تاريخ : دوشنبه 24 اسفند 1388  | 11:59 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian
در روایات اسلامى داشتن زن صالح از نشانه هاى خوشبختى مرد دانسته شده است و این، خود از بزرگ ترین نعمت هاى الهى، بلكه مى توان گفت كه پس از نعمت برخوردارى از اسلام، پر فضلیت ترین نعمت است و روشن است كه جوان مجرّد از این سعادت و بركات آن محروم است.
رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) مى فرمایند:
ما استفادَ امرؤ مسلم فائدةً بعدَ الإسلامِ أفضل مِن زوجة مُسْلمة تسرّهُ إذا نَظَرَ إلیها و تُطیعُهُ إذا أَمَرها و تَحْفِظُهُ إذا غابَ عنها فی نفسِها و مالِهِ (25)؛ پس از برخوردارى مرد از نعمت اسلام، داشتن همسرى كه هرگاه به او بنگرد شادش كند، و هرگاه او را فرمان دهد، فرمانبردارى اش كند، و هرگاه از او دور شود با خویشتن دارى [ و پاكدامنى ] آبروى او را حفظ كند و مال او را نگاه دارد برترین نعمت هاست.
امام صادق(علیه السلام) نیز روایتى را با مضمون فوق از امام باقر(علیه السلام) نقل فرموده(26) و خود در حدیث دیگرى مى فرمایند:
ثَلاَثة أَشْیاء لایُحاسِبُ اللهُ عَلیهَا الْمُؤمِنَ: طَعامٌ یَأكُلُهُ، وَثَوبٌ یَلْبِسُهُ، وَ زَوْجَةٌ صالِحَة تُعاوِنُهُ وَ تُحْصِنُ فَرْجَهُ (27)؛ سه چیز است كه خداوند هیچ مؤمنى را درباره آن ها بازخواست نمى كند: غذایى كه مى خورد، لباسى كه مى پوشد و همسر صالحى كه او را یارى مى دهد و دامان او را [ از آلوده شدن به حرام ] نگاه مى دارد.

ادامه مطلب




نظرات 0
تاريخ : شنبه 22 اسفند 1388  | 11:09 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian

بسم الله الرحمن الرحیم

*( الهُمَ صَلی عَلی مُحَمّد وَ آل مُحَمّد )*

ازدواج از منظر روایات 

یکى از راه کارهاى حل مشکل ازدواج این است که مسلمانان به آیات و روایاتى که بر ازدواج و استحباب آن تأکید مى کند توجه و عمل کنند. ابتدا به سخنان رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) در باب ازدواج و ترغیب به آن که بسیار است مى پردازیم، از جمله مى فرمایند:
ما بُنیَ بَناءٌ فی الإسلامِ أَحَبُّ إلَى اللهِ عَزَّوَجَلَّ مِنَ التّزویجِ(3)؛ در اسلام هیچ بنایى نهاده نشده که محبوب تر از ازدواج [مردان و زنان بى همسر] باشد.
امام صادق(علیه السلام) از رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) روایت کرده اند:
(خـود) ازدواج کنید و (دیگران را نیز) تـزویج کـنید. بدانید که از نشانه هاى سعادت مرد مسلمان آن است که هزینه ازدواج بى شوهرى را بر عهده گیرد و بپردازد. محبوب ترین چیز نزد خداى عزّوجلّ آن است که در دوران اسلام خانه اى با ازدواج آباد شود، و نکوهیده ترین چیز نزد خداى عزّوجلّ آن است که در (دوران) اسلام خانه اى با جدایى همسران ویران شود.
امام صادق(علیه السلام) آن گاه در ادامه فرمودند:
خـداى عـزّوجـلّ از آن رو بر [تـرک] طلاق تأکید داشته و مکرر از آن سخن گفته که آن را مبغوض داشته است(4).

امیرمؤمنان على(علیه السلام) مى فرمایند: ازدواج کنید، چرا که رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)فـرمـودند:
من أحبّ أن یتّبع سنّتی فإنّ من سنّتی التزویج(5)؛ هر کس دوست دارد از سنّت من پیروى کند، [بداند که] ازدواج کردن سنّت من است.


ادامه مطلب




نظرات 0
تاريخ : یک شنبه 4 بهمن 1388  | 11:50 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian

شکست عدم پیروزی نیست بلکه شکست پیروزی آدم را به تأخیر می اندازد.

هر که همتش کوچک باشد، فضیلتش از بین برود.

هر گاه جنایتها آشکار شود، برکت ها از میان برود.

ثمره حسادت، بدبختی در دنیا و آخرت است.

تو اگر نیکی کنی خود را گرامی داشته ای و به خودت نیکی کرده ای، اگر بدی کنی خودت را خوار کرده ای و به خودت زیان رسانده ای.

گنجایش هر ظرفی با آنچه در آن نهند، تنگ می شود جز ظرف دانش که (هر چه در آن نهند) گسترش می یابد.

بدهکاری زیاد، راستگو را دروغگو می کند و خوش قول را بد قول می کند.

هر که اطمینان داشته باشد که آنچه خدا برایش مقدر کرده است به او می رسد، دلش آرام گیرد.

زهد و بی اعتنایی به دنیا، بزرگترین آسایش است.

چه بسیارند عبرتها و چه اندک اند عبرت گرفتن ها!


ادامه مطلب




نظرات 0
تاريخ : جمعه 18 دی 1388  | 5:44 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian

یاعلی توبی نوایان راکس ویاور بدی       قبله آمال محرومین  تودرعالم بدی

نورچشم مستمندان یاوربی چارگان          زلفقارت دشمن کفاربداختر      بدی 

چشم توهمواره بهرحق بدوناحق ستیز       تویتیمان راپدربودی ونان آور بدی

گرکه میدیدی حقی ازبی کسی ناحق شده        دادازناحق گرفتی گرکه اوافسربدی 

توعلی جان هرکجاگرمی نمودی داوری      ذات حق درپیش رویت بودتوازحق بدی

باضعیفان مهربان باکافران درجنگ وکین    توحقیقت بودی وفرمانده افضل بدی

گرکه می دیدی فقیری سرگریبان بی پناه       هدیه میکردی طعامت رابه اوچون حق بدی

گر عدالت بودهرجایاعلی آنجا   بدی           گرصفایی بودمولا جلوه گلهابدی

تاتوبودی عشق بودومعرفت هرجاعیان        ناتوانان را پناه وحامی افضل بدی

گرغدیرخم تورامولاورهبراونمود            جلوه نورخدابودی وتوبرتربدی

حاجیان باشدخجل وصفت نمی شاید نمود     چون توافضل ترزوصفی نایب برحق بدی

سراینده محمدعلی حاجیان 







نظرات 0
تاريخ : جمعه 18 دی 1388  | 5:41 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian
آیت الله العظمی مرعشی نجفی بارها می فرمودند شبی توسلی پیدا کردم تا یکی از اولیای خدا را در خواب ببینم . آن شب در عالم خواب , دیدم که در زاویه مسجد کوفه نشسته ام و وجود مبارک مولا امیرالمومنین (علیه السلام) با جمعی حضور دارند .

حضرت فرمودند : شاعران اهل بیت را بیاورید . دیدم چند تن از شاعران عرب را آوردند . فرمودند : شاعران فارسی زبان را نیز بیاورید . آن گاه محتشم و جند تن از شاعران فارسی زبان آمدند .
فرمودند : شهریار ما کجاست ؟ شهریار آمد .

حضرت خطاب به شهریار فرمودند: شعرت را بخوان!

شهریار این شعر را خواند :

علي اي هماي رحمت تو چه آيتي خدا را

که به ماسوا فکندي همه سايه‌ي هما را

ادامه مطلب




نظرات 0
تاريخ : جمعه 18 دی 1388  | 5:39 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian

کلمه لا اله الا الله حصنی

جدای از مفاهیم بلند این حدیث، می خواهم از زاویه دیگری به این حدیث شریف نگاه کنید. اگر آشنایی اندکی با اصول طراحی داشته باشید، می دانید که خطوط عمودی بر بلندی، استواری و استحکام دلالت دارند. حال با این نکته به عبارت لا اله الا الله نگاه کنید. به لحاظ زیبایی شناختی ظاهری نیز همانند یک حصن استوار و محکم است. نظر شما چیست؟

 

 







نظرات 0
تاريخ : جمعه 18 دی 1388  | 5:38 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian

الهی به حق خود جمالم ده و از جمال آفتاب آفرینت نورم ده.

الهی ما همه بیچاره ایم و تو چاره ای و ما همه هیچ کاره ایم و تو همه کاره ای .

الهی چگونه گویم نشناختمت و چگونه گویم شناختمت که نشناختمت.

الهی از روی آفتاب و ماه و ستارگان شرمنده ام ،ازانس و جان شرمنده ام ،حتی از روی شیطان شرمنده ام ، که همه در کار خود استوارند واین سست عهد ،ناپایدار.

الهی عارفان می گویند "عرفنی نفسک"،این جاهل گوید"عرفنی نفسی"

الهی در ذات خود متحیرم تا رسد در ذات تو.

الهی روزم را چون شبم روحانی گردان و شبم را چون روزم نورانی.

الهی اگر ستار العیوب نبودی ما از رسوایی چه می کردیم؟

الهی ذوق مناجات کجا و شوق کرامات کجا؟

الهی تو پاک آفریده ای ما آلوده کرده ایم.

الهی گرگ و پلنگ را رام توان کرد،با نفس سرکش چه باید کرد؟

الهی الهی عاقبت چه خواهد شد و با ابد چه باید کرد؟

الهی به سوی تو آمده ام به حق خودت مرا به من برمگردان............

شاید آن روز که سهراب نوشت :

 "تا شقایق هست زندگی باید کرد " خبری از دل پردرد گل یاس نداشت .

باید اینگونه نوشت " هر گلی هم باشد چه شقایق چه گل پیچک و یاس تا نیاید مهدی(عج) زندگی دشوار است ....."

 

 

 







نظرات 0
تاريخ : جمعه 18 دی 1388  | 5:37 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian

کنار رودخانه قدم می زد که صحنه عجیبی را دید؛ عقربی  دوان دوان به طرف آب آمد. در کنار آب لاک پشتی منتظرش بود.عقرب به سرعت سوار بر لاک پشت شد و به آن سوی  دیگر نهر رفت.مرد کنجکاو شد و به دنبال لاک پشت و عقرب شتافت. عقرب پیاده شد و دوان  دوان به طرف درختی رفت که در آن جا بود.جوانی زیر درخت استراحت می کرد و ماری  خطرناک می خواست جوان خواب را نیش بزند.عقرب به سمت مار حمله کرد و او را کشت. مرد به کنار جوان آمد، اما دید آثار مستی در چهره اش نمایان است.به او گفت: ای جوان با این

گناه که مرتکب شده ای چه عملی انجام داده ای که خدا چنین لطفی به تو کرد؟ جوان گفت:

 صبح  که از منزل بیرون می آمدم مایحتاج مادرم را خریدم و حتی برای اینکه برای نوشیدن آب آزار  نبیند ظرف آبی کنار او گذاشتم و ....                          به نقل از بحرالمعارف

 

 







نظرات 0
تاريخ : جمعه 18 دی 1388  | 5:34 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian

 

بلعم باعورا از علمای بنی‎اسرائیل بود، و كارش به قدری بالا گرفت كه اسم اعظم می‎دانست و دعایش به استجابت می‎رسید.

 

 

روایت شده: موسی ـ علیه السلام ـ با جمعیتی از بنی‎اسرائیل به فرماندهی یوشع بن نون و كالب بن یوفنا از بیابان تیه بیرون آمده و به سوی شهر (بیت‎المقدس و شام) حركت كردند، تا آن را فتح كنند و از زیر یوغ حاكمان ستمگر عمالقه خارج سازند.
وقتی كه به نزدیك شهر رسیدند، حاكمان ظالم نزد بلعم باعورا (عالم معروف بنی‎اسرائیل) رفته و گفتند از موقعیت خود استفاده كن و چون اسم اعظم الهی را می‎دانی، در مورد موسی و بنی‎اسرائیل نفرین كن. بَلْعَم باعورا گفت: «من چگونه در مورد مؤمنانی كه پیامبر خدا و فرشتگان، همراهشان هستند، نفرین كنم؟ چنین كاری نخواهم كرد.»
آنها بار دیگر نزد بَلْعم باعورا آمدند و تقاضا كردند نفرین كند، او نپذیرفت، سرانجام همسر بلعم باعورا را واسطه قرار دادند، همسر او با نیرنگ و ترفند آنقدر شوهرش را وسوسه كرد، كه سرانجام بَلْعم حاضر شد بالای كوهی كه مشرف بر بنی‎اسرائیل است برود و آنها را نفرین كند.
بَلْعم سوار بر الاغ خود شد تا بالای كوه رود، الاغ پس از اندكی حركت سینه‎اش را بر زمین می‎نهاد و برنمی‎خاست و حركت نمی‎كرد، بَلْعم پیاده می‎شد و آنقدر به الاغ می‎زد تا اندكی حركت می‎نمود. بار سوم همان الاغ به اذن الهی به سخن آمد و به بَلْعم گفت: «وای بر تو ای بَلْعم كجا می‎روی؟ آیا نمی‎دانی فرشتگان از حركت من جلوگیری می‎كنند.» بَلْعم در عین حال از تصمیم خود منصرف نشد، الاغ را رها كرد و پیاده به بالای كوه رفت، و در آنجا همین كه خواست اسم اعظم را به زبان بیاورد و بنی‎اسرائیل را نفرین كند اسم اعظم را فراموش كرد و زبانش وارونه می‎شد به طوری كه قوم خود را نفرین می‎كرد و برای بنی‎اسرائیل دعا می‎نمود.
به او گفتند: چرا چنین می‎كنی؟ گفت: «خداوند بر ارادة من غالب شده است و زبانم را زیر و رو می‎كند.»
در این هنگام بَلْعم باعورا به حاكمان ظالم گفت: اكنون دنیا و آخرت من از من گرفته شد، و جز حیله و نیرنگ باقی نمانده است. آنگاه چنین دستور داد: «زنان را آراسته و آرایش كنید و كالاهای مختلف به دست آنها بدهید تا به میان بنی‎اسرائیل برای خرید و فروش ببرند، و به زنان سفارش كنید كه اگر افراد لشكر موسی ـ علیه السلام ـ خواستند از آنها كامجویی كنند و عمل منافی عفّت انجام دهند، خود را در اختیار آنها بگذارند، اگر یك نفر از لشكر موسی ـ علیه السلام ـ زنا كند، ما بر آنها پیروز خواهیم شد.»
آنها دستور بلعم باعورا را اجرا نمودند، زنان آرایش كرده به عنوان خرید و فروش وارد لشكر بنی‎اسرائیل شدند، كار به جایی رسید كه «زمری بن شلوم» رئیس قبیلة شمعون دست یكی از آن زنان را گرفت و نزد موسی ـ علیه السلام ـ آورد و گفت: «گمان می‎كنم كه می‎گویی این زن بر من حرام است، سوگند به خدا از دستو تو اطاعت نمی‎كنم.»
آنگاه آن زن را به خیمة خود برد و با او زنا كرد، و این چنین بود كه بیماری واگیر طاعون به سراغ بنی‎اسرائیل آمد و همة آنها در خطر مرگ قرار گرفتند.
در این هنگام «فنحاص بن عیزار» نوة برادر موسی ـ علیه السلام ـ كه رادمردی قوی پنجه از امرای لشكر موسی ـ علیه السلام ـ بود از سفر سررسید، به میان قوم آمد و از ماجرای طاعون و علّت آن باخبر شد، به سراغ زمری بن شلوم رفت. هنگامی كه او را با زن ناپاك دید، به آنها حمله نموده هر دو را كشت، در این هنگام بیماری طاعون برطرف گردید.
در عین حال همین بیماری طاعون بیست هزار نفر از لشكر موسی ـ علیه السلام ـ را كشت. موسی ـ علیه السلام ـ بقیة لشكر را به فرماندهی یوشع بازسازی كرد و به جبهه فرستاد و سرانجام شهرها را یكی‎پس از دیگری فتح كردند.
خداوند ماجرای انحراف بلعم باعورا را به طور اشاره و سربسته در آیة 175 و 176 سورة اعراف ذكر كرده، در آیة 176 می‎فرماید:
«وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیهِ یلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ یلْهَثْ ذلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ كَذَّبُوا بِ‏آیاتِنا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یتَفَكَّرُونَ؛ و اگر می‎خواستیم مقام او (بلعم باعورا) را با این آیات و علوم و دانشها بالا می‎بردیم، امّا اجبار برخلاف سنّت ما است، او را به حال خود رها كردیم، و او به پستی گرایید و از هوای نفس پیروی كرد، مثل او همچون سگ (هار) است، اگر به او حمله كنی دهانش را باز و زبانش را بیرون می‎آورد، و اگر او را به حال خود واگذاری باز همین كار را می‎كند (گویی چنان تشنه دنیاپرستی است كه هرگز سیراب نمی‎شود) این مَثَل گروهی است كه آیات ما را تكذیب كردند، این داستان‎ها را (برای آنها) بازگو كن شاید بیندیشند و بیدار شوند.»
آری این است نتیجة فرهنگ بی‎عفّتی و انحراف جنسی، كه وقتی نیرنگبازان از راههای دیگر شكست خوردن با رواج دادن فرهنگ غلط، دین و دنیای مردم را تباه می‎سازند، كه به گفتة بعضی طاعون موجب هلاكت 90 هزار نفر از لشكر موسی ـ علیه السلام ـ گردید.

 







نظرات 0
تاريخ : جمعه 18 دی 1388  | 5:33 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian

 

در مورد شأن نزول آیة 175 سوره اعراف روایت شده كه نظر شما را به آن جلب مینماییم‎

 

 

در بنی‎اسرائیل زاهدی زندگی می‎كرد، خداوند (توسط پیامبر آن عصر) به او ابلاغ كرد كه سه دعای تو به استجابت خواهد رسید، آن زاهد بی‎همّت و نادان در این فكر فرورفت كه این دعاها را در كجا به كار برد، با همسرش مشورت كرد، همسرش گفت: «سالها است كه در خدمت تو هستم و در سختی و آسایش با تو همراهی كرده‎ام، یكی از آن دعاها را در مورد من مصرف كن و از خدا بخواه مرا از زیباترین زنان بنی‎اسرائیل گرداند، تا تو از زیبایی من بهره‎مند گردی.»
زاهد پیشنهاد او را پذیرفت و دعا كرد، او از زیباترین زنان شد، آوازة زیبایی او به همه جا رسید، مردم از هرسو برای او نامه‎های عاشقانه نوشتند، و آرزوی ازدواج با او نمودند، او مغرور شد و بنای ناسازگاری با شوهرش نهاد، سرانجام شوهرش خشمگین شد و از دعای دوّم استفاده نموده و گفت: «خدایا از دست این زن جانم به لبم رسیده، او را مسخ گردان.» دعایش مستجاب شد و زن به صورت خرس درآمد، وقتی كه چنین شد، فرزندان او به زاهد اعتراض كردند، اعتراض آنها شدید شد و زاهد ناگزیر از دعای سوم خود استفاده كرد و گفت: «خدایا همسرم را به صورت نخستین خود بازگردان.» زن به صورت اوّل بازگشت. به این ترتیب سه دعای مورد اجابت زاهد به هدر رفت. و آن زاهد نادان بر اثر مشورت با زن نادانتر از خود، سه گنجینه را كه می‎توانست به وسیلة آن، سعادت دنیا و آخرتش را تحصیل كند، باطل و نابود نمود.

 

 

 

 







نظرات 0
تاريخ : جمعه 18 دی 1388  | 5:32 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian

 

خدایا عشق و عاشقی خوب است ولی آن را با عنایتت سامانی ده تا اسیر عشق های بیهوده نشویم

 

 

خدایا ساده آفریده شدم و ساده از دنیا می روم و ساده در قبر گذاشته می شوم ولی آیا ساده از کیفر اعمالم در امان خواهم بود خدایا از پرونده ی اعمالم می ترسم با اینکه می دانم آیاتت سراپا حرف از آخرت است ولی باز هم گوش هایمان نمی شنود خدایا چشمانم پر از گناه است با چشمان گناه آلود چگونه میتوانم الطاف تو را ببینم چه کنم چه گویم دیگر خامی امانم را بریده است  خدایا تنها تو فریاد های قلبم را می شنوی تو مرا آفریدی و مرا به هستی خود معرفی کردی حال ندای مرا دریاب ای شنونده ی فریادها خدایا تا مرز جنون وعشق فاصله ای است به پهنای یک کلمه آن هم فنا شدن برای دوست خدایا احساس می کنم هر چه کنم باز همانم که بودم خدایا قانون های الهی تو پر از حکمت است ولی من برای آسایش تنم قانون های تو را زیر پا می گذارم در آخر می خواهم بگویم بی پناهم ( الهی و ربی من لی غیرک) غیر تو ندارم در این عالم راهنما کننده ای ای راهنمای من مرا دریاب تا بنده ی غیر تو نشوم وهمیشه نام تو ورد زبانم باشد و صبر را پیشه ام ساز تا بی صبریم قلب کسی را نرنجاند. ( انشاء الله)

 

 

 

 







نظرات 0
تاريخ : جمعه 18 دی 1388  | 5:30 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian

به نام خدا

 

   بدن شما به طور روزانه مقداری امواج الکترو مغناطیسی دریافت می کند

شما امواج الکترو مغنا طیس را که ازتجهیزات  الکتریکی استفاده  می کنید  و

   نمی توانید هم کنار بگذاریددریافت می کنید

همچینین  از طریق لامپهای روشن که حتی برای یک ساعت هم خاموش نمی شود

شما منبعی هیستد که مقدار زیادی  امواج الکترو مغناطیسی دریافت می کنید ، به عبارت دیگر شما با  امواج الکترو مغناطیسی  شارژ می شوید بدون اینکه  بفهمید

سر درد دارید !  احساس ناراحتی می کنید

تنبلی در کار و مکانهای مختلف

راه حل این مشکلات چیست

یک دانشمند غیر مسلمان از اروپا تحقیقات را شامل یافتن بهترین روش برای خارج کردن امواج

   الکترومغناطیسی که بدن آسیب می رساند را انجام داد

 

    با گذاشتن پیشانی تان بیشتر از یک بار بروی  زمین ، زمین امواج الکترو مغناطیسی را تخلیه خواهد کرد 

   این شبیه اتصال زمین به ساختمانهای است که احتمال بر خورد سیگنالهای الکتریکی

   مانند رعد و برق وجود دارد تا امواج از طریق زمین تخلیه شود

آنچه این تحقیق را بیشتر شگفت انگیز می کند

 

   بهترین راه که پیشانی تان را بر خاک بگذارید حالتی است که رو به مرکز زمین باشید

 

   چرا که در این حالت امواج الکترو مغناطیسی بهتر تخلیه خواهد شد

 

  و بیشتر تعجب خواهبد کرد که بدانید بر اساس اصول علمی ثابت شده مر کز زمین مکه است

 

و کعبه درست وسط زمین است

بنابراین سجده در نمازتان

 بهترین راه تخلیه سیگنالهای مضر از بدن است
درصورت جالب بودن نظرفراموش نفرمایید

 

 







نظرات 0
تاريخ : جمعه 18 دی 1388  | 5:29 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian

 

لقمان حكیم به فرزندش وصیت كرد و فرمود: كه اى فرزند، چهار صد پیغمبر را ملاقات كردم و چهار هزار كلمه حكمت از آنها یاد گرفتم و از آن چهار هزار كلمه ، چهار صد كلمه را اختیار كردم و از آن چهار صد كلمه ، چهل كلمه را، و از آن چهل كلمه ، هشت كلمه را اختیار كردم و آن هشت كلمه این است :

 

 

دو چیز را فراموش كن :
1 - اگر به كسى نیكى كردى .
2 - اگر كسى به تو بدى كرد.
دو چیز را فراموش نكن :
1 - یاد خداى سبحان . 2 - یاد مرگ .
چهار چیز را در چهار موقع خود انجام ده :
1 - وقتى سر سفره نشستى مواظب دهانت باش .(مواظب حلال و حرام )
2 - وقتى به خانه كسى رفتى مواظب چشم خود باش .
3 - هنگامیكه در میان مردم هستى مواظب زبانت باش .
4 - هرگاه مشغول نماز شدى ، قلبت را حفظ كن .

 

 

 







نظرات 0

تعداد کل صفحات : 11 :: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 >