زندگاني امام علي ، پیغام منافقان کافر
ابان بن تغلب میگوید: امام صادق (علیهالسلام) فرمود: به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از طرف گروهی از طایفه قریش این خبر رسید که گفتهاند: محمد چنین پیداشته که امر خلافت و حکومت (امامت و ولایت) را در میان خاندان خود محکم و پا برجا ساخته است؟!
پس چون محمد بمیرد آن را از چنگ خاندان او بیرون خواهیم آورد، و بدست غیر آنان خواهیم سپرد. پس رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بیرون آمد و در محلی که آنها آنجا گرد آمده بودند ایستاد و فرمود: ای گروه قریش! چگونه خواهید بود آنگاه که پس از من کافر شوید، سپس مرا در میان لشکری از یارانم ببینید که شمشیر به رویتان کشید، گردنهای شما را با شمشیر میزنم؟ جبرئیل (علیهالسلام) فرود آمد و گفت: ای محمد پروردگارت سلامی میرساند و میفرماید:
بگو: ان شاء الله (یا من این کار را خواهم کرد) یا علی بن ابیطالب (علیهالسلام) آنگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: ان شاء الله...(336)
ادامه ندارد
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394
نظرات
، 0
ابوالهیثم بن تیهان انصاری میگوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: خداوند ارواح را دو هزار سال پیش از اجساد آنها آفرید، و آنها را به عرش آویخت و به آنان دستور داد تا بر من سلام و درود بفرستند و از من اطاعت کنند، بعد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: اولین کسی که از مردان بر من سلام کرد و از من طاعت کرد روح علی بن ابیطالب (علیهالسلام) بود. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
عروة بن عبدالله بن قشیر جعفی میگوید: بر فاطمه دختر علی بن ابیطالب وارد شدم در حالی که او پیر زنی کهنسال بود... سپس او گفت: اسماء بنت عمیس به من خبر داد که: خداوند به پیامبرش محمد صلی الله علیه و آله و سلم وحی فرستاد و آن وحی وجود حضرت را فرا پوشاند، و علی بن ابیطالب (علیهالسلام) با لباس خود آن حضرت را پوشاند و وحی به طول انجامید تا حدی که آفتاب غروب کرد، چون رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم حالش بجا آمد و وحی الهی قطع شد به علی (علیهالسلام) فرمود: یا علی آیا نماز عصر خود را خواندهای؟ نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
روزی علی بن ابیطالب (علیهالسلام) سوار بر مرکب رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از محلی عبور میکرد که گذرش بر گروهی افتاد که سلمان فارسی در میان آنان نشسته بود. سلمان به آنها گفت: آیا برنمیخیزید تا دامان این مرد را بگیرید و از او پرسش کنید؟ نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
روزی امیرالمؤمنین (علیهالسلام) خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رسید پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم از حضرت پرسید: ای ابوالحسن! در چه حالی؟ حضرت عرض کرد: در حالی که هشت طلبکار دارم: نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
ابودائل نقل میکند: روزی همراه عمر بن خطاب بودم که گفت: نزدیک بیا تا از شجاعت و دل آوری علی (علیهالسلام) برای تو بگویم او میگوید: من نزدیک او رفتم و آنگاه گفت: نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
عقبة ابن ابی معیط قبل از ظهور اسلام در مکه همسایه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بود ولی بعد از اینکه کار پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم بالا گرفت و بر ضد بت پرستی قریش قیام کرد او نیز از افراد سرشناسی بود که به مخالفت آن حضرت برخاست و چون همسایه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بود بیش از همه حضرت را میآزرد و حتی روزی با کمال بیشرمی آب دهان خود را به صورت مبارک پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم افکند. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
در سال نهم هجری پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم گروهی از سربازان اسلام را به سرداری امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) به سوی قبیله طی (330) نزدیک سرزمین اردن فعلی فرستاد تا آنها را به آئین اسلام دعوت کند و بت معروف آنها را به نام فلس نابود سازد. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
حذیفه میگوید: در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و قبل از رسیدن آیه حجاب مردم پیش رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم رفت و آمد مینمودند و هر وقت که میخواستند نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میرفتند، لذا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آنها را نهی کرد از اینکه وقتی دحیه نزد پیغمبر است نزد او حاضر شدند (مراد از دحیه نام شخصی از طایفه کلبی بود که در نهایت خوش صورتی قرار داشت که جبرئیل به قیافه او ظاهر میگردید) حذیفه میگوید: روزی بواسطه مطلبی من نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم رفتم وقتی وارد شدم جلو در پردهای بود وقتی پرده را بالا زدم دحیه را دیدم لذا فوراً از نزد حضرت بواسطه حضور جبرئیل خارج شدم در بین راه علی (علیهالسلام) را دیدم حضرت از من سؤال کرد من هم کیفیت مطلب را به او گفتم و از حضرت خواستم تا سؤال مرا از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم کند علی (علیهالسلام) مرا همراه خود برد سپس وارد خانه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شدیم، من دم در نشستم و علی (علیهالسلام) وارد خانه شد و سپس سلام کرد من شنیدم که جبرئیل جواب سلام او را داد و جواب او را به این جمله داد و علیک السلام یا امیرالمؤمنین جبرئیل از نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم رفت علی (علیهالسلام) مرا صدا زد و من وارد خانه شدم. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
پس از آنکه پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم از سفر مکه و حجةالوداع به مدینه بازگشت به منزل ام سلمه وارد شد و در حدود یکماه در منزل بود و بیشتر ایام خود را با علی (علیهالسلام) خلوت میساخت و منزل سایر زوجات خود نمیرفت. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
علی بن ابیطالب (علیهالسلام) روایت کرده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در روز فتح خیبر فرمود: نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
روایت است روز رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم مریض شده بود امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) بر بالین فرمود: یا ام ملدم اخرجی عن رسول الله؛ ای تب از بدن رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بیرون برو که در همان لحظه تب از بدن رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بیرون رفت و آن حضرت برخاست و نشست.(326) نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
ام سلمه میگوید: روزی که نوبت من بود رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به حجره من آید با علی (علیهالسلام) وارد حجره من شد و در حالی که دست به دست هم داده بودند، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دست بر دوش علی (علیهالسلام) گذاشت و به من فرمود: ای ام سلمه! لحظهای از حجره بیرون برو و خانه را برای ما خلوت کن، ام سلمه میگوید: من بیرون رفتم و آنها داخل حجره شدند و نزد هم نشستند و با هم آهسته صحبت آغاز کردند و من صدای آنها را میشنیدم ولی سخن آنها را نمیفهمیدم تا اینکه روز به نیمه رسید پس من به در حجره رفتم و سلام کردم حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: به مکان اول خود بازگرد، من بازگشتم و آنها را تنها گذاشتم بعد از مدتی بار دیگر همین کار را کردم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم همان جواب را به من داد بار دیگر من رفتم بر در حجره که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم همان فرمود: داخل شو، علی (علیهالسلام) دست خود را به زانوی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم گذشته بود و با یکدیگر صحبت میکردند به محض ورود من کلام را قطع کردند حضرت امیر (علیهالسلام) برخاست و رفت. رسول خدا به من فرمود: که ای ام سلمه! جبرئیل از طرف خدا نازل شده بود و به من دستور داد که چون بعد از تو علی جانشین و وصی تو است بگو به او آنچه را که بعد از تو تا روز قیامت واقع خواهد شد، آگاه باش خدای تعالی برای امتی پیغمبری انتخاب نمود و برای هر پیغمبری وصی معین فرمود پیغمبر این امت من هستم و علی (علیهالسلام) وصی من میباشد(325) نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
از علمای شافعی و همچنین شیعی نقل شده که: روزی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) از نخلستان مدینه رد میشدند. از دور درخت نخلی صیحه زد: هذا محمد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم ای محمد صلی الله علیه و آله و سلم فرستاده خداست و تا علی (علیهالسلام) نزدیک درخت شد آن درخت خرما صدایش بلند شد: و هذا علی ولی الله سید الوصیین و امام الائمه الهادین المهدیین. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) فرمود: روزی من و فاطمه علیهاالسلام به محضر رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم رسیدیم. حضرت را ناراحت و گریان دیدیم. گفتیم ای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم چه چیز سبب ناراحتی شما شده؟ حضرت فرمود: یا علی! شبی که من به آسمانها رفتم بعضی از زنهای امتم را دیدم که از موی سر، آنها را آویختهاند و با آتش عذاب میکردند و مغز سر آنها میجوشید. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 زندگاني امام علي ، سلام علی به رسول خدا
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، برگشت خورشید به خاطر علی
علی (علیهالسلام) عرض کرد: یا رسول الله سر گرم کار شما بودم و نماز را با ایما و اشاره خواندم (در آخر وقت آن)، آنگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به خداوند عرض کرد: پروردگارا! آفتاب را بر علی بن ابیطالب بازگردان.
در آن وقت آفتاب غروب کرده بود، پس آفتاب مجدد بازگشت به حدی که نور آفتاب به اطاق من و نصف مسجد رسید. آنگاه علی (علیهالسلام) نماز عصرش را خواند.(335)
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، صاحب سر پیامبر
به خدائی که دانه را شکافت و جانداران را آفرید هیچ کس را به راز پیامبرتان خبر ندهد جز او، و همانا که عالم روی زمین و موجب قوام و استواری آن است و زمین با اوست که آرامش مییابد و اگر او را از دست بدهید هر آینه علم را از دست دادهاید...(334)
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، یا علی در چه حالی
خدا واجبات دین را طلب میکند، شما مستحبات، و نویسندگان عمل، راستگویی، فرشته مرگ روح، عایله غذا، شیطان گناه، نفس لذت، و دنیا تمایل و رغبت.(333)
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، شجاعت علی
ما در جنگ احد با پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم پیمان بستیم که از مقابل دشمنان فرار نکنیم و هر کس از ما فرار کند او گمراه است و هر کدام از ما کشته شد او شهید است و پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم سرپرست او خواهد بود در حین جنگ ناگهان صد فرمانده دل آور از دشمن که هر کدام آنها دارای صد نفر جنگجو بودند دسته دسته به ما حمله نمودند به طوری که ما توان جنگی خود را از دست دادیم و با آشفتگی تمام از میدان جنگ فرار کردیم.
علی (علیهالسلام) را در این میان دیدیم که مانند شیر پنجه افکن مقداری ریگ از زمین برداشت و به صورت ما ریخت و گفت:
زشت و بریده و پوشیده باد روی شما! به کجا فرار میکنید؟ آیا به سوی جهنم میگریزید؟
ما به میدان برگشتیم علی (علیهالسلام) بر ما حمله کرد و در دستش شمشیری بود که از آن خون میچکید! فریاد زد: شما بیعت کردید و بیعت شکنی نمودید سوگند به خدا شما سزاوارتر از کفاران به کشته شدن هستید. به چشمهایش که نگاه کردم، دیدم گویی مانند دو مشعل زیتون بودند که آتش از آن شعله میکشید و یا مانند دو ظرف پر از خون، یقین کردم به طرف ما که میآید همه ما را خواهد کشت من از همه اصحاب زودتر به سویش شتافتم و گفتم:
ای ابوالحسن خدا را! خدا را! عربها در جنگ گاهی فرار میکنند و گاهی حمله میآورند و حمله جدید خسارت فرار را جبران میکند.
گویا خود را کنترل کرد و چهرهاش را از من برگردانید از آن وقت تاکنون همواره آن وحشتی که آن روز هیبت علی (علیهالسلام) بر دلم نشسته هرگز فراموش نکردهام.(332)
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، علی شرش را کم کن
روزی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: ای عقبه! گویا میبینم که چون از مکه خارج شوی گردنت را بزنیم و بارها رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: من در میان دو همسایه شرور، ابولهب و عقبة بن ابی معیط قرار گرفته بودم. تا اینکه عقبة در جنگ بدر اسیر شد و به فرمان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، امیرمؤمنان (علیهالسلام) شر او را از سر همه کم کرد و گردن او را با شمشیر خود زد، ولید نیز پسر آن ملعون است که در زمان عثمان بواسطه اینکه برادر مادری عثمان بود به استانداری کوفه منصوب شد و در حال مستی به نماز جماعت حاضر شد که این شخص خبیث نیز علی رغم میل عثمان توسط بازوان حیدری علی (علیهالسلام) حد شرابخور بر او جاری شد.
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، بت فلس شکسته شد
امیرمؤمنان (علیهالسلام) نیز آنها را دعوت فرمود و چون نپذیرفتند با آنها جنگ کرد و بت آنها را درهم شکست و دو شمشیر قیمتی به اسامی مخذم و رسوب که بت پرستان به بت خانه هدیه کرده بودند و به پیکر آن بت آویخته بودند را با سایر غنائم و اسیران جنگی به مدینه آورد(331)
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، لقب امیرالمؤمنین برای علی
آنگاه دیدم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به علی (علیهالسلام) میفرماید: ملائکه و آسمانها قبل از اینکه اهل زمین ترا به این اسم بنامند ملائکه آسمانها بر تو سالم میرسانند و ترا به این اسم که امیرالمؤمنین است نامیدند؛ ای علی، جبرئیل این اسم را از طرف خداوند آورد و به من گفت که به مسلمین امر کنم بعد از این ترا به این اسم بخوانند و من ان شاء الله این امر را به تمام مردم ابلاغ خواهم کرد. که روز بعد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم این امر الهی را به مردم رساند و دستور داد همه به حضرت این گونه سلام دهند.(329)
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، از علی اطاعت کنید
عایشه و حفصه به پدران خود شکایت کردند و گفتند: که علت اعراض رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را نمیدانیم چیست، پدران آنها گفتند: شما بهتر میتوانید این راز را کشف کنید.
عایشه به منزل ام سلمه آمد پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم را دید که با علی (علیهالسلام) هر دو در یک اتاق هستند. پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم از عایشه پرسید برای چه کاری آمدید؟ عایشه علت اعراض و دوری کردن از سایر (زوجات در صورتی که خلافی از آنان سرنزده است) را سؤال کرد؟ پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم در جواب او گفت: اگر راست میگویی پس چرا امری که بتو گفته بودم و سفارش در کتمان و مخفی داشتن آن را به تو کردم بر خلاف دستور من رفتار کردی، بدان و باخبر باش که هم تو از زمره هلاک شدگان و زیان کاران هستی و هم کسانی که در این کار تصمیمی گرفتهاند.
بعد از آمدن عایشه به منزل ام سلمه پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم به ام سلمه گفت: که سایر زنان را خبر کند تا در این منزل جمع شوند وقتی همه زوجات پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در خانه حاضر شدند، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به آنان گفت: که گوش دهید و حرفهای مرا همگی بشنوید و اطاعت کنید
این شخص علی بن ابیطالب (علیهالسلام) برادر و وصی و قائم بر شما و امت من است بعد از من باید از علی (علیهالسلام) اطاعت کنید و مخالفت او را نکنید و هر کس با او مخالفت کند هلاک خواهد شد، سپس به علی (علیهالسلام) فرمود: یا علی! این زنان را به تو میسپارم و باید از آنان محافظت و نگهداری کنی و هر گاه یکی از آنان با تو مخالفت کرد فوراً او را از خود دور کن.
بعد از صحبت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم عایشه سخن گفت و عرض کرد: تاکنون در کدام یک از امور مخالفت با تو کردهایم پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم به او گفت: که اول مخالفت را تو نمودی و آن راز را که سفارش کتمان کردن آن را به تو کرده بودم فاش کردی، بخدا قسم! که بعد از من تو مخالفت از دستور من خواهی کرد و از خانه من بیرون خواهی رفت در صورتی که یک عده از مخالفین را دور خود جمع نموده و در صدد مخالفت با من و گفتههای خداوند بر خواهی آمد(328).
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، اهل بهشت
اگر اندیشه نمیکردم از اینکه مردم امت من در حق تو آنچه را که نصاری در حق عیسی بن مریم گفتند بگویند بگویند هر آینه امروز در فضل تو سخنی میگفتم که بر هیچ گروهی از مسلمانان نگذری مگر اینکه به خاک کفش تو تبرک جویند و به آب وضوی تو استشفاء نمایند، لکن در فضل تو کافی است که تو از من باشی و من از تو... و تو اول کسی هستی که وارد حوض من میشوی و اول کسی هستی که داخل بهشت میشوی از امت من، و شیعه تو بر منبرهائی از نور میباشند همه سیراب و خوشحال با رویهای سفید بر دور من هستند و من از آنها شفاعت میکنم...
خداوند مرا امر فرموده است که ترا بشارت دهم به اینکه تو و عترت تو در بهشت خواهند بود و دشمن تو در جهنم است و دشمن تو وارد حوض من نشود...
علی (علیهالسلام) فرمود: من به سجده افتادم و خدای را حمد کردم به آنچه به من احسان فرموده از اسلام و قرآن و از اینکه مرا دوست خاتم النبیین صلی الله علیه و آله و سلم گردانید(327)
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، شفاء رسول خدا
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، انتقال اسرار الهی
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، نخل خرمای صیحانی
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم مقداری از خرمای آن درخت را میل فرمود و نام آن درخت خرما را صیحانی گذاشت و اکنون نیز بهترین خرمای مدینةالنبی خرمای نخل صیحانی است.(324)
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، کیفر زنان گناهکار
زنی را دیدم که از زبانش آویزان کرده بودند و از حمیم به گلوی او میریختند زنی را دیدم که از پستانش آویخته آویخته بودند و گوشت بدن خود را میخورد و در میان آتش میسوخت.
زنی را دیدم که پاهای او را به پستانش بسته و عقرب و مارها را به بدن او مسلط ساخته بودند...
حضرت فاطمه علیهاالسلام عرض کرد، پدر! گناه این زنان چه بوده است؟
حضرت فرمود: آن زنی که از موی سرش آویخته بودند زنی است که موی سرش را در دنیا نامحرم نمیپوشانده و آن زنی که از زبان آویزان بود زنی است که شوهر خود را با زبان آزار میداده.
و آن زنی که از پستانش آویخته بود، زنی است که شوهرش را در فراش و رختخواب اطاعت نمیکرده.
و اما زنی که دست و پای او را بسته بودند و مار و عقرب بر او مسلط شده بود زنی است که وضو و نماز را سبک میشمرده و لباس و خانهاش را از نجاست پاک نمیکرده و غسل جنابت و حیض و نفاس را انجام نمیداده...(323)
ادامه ندارد
سلامـ .... ... ..
موضوعات وبلاگ
آمار وبلاگ
جستوجگر وبلاگ
(( طراح قالب آوازک ، وبلاگدهي راسخون ، نويسنده newsvaolds ))