معجزات حضرت مهدى (ع)
پيشوايان
معصوم هرچه به دوران غيبت نزديك مى شوند، معجزات بيشترى از خود نشان مى
دهند تا شيعيان با عزمى راسخ و ايمانى استوار، گام در عصر غيبت نهاده و
پيروزمندانه دوران غيبت را پشت سر قرار دهند.از اين رو شمار معجزاتى كه از
امام هادى و امام عسكرى (ع) صادر شده، قابل مقايسه با شمار معجزات
پيشوايان قبلى نبود. به همين دليل در دوران غيبت صغرى، هرچه به غيبت كبرى
نزديك تر مى شويم، معجزات بيشترى از ناحيه مقدسه صادر مى شود و به خصوص به
صورت خبرهاى غيبى درباره زندگى شخصى افراد، كه در مدتى كوتاه به وقوع
پيوسته، اعجاز آن آفتابى مى گردد. معجزاتى كه از ناحيه حضرت در غيبت صغرى
به وقوع پيوسته بسيار است.
در برخى روايات، پاره اى معجزات براى حضرت ذكر شده است. اينك به بخشى از معجزات وكرامات حضرت اشاره مى كنيم:
1. سبزكردن چوب خشک
2. نرم كردن سنگ سخت
3. سخن گفتن پرنده به امر حضرت
اميرالمؤمنين (ع) مى فرمايد:حضرت
مهدى (ع) در مسير حركت خود به يكى از سادات حسنى كه دوازده هزار رزمنده به
همراه دارد، برخورد مى كند. حسنى در مقام احتجاج برمى آيد و خود را
سزاوارتر به رهبرى مى داند. حضرت در پاسخ او مى گويد: من مهدى هستم. حسنى
مى پرسد: آيا دليل و نشانه اى دارى تا با تو بيعت كنم؟ حضرت به پرنده اى
كه در آسمان در حال پرواز است، اشاره مى كند و آن پرنده فرود مى آيد و در
دستان حضرت قرار مى گيرد، آنگاه به قدرت خداوند لب به سخن مى گشايد و بر
امامت حضرت مهدى (ع) گواهى مى دهد. براى اطمينان بيشترسيد حسنى، امام (ع)
چوب خشكى را به زمين فرو مى برد آن چوب سبز مى شود و شاخ و برگ مى دهد.
بار ديگر، پاره سنگى را، از زمين برمى دارد و با يك فشار آن را خردكرده،
همانند خمير نرم مى كند. سيد حسنى با ديدن آن كرامات، به حضرت ايمان مى
آورد. خود و همه نيروهايش تسليم امام مى شوند و حضرت او را به عنوان
فرمانده نيروى خط مقدَم مى گمارد. (1)
4.جوشش آب وآذوقه از زمين :
امام صادق (ع)
مى فرمايد: هنگامى كه حضرت قائم (ع) در شهر مكه ظهور مى كند و قصد حركت به
كوفه را دارد، به نيروهايش اعلاْم مى كندكه كسي كه آب و غذا و توشه راه با
خود بر ندارد. حضرت، سنگ موسى (ع) را همراه دارد 0 هرجا توقف مى كنند سنگ
را به زمين مى كوبد و از زمين چشمه هاى آب مى جوشد. هركس گرسنه باشد با
نوشيدن آن سير مى گردد و هركس تشنه باشد، سيراب مى شود.(2)
ادامه مطلب
یکی دیگر از معجزات آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
تشرف محمد بن عيسى بحرينی
جمعى از موثقين نقل كردند: مـدتـى بـحرين تحت نفوذ خارجيان بود.
آنها مردى از مسلمانان را حاكم بحرين كردندتا شايد به علت حكومت كردن شخصى مسلمان , آن جا آبادتر شود و به حالشان مفيدتر واقع گردد.
آن حـاكـم از نـاصـبـيان
(كسانى كه با اهل بيت پيامبر اكرم (ع ) دشمنى مى ورزند) بود اووزيرى داشـت كـه در عـداوت و دشـمنى از خودش شديدتر بود و پيوسته نسبت به اهل بحرين , به خاطر مـحـبـتشان به اهل بيت رسالت (ع ), دشمنى مى نمود و هميشه به فكرحيله و مكر براى كشتن و ضرر رساندن به آنها بود.
روزى وزيـر بر حاكم وارد شد و انارى كه در دست داشت به حاكم داد.
حاكم وقتى دقت كرد, ديد بر آن انار اين جملات نوشته شده است لااله الا اللّه محمد رسول اللّه و ابوبكر و عمر و عثمان و على خلفاء رسول اللّه .
اين نوشته بر پوست انار بود, نه آن كه كسى با دست نوشته باشد.
حاكم
از اين امر تعجب كرد و به وزير گفت : اين انار نشانه اى روشن و دليلى قوى
برابطال مذهب رافضه (نام شيعيان در نزد اهل سنت ) است .
حال نظر تو درباره اهل بحرين چيست ؟
وزير گفت : اينها جمعى متعصب هستند كه دليل و براهين را انكار مى كنند, سزاواراست ايشان را حـاضـر كنى و انار را به آنها نشان دهى .
اگر
قبول كردند و از مذهب خوددست كشيدند, براى تو ثواب و اجر اخروى عظيمى
خواهد داشت و اگر از برگشتن سر باز زدند و بر گمراهى خود باقى ماندند, يكى
از سه كار را با آنها انجام بده : يا باذلت جزيه بدهند, يا جوابى بياورند
- اگر چه جوابى نـدارنـد - يـا آن كـه مردان ايشان رابكش و زنان و
اولادشان را اسير كن و اموال آنها را به غنيمت بردار.
حـاكـم نـظر وزير را تحسين نمود و به دنبال علماء و دانشمندان و نيكان شيعه فرستاد وايشان را حاضر كرد.
ادامه مطلب در لینک ادامه مطلب
ادامه مطلب