منافق دو رو ملعون است و شخص دو زبان ملعون است‏

روزی مسافری تنها از شدت سرما در فلاکت بود و نزدیک به هلاکت؛ غولی به او رسیده و بیچارگی او بدید و به خانه‏اش آورد و مهربانی کرد. آن مرد به کنجی نشست و انگشتان خود به هم می‏پیوست و دم به دم نزدیک دهان می‏آورد و به قوت نفس گرم می‏کرد. غول از سر این کار استفسار نمود؛ جواب شنود که پنجه‏ام از سرما رنجه شده به گرمی نفس آن را گرم و به فشار نرم می‏کنم. میزبان دل آزرده برای مهمان سرما خورده غذای گرم حاضر کرده، آن گرسنه بی تحمل بلا تامل پنجه حرص در کاسه گرم فرو برده دستش بسوخت؛ چنان که چهره‏اش بر افروخت. ترک قوت نموده، شروع به فوت کرد. باز پرسید: چرا چنین می‏کنی؟ گفت: تا غذای گرم سرد و به جهت خوردن بی سوز و درد گردد. غول معقول، فورا او را از جای خود برداشت و بیرون گذاشت که عاقل مصلحت نمی‏داند که شخص دو رو در خانه‏اش بماند، و تو دهانی داری که گاهی سردی دهد گاهی گرمی و وقتی درشتی کند هنگامی نرمی!
شعر:

نفست، گاه گرم و گه سرد است - این چنین کار، کار نامرد است ‏

نتیجه‏
هر که دو زبان و دو رو باشد، در هر جا خوار و شرمسار و بی دوست و یار خواهد بود. پس ما نباید هیچ وقت در حضور، مداح و در غیاب، قداح باشیم؛ که البته هیچ مذکور در عالم مستور نمی‏ماند و ما خوار و خجل و خایب و خاسر خواهیم گشت.







نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در یک شنبه 11 مرداد 1394 

نظرات ، 0