زندگاني امام علي ، باید بسیج عمومی نمود

عصر حکومت و خلافت حضرت علی (علیه‏السلام) بود سپاه متجاوز معاویه به شهر انبار حمله کرد و به غارت و چپاول گری پرداختند، خبر این حادثه به علی (علیه‏السلام) رسید، شخصاً پیاده و نخلیه (منزلگاهی نزدیک کوفه که میدان رزم بود) آمد (تا برای سرکوبی متجاوزان، اقدام کند) مسلمان خود را به حضور علی (علیه‏السلام) رساندند و عرض کردند: ای امیرمؤمنان (علیه‏السلام)، ما عهده‏دار سرکوبی متجاوزان خواهیم شد، شما بجای خود بروید. امام علی (علیه‏السلام) به آنها فرمود: ما تکفونن انفسکم فکیفت تکفوننی غیرکم... شما قادر نیستید که از عهده مشکلات خودتان برآیید، بنابراین چگونه مشکل دیگران را از من دفع می‏نمایید؟ اگر ملت‏های قبل، از ستم فرمانروایان خود، شکایت داشتند، من امروز از ستم ملت خودم شکایت دارم، گویی من پیرو و فرمانبر هستم و آنها رهبر و فرمانروا می‏باشند...
در این میان که علی (علیه‏السلام) ناراحتی خود را نسبت به سستی و سهل انگاری ملت، اعلام داشت، دو نفر از اصحابش به حضور علی (علیه‏السلام) آمدند و یکی از آنها عرض کرد: من جز اختیار خود و برادرم را ندار،
فرمان بده تا آن را اجرا کنیم.
امام علی (علیه‏السلام) در پاسخ فرمود: ‏این تقعان مما ارید: (شما در برابر آنچه من می‏خواهم چه کاری می‏توانید انجام دهید؟)(731)
یعنی: با یک نفر و دو نفر، کاری ساخته نیست، باید بسیج عمومی نمود و با سپاه مجهز و بسیار برای سرکوبی متجاوزان حرکت کرد.


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، فاصله حق و باطل چقدر است

معاویه مرد ناشناسی را خدمت حضرت علی (علیه‏السلام) فرستاد تا سوالاتی که پادشاه روم از او پرسیده بود و از آن حضرت سؤال کند، آن مرد چون به کوفه آمد با حضرت صحبت کرد و حضرت فهمید که او فرستاده معاویه است. آنگاه فرمود: خدازاده هند جگرخوار را بکشد که چه اندازه خود و همراهانش گمراهند خدا او را بکشد... بعد فرمود: حسن و حسین علیهم السلام و محمد را نزد من بیاورید آنها آمدند آنگاه حضرت به مرد شامی گفت: ای برادر شامی این دو فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم هستند و این فرزند من است از هر کدام می‏خواهی مسائل خود را بپرس. آن شامی گفت: از این (یعنی حسن (علیه‏السلام)) سؤال می‏کنم و سؤال کرد:
1- میان حق و باطل چقدر فاصله است ؟
2- میان آسمان و زمین چقدر فاصله است؟
3- میان مشرق و مغرب چقدر فاصله است؟ این لکه بی‏نوری که در ماه است چیست؟
4- قوس و قزح چیست؟
5- کهکشان چیست؟
6- نخستین آبی که بر روی زمین جاری شد کدام است؟
7- نخستین چیزی که روی زمین به جنبش در آمد چیست؟
8- آن چشمه که ارواح مؤمنان و مشرکان بدان مأوی دارند کدام است؟
9- مؤنث چیست؟
10- آن ده چیزی که هر کدام از دیگری سخت‏تر است چیست؟
امام حسن (علیه‏السلام) در پاسخ وی فرمود: ای برادر شامی، میان حق و باطل چهار انگشت فاصله است آنچه به چشم خود دیدی حق است و با گوش خود بیهوده و باطل بسیار می‏شنوی و اما میان آسمان و زمین به اندازه دعا و آه ستمدیده و مد بصر فاصله است...
میان مشرق و مغرب یک روز حرکت خورشید است، خورشید را هنگام طلوع و غروب ببین در می‏یابی، و اما این کهکشان همان شکافهای آسمان است که محل نزول آب سیل آسای طوفان نوح بوده‏اند و اما قوس و قزح آنکه نباید قزح بگویی زیرا قزح شیطانست ولی آن قوس الله است و امان از غرق شدن است و اما لکه سیاه روی ماه بدرستی که نور ماه مانند نور آفتاب بوده ولی خداوند آنرا محو و تاریک کرده چنانچه در قرآنش (729) فرمود: آیت شب را محو کردیم و آیت روز را روشن ساختیم و اما نخستین چیزی که روی زمین روان شد وادی دلس بود (یعنی وادی ظلمت) و اول چیزی که روی زمین جنبید درخت خرما بود.
و اما چشمه‏ای که ارواح مؤمنان در آن جمع هستند چشمه‏ای است بنام سلمی و اما آن چشمه‏ایکه ارواح کفار در آن جمع‏اند چشمه‏ایست بنام برهوت و اما مونث آن آدمی است که معلوم نیست زن است، یا مرد، لذا باید تا هنگام بلوغ او، در انتظار ماند اگر زن است پستان برآورد و اگر مرد باشد ریش در آورد... .اما آن ده چیزیکه از یکدیگر سخت‏ترند، آن است که خداوند سنگ را سخت‏تر آفرید و سخت‏تر از سنگ آهن است، و سخت‏تر از آهن آتش است، و سخت‏تر از آتش آب است، و سخت‏تر از آب ابر است، و سخت‏تر از ابر باد است و سخت‏تر از باد ملک است و سخت‏تر از ملک، ملک الموت است، و سخت‏تر از او مرگ است و سخت‏تر از او فرمان خداوند است(730)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، دنیا برای اهل تقوا

جابربن عبدالله انصاری می‏گوید: ما در بصره به همراه امیرالمؤمنین (علیه‏السلام) بودیم چون آن حضرت از جنگ با مخالفان خود آسوده شد در پایان شبی به ما سرکشی کرد و فرمود: در چه چیزی گفتگو می‏کنید؟ عرض کردم: یا علی (علیه‏السلام) در نگوهش از دنیا حضرت فرمود: ای جابر دنیا را برای چه نکوهش می‏کنید؟ آنگاه حمد الهی و ستایش خداوند را کرد و فرمود: اما بعد؛ چه چیزی در نهاد مردم است که دنیا را نکوهش می‏کنند؟.. دنیا برای کسی که آنرا دست بفهمد خانه راستی است و مسکن تندرستی و محل ثروت.
مسجد پیغمران خداست و فرودگاه وحی حضرت حق است و نمازگاه فرشته‏هایش.
...ای جابر کیست که دنیا را نکوهش کند؟ با اینکه به فرزندان خود اعلام کرده و فریاد کشیده که رفتنی است و خود را به نابودی وصف کرده است... مردمی بد کار، هنگام پشیمانی آنرا به باد مذمت می‏گیرند... بس است ای جابر! با من بیا با او رفتن، تا بر گورستان رسیدیم و فرمود: (اشاره به قبور) ای خاک نشینان، ای آوارگان، امام خانه‏ها شما را مسکن ساختند و میراثها را قسمت کردند و همسرهایتان به شوهر رفتند! اینست خبری که ما داریم، شما چه خبر دارید؟ سپس لختی دم بست و باز سر برداشت و فرمود: سوگند به آنکه آسمان را برداشت تا بلندی گرفت و زمین را بگسترد تا پهناور شد اگر به این مردگان اجازه سخن می‏دادند می‏گفتند: ما بهترین توشه بعد از مرگ را تقوا یافتیم. سپس فرمود: ای جابر برگرد.(728)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، علی و راهب

امیرالمؤمنین علی (علیه‏السلام) با لشکرش به سوی صفین حرکت کرد در بین راه آب آنها تمام شد و همه تشنه ماندند و هر چه جستجو کردند آبی نیافتند! به دستور حضرت مقداری از جاده خارج شدند و در وسط بیابان دیر (عبادتگاهی) دیدند از راهب طلب آب کردند راهب گفت: از اینجا تا نزدیکترین چاه آب دو فرسخ فاصله است و گاهی برای من آب می‏آوردند و من آبم را برای خودم جیره بندی می‏کنم و گرنه از شدت تشنگی می‏میرم. حضرت فرمود: شنیدید که راهب چه می‏گوید: عرض کردند: آیا می‏فرمائی که به آنجا که راهب می‏گوید برویم؟ حضرت فرمود: نیازی به پیمودن این مسیر طولانی نیست. پس حضرت سر شتر خود را به سوی قبله گردانید و محلی را که در نزدیکی دیر بود نشان داد و فرمود آنجا را حفر کنند زمین را کندند و خاکها را کناری ریختند تا به سنگ بسیار بزرگی رسیدند، عرض کردند: یا علی (علیه‏السلام) اینجا سنگی است که وسائل ما (مثل کلنگ) در آن اثر نمی‏کند حضرت فرمود: زیرا این سنگ آب است جدیت کنید تا آن را بردارید اصحاب جمع شدند و تلاش کردند امام نتوانستند آن سنگ را حرکت بدهند حضرت علی (علیه‏السلام) که ناتوانی اصحاب خود را دید، نزد آنها آمد و انگشتانش را از گوشه سنگ به زیر آن برد و با یک حرکت آن را تکان داد و از جای بر کند و به محلی بسیار دور پرتاب کرد. آنگاه آب بسیاری پدیدار شد، لشکریان آمدند و از آن آب که بسیار گوارا و سرد بود نوشیدند و به دستور حضرت مقدار زیادی آب برای خود برداشتند آنگاه حضرت آن سنگ را برداشت و سر جای خود گذاشت و دستور داد خاک‏ها را بر آن ریخته و اثر آن را محو کنند، راهب در بالای دیر این منظره را دید، آنگاه نزد علی (علیه‏السلام) رسید و عرض کرد آیا تو پیامبر خدا هستی؟ حضرت فرمود: نه. پرسید آیا ملائکه هستی؟ فرمود: نه پرسید تو کیستی؟ فرمود: من جانشین پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم هستم. راهب گفت: دستت را بده تا با تو بیعت کنم و مسلمان شوم حضرت دستش را داد و او نیز با شهادت به توحید و نبوت و امامت علی (علیه‏السلام) مسلمان شد. حضرت از او پرسید چه چیزی باعث شد که تو اسلام بیاوری؟ عرض کرد: یا علی (علیه‏السلام) این دیر اینجا بنا شد تا کسی که این سنگ را از جای خود بر می‏دارد شناخته شود قبل از من علما و راهبهای زیادی در اینجا ساکن شدند تا تو را بشناسند ولی موفق نشدند و خدا این نعمت را به من مرحمت نمود زیرا ما در کتاب خود خوانده‏ایم و از علماء خود نیز شنیده‏ایم که از محل این سنگ هیچ کس جز پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و یا جانشین پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خبر ندارد و تا او نیاید محل او آشکار نمی‏شود و کسی قدرت کندن آن را ندارد جز همان نبی یا وصی او و چون من این را در شما دیدم مسلمان شدم. حضرت وقتی این سخن را شنید آنقدر گریه کرد که صورت و ریش او از اشک چشمش تر شد و فرمود: بشنوید این برادر مسلمان شما چه می‏گوید، راهب یکبار دیگر جریان را گفت و همه اصحاب شکر خدا را بجای آوردند که از یاران علی (علیه‏السلام) هستند، سپس لشکر حرکت کرد و راهب هم با آنها همراه شد و در جنگ با اهل شام آن راهب کشته شد و حضرت بر او نماز خواند و او را به خاک سپرد و بسیار برای او استغفار کرد.(727)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، خبر از شهادت میثم

میثم تمار پیش از شهادت خود به توسط علی (علیه‏السلام) از آن باخبر بوده و آن را از مولایش علی (علیه‏السلام) شنیده بود. امام (علیه‏السلام) به میثم تمار گفت: چه خواهی کرد آن روزی که فرزند ناپاک بنی امیه - عبیدالله زیاد - از تو بخواهد که از من تبری و بیزاری بجویی؟ میثم گفت: نه به خدا سوگند هرگز چنین نخواهم کرد، امام فرمود: در غیر اینصورت به دارت آویخته و تو را می‏کشند. میثم گفت: صبر و بردباری خواهم کرد این در راه خدا چیزی نیست. علی (علیه‏السلام) به او فرمود: ای میثم تو بعدها با این درخت ماجراها خواهی داشت... ای میثم این درخت خرما را به چهار قسمت تقسیم می‏کنند و تو را از قسمت چهارم آن به دار می‏آویزند، از این رو میثم خیلی وقتها پیش آن درخت می‏آمد و در کنارش نماز می‏خواند و می‏گفت: مبارکت باد ای نخل؛ مرا برای تو آفریده‏اند و تو برای من روییده‏ای و همواره به آن نخل نگاه می‏کرد روزی که ابن زیاد حاکم کوفه شد هنگام ورود به کوفه پرچمش به شاخه‏ای از آن درخت نخل گیر کرد و پاره شد ابن زیاد از این پیش آمد فال بد زد و دستور داد آن را بریدند آنگاه نجاری آن را خرید و به چهار قسمت در آورد، میثم به فرزندش صالح گفت: نام من و پدرم را بر چوب آن نخل حک کن صالح می‏گوید: نام پدرم را آن روز بر آن چوب نوشتم وقتی ابن زیاد پدرم را به دار آویخت پس از چند روز چوبه دار را دیدم همان قسمتی از آن نخل بود که نام پدرم را بر آن نوشته بودم.(726)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، پیامبر از ناکثین و قاسطین و مارقین می گوید

امیرالمؤمنین (علیه‏السلام) می‏فرماید: روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به من فرمود: ای علی (علیه‏السلام) به زودی با عهد شکنان، گمراهان و خارج شدگان از دین جنگ خواهی کرد. عرض کردم یا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم ناکثین (پیمان شکنان) کیانند؟ فرمود: طلحه و زبیر و (عایشه) که در حجاز با تو بیعت می‏کنند و در عراق پیمان می‏شکنند و هر گاه این کار را کردند با آن‏ها جنگ کن. زیرا در قتال و جهاد با آنها پاکیزگی برای اهل زمین است. عرض کردم یا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم قاسطین (گمراهان) کیانند؟ فرمود: معاویه و یارانش، عرض کردم: آنها که از دین بیرون می‏روند (مارقین) کیایند؟ فرمود: یاران ذی الثدیه (724) (پستاندار) و آنها هستند که از دین بیرون می‏روند همانطور که تیر از کمان خارج می‏شود پس آنها را بکش چون در کشتار آنان گشایش و فرج برای اهل زمین و عذابی فوری بر آنها و ذخیره‏ای (ثوابی) برای تو در قیامت در نزد خداست... یا علی (علیه‏السلام) تو پیمان مرا رعایت کرده و بر طریقه من کارزار می‏کنی و امت من با تو مخالفت خواهند کرد.(725)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، علی و یتیمان

حبیب بن ابی ثابت می‏گوید: روزی مقداری عسل به بیت المال آوردند حضرت علی (علیه‏السلام) دستور داد یتیمان را حاضر کردند موقعی که عسل را بین نیازمندان تقسیم می‏فرمود: خود شخصاً به دهان یتیمان عسل می‏گذارد. بعضی گفتند: ای امیرمؤمنان این عمل برای چیست؟ حضرت فرمود: امام پدر یتیمان است. عسل به دهان یتیم می‏گذارم و به جای پدران از دست رفته آنها، عطوفت پدری می‏کنم.(723)
(نقل شده پیر مردان عصر علی (علیه‏السلام) وقتی این گونه عواطف امام گونه، را از آن حضرت مشاهده می‏کردند به حسرت می‏گفتند: ای کاش ما نیز بچه یتیمی بودیم تا حضرت با دستان مبارک خود عسل در دهان ما نیز می‏گذاشت).


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، نامه معاویه به علی

معاویة بن ابوسفیان در عصر خلافت حضرت علی (علیه‏السلام) پس از بروز جنگ صفین برای آن حضرت نامه‏ای نوشت که در ضمن آن نامه چهار مطلب زیرا را مطرح کرده بود:
1- اینکه سرزمین شام را به من واگذار کن تا رهبری آن را خودم به عهده بگیرم.
2- ادامه جنگ (صفین) موجب خونریزی زیاد و موجب نابودی عرب خواهد شد، آن را متوقف کن.
3- ما هر دو طرف در مورد جنگ برابر هستیم و هر دو طرف مسلمانند و شخصیتهای اسلامی در هر دو سو وجود دارند.
4- ما هر دو از فرزندان عبد مناف (جد سوم پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم) هستیم و بر یکدیگر برتری نداریم. بنابراین هنوز جای آن هست که از گذشته پشیمان شویم و آینده خود را اصلاح نماییم. امام علی (علیه‏السلام) در پاسخ به معاویه، تک تک موارد سخن او را جواب داد و آن این بود که فرمود:
1- اینکه خواسته‏ای سرزمین شام را به تو واگذارم، آگاه باش من چیزی را که دیروز از تو منع کردم امروز به تو نخواهم بخشید (حکومت الهی امروز و دیروز ندارد).
2- اینکه نوشته‏ای جنگ موجب نابودی عرب می‏شود، بدان که اگر آن کس که در جنگ کشته شده طرفدار حق است جایگاهش بهشت می‏باشد و اگر طرفدار باطل است در آتش خواهد بود.
3- اینکه ادعا کردی در جنگ و جنگاوران من و تو جایگاهی مساوی داریم، چنین نیست زیرا تو در شک به درجه من در یقین نرسیده‏ای و اهل شام حریصتر از اهل عراق به آخرت نیستند.
4- اما اینکه گفته‏ای ما همه از فرزندان عبد مناف هستیم، آری چنین است ولی امیه جد تو مانند برادرش هاشم جد من نیست و حرب جد تو مانند عبدالمطلب جد من نیست و ابوسفیان پدر تو مانند ابوطالب پدر من نیست و هرگز مهاجران مانند اسیران (کفار در فتح مکه) که آزاد شده رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم هستند، و فرزندان صحیح النسب همانند منسوب به پدر نیستند و حق پرست همانند باطل پرست و مؤمن همانند مفسد نخواهد بود... وانگهی افتخار و برتری مقام نبوت در اختیار ماست که با آن عزیزان را ذلیل و ذلیلان را ارجمند ساختیم...(722)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، توجیه گر؛ مکار و پاسخ امام علی

در جریان جنگ صفین که بین سپاه امام علی (علیه‏السلام) و سپاه معاویه در گرفت و هجده ماه طول کشید عمار یاسر صحابی بزرگ رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم جزء سپاه امیرمؤمنان علی (علیه‏السلام) بود. مسلمانان همه می‏دانستند که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به عمار فرمود: ‏تقتلک الفئة الباغیة؛ گروه ستمگر و متجاوز تو را می‏کشند.
عمار در جنگ صفین به شهادت رسید و برای آنان که در شک و تردید بودند ثابت شد که معاویه و پیروانش جمعیت ستمگر و یاغی را تشکیل می‏دهند زیرا آنها عمار یاسر را کشتند، معاویه به غلط اندازی و توجیه گری پرداخت و اعلام کرد که علی (علیه‏السلام) عمار یاسر را کشته است زیرا علی (علیه‏السلام) او را به میدان جنگ فرستاده و سبب کشتن او شده است و با این توجیه گری گروهی را فریب داد و اغفال کرد وقتی که علی (علیه‏السلام) از این توطئه با خبر شد در پاسخ به این غلط اندازی فرمود: اگر سخن معاویه درست باشد پس حضرت حمزه را رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم کشته است زیرا رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم او را به میدان فرستاد. عبدالله پسر عمر و عاص همین پاسخ علی (علیه‏السلام) را به معاویه گفت: معاویه به قدری خشمگین گردید که به عمر و عاص گفت: فرزند احمق خود را از این مجلس بیرون کن.(721)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، توجیه در جنگ جمل

در جریان جنگ جمل بعضی به بهانه اینکه این جنگ یک نوع برادر کشی و مسلمان کشی است از دفاع می‏کشیدند و بعضی از مقدس نماهای چند آتشه صریحاً امام بر حق، حضرت علی (علیه‏السلام) را از اینکه با آشوبگران جمل می‏جنگد مورد انتقاد قرار می‏دادند. امام علی (علیه‏السلام) آشکارا سپاه جمل را لعنت کرد، یکی از مقدس مآبها به علی (علیه‏السلام) گفت: مؤمنین آنها را از لعن خود استثناء کن!
حضرت علی (علیه‏السلام) قاطعانه به او فرمود: ‏ویلک ما کان فیهم مؤمن(720)؛ وای بر تو کسی در میان آنها مؤمن نیست.
و در جنگ صفین نیز بعضی با توجیه و حربه مسلمان کشی جایز نیست از یاری علی (علیه‏السلام) دست کشیدند.


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، علی و شکر کتیبه

در جنگ صفین معاویه لشکری بیست و پنج هزار نفری را تدارک دید و در نوع خود در تمام جوانب این مجموعه بیست و پنج هزار نفری را مجهز نمود، با تدارک وسائل و اسلحه و از حیث زره و کلاه خود و کاملترین تمرینات، آنها را جهت نبرد با سپاه امام علی (علیه‏السلام) آماده نمود تمامی این لشکر از فرق سر تا پا غیر از دو چشم آنها غرق آهن بود، به شکلی که هیچ جائی جهت نفوذ تیر یا شمشیر در آن نباشد و تمامی آنها را سوار بر اسب کرد تا روحیه لشکر علی (علیه‏السلام) را با هیبت این لشگر در ابتدای نبرد تضعیف نماید این لشگر را کتیبه نامید و راهی میدان کرد. لشکریان حضرت امیر (علیه‏السلام) وقتی این وضعیت را دیدند جرأت مقابله با آنرا در خود ندیدند چون وضع جبهه مقابل را می‏دیدند چگونه است نه جای شمشیر زدن بود نه راه نفوذ، علی (علیه‏السلام) از صف لشکریان خود بیرون آمد و لشکر خود را به تذکراتی هشدار داد و آنها را برای نبرد تشجیع نمود آنگاه به آنها فرمود: به شما بگویم این لشکر کتیبه معاویه را در هم خواهم کوبید کسی حق ندارد از جای خود تکان خورد. آنگاه حضرت ذوالفقار را در دست گرفت و حمله کرد حضرت آنچنان جنگید که تمامی لشگر پا به فرار گذاشتند. علی (علیه‏السلام) به تعقیب آنها پرداخت فراریان آنها خود را به خیمه معاویه رساندند معاویه که منتظر بود این لشگر برود و همه لشکر علی (علیه‏السلام) را درهم بکوبد و بیاید؛ دید همه شکست خورده با کشته‏های فراوان برگشته‏اند. معاویه گفت: ای وای بر شما کی شما را اینطور کرده؟ مگر لشکر علی (علیه‏السلام) چند برابر شما بود؟ همه گفتند: معاویه ما که لشکر علی (علیه‏السلام) را ندیدیم ولی ما هر وقت نگاه می‏کردیم می‏دیدم علی (علیه‏السلام) پشت سرماست و با ذوالفقار حمله می‏کند. همین قدر بدان که هر که کشته شده به شمشیر علی (علیه‏السلام) کشته شده و هر که نیزه خورده به نیزه علی (علیه‏السلام) است، هر که تیر خورده، به تیر علی (علیه‏السلام) است او گفت: علی (علیه‏السلام) که تیر ندارد گفتند و الله ما نمی‏دانیم چه شده ولی می‏دیدیم که علی (علیه‏السلام) گاهی با تیر حمله می‏کرد گاهی با نیزه و گاهی با شمشیر و گاهی هم از پشت سر.(719)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، قبرش چون قدرش مخفی

امام حسن (علیه‏السلام) وقتی از دفن بدن مطهر پدر بزرگوارشان برگشتند به منظور جلوگیری از تخریب یا نبش قبر مطهر حضرت علی (علیه‏السلام) توسط بنی امیه و مروانیها، سه تابوت تهیه کرد و بر یکی از آن تابوتها نماز خواند تا به عنوان اینکه می‏خواهند آنرا در خانه دفن کنند ببرند و یک تابوت را فرستاد در خانه جعدة بن هبیره به عنوان اینکه می‏خواهند آنجا دفن کنند و یک تابوتی را در دالان مسجد گذاشتند به عنوان اینکه می‏خواهند بدن مطهر امام را در مسجد دفن کنند و در روایتی دیگر دارد که سه تابوت دیگر هم تدارک کرد و یک تابوت را فرستاد بیت المقدس که مردم بگویند جنازه امام را برده‏اند بیت المقدس و یک تابوت دیگر را فرستاد مدینه و یک تابوت دیگر را فرستاد مکه و به این شکل محل اصلی قبر مطهر پدر خود را مخفی نمود. حضرت سجاد (علیه‏السلام) پس از واقعه کربلا چند مرتبه پنهان به زیارت آمد و به بعضی از خواص مثل ابوحمزة ثمالی قبر امام را نشان داد (صاحب دعای مشهور ابوحمزه) بعد امام باقر (علیه‏السلام) از مدینه چند مرتبه به نجف آمد و به اصحاب خاص خود نیز قبر حضرت را نشان داد تا زمان امام صادق (علیه‏السلام) که امام به صفوان چند درهم پول داد تا با این پول چند سنگ روی قبر حضرت بگذارد صفوان هم سنگهایی تدارک کرد و دور قبر را کمی مثل تل بالا آورد تا اینکه روزی هارون الرشید وقتی از بغداد رفته بود برای شکار به این صحرا رسید سگهای شکاری خود را به دنبال عده‏ای آهو رها کرد، هارون دید آهوان به تل خاکی رسیدند و آنجا سر به خاک سائیدند و سگهای او برگشتند آهوان دوباره پس از اینکه از قبر دور شدند هارون دوباره سگها را به سمت آنها رها کرد ولی دوباره همان اتفاق افتاد و حتی برای سومین بار نیز این کار تکرار شد شعیه و سنی این موضوع را نقل می‏کند، مورخ مشهور ابن خلکان سنی نیز آنرا نقل کرده است. هارون تعجب کرد که اینجا چه خبر است، هارون پرسید در این محدود اگر آبادی هست پیدا کنید و پیرمردی از آن را حاضر کنید. لشکریان هارون گشتند و پیرمردی را پیدا کردند و پیرمرد گفت: من با پدرم اینجا می‏آمدیم، پدرم می‏گفت: که من همراه امام صادق (علیه‏السلام) اینجا می‏آمدم اینجا قبر امیرالمؤمنین علی (علیه‏السلام) است. هارون وضو گرفت و نماز خواند بعد هم صندوقی تهیه کرد و اتاقی بر روی آن قبر شریف بنا کرد تا سال 300 هجری که مرحوم عضدالدوله دیلمی خودش را به نجف رساند و ساختمان مجللی را در آنجا بنا کرد.(718)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، پیوستن سرباز دشمن به سپاه علی

عبدالرحمان بن ابی لیلی می‏گوید: وقتی آتش جنگ صفین شعله ور شد و بین سپاه علی (علیه‏السلام) با سپاه معاویه جنگ درگرفت روزی یک نفر از سپاه دشمن سوار بر اسب به میدان تاخت وقتی که نزدیک سپاه علی (علیه‏السلام) شد فریاد زد آیا اویس قرنی در میان شما است؟ گفتیم آری از او چه می‏خواهی؟ گفت: از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم که فرمود: اویس قرنی بهترین تابعین است آنگاه اسبش را به سوی سپاه علی (علیه‏السلام) روانه کرد و به سپاه علی (علیه‏السلام) پیوست(717)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، کلامی از قانون وراثت

در جنگ جمل که در سال 36 هجری در بصره بین سپاه امام علی (علیه‏السلام) و عایشه و طلحه و زبیر واقع شد، علی (علیه‏السلام) در یک نقطه از جبهه به فرزندش محمد حنفیه که علمدار لشگر بود فرمود: ای پسر حمله کن؛ از آنجا که لشکر بصره در برابر محمد حنفیه تیراندازی می‏کردند محمد حنفیه منتظر ماند تا تیراندازی دشمن تمام شود بعد حمله کند بار دیگر حضرت علی (علیه‏السلام) خود را به او رساند و فرمود: احمل بین الاسنة از ضربات دشمن مترس و حمله کن، او حمله کرد ولی بر بین تیرهای دشمن توقف نمود، علی (علیه‏السلام) از ضعف فرزندش سخت آزرده شد و نزدیک او آمد و با قبضه شمشیر به دوش وی کوبید و فرمود: ‏فضربه بقائم سیفه و قال ادر کک عرق من امک.‏
با راستای شمشیری به او زد و فرمود: رگی (ارثی) از مادرت بسراغ تو آمده است.(716)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، شریح قاضی غاصب

حضرت امیرالمؤمنین (علیه‏السلام) خطاب به شریح(714) قاضی کوفه می‏فرماید: تو بر مقام و منصبی قرار گرفته‏ای که جز نبی یا وصی نبی و یا شقی، کسی بر آن قرار نمی‏گیرد.(715)
شریح بر مسند قضاوت نشسته بود او کسی بود که حدود 50 - 60 سال منصب قضاوت را در عهد عمر، عثمان و حضرت امیر (علیه‏السلام) و معاویه عهده دار بود. در واقعه عاشورا از طرفدار ابن زیاد شد و مردم را به قایم علیه امام حسین (علیه‏السلام) فرا خواند البته او بواسطه تقرب به دستگاه معاویه در زمان علی (علیه‏السلام) بر خلاف حکومت اسلامی امام علی (علیه‏السلام) فعالیت می‏کرد. حضرت امیر (علیه‏السلام) در دوران حکومت خود هم نتوانست او را عزل کند رجاله‏ها و جاهلان نگذاشتند و تحت عنوان اینکه شیخین او را نصب کرده‏اند و شما بر خلاف آنان عمل نکنید او را بر حکومت عدل آن حضرت تحمیل کردند منتها حضرت نمی‏گذاشتند بر خلاف قانون الهی دادرسی کند.


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0