زندگاني امام علي ، عاشق بی نظیر پیامبر
علی (علیهالسلام) میفرماید: در روز جنگ احد که مردم از اطراف رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم پراکنده گشتند من آن روز به قدری برای آن حضرت ناراحت و پریشان گشتم که سابقه نداشت. حال من، مانند حال کسی بود که بر جان خود تسلط و اختیاری ندارد.
پیش روی حضرت با دشمنان مهاجم میجنگیدم و آنها را از اطراف وی پراکنده میساختم، تا اینکه پس از گذشت لحظاتی به عقب بازگشتم تا از حال رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم خبری بگیرم. اما هر چه جویا شدم خبری نیافتم (نگران شدم) با خود گفتم:
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم به کجا ممکن است رفته باش؟! احتمال فرار که در حق وی منتفی است، احتمال شهادت هم در بن نیست، چون حضرت اگر شهید شده بود باید در میان کشتهها دیده میشد.
سپس راهی جز ین باقی نمانده که او را به سوی آسمانها برده باشند و ما را از نعمت وجود او محروم کرده باشند علی (علیهالسلام) میفرماید: از شدت ناراحتی غلاف شمشیرم را شکستم و با خود گفتم: حال که چنین است به تلافی فقدان وجود نازنین پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم چندان نبرد خواهم کرد تا کشته شوم.
آنگاه خود را به دریای دشمن زدم و آنان را از هر سو پراکنده ساختم. با فرار دشمن محوطهای جلوی من باز شد ناگهان دیدم که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم با حال ضعف و بیهوشی نقش بر زمین افتاده است.
(معلوم شد که آن حضرت در تمام این مدت زیر دست و پای دشمن بوده است) به جانب او رفتم و سرش را در دامن گرفتم نگاهی به من کرد و فرمود: علی! مردم چه کردند؟
گفتم: به دشمن پشت کردند و کافر شدند و شما را به آنان تسلیم کردند و خود گریختند.
در این بین پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم متوجه حمله گروهی از سپاه دشمن شد که قصد داشتند غافلگیرانه به او یورش ببرند، لذا فرمود: علی! آنان را از من دور کن! من به جانب آنها حمله کردم و جمعشان را متفرق ساختم که هر یک از آنها به سویی گریختند سپس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: علی! آیا صدای رضوان را که در آسمان در مدح و ستایش تو سخن میگوید را نمیشنوی؟ او هم اینک بانک برداشته و میگوید: شمشیری جز شمشیر علی نیست و جوانمردی جز علی نیست(291)
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394
سلامـ .... ... ..
