یوسف زیبای زهرا بیا

شنیده ام از ما دلتنگ ترے براے آمدنت..
شنیده ام دل نگرانِ مایے..
شنیده ام گریہ مے کنے براے ما..
کے تمام مے شود..
غروب هایے ک "دلِ" ما "گیرِ" دلتنگے ات است آقا؟؟ تسبیحی بافته ام،
نه از سنگـــــــ....
نه از چوبــــــــ....
نه از مرواریــــــــد...
من
بلور اشکـــــــهایم
را به نخ کشیده ام..
تا برای ظهورتـــــــان دعا کنم.

 

 


ادامه مطلب


[ سه شنبه 4 اسفند 1394  ] [ 11:16 PM ] [ محمد معزی زاده ]
[ نظرات (0) ]

آقا دعا كن در مسير تو بمانم...

يا اباصالح المهدي "عج " ادركني

 

اَلسَّلامُ عَليكَ يا تاليَ كِتابِ اللهِ وَ تَرجُمانَه اَلسَّلامُ عَلَيكَ في آناءِ

لَيلِكَ وَ أطرافِ نَهارِك اَلسَّلامُ عَلَيكَ يا بَقيَّةَ اللهِ في أرضِه

 

آقاي من! تنها در اين دوره زمانه

بار فراقت مي كشم بر روي شانه

 

كاري ز دستم بر نمي آيد ببخشيد

جز اين كه صبح جمعه مي گيرم بهانه


ادامه مطلب


[ جمعه 10 آبان 1392  ] [ 11:30 AM ] [ محمد معزی زاده ]
[ نظرات (0) ]

دل نوشته ای به امام زمان (علیه السلام)

 

او می آید....

یا صاحب الزمان رمز ظهور تو ترک گناه و یکدلی و دعای ماست. 
سلام مولای من، سلام معشوق عالمیان، سلام انتظار منتظران 
می خواهم از جور زمانه بگویم ، می خواهم بگویم و بنویسم از فسادی که جهان را چون پرده ای فراگرفته اما زمان فرصتی است اندک و انسان آدمی است ناتوان. پس ذره ای از درد دلم را به زبان می آورم تا بدانی چقدر دلگیر و خسته ام. 
آغاز نامه به جهانبان جهان و جهانیان خدای هر دو جهان: 
مولای من می دانی چند سال است انتظار می کشم. از وقتی سخن گفته ام و معنای سخن خود را فهمیده ام انتظارت را می کشم. بیا و این انتظار مرا پایان بده. 
خسته ام از دست زمانه ، چقدر جور زمانه را تحمل کنم. چقدر ناله مظلومانه کودکان و معصومانی را که زیر ستم اند بشنوم و سکوت کنم. خودت بیا و این جهان سیاه را پایان بده. بیا و جهان را آباد کن. بیا و از آمدنت جهان را شاد کن. می دانی چند نوجوان هم سن و سال من آواره اند؟ چندین هزار کودک بی پناهند، خودت بیا و پناه بی پناهان باش.
چند پیش بود که خوابت را دیدیم گفته بودی می آیی و به اندازه تمام سال های نبوده ات با من حرف می زنی و به درد دل من گوش می دهی اما تا خواستی بگوئی کی و کجا؟، از خواب پریدم و از آن شب به بعد دیگر نمی خوابم. راستش می ترسم. می ترسم بیائی و من خواب باشم. می ترسم بیائی، همه تو را ببینند و تنها من از دیدنت محروم بمانم. هنوز هم می ترسم... 
حس می کنم با این که شبهاست خواب به چشم ندارم اما در خواب غفلتم. بیا و بیدارم کن. بیا و هشیارم کن. بیا و همه جهانیان را از خواب غفلت بیدار کن. همه به خواب سنگین جهل فرورفته اند و صدای مظلومان و دل شکستگان را نمی شنوند. خودت بیا و همه ما را از این کابوس جهانی نجات بده. ای منجی عالمیان ، جهان در انتظار توست مسافر من !
نیستی و ببینی مردم روز میلادت یعنی رمز عشق پاک چه می کنند؟ چگونه بغض سنگین خود را در گلو نگه داشته اند و انتظار می کشند. منتظرند تا کی بیاید و جهان را از عدل پرکند. کسی بیاید و به این جهان بی اساس پایان دهد بیا تا بعد از این در کوچه های غریب شهر روز میلادت را با بودنت جشن بگیریم و خیابان های تاریک و ظلمات را با نور بودنت چراغانی کنیم. بیا و ببین مردم روز آمدنت چه می کنند؟ 
 

 


ادامه مطلب


[ سه شنبه 2 آبان 1391  ] [ 8:32 PM ] [ محمد معزی زاده ]
[ نظرات (7) ]

لحظه به لحظه یاد یار

 

  بیاییم در این هفته ییمان ببندیم که غفلت را کنار بگذاریم

          بیاییم لحظه به لحظه یاد معشوق مان باشیم

               بیاییم لحظه به لحظه یاد آن کسی باشیم که ما رابسیار دوست دارد.

                     به امید ظهور آن فرد دوست داشتنی

                             یامهدی


ادامه مطلب


[ چهارشنبه 2 دی 1388  ] [ 12:14 AM ] [ محمد معزی زاده ]
[ نظرات (0) ]