

باسمه تعالی
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت دوستان عزیز : نام این قالب هنری / باستانی می باشد. برخی از امکانات قالبهنری / باستانی :
2.منوی یک طرفه در سمت چپ
3.فرهنگ لغات انگلیسی به پارسی (جدید)
4.آیه منتخب روز
5.تلویزیون آنلاین (جدید)
6.افراد آنلاین در وبلاگ
7.فال حافظ شیرازی با معنی (جدید)
8.آیا میدانید در انتهای هر پست (جدید)
لطفا نظرتون را در مورد این قالب بیان کنید. هم اکنون می توانید این قالب را برای وبلاگ خود انتخاب کنید.


آلن هريس محقق و استاد دانشگاه ، درباره اهميت رايحه و حس بويايي مي گويد:"حس بويايي شما، در مغز و دقيقا در منطقه احساسات اوليه واقع شده است.
به همين علت است كه ارتباطات بويايي تشكيل شده در دوران كودكي ، مي تواند شخصيت رفتاري شما و سازه هاي ثبت آن را در دوران نوجواني و جواني شكل دهد.
بنابراين آن بوي خوشي را كه حس مي كنيد لحظات بسيار شادي را براي شما به وجود مي آورد ، انتخاب كرده و ببينيد كه " رايحه " شخصيت شما چه رنگ و بويي دارد !؟
تذكر :براي شناخت صحيح پاسخ تست و مبهم نبودن . از گزينه هاي زير ، فقط يك گزينه را انتخاب نماييد
--------------------
گزينه يك - بوي كلر در استخرهاي بزرگ
گزينه دو - بوي كباب ، همبرگر و ...
گزينه سه - بوي سبزه و گل
گزينه چهار - بوي كرمهاي ضدآفتاب
گزينه پنج - بوي بچه كوچك
.
.
.
.
.
پاسخ تست :
گزينه يك - بوي كلر در استخرهاي بزرگ
مطالعات نشان مي دهد كساني كه بشدت به بوي تند و تيز كلر در آب استخر علاقه مندند افرادي مخاطره جو و اهل ريسك هستند كه مدام به دنبال كسب تجربيات جديد هستند.شما عاشق تجربه كردن و در نتيجه شوكهاي غير آشنايي هستيد كه يكباره بر شما فرود مي آيد.
گزينه دو - بوي كباب ، همبرگر و ...
تحقيقات نشان مي دهد كه بودن با خانواده براي شما از اهميت فراواني برخوردار است و بدين ترتيب هميشه از استرس كمتري نسبت به ديگران بر خورداريد.شما تلاش مي كنيد تا تمام اوقات فراغت خود را با آنها بگذارنيد.
گزينه سه - بوي سبزه و گل
آيا به خاطر مي آوريد كه هميشه پدرتان را در كارهاي مربوط به گل و گياه و يا مادرتان را براي آماده كردن ميز غذا و جمع كردن آن ، كمك مي كرديد؟كساني كه عاشق بوي چمنهاي تازه كوتاه شده و يا گل و سبزه هستند ، افرادي مسوليت پذير و دلسوزند و هرگز كاري را در نيمه راه رها نمي كنند.شما با بوي طبيعت زنده ايد و اين يعني شادكامي و سرزندگي ، يعني حيات و شما اين حيات بدست آمده از طبيعت را با هيچ چيز عوض نمي كنيد !
گزينه چهار - بوي كرمهاي ضدآفتاب
شما فردي فعال ، برون گرا و با نشاط هستيد كه شادترين لحظات زندگيتان مربوط به زماني است كه در حال انجام فعاليتي هستيد!يك سحرخيز واقعي كه با اعتماد به نفس بسيار مي تواند روز را به خوبي آغاز كند.
گزينه پنج - بوي بچه هاي كوچك
بوي شيرخشك بچه هميشه شما را سست مي كند و بوي نوزادان معمولا حسي غريب را در شما زنده مي كند!حسي كه به واسطه آن ، خانواده بيش از همه چيز برايتان اهميت مي يابد.شما همانند مادران خانه دار و يا مرداني كه عاشق زن و بچه خود هستند ، دوست داريد تمام وقت خود را در خانه بگذرانيد و از بودن با نوزاد خود لذت مي بريد!بوي خوش شيري كه هميشه از او مي آيد ، بي اختيار شما را به سمت خانه مي كشاند تا بهترين لحظات را با او سپري كنيد.شما در خانه بودن ، آن هم به دور از هرگونه هياهو و جنجال را به همه چيز ترجيح مي دهيد.


جنگ جهانی اول مثل بیماری وحشتناکی، تمام دنیا رو گرفته بود . یکی از سربازان به محض این که دید دوست تمام دوران زندگی اش در باتلاق افتاده و در حال دست و پنجه نرم کردن با مرگ است، از مافوقش اجازه خواست تا برای نجات دوستش برود و او را از باتلاق خارج کند . مافوق به سرباز گفت :
اگر بخواهی می توانی بروی، اما هیچ فکر کردی این کار ارزشش را دارد یا نه ؟ دوستت احتمالا ديگه مرده و ممکن است تو حتی زندگی خودت را هم به خطر بیندازی ! حرف های مافوق، اثری نداشت، سرباز اينطور تشخيص داد كه بايد به نجات دوستش برود .
اون سرباز به شکل معجزه آسایی توانست به دوستش برسد، او را روی شانه هایش کشید و به پادگان رساند . افسر مافوق به سراغ آن ها رفت، سربازی را که در باتلاق افتاده بود معاینه کرد و با مهربانی و دلسوزی به دوستش نگاه کرد و گفت :
من به تو گفتم ممکنه که ارزشش را نداشته باشه، خوب ببين اين دوستت مرده ! خود تو هم زخم های عمیق و مرگباری برداشتی ! سرباز در جواب گفت : قربان البته كه ارزشش را داشت .
افسر گفت : منظورت چیه که ارزشش را داشت !؟ می شه بگی ؟ سرباز جواب داد : بله قربان، ارزشش را داشت، چون زمانی که به او رسیدم، هنوز زنده بود، نفس مي كشيد، اون حتي با من حرف زد ! من از شنیدن چیزی که او بهم گفت الان احساس رضایت قلبی می کنم .
اون گفت : جیم ... من می دونستم که تو هر طور شده به کمک من می آیی !!!
ازت متشكرم دوست هميشگي من !!!


مسافر تاکسی آهسته روی شونهی راننده زد چون میخواست ازش یه سوال بپرسه… راننده جیغ زد، کنترل ماشین رو از دست داد…نزدیک بود که بزنه به یه اتوبوس…از جدول کنار خیابون رفت بالا…نزدیک بود که چپ کنه…اما کنار یه مغازه توی پیاده رو متوقف شد… برای چندین ثانیه هیچ حرفی بین راننده و مسافر رد و بدل نشد… سکوت سنگینی حکم فرما بود تا این که راننده رو به مسافر کرد و گفت: "هی مرد! دیگه هیچ وقت این کار رو تکرار نکن… من رو تا سر حد مرگ ترسوندی!" مسافر عذرخواهی کرد و گفت: "من نمیدونستم که یه ضربهی کوچولو آنقدر تو رو میترسونه" راننده جواب داد: "واقعآ تقصیر تو نیست…امروز اولین روزیه که به عنوان یه رانندهی تاکسی دارم کار میکنم… آخه من 25 سال رانندهی ماشین جنازه کش بودم…!"


زنى سه دختر داشت که هر سه ازدواج کرده بودند. يکروز تصميم گرفت ميزان علاقهاى که دامادهايش به او دارند را ارزيابى کند. يکى از دامادها را به خانهاش دعوت کرد و در حالى که در کنار استخر قدم مىزدند از قصد وانمود کرد که پايش ليز خورده و خود را درون استخر انداخت.
دامادش فوراً شيرجه رفت توى آب و او را نجات داد.
فردا صبح يک ماشين پژو ٢٠٦ نو جلوى پارکينگ خانه داماد بود و روى شيشهاش نوشته بود: «متشکرم! از طرف مادر زنت»
زن همين کار را با داماد دومش هم کرد و اين بار هم داماد فوراً شيرجه رفت توى آب وجان زن را نجات داد.
داماد دوم هم فرداى آن روز يک ماشين پژو ٢٠٦ نو هديه گرفت که روى شيشهاش نوشته بود: «متشکرم! از طرف مادر زنت»
نوبت به داماد آخرى رسيد.
زن باز هم همان صحنه را تکرار کرد و خود را به داخل استخر انداخت.
امّا داماد از جايش تکان نخورد.
او پيش خود فکر کرد وقتش رسيده که اين پيرزن از دنيا برود پس چرا من خودم را به خطر بياندازم.
همين طور ايستاد تا مادر زنش درآب غرق شد و مرد.
فردا صبح يک ماشين بىامو کورسى آخرين مدل جلوى پارکينگ خانه داماد سوم بود که روى شيشهاش نوشته بود: «متشکرم! از طرف پدر زنت»