هر دلى با ذكر نامش گلشن است
روح تاریك همه سر گشتگان
در شعاع نور عشقش روشناست
.jpg)
ادامه مطلب
رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) مى فرمایند:
ما استفادَ امرؤ مسلم فائدةً بعدَ الإسلامِ أفضل مِن زوجة مُسْلمة تسرّهُ إذا نَظَرَ إلیها و تُطیعُهُ إذا أَمَرها و تَحْفِظُهُ إذا غابَ عنها فی نفسِها و مالِهِ (25)؛ پس از برخوردارى مرد از نعمت اسلام، داشتن همسرى كه هرگاه به او بنگرد شادش كند، و هرگاه او را فرمان دهد، فرمانبردارى اش كند، و هرگاه از او دور شود با خویشتن دارى [ و پاكدامنى ] آبروى او را حفظ كند و مال او را نگاه دارد برترین نعمت هاست.
امام صادق(علیه السلام) نیز روایتى را با مضمون فوق از امام باقر(علیه السلام) نقل فرموده(26) و خود در حدیث دیگرى مى فرمایند:
ثَلاَثة أَشْیاء لایُحاسِبُ اللهُ عَلیهَا الْمُؤمِنَ: طَعامٌ یَأكُلُهُ، وَثَوبٌ یَلْبِسُهُ، وَ زَوْجَةٌ صالِحَة تُعاوِنُهُ وَ تُحْصِنُ فَرْجَهُ (27)؛ سه چیز است كه خداوند هیچ مؤمنى را درباره آن ها بازخواست نمى كند: غذایى كه مى خورد، لباسى كه مى پوشد و همسر صالحى كه او را یارى مى دهد و دامان او را [ از آلوده شدن به حرام ] نگاه مى دارد.
ادامه مطلب
بسم الله الرحمن الرحیم
*( الهُمَ صَلی عَلی مُحَمّد وَ آل مُحَمّد )*
ازدواج از منظر روایات
یکى از راه کارهاى حل مشکل ازدواج این است که مسلمانان به آیات و روایاتى که بر ازدواج و استحباب آن تأکید مى کند توجه و عمل کنند. ابتدا به سخنان رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) در باب ازدواج و ترغیب به آن که بسیار است مى پردازیم، از جمله مى فرمایند:
ما بُنیَ بَناءٌ فی الإسلامِ أَحَبُّ إلَى اللهِ عَزَّوَجَلَّ مِنَ التّزویجِ(3)؛ در اسلام هیچ بنایى نهاده نشده که محبوب تر از ازدواج [مردان و زنان بى همسر] باشد.
امام صادق(علیه السلام) از رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) روایت کرده اند:
(خـود) ازدواج کنید و (دیگران را نیز) تـزویج کـنید. بدانید که از نشانه هاى سعادت مرد مسلمان آن است که هزینه ازدواج بى شوهرى را بر عهده گیرد و بپردازد. محبوب ترین چیز نزد خداى عزّوجلّ آن است که در دوران اسلام خانه اى با ازدواج آباد شود، و نکوهیده ترین چیز نزد خداى عزّوجلّ آن است که در (دوران) اسلام خانه اى با جدایى همسران ویران شود.
امام صادق(علیه السلام) آن گاه در ادامه فرمودند:
خـداى عـزّوجـلّ از آن رو بر [تـرک] طلاق تأکید داشته و مکرر از آن سخن گفته که آن را مبغوض داشته است(4).
امیرمؤمنان على(علیه السلام) مى فرمایند: ازدواج کنید، چرا که رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)فـرمـودند:
من أحبّ أن یتّبع سنّتی فإنّ من سنّتی التزویج(5)؛ هر کس دوست دارد از سنّت من پیروى کند، [بداند که] ازدواج کردن سنّت من است.
ادامه مطلب
شکست عدم پیروزی نیست بلکه شکست پیروزی آدم را به تأخیر می اندازد.
هر که همتش کوچک باشد، فضیلتش از بین برود.
هر گاه جنایتها آشکار شود، برکت ها از میان برود.
ثمره حسادت، بدبختی در دنیا و آخرت است.
تو اگر نیکی کنی خود را گرامی داشته ای و به خودت نیکی کرده ای، اگر بدی کنی خودت را خوار کرده ای و به خودت زیان رسانده ای.
گنجایش هر ظرفی با آنچه در آن نهند، تنگ می شود جز ظرف دانش که (هر چه در آن نهند) گسترش می یابد.
بدهکاری زیاد، راستگو را دروغگو می کند و خوش قول را بد قول می کند.
هر که اطمینان داشته باشد که آنچه خدا برایش مقدر کرده است به او می رسد، دلش آرام گیرد.
زهد و بی اعتنایی به دنیا، بزرگترین آسایش است.
چه بسیارند عبرتها و چه اندک اند عبرت گرفتن ها!
ادامه مطلب
یاعلی توبی نوایان راکس ویاور بدی قبله آمال محرومین تودرعالم بدی
نورچشم مستمندان یاوربی چارگان زلفقارت دشمن کفاربداختر بدی
چشم توهمواره بهرحق بدوناحق ستیز تویتیمان راپدربودی ونان آور بدی
گرکه میدیدی حقی ازبی کسی ناحق شده دادازناحق گرفتی گرکه اوافسربدی
توعلی جان هرکجاگرمی نمودی داوری ذات حق درپیش رویت بودتوازحق بدی
باضعیفان مهربان باکافران درجنگ وکین توحقیقت بودی وفرمانده افضل بدی
گرکه می دیدی فقیری سرگریبان بی پناه هدیه میکردی طعامت رابه اوچون حق بدی
گر عدالت بودهرجایاعلی آنجا بدی گرصفایی بودمولا جلوه گلهابدی
تاتوبودی عشق بودومعرفت هرجاعیان ناتوانان را پناه وحامی افضل بدی
گرغدیرخم تورامولاورهبراونمود جلوه نورخدابودی وتوبرتربدی
حاجیان باشدخجل وصفت نمی شاید نمود چون توافضل ترزوصفی نایب برحق بدی
سراینده محمدعلی حاجیان
فرمودند : شهریار ما کجاست ؟ شهریار آمد .
ادامه مطلب
کلمه لا اله الا الله حصنی
جدای از مفاهیم بلند این حدیث، می خواهم از زاویه دیگری به این حدیث شریف نگاه کنید. اگر آشنایی اندکی با اصول طراحی داشته باشید، می دانید که خطوط عمودی بر بلندی، استواری و استحکام دلالت دارند. حال با این نکته به عبارت لا اله الا الله نگاه کنید. به لحاظ زیبایی شناختی ظاهری نیز همانند یک حصن استوار و محکم است. نظر شما چیست؟
الهی به حق خود جمالم ده و از جمال آفتاب آفرینت نورم ده.
الهی ما همه بیچاره ایم و تو چاره ای و ما همه هیچ کاره ایم و تو همه کاره ای .
الهی چگونه گویم نشناختمت و چگونه گویم شناختمت که نشناختمت.
الهی از روی آفتاب و ماه و ستارگان شرمنده ام ،ازانس و جان شرمنده ام ،حتی از روی شیطان شرمنده ام ، که همه در کار خود استوارند واین سست عهد ،ناپایدار.
الهی عارفان می گویند "عرفنی نفسک"،این جاهل گوید"عرفنی نفسی"
الهی در ذات خود متحیرم تا رسد در ذات تو.
الهی روزم را چون شبم روحانی گردان و شبم را چون روزم نورانی.
الهی اگر ستار العیوب نبودی ما از رسوایی چه می کردیم؟
الهی ذوق مناجات کجا و شوق کرامات کجا؟
الهی تو پاک آفریده ای ما آلوده کرده ایم.
الهی گرگ و پلنگ را رام توان کرد،با نفس سرکش چه باید کرد؟
الهی الهی عاقبت چه خواهد شد و با ابد چه باید کرد؟
الهی به سوی تو آمده ام به حق خودت مرا به من برمگردان............
شاید آن روز که سهراب نوشت :
"تا شقایق هست زندگی باید کرد " خبری از دل پردرد گل یاس نداشت .
باید اینگونه نوشت " هر گلی هم باشد چه شقایق چه گل پیچک و یاس تا نیاید مهدی(عج) زندگی دشوار است ....."
گناه که مرتکب شده ای چه عملی انجام داده ای که خدا چنین لطفی به تو کرد؟ جوان گفت:
بلعم باعورا از علمای بنیاسرائیل بود، و كارش به قدری بالا گرفت كه اسم اعظم میدانست و دعایش به استجابت میرسید.
روایت شده: موسی ـ علیه السلام ـ با جمعیتی از بنیاسرائیل به فرماندهی یوشع بن نون و كالب بن یوفنا از بیابان تیه بیرون آمده و به سوی شهر (بیتالمقدس و شام) حركت كردند، تا آن را فتح كنند و از زیر یوغ حاكمان ستمگر عمالقه خارج سازند.
وقتی كه به نزدیك شهر رسیدند، حاكمان ظالم نزد بلعم باعورا (عالم معروف بنیاسرائیل) رفته و گفتند از موقعیت خود استفاده كن و چون اسم اعظم الهی را میدانی، در مورد موسی و بنیاسرائیل نفرین كن. بَلْعَم باعورا گفت: «من چگونه در مورد مؤمنانی كه پیامبر خدا و فرشتگان، همراهشان هستند، نفرین كنم؟ چنین كاری نخواهم كرد.»
آنها بار دیگر نزد بَلْعم باعورا آمدند و تقاضا كردند نفرین كند، او نپذیرفت، سرانجام همسر بلعم باعورا را واسطه قرار دادند، همسر او با نیرنگ و ترفند آنقدر شوهرش را وسوسه كرد، كه سرانجام بَلْعم حاضر شد بالای كوهی كه مشرف بر بنیاسرائیل است برود و آنها را نفرین كند.
بَلْعم سوار بر الاغ خود شد تا بالای كوه رود، الاغ پس از اندكی حركت سینهاش را بر زمین مینهاد و برنمیخاست و حركت نمیكرد، بَلْعم پیاده میشد و آنقدر به الاغ میزد تا اندكی حركت مینمود. بار سوم همان الاغ به اذن الهی به سخن آمد و به بَلْعم گفت: «وای بر تو ای بَلْعم كجا میروی؟ آیا نمیدانی فرشتگان از حركت من جلوگیری میكنند.» بَلْعم در عین حال از تصمیم خود منصرف نشد، الاغ را رها كرد و پیاده به بالای كوه رفت، و در آنجا همین كه خواست اسم اعظم را به زبان بیاورد و بنیاسرائیل را نفرین كند اسم اعظم را فراموش كرد و زبانش وارونه میشد به طوری كه قوم خود را نفرین میكرد و برای بنیاسرائیل دعا مینمود.
به او گفتند: چرا چنین میكنی؟ گفت: «خداوند بر ارادة من غالب شده است و زبانم را زیر و رو میكند.»
در این هنگام بَلْعم باعورا به حاكمان ظالم گفت: اكنون دنیا و آخرت من از من گرفته شد، و جز حیله و نیرنگ باقی نمانده است. آنگاه چنین دستور داد: «زنان را آراسته و آرایش كنید و كالاهای مختلف به دست آنها بدهید تا به میان بنیاسرائیل برای خرید و فروش ببرند، و به زنان سفارش كنید كه اگر افراد لشكر موسی ـ علیه السلام ـ خواستند از آنها كامجویی كنند و عمل منافی عفّت انجام دهند، خود را در اختیار آنها بگذارند، اگر یك نفر از لشكر موسی ـ علیه السلام ـ زنا كند، ما بر آنها پیروز خواهیم شد.»
آنها دستور بلعم باعورا را اجرا نمودند، زنان آرایش كرده به عنوان خرید و فروش وارد لشكر بنیاسرائیل شدند، كار به جایی رسید كه «زمری بن شلوم» رئیس قبیلة شمعون دست یكی از آن زنان را گرفت و نزد موسی ـ علیه السلام ـ آورد و گفت: «گمان میكنم كه میگویی این زن بر من حرام است، سوگند به خدا از دستو تو اطاعت نمیكنم.»
آنگاه آن زن را به خیمة خود برد و با او زنا كرد، و این چنین بود كه بیماری واگیر طاعون به سراغ بنیاسرائیل آمد و همة آنها در خطر مرگ قرار گرفتند.
در این هنگام «فنحاص بن عیزار» نوة برادر موسی ـ علیه السلام ـ كه رادمردی قوی پنجه از امرای لشكر موسی ـ علیه السلام ـ بود از سفر سررسید، به میان قوم آمد و از ماجرای طاعون و علّت آن باخبر شد، به سراغ زمری بن شلوم رفت. هنگامی كه او را با زن ناپاك دید، به آنها حمله نموده هر دو را كشت، در این هنگام بیماری طاعون برطرف گردید.
در عین حال همین بیماری طاعون بیست هزار نفر از لشكر موسی ـ علیه السلام ـ را كشت. موسی ـ علیه السلام ـ بقیة لشكر را به فرماندهی یوشع بازسازی كرد و به جبهه فرستاد و سرانجام شهرها را یكیپس از دیگری فتح كردند.
خداوند ماجرای انحراف بلعم باعورا را به طور اشاره و سربسته در آیة 175 و 176 سورة اعراف ذكر كرده، در آیة 176 میفرماید:
«وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیهِ یلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ یلْهَثْ ذلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ كَذَّبُوا بِآیاتِنا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یتَفَكَّرُونَ؛ و اگر میخواستیم مقام او (بلعم باعورا) را با این آیات و علوم و دانشها بالا میبردیم، امّا اجبار برخلاف سنّت ما است، او را به حال خود رها كردیم، و او به پستی گرایید و از هوای نفس پیروی كرد، مثل او همچون سگ (هار) است، اگر به او حمله كنی دهانش را باز و زبانش را بیرون میآورد، و اگر او را به حال خود واگذاری باز همین كار را میكند (گویی چنان تشنه دنیاپرستی است كه هرگز سیراب نمیشود) این مَثَل گروهی است كه آیات ما را تكذیب كردند، این داستانها را (برای آنها) بازگو كن شاید بیندیشند و بیدار شوند.»
آری این است نتیجة فرهنگ بیعفّتی و انحراف جنسی، كه وقتی نیرنگبازان از راههای دیگر شكست خوردن با رواج دادن فرهنگ غلط، دین و دنیای مردم را تباه میسازند، كه به گفتة بعضی طاعون موجب هلاكت 90 هزار نفر از لشكر موسی ـ علیه السلام ـ گردید.
در مورد شأن نزول آیة 175 سوره اعراف روایت شده كه نظر شما را به آن جلب مینماییم
در بنیاسرائیل زاهدی زندگی میكرد، خداوند (توسط پیامبر آن عصر) به او ابلاغ كرد كه سه دعای تو به استجابت خواهد رسید، آن زاهد بیهمّت و نادان در این فكر فرورفت كه این دعاها را در كجا به كار برد، با همسرش مشورت كرد، همسرش گفت: «سالها است كه در خدمت تو هستم و در سختی و آسایش با تو همراهی كردهام، یكی از آن دعاها را در مورد من مصرف كن و از خدا بخواه مرا از زیباترین زنان بنیاسرائیل گرداند، تا تو از زیبایی من بهرهمند گردی.»
زاهد پیشنهاد او را پذیرفت و دعا كرد، او از زیباترین زنان شد، آوازة زیبایی او به همه جا رسید، مردم از هرسو برای او نامههای عاشقانه نوشتند، و آرزوی ازدواج با او نمودند، او مغرور شد و بنای ناسازگاری با شوهرش نهاد، سرانجام شوهرش خشمگین شد و از دعای دوّم استفاده نموده و گفت: «خدایا از دست این زن جانم به لبم رسیده، او را مسخ گردان.» دعایش مستجاب شد و زن به صورت خرس درآمد، وقتی كه چنین شد، فرزندان او به زاهد اعتراض كردند، اعتراض آنها شدید شد و زاهد ناگزیر از دعای سوم خود استفاده كرد و گفت: «خدایا همسرم را به صورت نخستین خود بازگردان.» زن به صورت اوّل بازگشت. به این ترتیب سه دعای مورد اجابت زاهد به هدر رفت. و آن زاهد نادان بر اثر مشورت با زن نادانتر از خود، سه گنجینه را كه میتوانست به وسیلة آن، سعادت دنیا و آخرتش را تحصیل كند، باطل و نابود نمود.
خدایا عشق و عاشقی خوب است ولی آن را با عنایتت سامانی ده تا اسیر عشق های بیهوده نشویم
خدایا ساده آفریده شدم و ساده از دنیا می روم و ساده در قبر گذاشته می شوم ولی آیا ساده از کیفر اعمالم در امان خواهم بود خدایا از پرونده ی اعمالم می ترسم با اینکه می دانم آیاتت سراپا حرف از آخرت است ولی باز هم گوش هایمان نمی شنود خدایا چشمانم پر از گناه است با چشمان گناه آلود چگونه میتوانم الطاف تو را ببینم چه کنم چه گویم دیگر خامی امانم را بریده است خدایا تنها تو فریاد های قلبم را می شنوی تو مرا آفریدی و مرا به هستی خود معرفی کردی حال ندای مرا دریاب ای شنونده ی فریادها خدایا تا مرز جنون وعشق فاصله ای است به پهنای یک کلمه آن هم فنا شدن برای دوست خدایا احساس می کنم هر چه کنم باز همانم که بودم خدایا قانون های الهی تو پر از حکمت است ولی من برای آسایش تنم قانون های تو را زیر پا می گذارم در آخر می خواهم بگویم بی پناهم ( الهی و ربی من لی غیرک) غیر تو ندارم در این عالم راهنما کننده ای ای راهنمای من مرا دریاب تا بنده ی غیر تو نشوم وهمیشه نام تو ورد زبانم باشد و صبر را پیشه ام ساز تا بی صبریم قلب کسی را نرنجاند. ( انشاء الله)
به نام خدا
بدن شما به طور روزانه مقداری امواج الکترو مغناطیسی دریافت می کند
شما امواج الکترو مغنا طیس را که ازتجهیزات الکتریکی استفاده می کنید و
نمی توانید هم کنار بگذاریددریافت می کنید
همچینین از طریق لامپهای روشن که حتی برای یک ساعت هم خاموش نمی شود
شما منبعی هیستد که مقدار زیادی امواج الکترو مغناطیسی دریافت می کنید ، به عبارت دیگر شما با امواج الکترو مغناطیسی شارژ می شوید بدون اینکه بفهمید
سر درد دارید ! احساس ناراحتی می کنید
تنبلی در کار و مکانهای مختلف
راه حل این مشکلات چیست
یک دانشمند غیر مسلمان از اروپا تحقیقات را شامل یافتن بهترین روش برای خارج کردن امواج
الکترومغناطیسی که بدن آسیب می رساند را انجام داد
با گذاشتن پیشانی تان بیشتر از یک بار بروی زمین ، زمین امواج الکترو مغناطیسی را تخلیه خواهد کرد
این شبیه اتصال زمین به ساختمانهای است که احتمال بر خورد سیگنالهای الکتریکی
مانند رعد و برق وجود دارد تا امواج از طریق زمین تخلیه شود
آنچه این تحقیق را بیشتر شگفت انگیز می کند
بهترین راه که پیشانی تان را بر خاک بگذارید حالتی است که رو به مرکز زمین باشید
چرا که در این حالت امواج الکترو مغناطیسی بهتر تخلیه خواهد شد
و بیشتر تعجب خواهبد کرد که بدانید بر اساس اصول علمی ثابت شده مر کز زمین مکه است
و کعبه درست وسط زمین است
بنابراین سجده در نمازتان
لقمان حكیم به فرزندش وصیت كرد و فرمود: كه اى فرزند، چهار صد پیغمبر را ملاقات كردم و چهار هزار كلمه حكمت از آنها یاد گرفتم و از آن چهار هزار كلمه ، چهار صد كلمه را اختیار كردم و از آن چهار صد كلمه ، چهل كلمه را، و از آن چهل كلمه ، هشت كلمه را اختیار كردم و آن هشت كلمه این است :
دو چیز را فراموش كن :
1 - اگر به كسى نیكى كردى .
2 - اگر كسى به تو بدى كرد.
دو چیز را فراموش نكن :
1 - یاد خداى سبحان . 2 - یاد مرگ .
چهار چیز را در چهار موقع خود انجام ده :
1 - وقتى سر سفره نشستى مواظب دهانت باش .(مواظب حلال و حرام )
2 - وقتى به خانه كسى رفتى مواظب چشم خود باش .
3 - هنگامیكه در میان مردم هستى مواظب زبانت باش .
4 - هرگاه مشغول نماز شدى ، قلبت را حفظ كن .
.: RASEKHOON.NET:.