دعا کنیم که بیاید مسافری که نیامد......

     

 خدا کند که بیاید مسافری که نیامد


    و کوچه کوچه بنازم به عابری که نیامد


   دوباره مثل گذشته تمام فاصله ها را


    غزل غزل بنویسم به شاعری که نیامد


 همیشه غربت اینجا فقط نصیب دلم شد


شریک غربت من کو مهاجری که نیامد


شکست بغض غرورم درانتظار عزیزی

 

   دعا کنیم که بیاید مسافری که نیامد...

اللهم عجل لولیک الفرج



برای تعجیل در ظهور، بیایید هرکداممان یک گناه نکنیم


ادامه مطلب


[ جمعه 19 مهر 1392  ] [ 12:57 AM ] [ محمد معزی زاده ]
[ نظرات (0) ]

زندگی صحنه ی جنگی سخت میان تو و اوست....

زندگی صحنه ی جنگی سخت میان تو و اوست

جنگی که هر لحظه و هر روز و تا پایان عمر ادامه دارد وبالاخره به پیروزی یک طرف می انجامد

اندکی درنگ.

تو یا او؟

دشمن را مغلوب کرده ای؟ پس سپاسگذار خدا باش و شادمان

جنگ ادامه دارد؟ پس مبارزه را جانانه ادامه بده.

یاتو مغلوب شده ای؟ پس به فکر چاره باش


وبه این پیام امام عصر(عج)توجه کن که می فرماید:

هیچ چیز مانند نماز بینی اورا به خاک نمی مالد.

الاحتجاج.طبرسی.ج۲.ص ۲۸۹


ادامه مطلب


[ پنج شنبه 18 مهر 1392  ] [ 11:58 PM ] [ محمد معزی زاده ]
[ نظرات (0) ]

اللهم عجل لولیک الفرج....

هرکجا سلطان هست.
دورش سپاه ولشکر است .
پس چرا سلطان خوبان بی سپاه ولشکر است؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
با خبر باشید ای چشم انتظاران ظهور.......................................
        بهترین سلطان عالم از همه تنها ترست...........................
اللهم عجل لولیک الفرج

 


ادامه مطلب


[ دوشنبه 15 مهر 1392  ] [ 11:53 PM ] [ محمد معزی زاده ]
[ نظرات (6) ]

یا صاحب الزمان عج

بیا ای یار انسانهای خسته ، تسلی بخش دلهای شکسته

 


ادامه مطلب


[ دوشنبه 15 مهر 1392  ] [ 11:12 PM ] [ محمد معزی زاده ]
[ نظرات (0) ]

آقا بیا که بی تو پریشان شدن بس است

آقا بیا که بی تو پریشان شدن بس است

از دوری تو پاره گریبان شدن بس است

کنعان دل، بدون تو شادی پذیر نیست

یوسف!ظهور کن که پریشان شدن بس است

یعقوب دیده ام چه قَدَر منتظر شود؟

یعنی مقیم کلبه ی احزان شدن بس است

 گریه، فراق، گریه، فراق، این چه رسمی است؟

دیگر بس است این همه گریان شدن بس است

موی سپید و بخت سیاه مرا ببین

دیگر بیا که بی سر و سامان شدن بس است

تا کی گناه پشت گناه ایّها العزیز؟


ادامه مطلب


[ دوشنبه 15 مهر 1392  ] [ 12:17 AM ] [ محمد معزی زاده ]
[ نظرات (0) ]

کجاست جای تو در جمله زمان که هنوز...

کجاست جای تو در جمله زمان که هنوز...
که پیش از این؟ که هم اکنون ؟ که بعد از آن؟ که هنوز؟

و با چه قید بگویم که دوستت دارم؟
که تا ابد؟ که همیشه؟ که جاودان ؟ که هنوز؟

چقدر دلخورم از این جهان بی موعود
از این زمین که پیاپی...و آسمان که هنوز...

جهان سه نقطه پوچی است، خالی از نامت
پر از همیشه همینطور از همانکه هنوز

همه پناه گرفتند در پس هرگز
و پشت هیچ نشستند از این گمان که *هنوز*

ولی تو حتماًی و اتفاق می افتی!
ولی تو بایدی ای حس ناگهان که هنوز...


ادامه مطلب


[ شنبه 13 مهر 1392  ] [ 9:58 PM ] [ محمد معزی زاده ]
[ نظرات (1) ]

یا اباصالح المهدی ادرکنا

حسین فریاد می زند: "هل من ناصر ینصرنی؟"
و من درحالی که نمازم قضا شده است می گویم:
لبیک یاح س ی ن! لبیک...
حسین نگاه می کند لبخندی می زند و به سمت دشمن تاخت می کند...
و من باز می گویم: لبیک یاح س ی ن!
حسین شمشیر می خورد من سر پدرم داد می زنم و می گویم:
لبیک یا ح س ی ن!
حسین سنگ می خورد، من در مجلس غیبت می گویم: لبیک یاحسین! لبیک...
حسین از اسب به زمین می افتد عرش به لرزه در می آید و من در پس خنده های مستانه ام فریاد میزنم: لبیک...ح س ی ن
رمق ندارد باز فریاد میزند: هل من ناصر ینصرنی؟
من به دوستم دروغ میگویم و باز فریاد می زنم: لبیک...ح س ی ن
سینه اش سنگین شده است، کسی روی سینه است، ح س ی ن به من نگاه می کند می گوید: تنهایم یاریم کن...
من گناه می کنم و باز فریاد می زنم: لبیک...
خورشید غروب کرده است...
من لبخندی می زنم و می گویم:
اللهم عجل لولیک الفرج...


ادامه مطلب


[ جمعه 5 مهر 1392  ] [ 7:53 PM ] [ محمد معزی زاده ]
[ نظرات (1) ]

سراغ از نشانه ی تو...

ز هر کس گرفتم سراغ خانه تو

ز من گرفت نشان از تو نشانه تو

یوسف گمگشته فاطمه(س) به هر کی گفتم خونه ی مولایم کجاست یه جوابی بهم داد که شرمنده شدم...

به من میگن تو ادعای نوکری داری تو هردم میگی من غلام مهدی ام... آدرس خونه ی اربابتو نداری؟ نمیدونی کجا باید پیداش کنی؟

مهدی جان بگو کجا؟ از کی باید بگیرم سراغ خانه تو...

دلم به حال دلم سوخت بس که هر شب و روز این دل غرق به خون

گرفت بهانه تو...

آقا جان بگو جواب دلم رو چیی بدم؟

حرف دلم اینه...

نوکر،گر رخ ارباب نبیند سخت است

شب گر رخ مهتاب نبیند سخت است

لب تشنه گر آب نبیند سخت است...

مثل همیشه آخر حرفم وحرف آخرم را با بغض میخورم...

مهدی فاطمه هرجا که هستی به یادمان باش

التماس دعا...


ادامه مطلب


[ چهارشنبه 3 مهر 1392  ] [ 11:28 PM ] [ محمد معزی زاده ]
[ نظرات (1) ]

دلتنگم آقای من...

دلتنگم آقا ؛ دلتنگ دیدنت ؛ دلتنگ شنیدن صدای انا المهدی ت ...
تا کجای عمر باید هر شب درانتظار تو ستاره بشماریم٬ تا کدام روز و ماه باید مسافر دنیای غفلتها باشیم ٬ یامولا !

بیا ٬ که سقف آسمان زندگیمان راابر جهل و فساد پوشاند !بیا٬ که زمین تشنه باران است ! بیا ٬ که جگرهایمان را فراق٬رنگ سرخش را باخته است ٬ بیا از درون سوخته ایم ٬ مولا بیا ای مرهم دلهای خسته !


ادامه مطلب


[ پنج شنبه 28 شهریور 1392  ] [ 11:37 PM ] [ محمد معزی زاده ]
[ نظرات (0) ]

بشو آماده که او می آید

خیز و خود را بکن آماده که او می آید
منشین و بشو استاده که او می آید

بشنو از دور صدای قدمش را حس کن
نظر افکن همه بر جاده که او می آید

منتظر باش که گلبانگ ندایش شنوی
مرد میدان شو و آزاده که او می آید

عطر پیـراهن او میرسدم از هر جا
مژده ای عاشق دلداده که او می آید

می رسد از همه جا رایحه ناب ظهور
دور گـردون خبرم داده که او می آید

دل گواهی بدهد رؤیت او نزدیک است
زانکه این بر دلم افتاده که او می آید

باید آماده شوی تا که کنی استقبال
باید آغوش تو بگشاده که او می آید


ادامه مطلب


[ دوشنبه 18 شهریور 1392  ] [ 1:33 AM ] [ محمد معزی زاده ]
[ نظرات (0) ]