تاريخ : سه شنبه 1 دی 1388  | 2:59 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian
ـ در جریان شوراى شش نفرى كه به دستور عمر براى انتخاب خلیفه بعد از او تشكیل شد ، عبدالرّحمان بن عوف كه خود را از خلافت معذور داشته بود ظاهراً در مقام بى طرفى قرار گرفت و نامزدى خلافت را در امام على و عثمان منحصر دانست و بر آن شد تا در میان آنان یكى را برگزیند. از على خواست تا با او به كتاب خدا و سنّت رسول الله و روش ابوبكر و عمر بیعت كند.
امّا امام على (علیه السلام) فرمود : «من بر اساس كتاب خدا و سنّت رسول خدا و طریقه و روش خود در این كار مى كوشم.»

امّا همین مسأله چون به عثمان پیشنهاد شد ، در دم پذیرفت و به آسانى به خلافت رسید !

2ـ امام على (علیه السلام) پس از قتل عثمان آن گاه كه بنا به درخواست اكثریت قاطع مردم مسلمان ، ناچار به پذیرش رهبرى بر آنان گردید ، در شرایطى حكومت را به دست گرفت كه دشوارى ها در تمام زمینه ها آشكار شده بود ولى امام با همه مشكلات موجود ، سیاست انقلابى خود را در سه زمینه : حقوقى ، مالى وادارى ، آشكار كرد.

الف_ در عرصه حقوقى:
اصلاحات او در زمینه حقوقى ، لغو كردن میزان برترى در بخشش و عطا و یكسانى و برابر دانستن همه مسلمان ها در عطایا و حقوق بود و فرمود : «خوار نزد من گرامى است تا حقّ وى را باز ستانم و نیرومند نزد من ناتوان است تا حقّ دیگرى را از او بگیرم.»

ب ـ در عرصه مالى :
امام على (علیه السلام) همه آنچه را كه عثمان از زمین ها بخشیده بود و آنچه از اموال كه به طبقه اشراف هبه كرده بود ، مصادره نموده و آنان را در پخش اموال به سیاست خود آگاه ساخت و فرمود :
«اى مردم! من یكى از شمایم ، هر چه من داشته باشم شما نیز دارید و هر وظیفه كه بر عهده شما باشد بر عهده من نیز هست.
من شما را به راه پیغمبر مى برم و هر چه را كه او فرمان داده است در دل شما رسوخ مى دهم.
جز این كه هر قطعه زمینى كه عثمان آن را به دیگران داده و هر مالى كه از مال خدا عطا كرده باید به بیت المال باز گردانیده شود.
همانا كه هیچ چیز حقّ را از میان نمى برد ، هر چند مالى بیابم كه با آن زنى را به همسرى گرفته باشند و كنیزى خریده باشند و حتّى مالى را كه در شهرها پراكنده باشند آنها را باز مى گردانم.
در عدل ، گشایش است و كسى كه حقّ بر او تنگ باشد ، ستم بر او تنگتر است.»

ج ـ در عرصه ادارى :
امام على(علیه السلام) سیاست ادارى خود را با دو كار عملى كرد :
1ـ عزل والیان عثمان در شهرها
2ـ واگذاشتن زمامدارى به مردانى كه اهل دین و پاكى بودند.

به همین جهت فرمان داد تا عثمان بن حنیف ، والى بصره گردد و سهل بن حنیف ، والى شام و قیس بن عباده ، والى مصر و ابوموسى اشعرى ، والى كوفه و درباره طلحه و زبیر كه بر كوفه و بصره ولایت داشتند نیز چنین كرد و آنها را با ملایمت از كار بر كنار ساخت.

امام (علیه السلام) معاویه را عزل نمود و حاضر به حاكمیّت چنان عنصر ناپاكى بر مردم شام نبود. موضع امام در آن شرایط و اوضاع ، هجوم به معاویه و پاكسازى او از نظر سیاسى بود.
او خویشتن را مسئول مى دید كه مسقیماً انشعاب و كوشش در تمرّد و سر پیچى غیر قانونى را از بین ببرد و این خلل را معاویه و خطّ بنى امیّه به وجود آورده بودند.

امام (علیه السلام) مى بایست این متمرّدان را پاكسازى كند ؛ زیرا پاكسازى كالبد اسلام از آن پلیدى ها ، وظیفه امام بود ، هر چند امرى دشوار مى نمود. به عبارت دیگر علّت عزل معاویه و اعلان جنگ بر ضدّ او ، انگیزه مكتبى بود كه انگیزه اى بزرگ به شمار مى رفت.
و بدین گونه امام على (علیه السلام) در دو میدان نبرد مى كرد :
میدانى بر ضدّ تجزیه سیاسى و میدانى بر ضدّ انحراف داخلى در جامعه اسلامى ، انحرافى كه در نتیجه سیاست سابق از جبهه گیرى غیر اسلامى شكل گرفته بود. و از اینجا ارزش كارهاى امام (علیه السلام) در پاكسازى آن اوضاع منحرف و بازستاندن اموال از خائنان ، بى هیچ نرمى و مدارا ، آشكار مى گردد.

امام على (علیه السلام) مى فرمود :
«همانا كه معاویه خطّى از خط هاى اسلام و مكتب بزرگ آن را نشان نمى دهد بلكه جاهلیّت پدرش ابوسفیان را مجسّم مى سازد.
او مى خواهد موجودیّت اسلام را به چیزى دیگر تبدیل سازد و جامعه اسلامى را به مجمعى دیگر تغییر دهد ، مى خواهد جامعه اى بسازد كه به اسلام و قرآن ایمان نداشته باشند. او مى خواهد «خلافت» به صورت حكومت قیصر و كسرى در آید.»

با همه مشكلاتى براى كه امام (علیه السلام) پیش آمد آن حضرت از مسیر خویش عقب نشینى نكرد ، بلكه در خطّ خویش باقى ماند و كار ضربه زدن به تجزیه طلبان را تا پایان زندگانى شریف خود ادامه داد و تا آن دم كه در مسجد كوفه به خون خویش در غلطید ، براى از بین بردن تجزیه با سپاهى آماده حركت به سوى شام بود تا سپاهى را كه از باقى سپاهیان اسلام جدا شده بود و به رهبرى معاویه اداره مى شد از بین ببرد.
بنابراین امام (علیه السلام) در چشم مسلمانان آگاه تنها كسى بود كه مى توانست پس از عمیق شدن انحراف و ریشه دوانیدن آن در پیكره اسلام ، دست به كار شود و با هر عامل جور و تبعیض و انحصار طلبى بجنگد.

 

 







نظرات 0