سوال – خلاصه ی بحث روابط ناشایست آقایان با زن ها را بفرمایید .
پاسخ - یکی از آفت های زندگی زناشویی بدبینی وسوء ظن بود . یکی از عوامل بوجود آمدن سوء ظن ، تجسس است . اسلام می فرماید که تجسس نکنید . قرآن می فرماید : تجسس نکنید تا دچار سوء ظن و بدبینی نشوید . حالا خانم هایی می فرمایند که ما بدون تجسس متوجه رفتار ناشایست شوهرم با خانم ها شده ایم . اسلام در این مواقع می فرماید که حمل بر صحت کنید . یعنی از رفتارها برداشت خوب بکنید . آقا هم یکسری رفتارهای اشتباهی از خانم می بینند ممکن است یک وجه بد و یک وجه خوب داشته باشد . دستور دین این است که شما وجه خوب آنرا برداشت کنید . حضرت علی(ع) می فرمایند : کار خوب برادرت را به وجه خوبش برداشت کن . خیلی ها میگویند که تا مدتی برداشت خوب می کنیم و حمل بر صحت میکنیم ، محمل میسازیم و توجیه می کنیم اما به جایی می رسند که راه توجیه بسته میشود . حضرت علی (ع) در ادامه روایت می فرمایند : تا جایی که راه توجیه بسته بشود . در اینجا که مطلب آشکار میشود فرمودند : قشقرق راه نینداز ، گناه و خطایش را کف دست همسرت نگذار و تغافل کن . تغافل یعنی یک دلایلی بیاور که بفهمد که شما فهمیده ای .چرا ؟ زیرا اگر شما کف دستش بگذاری ، آشکار کنی و قشقرق راه بیندازی ، پرده های حرمت و حیا می افتد لذا فرموده اند : شریفترین اخلاق انسان با کرامت این است که از خطایی که میداند تغافل کند . خوبی تغافل این است که همسر شما را ، به خوف و رجا می برد . شما قرائنی آورده اید ومیگوید که نکند خانمم فهمیده باشد ، ای وای آبرویم رفت و بعد میگوید : نه اگر خانم می فهمید قشقرق راه میانداخت و داد و فریاد راه می انداخت . پس خدایا شکرت که آبرویم نرفت . متاسفانه بیشتر خانم ها در این موارد قشقرق راه میاندازند و برای خودشان مشکل درست می کنند . زیرا اول این که آبروی همسرشان را می برند و بعد شخصیت او لطمه می خورد و کسی که شخصیتش لطمه بخورد به خیرش امیدی نیست . بعد غرورش جریحه دار میشود و اقتدارش می شکند و همه ی این ها به ضرر است . حالا خانم مدتی تغافل میکند ولی آقا به روی خودش نمی آورد و پیش خودش می گوید چه زن ساده ای دارم و به کار خودش ادامه می دهد . اینجا دیگر شما باید وارد میدان بشوید . از جایی که دیدید دیگر تغافل جواب نمی دهد باید علنی کنید . و گفتگو کنید . در گفتگو شما می گویید که فلانی من هشت ماه است که داستان را می دانم و دلایل می آورید و میگویید که من تغافل کردم و نخواستم آبروی شوهرم و شخصیت او از بین برود ولی دیدم که شما نمی خواهید دست بردارید ومجبور شدم که بگویم . در اینجا آقا نه تنها همسرش را ساده نمی داند بلکه می گوید که چه همسر خوبی دارم که می دانست و نگفت . البته در این گفتگو باید نکاتی رعایت بشود . این گفتگو باید مخفیانه باشد و در حضور بچه ها نباشد و پدر و مادر جلوی بچه ها شکسته نشوند . حتما با مهربانی و کلام آرام باشد . حتما نقاط مثبت طرفتان را بگویید و گفتگو کنید . اگر شما این مسیر را طی کنید ، مرد شما اصلاح میشود . خانمی گفته بودند که همه ی این مراحل را رفته ام و گفتگو هم کرده ام ولی شوهرم دست برنمی دارد . من گفتم که اگر این راه کارهای مادی جواب نداد ، به دنیا ی متافیزیک و ماورا چنگ بزنید. بخدا توکل کنید . به حضرات معصومین متوسل بشود ، دعا کنید و نذر کنید . نذرهای معنوی کنید . چهارده هزار صلوات به نیت سلامتی امام زمان (عج ) خیلی موثر است . حالا میگویند که نذر هم کرده ام وجواب نگرفته ام . چکار کنم ؟ شما دو تا راه پیش روی خودتان دارید. یا اینکه طلاق بگیرید یا اینکه ادامه بدهید . من با طلاق خیلی از وقت ها موافق نیستم . مگر اینکه کارد به استخوان برسد و مجبور باشد . طلاق آخرین گزینه است. حالا فرض ما این است که شما نمی خواهید طلاق بگیرید. اگر رسیدید که باید طلاق بگیرید که دیگر هیچ . می روید طلاق می گیرید و داستان تمام میشود ولی آن طلاق خودش پیامدهایی دارد . طلاق پیام های منفی دارد که ما باید آنها را بگوییم که خانم ها عاقلانه تصمیم بگیرند . آینده را هم ببینند و بعد پشیمان نشوند . وارد پیامدهای طلاق نمیشویم. فرض را بر این می گذاریم که شما به این رسیده اید که نمی خواهید طلاق بگیرد و می خواهید ادامه بدهید. در اینجا هم دو تا راه دارید . یک رفتار این است که دائم با این آقا دعوا کنید . قشقرق راه بیندازید و جنگ داشته باشید و رفتار دیگر این است که مدارا کنید . عقل ، دین و فطرت انسان می گوید : دعوا نکن ، جنگ نینداز . زیرا یک مصیبت دو تا میشود . بچه های شما در این فضای آلوده دچار مشکل میشوند . بر اساس پژوهش ها 91 درصد بچه های بزهکار از خانه های نابسامان در آمده اند . در خانه هایی که دائم زن و مرد جنگ داشته اند . پس یک راه بیشتر نمی ماند و آن مدارا است . امام کاظم (ع) فرمودند : مدارا نصفی از زندگی است . این روایت مال اینجاست . رسول اکرم فرمودند : اگر زنی با چنین مردی مدارا کند ثواب حضرت آسیه را می برد . آسیه را به چهار میخ کشیدند و جلوی آفتاب او را شکنجه دادند تا شهید شد . ببینید که چقدر ثواب دارد . حالا ممکن است خانم بگوید چرا مدارا ؟ طلاق می گیرم . الان اندیشمندان غربی هم دیگر طلاق را پیشنهاد نمی کنند . این سوال خانم است . ما از آن طرف هم روایت داریم . حالا آقایی با یک زن بدی زندگی می کند ، ما این را هم داریم البته متاسفانه اولی را بیشتر داریم . با کمال شرمندگی متاسفانه در این سالها به این رسیده ایم که ستم و جفای آقایان به خانمها بیشتر از ستم و جفای خانم ها به آقایان است . حالا باز خانمی پیدا می شود که در حق شوهرش جفا کند و روایت داریم : مردی که با بدرفتاری های زن خود می سازد یعنی در موقعیتی که نمیتواند طلاق دهد یا بخاطر بچه هایش یا آبرویش نمی خواهد طلاق دهد ، ثواب حضرت داود را می برد . این یک آرام بخش برای ما است . اگر نهایتا رسیدیم به این که نمیتوانیم از هم جدا شویم ، قشقرق راه نیندازیم و امیدوار به خدا باشیم و این روایت خیلی به ما آرامش می دهد . حالا در مورد ساز و کارهای بازدارنده باید بگویم که اگر بخواهیم زندگی مان را ادامه دهیم ، این کار جواب نمی دهد . انتقام جویی راه چاره نیست ولی اگر کسی می خواهد طلاق بگیرد ، مهریه اش را به اجرا می گذارد و نفقه اش را می گیرد . هیچ رفتار مقابله ای تندی را پیشنهاد نمی کنیم . من به خانم ها گفته بودم که اگر دیدید شوهرتان به بیراهه می رود اگر قبلا 5 نمره توجه می کردی الان 15 نمره توجه کن . عطوفت داشته باش و به نیازهایش بیشتر توجه کن . چون او دارد به بیراهه می رود مثلا آقا با خانمی رابطه برقرار کرده است . خوب این آقا به خانه می آید و شما او را بایکوت می کنید یا از نیازهایش محروم می کنید ، خانه که می آید اخم ، بی وفایی ناراحتی می بیند ، حالا پیش آن خانم می رود و خانم به او می گوید که کجا بودی و او را تحویل میگیرد . طبیعی است که به آن طرف می رود . من می گویم خانم شما باید این قدر قوی جلوه بکنی و قوی باشی که بر آن طرف غلبه کنی . در تعارض الگوها آن الگویی پذیرفته میشود که بهتر باشد. چرا من میگویم با مهربانی و ملام نرم صحبت کنید ؟ شیوه ی شرمنده کردن ، احساس گناه و عذاب وجدان هم مهم است . بالاخره ما انسان هستیم. خدا در وجود ما نفس لوامه قرار داده است . خانمی گفتند که من با راه کارهای شما شوهرم را که در قعر جهنم بود نجاتش دادم . تا دو نیمه شب نمی آمد و من هم غذا نمیخوردم و وقتی می آمد و می دید که من غذا نخورده ام ، می گفتم که این غذا از گلوی من پایین نمی رود . اشک در چشمانش جمع شد و گفت تو به من درس دادی ، من برمی گردم و برگشت . بحث ما این است که می خواهیم اصلاح کنیم. اگر نخواهیم اصلاح کنیم این کارها را ندارد . حالا می گویند که اینکار خیلی سخت است . بله سخت است . روایت داریم که بهترین کارها سخت ترین آنها است .