داستان های بحارالانوار ، روش بهزیستی از دیدگاه امام سجاد

روزی زهری از یاران امام سجاد (علیه السلام) بود، با حالت غم و اندوه خدمت امام زین العابدین (علیه السلام) رسید، امام پرسید:
زهری چرا غمگینی؟
گفت: یا بن رسول الله! غمهایم از دست عده‏ای است که به آنها خوبی می‏کنم ولی آنها به من حسد می‏ورزند.
امام پس از آنکه در مورد حفظ زبان به او دستوراتی داد و اینکه هر سخن را نباید گفت، فرمود:
هر کس عقلش کامل نباشد به آسانی گرفتار می‏شود.
سپس فرمود: بر تو لازم است که مسلمانان را همانند خانواده‏ی خود بدانی! بدین گونه که:
آن کسی که از تو بزرگ‏تر است پدر و آن کسی که از تو کوچک‏تر است فرزند، و آن کسی که هم سن توست برادر خویش گمان نمایی.
در این صورت کدام یک از آنها حاضر می‏شوند نسبت به شما ستم کنند و یا شما درباره‏ی آنها بی مهری کنی و یا آبرویشان ریخته شود.
هر گاه شیطان تو را وسوسه کرد، فکر کردی از مسلمانان دیگر که بزرگ‏تر از تو است، بهتری بگو:
چگونه من بهترم با اینکه او جلوتر از من ایمان آورده و عمل نیک او بیش از من است. و اگر کوچک‏تر از تو بود، بگو:
من از او بیشتر گناه دارم و در معصیت کردن بر او پیشی گرفته‏ام و او از من بهتر است. و اگر هم سن و سال تو است بگو:
من در گناه کاری خود یقین دارم و در گناه کاری او شک دارم پس او بهتر از من است چون من به یقین گناه کارم ولی گناه او را نمی‏دانم.
چنانچه تو را احترام کردند و بزرگ دانستند باز خود را سزاوار این مدان، بلکه با خود بگو:
این عمل به خاطر آن است که در اسلام احترام به دیگران جزء وظایف و کارهای نیک است که وی انجام می‏دهد.
و هر گاه از آنان بی مهری و بی اعتنایی دیدی باز بگو:
این برخورد نادرست به خاطر گناهی است که از من صادر شده.
اگر این دستورات را رعایت کنی و دوستانت بیشتر و دشمنانت کمتر می‏شوند. از رفتارهای خوب آنان شاد می‏گردی و از رفتارهای بدشان متاثر و ناراحت نمی‏شوی(82).
این است روش بهزیستی در جامعه از دیدگاه امام سجاد (علیه السلام.







نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 29 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0