یار امام زمان
 
عضو باشگاه وبلاگ نویسان راسخون بلاگ
 
دنبال شهادت باشید
بعد از شهادت فرمانده گردان 410،کنار پیکرش نشسته بودیم و گریه می کردیم. علی عابدینی از راه رسید. همین که آن وضع را دید، گفت: ما آمده ایم که شهید بشویم؛ شما گریه می کنید که چرا حاج احمد شهید شد.
همه را حرکت داد. همان طور که جلو می رفتیم، صدایش را می شنیدیم که می گفت: این سعادتی است که نصیب همه ی ما نمی شود.شما باید دنبال شهادت باشید.
راوی: محمد کاظمی




، 
 
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 3 آبان 1388  توسط [ra:post_author_name]
عادت تدارکاتی
هدایای مردمی به تدارکات گردان رسیده بود. در میان آن ها دو نوع خرما وجود داشت. خرمای مرغوب درجه یک و خرمای درجه دو.تدارکاتی ها عموماً هوای فرماندهی را داشتند و هر چه فرماندهان توصیه می کردند که ابتدا بسیجی ها را تامین کنید، باز هم نمی توانستند این خصلت را فراموش کنند.
مسئول تدارکات طبق عادت، خرمای مرغوب را به سنگر فرمانده گردان برده بود.
روزی بر حسب اتفاق وارد سنگر فرماندهی شدم.کارتن خرما وسط بود. یک خرما برداشتم؛ به دهان بردم و بدون این که منظوری داشته باشم،گفتم:
به به ... به شما خرمای درجه یک داده اند. مثل ما نیستید که ... وضعتان خوب است. بلافاصله پرسید: مگر به شما خرما نداده اند؟
گفتم:چرا داده اند؛ ولی این کیفیت را ندارد.
ناگهان رگ های گردنش متورم شد. با چهره ی برافروخته دست زیر کارتن های خرما زد.همه را برداشت و به طرف سنگر تدارکات دوید. با عصبانیت فریاد زد:
به چه حقی به خودت اجازه داده ای که خرمای مرغوب را به سنگر فرماندهی بیاوری؟
احمد آقا عبداللهی خرماها را گذاشت ویک کارتن از همان خرمای درجه ی دو برداشت و به سنگر فرماندهی آورد.
راوی:مجید مخدومی




، 
 
نوشته شده در تاريخ شنبه 2 آبان 1388  توسط [ra:post_author_name]
(تعداد کل صفحات:3)      1   2   3