بسا کلمه‏ای که حق است و لکن از آن اراده باطل دارند

کلاغی را گویند که در شکستن صدفی سعی بیهوده می‏نمود و عقده آن را منقار تدبیر نمی‏توانست گشود. کلاغی دیگر گفت: ای رفیق! هر امری که به قوت بازو از دست بر نیاید، پنجه عقل و ناخن علم آن را می‏گشاید؛ که انسان ضعیف و عالم، حیوانات قوی و ظالم را به تدبیر مقهور و به اطاعت و انقیاد خود مجبور نموده است. تو نیز صدف را به منقار و چنگ بگیر و به قدر امکان بپر، و از بالا به زیر انداز، که البته صدف شکسته و گره بسته گشوده خواهد شد. آن کلاغ غافل، نصیحت کلاغ را صدق محض دانسته، به سمع قبول اصغا کرد و به بالا پریده، به پایین انداخت. حقه شکست، دانه گرانبها بیرون افتاد و لکن ناصح مغرض که منتظر بود فورا ببرد.
نتیجه‏
از نصیحت مغرض ما باید اندیشناک باشیم و این حکایت را در نظر گیریم که ناصح صحیح گفت، لکن برای نفع خود. و مضمون این آیه شریفه را اتبعوا من لا یسئلکم اجرا و هم مهتدون که کلام خدا و دلیل محکم انبیاست پذیرفته، قول ناصحی را بشنویم که مزد نخواهید و دزد نباشید.







نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در یک شنبه 11 مرداد 1394 

نظرات ، 0