کد ِکج شدَنِ تَصآویر

کداهنگ برای وبلاگ

چشمه سلطان ولی کریز
چشمه سلطان ولی کریز
 
نويسندگان
حوزه*
شهادت حضرت امام علی نقی (هادی) (ع)
 
 
 

ـ یک جرعه آفتاب

ـ اشاره

ـ زلال قلم

ـ شعر

ـ کوتاه و گویا

ـ آورده اند که ...

ـ نظر ما اینه...

ـ کتابستان

یک جرعه آفتاب

به کوش: امین عظیمی

1. هر که از خدا پروا نماید، از او پروا کنند و هر که از خدا فرمان برد، از او فرمان برند و هر که از خالق اطاعت کند، از خشم مخلوق ترسی به خود راه ندهد و هر که آفریدگار را خشمگین سازد، پس باید مطمئن باد که به خشم آفریدگان دچار آید.[72]

2. هر که از مکر خدا و مواخذه دردناک او آسوده خاطر باشد، دچار تکبر گردد تا آنکه قضای الهی و امر نافذش بر او جاری شود. هر که خدا را از روی دلیل روشن بشناسد، مصایب دنیا بر او سبک آید، هر چند قطعه قطعه شود و پراکنده گردد![73]

3. هر که دوستی و نظر خود را به طور کامل و صادقانه در اختیارت گذارد، تو نیز با تمام وجود از او اطاعت کن.[74]

4. هر که برای خود شخصیت و ارزشی قائل نشود، از گزند او خاطر جمع مباش.[75]

5. دنیا بازاری است که عده­ای در آن سود برند و عده­ای هم زیان نمایند.[76]

اشاره

درآمد

محمدعلی کعبی

حضرت امام­هادی(ع)، در نیمه ذی حجه سال 212 هجری قمری، در محلی به نام «صریا» ـ از محله­های نزدیک مدینه منوره ـ به دنیا آمد. حدود چهل و یک سال از عمر شریفشان گذشته بود که به شهادت رسید و حدود سی و سه سال از عمر شریفشان را پیشوا و امام مسلمانان و شیعیان بوده­اند. از القاب گرامی حضرت می­توان به «نقی»، «عالم»، «فقیه»، «امین» و... اشاره کرد. حضرت امام­هادی(ع) سرانجام، به دست معتمد عباسی، با زهر، به شهادت رسید؛ در حالی که هنگام شهادت ایشان، کسی جز حضرت امام حسن عسکری(ع) بر بالین حضرت حاضر نبود.

امام­هادی(ع) و زیارت جامعه کبیره

امامان بزرگ ما هنگام زیارت قبور شریف پدران خود و لابه­لای سلام­های عاشقانه و عارفانه، بهترین واژه­ها و جمله­های ممکن را برمی­گزیدند و تنها به یک دیدار و تجدید خاطره بسنده نمی­کردند.

امام­­هادی(ع) نیز درقالب دو زیارت معروف خود، «زیارت جامعه کبیره» و «زیارت غدیر یا امیرالمؤمنین(ع)» به خوبی به ارتقای فهم عمنومی و دانش اعتقادی و کلامی پیروان خود پرداختند.

زیارت جامعه کبیره، جامع و مانع­ترین گفتار امام­شناسی است. حضرت امام خمینی(ره)، هنگام زیارت امام رضا(ع) و حتی خواهر گرامیشان حضرت معصومه(س) با وجود کهولت سن، تمام این زیارت مأثور از امام­هادی(ع) را با خضوع و خشوع خاصی، از حفظ و ایستاده می­خواندند و اهتمام علمای بزرگ دین، به این گرانقدر نور این، نشان از اهمیت مطالب عمیق آن دارد. موسی بن عمران نخعی می­گوید به امام­هادی(ع) گفتم گفتاری به من بیاموز که هنگام زیارت یکی از شما اله بیت(ع) بر زبان جاری کنم و ایشان زیارت جامعه کبیره را خواندند.

زیارت جامعه کبیره، دانشگاه امام­شناسی شیعه است که از تراث ارزشمند امام علی نقی(ع) به شمار می­آید.

با تأمل در زیارت جامعه کبیره، خواهیم دانست که امامان معصوم(ع)، بهترین حرکت وجریان سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی وب هترین توری جهانی را به دنیا عرضه کرده اند و کسانی که بر غیر از راه آنان قدم بگذارند، به یقین، گمراه خواهند شد.

پس به اعتراف بخوانیم که:

فَالرَّاغِبُ عَنکُم مارِق و اللّازِمُ لَکُم لاحِقٌ وَ المُقَصِّرُ فِی حَقَّکُم زاهِقٌ

وَ الحَقُّ مَعَکُم وَ فِیکُم وَ مِنکُم وَ إِلَیکُم وَ أَنتُم أَصلُهُ وَ مَعدِنُهُ».

این زیارت ارزشمند، تکرار مطالبی مسلم نیست؛ بلکه با نگاهی گذرا به سیره ارزشمند امام­هادی(ع) پی می­بریم که ایشان با این مطالب، مردم را به سطح قابل توجیه نسبت به حکومت وقت و دارایی­های معنوی و ارزشمند فراموش شده­شان رساندند و اکنون در جهان معاصر و در دنیای خوبی­ها و بدی­های ممزوج شده و در سرزمین­های اسلامی و غیراسلامی، به خوبی می­تواند برای هر فرد حقیقت­جو،­هادی راه سعادت باشد.

زلال قلم

سامرا

محمدعلی کعبی

این در و دیوار، این اتاق قدیمی که در آن به خاک سپرده شده­ای، این خانه که امروز حرم نام دارد، مناجات­های تو را باید به یاد داشته باشد و دردهای بی نهایت امامت را به چم دیده باشد؟

چند بار تفتیش؟ چندبار درهای بسته و چشم­هایی که از در و دیوار، برای یافتن یک مدرک جرم می­باریدند؟ امروز دیگر هیچ حصاری نیست و هیچ محدودیتی.

تو از اول هم عسکری نبوده­ای ونامت از درستکاترین و ای دانشمندترین از اول و از همان نقطه کوچک در محاصره برگذشته و آینده تاریخ شکوهمندانه می­تابید.

پس کجایند قصرهایی که ایستاد، بر قله هیا کوه مغرورانه فخر می­فروشند؟ تا ببینند اکنون کیست که جاودانه است و بارگاه مقدسش از دور و نزدیک زیارت می­شود.

میدنه

آمده بودند جان مدینه را ببرند تا مدتی بعد، بدون او با خبری سهمگین بازگردند.

هرچند وقت یک بار، شعاع آفتابی از مدینه می­روید و خواب آلوده ابرهای تیره را می­شکافد.

پس می­آیند و عاجزانه آفتاب را در محاصره می­گیرند.

یک صبح، یک غروب، یک روز بارانی است. روز وداع

روزی اشک­ها، خورشیدشان را رهسپار طوس کردند و امروز دیگری را رهسپار سامرا.

بعد از تو دیگر می­شکنند تمام درختان تازیانه خورده­ای که بر ابهت کوه تکیه داده بودند.

دیوارها و کوچه­ها، پشت سرت به حرکت درمی­آیند و پنجره­ها بر هم کوبیده می­شوند.

دیگر نان تازه که نه، بوی نان تازه بر دست­های فقرا عبور خواهد کرد.

... و ما

با این شهر چه کرده­ای، ای شهروند صمیمی!

مگر دادی مانده است که به فریادش نرسیده باشی؟! یا درمانده­ای که پناهش نداده باشی؟!

امروز ما سیاه چهره­گان فقیریم و جهان پر دود و دممان امانمان را بریده است بگیر دست ما را از عمق تاریخ، تا جهان را با خو دبر صندلی­های درس آداب شهروندی تو بنشانیم؛ تا زندگی را از تو بیامزیم؛ از تو که زنده­ای و خاک، تنها جسم خاکی­ات را به امانت دارد.

هنوز از دهانت نور می­دوید و هرگاه به زیارت تو می­آییم، با فانوسی در دست به سوی دهکده جهانی باز می­گردیم.

دشداشه مهربانی­ات چه دلپذیر می­وزد!

بارها دفتر را آتش زدند و خاکستر کردند و خاکستر را به دست باد سپردند و هر بار ققنوسی از میان خاکستر متولد شد؛ با کلماتی قدسی در صدایش.

خدا می­خواست تو، سرمشق تکلیف­های ما باشی؛ ولی انسان دوباره خودسرانه شروع به نوشتن کرد و روی سرمشق خط کشید. حالا که دفتر زندگی­مان پر از کلمات خط و خط خوردگی شده است، دنبال سرمشق می­گردیم و پیدا نمی­کنیم.

شعر

دلتنگی

محمدعلی کعبی

مرگ آسمانی خورشید اتفاق افتاد روی زمین

مارهای سمی مرموز و خبرهای بین شک و یقین

باز هم زمین در افتاده است نگران با سوال­های دلش

می روی وب از حکومت شب؛ بی تو، پس چگونه صبح میهن؟

بوی نان تازه می­آید توی کوچه­های دلتنگی

کودکی سراغ گرفت از تو در نگاه مادری غمگین

قصری افتاده است بر قله یاد شهرهای آن شب تو[77]

جام تلخ شراب می­شکند نصف شب­ها، همیشه، بعد از این

لشکری است در محاصره­ات رفته­ای و باز خاطره­ات

تیرها نشانده است در دل شب خواب­ها ربوده است از بالین

غزل 14 از کتاب او

مهدی زارعی

خوابی پلید و پست و پر از رعشه گناه

در یک شب بدون ستاره، بدون ماه

شاعر به هیأت غزلی شد که بعد از او

دفتر سفید بود؛ ولی بیت­ها سیاه

وقتش رسیده بودکه از خود رها شود

راهی شود به سمت و یاری بدون راه

راهی که شد نوشت: قلم، بعد از این بخند!

خطی بکش به هر چه که افسوس، هر چه آه!

شعر تو نور و عمر تو چاهی به عمق گوا

پس با طناب نور، درآی از گلوی چاه

از او بگو که هیچ نمی­گفته­اش زبان

از او بگو که هیچ نمی­دیده­اش نگاه

مردی که ناشناخته بوده است و مانده است

این بیت گنگ نیز بر این گفته­ام گواه:

طوفان ناوزیده بر افلاک سر به زیر

آزاد در محاصره سردار بی­سپاه

مردی که فوق زهد...، ولی برده شد به عهد

در جشن رقص و عربده و خمر و قاه قاه

جایی که شعر خواندنش آوار مرگ شد

بر زرق و برق کاخ و به فر و شکوه شاه

شاهی که با درایت او روبه راه بود

هر کار بس درست، ولی سخت اشتباه!

تا اینکه در ولایت او مرد هر چه مرد

رویید هر چه آفت و خشکید هر گیاه

آنقدر کشت تا قلم و شعر و قافیه

شد «چوب دار» و «ناله تاریخ» و «قتلگاه»...[78]

کوتاه و گویا

غروب غریبانه دهمین آفتاب ولایت، بر رهروان راه مقدسش تسلیت باد!

دهمین فانوس هدایت که شکسته شد و دفتر امامت که به آتش کشیده شد، چه غریبانه سوختند آرزوهای دست یافتنی!

در خون نشسته است آفتابی دیگر و غروب، با حسرت، به همه جهان تسلیت می­گوید پایان دهمین روزش را.

آورده­اند که...

محمدعلی کعبی

دعای مام(ع)

ـ دیدم او سوار بر اسبی آمد. مردم در چپ و راست او به احترام برخاستند و او را تماشا می­کردند. پرسیدم کیست؟ گفتند مردی علوی است که رافضه به امانش عقیده دارند؛ به نظرم برای کشتن و مجازات به درباره می­آورندش.

او در میان مردم فقط به یال اسب خود نگاه می­کردو می­رفت. بی اختیار مهرش به قلبم افتاد شروع به دعا کردم که خداوند شر متوکل را از او دفع کند. وقتی به من رسید، رو به من کرد و فرمود: «اِستَجابَ اللهُ دُعاءُکَ وَطَوَّلَ عُمرَکَ وَ کَثُّرَ مالَکَ وَ وُلدَکَ».

من مردی فقیر بودم؛ خداوند درهای ثروت را بر روی من باز کرد. اینک در خانه یک میلیون درهم نقدینه دارم؛ جز آنچه در بیرون خانه مالک آن هستم و خداوند به من ده فرزند عطا فرموده است و اکنون به سن هفتاد و چند رسیده ام و به امامت او عقیده دارم.

]بحارالانوار، ج 50، ص 142[

فرزند فاطمه

ـ «گوشت فرزندان فاطمه بر درندگان حرام است.» وقتی امام این را گفت، چهره زنی که ادعا می­کرد زینب کبراست، و در هر چهل سال به معجزه پیابمر جوان می­شود، از ترس برافروخته شد. اما ناگهان رو به متوکل کرد و گفت: «او میخواهد مرا از بین ببرد در این مجلس فرزندان حسن و حسین زیادند».

متوکل قاصدانه وجاهلانه به امام گفت: یا ابالحسن ما خود این کار را بکنید. امام(ع) به میان شش شیر وحشی گرسنه رفت. شیران خود را در پیش امام به زمینانداختند بازوان را به زمین چسپانده و سر خود را به زمین گذاشتند. حضرت دست مبارک به سر هر یک از آنها می­کشید و اشاره می­فرمود کنار برود؛ او هم کنار می­رفت تا همه کنار رفته و در مقابل امام ایستادند.

متوکل از بیم شیوع این خبر در میان مردم گفت: خواستیم در مورد آنچه گفتید یقین داشته باشیم خوش دارم بیرون بیایید.

امام برخاست و به سمت نردبان آمد.شیران خود را به لباس­های « حضرت می­کشیدند امام چون پای در اولین پله نربدان گذاشت به شیران اشاره کرد برگردند. برگشتند.

بیرون آمد آن گاه فرمود: هر که می­گوید فرزند فاطمه است در میان آنها بنشیند.

زن گفت: احتیاج وادارم کرد حکایت می­کنند که مادر متوکل در این کار شفاعت کرد، آن زن از مرگ نجات یافت.

]همان، ج 50، ص 149.[

کسی ان مردان را ندید

مردی به محضر امام­هادی(ع) آمد؛ به شدت می­لرزید و ترسیده بود به ایشان گفت: «یا ابن رسول الله! پسر من از محبین شماست؛ امشب او را از فلان بلندی به پایین خواهند انداخت و در آنجا دفنش خواهند کرد».

امام فرمود: «چه می­خواهی؟» عرض کرد:

«آنچه یک پدر و مادر می­خواهند؛ یعنی سلامت و نجات پسرم را.» فرمود: «بر او ضرری نمی­رسد؛ به منزلت برگرد پسرت فردا پیش تو خواهد بود» چون صبح شد، مرد دید که پسرش صحیح وسالم بازگشته است. پدرش گفت: «پسر عزیزم جریانت از چه قرار بود؟»

گفت: پدر جان، وقتی که قبرم را کندند و دست­هایم را بستند تا از بلندی پرتابم کنند، ده نفر انسان پاک و مطهر آمدند و به من گفتند: چرا گریه می­کنی؟ گفتم: می­خواهند مرا بکشند.

گفتند: اگر مانع این کار شویم ملازم قبر رسول الله می­شوی؟ گفتم آری! در این بین آنها حاجب خلیفه را که مأمور کشتن من بود گرفته و از قله کوه پایین انداختند. کسی نعره اور ا نشنید و کسی آن مردان را ندید آنها مرا پیش تو آوردند و منتظر من هستند. این را گفت و با پدرش وداع گفت و بازگشت.

پدرش به محضر امام­هادی(ع) آمد و ماجرا را تعریف کرد در آن موقع اراذل و اوبا می­رفتند و می­گفتند فلانی را از قله کوه پایین انداختند. امام(ع) با شنیدن سخن آنها تبسم می­کرد و می­فرمود آنچه را ما می­دانیم، آنها نمی­دانند.

]همان، ص 174[

نظر ما اینه ...

شایسته است، ارجمندان در ویژه برنامه­های مناسبتی خویش، بر محورهای ذیل، تأکید فراوان­تری داشته باشند.

نزدیک شدن به دوران غیبت در زمان امام­هادی(ع) و فراهم کردن زمینه­های پذیرش این دوران از سوی امام­هادی(ع)

بررسی نظام وکلا وسفرای آن حضرت به سرزمین­های گوناگون اسلامی

ذکر نمونه­های کوتاه و جذاب تفسیر امام­هادی(ع) بر کلام الله مجید

رساندن پیام امامت و به امت اسلامی وحتی نفوذ در دستگاه حکومت، با وجود سخت­گیری روزافزون خلفای عباسی.

امام­هادی(ع) در مراجعه با شبهات و فرقه­هیا گمراه.

امام­هادی(ع)، زبان ناصح و گفتار نیک.

کتابستان

1. خورشید هدایت: سیری در زندگی امام­هادی(ع)، پدیدآورنده: جواد ترابی، بیت الاحزان، 30 تیر 1386.

2. داستان زندگی امام­هادی(ع)، پدید آورنده: محمدحسین صلواتیان، امیرمهدی مرادحاصل، رضا شیرازی، پیام نور، 1383.

3. تاریخ اسلام، در عصر امامت امام­هادی، امام عسکری و امام زمان(ع)، علی رفیعی، تحسین 1383.

4. چهره­های درخشان سامر: حضرت اما­هادی و امام عسکری(ع)، علی ربانی خلخالی، مکتب الحسین(ع)، تیر 1386.

5. سیره پیشوایان: نگرشی بر زندگانی اجتماعی، سیاسی و فرهنگی امامان معصوم(ع)، مهدی پیشوایی، جعفر سبحانی تبریزی (مقدمه)، مؤسسه تعلیماتی و تحقیقاتی امام صادق(ع)، 31 تیر 1385.

6. در قلمرو آفتاب: داستان­هایی ازسیره اخلاقی پیشوایان معصوم(ع)، ابوالفضل­هادی منش، حبیب مقیمی، (ویراستار)، مرکز پژوهش­های اسلامی صدا و سیما، 21 بهمن 1385.

7. سیره و سخن پیشوایان، زندگانی چهارده معصوم(ع) و از هر معصوم چهل حدیث، محمدعلی کوشا، سوره مهر 1383.

8. مناقب اهل البیت، علی بن محمد ابن مغازلی، محمدکاظم محمودی، مجمع جهانی، تقریب مذاهب اسلامی، 25 دی 1385.

9. دور اهل البیت فی بناء الجماعه الصالحه، سیدمحمدباقر حکیم، نقش، 1382.

اهل البیت(ع): امامتهم، حیاتهم، محمدعلی انصاری، مجمع الفکر الاسلامی، 27 آبان 1386.

10. اهل البیت(ع)، امامتهم، حیاتهم، محمدعلی انصاری، مجمع الفکر الاسلامی، 27 آبان 1386.

11. قضایا عاصره علی ضوء مدرسه اهل البیت(ع)، فواد کاظم مقدادی، آل البیت(ع)، لاحیاء التراث، 1381.

12. الامام علی الهادی(ع) سیره و تاریخ، علی موسی کعبی، دفتر آیت الله العظمی سیستانی 27 آبان 1385.

13. حیاه الامام علی الهادی(ع): دراسه و تحلیل، باقرشریف قرشی، اعتصام، آبان 1385.

14. فرهنگ جامع سخنان امام­هادی(ع) همراه با متن کتاب موسوعه کلمات الامام الهادی(ع)، علی غلامی، محمود شریفی، سیدحسین سجادی تبار، معروف، اردیبهشت 1385.

15. بحارالانوار: الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار: تاریخ الامام الرضا و الامام الجواد و الامام الهادی، محمدباقر بن محمد تقی مجلسی، تیر 1385.

16. شبکه امام­هادی(ع) WWW.IMAM

17. خاندان وحی، علی­اکبر قرشی، دارالکتاب الاسلامیه، 1371.

پی نوشت:

[72]. تحف العقول، ترجمه صادق حسن­زاده، ص 887.

[73]. همان ص 879.

[74]. همان، ص 881.

[75]. همان.

[76]. همان.

[77]. اشاره است به این بیت منسوب به امام هادی(ع):

باتوُا عَلی قَُلِ الجِبالِ تَحرِسُهُم غُلبُ الرِّجالِ فَما أَغنَتهُم القُلَلُ.

[78]. از مجموعه آخرین دقیقه های آخرالزمان.






[ جمعه 20 فروردین 1395  ] [ 9:44 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ


استان خراسان رضوی:شهرستان مشهدمقدس

آمار سايت
كل بازديدها : 4083580 نفر
تعداد نظرات : 49 عدد
تاريخ ايجاد وبلاگ : پنج شنبه 14 خرداد 1394  عدد
كل مطالب : 13380 عدد
آخرين بروز رساني : یک شنبه 3 فروردین 1399 
کد موزیک آنلاین برای وبگاه
امکانات وب