمده بود توضیح داد. یزید دستور تبعید زینب را داد. القاب و نام های حضرتحضرت زینب(س) به واسطه کمالات و شایستگی های بسیاری که داشتند، القاب و نام های گوناگونی همچون صدّیقه، موثّقه، عارفه، فاضله، کامله و عابده خاندان علی(ع) دارند. او را عالمه غیر معلّمه ـ دانشوری که استاد ندیده است ـ و عقیله بنی هاشم هم می گفتند. چگونگی تربیت و پرورش حضرت زینب(س)حضرت زینب کبری(س) در بین خاندان رسالت و در خانه شریف امام علی(ع) به دنیا آمد و در دامان پر مهرحضرت زهرا(س) بزرگ شد. پرورش قُدسی آن حضرت در خانه ای بود که ایمان و پرهیزکاری و شجاعت وعفاف در آن موج می زد. در واقع پنج تن آل عبا مربیان آن حضرت بودند و پرورش او را به عهده داشتند. از این رو، از چنین بانویی چندان شگفت نیست که مصیبت های کربلا و پس از آن را آن گونه تحمل کرده دلاورانه دربرابر ستمگران بایستد و شکوه و شوکتشان را به سُخره گیرد و با افشای جنایت های ستمگران اموی، آنها را رسوای زمین وزمان سازد. سخنوری و شجاعت حضرت زینبعمر ابونصر، دانشمند لبنانی، در کتاب فاطمه دخت پیامبر می نویسد: «کاملاً روشن است که زینب(س) دخترفاطمه زهرا(س)، در میان خاندان پیامبر، از شجاع ترین و سخنورترین افراد بود و فصاحت و بلاغت بسیاری در کلامش داشت. شهرت حضرت زینب(س)، به خصوص، پس از ماجرای کربلا و وقایع بعد از آن است که در آن، زینب اوج دلاوری، نترسی، استواری و بلاغت خود را نشان داد». زینب بانوی نمونهحسن قاسم پژوهشگر عرب در کتاب حضرت زینب می نویسد: «بانوی پاک و بزرگوار، زینب دختر امام علی بن ابیطالب(ع) و خواهر حسنین(ع)، از خانواده ریشه داری بود و گوهر ارجمند، روح کامل و جان پاکی داشت.گویی در قالب و ساختاری آفریده شده بود که به فضایل و نیکی ها عطرآگین شده بود. هر کس در آثاروجودی و زندگی آن بزرگوار تحقیق کند، در برابر خود زنی را می بیند که نُماد حق، فضیلت، شجاعت،جوانمردی، فصاحت، قدرت روحی و پاکی و پرهیزگاری است». نیابت خاص حضرت زینب(س)شیخ صدوق(ره) می فرماید: «حضرت زینب(س)، از برادر بزرگوارش سیدالشهدا(ع) نیابت خاص داشت و پس از شهادت سالار شهیدان(ع)، تا هنگامی که امام سجاد(ع) در بیماری بود، مردم در مسائل حلال وحرام به آن بانو رجوع می کردند». حضرت زینب(ع) از راویان حدیث بودشیخ طبرسی می گوید: «حضرت زینب(س) روایات بسیاری از مادر گرامی اش نقل کرده است. هم چنین گفته اند:ایشان از پدر و مادر و برادران بزرگوارش و نیز از ام سلمه و ام هانی و برخی از زنان حدیث نقل کرده است واز جمله راویانی که از او حدیث شنیده و نقل کرده اند می توان به ابن عباس، امام سجاد(ع)، همسرش عبداللّه بن جعفر و فاطمه صغری دخت گرامی امام حسین(ع) اشاره کرد». عبادت حضرت زینب(ع)حضرت زینب(ع) در عبادت و پرستش مانند مادرش فاطمه زهرا(س) بود. از امام سجاد(ع) روایت شده است که فرمودند: «عمه ام زینب، در مسیر کوفه به شام نیز نمازهای واجب و نافله خود را به طور کامل به جا می آورد ودر برخی از منزل ها نماز خود را نشسته به جا می آورد. علت این کار را از او پرسیدیم، فرمود: به دلیل شدت ضعف و گرسنگی است که نشسته نماز می خوانم؛ زیرا حضرت زینب(س) سهم غذای خود را که یک قرص نان بود، بین کودکان تقسیم می کرد». نیز روایت شده است که حضرت سید الشهدا(ع) در وداع آخر، به خواهر گرامی اش فرمودند: «خواهر، مرا در نماز شب فراموش نکن». منزلت والای حضرت زینب(س)روایت شده است که هرگاه حضرت زینب(س) به دیدار برادر گرامی اش امام حسین(ع) می رفت، آن حضرت به احترام خواهرش، از جا برمی خاست و او را در جای خود می نشاند. این نشان دهنده منزلت والای حضرت زینب(س) است. خطبه حضرت زینب کبری در شام و در برابر طاغوت زمان حماسه بلندی است که آسمان فرساترین همت های مردانه را در برابر شکوه خود به کرنش وا می دارد و یادآور شجاعت علیّ مرتضی و فصاحت و بلاغت حضرت فاطمه زهراست. در زیر بخش هایی از آن را مرور می کنیم: عاقبت زشتکارانسپاس پروردگار عالمیان را و درود بر پیامبرش و خاندان او. راست گفت خداوند که فرمود: آنها که زشتکاری کنند و به بدکاری رو آورند، عاقبتشان بدانجا رسد که آیات خدا را دروغ شمرند و آن را به سخره گیرند. ای یزید، آیا گمان کردی که چون عرصه را بر ما تنگ کردی و آسمان را پیش چشممان تاریک، و چون مانند اسیران در شهرها گرداندیمان، ما نزد خدا بی مقدار شدیم و تو کرامتمند و گمان بردی که این پیش آمدها از مقام ارجمند توست؟ و از این رو برخود می بالی و ناز می کنی و شادی که دنیا به میل توست و روزگار بر وفق مراد تو و سلطنت تنها از آن تو؟ آرام تر یزید! آرام تر! از یاد بردی سخن خدا را که فرمود: آنان که به راه کفر رفتند، گمان نکنند این دو روزه مهلتی که به آنها دادیم مقدمه سعادت آنهاست؛ نه، بلکه این مهلت برای آن است که بر گناهان خود بیفزایند و آنان را عذابی خوار کننده در پیش است. نتیجه کفرای پسر آزاد شده به دست پیامبر! آیا این از سر عدل است که زنان تو در پرده باشند و زنان آل محمد بی پرده همراه دشمنان در شهر گردانده شوند؟ اهل منازل به تماشایشان بایستاند و از دور و نزدیک، پست و شریف بر آنها بنگرند و حال آنکه یاوری از مردان آنها با آنها باقی نمانده است و نه از حامیان آنها کسی زنده است؟ اینها از سر سرکشی و عصیان توست با خدا و دشمنی تو با رسول خدا و پشت کردن تو به آنچه از سوی خداست. و بر این عمل تو تعجبی نیست و جز این امید نمی رود از تو که اینها نتیجه کفر است. دست در خون فرزندان پیامبر بردی و خورشید آل عبدالمطلب را خاموش کردی. دیری نپاید که آرزو کنی کاش دست و پایم فلج و زبانم لال می شد و کاش مادرم مرا متولد نکرده بود، آن روز که پا در وادی خشم خدا نهادم و به دشمنی پیامبرش برخاستم. پناه آل محمد(ص)ای یزید، اگر امروز ما را به قهر و چیرگی، غنیمتی انگاشتی، دیری نپاید که غرامت از تو باز ستانده شود و تهی دست باشی، مگر به آنچه از پیش فرستاده ای. خداوند به بندگانش ستمکار نیست. ما به خدا شکوه بریم و به سوی او پناه گیریم. و اما تو چنان که توانی جهد کن و حیله بیفکن؛ اما قسم به آنکه ما را به وحی و کتاب و نبوت شرافت داد، نخواهی توانست دوران ما را به سرآوری و از هدف بازمان داری و ناممان را محو کنی و این ننگ از دامان تو پاک نخواهد شد. حال بنگر که آیا جز به پلیدی اندیشیده ای؟ که روزگارت دو روزی است و جمعیت تو پراکنده جمعیتی، آن روز که منادی فریاد کند لعنت خدا بر ستمکاران است. سپاس خداسپاس خدایی را که ابتدای کار ما را سعادت و مغفرت و پایان آنرا شهادت و رحمت قرار داد. الهی، نعمتت را بر شهیدان ما لبریز کن، بر اجر و مزدشان بیفزا و ما را جانشینانی نیکو بدار. به درستی که خدا بخشنده و مهربان است.
http://barrud.rasekhoonblog.com
![]() احمداسماعيلي كريزي/"استان خراسان رضوي،"
ادامه مطلب سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی: پیرامون زنده بودن و یا شهادت امام صدر و سرنوشت ایشان پس از سفر به لیبی گمانه زنی های فراوانی مطرح گردیده و می گردد. علت طبیعی این آب و آتش زدنها در جایگاه این مرد نهفته است. بزرگ مردی که این روزها در رسانه های نوشتاری و غیر نوشتاری با استناد به نقلهای گوناگون و به شکل ویژه نقلی از علامه مرحوم آیت الله محمد تقی بهجت مبنی بر حیات و بازگشت ایشان، امیدها به حیات و بازگشت او زنده گردیده است. در نقلی که از آیت الله بهجت مطرح گردیده ایشان به این نکته تاکید دارند که امام موسی صدر ذخیره ای الهیست و در شرایط حساس واقعه در منطقه باز خواهند گشت و آنگونه که خواست خدا بر این قرار گرفته بر بسیاری از معادلات واقعه در جهان اسلام و منطقه تاثیر خواهند گذاشت. با ملتهب شدن اوضاع در لیبی و قیام مردمی این کشور علیه دیکتاتور وحشی معمرقذافی، گمانه زنی های فراوانی در باب زنده بودن و یا شهادت امام موسی مطرح شد. در خبری که در روزهای ابتدایی قیام لیبی در رسانه های جهان منتشر شد روزنامه عربی «الحیات» در مصاحبه ای به نقل از الهونی مدعی شد که قذافی در همان روزهای اول ربودن امام موسی صدر به نجم الدین یازجی خلبان ویژه خود مأموریت داده است تا پیکر امام موسی صدر را که به دست مزدورانش به شهادت رسیده را به مکان نامعلومی منتقل کند، این روزنامه همچنین ادعا کرده بود که خانواده نجم الدین یازجی خلبان مذکور از این خبر مطلع هستند. دیری نگذشت که همین روزنامه در خبری دیگر به تکذیب خبر قبل پرداخت و با استناد به صحبتهای دکتر عبداللطیف یازجی، برادر خلبان لیبیایی نجم الدین یازجی، خبر الهونی مبنی بر شهادت امام موسی صدر و حمل پیکرهای آنان توسط برادرش نجم الدین را تکذیب نمود و با اشاره به صحبتهای برادر نجم الدین سخنان الهونی را درباره اطلاع خانواده خود نادرست و مغلوط خواند. در میان تمام ادعاهای مطروحه در این باب اما متاسفانه نقلی که بیش از دیگر اقوال احتمال صحت آن می رود نقلیست که بسیاری از آگاهان و فعالان وزارت امور خارجه بر آن تاکید دارند که این روایت بر شهادت ایشان به دست عوامل خودسر قذافی آنهم به شکل غیرعمد تاکید دارند.[1] پیرامون زنده بودن و یا شهادت امام صدر و سرنوشت ایشان پس از سفر به لیبی گمانه زنی های فراوانی مطرح گردیده و می گردد. علت طبیعی این آب و آتش زدنها در جایگاه این مرد نهفته است. بزرگ مردی که این روزها در رسانه های نوشتاری و غیر نوشتاری با استناد به نقلهای گوناگون و به شکل ویژه نقلی از علامه مرحوم آیت الله محمد تقی بهجت مبنی بر حیات و بازگشت ایشان، امیدها به حیات و بازگشت او زنده گردیده است. در نقلی که از آیت الله بهجت مطرح گردیده ایشان به این نکته تاکید دارند که امام موسی صدر ذخیره ای الهیست و در شرایط حساس واقعه در منطقه باز خواهند گشت و آنگونه که خواست خدا بر این قرار گرفته بر بسیاری از معادلات واقعه در جهان اسلام و منطقه تاثیر خواهند گذاشت. برای خواننده ای که آشنایی زیادی با شخصیت، اندیشه و سیره امام موسی صدر ندارد اولین سوال که در ذهن تداعی می گردد آنست که موسی صدر کیست که قرار است این قدر تاثیرگذار باشد؟ اگر اصلا زنده نباشد چه خواهد شد؟ سید موسی صدر در روز 14 خرداد سال 1307 هجری شمسی در شهر مقدس قم دیده به جهان گشود. پدر ایشان مرحوم آیت الله سید صدرالدین صدر، جانشین مرحوم آیت الله شیخ عبدالکریم حائری مؤسس حوزه علمیه قم و از مراجع بزرگ زمان خود بود. جد پدری ایشان مرحوم آیت الله سید اسماعیل صدر، جانشین مرحوم آیت الله میرزا حسن شیرازی و مرجع مطلق زمان خود، و جد مادری ایشان مرحوم آیت الله حاج آقا حسین قمی، جانشین مرحوم آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی و رهبر قیام مردم مشهد بر علیه رضا خان بود. سید موسی صدر در خرداد سال 1322 رسما به حوزه علمیه قم پیوست، و طی مدتی کوتاه، ضمن بهره گیری از محضر اساتید برجسته حوزه ازجمله امام خمینی(ره) دروس دوره سطح را به پایان رسانید. وی از ابتدای بهار سال 1326 وارد مرحله درس خارج گردید، و تا اواخر پاییز سال 1338، یعنی قریب سیزده سال تمام، از مدرسین بزرگ حوزه های علمیه قم و نجف کسب فیض نمود. امام موسی صدر دروس فلسفی را نزد حضرات آیات سید رضا صدر و علامه سید محمد حسین طباطبایی در قم، و نزد آیت الله شیخ صدرا بادکوبه ای در نجف فرا گرفت. دوستان اصلی هم بحث امام موسی صدر را در قم، حضرات آیات سید موسی شبیری زنجانی، شهید دکتر بهشتی، سید عبدالکریم موسوی اردبیلی و شیخ ناصر مکارم شیرازی، و در نجف آیت الله شهید سید محمد باقر صدر تشکیل می دادند. امام صدر در طول زندگی حوزوی خود شاگردان برجسته ای را تربیت کرده است. معروف ترین آنان شهید سید عباس موسوی دبیر کل سابق حزب الله است. سید موسی در کنار تحصیلات حوزوی، دروس دبیرستان خود را به اتمام رساند، و در سال 1329 به عنوان اولین دانشجوی روحانی در رشته «حقوق در اقتصاد» به دانشکده حقوق، علوم سیاسی و اقتصادی دانشگاه تهران وارد، و در سال 1332 از آن فارغ التحصیل گردید. امام موسی صدر قبل از عزیمت به نجف اشرف، از سوی علامه طباطبایی مسئولیت نظارت بر نشریه «انجمن تعلیمات دینی» را بر عهده گرفت. وی همزمان با تحصیل در حوزه علمیه نجف، به عضویت هیئت امناء جمعیت «منتدی النشر» در آمد، و پس از بازگشت به قم ضمن اداره یکی از مدارس ملی این شهر، مسئولیت سردبیری مجله تازه تاسیس «مکتب اسلام» را عهده دار گردید. از مهمترین اقدامات امام موسی صدر در آخرین سال اقامت در شهر قم، تدوین طرحی گسترده جهت اصلاح نظام آموزشی حوزه های علمیه بود، که با همفکری حضرات آیات دکتر بهشتی و مکارم شیرازی صورت گرفت. امام موسی صدر در اواخر سال 1338 و به دنبال توصیه های حضرات آیات بروجردی، حکیم و شیخ مرتضی آل یاسین، وصیت مرحوم آیت الله سید عبدالحسین شرف الدین رهبر متوفی شیعیان لبنان را لبیک گفت و به عنوان جانشین آن مرحوم، سرزمین مادری خود ایران را به سوی لبنان ترک نمود. اصلاح امور فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جامعه شیعیان لبنان از یکسو، و استفاده از ظرفیتهای منحصر به فرد لبنان جهت نمایاندن چهره عاقل، عادل، انساندوست و با زبان مکتب اهل بیت به جهانیان از سوی دیگر، اهداف اصلی این هجرت را تشکیل می داد. امام موسی صدر برای نیل به این اهداف، و با توجه به جغرافیای اجتماعی و سیاسی لبنان در منطقه و جهان، از همان بدو ورود فعالیتهای خود را سه حوزه موازی سازماندهی نمود:[2] 1- بازسازی هویت، انسجام و عزت تاریخی شیعیان لبنان همانگونه که شرح آن آمد امام صدر محور اقدامات خود را تحول در احوال اسفبار شیعیان قرار داد. در همین راستا حرکت عظیم المحرومین در لبنان را ایجاد نموده و در ادامه ضمن تاکید بر اقدامات فرهنگی از مسائل نظامی غافل نشد و پایه های جنبش نظامی امل لبنان که خاستگاه حزب الله لبنان است را پی ریزی کرد. حضور دوباره امام صدر در شرایط فعلی و باتوجه به تحولات منطقه قطع به یقین منشا تحولات فراوانی در راستای خیر امت محمدیه[3] خواهد شد. ایشان به عنوان نماد منادی وحدت و تقریب مذاهب اسلامی بین همه مذاهب و اقوام چه اعراب منطقه و چه دیگران دارای وجهه ای بی بدیل هستند، از همین روی و با توجه به چنین محبوبیتی وجود ایشان کاتالیزوری خواهد شد برای تجلی امت واحده اسلامی و مقاومت در برابر سیاستهای خبیثانه آمریکا و انگلیس برای مصادره انقلاب ملتهای مسلمان منطقه. این موضوعات با فرض بازگشت امام صدر مطرح شد اما اگر مشخص شد که ایشان به شهادت رسیده اند آنگاه چه اتفاقی خواهد افتاد؟ راقم این سطور بر اساس مشاهدات خود بر این امر تاکید دارد که اندیشه و سیره امام موسی صدر در میان ملل منطقه به شکل معجزه آسایی نهادینه گردیده و امروز در قالب موضوعاتی نظیر مقاومت، استقلال، جهاد، عزت و شهادت که به ویژه در رویدادهای منطقه خود را نشان داده است متجلی گشته است، به عبارت دیگر شهادت امام صدر نه تنها چیزی از محبوبیت او درمیان امت اسلام و در دیدی کلانتر در میان تمام موحدین دنیا کم نخواهد کرد بلکه او با عمل، فکر و اندیشه خود یاد و خاطر خود را در میان امت جاودانه ساخته است.
http://barrud.rasekhoonblog.com
![]() احمداسماعيلي كريزي/"استان خراسان رضوي،"
ادامه مطلب قرائن متعددی حکایت از آن دارند که امام موسی صدر همچنان در قید حیات بوده و چون برخی دیگر از علمای اسلامی، شرایط زندان حبس ابد را می گذراند
"خیبرآنلاین" - نهم شهریور، سی و پنجمین سالروز ربوده شدن امام موسی صدر در لیبی و به دست معمر قذافی، دیکتاتور معدوم این کشور است.
به گزارش العالم، امام موسی صدر اگرچه لبنان را محل اصلی فعالیتهای خود قرار داده بود، اما هیچگاه از دیگر مسائل جهان اسلام غافل نبود. انقلاب اسلامی ایران، امنیت حوزه های علمیه، اتحادی عربی اسلامی جهت مبارزه با اسرائیل و گسترش تشیع در آفریقا، از مهمترین دغدغه های ایشان در خارج از لبنان بود. امام موسی صدر در روز 14 خرداد سال 1307 هجری شمسی در شهر مقدس قم دیده به جهان گشود. پدر ایشان مرحوم آیت الله سید صدرالدین صدر، جانشین مرحوم آیت الله شیخ عبدالکریم حائری مؤسس حوزه علمیه قم و از مراجع بزرگ زمان خود بود. جد پدری ایشان مرحوم آیت الله سید اسماعیل صدر، جانشین مرحوم آیت الله میرزا حسن شیرازی و مرجع مطلق زمان خود، و جد مادری ایشان مرحوم آیت الله حاج آقا حسین قمی، جانشین مرحوم آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی و رهبر قیام مردم مشهد بر علیه رضا خان بود. امام موسی صدر پس از اتمام سیکل اول و بخش مقدمات علوم حوزوی، در خرداد سال 1322 رسما به حوزه علمیه قم پیوست، و طی مدتی کوتاه، ضمن بهره گیری از محضر حضرات آیات سید محمد باقر سلطانی طباطبایی، شیخ عبدالجواد جبل عاملی، امام خمینی و سید محمد محقق داماد، دروس دوره سطح را به پایان رسانید. وی از ابتدای بهار سال 1326 وارد مرحله درس خارج گردید، و تا اواخر پاییز سال 1338، یعنی قریب سیزده سال تمام، از مدرسین بزرگ حوزه های علمیه قم و نجف کسب فیض نمود. اساتید اصلی دروس خارج ایشان در قم، حضرات آیات سید حسین طباطبایی بروجردی، محقق داماد، صدر و سید محمد حجت، و در نجف حضرات آیات سید محسن حکیم، سید ابوالقاسم خویی، شیخ حسین حلی و شیخ مرتضی آل یاسین بودند. دروس فلسفی را نزد حضرات آیات سید رضا صدر و علامه سید محمد حسین طباطبایی در قم، و نزد آیت الله شیخ صدرا بادکوبه ای در نجف فرا گرفت.وستان اصلی هم بحث امام موسی صدر را در قم، حضرات آیات سید موسی شبیری زنجانی، شهید دکتر بهشتی، سید عبدالکریم موسوی اردبیلی و شیخ ناصر مکارم شیرازی، و در نجف آیت الله شهید سید محمد باقر صدر تشکیل می دادند.امام موسی صدر در طول زندگی حوزوی خود شاگردان برجسته ای را تربیت کرده است.معروف ترین آنان در ایران آیت الله شیخ یوسف صانعی از مراجع معظم امروز، و در لبنان شهید عباس موسوی دبیر کل سابق حزب الله است. امام موسی صدر در کنار تحصیلات حوزوی، دروس دبیرستان خود را به اتمام رساند، و در سال 1329 به عنوان اولین دانشجوی روحانی در رشته «حقوق در اقتصاد» به دانشگاه تهران وارد، و در سال 1332 از آن فارغ التحصیل گردید. امام موسی صدر قبل از عزیمت به نجف اشرف، از سوی علامه طباطبایی مسئولیت نظارت بر نشریه «انجمن تعلیمات دینی» را بر عهده گرفت. وی همزمان با تحصیل در حوزه علمیه نجف، به عضویت هیأت امنای جمعیت «منتدی النشر» در آمد، و پس از بازگشت به قم ضمن اداره یکی از مدارس ملی این شهر، مسئولیت سردبیری مجله تازه تاسیس «مکتب اسلام» را عهده دار گردید. از مهمترین اقدامات امام موسی صدر در آخرین سال اقامت در شهر قم، تدوین طرحی گسترده جهت اصلاح نظام آموزشی حوزه های علمیه بود، که با همفکری حضرات آیات دکتر بهشتی و مکارم شیرازی صورت گرفت. وی در اواخر سال 1338 و به دنبال توصیه های حضرات آیات بروجردی، حکیم و شیخ مرتضی آل یاسین، وصیت مرحوم آیت الله سید عبدالحسین شرف الدین رهبر متوفی شیعیان لبنان را لبیک گفت و به عنوان جانشین آن مرحوم، سرزمین مادری خود ایران را به سوی لبنان ترک نمود. اصلاح امور فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جامعه شیعیان لبنان از یکسو، و استفاده از ظرفیتهای منحصر به فرد لبنان جهت نمایاندن چهره عاقل، عادل، انساندوست و با زمان مکتب اهل بیت به جهانیان از سوی دیگر، اهداف اصلی این هجرت را تشکیل می داد. امام موسی صدر برای نیل به این اهداف، و با توجه به جغرافیای اجتماعی و سیاسی لبنان در منطقه و جهان، از همان بدو ورود فعالیتهای خود را سه حوزه موازی سازماندهی نمود: بازیابی هویت، انسجام و عزت تاریخی شیعیان لبنان پایان دادن به جنگ داخلی در لبنان امام صدر در تابستان سال 1342 و طی سفری دو ماهه به کشورهای شمال آفریقا، طرحی نو جهت همفکری مراکز اسلامی مصر، الجزایر و مغرب با حوزه های علمیه شیعه لبنان در انداخت. وی در بهار سال 1344، اولین دور سلسله گفتگوهای اسلام و مسیحیت را با حضور بزرگان این دو دین الهی، در مؤسسه فرهنگی «الندوه اللبنانیه» به راه انداخت. وی پس از جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل در سال 1346 به دیدار پاپ شتافت، و نشستی که ابتدائا نیم ساعت پیش بینی شده بود، به تقاضای پاپ بیش از دو ساعت به درازا کشید. امام موسی صدر از سال 1347 به عضویت مرکز اسلام شناسی استراسبورگ در آمد، و از رهگذر همفکری و ارائه سمینارهای متعددی در آن، انتشار آثاری ذی قیمت چون «مغز متفکر جهان شیعه» را زمینه سازی نمود. امام موسی صدر در بهار سال 1348 و بلافاصله پس از افتتاح مجلس اعلای اسلامی شیعیان، از شیخ حسن خالد مفتی اهل سنت لبنان دعوت نمود، تا با همفکری یکدیگر برای توحید شعائر، اعیاد و فعالیتهای اجتماعی طوائف اسلامی، تدبیری بیندیشند. وی در همین خصوص طرح مدونی را به اجلاس سال 1349 «مجمع بحوث اسلامی » در قاهره ارائه نمود، و متعاقب آن به عضویت دائم این مجمع درآمد. امام موسی صدر در سال 1349 رهبران مذهبی مسلمانان و مسیحیان جنوب لبنان را در چارچوب «کمیته دفاع از جنوب» گرد هم آورد، تا برای مقاومت در برابر تجاوزت رژیم صهیونیستی چاره اندیشی نمایند. وی در زمستان سال 1353 و در اقدامی بی سابقه، خطبه های عیدموعظه روزه را در حضور شخصیتهای بلندپایه مسیحی لبنان در کلیسای کبوشیین بیروت ایراد نمود، و اگر آتش جنگ داخلی شعله ور نمی شد، در پی آن بود تا کاردینال مارونی لبنان را برای ایراد خطبه های یکی از نمازهای جمعه شهر بیروت دعوت نماید. امام موسی صدر در زمستان سال 1355 و در جمع سردبیران جرائد بیروت، با پیش بینی صریح حذف فاصله ها و روند جهانی شدن در اواخر قرن بیستم، قرن بیست و یکم را قرن همزیستی پیروان ادیان، مذاهب، فرهنگها و تمدنهای گوناگون نامید، و بر رسالت تاریخی لبنان جهت ارائه الگویی موفق در این زمینه پای فشرد. امام موسی صدر در اواسط سال 1357 موفق گردید رهبران مسلمان و مسیحی لبنان را جهت برپایی یک جبهه فراگیر ملی متقاعد نماید، و در این مسیر تا آنجا پیش رفت که حتی موعد تاسیس و اولین گردهمایی آنان را برای پس از بازگشت خود از سفر لیبی مشخص نمود. در مهر 1348 مؤسسه صنعتی جبل عامل یا کارگاه کادر سازی امام صدر رسماً آغاز به کار نمود. در پی بمباران شدید جنوب لبنان توسط رژیم صهیونیستی در سال 1349 و عدم واکنش مناسب دولت وقت، اعتصابی بی سابقه به دعوت امام موسی صدر لبنان را فرا گرفت، به گونه ای که دولت وقت را بر آن داشت برای بازسازی مناطق جنگی و برپایی پناهگاههای مناسب در آن، مجالس جنوب را تاسیس نماید. از اوایل سال 1341 عملیات ایذایی جوانان شیعه در داخل فلسطین اشغالی شکلی مستقل به خود گرفت، هر چند تا سالها پس از آن نیز به صلاحدید امام صدر، افتخار آن به نام «نیروهای مخصوص جنبش فلسطینی فتح» ثبت می گشت. در شهریور سال 1351 و کمتر از 24 ساعت پس از اشغال 48 ساعته دو روستای «قانای جلی» و «جویا« به دست سربازان رژیم صهیونیستی، نشست فوق العاده مجلس اعلای اسلامی شیعیان با حضور تمامی اعضا در روستای جویا برگذار گردید، و از همان روز اولین بذرهای «مقاومت لبنانی» توسط امام موسی صدر پاشیده شد. یک ماه پس از این حادثه و به هنگام تجاوز نیرهای صهیونیستی به روستای «فاووق» در جنوب لبنان، اولین عملیات غیر رسمی مقاومت لبنان به اجرا در آمد، که حاصل آن چند کشته و مجروح اسرائیلی بود. افشای طرح توطین فلسطینی ها در لبنان امام موسی صدر اگرچه لبنان را محل اصلی فعالیتهای خود قرار داده بود، اما هیچگاه از دیگر مسائل جهان اسلام غافل نبود. انقلاب اسلامی ایران، امنیت حوزه های علمیه، اتحادی عربی اسلامی جهت مبارزه با اسرائیل و گسترش تشیع در آفریقای سیاه، مهمترین دغدغه های خارج از لبنان ایشان را تشکیل می دادند. در پی بازداشت امام خمینی (ره) و در اوایل تابستان 1342، امام موسی صدر راهی اروپا و شمال آفریقا گردید، تا شاه ایران را برای آزادسازی امام تحت فشار قرار دهد. با آزاد گشتن امام در پایان این سفر، آیت الله خویی تصریح نمود که این آزادی، بیش از هر چیز مرهون سفر آقای صدر بوده است. در پی تبعید امام به ترکیه در پاییز سال 1343، امام موسی صدر اقدامات مشابهی را به انجام رساند، تا ضمن تامین امنیت آن بزرگوار، ترتیبات انتقال ایشان به عتبات عالیات را فراهم سازد. در نیمه دوم دهه چهل و پس از آماده شدن اولین کادرهای نظامی مقاومت لبنان، دهها تن از جوانان مبارز ایرانی به لبنان آمدند، و زیر نظر آنان فنون نظامی را فرا گرفتند. در اواخر دهه چهل و مقارن با تاسیس مجلس اعلای اسلامی شیعیان، امام خمینی (ره) در پاسخ برخی فضلای ایرانی مقیم نجف، امام صدر را امید خود برای اداره حکومت پس از شاه نامید. در زمستان 1350 و بر اساس تقاضای مراجع وقت، امام موسی صدر درباره برخی زندانیان سیاسی با شاه گفتگو نمود، که بعضی از آنان از جمله حجت الاسلام و المسلمین هاشمی رفسنجانی، اندکی بعد از زندان آزاد گردیدند. با به قدرت رسیدن حافظ اسد در سال 1350 و آغاز همکاریهای تنگاتنگ وی با امام صدر، سوریه به امن ترین کشور خاورمیانه برای مبارزین ایرانی بدل گردید. امام موسی صدر در تابستان 1356 جوانمردانه سینه سپر نمود، و با اقامه نماز، تدفین و برپایی مراسم چهلمین روز شهادت دکتر شریعتی در بیروت، از سست شدن پیوند جوانان تحصیلکرده با روحانیت، جلوگیری به عمل آورد. به دنبال درگذشت مرحوم حاج آقا مصطفی خمینی در پاییز سال 1356، وی پسر عموی خود شهید آیت الله سید محمد باقر صدر را بر آن داشت تا بیش از پیش به حمایت از امام خمینی برخیزد. امام موسی صدر در بهار سال 1357 لوسین ژرژ نماینده روزنامه لوموند در بیروت را به نجف فرستاد، تا با انجام اولین مصاحبه بین المللی با امام خمینی، افکار عمومی جهانیان را با انقلاب اسلامی ایران آشنا سازد. امام موسی صدر در دیدارهای مکرر سال 1357 خود با رهبران سوریه، عربستان سعودی و برخی دیگر از کشورهای جهان عرب، اهمیت انقلاب اسلامی ایران، پیروزی قریب الوقوع آن، و ضرورت همپیمانی آنان با این انقلاب را به آنها گوشزد نمود. وی در شهریور 1357 و یک هفته پیش از ربودن شدن خود، با انتشارمقاله «ندای پیامبران» در روزنامه لوموند، امام خمینی را به عنوان تنها رهبر انقلاب اسلامی ایران معرفی نمود. بدون تردید بزرگترین خدمت امام موسی صدربه انقلاب اسلامی ایران آن بود که در سالهای 1356 تا 1357 و پس از قریب دو دهه ترویج ارزشهای زیبای اسلام راستین در لبنان، عموم مردم، خصوصا شیعیان و بالاخص کادرهای مقاومت آن کشور را با این انقلاب آشنا و مرتبط نمود. امام موسی صدر در 3 شهریور سال 1357 و در آخرین مرحله از سفر دوره ای خود به کشورهای عربی، بنا بر دعوت رسمی معمر قذافی وارد لیبی، و در روز 9 شهریور ربوده گردید. دستگاههای قضایی دولتهای لبنان و ایتالیا، و همچنین تحقیقات انجام شده از سوی واتیکان، ادعای رژیم لیبی مبنی بر خروج امام از آن کشور و ورود ایشان به رم را رسما تکذیب نمود. مجموعه اطلاعات آشکار و پنهانی که طی دو دهه پیش بدست آمدند، تماما دال بر آن هستند که امام موسی صدر هرگز خاک لیبی را ترک نگفته است. در این میان قرائن متعددی حکایت از آن دارند که امام موسی صدر همچنان در قید حیات بوده و چون برخی دیگر از علمای اسلامی، شرایط زندان حبس ابد را می گذراند. آخرین خبری که در 13 اردیبهشت 1380 توسط سایت «جبهه نجات ملی لیبی» بر روی شبکه جهانی اینترنت منعکس گردید، مدعی آن است که امام موسی صدر در اواخر سال 1376 توسط برخی زندانیان زندان ابوسلیم شهر طرابلس مشاهده گردید. والله علی رجعه لقادر. ادامه مطلب پرونده امام موسی صدر ,زندگینامه و تصاویر منتشر نشده +فیلم
پرونده امام موسی صدر ,زندگینامه و تصاویر منتشر نشده +فیلمامام موسی صدر در ۳ شهریور سال ۱۳۵۷ و در آخرین مرحله از سفر دورهای خود به کشورهای عربی، بنا بر دعوت رسمی معمر قذافی وارد لیبی شد و در روز ۹ شهریور ناپدید شد. دستگاههای قضایی دولتهای لبنان و ایتالیا و همچنین تحقیقات انجام شده از سوی واتیکان، ادعای رژیم لیبی مبنی بر خروج امام از آن کشور و ورود ایشان به رم را رسما تکذیب کرد. مجموعه اطلاعات آشکار و پنهانی که طی دو دهه پیش بدست آمد، تماما دال بر آن دارد که امام موسی صدر هرگز خاک لیبی را ترک نکرده است . در ادامه با بنیانا همراه باشید ابتدا مرور زندگی نامه و تصاویر امام موسی صدر و در ادامه تماشای دو کلیپ ویدیویی یادآور درباره امام موسی صدر.
آنچه پیش روی دارید تصاویری است عمدتا نادیده از امام موسی صدر که بخش مهم آن از آرشیو شخصی آقای دکتر سیدصادق طباطبایی انتخاب شده است. این یادگارهای ارجمند را به مناسبت سالروز ربوده شدن امام صدر،به شما تقدیم میکنیم (نسخه باکیفیت تصاویر را با کلیک روی آن دریافت کنید)امام موسی صدر در دیدار با آیات و حجج اسلام سید رضا صدر، محمدی عراقی، غلامرضا گلسرخی و عبدالامیر قبلان
منبع:مشرق
با وجود گذشت سه سال از براندازی دولت مسئول ربایش امام موسی صدر در لیبی و در حالی که ۳۶ سال از عمر این پرونده بینالمللی میگذرد، هنوز نتایج ملموسی درباره سرنوشت این رهبر شیعیان لبنان به دست نیامده است. این در حالی است که خانواده وی به همراه جنبش امل در لبنان که امام موسی صدر رهبری آن را بر عهده داشت، بیشترین تلاش را برای اطلاع از کوچکترین سرنخها درباره سرنوشت امام موسی صدر به کار گرفتهاند. این کمیته ۲۰ دیدار در لیبی انجام داد که برخی از آنها محرمانه بود و در جریان آنها کمیته مزبور به تونس و مصر و اردن سفر کرد. کمیته مذکور همچنین با احمد قذاف الدم از ارکان رژیم سابق و هماهنگ کننده سابق سیاستهای مصر و لیبی نیز دیدار کرد، اما تاکنون با وجود اینکه سرنخهایی به دست آمده، اما هیچ نتیجه قطعی به دست نیامده است. الشامی در اشاره به جزئیات برخی از این دیدارها گفت که بلافاصله بعد از انقلاب لیبی با سران این انقلاب دیدار کردند، آنها بر نقش امام موسی صدر بویژه در حمایت از آرمان فلسطین تاکید کردند و قذافی را مسئول ربایش وی اعلام کردند. تلاشها ادامه پیدا کرد، نبیه بری رئیس پارلمان لبنان ایوب حمید را در ژانویه سال ۲۰۱۴ به لیبی فرستاد تا با نوری بو سهمین رئیس کنگره ملی این کشور دیدار کند. در ۱۱ مارس یادداشت تفاهم و همکاری بین لیبی و لبنان با حضور سفیر لبنان در طرابلس و وکیل وزارت دادگستری لیبی به امضا رسید، اما بعد از آن اوضاع لیبی ناگهان به هم ریخت. ![]()
زندگی نامه امام موسی صدر
یادآور : فیلم امام موسی صدر / بخش اول
دریافت ویدیو | تماشای ویدیو در آپارات یادآور- فیلم امام موسی صدر / بخش دوم
دریافت ویدیو | تماشای ویدیو در سایت آپارات ادامه مطلب یکی از افراد نزدیک به فرزند دیکتاتور معدوم لیبی، مدعی شد که امام موسی صدر به فرمان قذافی کشته شده و جنازهاش به دریا افکنده شده است.![]() گزارش گروه بینالملل باشگاه خبرنگاران جوان؛
به نقل از رأی الیوم، "محمد اسماعیل،" معاون سیف الاسلام قذافی که دست راست وی نامیده می شود، اخیرا در گفتگویی که در نیویورک تایمز منتشر شد، ادعا کرده که "موسی صدر" رهبر شیعیان لبنان پس از درگیری لفظی شدید با معمر قذافی درباره وضعیت آن دورۀ لبنان و نقش مقاومت در آن، به دستور قذافی به قتل رسید و جنازهاش به دریا انداخته شد.
اسماعیل در بخشی از این گفتگوی طولانی تحت عنوان "لیبی پس از قذافی"، در اظهاراتی متناقض، مدعی شده که افراد خانواده قذافی نقشی در قتل موسی صدر نداشتند، اما سران رژیم قذافی او را کشتند. وی تاکید کرده که در آن زمان گفتیم که او لیبی را به مقصد ایتالیا ترک کرده. این دروغ بود و او از لیبی خارج نشد؛ بلکه کشته شد و جنازه اش را به دریا انداختند. اخبار مربوط به شهادت امام موسی صدر و همراهانش تا کنون تأیید نشده و خانوادههای آنان همچنان پیگیر سرنوشت سه شخصیت ربوده شده لبنانی هستند. امام موسی صدر که در خرداد 1307 در قم به دنیا آمد و در دهه 1340 برای رهبری جامعه شیعیان لبنان به این کشور رهسپار شده بود، آخرین بار در ظهر روز 31 اوت 1978 (9 شهریور 1357) در طرابلس پایتخت لیبی و در حالی دیده شد که به همراه شیخ محمد یعقوب و عباس بدرالدین، سوار بر خودروهای تشریفات دولت لیبی، برای ملاقات با قذافی می رفتند. رژیم سابق لیبی در سناریویی مضحک، مدعی شد که آنها پس از دیدار با قذافی، شامگاه همان شب در پرواز شماره 881 هواپیمایی آلیتالیا، به رم رفتهاند! فردای آن شب، دو نفر از جاسوسان قذافی، چمدانهای امام و همراهانش را به هتل هالیدی این شهر رم بردند و به همراه گذرنامههای آنان در اتاقی رها کردند، اما تحقیقات دولت ایتالیا نشان داد که آنان هیچوقت به ایتالیا نیامده بودند و در خاک لیبی ناپدید شدند. انتهای پیام/ ادامه مطلب ![]() سخنان پرشور بنتالهدی صدر در هنگام دستگیری برادرش
۱۹ فروردين
خبرگزاری فارس
بنتالهدى به سمت حرم حضرت علی حرکت کرد و در راه فریاد میزد: «که اى مردم! به شما ستم کردند! مرجع شما را گرفتند!» در حرم هم با ممانعت خادمان، که دست نشاندگان رژیم بودند؛ مواجه شد، اما آنجا هم سخنرانى کرد و همان جمعیت اندک را به گریه واداشت.
۱۹ فروردین سالروز شهادت بنتالهدی صدر
خبرگزاری فارس- گروه کتاب و ادبیات: نوزدهم فروردین ماه با شهادت آیتالله سید محمدباقر صدر و خواهرش سیده بنتالهدی صدر مصادف است. سیده بنت الهدی صدر در سال ۱۳۵۷ ق در خانوادهی علم و تقوا در کاظمین به دنیا آمد. بنت الهدی دوران کودکی خود را در کنار پدری دانشمند، مادری متقی و برادرانی عالم گذراند. وی بدون آنکه به مدارس نامناسبِ دخترانهی آن روزِ عراق پای گذارد، نزد برادرانش سیدمحمدباقر وگاه سیداسماعیل، قرآن، ادبیات، تاریخ، فقه و اصول را تا بالاترین سطوح پشت سرگذاشت و پس ازمدتی به تدریس علوم اسلامی پرداخت. این بانوی عالمه توانست رهبری زنان مسلمان عراق را به عهده گیرد و مدارس اسلامی وابسته به جمعیت خیریهی اسلامی در بغداد را سرپرستی کند. ایشان در مدارس تحت نظر خود در نجف و کاظمین نیز خواهرانی آگاه و مبارز را پرورش داد و در نشر علوم اسلامی فعالیت موثری به انجام رساند. پس از دستگیری برادرش آیت اللَّه سید محمد باقر صدر، بنت الهدی با ایراد خطابههای پرشور در حرم امام علی (ع (مردم را به فریادخواهی خواند و علیه نظام بعث به قیام دعوت کرد. سرانجام، بنت الهدی صدر به همراه برادر بزرگوارش پس از تحمل شکنجههای طاقتفرسای مزدوران بعثی عراق در ۴۳ سالگی به شهادت رسید و در کنار برادر به خاک سپرده شد. گفتنی است در راستای شناساندن شخصیت والا و ارجمند بنتالهدی صدر، زهرا محمودآبادی (دانشجوی کارشناسی ارشد علوم اجتماعی گرایش پژوهشگری) مجموعه مدون و مستندی را درباره این شهید بزرگوار آماده انتشار کرده است. قرار بود این کتاب امسال و در سالگرد این شهید منتشر شود که ظاهرا هیچ ناشری برای چاپ این کتاب اعلام آمادگی نکرده است. برای مشاهده اطلاعاتی درباره این کتاب اینجا را کلیک کنید. در ذیل چند بخش برگزیده از کتاب سیدة الشهیدة بنت الهدی صدر به همراه چند عکس میآید: * خروش زینبوار در نخستین مرتبهاى که رژیم صدام سید محمدباقر صدر را دستگیر کرد، بنتالهدی تا خیابان اصلى همراه او آمد و تصمیم گرفت که همراه وى سوار ماشین شود، ولى مأموران مانع از این اقدام میشوند. بنتالهدی به راننده حامل سید محمدباقرصدر گفت: «بالاخره روزى تو بیدار مىشوى و از این کار خود پشیمان مىگردى.» و فریاد برآورد و سخنرانى عجیبى کرد که همه را به تعجب واداشت؛ فرمود: «شما گمان کردهاید مردم نجف خواب هستند که این موقع شب آمدهاید؟ چه چیزى شما را مىترساند؟ چه چیزى در این خانه مشاهده کردهاید؟ آیا اسلحه و مواد منفجره دیدهاید؟ یک مرد بىسلاح که فقط ایمان و عقیده دارد! اینهمه نیرو چه لزومى دارد؟ مردم دیگر بیدار شدهاند. تا کى وجدانتان در خواب خواهد بود؟ چرا تن به این زندگى ضلالتبار دادهاید؟» سپس رو به برادر کرد و گفت: «من برنمىگردم. مىخواهم همانند زینب علیه السلام که برادرش حسین علیهالسلام را همراهى کرد، همراه تو باشم.» تا هنگامیکه اتومبیل حامل سید محمدباقر ایستاده بود، ملازم و مراقب برادر بود، اما وقتى اتومبیل حرکت کرد، با تکبیرهاى رعدآسا، قلب دشمنان را به لرزه درآورد، و سخنان خود را با آیات «إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَکَرُوا اللَّهَ کَثِیرًا وَانتَصَرُوا مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَسَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبُونَ» (شعراء: ۲۲۷) و «قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ اسْتَعینُوا بِاللَّهِ وَ اصْبِرُوا إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ یُورِثُها مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقینَ» (اعراف: ۱۲۸) پایان داد. سپس بنتالهدى به سمت حرم جد بزرگوارشان، علی علیهالسلام حرکت کرد و در راه فریاد میزد: «که اى مردم! به شما ستم کردند! مرجع شما را گرفتند!» در حرم هم با ممانعت خادمان، که دست نشاندگان رژیم بودند؛ مواجه شد، اما آنجا هم سخنرانى کرد و همان جمعیت اندک را به گریه واداشت. سپس به منزل بازگشت. فرداى آن روز، به بازار نزدیک حرم رفت و با فریادهاى تکبیر و سخنان پرشور، مردم را به قیام فراخواند. پس از خروش زینب وار بنت الهدی، تظاهراتی از حرم امام علی علیه السلام با حضور مردان و زنان عراقی به راه افتاد و در پی تظاهرات، رژیم مجبور شد سید محمدباقر را آزاد کند. ساعاتی بعد سید محمدباقر از اداره امنیت با خانوادهاش تماس گرفت و به آنان اطلاع داد که بعد از چند ساعت به نجف میرسد. * موسم حج در موسم حج، حالت شوق عجیب و فرح انگیزی وجود بنتالهدی را در برمیگرفت. بنتالهدی همانند مرشد دینی در یکی از کاروانها، که از بغداد و کاظمین حرکت میکرد، رهسپار حج میشد. علاوه بر بانوان عراقی که به سرپرستی بنتالهدی به حج مشرف میشدند، بانوان طراز اول دیگر ممالک اسلامی نیز در کاروان وی حضور داشتند. در یکی از این سفرها، دختر امام خمینی (رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران) نیز در کاروان بنتالهدی حضور داشت. بنتالهدی مسائل حج و احکام آن را به زنان آموزش میداد و به دلیل احاطهٔ کاملی که بر فتواهای مراجع گوناگون داشت، نیاز علمی هر مقلدی را طبق فتوای مجتهد خودش برآورده میکرد. اگر به مسالهای برمیخورد که حکم آن در رسالهها وجود نداشت، با برادرش سید محمدباقر صدر تماس تلفنی میگرفت تا حکم شرعی را از او دریافت کند. بنتالهدی در مورد حج میگفت: «باید به سوی فرودگاه روانه میشدیم. لحظهای درنگ کردم تا برای آخرین بار به وسایلی که برای آن سفر طولانی و پر رمز و راز مهیا کرده بودم؛ نگاهی بیندازم تا مبادا چیزی از قلم افتاده باشد. نیازی به شمارش نبود... یک ساک، همین و بس. مگر کسی که به سوی بیت الله بار سفر میبندد، چه چیزی با خود میبرد؟ مگر نه اینکه در آغاز، بشر برای حج گزاردن به سوی خانهای فراخوانده شد که در سرزمینی بیآب و علف بنا گردیده بود؟» * حکم آنچه تو فرمایی در جریان ارتحال دائی روحانی و بزرگوارش، آیت الله شیخ مرتضی آل یاسین، هر فردی میخواست تسلیم در برابر اراده خدا و رفتار صاحب عزا را ببنید، باید به بنتالهدی مینگریست. در آن فضای سراسر شیون و زاری، او نه تنها خود ناله و فغان نمیکرد که به زنان فامیل و بستگان هم توصیه میکرد ذکر «لا حَوْلَ وَلا قُوَّهَ اِلا بِالله اَلعَلِیِّ العَظیمِ» را تکرار کنند و خوشحال باشند که سفرهٔ رحمت و خیر و برکت پروردگار، در انتظار دائی بزرگوارش است. * تجسم چهره متکامل اسلام یکی از شاگردان بنتالهدی نظرات برخی از خواهرانی که شاگرد وی بودند را در مورد بنتالهدی جویا شده بود و از هر یک پرسید: چه چیزی در بنتالهدی هست که تو را بیش از دیگران جذب میکند؟ جوابها مختلف بود یکی میگفت: کنارهگیری از دنیا و لذتهای آن... یکی دیگر میگفت: سادگی و تواضع و سخاوت ایشان... و دیگری گفت: او با تمام سادگیش بانویی آراسته است... کسی هم جواب داد: هوش و خوش سخن بودن ایشان... در پایان نظر سنجی هم رو به کسی کرد که با بنتالهدی رابطه دوستی عمیقی داشت، ایشان پاسخ داد: «عمل در راه خدا از ابتدای جوانی و وقف زندگی برای خداوند متعال.» یکى دیگر از خواهران میگفت: «محبت و عاطفه و روش جذاب ایشان و بهطور کلى، چهره متکامل اسلام را در بنتالهدى مىدیدم. نهایت ایثار در او متجلى بود. آگاهى بخشیدن به دیگران را وظیفه شرعى و واجب خویش مىدانست. جلوه رفتارى او با دیگران بهگونهاى بود که گویى سالیان دراز با آنها زیسته است. شخصیت وى در دلها نفوذ عمیقى داشت.» یکی دیگر از شاگردان ایشان میگفت: «کسی که با شهیده بنت الهدی رفت و آمد کند این سؤال به ذهنش خطور میکند که اگر اخلاق این بانو در این عصر این گونه است پس اخلاق بانوان پیشینی چون خدیجه کبری و فاطمه زهرا و زینب علیهم السلام چگونه بوده است. خانم سیدهام جعفر (همسر سید محمدباقر صدر و خواهر امام موسی صدر)، نقل میکند که یک بار نماز جماعتی به امامت بنتالهدی اقامه شد، در پایان نماز، یکی از زنان از وی میپرسد چگونه در نماز به خواهر شوهر خودت اقتدا میکنی؟ و ایشان پاسخ میدهد؛» غیر از عدالت چیزی از ایشان ندیدهام. « * تدبیر دولت ایران با کمک وزارت کشور و سفارت ایران در بغداد، برای سید محمدباقر صدر و بنتالهدی صدر در اوایل سال ۱۳۵۹ گذرنامههایی الجزایری و با لباس محلی عشایری تهیه شد و مقدمات سفر ایشان از طریق کردستان و عراق به مرز ایران فراهم گشت. در ایران به غیر از حضرت امام خمینی (ره) و فرزندشان حاج احمد آقا و آقایان سید صادق طباطبایی و سید محمود دعایی که از نزدیکان امام و سفیر ایران در عراق بودند، کسی از این ماجرا اطلاع نداشت. از بخت بد، هنگامیکه فرستاده ایران به بغداد بازگشت و آمادة رفتن به نجف اشرف بود، خبر دستگیری آیتالله صدر و خواهر دانشمند ایشان، بانو بنتالهدی صدر منتشر شد. * تحویل جنازهها شامگاه چهارشنبه بیستم فروردین سال ۱۳۵۹ ش، رژیم بعث، برق شهر نجف را به طور کامل قطع کرد. در سیاهی شب، مأموران امنیتی از دیوار منزل سید محمدصادق صدر، پسرعموی شهید صدر بالا رفتند و در را باز کردند. بعد به خانه سیدمحمدصادق ریختند و از او خواستند همراهشان به استانداری نجف برود. در آنجا، ابوسعد (رئیس اداره امنیت نجف) به سید محمدصادق صدر گفت: «اینها جنازه صدر و خواهرش هستند که اعدام شدهاند. با ما بیا تا دفنشان کنیم.» سید گفت: «باید غسلشان بدهم.» ابوسعد گفت: «غسل و کفن شدهاند.» سید گفت: «باید بر آنها نماز بخوانم.» ابوسعد گفت: «بخوان.» نماز که تمام شد ابوسعد گفت: «میخواهی جنازهشان را ببینی؟» سید گفت: «بله.» جنازه را نشانش دادند. صورت پسرعمو غرق خون بود. آثار شکنجه در همه جای صورتش پیدا بود. نگذاشتند همه جای بدن محمدباقر را ببیند. ابوسعد گفت: «میتوانی خبر اعدام سید را اعلام کنی، اما اگر خبر اعدام بنتالهدی را اعلام کنی خودت را هم میکشیم.»
http://barrudkariz.shblog.ir/
ادامه مطلب مختصری از زندگی امام علی علیه السلام![]() حضرت علی علیه السلام بنابر مشهور، روز سیزدهم ماه رجب، سى سال بعد از عام الفیل، در شهر مكه معظّمه، در میان كعبه الهى دیده به جهان گشود و با نور طلعتش، جهانى تاریك را روشنائى بخشید. در اولین مرحلهاى كه حضرت رسول صلوات الله علیه، قنداقه این نوزاد مبارك را از مادرش تحویل گرفت، نوزاد با زبان فصیح خواند: "بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم، قَدْ اَفْلَحَ الْمُؤمِنُونَ الَّذینَ فى صَلوتِهِمْ خاشِعُونَ..." (سوره مؤمنون/ آیه 1) ؛ به نام خداوندى كه بخشنده و مهربان است، همانا آن مؤمنینى كه در هنگام به جا آوردن نماز، خاشع باشند؛ رستگار و سعادتمند خواهند بود. حضرت محمّد صلّى الله علیه و آله در مقابل، به او فرمود: یا على! بدان كه مؤمنین به وسیله تو رستگار خواهند شد. نام: على (نام آن حضرت به عنوان علىّ مرتضى به ترتیب حروف أبجد: 110، 1450 مىباشد.) " سَلام اللهِ علیهِ یَوم وُلِدَ، وَ یَوم استُشهدَ و یَوم یُبعثُ حیّا. " كنیه: ابوتراب، ابو الائمّه، ابوالحسن و ... . لقب: امیرالمؤمنین، یعسوب الدّین، یعسوب المؤمنین، قائد الغرُّ المحجَّلین، امام المتّقین، سیّد الاوصیاء، اسدالله، مرتضى، حیدر، أَنزع، قَضْم، وصىّ، ولىّ و ... . پدر: عمران عبدمناف معروف به ابوطالب. مادر: فاطمه بنت اسد، نوه هاشم، اولین زن هاشمیهاى كه با مرد هاشمى، ابوطالب ازدواج كرد؛ و چون در پرورش حضرت رسول دخالت داشت، حضرت او را به عنوان مادر خطاب مىنمود. نسبت امام على بن ابى طالب، با سى واسطه همانند رسول گرامى اسلام، به حضرت آدم صلوات الله علیهم مىرسد. نقش انگشتر: حضرت داراى چهار انگشتر بوده است، كه بر هر كدام نقش مخصوصى حكّ شده بود. دربان آن حضرت را سلمان فارسى و قنبر نام بردهاند. اولین كسى كه به نبوت حضرت رسول صلی الله علیه و آله آورد، على علیه السلام بود، كه در سن هفت سالگى با آن حضرت نماز جماعت خواند. آن بزرگوار در تمام جنگهاى زمان حضرت رسول غیر از جنگ تبوك، مشاركت داشت و بیشترین پیروزىها به دست برومند و تواناى آن حضرت نصیب اسلام و مسلمین گردید. طبق نقل ابن عساكر: جنگ بدر توسط امام على علیه السلام در سن 20 سالگى به نفع اسلام و مسلمین به پایان رسید و نیز مكه توسط حضرتش در سن 28 سالگى فتح گردید. پس از رحلت حضرت رسول صلّى الله علیه و آله جنگهائى بر علیه اسلام و بر علیه آن حضرت توسط منافقین و مخالفین به وقوع پیوست، كه مهمترین آنها سه جنگ به نامهاى: جمل، صفّین و نهروان مىباشد. جنگ جمل در ماه جمادی الثّانى، سال 36 هجرى قمرى، با ناكثین، به سركردگى عایشه، طلحه و زبیر، اتفاق افتاد. [مطابق با آذر ماه، سال 35 شمسى.] جنگ صفین در ماه ذى الحجه، سال 36 هجرى قمرى، با مارقین، به سركردگى معاویه، رخ داد. [مطابق با خرداد ماه، سال 36 شمسى.] جنگ نهروان در سال 38 هجرى قمرى [مطابق با اردیبهشت ماه، سال 37 شمسى.]، با قاسطین، به سركردگى خوارج واقع شد؛ و ایشان حدود چهل هزار نفر بودند، كه با نصایح حضرت دوازده هزار نفر آنها توبه كردند و فقط 9 نفرشان از معركه گریختند؛ و مابقى كشته شدند و از مسلمین نیز تعداد 9 نفر شهید گشت. و به طور كلى آن حضرت هفتاد و دو مرحله جنگ و مبارزه با مخالفان و دشمنان داشته است. [آمار مذكور طبق جمع بندى صاحب كتاب ارشاد القلوب دیلمى، صفحه 219 مىباشد.] حضرت در مناسبتهاى مكرّر و مختلف، توسط پیغمبر اسلام صلى الله علیه و آله به عنوان اولین جانشین و خلیفه تعیین و معرفى گردید. ![]() و در نهایت، پس از حجّة الوداع، روز هیجدهم ذى الحجّة، سال دهم قمرى [مطابق با دهم فروردین ماه، سال دهم شمسى.]، حضرت در محلى به نام غدیر خم بین مكه و مدینه به طور رسمى مطرح و منصوب به ولایت و خلافت شد. ولى به علتهایى، خلافت ظاهرى به دست دیگران افتاد، تا آن كه در سال 35 هجرى، پس از قتل عثمان مردم با حضرت على علیه السلام بیعت كردند و این بیعت پنج سال به طول انجامید. امام على علیه السلام در تمام دوران عمر پر بركتش، بر جمیع علوم و فنون ظاهرى و باطنى آشنا و مسلط بود. معجزات و كرامات بى شمارى از آن امام مظلوم، "چه در زمان حیات و چه پس از آن" واقع و صادر گردید، كه اكثر دانشمندان شیعه و سنى و بلكه دانشمندان دیگر مذاهب در كتابهاى مختلف خود ذكر كردهاند. آن حضرت در اجراى حقّ و عدالت و قانون، و طرفدارى و حمایت از مظلومان و محرومان، همچنین مبارزه با بى عدالتى و برخورد با ظالمان و چپاولگران، قاطع و سختگیر بود. و احادیث بسیارى در شأن و عظمت آن امام مظلوم وارد شده است. در مدت عمر شریف حضرت بین محدّثین و مورّخین اختلاف است؛ ولى مشهور 63 سال گفتهاند، كه 33 سال همزمان با پیغمبر اسلام صلّى الله علیه و آله 10 سال قبل از بعثت، 13 سال در مكه و 10 سال در مدینه بود و سى سال هم پس از رحلت آن حضرت با تحمل سختىها و مصائب جانكاه به سر برد. مدت امامت و خلافت واقعى آن امام علیه السلام، كه بلافاصله پس از رحلت حضرت رسول صلّى الله علیه و آله شروع شد، سى سال به طول انجامید؛ و خلافت ظاهرى و واقعى كه پس از قتل عثمان شروع گردید، تنها پنج سال بوده است. در تعداد فرزندان آن حضرت نیز بین محدّثین و مورّخین اختلاف است، لیكن سیّد محسن امین [ أعیان الشیعه: ج 1، ص 327. ] تعداد اولاد امام على علیه السلام را 33 نفر پسر و دختر نام برده است. شهادت و محلّ دفن: حضرت در سال چهلّم هجرى [مطابق با یازدهم بهمن ماه، سال 39 شمسى]، صبح جمعه، نوزدهم ماه رمضان، در محراب عبادتِ مسجد كوفه كه یكى از چهار مسجد معروف و عظیم القدر است توسّط عبدالرّحمن بن ملجم مرادى؛ و ترغیب زنى به نام قطّامه، به وسیله شمشیر زهراگین ترور شد؛ و شب 21 همان ماه به فیض عُظْماى شهادت نایل گردید. میسّر نگردد به كَس این سعادت به كعبه ولادت، به مسجد شهادت به كعبه ولادت، به مسجد شهادت به كعبه ولادت، به مسجد شهادت و پیكر مطهّر و مقدس آن حضرت در نجف اشرف، كنار حضرت آدم و نوح علیهم السلام دفن گردید؛ و قبر آن حضرت توسط حضرت نوح علیه السلام تهیه و آماده شده بود. نماز آن حضرت چهار ركعت است: در هر ركعت پس از قرائت سوره حمد، پنجاه مرتبه سوره توحید خوانده مىشود. و بعد از سلام نماز، تسبیح حضرت فاطمه زهراء سلام الله علیها، گفته مىشود و سپس خواستههاى مشروع خود را از درگاه خداوند سبحان تقاضا نماید.
منابع: ناسخ التّواریخ، دلائل الامامة طبرى، مناقب ابن شهر آشوب، بحارالانوار، إحقاق الحقّ، كشف الغمّة، إعلام الورى طبرسى، انساب الاشراف، عیون المعجزات شیخ حسین عبد الوهّاب، تهذیب الاحكام شیخ طوسى، مجموعه نفیسه، تاریخ اهل البیت، تذكرة الخواصّ، الفصول المهمّة و ... .]
ادامه مطلب بسم الله الرحمن الرحیم
میلاد مظهر علم و عزت و عدالت و سخاوت و شجاعت، اسد الله الغالب، علی بن ابیطالب، مبارک باد . . .
**********************
ولادت باسعادت مولای عاشقان، امیر مؤمنان، علی علیه السلام، مبارک باد . ..
*************
ای تو کعبه را نگین، یا امیر المؤمنین ****************************
حضرت علی علیه السلام فرمود: کسی که زبانش را حفظ کند، خداوند عیب او را می پوشاند .. .
****************
میلاد مرتضی اسدالله حیدر است
*******************
تمام لذت عمرم همین است
*******************
ذکر من، تسبیح من، ورد زبان من علی است
***************
هر کس که شود داخل حصن حیدر / ایمن بود از عذاب روز محشر
*******************
ادامه مطلب
ادامه مطلب
|
|