زندگاني امام علي ، علی خنثی کننده توطئه
علی (علیهالسلام) میفرماید: روزی رسول خدا به من فرمود: یا علی (علیهالسلام) نبرد با اهل فتنه بر تو واجب شده است، چنانکه جهاد با مشرکان بر من واجب گشته بود. پرسیدم: ای فرستاده خدا صلی الله علیه و آله و سلم! این چه فتنهای است که جهاد در آن بر من واجب گشته است؟ فرمود: گروهی هستند که شهادت بر وحدانیت حق و رسالت من میدهند در حالی که با سنت و سیره من به مخالفت بر میخیزند. عرض کردم، با اینکه آنها مثل من بر حقانیت اسلام شهادت میدهند پس چرا با ایشان پیکار کنم؟ فرمود: بخاطر بدعتهایی که در دین وارد میکنند و سرپیچی از فرمان الهی میکنند. عرض کردم شما پیشتر به من وعده شهادت در راه خدا دادهاید کاش از خدا میخواستید تا زمان آن فرا رسد و در رکاب شما تحقق پذیرد حضرت فرمود: پس چه کسی با ناکثین و قاسطین و مارقین بجنگد؟ وفای به آن وعده هم حتمی است و تو به فیض شهادت نایل خواهی شد... آنگاه فرمود... پس پذیرای خصومتها باش که تو همواره مورد دشمنی و خصومت خواهی بود.(183)
ادامه ندارد
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394
نظرات
، 0
در آغاز بعثت، مشرکان همواره در صدد آزار پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بودند، حتی تصمیم گرفتند که آن حضرت را به قتل برسانند وی وجود بنی هاشم (قبیله پیامبر) مانع میشد که آنها آن حضرت را بکشند مثلاً ابولهب عموی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با اینکه مشرک بود، ولی حاضر نبود که برادر زادهاش حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم را بکشند. همسر ابولهب بنام ام جمیل به مشرکان قول داد که در فلان روز (مثلاً روز یکشنبه) شوهرم را در خانه مینشانم و سرگرم میکنم تا از بیرون خانه کاملاً غافل بماند، آنگاه شما محمد صلی الله علیه و آله و سلم را در غیاب شوهرم بکشید. روز یکشنبه فرا رسید، ام جمیل شوهرش را در خانه با نوشیدنیها و خوراکیها و قصه گوییها سرگرم کرد مشرکان در بیرون رد صدد اجرای طرح قتل پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بر آمدند. ابوطالب که در ظاهر در صف مشرکان بود و در باطن ایمان، به خداوند داشت و بطور تاکتیکی رفتار میکرد از جریان اطلاع یافت، فوری به پسرش علی (علیهالسلام) (که کودکی حدود 13 ساله بود) فرمود: به خانه عمویت ابولهب برو اگر در خانه بسته بود در را بزن هر گاه باز کردند وارد خانه شو و اگر باز نکردند در را بشکن و وارد خانه شو و نزد ابولهب برو و بگو پدرم گفت: ان امرءاً عینه فی القوم فلیس بذلیل؛ کسی که عمویش (مثل تو) رئیس قوم باشد، خوار نخواهد شد. علی (علیهالسلام) به سوی خانه ابولهب روانه شد، دید در خانه بسته است در را زد کسی در را باز نکرد در را فشار داد تا شکست آنگاه وارد خانه شد و نزد ابولهب رفت، ابولهب تا علی (علیهالسلام) را دید گفت: برادرزاده چه خبر؟ علی (علیهالسلام) فرمود: پدرم گفت: کسی که عمویش (مثل تو) رئیس قوم است خوار نخواهد شد) ابولهب گفت: پدرت راست میگوید: مگر چه شده، علی (علیهالسلام) فرمود: میخواهند برادرزادهات محمد صلی الله علیه و آله و سلم را بکشند و تو غذا میخوری و نوشابه مینوشی؟ احساسات ابولهب به جوش آمد و برخاست و شمشیرش را برداشت تا از خانه بیرون بیاید ام جمیل سر راه او را گرفت ابولهب بسیار عصبانی بود سیلی محکمی به صورت ام جمیل زد که چشم او لوچ گردید و تا آخر عمر لوچ بود، آنگاه ابولهب از خانه بیرون آمد، وقتی که مشرکان او را شمشیر بدست دیدند و آثار خشم را در چهرهاش مشاهده کردند نزد او آمده، گفتند چه شده که ناراحتی؟ ابولهب گفت: شنیدهام شما تصمیم گرفتهاید برادرزادهام را بکشید واللات و العزی لقد هممت ان اسلم ثم تنظرون ما اصنع؟ سوگند به دو بت لات و عزی تصمیم گرفتهام قبول اسلام کنم سپس مشاهده خواهید کرد که با شما چگونه رفتار مینمایم. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم علی (علیهالسلام) را به فرماندهی لشکری به یمن فرستاد. هنگام بازگشت علی (علیهالسلام) برای ملاقات پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم عزم مکه کرد در نزدیکیهای مکه فردی را به جای خویش به سرپرستی لشکر اسلام گذاشت و خود برای گزارش سفر زودتر به سوی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم شتافت آن شخص لباسهای حله را که علی (علیهالسلام) همراه آورده بود در بین لشکریان تقسیم کرد تا با لباسهای نو وارد مکه بشوند وقتی که علی (علیهالسلام) برگشت و این منظره را دید به این عمل اعتراض کرد، فرمود: آنها نبایستی قبل از آنکه از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم کسب تکلیف کنند درباره اشیاء و غنائم که از آن بیت المال بود تصرفی کنند، از این رو علی (علیهالسلام) دستور داد تا حلهها را از تن خود بیرون کنند و آنها را تحویل دهند تا پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم خودشان درباره آنها تصمیم بگیرد لشکریان علی (علیهالسلام) از این دستور امام ناراحت شدند لذا وقتی به حضور پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رسیدند فوراً از خشونت امام علی (علیهالسلام) در مورد حلهها شکایت کردند. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
هنگامی که ابوطالب پدر بزرگوار حضرت علی (علیهالسلام) در اواخر سال دهم بعثت از دنیا رفت علی ع به حضور پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آمد و به او خبر داد. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از این حرف فوق العاده ناراحت شد و اندوهی جانکاه سراسر وجود پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را فرا گرفت، به علی (علیهالسلام) فرمود: برو امور غسل و حنوط و کفن او را انجام بده، سپس وقتی که او را در تابوت گذاشتی مرا خبر کن. علی (علیهالسلام) این دستورات را انجام داد وقتی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم کنار جسد ابوطالب (علیهالسلام) آمد و چشمش به تابوت افتاد سخت متأثر گردید و قطرات اشک از چشمانش سرازیر شد و خطاب به ابوطالب گفت تو به خوبی صله رحم کردی و به جزای خیر نائل شدی سرپرستی از کودک یتیم کری و او را بزرگ نمودی و از بزرگ حمایت و یاری کردی، پس به جمعیت حاضر رو کرد و فرمود: لا شفعن لعمی شفاعة بها الثقلین ؛ قطعاً از عمویم شفاعتی خواهم نمود که همه جن و انس از آن تعجب کنند. (181) نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
عصر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بود روزی علی (علیهالسلام) در مدینه نیاز شدید به معاش زندگی پیدا کرد ولی پولی نداشت در همین حال از خانه بیرون آمد یک دینار پول یافت به همه جا اعلام کرد که این یک دینار مال کیست؟ هیچ کس نیامد با تقاضای حضرت زهرا علیهاالسلام بنابراین شد که حضرت علی (علیهالسلام) با آن یک دینار آرد خریداری کند و بعد اگر صاحب آن پیدا شد آن را به او بدهند. حضرت علی (علیهالسلام) به این قصد از خانه بیرون آمد مرید را دید که مقداری آرد میفروشد و آن را به قیمت یک دینار میفروشد. علی (علیهالسلام) آرد را خرید و یک دین را را به او داد ولی آن مرد یک دینار را نگرفت و سوگند یاد کرد که پولی نمیگیرد. علی (علیهالسلام) آرد و دینار را به خانه آورد و جریان را به فاطمه علیهاالسلام گفت. گفت: فاطمه علیهاالسلام تعجب کرد، افراد خانه علی (علیهالسلام) آن آرد را نان کرده و خوردند پس از تمام شدن آن باز علی (علیهالسلام) اعلام کرد که دیناری یافته ولی کسی بعنوان صاحب آن به حضرت مراجعه نکرد. علی (علیهالسلام) به قصد خریدن آرد رفت باز همان مرد را دید و قضیه مثل روز قبل شد و علی (علیهالسلام) به همراه آرد و پول به منزل آمد. فاطمه علیهاالسلام تعجب کرد! و گفت یا علی (علیهالسلام) هم آرد را آوردی و هم دینار را؟ علی (علیهالسلام) فرمود: فروشنده آرد سوگند یاد کرد که دین را را نمیگیرم. فاطمه علیهاالسلام فرمود: میخواستی تو در سوگند از او پیشی بگیری افراد خانواده علی (علیهالسلام) آرد را نان کرده و خورند و در این مدت علی (علیهالسلام) اعلام میکرد که دیناری یافته ولی صاحبش پیدا نشد هنگامی که نان تمام شد، علی (علیهالسلام) برای بار سوم به قصد خرید آرد از خانه بیرون آمد مجدداً همان مرد را دید که آرد میفروشد حضرت فرمود: سوگند به خدا این بار باید پول را بگیری سپس آن دینار را به طرف آن مرد انداخت و به سوی خانه بازگشت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: یا علی آیا آیا آن مرد را شناختی؟ او جبرئیل بود آن آرد رزقی بود که خداوند به وسیله جبرئیل برای شما فرستاده بود سپس فرمود: سوگند به خداوندی که جانم در دست اوست اگر سوگند یاد نمیکردی هر روز تا آن دینار در دست تو بود جبرئیل را همان گونه مییافتی که آرد به تو میدهد و دینار را نمیگرفت. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
عی (علیهالسلام) میگوید از پول زره من که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم مقداری را به جهت تهیه وسایل به ام سلمه داده بود، به هنگام تهیه ولیمه ده درهم از آن پول را گرفت و به من داد و فرمود یا علی با این پول مقداری روغن و خرما و کشک تهیه کن و من دستور آن حضرت را انجام داده و آنها را خریده و آوردم آنگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم سفره چرمی خواست و خود آستین بالا زد و از آن خرما و کشک و روغن غذایی تهیه نمود خود نیز گوسفند چاقی تهیه نمود. آنگاه به من فرمود: هر کسی را که میخواهی دعوت کن. علی (علیهالسلام) میگوید: من به مسجد آمدم و دیدم جمع کثیری از صحابه در مسجد حضور دارند و من از اینکه گروهی را دعوت کنم و عدهای را خیر نکنم شرمگین شدم لذا روی لندی رفته و گفتم ای مردم همگی برای صرف ولیمه فاطمه علیهاالسلام بیایید مردم برخاستند و به راه افتادند و من از کثرت جمعیت و کی غذا خجالت میکشیدم چون رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از این مطلب آگاهی یافت فرمود: علی جان من از خدای میخواهم که این غذا را برکت دهد. علی (علیهالسلام) میگوید: تمام آن جمعیت از آن غذا خوردند و سیر شدند و چیزی هم از غذا کم نشد... نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) برای منزل خود هیزم فراهم میکرد و آب میکشید و خانه را جاروب میکرد و فاطمه علیهاالسلام آرد میکرد و سپس آنرا خمیر نموده و نان میپخت و با وجود چنین کارهایی به تربیت کودکان و شستن و نظافت آنها نیز همت میگماشت لذا حضرت امیر (علیهالسلام) در خانه هر وقت فراغتی مییافت به حضرت زهرا علیهاالسلام در امور خانه کمک مینمود. روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم وارد خانه شد ودید علی (علیهالسلام) و فاطمه زهرا علیهاالسلام هر دو مشغول آسیا کردن هستند از آنها پرسید: کدامتان خستهتر هستید؟ علی (علیهالسلام) عرض کرد: فاطمه یا رسول الله. پیغمبر به دختر خود فرمود: دختر جان بلند شو و خود جای او نشست و با علی (علیهالسلام) مشغول آسیا کردن شد.(178) نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
ابن عمار گوید: شنیدم از حضرت صادق (علیهالسلام) که میفرمود: در وصیت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به علی (علیهالسلام) این بود که فرمود: نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به امیرالمؤمنین (علیهالسلام) میفرماید: یا علی! اذا نامت فاستق لی ست قرب من بئر غرس فغلسنی و کفنی و حنطنی فاذا فرغت من غسلی فخذ بمجامع کفنی و اجلسنی ثم سلنی عما شئت فو الله لا تسا. لنی عن شیء الا جبتک(176) نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
امام رضا (علیهالسلام) از پدران بزرگوارش و آنان از حضرت علی ع نقل میفرمایند که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: خدای تعالی آفریدهای از من برتر نیافرید و هیچ آفریدهای نزد خدای تعالی از من گرامیتر نیست. علی (علیهالسلام) میگوید: من عرض کردم یا رسول الله (علیهالسلام) آیا تو برتری یا جبرئیل فرمود: یا علی (علیهالسلام) همانا که خدای تبارک و تعالی پیامبران مرسلش را بر فرشتگان مقربش برتری داد و مرا بر همه پیامبران و مرسلین برتری بخشید و پس از من برتری از آن تو و امامان پس از تو است، و همانا فرشتگان خدمتگزاران ما و خدمتگزاران دوستان ما هستند. ای علی (علیهالسلام) آنانکه حاملان عرشند و آنان که در گرد عرشاند به ثنای پروردگارشان تسبیح میگویند و از برای کسانی که به ولایت ما ایمان آوردهاند آمرزش میطلبند ای علی (علیهالسلام) اگر ما نبودیم خدای تعالی نه آدم (علیهالسلام) را میآفرید و نه حوا را و نه بهشت و دوزخ را و نه آسمان و زمین، را پس چگونه ما برتر از فرشتگان نباشیم و حال آنکه ما پیش از آنان پروردگار خود را شناختیم و او را تسبیح گفتیم و تحلیل و تقدیس کردیم زیرا نخستین چیزی که خدای تعالی آن را آفرید ارواح ما بود... نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
روزی علی (علیهالسلام) وارد خانه خود شد و دید حسن و حسین علیهم السلام نزد فاطمه زهرا علیهاالسلام گریه میکنند. حضرت سؤال کرد چرا روشنایی چشمان من میگریند؟ فاطمه زهرا علیهاالسلام گفت: اینها گرسنهاند و یک روز است که چیزی نخوردهاند! علی (علیهالسلام) پرسید: پس این دیگ بر سر آتش چیست؟ گفت: در دیگ تنها آب است که برای دل خوشی فرزندانم بر سر آتش نهادهام! علی (علیهالسلام) دلتنگ شد، عبایی که داشت به بازار برد و فروخت و با 6 درهم آن خوراکی تهیه کرد. وقتی که به سوی خانه باز میگشت فقیری به حضرت گفت: آیا کسی در راه خدا وام میدهد که چند برابر گردد؟ علی (علیهالسلام) همه آن خوراکی را به او داد و چون به خانه رسید فاطمه علیهاالسلام پرسید: یا علی! توفیق یافتی و چیزی آماده کردی؟ گفت: آری. لیکن همه آن را به بینوایی دادم. فاطمه علیهاالسلام گفت: چه خوب کردی تو همیشه توفیق کار خیر مییابی! علی (علیهالسلام) برگشت تا برای نماز به مسجد برود، در راه کسی را دید که گفت: یا علی (علیهالسلام) این شتر را من میفروشم. علی (علیهالسلام) گفت: من فعلاً پولی ندارم، آن شخص گفت: نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
علی (علیهالسلام) میفرماید: در روز جنگ بدر آمدم تا ببینم رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در آن صحنه جنگ و در مقابل دشمنان نیرومند خود چه میکند. دیدم آن حضرت سر به سجده گذارده و پیوسته میگوید: یا حی یا قیوم. حضرت علی (علیهالسلام) میفرماید: چند بار رفتم و برگشتم پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم همچنان سر به سجده داشت و جز (یا حی یا قیوم) چیز دیگری نمیگفت آنقدر به این ذکر مقدس ادامه داد تا داوند او را در جنگ فاتح و پیروز ساخت.(173) نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
علی (علیهالسلام) میفرماید: به درستی که در قرآن مجید آیهای است که عمل به آن ننموده هیچ کس نه قبل از من و نه بعد از من(171) زیرا من یک دینار را به ده درهم فروختم (انفاق کردم) و قبل از هر سؤالی که از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم کردم یک درهم به فقیر دادم سپس یک مطلب از آن حضرت سؤال میکردم، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به حضرت علی (علیهالسلام) فرمود: یا علی، به من وحی رسیده که قبل از هر پرسشی از من، اول بایستی صدقهای به فقیر بدهند و من قصد دارم مقدار صدقه را یک دینار قرار دهم. علی (علیهالسلام) عرض کرد: یا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم اگر مقدار صدقه یک دینار باشد؟ مردم سؤالی نمیکنند. حضرت فرمود: پس چقدر باشد. حضرت علی (علیهالسلام) عرض کرد: یک دانه گندم یا یک دانه جو، باز هم کسی حاضر به سؤال کردن از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نشد مگر علی (علیهالسلام) که ده سؤال نمود و این آیه در شأن او نازل گردید(172) نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و امیرالمؤمنین (علیهالسلام) خرما میخوردند هر خرمایی را که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم میخورد به آرامی هستهاش را نزد علی (علیهالسلام) مینهاد تا اینکه خرماها تمام شد ولی پیش حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم هیچ هسته خرمایی نبود و مه نزد علی (علیهالسلام) بود. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: هر که هستهاش بیشتر بود او پرخور است. حضرت امیر (علیهالسلام) گفت: هر که خرما را با هسته خورده او پرخورتر است. وقتی حضرت علی (علیهالسلام) این لام را گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم تبسم فرمود و فرمان داد تا هزار درهم به آن حضرت انعام بدهند.(170) نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم پس از نماز صبح تا طلوع آفتاب در محراب عبادت به راز و نیاز با خداوند مشغول میبود و امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) برای رسیدگی به حوائج مردم، پشت سر پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم رو به مردم مینشست و مردم حوائج خویش را از آن حضرت سؤال میکردند. علی (علیهالسلام) دعاهای زیرا را از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نقل کردهاند و میفرمایند. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 زندگاني امام علي ، علی مبین حدود الهی
مشرکان دیدند اسلام آوردن ابولهب خیل گران تمام میشود به دست و پای او افتاده و عذر خواهی کردند و سرانجام ابولهب آرام گرفت و از تصمیم خود منصرف شد و به خانهاش بازگشت.
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، ارتحال حامی پیامبر
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: مردم از علی (علیهالسلام) شکوه کنید بخدا سوگند او در راه خدا شدیدتر از این است که کسی درباره وی شکایت کند(182)
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، روزی رسانی جبرئیل
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، علی جان فاطمه همسر خوبی است
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، کارهای امام علی در خانه
چون آفتاب غروب کرد زوجات پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فاطمه علیهاالسلام را زینت کرده و عطر آگین نمودند و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم علی (علیهالسلام) را در سمت راست و فاطمه علیهاالسلام را در سمت چپ خود نشانید و پیشانی آنها را بوسید و دست دخترش را در دست علی (علیهالسلام) گذاشت و فرمود: علی (علیهالسلام) جان فاطمه همسر خوبی است و آنگاه به دخترش فرمود: علی (علیهالسلام) شوهر خوبی است و در حق آنها دعا کرد.(180)
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، به وصیت پیامبر عمل کرد
حضرت زهرا علیهاالسلام نیز در کلیه امور اعم از جنگ و امور بیرون از منزل همسر خود را یاری میکرد چنانکه بعد از غزوه احد علی (علیهالسلام) در دفاع از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و قتل سران قریش زیاده از حد تلاش کرد شمشیر خون آلود خود را برای شستن به حضرت فاطمه علیهاالسلام داد و فرمود خذی هذا السیف فقد صدقنی الیوم این شمشیر را بگیر که امروز (ایمان و شجاع) مرا تصدیق نمود. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نیز فرمود: ای فاطمه علیهاالسلام بگیر شمشیر علی را، که امروز شوهرت دین خود را ادا نمود و خداوند بوسیله شمشیر او بزرگان قریش را به هلاکت رسانید.(179)
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، از من سؤال کن
ای علی ع سفارش میکنم تو را در جان خودت به خویهائی که، نگاهدار آنها را از من. پس از آن گفت: خداوندا اعانت فرما او را.
اما اولی آنها: راست گفتاری است، خارج نشود از دهان تو دروغی هیچگاه و دومی: پرهیزگاری است، جرأت مکن بر خیانت هرگز. سوم: ترسناکی از خداوند است چنانچه گویی او را میبینی. چهارم: گریه بسیار از ترس خداوند است بر پا میشود برای تو به هر قطره اشکی هزار خانه در بهشت. پنجم: بخشیدن تو است از مال و خونت در راه دینت. ششم: گرفتن طریقه من است در نماز و روزه و صدقهام، اما نماز پنجاه رکعت اما روزه پس سه روز در ماه روز پنج شنبه در اول هر ماه و چهارشنبه در وسط ماه و پنج شنبه آخر آن، و اما صدقه به قدر طاقت خود تا آنکه گویی اسراف کردم و حال آنکه اسراف نکردی و ملازم باش با نماز شب و ملازم باش با نماز شب و ملازم باش با نماز شب.
و بر تو باد نماز ظهر و بر تو باد نماز ظهر و بر تو باد نماز ظهر و بر تو باد به خواندن قرآن در هر حال و بر تو باد به بلند نمودن دستهای خود در نماز و برگرداندن آنها و بر تو باد به مسواک نمودن در نزد هر وضویی و بر تو باد نیکوییهای اخلاق پس آن را انجام بده و بدیهای اخلاق، پس از آنها دوری کن...(177)
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، برترین مخلوق خداوند
یا علی (علیهالسلام) بعد از آن که من رحلت کردم من را غسل بده و وقتی تجهیز تمام شد و کفن کردی اطراف کفنم را بگیر و مرا بنشان وقتی اطراف کفنم را گرفتی و مرا نشاندی هر چه خواستی از من بپرس و من هر چه گفتم یاد داشت کن.
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، ایثار علی
توضیح: (سؤالات حضرت علی (علیهالسلام) از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم که در فرازهای مختلف این مجموعه اشاره شده،: در باب مصلحتی انجام میگرفته مولای ما امیرالمؤمنین (علیهالسلام) و امام کشف و یقین از این جهت سؤال میکردهاند که این حقایق در نظر دیگران مکشوف افتد و گرنه خود او حقایق علوم و رازهای پنهانی را در همان مقام عقلی و شأن غیبی که دارد از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم استفاده میفرمود پیش از آنکه به عالم مثال و نشئه خیال قدم بگذارد تا چه رسد به آنکه استفاده آن حضرت منوط به این باشد که آن حقایق به شکل الفاظ و کلام تنزل نماید تا مورد استفادهشان قرار گیرد. و موید مطلب حدیث نبوی است که فرمود: من شهر علمم علیام در است.)(175)
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، رمز فتح
به تو فروختم هر وقتی که پولی به تو رید به من باز دهی! علی (علیهالسلام) آن شتر را به 60 درهم خرید و حرکت کرد که ناگهان شخصی دیگر رسید و عرض کرد یا علی (علیهالسلام) این شتر را به من بفروش. علی (علیهالسلام) گفت: فروختم به چه قیمت میخری؟ گفت 120 درهم. علی (علیهالسلام) شتر را داد و پول را گرفت و نیمی از آن را به برگشت وام و نیم دیگر را به کار خود برد در این وقت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم رسید و ماجرا را از علی (علیهالسلام) شنید و فرمود: فروشنده جبرئیل و خریدار میکائیل بود و این آن وامی بود که به آن فقیر بخشیدی(174)
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، صدقه قبل از سؤال کردن
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، هم سفره پیامبر
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، همراه پیامبر
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، اولین پیشتاز عامل
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم وقتی وارد مسجد میشد میگفت اللهم افتح لی ابواب رحمتک؛ خدایا درهای رحمتت را بر من بگشا.
و به هنگام خروج از مسجد میگفت: اللهم افتح لی ابواب رزقک؛ خدایا درهای روزیت را بر من بگشا (169)
ادامه ندارد
سلامـ .... ... ..
موضوعات وبلاگ
آمار وبلاگ
جستوجگر وبلاگ
(( طراح قالب آوازک ، وبلاگدهي راسخون ، نويسنده newsvaolds ))