آيا رسول خدا (ص) در غدير خم حديث ثقلين را بيان کرده است؟
كارشناس وهابي ادعا نموده است كه روايت ثقلين
اولاً: در غدير خم بيان نشده است؛
ثانياً: اين روايت با تعبير فوق، در كتاب صحيح مسلم هم وجود ندارد.

آيا رسول خدا (ص) در غدير خم حديث ثقلين را بيان کرده است؟
توضيح سؤال:
مجري و كارشناس شبكه وهابي «كلمه» در يكي از برنامههايش، در باره حديث «ثقلين» شبههاي را مطرح كردهاند كه در ابتدا متن سخنان آنها را نقل كرده و پس از آن با استناد به كتاب هاي معتبر اهل سنت، جواب وي را خواهيم داد.
مجري (شمراني):
توضيح دهيد که آيا حديث ثقلين به اين تعبير وارد شده است:
اني تارک فيکم الثقلين کتاب الله و عترتي اهل بيتي؟
جواب کارشناس (خالد انصاري ) :
حديث ثقلين با عبارت:
اني تارک فيکم الثقلين کتاب الله و عترتي
در غدير خم گفته نشده و در صحيح مسلم هم نيست.
کليپ تصويري اين مطلب را ميتوانيد از اينجا دانلود کنيد:
نقد و بررسي:
همانگونه كه در متن پاسخ ملاحظه ميشود، كارشناس دو مطلب را به دروغ ادعا كرده است:
مطلب اول: حديث ثقلين در غدير خم از زبان رسول خدا صلي الله عليه وآله بيان نشده است؛
مطلب دوم: اين روايت در كتاب صحيح مسلم هم وجود ندارد.
متأسفانه دشمني با اهل بيت عليهم السلام باعث شده است که اين کارشناس وهابي، فضائل آن بزرگواران را انکار کند؛ حتي فضائلي که به صورت متواتر در کتب اهل سنت ذکر شده است.
روايت شريف «ثقلين» از جمله روايات متواتري است كه در منابع شيعه و اهل سنت با سندهاي صحيح نقل شده است. براي اثبات ادعاي دروغ اين كارشناس وهابي، حديث ثقلين را به صورت مختصر از منابع شيعه و اهل سنت با سند صحيح نقل ميكنيم:
الف: حديث ثقلين در کتب شيعه :
شيخ صدوق (رحمة الله عليه)، از علماي بزرگوار شيعه، حديث ثقلين را با سند صحيح اينگونه نقل كرده است:
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَضِي اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَينِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ وَيعْقُوبَ بْنِ يزِيدَ جَمِيعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ مَعْرُوفِ بْنِ خَرَّبُوذَ عَنْ أَبِي الطُّفَيلِ عَامِرِ بْنِ وَاثِلَةَ عَنْ حُذَيفَةَ بْنِ أُسَيدٍ الْغِفَارِي قَالَ:
لَمَّا رَجَعَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله مِنْ حِجَّةِ الْوَدَاعِ وَنَحْنُ مَعَهُ أَقْبَلَ حَتَّى انْتَهَى إِلَى الْجُحْفَةِ فَأَمَرَ أَصْحَابَهُ بِالنُّزُولِ فَنَزَلَ الْقَوْمُ مَنَازِلَهُمْ ثُمَ نُودِي بِالصَّلَاةِ فَصَلَّى بِأَصْحَابِهِ رَكْعَتَينِ ثُمَّ أَقْبَلَ بِوَجْهِهِ إِلَيهِمْ فَقَالَ لَهُمْ:
إِنَّهُ قَدْ نَبَّأَنِي اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ أَنِّي مَيتٌ وَأَنَّكُمْ مَيتُونَ وَكَأَنِّي قَدْ دُعِيتُ فَأَجَبْتُ وَأَنِّي مَسْئُولٌ عَمَّا أُرْسِلْتُ بِهِ إِلَيكُمْ وَعَمَّا خَلَّفْتُ فِيكُمْ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ وَحُجَّتِهِ وَأَنَّكُمْ مَسْئُولُونَ فَمَا أَنْتُمْ قَائِلُونَ لِرَبِّكُمْ قَالُوا نَقُولُ قَدْ بَلَّغْتَ وَ نَصَحْتَ وَجَاهَدْتَ فَجَزَاكَ اللَّهُ عَنَّا أَفْضَلَ الْجَزَاءِ.
ثُمَّ قَالَ لَهُمْ أَ لَسْتُمْ تَشْهَدُونَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَأَنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيكُمْ وَأَنَّ الْجَنَّةَ حَقٌّ وَأَنَّ النَّارَ حَقٌّ وَأَنَّ الْبَعْثَ بَعْدَ الْمَوْتِ حَقٌّ فَقَالُوا نَشْهَدُ بِذَلِكَ قَالَ اللَّهُمَّ اشْهَدْ عَلَى مَا يقُولُونَ أَلَا وَإِنِّي أُشْهِدُكُمْ أَنِّي أَشْهَدُ أَنَّ اللَّهَ مَوْلَاي وَأَنَا مَوْلَى كُلِّ مُسْلِمٍ وَأَنَا أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَهَلْ تُقِرُّونَ لِي بِذَلِكَ وَتَشْهَدُونَ لِي بِهِ؟
فَقَالُوا نَعَمْ نَشْهَدُ لَكَ بِذَلِكَ .
فَقَالَ: أَلَا مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَإِنَّ عَلِياً مَوْلَاهُ وَهُوَ هَذَا ثُمَّ أَخَذَ بِيدِ عَلِي عليه السلام.
فَرَفَعَهَا مَعَ يدِهِ حَتَّى بَدَتْ آبَاطُهُمَا.
ثُمَّ قَالَ: اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَعَادِ مَنْ عَادَاهُ وَانْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَاخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ أَلَا وَإِنِّي فَرَطُكُمْ وَأَنْتُمْ وَارِدُونَ عَلَي الْحَوْضَ حَوْضِي غَداً وَهُوَ حَوْضٌ عَرْضُهُ مَا بَينَ بُصْرَى وَصَنْعَاءَ فِيهِ أَقْدَاحٌ مِنْ فِضَّةٍ عَدَدَ نُجُومِ السَّمَاءِ أَلَا وَإِنِّي سَائِلُكُمْ غَداً مَا ذَا صَنَعْتُمْ فِيمَا أَشْهَدْتُ اللَّهَ بِهِ عَلَيكُمْ فِي يوْمِكُمْ هَذَا إِذَا وَرَدْتُمْ عَلَي حَوْضِي وَمَا ذَا صَنَعْتُمْ بِالثَّقَلَينِ مِنْ بَعْدِي فَانْظُرُوا كَيفَ تَكُونُونَ خَلَفْتُمُونِي فِيهِمَا حِينَ تَلْقَوْنِي.
قَالُوا: وَمَا هَذَانِ الثَّقَلَانِ يا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: أَمَّا الثَّقَلُ الْأَكْبَرُ فَكِتَابُ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ سَبَبٌ مَمْدُودٌ مِنَ اللَّهِ وَمِنِّي فِي أَيدِيكُمْ طَرَفُهُ بِيدِ اللَّهِ وَالطَّرَفُ الْآخَرُ بِأَيدِيكُمْ فِيهِ عِلْمُ مَا مَضَى وَمَا بَقِي إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ وَأَمَّا الثَّقَلُ الْأَصْغَرُ فَهُوَ حَلِيفُ الْقُرْآنِ وَهُوَ عَلِي بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَعِتْرَتُهُ عليهم السلام وَإِنَّهُمَا لَنْ يفْتَرِقَا حَتَّى يرِدَا عَلَي الْحَوْضَ.
قَالَ مَعْرُوفُ بْنُ خَرَّبُوذَ : فَعَرَضْتُ هَذَا الْكَلَامَ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام فَقَالَ: صَدَقَ أَبُو الطُّفَيلِ رَحِمَهُ اللَّهُ هَذَا الْكَلَامُ وَجَدْنَاهُ فِي كِتَابِ عَلِي عليه السلام وَعَرَفْنَاهُ.
وَحَدَّثَنَا أَبِي رَضِي اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِي بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيرٍ .
وَحَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْرُورٍ رَضِي اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَينُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ عَمِّهِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيرٍ .
وَحَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ رَضِي اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِي بْنُ الْحُسَينِ السَّعْدَآبَادِي عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ مَعْرُوفِ بْنِ خَرَّبُوذَ عَنْ أَبِي الطُّفَيلِ عَامِرِ بْنِ وَاثِلَةَ عَنْ حُذَيفَةَ بْنِ أَسِيدٍ الْغِفَارِي بِمِثْلِ هَذَا الْحَدِيثِ سَوَاء.
ابو الطفيل از حذيفة بن اسيد غفارى نقل مىكند كه چون پيامبر خدا صلى الله عليه واله از حجة الوداع بازگشت و ما در خدمت او بوديم، آمد تا به جحفه رسيد، پس به اصحاب فرمان داد كه فرود آيند، آنها فرود آمدند، آنگاه نداى نماز داده شد و با اصحاب خود دو ركعت نماز خواند.
سپس صورت خود را به سوى آنان كرد و به آنان فرمود:
همانا خداوند لطيف خبير به من خبر داده كه من مىميرم و شما هم مىميريد و گويا كه من دعوت شدهام و آن دعوت را اجابت كردهام و من در برابر آن چيزى كه با آن به سوى شما فرستاده شدهام مسئول هستم و نيز از آنچه ميان شما باقى مىگذارم؛ يعنى كتاب خدا و حجّت او، و شما نيز مسئول هستيد. شما به پروردگارتان چه خواهيد گفت؟ گفتند: مىگوييم: تو پيام را رسانيدى و نصيحت كردى و مجاهدت نمودى، پس خداوند از سوى ما به تو بهترين پاداش بدهد. آنگاه پيامبر خدا (ص) به آنان فرمود: آيا شما گواهى نمىدهيد كه خدايى جز خداى يگانه نيست و اينكه من فرستاده خدا به سوى شما هستم و اينكه بهشت حق است و اينكه آتش جهنم حق است و اينكه زنده شدن پس از مرگ حق است؟ گفتند: به همه اينها گواهى مىدهيم.
پيامبر گفت: خدايا به آنچه مىگويند: شاهد باش. آگاه باشيد كه من شما را گواه مىگيرم كه من شهادت مىدهم كه خداوند مولاى من است و من مولاى هر مسلمانى هستم و من به مؤمنان از خودشان اولىتر هستم، آيا شما به آن اقرار مىكنيد و به آن گواهى مىدهيد؟ گفتند: آرى، ما در باره تو، به آن شهادت مىدهيم.
پس فرمود: آگاه باشيد كه هر كس كه من مولاى او هستم، على مولاى اوست و او اين شخص است، سپس دست على را گرفت و آن را با دست خود بالا برد تا اينكه زير بغل هر دو آشكار شد. سپس گفت: خداوندا دوست بدار هر كس را كه او را دوست بدارد و دشمن بدار هر كس را كه او را دشمن بدارد و يارى كن به هر كس كه او را يارى كند و خوار كن هر كس را كه او را خوار سازد. آگاه باشيد كه من پيشتاز شما (در مرگ) هستم و شما در حوض (كوثر) بر من وارد خواهيد شد، حوض من، فردا وسعتى چون وسعت ميان بصرى و صنعا خواهد داشت، در آن پيالههايى از نقره به تعداد ستارگان آسمان است، آگاه باشيد، فردا كه وارد حوض من شديد از شما خواهم پرسيد در باره آنچه از شما به آن، چنين روزى گواهى گرفتم كه چه رفتارى كرديد و بعد از من با «ثقلين دو چيز گرانبها» چه كرديد؟ وقتى با من ملاقات نموديد، به من نظر بدهيد كه چگونه پس از من با آنها رفتار كرديد؟
گفتند: يا رسول اللَّه اين دو چيز گرانبها چيست؟ فرمود: چيز گرانبهاى بزرگتر كتاب خداوند است كه واسطهاى است كشيده شده از خدا و من در دستان شما، كه يك طرف آن در دست خدا و طرف ديگرش در دست شماست، دانش گذشته و آينده تا روز قيامت در آن است، و اما چيز گرانبهاى كوچك كه ملازم قرآن است، آن على بن ابى طالب و عترت او هستند و اين دو امانت از هم جدا نشوند تا وقتى كه در حوض (كوثر) بر من وارد شوند.
معروف بن خرّبوذ مىگويد: اين سخن را بر امام باقر (ع) عرضه كردم، فرمود:
أبو الطفيل راست گفته، خدا رحمتش كند و ما آن را در كتاب على (ع) چنين يافتيم و شناختيم.
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علي بن الحسين (متوفاى381هـ)، الخصال، ص66، تحقيق، تصحيح وتعليق: علي أكبر الغفاري، ناشر: منشورات جماعة المدرسين في الحوزة العلمية في قم المقدسة، سال چاپ 1403 - 1362
بررسي سند روايت:
براي اثبات اعتبار و صحت اين روايت، رجال آن را ازديدگاه علماي رجال شيعه مورد بررسي قرار ميدهيم:
1. محمّد بن الحسن بن أحمد بن الوليد، أبو جعفر:
نجاشى كه از علماي چيره دست رجال شناس شيعه است دو مرتبه به «وثاقت» ايشان تصريح كرده و مىنويسد:
شيخ القمّيين وفقيههم، ومتقدمهم ووجههم، ويقال: إنّه نزيل قم، وما كان أصله منها، ثقة، ثقة، عين، مسكون إليه،... مات سنة ثلاث وأربعين وثلاثمائة.
محمد بن الحسن شيخ، فقيه، پيشوا و از بزرگان اهل قم است و گفته ميشود كه ايشان ساكن قم بوده ولي اصالتاً از اهل قم نيست. ايشان موثق، موثق، مشهور و مورد اعتماد است.
النجاشي الأسدي الكوفي، ابوالعباس أحمد بن علي بن أحمد بن العباس (متوفاى450هـ)، فهرست أسماء مصنفي الشيعة المشتهر ب رجال النجاشي، ص383، شماره 1043، تحقيق: السيد موسي الشبيري الزنجاني، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي ـ قم، الطبعة: الخامسة، 1416هـ.
شيخ طوسى نيز در رجال خود ايشان را «جليل القدر، آگاه در فقه و موثق ميداند:
جليل القدر، بصير بالفقه، ثقة.
الطوسي، الشيخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علي بن الحسن (متوفاى460هـ)، رجال الطوسي، ص495، شماره23، تحقيق: جواد القيومي الأصفهاني، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي ـ قم، الطبعة: الأولى، 1415هـ.
و در كتاب الفهرست مىنويسد:
جليل القدر عارف بالرجال موثوق به....
الطوسي، الشيخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علي بن الحسن (متوفاى460هـ)، الفهرست، ص156، شماره694، تحقيق: الشيخ جواد القيومي، ناشر: مؤسسة نشر الفقاهة، چاپخانه: مؤسسة النشر الإسلامي، الطبعة الأولى1417
2 ـ محمّد بن الحسن الصفار:
نجاشى، ايشان را نيز «ثقه» دانسته و جايگاه او را اينگونه بيان كرده است:
محمّد بن الحسن بن فروخ الصفّار، موسى بن عيسى بن طلحة بن عبيد اللّه بن السائب مالك بن عامر الأشعري أبو جعفر الأعرج. كان وجها في أصحابنا القميين، ثقة، عظيم القدر، ...
محمد بن حسن ... يك شخصيت بزرگوار از شيعيان قم، موثق و مورد اعتماد، داراي جايگاه بلند، بود.
النجاشي الأسدي الكوفي، ابوالعباس أحمد بن علي بن أحمد بن العباس (متوفاى450هـ)، فهرست أسماء مصنفي الشيعة المشتهر ب رجال النجاشي، ص354، شماره 948، تحقيق: السيد موسي الشبيري الزنجاني، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي ـ قم، الطبعة: الخامسة، 1416هـ.
3 ـ محمّد بن الحسين بن أبي الخطّاب:
نجاشى در باره او مىگويد:
محمّد بن الحسين بن أبي الخطّاب أبو جعفر الزيات الهمداني، وإسم أبي الخطّاب زيد، جليل من أصحابنا، عظيم القدر، كثير الرواية، ثقة، عين، حسن التصانيف، مسكون إلى روايته، مات سنة 262، اثنتين ومائتين.
محمد بن الحسن ... از بزرگان شيعيان، داراي جايگاه بلند، راوي راوايات فراوان، موثق، مشهور و داراي تأليفات خوب و مورد اعتمار در نقل روايت ... است.
النجاشي الأسدي الكوفي، ابوالعباس أحمد بن علي بن أحمد بن العباس (متوفاى450هـ)، فهرست أسماء مصنفي الشيعة المشتهر ب رجال النجاشي، ص334، شماره897، تحقيق: السيد موسي الشبيري الزنجاني، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي ـ قم، الطبعة: الخامسة، 1416هـ.
شيخ طوسى نيز ايشان را در كتاب «الفهرست» توثيق كرده است:
ثقة.
الطوسي، الشيخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علي بن الحسن (متوفاى460هـ)، الفهرست، ص140، شماره 597، تحقيق: الشيخ جواد القيومي، ناشر: مؤسسة نشر الفقاهة، چاپخانه: مؤسسة النشر الإسلامي، الطبعة الأولى1417
و در كتاب رجالش يك بار او را از صحاب امام جواد عليه السلام شمرده و بر «ثقه» بودنش تصريح كرده است:
ثقة.
الطوسي، الشيخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علي بن الحسن (متوفاى460هـ)، رجال الطوسي، ص407، شماره28، تحقيق: جواد القيومي الأصفهاني، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي ـ قم، الطبعة: الأولى، 1415هـ.
و بار ديگر او را در زمره اصحاب امام هادى عليه السلام آورده و بازهم توثيق كرده است:
ثقة، من أصحاب أبي جعفر الثاني عليهالسلام.
الطوسي، الشيخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علي بن الحسن (متوفاى460هـ)، رجال الطوسي، ص423، شماره23، تحقيق: جواد القيومي الأصفهاني، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي ـ قم، الطبعة: الأولى، 1415هـ.
4 ـ يعقوب بن يزيد:
مرحوم نجاشى ايشان را به «ثقة و صدوق» توصيف كرده و مينويسد:
يعقوب يزيد بن حمّاد الأنباري السلمي أبو يوسف، روى عن أبي جعفر الثاني وانتقل إلى بغداد، وكان ثقة صدوقا.
يعقوب بن يزيد بن حماد انباري .... از ابو جعفر دوم (امام جواد عليه السلام)، روايت كرده و به بغداد نقل مكان كرده است. اين شخص ثقه و صدوق است.
النجاشي الأسدي الكوفي، ابوالعباس أحمد بن علي بن أحمد بن العباس (متوفاى450هـ)، فهرست أسماء مصنفي الشيعة المشتهر ب رجال النجاشي، ص450 ، شماره 1215، تحقيق: السيد موسي الشبيري الزنجاني، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي ـ قم، الطبعة: الخامسة، 1416هـ.
و شيخ طوسى در كتاب «الفهرست» مىنويسد:
كثير الرواية، ثقة.
الطوسي، الشيخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علي بن الحسن (متوفاى460هـ)، الفهرست، ص180، شماره783، تحقيق: الشيخ جواد القيومي، ناشر: مؤسسة نشر الفقاهة، چاپخانه: مؤسسة النشر الإسلامي، الطبعة الأولى1417
و در كتاب رجال، او را از اصحاب امام رضا عليه السلام شمرده و تصريح نموده است كه ايشان و پدرش هر دو موثق بوده اند:
يعقوب بن يزيد الكاتب هو ويزيد أبوه، ثقتان.
الطوسي، الشيخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علي بن الحسن (متوفاى460هـ)، رجال الطوسي، ص395، شماره 12، تحقيق: جواد القيومي الأصفهاني، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي ـ قم، الطبعة: الأولى، 1415هـ.
و بار ديگر او را از ياران امام هادى عليه السلام شمرده و مىنويسد:
ثقة.
الطوسي، الشيخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علي بن الحسن (متوفاى460هـ)، رجال الطوسي، ص425، شماره 2، تحقيق: جواد القيومي الأصفهاني، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي ـ قم، الطبعة: الأولى، 1415هـ.
5 ـ محمّد بن أبي عمير:
نجاشى در كتاب رجال خود در باره او مىگويد:
محمد بن عمير نه تنها در نزد شيعه؛ بلكه در نزد علماي اهل سنت، شخص جليل القدر، و داراي جايگاه والا است:
محمّد بن أبي عمير زياد بن عيسى، أبو أحمد الأزدي من موالي المهلب بن أبي صفرة، وقيل مولى بني أمية، بغدادي الأصل والمقام، لقى أبا الحسن موسى عليهالسلام، وسمع منه احاديث، كنّاه في بعضها، فقال: يا أبا أحمد! وروى عن الرضا عليهالسلام،جليل القدر، عظيم المنزلة، فينا وعند المخالفين.
محمد بن ابي عمير .... اصالتاً و ساكن بغداد بود كه زمان امام موسي كاظم عليه السلام را درك كرده و از آن حضرت روايت شنيده كه در برخي از روايات حضرت او را با كنيه «يا ابا محمد» خوانده است. او از امام رضا عليه السلام نيز روايت نقل كرده است . وي يك شخصيت جليل القدر، داراي جايگاه بلند در ميان ما و اهل سنت است.
النجاشي الأسدي الكوفي، ابوالعباس أحمد بن علي بن أحمد بن العباس (متوفاى450هـ)، فهرست أسماء مصنفي الشيعة المشتهر ب رجال النجاشي، ص326، شماره 887، تحقيق: السيد موسي الشبيري الزنجاني، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي ـ قم، الطبعة: الخامسة، 1416هـ.
و شيخ طوسى در كتاب «الفهرست» مىنويسد: ايشان در نزد شيعه و اهل سنت موثق و پرهيزگار است:
وكان من أوثق الناس عند الخاصّة والعامة وأنسكهم نسكا وأورعهم وأعبدهم... .
الطوسي، الشيخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علي بن الحسن (متوفاى460هـ)، الفهرست، ص142، شماره 607، تحقيق: الشيخ جواد القيومي، ناشر: مؤسسة نشر الفقاهة، چاپخانه: مؤسسة النشر الإسلامي، الطبعة الأولى1417
و در جاى ديگر ايشان را از اصحاب امام رضا عليه السلام شمرده و مىگويد:
ثقة.
الطوسي، الشيخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علي بن الحسن (متوفاى460هـ)، رجال الطوسي، ص388، شماره 26 ، تحقيق: جواد القيومي الأصفهاني، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي ـ قم، الطبعة: الأولى، 1415هـ.
6 ـ عبد اللّه بن سنان:
نجاشى در باره ايشان مينويسد:
عبد اللّه بن سنان بن طريف مولى بنى هاشم، يقال موسى بن أبي طالب، ويقال مولى بنى العباس كان خازنا للمنصور والمهدي والهادي والرشيد، كوفي ثقة، من أصحابنا جليل لا يطعن عليه في شيء.
عبد الله بن سنان ... خزانه دار منصور،مهدي، هادي و هارون الرشيد بود. وي از اهل كوفه، موثق و از بزرگان اصحاب ما بود كه هيچگونه طعني در مورد او راه ندارد.
النجاشي الأسدي الكوفي، ابوالعباس أحمد بن علي بن أحمد بن العباس (متوفاى450هـ)، فهرست أسماء مصنفي الشيعة المشتهر ب رجال النجاشي، ص214، شماره 558، تحقيق: السيد موسي الشبيري الزنجاني، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي ـ قم، الطبعة: الخامسة، 1416هـ.
و شيخ در كتاب فهرست خود مىنويسد:
قال الشيخ في الفهرست: ثقة، له كتاب....
الطوسي، الشيخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علي بن الحسن (متوفاى460هـ)، الفهرست، ص101، شماره 423، تحقيق: الشيخ جواد القيومي، ناشر: مؤسسة نشر الفقاهة، چاپخانه: مؤسسة النشر الإسلامي، الطبعة الأولى1417
7 ـ معروف بن خرّبوذ:
كشى در كتاب رجال خود در شرح حال بريد بن معاويه، تصريح مىكند: ايشان از جمله افرادى است كه تمام شيعيان بر صداقت و راستگويى آنها اجماع دارند:
إجماع العصابة على تصديق جماعة من أصحاب أبي جعفر عليهالسلام وأصحاب أبي عبد اللّه عليهالسلام وانقيادهم لهم بالفقه، وعدّه منهم معروف بن خرّبوذ.
و سپس رواياتى را در مدح او نقل مىكند.
الطوسي، الشيخ الطائفة أبى جعفر، محمد بن الحسن بن علي بن الحسين (متوفاي460هـ)، اختيار معرفة الرجال المعروف برجال الكشي، ص238 ـ 240، شماره 431 ـ 438، تصحيح وتعليق: المعلم الثالث ميرداماد الاستربادي، تحقيق: السيد مهدي الرجائي، ناشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام ، قم، تاريخ الطبع: 1404 ه
8 ـ أبو الطفيل عامر بن واثلة:
شيخ طوسى گاهى او را در زمره ياران رسول خدا صلي الله عليه وآله و گاهى در زمره ياران اميرمؤمنان عليه السلام آورده و سپس گفته:
أدرك ثماني سنين من حياة النبي صلىاللهعليهوآلهوسلم ولد عام أحد.
الطوسي، الشيخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علي بن الحسن (متوفاى460هـ)، رجال الطوسي، ص47 ، شماره 8، تحقيق: جواد القيومي الأصفهاني، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي ـ قم، الطبعة: الأولى، 1415هـ.
مرحوم برقى در كتاب رجال خود او را از خواص اصحاب اميرمؤمنان و امام سجاد عليهما السلام شمرده است .
رجال البرقي، ص4 و ص 8 .
براى اثبات وثاقت عامر بن واثله همين بس كه در آخر روايت، معروف بن خربوذ مىگويد:
قَالَ مَعْرُوفُ بْنُ خَرَّبُوذَ : فَعَرَضْتُ هَذَا الْكَلَامَ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ ع فَقَالَ: صَدَقَ أَبُو الطُّفَيلِ رَحِمَهُ اللَّهُ هَذَا الْكَلَامُ وَجَدْنَاهُ فِي كِتَابِ عَلِي ع وَ عَرَفْنَاهُ.
من اين روايت را بر امام باقر عليه السلام عرضه كردم و آن حضرت فرمود:
أبو الطفيل راست گفته، خدا رحمتش كند و ما آن را در كتاب على (ع) چنين يافتيم و شناختيم.
نتيجه:
با توجه به آنچه ذكر شد، سند روايت هيچ اشكالى ندارد و تمام راويان آن ثقه هستند؛ حتى مىتوان ادعا كرد كه اين روايت، صحيح اعلائى است.
روايت فوق، يك نمونه از روايات صحيحي است كه در منابع شيعه نقل شده و علماي شيعه نيز بر تواتر روايت «ثقلين» اجماع دارند.
در اثبات صحت و تواتر روايت «ثقلين» در كتب شيعه، مقاله مفصلي تدوين شده است كه به نمونه هايي از آن اشاره شده است. براي اطلاع بيشتر به اين آدرس مراجعه فرماييد:
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=173
حديث ثقلين در کتب اهل سنت :
روايت «ثقلين» دست كم از هفت طريق از رسول خدا صلي الله عليه وآله نقل شده كه آن حضرت در سرزمين غدير خم آن را بيان كرده اند.
مطلب قابل توجه اين است كه هر طريق، چند سند دارد، در اينجا با رعايت اختصار، به ذكر چند طريق آن از كتابهاي معتبر اهل سنت بسنده ميكنيم:
طريق اول: از حضرت علي (ع)
ابن حجر در كتاب «المطالب العاليه» روايت ثقلين را از خود حضرت علي عليه السلام نقل كرده است كه رسول خدا اين روايت را در غدير خم بيان كرده است:
وقال إسحاق : أخبرنا أبو عامر العقدي، عن كثير بن زيد، عن محمد بن [ عمر ] بن علي عن أبيه ، عن علي رضي الله عنه قال :إن النبي صلى الله عليه وسلم حضر الشجرة بخم ، ثم خرج آخذا بيد علي رضي الله عنه قال : «ألستم تشهدون أن الله تبارك وتعالى ربكم؟ » قالوا : بلى . قال صلى الله عليه وسلم: «ألستم تشهدون أن الله ورسوله أولى بكم من أنفسكم وأن الله تعالى ورسوله أولياؤكم؟ ». فقالوا: بلى. قال: «فمن كان الله ورسوله مولاه فإن هذا مولاه، وقد تركت فيكم ما إن أخذتم به لن تضلوا كتاب الله تعالى، سببه بيدي، وسببه بأيديكم، وأهل بيتي.
حضرت على عليه السّلام فرموده است : رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در زير درختى در محل «خم» قرار گرفته بود ، طولى نكشيد از زير درخت بيرون آمده و دست مرا گرفت و خطاب به مردم فرمود : اى مردم ! مگر نه اين است كه گواهى ميدهيد ، خداى تعالى پروردگار شماست ؟ در پاسخ گفتند : آرى ! فرمود:
مگر نه اين است كه گواهى ميدهيد ، خدا و رسول او از جان شما به شما سزاوارترند ؟ و خدا و رسول او مولاى شمايند ؟ گفتند : آرى ! فرمود : بنا بر اين ، كسى كه خدا و رسول او مولاى او هستند ، به راستى اين شخص (على عليه السّلام) مولاى اوست. اينك ، در ميان شما دو اثر ارزنده و گرانبها مىگذارم كه هرگاه به آنها تمسك كنيد ، هرگز در منجلاب گمراهى گرفتار نخواهيد شد : يكى ، كتاب خدا است كه ريسمان استوار ميان شما و خدا مىباشد كه يك طرف آن در دست حق تعالى است و طرف ديگرش در اختيار شماست و ديگرى ، اهل بيت من است.
ابن حجر بعد از نقل اين روايت بر صحت آن تصريح كرده و به طرق آن نيز اشاره كرده و ميگويد :
(هذا إسناد صحيح ) ، وحديث غدير خم قد أخرج النسائي من رواية أبي الطفيل عن زيد بن أرقم ، وعلي ، وجماعة من الصحابة رضي الله عنهم ، وفي هذا زيادة ليست هناك ، وأصل الحديث أخرجه الترمذي أيضا .
سند اين روايت صحيح است . حديث غدير خم را نسائي از طريق أبو طفيل از زيد بن أرقم و نيز از علي عليه السلام و گروهي از صحابه نقل كرده است . در اين روايت چيزهاي است كه در آنها نيست . اصل حديث را ترمذي نيز نقل كرده است.
ابن حجر عسقلاني ، أحمد بن علي بن حجر (متوفاي852 هـ) المطالب العالية زوائد المسانيد الثمانية ، ج 16 ، ص142 ، ح3943 ، تحقيق : د. سعد بن ناصر بن عبد العزيز الشتري ، ناشر : دار العاصمة/ دار الغيث - السعودية ، الطبعة : الأولى ، 1419هـ .
مسند الإمام أحمد بن حنبل ، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة: 241 ، دار النشر : مؤسسة قرطبة - مصر
روايت ثقلين با سندهاي ديگر نيز از امير مؤمنان عليه السلام نقل شده است. براي اطلاع بيشتر به آدرس ذيل مراجعه فرماييد:
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=3402
طريق دوم از زيد بن ارقم
روايت ثقلين از طريق زيد بن ارقم نيز با سندهاي متعددي روايت شده است:
سند اول؛ حصين بن سبره و عمر بن مسلم در صحيح مسلم
كتاب صحيح مسلم، همانند صحيح بخاري، يكي از منابع متعبر اهل سنت است. مسلم بن حجاج نيشابوري در اين كتاب روايت ثقلين را با عبارت ذيل نقل كرده است:
2408 حدثني زُهَيرُ بن حَرْبٍ وَشُجَاعُ بن مَخْلَدٍ جميعا عن بن عُلَيةَ قال زُهَيرٌ حدثنا إسماعيل بن إبراهيم حدثني أبو حَيانَ حدثني يزِيدُ بن حَيانَ قال انْطَلَقْتُ أنا وَحُصَينُ بن سَبْرَةَ وَعُمَرُ بن مُسْلِمٍ إلى زَيدِ بن أَرْقَمَ فلما جَلَسْنَا إليه قال له حُصَينٌ لقد لَقِيتَ يا زَيدُ خَيرًا كَثِيرًا رَأَيتَ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم وَسَمِعْتَ حَدِيثَهُ وَغَزَوْتَ معه وَصَلَّيتَ خَلْفَهُ لقد لَقِيتَ يا زَيدُ خَيرًا كَثِيرًا حَدِّثْنَا يا زَيدُ ما سَمِعْتَ من رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم قال يا بن أَخِي والله لقد كَبِرَتْ سِنِّي وَقَدُمَ عَهْدِي وَنَسِيتُ بَعْضَ الذي كنت أَعِي من رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فما حَدَّثْتُكُمْ فَاقْبَلُوا وما لَا فلا تُكَلِّفُونِيهِ ثُمَّ قال قام رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم يوْمًا فِينَا خَطِيبًابِمَاءٍ يدْعَى خُمًّا بين مَكَّةَ وَالْمَدِينَةِ فَحَمِدَ اللَّهَ وَأَثْنَى عليه وَوَعَظَ وَذَكَّرَ ثُمَّ قال أَمَّا بَعْدُ ألا أَيهَا الناس فَإِنَّمَا أنا بَشَرٌ يوشِكُ أَنْ يأْتِي رسول رَبِّي فَأُجِيبَ وأنا تَارِكٌ فِيكُمْ ثَقَلَينِ أَوَّلُهُمَا كِتَابُ اللَّهِ فيه الْهُدَى وَالنُّورُ فَخُذُوا بِكِتَابِ اللَّهِ وَاسْتَمْسِكُوا بِهِ فَحَثَّ على كِتَابِ اللَّهِ وَرَغَّبَ فيه ثُمَّ قال وَأَهْلُ بَيتِي أُذَكِّرُكُمْ اللَّهَ في أَهْلِ بَيتِي أُذَكِّرُكُمْ اللَّهَ في أَهْلِ بَيتِي أُذَكِّرُكُمْ اللَّهَ في أَهْلِ بَيتِي .
از زيد بن ارقم نقل ميکند که روزي رسول الله (صلي الله عليه وسلم) در منطقهاي به نام غدير خم بين مکه و مدينهبراي ما خطبهاي خواند پس حمد وثناي خداوند را به جا آورد و مردم را موعظه کرد سپس فرمود : و اما بعد اي مردم آگاه باشيد که من بشر هستم و نزديک است که فرستاده پروردگارم (عزرائل) بيايد و من اجابت کنم و من دو چيز گرانبها در ميان شما باقي ميگذارم ، اول کتاب خدا که در آن نور و هدايت است ، پس به کتاب خدا چنگ بزنيد ، پس رسول خدا(صلي الله عليه وسلم) مردم را به کتاب خدا سفارش و ترغيب کرد ، سپس فرمود : دوم اهل بيت من ، شما را به خدا سفارش ميکنم درمورد اهل بيتم ، شما را به خدا سفارش ميکنم درمورد اهل بيتم ،
شما را به خدا سفارش ميکنم درمورد اهل بيتم ،
النيسابوري القشيري، ابوالحسين مسلم بن الحجاج (متوفاى261هـ)، صحيح مسلم، ج4، ص1873، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.
اعتراف ابن تيميه به صحت روايت ثقلين و وجود آن در صحيح مسلم
هرچند ذكر اين روايت در صحيح مسلم براي اثبات ادعاي دروغ كارشناسان وهابي كافي است؛ اما براي رسوايي بيشتر آنها لازم است متن اعتراف ابن تيميه را نيز در اين باره نقل نماييم.
ابن تيميه كه نخستين بيانگذار تفكر وهابيت است، به صراحت اعتراف ميكند كه رسول خدا صلي الله عليه وآله در غدير خم، روايت ثقلين را بيان كرده و اين روايت را تنها مسلم در صحيح خود آورده است:
والذي رواه مسلم انه بغدير خم قال إني تارك فيكم الثقلين كتاب الله فذكر كتاب الله وحث عليه ثم قال وعترتي أهل بيتيأذكركم الله في أهل بيتي ثلاثا وهذا مما انفرد به مسلم.
و آنچه را كه مسلم نقل كرده اين است كه رسول خدا صلي الله عليه وآله در غدير خم فرمود: من دو چيز گرانبها در بين شما باقي گذاشتم کتاب خدا، سپس سفارش و ترغيب کرد به کتاب خدا، سپس فرمود : و عترت من ، اهل بيت من ، شما را به خدا سفارش ميکنم درمورد اهل بيتم ، اين را سه بار تکرار کرد و اين روايتي است که تنها مسلم آن را نقل کرده است .
ابن تيميه الحراني الحنبلي، ابوالعباس أحمد عبد الحليم (متوفاى 728 هـ)، منهاج السنة النبوية، ج7، ص318، تحقيق: د. محمد رشاد سالم، ناشر: مؤسسة قرطبة، الطبعة: الأولى، 1406هـ.
و در جاي ديگر ميگويد:
وقد ثبت في الصحيح عن النبي صلى الله عليه وسلم أنه خطب الناس بغدير يدعى خما بين مكة والمدينة فقال إني تارك فيكم الثقلين أحدهما كتاب الله فذكر كتاب الله وحض عليه ثم قال وعترتي أهل بيتي أذكركم الله في أهل بيتي أذكركم الله في أهل بيتي
والحسن والحسين من أعظم أهل بيته اختصاصا به كما ثبت في الصحيح أنه دار كساءه على علي وفاطمة وحسن وحسين ثم قال اللهم هؤلاء أهل بيتي فأذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهيرا.
در روايت صحيح از پيامبر صلي الله عليه وآله ثابت شده است كه آن حضرت در غدير خم (ميان مكه و مدينه) در حضور مردم خطبه خواند و فرمود: همانا من دو چيز گرانبها در ميان شما ميگذارم، يكي كتاب خدا است. آنگاه مردم را درباره آن سفارش كرد. سپس فرمود: وعترت من ، اهل بيت من. شما را به خدا سفارش ميکنم درمورد اهل بيتم . اين جمله را سه مرتبه تكرار كرد.
و حسن و حسين از بزرگان اهل بيت رسول خدا و نزديكترين افراد به آن حضرت است؛ چنانچه در روايت صحيح ثابت شده است كه رسول خدا صلي الله عليه وآله كسايش را بر علي، فاطمه، حسن و حسين انداخت پس از آن فرمود: خدايا اين ها اهل بيت من هستند پس رجس و پليدي را از آنها دور كن و آنها را پاك گردان.
ابن تيميه الحراني الحنبلي، ابوالعباس أحمد عبد الحليم (متوفاى 728 هـ)، منهاج السنة النبوية، ج4، ص561، تحقيق: د. محمد رشاد سالم، ناشر: مؤسسة قرطبة، الطبعة: الأولى، 1406هـ.
و بار سوم نيز بر وجود اين روايت در صحيح مسلم و صحت آن تصريح كرده است:
وكذلك أهل بيت رسول الله تجب محبتهم وموالاتهم ورعاية حقهم وهذان الثقلان اللذان وصى بهما رسول الله فروى مسلم فى صحيحه عن زيد بن أرقم قال خطبنا رسول الله صلى الله عليه وسلم بغدير يدعى خما بين مكة والمدينة فقال ( يا أيها الناس انى تارك فيكم الثقلين ( وفى رواية أحدهما أعظم من الآخر كتاب الله فيه الهدى والنور.
و همچنين محبت، دوستي و رعايت حقوق اهل بيت رسول خدا صلي الله عليه وآله واجب است و اين دو ثقلي است كه رسول خدا به آنها سفارش كرده است. مسلم در كتاب صحيح خود از زيد بن ارقم روايت كرده است كه رسول خدا صلي الله عليه وسلم در سرزمين غدير خم (ميان مكه و مدينه) خطبه خواند و فرمود: اي مردم من دو چيز گرانبها را در ميان شما ميگذارم و در روايت ديگر فرمود: كه يكي از آنها بزركتر از ديگري است و آن كتاب خداوند است كه هدايت گر و روشنگر است.
ابن تيمية الحراني، أحمد عبد الحليم أبو العباس (متوفاي728هـ)، كتب ورسائل وفتاوى شيخ الإسلام ابن تيمية ، ج28، ص491، تحقيق : عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي، دار النشر: مكتبة ابن تيمية ، الطبعة : الثانية.
از اين كارشناسان بايد پرسيد كه آيا شما با وجود سه مرتبه اعتراف رهبر و پيشوايتان باز هم منكر حديث ثقلين در غير خم هستيد؟
اعتراف ابن كثير بر صحت روايت «ثقلين»
ابن كثير دمشقي سلفي نيز بر صحت روايت ثقلين و صدور آن در غدير خم اعتراف كرده است:
وقد ثبت في الصحيح م 2408 أن رسول الله صلى الله عليه وسلم قال في خطبة بغدير خم إن تارك فيكم الثقلين كتاب الله وعترتي وإنهما لم يفترقا حتى يردا علي الحوض.
و به تحقيق ثابت شده در صحيح مسلم حديث 2408 اينکه رسول الله صلى الله عليه وسلم در خطبه اي در غدير خم فرمودند : من دو چيز گرانبها در بين شما باقي ميگذارم ، کتاب خدا و عترتم (اهل بيتم) و اين دو از هم جدا نميشوند تا روز قيامت در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.
ابن كثير الدمشقي، ابوالفداء إسماعيل بن عمر القرشي (متوفاى774هـ)، تفسير القرآن العظيم، ج4، ص114، ناشر: دار الفكر - بيروت – 1401هـ.
سند دوم؛ يحيي بن جعده از زيد بن ارقم :
طبراني يكي ديگر از علماي بزرگ اهل سنت است. او نيز در كتاب معجم كبير خود روايت «ثقلين» را از طريق يحيي بن جعده از زيد بن ارقم نقل كرده كه طبق اين روايت، رسول خدا صلي الله عليه وآله دست امير مؤمنان علي عليه السلام را گرفت و ايشان را به عنوان ولي بعد از خود معرفي كرد:
4986 حدثنا عَلِي بن عبد الْعَزِيزِ ثنا أبو نُعَيمٍ ثنا كَامِلُ أبو الْعَلاءِ قال سمعت حَبِيبَ بن أبي ثَابِتٍ يحدث عن يحيى بن جَعْدَةَ عن زَيدِ بن أَرْقَمَ قال خَرَجْنَا مع رسول اللَّهِ صلى اللَّهُ عليه وسلم حتى انْتَهَينَا إلى غَدِيرِ خُمٍّ أَمَرَ بِدُوحٍ فَكُسِحَ في يوْمٍ ما أتى عَلَينَا يوْمٌ كان أَشَدَّ حُرًّا منه فَحَمِدَ اللَّهَ وَأَثْنَى عليه وقال يا أَيهَا الناس إنه لم يبْعَثْ نَبِي قَطُّ إِلا عَاشَ نِصْفَ ما عَاشَ الذي كان قَبْلَهُ وَإِنِّي أُوشَكُ أَنْ أُدْعَى فَأُجِيبَ وَإِنِّي تَارِكٌ فِيكُمْ ما لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ كِتَابَ اللَّهِ ثُمَّ قام وَأَخَذَ بِيدِ عَلِي رضي اللَّهُ عنه فقال يا أَيهَا الناس من أَوْلَى بِكُمْ من أَنْفُسِكُمْ قالوا اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَعْلَمُ قال من كنت مَوْلاهُ فَعَلِي مَوْلاهُ .
يحيي بن جعده از زيد بن ارقم روايت كرده است كه همراه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله به راه خويش ادامه مىداديم تا به غدير خم رسيديم . در آنجا درختى بود كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله به آن درخت اشاره كرد و اصحاب زير آن درخت را تميز و مرتب ساختند و آن روز به اندازهاى هوا گرم بود كه ما روز گرم و پر حرارتى را مانند آن روز نديده بوديم.
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله به ايراد خطابه پرداخت . پس از حمد و ثناى الهى ، خطاب به مردم فرمود : هيچ پيغمبرى مبعوث نمىشود مگر آنكه نيمى از مقدار زندگى پيغمبر پيشين خود را عهدهدار مىشود ؛ طولى نمىكشد ، دعوت الهى را اجابت مىكنم و دو اثر گرانبار (يا گرانبها) در ميان شما به جاى مىگذارم كه اگر از آنان پيروى نماييد، هرگز به گمراهى گرفتار نخواهيد شد: يكى كتاب خداست و ديگرى عترت من است.
سپس دست على عليه السّلام را به دست گرفت و خطاب به مردم گفت : اى مردم! چه كسى از جان و مال شما از خود شما سزاوارتر است؟ گفتند : خدا و رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله داناتر و اولي تر به جان و مال است آنگاه فرمود:
بر هر كسي من ولايت دارم، علي نيز مولاي اوست.
الطبراني، ابوالقاسم سليمان بن أحمد بن أيوب (متوفاى360هـ)، المعجم الكبير، ج 5، ص 171، تحقيق: حمدي بن عبدالمجيد السلفي، ناشر: مكتبة الزهراء - الموصل، الطبعة: الثانية، 1404هـ – 1983م.
تصحيح الباني:
ناصر الدين الباني در قرن حاضر در نزد علماي اهل سنت، لقب (بخاري دوران) را به خود اختصاص داده و نظر او در تصحيح روايات، فصل الخطاب است. وي در كتاب «السلسلة الصحيحة» تصريح ميكند كه روايت ثقلين از طريق زيد بن ارقم با پنج سند نقل شده و در يكي از سندش يحيي بن جعده قرار دارد و اين روايت را طبراني نقل كرده كه رجال سند آن ثقه هستند:
الرابعة : عن يحيى بن جعدة عن زيد بن أرقم قال : " خرجنا مع رسول الله صلى الله عليه وسلم حتى انتهينا إلى غدير ( خم ) ...
أخرجه الطبراني ( 4986 ) و رجاله ثقات .
طبراني آن را نقل كرده و روايان آن مورد اعتماد هستند.
الباني ، محمد ناصر ، السلسلة الصحيحة ، ج 4 ، ص 249 ، طبق برنامه المكتبة الشاملة .
روايت فوق را حاكم نيشابوري در كتاب «المستدرك علي الصحيحين» نيز از طريق زيد بن ارقم نقل كرده و در پايان تصريح ميكند كه اين روايت سندش صحيح است ولي آن را مسلم و بخاري در كتابهايشان نياورده اند:
6272 أخبرني محمد بن علي الشيباني بالكوفة ثنا أحمد بن حازم الغفاري ثنا أبو نعيم ثنا كامل أبو العلاء قال سمعت حبيب بن أبي ثابت يخبر عن يحيى بن جعدة عن زيد بن أرقم رضي الله عنه قال خرجنا مع رسول الله صلى الله عليه وسلم حتى انتهينا إلى غدير خم فأمر بروح فكسح في يوم ما أتى علينا يوم كان أشد حرا منه فحمد الله وأثنى عليه وقال يا أيها الناس أنه لم يبعث نبي قط إلا ما عاش نصف ما عاش الذي كان قبله وإني أوشك أن أدعى فأجيب وإني تارك فيكم ما لن تضلوا بعده كتاب الله عز وجل ثم قام فأخذ بيد علي رضي الله عنه فقال يا أيها الناس من أولى بكم من أنفسكم قالوا الله ورسوله أعلم ألست أولى بكم من أنفسكم قالوا بلى قال من كنت مولاه فعلي مولاه هذا حديث صحيح الإسناد ولم يخرجاه.
الحاكم النيسابوري، ابو عبدالله محمد بن عبدالله (متوفاى405 هـ)، المستدرك علي الصحيحين، ج3، ص 613، تحقيق: مصطفي عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت الطبعة: الأولى، 1411هـ - 1990
سند سوم؛ ابو الطفيل از زيد بن ارقم:
نسائي در كتاب «السنن الكبرى» از طريق ابو الطفيل از زيد بن ارقم حديث «ثقلين» را روايت كرد است:
8148 أخبرنا محمد بن المثنى قال ثنا يحيى بن حماد قال ثنا أبو عوانة عن سليمان قال ثنا حبيب بن أبي ثابت عن أبي الطفيل عن زيد بن أرقم قال لما رجع رسول الله صلى الله عليه وسلم عن حجة الوداع ونزل غدير خم أمر بدوحات فقممن ثم قال كأني قد دعيت فأجبت إني قد تركت فيكم الثقلين أحدهما أكبر من الآخر كتاب الله وعترتي أهل بيتي فانظروا كيف تخلفوني فيهما فإنهما لن يتفرقا حتى يردا علي الحوض ثم قال إن الله مولاي وأنا ولي كل مؤمن ثم أخذ بيد علي فقال من كنت وليه فهذا وليه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه فقلت لزيد سمعته من رسول الله صلى الله عليه وسلم قال ما كان في الدوحات رجل إلا رآه بعينه وسمع بأذنه
ابو الطفيل از زيد بن ارقم نقل كرده است : هنگامى كه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله از حجّة الوداع باز مىگشت، در محل غدير خم منزل كرد و به درختان چندى كه در آن نزديكى بود اشاره كرد . اصحاب بلا فاصله زير آن درختها را تميز كرده و سايبانى براى رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله درست كردند . حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله در زير آن سايبان قرار گرفت و خطاب به حاضران فرمود:
روزگار من به پايان رسيده و مرا به سوى خدا و عنايات حضرت او دعوت كردهاند ، دعوت حضرت او را اجابت كردهام . اينك ، دو اثر گرانبها در ميان شما به جاى مىگذارم كه يكى از آن دو ، مهمتر از ديگرى است و آن دو اثر گرانبار ، كتاب خدا و عترت اهل بيت من است؛ اينك بنگريد تا پس از رحلت من با آنها چگونه رفتار خواهيد كرد . بديهى است اين دو يادگار از يكديگر دور نخواهند شد تا اينكه در كنار حوض كوثر با من ملاقات نمايند . سپس فرمود : همانا خداوند سرپرست من است و من سرپرست هر مؤمني هستم .
سپس دست على عليه السّلام را گرفت و فرمو : هر كسي كه من سرپرست او هستم علي نيز سرپرست او است، خدايا دوست بدار كسي را كه علي را دوست بدارد و دشمن دار كسي را كه او را دشمن دارد.
|