بهانه .. گریه

 

یا أیها العَزیز !

 

دلم بهانه  شعر نگفته کرده بیا
هوای هق هق بغض شکفته کرده بیا

کسی برای زمستان دعا نمی خواند
تو خود بگو که زمستان چقدر می ماند ؟

مگر نه این که بهار انتظار می خواهد ؟
دل شکسته ما هم بهار می خواهد !

دعا و گریه و نجوا بگو بگو تا کی ؟
در انتظار کمی گفتگو بگو تا کی ؟


ادامه مطلب


[ سه شنبه 29 دی 1388  ] [ 1:21 AM ] [ محمد معزی زاده ]
[ نظرات (0) ]