حكايت عارفانه ، امیر کبیر، مسلمانی استقلال طلب و ضد استعمار
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
عصر سلطنت ناصرالدین شاه قاجار بود، گر چه سراسر سلطنت او به یک دستگاه طاغوتی و استبدادی مبدل شده بود، ولی گاهی جرقهای در غروب پیدا میشود، میرزا محمّد تقی خان امیرکبیر که یک مسلمان غیور و متعبّد بود، در این دستگاه راه یافت، وی در اوائل سلطنت ناصرالدین شاه به نام عزّت الدوله ازدواج کرد.
اصلاحات بزرگی به دست این وزیر لایق شروع شده بود، او به خاطر اینکه در راستای استقلال اقتصادی و سیاسی ایران، قدم برمیداشت دشمنان بسیاری از داخل و خارج پیدا کرد، و کشورهای استعماری مانند انگلستان و روسیّه تزاری آن روز، دشمن سرسخت او شدند، کار بجائی رسید که درباریان استعمارزده ناصری، شاه را واداشتند که وی را عزل کند، او در 20 محرم سال 1268 ه ق از مقام نخست وزیری، و در 25 محرّم همان سال از سایر مشاغل، عزل شد و به کاشان تبعید گردید و در 19 دی 1230 شمسی در 64 سالگی بدست حاجی علی خان مراغهای، اعتمادالسلطنه فراشباشی، در حمّام باغ فین به قتل رسید.
از داستانها در مورد این مرد استقلال طلب اینکه:
سفیر روس (یعنی روسیّه تزاری که در آن عصر سلطه عجیبی بر جهان داشت) مدت یک ماه، نامههای متعدد در موضوعات مختلف برای امیرکبیر نوشت به او داد، ولی جواب آنها را دریافت نمیکرد، از این رو بسیار عصبانی بود، تا اینکه از امیر کبیر، اجازه ملاقات گرفت، امیر به او گفت: من هر روز چند ساعت در محل کارم آماده پذیرائی هستم، هر وقت مایل هستید بیائید، سفیر روس از اینکه امیر به او وقت خصوصی نداده، عصبانیتر شد، سرانجام با امیر ملاقات کرد، وقتی که وارد اطاق امیر شد دید امیر نشسته و مشغول نوشتن است، دستور داد: برای جناب سفیر صندلی بیاورند (با توجه به اینکه تا آنگاه در مجالس ایرانیان در آن تاریخ صندلی نبوده) سفیر به انتظار صندلی ایستاد، و امیرکبیر نشسته بود، خشم، سراپا سفیر روس را فرا گرفته بود، تا اینکه صندلی آوردند، سفیر نشست و پس از تعارفات معمولی، به امیر اعتراض کرد که چرا صدراعظم، جواب نامههای سفارت را نمیدهد، و از این راه باعث تیره شدن روابط دو کشور میشود؟
امیر این پاسخ قاطع را به او داد: «از یک سیاستمدار مطّلع تعجب دارم که مرا باعث تیرگی روابط معرّفی میکند و به من نسبت چنین ناروائی میدهد» سفیر گفت: پس چرا جواب نامههای سفارت داده نمیشود؟ و مسئول آن کیست؟
امیر جواب داد: شخص سفیر باید از رسوم و قوانین مکاتبات رسمی مطلع باشد، کشور ما وزارت خارجه دارد، شما باید در تمام کارها به وزارت خارجه رجوع کنید... سفیر از این پاسخ محکم و استوار، شرمنده و محکوم شد، آنگاه امیر صندوق نامهها را خواست، شانزده نامهای که سفیر در آن یک ماه به او نوشته بود و هنوز سر آنها بسته بود بیرون آورد و به وزیر امور خارجه داد و گفت: اینها را جواب بدهید.
به این ترتیب امیر کبیر، عزّت اسلامی و ایرانی خود را در برابر سفیر قلدر روسیّه، حفظ کرد و نظم و قانون کشور را به هوسهای سفیر نفروخت.
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 26 اردیبهشت 1394
سلامـ .... ... ..
