چشمان بی فروغم طولانی بودن این جاده بی انتها را باور ندارد و
شانه های نحیف من تاب وتوان بار سنگین جدایی را...!
خسته ام از انتظار.با پاهای خسته و دستهای خالی بیش از این
مرا منتظر نگذار!
ادامه مطلب
ای دل ، به کوی او ز که پرسم که یار کو
در باغ پر شکوفه ، که
پرسد بهار کو
نقش و نگار کعبه نه مقصود شوق ماست
نقشی بلند تر زده ایم ،
آن نگار کو
جانا ، نوای عشق خموشانه خوش تر است
آن آشنای ره که بود پرده
دار کو
ماندم درین نشیب و شب آمد ، خدای را
آن راهبر کجا شد و آن راهوار کو
ای بس بسنم که بر سر ما رفت و کس نگفت
آن پیک ره شناس حکایت گزار کو
چنگی به دل نمی زند امشب سرود ما
آن خوش ترانه چنگی شب زنده دار کو
ذوق نشاط را می و ساقی بهانه بود
افسوس ، آن جوانی شادی گسار کو
یک
شب چراغ روی تو روشن شود ، ولی
چشمی کنار پنجره ی انتظار کو
خون هزار سرو
دلاور به خک ریخت
ای سایه ! های های لب جویبار کن
سَلامٌ عَلَی آلِ یَاسین
سلام بر او كه در حوالی كوچه های سبز انتظار ، منتظر قدومش هستیم .
سلام بر تو مهربانم كه ندیده تو را عاشق شدیم .
سلام بر نور چشمانم
نگار نازنینم ! خوب میدانی كه هجر تو بر ما چه گران آمده است !
ای معشوقه بی همتا ! تو كه در عشقبازی ممتازی و در ایجاد محبت ، استادی ! ای آینه كمال خلقت و ای زیباترین مصداق حضور خدا ! تو را قسم میدهم اعجاز كن . از احرام انتظار ، به در آ و اعتكاف هجران را بشكن . روزه غربت را افطار كن و نفوس مردگان را زندگی بخش ای مسیحای زمانه !
دلبرا ! دسته دسته نرگسان در حوالی آستان مباركت خیمه زدند و در اشتیاق جمعه موعود ؛ گریبان می درند . نسیم نسیم در پی تو می وزند تا یك پیچك موی تو را بنوازند . عندلیب عندلیب ، نغمه كنان بال می سایند كه واژه ای از اشعار تو را بربایند .
ای واصل زمین و آسمان ! ای جان جان ! ای وارث آدم تا خاتم ! ای آخرین برهان روشن ! بی تو ، دلتنگی ما را پایان نیست . بی تو ، گذر زمان را توان دیدن نیست . بی تو ، عشق را نگاه باور نیست .
عزیزا ! شمع در فراغت اشكریز است و گل ، برگ ریز و ما در عجبیم كه با وجود این حزن و اندوه ،
زندگی همچنان در چرخش است !!
بگذار بر دلتنگی مان ندبه كنیم كه تسلای دلمان زمزمه ی ندبه ی فراق توست . بگذار با پرندگان ناله زنیم .
می خواهیم بار دیگر با تو عهد بندیم اما نشكنیم . می خواهیم با تو بمانیم اما نه تا ساحل ، كه تا دریا .
ای مهر تابنده ! از چه در پرده غیبت ، رخ برگرفتی ! این حجاب را كدام دست زمان كنار خواهد زد ؟! این راز سر به مُهر ، به چه سان شكسته خواهد شد ؟ كدام دلی را یارای فصل بعد از وصل خواهد بود ؟
مولا جان ! مقصدمان چه بعید و دور است از تو ، چه سخت است باور گم شدن یار ، نه .. نه ... یار همین نزدیكیهاست .. آری ! تو پیدایی و این ماییم كه گمشدگانیم .
ای مهر بیكران ! شهادت می دهیم كه عصیان ما غیبت تو را طولانی ساخت و معترفیم به اینكه جهالت ما بر قلب پرعطوفت تو زخمها زده است .
مهدیا ! شهادت می دهیم كه كتاب تو را نخوانده بستیم و بعضا تو را نشناخته معرفی كردیم .
معترفانه و شرمگینانه شهادت می دهیم كه پیروانی ناسپاس بودیم .
اما، اما ای رفیع تر از مسند عشق ! بر ما ببخش قصورمان را كه قاصریم و دعا كن بر هدایتمان كه گمراهیم و مران ما را كه رمیدگان درگه نامحرمانیم .
یارا ! دستانمان را می گشائیم تا به شبنم پیشانی تو وضو سازیم و سر می ساییم بر عبادت تا به غبارش سجده كنیم .
موعودا ! پس بیا و دستان ما را بگیر و تا عرش خدا بالا ببر . صوت زیبای خویش را آشكار كن تا به مناجات تو ، بیدلان بسوزند و انتظار به سرآید .
سلام بر مهدی، جوهر دین و نور یقین، ذخیره الهی و منجی نهائی؛
سلام بر مهدی، كعبه مقصود و قبله موعود، سر عظیم و اسم اعظم؛
سلام بر مهدی، ستاره طالع و نجم ثاقب، مسیح مسیحها و موعود موعودها؛
سلام بر مهدی، صاحب شب قدر و عصاره عصر؛
سلام بر مهدی، دیده بان خدا و مظهر هدی، وصی اوصیاء و گزیده اولیاء؛
سلام بر مهدی، علم منصوب و علم مصبوب، پرچم برافراشته و دانش انباشته؛
سلام بر آن عزیزی كه كمال موسی و بهاء عیسی و صبر ایوب با اوست، و آن سفینه النجاه در وصفش فرمود: تعرفون المهدی بالسكینه و الوقار، و بمعرفه الحلال و الحرام و بحاجه الناس الیه و لایحتاج الی احد.
او كه چون برخیزد عالمی را برخیزاند و بدنبال خویش كشاند.
گفتم: كه روی ماهت از من چرا نهان است؟
گفتا: تو خود حجابی ور نه رخم عیان است!
گفتم: كه از كه پرسم جانا نشان كویت؟
گفتا: نشان چه پرسی آن كوی بینشان است!
گفتم: مرا غم تو خوشتر ز شادمانی است
گفتا: كه در ره ما غم نیز شادمان است
گفتم: كه سوخت جانم از آتش نهانم
گفت: آن كه سوخت او را، كی ناله و فغان است!
گفتم: فراق تا كی؟ گفتا: كه تا تو هستی
گفتم: نفس همین است، گفتا: سخن همان است
گفتم: كه حاجتی هست، گفتا: بخواه از ما
گفتم: غمم بیفزا، گفتا: كه رایگان است
جمعه گذشت و خبری نیست هنوز
علت اینهمه تأخیر بگو چیست هنوز
برو آنجا و بگو وسعت دریا خشکید
و جهان منتظر جرعه ساقیاست هنوز
عُمرِ صد غنچه که در حاصل یک شبنم سوخت
آسمان عاشق چشمان اقاقیست هنوز
در پی تو همهی کوچه گذشتیم ولی
عطر دستان تو بر پنجره باقیست هنوز
آرزویی که ز دامان تو دارد دل من
حسرت دیدن آن گنبد آبیست هنوز
آقاى سید محمود عطاران نقل كرد كه سالى در ایام عاشورا در میان دسته سینه زنان، جوانى زیبا در اثناء زنجیر زدن به زنها نگاه مىكرد، من طاقت نیاوردم، غیرت كردم و او را سیلى زدم و از صف خارج كردم.
چند دقیقه بعد دستم درد گرفت و به تدریج شدت كرد، تا اینكه به ناچار كار به دكتر كشید، دكتر گفت: علت درد را نمى فهمم ولى روغنى داد تا دردش را ساكن كند.
روغن را بكار بردم اما اثرى نكرد، بلكه هر لحظه درد شدیدتر و ورم و آماس دست بیشتر مىشد، به خانه آمدم و فریاد مىكردم، شب خواب نرفتم، آخر شب لحظه اى به خواب رفتم، حضرت شاهچراغ علیه السلام را دیدم به من فرمود: باید آن جوان را راضى كنى، فهمیدم كه علت درد چیست هر طور بود آن جوان را پیدا كردم و معذرت خواستم تا بالاخره راضى شد، درست در همان لحظه درد ساكن شد و ورمها تمام شد، و معلوم شد كه من خطا كرده ام و بدگمانى بوده است و بى جهت به عزادار سیدالشهداء علیه السلام توهین كرده بودم
آیا میدانید كركودیل ها قویترین آواره ها را برای گاز گرفتن دارند! هر بار كه این حیوان آرواره هایش را محكم به هم می فشارد نیرویی حدود 2125 پوند وارد می كند. این نیرو تقریبا برابر نیرویی است كه یك ماشین با وزن متوسط از بلندی روی كسی بیفتد !
ادامه مطلب
آیا میدانید با نگاه کردن به گوش جانوران می توانیم پی به تخم گذار بودن و یا بچه زا بودن آنها ببریم، بدین صورت که تخم گذاران گوششان ناپیدا و بچه زایان گوششان نمایان است تنها در این مورد یک استثنا وجود دارد و آن نوعی افعی بچه زا است که گوشش دقیق پیدا نیست .
ادامه مطلب
آیا میدانید با دیدن گوش جانوران پی به تخمگذار و بچه زا بودن آنها پی می ببریم، که تخمگذار گوشش ناپیدا و بچه زآیان گوشش نمآیان است
تنها مورد یک استثنا وجود دارد و آن نوعی افعی بچه زا است که گوشش دقیق پیدا نیست
ادامه مطلب
آیا میدانید چینی ها اولین کسانی بوده اند که از مواد منفجره استفاده نموده اند ، منتهی جهانیان دانشمند مشخصی را که سازنده مواد منفجره می دانند ، آلفرد نوبل سویدى می باشد که دینامت را ساخت
ادامه مطلب
آیا میدانید یک سال قمرى 354 روز و 8 ساعت و 48 دقیقه است و بدین علت بین ماه شمسی که 365 روز 5 ساعت و 48 دقیقه است فاصله افتاده است ، هر چند مبداء شروع آنها یکی است
ادامه مطلب
ادامه مطلب
آیا میدانید نیوتون در هنگام تولد کودک کوچکی بوده بطورى که مادرش میگفت در یک لیوان 1 لیترى جاى میگیرد امّا تا 12 سالگی به حد رشد خود رسید
ادامه مطلب
ادامه مطلب
.: RASEKHOON.NET:.