زندگاني امام علي ، علی خنثی کننده توطئه

علی (علیه‏السلام) می‏فرماید: روزی رسول خدا به من فرمود: یا علی (علیه‏السلام) نبرد با اهل فتنه بر تو واجب شده است، چنانکه جهاد با مشرکان بر من واجب گشته بود. پرسیدم: ای فرستاده خدا صلی الله علیه و آله و سلم! این چه فتنه‏ای است که جهاد در آن بر من واجب گشته است؟ فرمود: گروهی هستند که شهادت بر وحدانیت حق و رسالت من می‏دهند در حالی که با سنت و سیره من به مخالفت بر می‏خیزند. عرض کردم، با اینکه آنها مثل من بر حقانیت اسلام شهادت می‏دهند پس چرا با ایشان پیکار کنم؟ فرمود: بخاطر بدعتهایی که در دین وارد می‏کنند و سرپیچی از فرمان الهی می‏کنند. عرض کردم شما پیشتر به من وعده شهادت در راه خدا داده‏اید کاش از خدا می‏خواستید تا زمان آن فرا رسد و در رکاب شما تحقق پذیرد حضرت فرمود: پس چه کسی با ناکثین و قاسطین و مارقین بجنگد؟ وفای به آن وعده هم حتمی است و تو به فیض شهادت نایل خواهی شد... آنگاه فرمود... پس پذیرای خصومتها باش که تو همواره مورد دشمنی و خصومت خواهی بود.(183)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، علی مبین حدود الهی

در آغاز بعثت، مشرکان همواره در صدد آزار پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بودند، حتی تصمیم گرفتند که آن حضرت را به قتل برسانند وی وجود بنی هاشم (قبیله پیامبر) مانع می‏شد که آنها آن حضرت را بکشند مثلاً ابولهب عموی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با اینکه مشرک بود، ولی حاضر نبود که برادر زاده‏اش حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم را بکشند. همسر ابولهب بنام ام جمیل به مشرکان قول داد که در فلان روز (مثلاً روز یکشنبه) شوهرم را در خانه می‏نشانم و سرگرم می‏کنم تا از بیرون خانه کاملاً غافل بماند، آنگاه شما محمد صلی الله علیه و آله و سلم را در غیاب شوهرم بکشید. روز یکشنبه فرا رسید، ام جمیل شوهرش را در خانه با نوشیدنیها و خوراکیها و قصه گوییها سرگرم کرد مشرکان در بیرون رد صدد اجرای طرح قتل پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بر آمدند. ابوطالب که در ظاهر در صف مشرکان بود و در باطن ایمان، به خداوند داشت و بطور تاکتیکی رفتار می‏کرد از جریان اطلاع یافت، فوری به پسرش علی (علیه‏السلام) (که کودکی حدود 13 ساله بود) فرمود: به خانه عمویت ابولهب برو اگر در خانه بسته بود در را بزن هر گاه باز کردند وارد خانه شو و اگر باز نکردند در را بشکن و وارد خانه شو و نزد ابولهب برو و بگو پدرم گفت: ان امرءاً عینه فی القوم فلیس بذلیل؛ کسی که عمویش (مثل تو) رئیس قوم باشد، خوار نخواهد شد. علی (علیه‏السلام) به سوی خانه ابولهب روانه شد، دید در خانه بسته است در را زد کسی در را باز نکرد در را فشار داد تا شکست آنگاه وارد خانه شد و نزد ابولهب رفت، ابولهب تا علی (علیه‏السلام) را دید گفت: برادرزاده چه خبر؟ علی (علیه‏السلام) فرمود: پدرم گفت: کسی که عمویش (مثل تو) رئیس قوم است خوار نخواهد شد) ابولهب گفت: پدرت راست می‏گوید: مگر چه شده، علی (علیه‏السلام) فرمود: می‏خواهند برادرزاده‏ات محمد صلی الله علیه و آله و سلم را بکشند و تو غذا می‏خوری و نوشابه می‏نوشی؟ احساسات ابولهب به جوش آمد و برخاست و شمشیرش را برداشت تا از خانه بیرون بیاید ام جمیل سر راه او را گرفت ابولهب بسیار عصبانی بود سیلی محکمی به صورت ام جمیل زد که چشم او لوچ گردید و تا آخر عمر لوچ بود، آنگاه ابولهب از خانه بیرون آمد، وقتی که مشرکان او را شمشیر بدست دیدند و آثار خشم را در چهره‏اش مشاهده کردند نزد او آمده، گفتند چه شده که ناراحتی؟ ابولهب گفت: شنیده‏ام شما تصمیم گرفته‏اید برادرزاده‏ام را بکشید واللات و العزی لقد هممت ان اسلم ثم تنظرون ما اصنع؟ سوگند به دو بت لات و عزی تصمیم گرفته‏ام قبول اسلام کنم سپس مشاهده خواهید کرد که با شما چگونه رفتار می‏نمایم.
مشرکان دیدند اسلام آوردن ابولهب خیل گران تمام می‏شود به دست و پای او افتاده و عذر خواهی کردند و سرانجام ابولهب آرام گرفت و از تصمیم خود منصرف شد و به خانه‏اش بازگشت.


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، ارتحال حامی پیامبر

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم علی (علیه‏السلام) را به فرماندهی لشکری به یمن فرستاد. هنگام بازگشت علی (علیه‏السلام) برای ملاقات پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم عزم مکه کرد در نزدیکی‏های مکه فردی را به جای خویش به سرپرستی لشکر اسلام گذاشت و خود برای گزارش سفر زودتر به سوی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم شتافت آن شخص لباسهای حله را که علی (علیه‏السلام) همراه آورده بود در بین لشکریان تقسیم کرد تا با لباسهای نو وارد مکه بشوند وقتی که علی (علیه‏السلام) برگشت و این منظره را دید به این عمل اعتراض کرد، فرمود: آنها نبایستی قبل از آنکه از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم کسب تکلیف کنند درباره اشیاء و غنائم که از آن بیت المال بود تصرفی کنند، از این رو علی (علیه‏السلام) دستور داد تا حله‏ها را از تن خود بیرون کنند و آنها را تحویل دهند تا پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم خودشان درباره آنها تصمیم بگیرد لشکریان علی (علیه‏السلام) از این دستور امام ناراحت شدند لذا وقتی به حضور پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رسیدند فوراً از خشونت امام علی (علیه‏السلام) در مورد حله‏ها شکایت کردند.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: مردم از علی (علیه‏السلام) شکوه کنید بخدا سوگند او در راه خدا شدیدتر از این است که کسی درباره وی شکایت کند(182)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، روزی رسانی جبرئیل

هنگامی که ابوطالب پدر بزرگوار حضرت علی (علیه‏السلام) در اواخر سال دهم بعثت از دنیا رفت علی ع به حضور پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آمد و به او خبر داد. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از این حرف فوق العاده ناراحت شد و اندوهی جانکاه سراسر وجود پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را فرا گرفت، به علی (علیه‏السلام) فرمود: برو امور غسل و حنوط و کفن او را انجام بده، سپس وقتی که او را در تابوت گذاشتی مرا خبر کن. علی (علیه‏السلام) این دستورات را انجام داد وقتی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم کنار جسد ابوطالب (علیه‏السلام) آمد و چشمش به تابوت افتاد سخت متأثر گردید و قطرات اشک از چشمانش سرازیر شد و خطاب به ابوطالب گفت تو به خوبی صله رحم کردی و به جزای خیر نائل شدی سرپرستی از کودک یتیم کری و او را بزرگ نمودی و از بزرگ حمایت و یاری کردی، پس به جمعیت حاضر رو کرد و فرمود: لا شفعن لعمی شفاعة بها الثقلین ؛ قطعاً از عمویم شفاعتی خواهم نمود که همه جن و انس از آن تعجب کنند. (181)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، علی جان فاطمه همسر خوبی است

عصر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بود روزی علی (علیه‏السلام) در مدینه نیاز شدید به معاش زندگی پیدا کرد ولی پولی نداشت در همین حال از خانه بیرون آمد یک دینار پول یافت به همه جا اعلام کرد که این یک دینار مال کیست؟ هیچ کس نیامد با تقاضای حضرت زهرا علیهاالسلام بنابراین شد که حضرت علی (علیه‏السلام) با آن یک دینار آرد خریداری کند و بعد اگر صاحب آن پیدا شد آن را به او بدهند. حضرت علی (علیه‏السلام) به این قصد از خانه بیرون آمد مرید را دید که مقداری آرد می‏فروشد و آن را به قیمت یک دینار می‏فروشد. علی (علیه‏السلام) آرد را خرید و یک دین را را به او داد ولی آن مرد یک دینار را نگرفت و سوگند یاد کرد که پولی نمی‏گیرد. علی (علیه‏السلام) آرد و دینار را به خانه آورد و جریان را به فاطمه علیهاالسلام گفت. گفت: فاطمه علیهاالسلام تعجب کرد، افراد خانه علی (علیه‏السلام) آن آرد را نان کرده و خوردند پس از تمام شدن آن باز علی (علیه‏السلام) اعلام کرد که دیناری یافته ولی کسی بعنوان صاحب آن به حضرت مراجعه نکرد. علی (علیه‏السلام) به قصد خریدن آرد رفت باز همان مرد را دید و قضیه مثل روز قبل شد و علی (علیه‏السلام) به همراه آرد و پول به منزل آمد. فاطمه علیهاالسلام تعجب کرد! و گفت یا علی (علیه‏السلام) هم آرد را آوردی و هم دینار را؟ علی (علیه‏السلام) فرمود: فروشنده آرد سوگند یاد کرد که دین را را نمی‏گیرم. فاطمه علیهاالسلام فرمود: می‏خواستی تو در سوگند از او پیشی بگیری افراد خانواده علی (علیه‏السلام) آرد را نان کرده و خورند و در این مدت علی (علیه‏السلام) اعلام می‏کرد که دیناری یافته ولی صاحبش پیدا نشد هنگامی که نان تمام شد، علی (علیه‏السلام) برای بار سوم به قصد خرید آرد از خانه بیرون آمد مجدداً همان مرد را دید که آرد می‏فروشد حضرت فرمود: سوگند به خدا این بار باید پول را بگیری سپس آن دینار را به طرف آن مرد انداخت و به سوی خانه بازگشت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: یا علی آیا آیا آن مرد را شناختی؟ او جبرئیل بود آن آرد رزقی بود که خداوند به وسیله جبرئیل برای شما فرستاده بود سپس فرمود: سوگند به خداوندی که جانم در دست اوست اگر سوگند یاد نمی‏کردی هر روز تا آن دینار در دست تو بود جبرئیل را همان گونه می‏یافتی که آرد به تو می‏دهد و دینار را نمی‏گرفت.


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، کارهای امام علی در خانه

عی (علیه‏السلام) می‏گوید از پول زره من که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم مقداری را به جهت تهیه وسایل به ام سلمه داده بود، به هنگام تهیه ولیمه ده درهم از آن پول را گرفت و به من داد و فرمود یا علی با این پول مقداری روغن و خرما و کشک تهیه کن و من دستور آن حضرت را انجام داده و آنها را خریده و آوردم آنگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم سفره چرمی خواست و خود آستین بالا زد و از آن خرما و کشک و روغن غذایی تهیه نمود خود نیز گوسفند چاقی تهیه نمود. آنگاه به من فرمود: هر کسی را که می‏خواهی دعوت کن. علی (علیه‏السلام) می‏گوید: من به مسجد آمدم و دیدم جمع کثیری از صحابه در مسجد حضور دارند و من از اینکه گروهی را دعوت کنم و عده‏ای را خیر نکنم شرمگین شدم لذا روی لندی رفته و گفتم ای مردم همگی برای صرف ولیمه فاطمه علیهاالسلام بیایید مردم برخاستند و به راه افتادند و من از کثرت جمعیت و کی غذا خجالت می‏کشیدم چون رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از این مطلب آگاهی یافت فرمود: علی جان من از خدای می‏خواهم که این غذا را برکت دهد. علی (علیه‏السلام) می‏گوید: تمام آن جمعیت از آن غذا خوردند و سیر شدند و چیزی هم از غذا کم نشد...
چون آفتاب غروب کرد زوجات پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فاطمه علیهاالسلام را زینت کرده و عطر آگین نمودند و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم علی (علیه‏السلام) را در سمت راست و فاطمه علیهاالسلام را در سمت چپ خود نشانید و پیشانی آنها را بوسید و دست دخترش را در دست علی (علیه‏السلام) گذاشت و فرمود: علی (علیه‏السلام) جان فاطمه همسر خوبی است و آنگاه به دخترش فرمود: علی (علیه‏السلام) شوهر خوبی است و در حق آنها دعا کرد.(180)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، به وصیت پیامبر عمل کرد

امیرالمؤمنین (علیه‏السلام) برای منزل خود هیزم فراهم می‏کرد و آب می‏کشید و خانه را جاروب می‏کرد و فاطمه علیهاالسلام آرد می‏کرد و سپس آنرا خمیر نموده و نان می‏پخت و با وجود چنین کارهایی به تربیت کودکان و شستن و نظافت آنها نیز همت می‏گماشت لذا حضرت امیر (علیه‏السلام) در خانه هر وقت فراغتی می‏یافت به حضرت زهرا علیهاالسلام در امور خانه کمک می‏نمود. روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم وارد خانه شد ودید علی (علیه‏السلام) و فاطمه زهرا علیهاالسلام هر دو مشغول آسیا کردن هستند از آنها پرسید: کدامتان خسته‏تر هستید؟ علی (علیه‏السلام) عرض کرد: فاطمه یا رسول الله. پیغمبر به دختر خود فرمود: دختر جان بلند شو و خود جای او نشست و با علی (علیه‏السلام) مشغول آسیا کردن شد.(178)
حضرت زهرا علیهاالسلام نیز در کلیه امور اعم از جنگ و امور بیرون از منزل همسر خود را یاری می‏کرد چنانکه بعد از غزوه احد علی (علیه‏السلام) در دفاع از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و قتل سران قریش زیاده از حد تلاش کرد شمشیر خون آلود خود را برای شستن به حضرت فاطمه علیهاالسلام داد و فرمود خذی هذا السیف فقد صدقنی الیوم این شمشیر را بگیر که امروز (ایمان و شجاع) مرا تصدیق نمود. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نیز فرمود: ای فاطمه علیهاالسلام بگیر شمشیر علی را، که امروز شوهرت دین خود را ادا نمود و خداوند بوسیله شمشیر او بزرگان قریش را به هلاکت رسانید.(179)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، از من سؤال کن

ابن عمار گوید: شنیدم از حضرت صادق (علیه‏السلام) که می‏فرمود: در وصیت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به علی (علیه‏السلام) این بود که فرمود:
ای علی ع سفارش می‏کنم تو را در جان خودت به خوی‏هائی که، نگاهدار آنها را از من. پس از آن گفت: خداوندا اعانت فرما او را.
اما اولی آنها: راست گفتاری است، خارج نشود از دهان تو دروغی هیچگاه و دومی: پرهیزگاری است، جرأت مکن بر خیانت هرگز. سوم: ترسناکی از خداوند است چنانچه گویی او را می‏بینی. چهارم: گریه بسیار از ترس خداوند است بر پا می‏شود برای تو به هر قطره اشکی هزار خانه در بهشت. پنجم: بخشیدن تو است از مال و خونت در راه دینت. ششم: گرفتن طریقه من است در نماز و روزه و صدقه‏ام، اما نماز پنجاه رکعت اما روزه پس سه روز در ماه روز پنج شنبه در اول هر ماه و چهارشنبه در وسط ماه و پنج شنبه آخر آن، و اما صدقه به قدر طاقت خود تا آنکه گویی اسراف کردم و حال آنکه اسراف نکردی و ملازم باش با نماز شب و ملازم باش با نماز شب و ملازم باش با نماز شب.
و بر تو باد نماز ظهر و بر تو باد نماز ظهر و بر تو باد نماز ظهر و بر تو باد به خواندن قرآن در هر حال و بر تو باد به بلند نمودن دستهای خود در نماز و برگرداندن آنها و بر تو باد به مسواک نمودن در نزد هر وضویی و بر تو باد نیکویی‏های اخلاق پس آن را انجام بده و بدیهای اخلاق، پس از آنها دوری کن...(177)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، برترین مخلوق خداوند

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به امیرالمؤمنین (علیه‏السلام) می‏فرماید: یا علی! اذا نامت فاستق لی ست قرب من بئر غرس فغلسنی و کفنی و حنطنی فاذا فرغت من غسلی فخذ بمجامع کفنی و اجلسنی ثم سلنی عما شئت فو الله لا تسا. لنی عن شی‏ء الا جبتک(176)‏
یا علی (علیه‏السلام) بعد از آن که من رحلت کردم من را غسل بده و وقتی تجهیز تمام شد و کفن کردی اطراف کفنم را بگیر و مرا بنشان وقتی اطراف کفنم را گرفتی و مرا نشاندی هر چه خواستی از من بپرس و من هر چه گفتم یاد داشت کن.


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، ایثار علی

امام رضا (علیه‏السلام) از پدران بزرگوارش و آنان از حضرت علی ع نقل می‏فرمایند که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: خدای تعالی آفریده‏ای از من برتر نیافرید و هیچ آفریده‏ای نزد خدای تعالی از من گرامی‏تر نیست. علی (علیه‏السلام) می‏گوید: من عرض کردم یا رسول الله (علیه‏السلام) آیا تو برتری یا جبرئیل فرمود: یا علی (علیه‏السلام) همانا که خدای تبارک و تعالی پیامبران مرسلش را بر فرشتگان مقربش برتری داد و مرا بر همه پیامبران و مرسلین برتری بخشید و پس از من برتری از آن تو و امامان پس از تو است، و همانا فرشتگان خدمتگزاران ما و خدمتگزاران دوستان ما هستند. ای علی (علیه‏السلام) آنانکه حاملان عرشند و آنان که در گرد عرش‏اند به ثنای پروردگارشان تسبیح می‏گویند و از برای کسانی که به ولایت ما ایمان آورده‏اند آمرزش می‏طلبند ای علی (علیه‏السلام) اگر ما نبودیم خدای تعالی نه آدم (علیه‏السلام) را می‏آفرید و نه حوا را و نه بهشت و دوزخ را و نه آسمان و زمین، را پس چگونه ما برتر از فرشتگان نباشیم و حال آنکه ما پیش از آنان پروردگار خود را شناختیم و او را تسبیح گفتیم و تحلیل و تقدیس کردیم زیرا نخستین چیزی که خدای تعالی آن را آفرید ارواح ما بود...
توضیح: (سؤالات حضرت علی (علیه‏السلام) از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم که در فرازهای مختلف این مجموعه اشاره شده،: در باب مصلحتی انجام می‏گرفته مولای ما امیرالمؤمنین (علیه‏السلام) و امام کشف و یقین از این جهت سؤال می‏کرده‏اند که این حقایق در نظر دیگران مکشوف افتد و گرنه خود او حقایق علوم و رازهای پنهانی را در همان مقام عقلی و شأن غیبی که دارد از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم استفاده می‏فرمود پیش از آنکه به عالم مثال و نشئه خیال قدم بگذارد تا چه رسد به آنکه استفاده آن حضرت منوط به این باشد که آن حقایق به شکل الفاظ و کلام تنزل نماید تا مورد استفاده‏شان قرار گیرد. و موید مطلب حدیث نبوی است که فرمود: من شهر علمم علی‏ام در است.)(175)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، رمز فتح

روزی علی (علیه‏السلام) وارد خانه خود شد و دید حسن و حسین علیهم السلام نزد فاطمه زهرا علیهاالسلام گریه می‏کنند. حضرت سؤال کرد چرا روشنایی چشمان من می‏گریند؟ فاطمه زهرا علیهاالسلام گفت: اینها گرسنه‏اند و یک روز است که چیزی نخورده‏اند! علی (علیه‏السلام) پرسید: پس این دیگ بر سر آتش چیست؟ گفت: در دیگ تنها آب است که برای دل خوشی فرزندانم بر سر آتش نهاده‏ام! علی (علیه‏السلام) دلتنگ شد، عبایی که داشت به بازار برد و فروخت و با 6 درهم آن خوراکی تهیه کرد. وقتی که به سوی خانه باز می‏گشت فقیری به حضرت گفت: آیا کسی در راه خدا وام می‏دهد که چند برابر گردد؟ علی (علیه‏السلام) همه آن خوراکی را به او داد و چون به خانه رسید فاطمه علیهاالسلام پرسید: یا علی! توفیق یافتی و چیزی آماده کردی؟ گفت: آری. لیکن همه آن را به بینوایی دادم. فاطمه علیهاالسلام گفت: چه خوب کردی تو همیشه توفیق کار خیر می‏یابی! علی (علیه‏السلام) برگشت تا برای نماز به مسجد برود، در راه کسی را دید که گفت: یا علی (علیه‏السلام) این شتر را من می‏فروشم. علی (علیه‏السلام) گفت: من فعلاً پولی ندارم، آن شخص گفت:
به تو فروختم هر وقتی که پولی به تو رید به من باز دهی! علی (علیه‏السلام) آن شتر را به 60 درهم خرید و حرکت کرد که ناگهان شخصی دیگر رسید و عرض کرد یا علی (علیه‏السلام) این شتر را به من بفروش. علی (علیه‏السلام) گفت: فروختم به چه قیمت می‏خری؟ گفت 120 درهم. علی (علیه‏السلام) شتر را داد و پول را گرفت و نیمی از آن را به برگشت وام و نیم دیگر را به کار خود برد در این وقت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم رسید و ماجرا را از علی (علیه‏السلام) شنید و فرمود: فروشنده جبرئیل و خریدار میکائیل بود و این آن وامی بود که به آن فقیر بخشیدی(174)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، صدقه قبل از سؤال کردن

علی (علیه‏السلام) می‏فرماید: در روز جنگ بدر آمدم تا ببینم رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در آن صحنه جنگ و در مقابل دشمنان نیرومند خود چه می‏کند. دیدم آن حضرت سر به سجده گذارده و پیوسته می‏گوید: یا حی یا قیوم. حضرت علی (علیه‏السلام) می‏فرماید: چند بار رفتم و برگشتم پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم همچنان سر به سجده داشت و جز (یا حی یا قیوم) چیز دیگری نمی‏گفت آنقدر به این ذکر مقدس ادامه داد تا داوند او را در جنگ فاتح و پیروز ساخت.(173)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، هم سفره پیامبر

علی (علیه‏السلام) می‏فرماید: به درستی که در قرآن مجید آیه‏ای است که عمل به آن ننموده هیچ کس نه قبل از من و نه بعد از من(171) زیرا من یک دینار را به ده درهم فروختم (انفاق کردم) و قبل از هر سؤالی که از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم کردم یک درهم به فقیر دادم سپس یک مطلب از آن حضرت سؤال می‏کردم، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به حضرت علی (علیه‏السلام) فرمود: یا علی، به من وحی رسیده که قبل از هر پرسشی از من، اول بایستی صدقه‏ای به فقیر بدهند و من قصد دارم مقدار صدقه را یک دینار قرار دهم. علی (علیه‏السلام) عرض کرد: یا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم اگر مقدار صدقه یک دینار باشد؟ مردم سؤالی نمی‏کنند. حضرت فرمود: پس چقدر باشد. حضرت علی (علیه‏السلام) عرض کرد: یک دانه گندم یا یک دانه جو، باز هم کسی حاضر به سؤال کردن از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نشد مگر علی (علیه‏السلام) که ده سؤال نمود و این آیه در شأن او نازل گردید(172)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، همراه پیامبر

روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و امیرالمؤمنین (علیه‏السلام) خرما می‏خوردند هر خرمایی را که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می‏خورد به آرامی هسته‏اش را نزد علی (علیه‏السلام) می‏نهاد تا اینکه خرماها تمام شد ولی پیش حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم هیچ هسته خرمایی نبود و مه نزد علی (علیه‏السلام) بود. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: هر که هسته‏اش بیشتر بود او پرخور است. حضرت امیر (علیه‏السلام) گفت: هر که خرما را با هسته خورده او پرخورتر است. وقتی حضرت علی (علیه‏السلام) این لام را گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم تبسم فرمود و فرمان داد تا هزار درهم به آن حضرت انعام بدهند.(170)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، اولین پیشتاز عامل

پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم پس از نماز صبح تا طلوع آفتاب در محراب عبادت به راز و نیاز با خداوند مشغول می‏بود و امیرالمؤمنین علی (علیه‏السلام) برای رسیدگی به حوائج مردم، پشت سر پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم رو به مردم می‏نشست و مردم حوائج خویش را از آن حضرت سؤال می‏کردند. علی (علیه‏السلام) دعاهای زیرا را از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نقل کرده‏اند و می‏فرمایند.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم وقتی وارد مسجد می‏شد می‏گفت اللهم افتح لی ابواب رحمتک؛ خدایا درهای رحمتت را بر من بگشا.
و به هنگام خروج از مسجد می‏گفت: اللهم افتح لی ابواب رزقک؛ خدایا درهای روزیت را بر من بگشا (169)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0