خشم اولش نادانی است و آخرش پشیمانی‏

روزی دزدی کندوی عسل که لانه زنبوران بود، در غیاب صاحب بوستان به سرقت برد. وقتی که صاحب آن اطلاع یافت و در جست و جوی دزد به هر طرف باغ می‏شتافت، زنبوران رسیدند و خود را بی خانه دیدند، گمان به صاحب خود بردند، بر سر او ریخته او را آزردند. آن بی گناه فریاد می‏نمود: ای خانه خرابان! من خانه ساز شمایم نه خانه بر انداز شما، اگر مزدم نمی‏دهید دزدم نخوانید، اگر نوشم نمی‏بخشید نیشم نزنید، و لیکن معذورید و به جوش و خروش مجبورید، که بی خانه‏اید و دیوانه، هر که در غضب است بی ادب است، دوست از دشمن نشناسد، بلکه از جان خود نهراسد، من چشم از دوستی شما نپوشم و به اصلاح کار بکوشم.
نتیجه‏
گاهی اتفاق می‏افتد که شخص بدون تحقیق، دوست را دشمن می‏انگارد و نیک را بد شمارد و چیزی که نباید می‏گوید و به راهی که نشاید می‏پوید و بعد از کشف، پشیمان و خجل و شرمنده و منفعل می‏شود؛ چنان که می‏گویند: شاهزاده‏ای سگی با وفا داشته، روزی آن را نزد گهواره طفل خود داشته، از خانه بیرون رفته، در مراجعت به خانه، لاشه‏ای کشته می‏بیند! آن را طفل خود گمان می‏نماید و بدونم تحقیق سگ را می‏کشد. بعد از آن ظاهر می‏شود که آن کشته به خون آغشته، گرگ خونخوار بوده است نه طفل گاهواره! پشیمان می‏شود و تاسف می‏خورد. پس ما باید ملتفت باشیم که قبل از تحقیق، به هیچ امری اقدام نکنیم مبادا به خطایی گرفتار گردیم.







نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در یک شنبه 11 مرداد 1394 

نظرات ، 0