مدار و قرار هر چیز به طبیعت خود اوست
گوزنی قوی شاخ در گله آهوان بی شاخ، خود نمایی میکرد و زور آزمایی مینمود؛ آن بیچارگان را از باس و هراس او یارای دم زدن نبود.
روزی آهو برهای جوان نزد او آمده پرسید که چگونه است که زمانی که در میان رمه شکار گردش و چرا مینمایی، بر هر یک تفاخر و تشاجر میفرمایی، اما وقتی که آواز تازی میشنوی از ترس میخواهی از پوست خود بیرون بروی؟ گفت: تصور شما را تصدیق مینمایم، این مطلب صحیح است و بر خود من هم معلوم و صریح، مادامی که در میان گله آهو میخرامم خود را شیر پلنگ افکن مینامم: هنگامی که روی سگ شکاری را دور میبینم خود را از روباه و خرگوش زهره کمتر شمارم؛ مکرر با خود شرط و معاهده نمودهام که در بین قوم فخر و تکبر و نزد حضم خوف و جبن نداشته باشم، هنوز به جهت من ممکن نشده است و البته نخواهد شد.
نتیجه
امورات طبیعیه قویتر است از امورات صناعیه، چنان که گویند، وزیری به سلطان میگفت: طبیعت تغیرپذیر نیست، سلطان گفت: گربه من تعلیم گرفته که شمع را بر دست گرفته ایستد، امشب بیا و مشاهده نما! وزیر، موشی همراه برده و در برابر گربه رها کرد؛ فی الفور گربه شمع را انداخته موش را گرفت و معلوم شد امورات طبیعیه تغیرپذیر نیست.
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در یک شنبه 11 مرداد 1394
سلامـ .... ... ..
