این متن، گزارش، نقد، و نظریه پردازی است که از نقد کتاب "آتش پارسی" اثری از تام هالند شروع می گردد و به مسایل شرق و غرب و چشم اندازی نوین منتهی می شود.
Persian Fire, by Tom Holland
نویسنده این کتاب فارغ والتحصیل از معتبرترین دانشگاههای غرب است. زیر عنوان این کتاب “اولین امپراطوری جهان و جدال برای غرب” ذکر گردیده. یعنی که کتابی در مورد تاریخ ایران می باشد. ولیکن که به غیر از فصل اول و کمی از آخر، مابقی، یعنی بیشتر کتاب به تمجید و تعریف یونانیان معطوف میگردد
بر حسب سبک، ایرانیان هخامنشی خیلی یک بعدی، زشت، و بد ترسیم میگردند. در حالی که یونیان چند بعدی و خیلی انسانی تعریف میگردند، که هر چند ممکن است نواقصی هم داشته باشند، اما در تکامل هستند و پایه گذار دمکراسی میگردند
اینجانب تنها دو ذکر از ایرانیان را، در این کتاب، جالب یافتم - که خود نویسنده بیشتر از یک یا دو جمله بیشتر به آنها نمی پردازد و انشالله محققین ایرانی آنرا بیشتر کندوکاو کنند
اول آنکه به ظر می آید داریوش دکان دار بوده و هدف اصلی او از ساختن تخت جمشید سر و سامان دادن به مسایل مالی و پولی بوده - صفحه 73 - که از دیر هنگام برای هر حکومتی مسایل ساز بوده، و به نظر می آید که داریوش در این امر موفق بوده و بلکه برای ایرانیان امروز هم درسهایی داشته باشد. ولی این موضوع برای نویسنده کتاب جلب توجه نمی کند
دوم آنکه در اواخر کتاب به مقوله حق و حقیقت جویی مکتب زرتشت اشاره ای میشود و آنکه چگونه داریوش از آن استفاده کرد تا به قیام هاییکه پس از فوت کوروش بوجود آمده بود پایان بگذارد. البته انگار این مکتب جانشین وجود کوروش در اصل می گردد. و جالب برای اینجانب آن است که جنبش حقیقت یاب که امروز در غرب رایج گردیده چیزی شبیه به نیاز مردم آنروز ایران می بینم، که نشانگر آن است که بدون حق و حقیقت نمی توان بر جهان حکومت کرد
نکته جالب دیگر، که نیز این کتاب ذکر می کند ولی بدان نمی پردازد پدیدار شدن و نابود شدن دمکراسی در یونان است. اول آنکه کوروش رغبتی برای رفتن به خرابه دانی به نام یونان ندارد و دوم آنکه در زمان های بعدی و پس از استقرار “دمکراسی” در آتن است که این اتقاق، یعنی مداخله در یونان، به درخواست خود آتنی ها انجام میگیرد که به دفاع از آتن و دمکراسی اش، از هجوم اسپارتا و وحشی های دیگر انجام می گیرد. البته برای این امر ایرانیان در خواست وجهی می کنند که یونانیان یا آتنی ها هیچ گاه آنرا نمی پردازند و این در اصل زمینه و دلیل حمله های متکرر ایران به آن دیار می گردد
به غیر از این چند نکته مثبت که باید با موشکافی و دقت از متن کتاب استخراج گردد، ایرانیان باید که هوشیار باشند که غرب، طبق سنت و آموزه هایش، هیچ لطف و خوشایندی از ایران و-یا به ایرانی ندارد. توجه غرب به اسکندر است و در خیالات خود دوست دارند روزی کار او را تکرار کرده و به کشتار دسته جمعی بپردازند، آنجور که برای خود از تاریخ تصور کرده اند. و این امر بطور زیرکانه ای در بستر فرهنگ سازی غرب روز به روز و سال به سال در حال رشد و نمو است. ایرانیانی که در مستی و خوش کذرانی های غرب در این توهم فرو رفته اند که غرب عاشقشان است، تنها خود را فریفته اند
و برای آنکه به این جریان ضد ایرانی غرب بیشتر آگاه شوید، شما را به بچه بازی های اسکندر در ایران مقلوب شده هدایت مینمایم و کتاب “پسر پارسی” اثر خانم مری رنو
“The Persian Boy”, by Mary Renault
این کتاب جزو کار سه جلدی این خانم از برای اسکندر تالیف شده، که در این قسم بچه بازی های یونایان که امری فجیع بوده به رمانی رومانتیک قهر و فجایع به عنوان "عشق" ترسیم میگردند
بیخود نیست که در زمانی که در غرب حقوق شهروندی و آزادی های سیاسی را مورد حمله قرار داده و هر روز بیشتر به حصار می شکند و در حالیکه اکثر آرا به وضوح مخالف این روند هستند و حتی تظاهرات گسترده میکنند، درخواستشان مورد توجه قرار نمیگیرد و در عوض همجنسبازان “حقوقشان” در صدر امور حکام جنگ افروز قرار می گیرد که هیچگاه جنبشی به وسعت جنبش زد جنگ و کارگران نداشته و ندارند، و به غیر از سواری گرفتن از این جنبش های انبوه، آن هم گاه و گداری، نفوذشان از حضورشان خیلی بیشتر نمایان گردیده.
و در این چهارچوب سرکوب و خفقان و جنگ افروزی است که ارتش صهیونی مملو از همجنسبازان قرار میگیرد و این چیزها به عنوان آزادی و حقوق بشر در غرب قلمداد میگردند، در حالیکه به وضوح حقوق بشر و آزادی های سیاسی زیر چکمه سربازنشان لگدمال شده و با فن آوری جدید افزون میگردد
آیا ساختن فیلم اسکندر در هالیوود بوسیله یک چپ گرای، یهودی، به اصطلاح پیشرو، در چهارچوب سیستم ارتباطی که بر اساس جنگ افروزی و سه اصل سی.سی.سی
Command, Center, Control (CCC)
دستگاه نظامی امنیتی امپریالیسم-صهیونیسم استوار گردیده، اشاره و اسلوبی برای جنگ های آینده نیست؟ و آنکه بانکداران مرکزی اعظم چه آشی برای ایرانیان پخته اند؟ آیا افشای قضیه جیمی ساویل، که بچه بازیهاش تا بالاترین مقامات انگلیس راه میابد و افشای باندهاییکه برای مفامات کاخ سفید پسر بچه جاکشی میکردند، همه و همه نشانگر از عوام خواص بالایی ندارد که اسکندر شدن را، به تمام معنی و انحرافات، در سر می پرورانند؟ اینها تنها نوک سری از کوهای یخ شناور میباشند . آیا باید منتظر غرق شدن کشتی تایتانیک غرب باشیم تا که زیر شمشیر اسکندری دیگر مردم دم مرگ بیدار شده و به خود آیند؟ پیشگیری و آمادگی بهتر از غفلت و واماندن در حادثه است
البته تنها ایمان نیست که امید میدهد،عقل و منطق هم امیدوار کننده میباشند، و با هم دینامیک. برای آنکه بر اساس منطق دیالکتیک، تاریخ دو بار تکرار میشود، یک بار به عنوان تراژدی و دگر بار به شکل کمدی - که به معنی کلاسیک آن یعنی ایده ای یک بار در عملی شدن شکست میخورد و بعداً در دوره ای دیگر پیروز و یا موفق میشود. و در این درام تاریخی، یکی از دیروز پیروز بوده و پیروزی امروزی اش توهمی بیش نمیتواند باشد، و شکست در انتظار اوست، و آنیکه دیروز شکست خورده، دارد اشتباهات گذشته را جبران میکند و رستگاری میابد و انشالله رستگار نیز بگردد.
در آخر توجه شما را به کارهای شرق گرایی ادوارد سعید جلب مینمایم، که بدون او این بحث ناتمام میماند. اونشان میدهد که همانا دیدگاه غرب از شرق از جنگ های ایران و یونان ریشه گرفته که آنها مردان ایرانی را زن صفت می انگاشتند و این دیدگاه به کل شرق گسترده گشت و این نظر دیدگاه و رویه امپریالیستی غرب و نیاز به غلبه کردنش بر دیگران را تشکیل میدهد. و حال آنکه اگر نتواند دیدگاه همجنسگرایانه خود را به شرق تحمیل کند، چه از طریق جنگ و-یا حقوقی، آنگاه خود غرب است که شکست خورده و درمانده می ماند.
این نزاع در اصل از غرب به شرق بوده و ریشه درسنت بردگی دارد که یوسیله ارسطو که همچون در کتاب سیاست خود ذکر کرده، آنرا از سنت به ایده آل اجتماعی تبدیل مینماید؛ و به عنوان معلم اسکندر و بوسیله او سنتی ناآگاهانه را با ایده آل گرایی گمراه کننده، به سامانه ای در برابر رساله کوروش که برده داری را منع کرده بود و سامانه روز مزدی را جایگزینش کرده بود قرار می دهد. و هر چند که این نظریه نمی تواند در ایران زمین ریشه بدواند، ولیکن با تلفیق شدن با اولین کنفدراسیون جهانی یعنی ایران، زمینه را برای پدیدار شدن امپراطوری روم باز می گردد.
از این رو جنگهای ایران و روم برای قرنها و به شکلی بی پایان ادامه میابد. حتی مسیحیت که با پشتیبانی ایران، امید میرفت که به این نزاع پایان دهد و روم را شکست دهد، پس از آنکه روم خود را مسیحی کرد و با روال نوینی سامانه برده کشی را تداوم داد، مسیحیت را نه تنها به انحراف کشید بلکه جنگهای ایران و روم را تشدید و همانا بی پایان گذاشت.
البته از رویی این جنگها با روی کار آمدن اسلام پایان یافت، ولیکن به خاطر مسایلی که شیعیون بدان واقف هستند، و از نظر تاریخی اجتناب ناپزیر بنظر می آید، جنگهای ایران و روم در وسعتی بزرگتر به میان اسلام و مسیحیت کشید. که همانا تداوم تناقضات قدیمی بود. می شود گفت که عصر مدرن یا نوین نیز تداوم همان جنگها در وسعتی بزرگتر بوده، که در شرق و غرب را به گستره زمین بگسترانید و به آن جنگ ناپان ابعاد نوین شمال و جنوب را نیز افزود.
انشالله که این نظریه ایرانی، که در تلاطم تاریخ گرفتار بوده، بوسیله ایران به کل شرق گستره یابد و راهی برای غرب باقی نگذارد که با دور زدن کره و غلبه از راه خاور دور می خواهد تجربه تلخ چند قرن گذشته را تکرار کند. و بلکه اسلام بتواند کاتالیزوری برای به هم رساندن چهار قطب و پایان دادن به این جنگ تمدن بشری گردد
به امید آنکه این رستگاری نوین، و رنسانس دوباره تمدن کهن شرق و اسلام اشتباهات گذشته خود را تکرار نکنند، و راه را برای بشریت به انسانیت هموار سازد.
وسلام
