حكايات موضوعي ، عزت نفس ، چوب مسواک
قافله رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از طی مسافتی در منزلی که در آنجا آب بود فرود آمد. رسول اکرم نیز شتر خویش را خوابانید و پیاده شد.
رسول خدا و همراهان در فکر بودند که خود را به آب برسانند و مقدمات نماز را فراهم کنند.
پیامبر بعد از آنکه پیاده شد، به سمت آب حرکت کرد؛ ولی بعد از آنکه مقداری رفت، بدون آنکه با احدی سخنی بگوید، به طرف مرکب خویش بازگشت و همین که به شتر خویش رسید، زانو بند را برداشت و زانوهای شتر را بست و دو مرتبه بازگشت.
فریادها از اطراف بلند شد که ای رسول خدا! چرا ما را فرمان ندادی که این کار را برایت بکنیم، ما با کمال افتخار برای انجام این خدمت آماده بودیم.
حضرت جواب فرمود: هرگز از دیگران در کارهای خود کمک نخواهید، و به دیگران اتکا نکنید، ولو برای یک قطعه چوب مسواک باشد.
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در یک شنبه 3 خرداد 1394
سلامـ .... ... ..
