كَم مِن عَزيزٍ أَذَلَّهُ جَهلُهُ؛
چه بسيار عزيزى كه، نادانى اش او را خوار ساخت.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 76 ، ح 1190
ادامه مطلب
كَم مِن عَزيزٍ أَذَلَّهُ جَهلُهُ؛
چه بسيار عزيزى كه، نادانى اش او را خوار ساخت.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 76 ، ح 1190
اَلحِلمُ سِراجُ اللّه ... وَ الحِلمُ يَدورُ عَلى خَمسَةِ أَوجُهٍ: أَن يَكونَ عَزيزا فَيَذِلَّ أَو يَكونَ صادِقا فَيُتَّهَمَ أَو يَدعُوَ إِلَى الحَقِّ فَيُستَخَفَّ بِهِ أَو أَن يُؤذى بِلا جُرمٍ أَو أَن يُطالِبَ بِالحَقِّ وَيُخالِفوهُ فيهِ، فَإِن آتَيتَ كُلاًّ مِنها حَقَّهُ فَقَد آصَبتُ ... ؛
بردبارى چراغ خداست... پنج چيز است كه بردبارى مى طلبد: شخص عزيز باشد و خوار شود، راستگو باشد و نسبت ناروا داده شود، به حق دعوت كند و سبكش بشمارند، بى گناه باشد و اذيت شود، حق طلبى كند و با او مخالفت كنند. اگر در هر پنج مورد، به حق رفتار كنى، بردبار هستى... .
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 68 ، ص422، ح61 { شبیه این حدیث در مصباح الشریعه ص 154 }
فَأَمَّا الحِلمُ فَمِنهُ رُكوبُ الجَميلِ، وَ صُحبَةُ البرارِ وَ رَفعٌ مِنَ الضَّعَةِ و َرَفعٌ مِنْ الخَساسَةِ وَ تَشَهِّى الخَير ِو َتَقَرُّبُ صاحِبِهِ مِنْ مَعالِى الدَّرَجاتِ و َالعَفوُ و َالمَهَلُ و َالمَعروفُ و َالصَّمتُ فَهذا ما يَتَشَعَّبُ لِلعاقِلِ بِحِلمِهِ؛
حاصل بردبارى: آراسته شدن به خوبيها، هم نشينى با نيكان، ارجمند شدن، عزيز گشتن، رغبت به نيكى، نزديك شدن بردبار به درجات عالى، گذشت، آرامش و تأنى، احسان و خاموشى. اينها ثمره بردبارى عاقل است.
تحف العقول ص 16
مَن عَفا عَن مَظلَمَةٍ أَبدَلَهُ اللّه بِها عِزّا فِى الدُّنيا و َالآخِرَةِ؛
هر كس از ظلمى كه در حق او شده گذشت كند، خداوند به جاى آن در دنيا و آخرت به او عزّت مى بخشد.
امالى(طوسى) ص 182 ، ح 306
لِيَجتَمِعَ فِى قَلبِكَ الأفتِقارُ اِلَى النّاسِ وَ الاِستِغناءُ عَنهُم فَيَكُونَ اِفتِقارُكَ اِلَيهِم فِى لِينِ كِلامِكَ وَ حُسنِ بِشرِكَ وَ يَكُونَ اِستِغناءُكَ عَنهُم فى نَزاهَةِ عِرضِكَ وَ بَقاءِ عِزِّكَ؛
بايد نياز به مردم و بى نيازى از آنان، در دلت گردآيند، تا نيازت به آنان، سبب نرمى در گفتار و خوش رويى ات شود و بى نيازى ات، سبب آبرودارى و عزّتت باشد.
كافى(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 149، ح 7
فَرَضَ اللّه ... الجِهادَ عِزّا لِلسلامِ؛
خداوند... جهاد را براى عزّت و سربلندى اسلام واجب فرمود.
من لا یحضر الفقیه ج 3 ، ص 568 ، ح 4940 - نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 512 ، حكمت 252
لَا يَزَالُ الْعِزُّ قَلِقاً حَتَّى يَأْتِيَ دَاراً قَدِ اسْتَشْعَرَ أَهْلُهَا الْيَأْسَ مِمَّا فِي أَيْدِي النَّاسِ فَيُوطِنَهَا
عزّت پيوسته بى قرارى مى كند تا آن كه به خانه اى درآيد كه اهل آن چشم طمع به دست مردم نداشته باشند و در آن جا مستقر مى شود.
كشف الغمه(ط-القدیمه) ج2، ص 205
اَللهُمَ... ذَلِّلنى بَينَ يَدَيكَ و َأَعِزَّنى عِندَ خَلقِكَ وَضَعنى إِذا خَلَوتُ بِكَ و َارفَعنى بَينَ عِبادِكَ و َأَغنِنى عَمَّن هُوَ غَنِىٌّ عَنّى وَ زِدنى إِلَيكَ فاقَةً وَ فَقرا؛
خداوندا... مرا در پيشگاهِ خودت خوار و نزد خلقت عزيز فرما، مرا در خلوتِ با خودت پَست و در ميان بندگانت سربلند گردان و از كسى كه از من بى نياز است، بى نياز گردان و بر نيازمندى و فقر من به خودت بيفزاى.
ریاض السالکین(در شرح صحیفه سجادیه) ج 6 ، ص 265
إِنَّ رَبَّكُمْ يَقُولُ كُلَّ يَوْمٍ أَنَا الْعَزِيزُ فَمَنْ أَرَادَ عِزَّ الدَّارَيْنِ فَلْيُطِعِ الْعَزِيز
خداى تعالى هر روز مى فرمايد: من پروردگار عزيز شما هستم، پس هر كس خواهان عزّت دو جهان است بايد كه از خداى عزيز اطاعت كند.
بحار الانوار(ط-بیروت) ج 68 ، ص 120
ثُمَّ أَنزَلَ عَلَيهِ الكِتابَ... وَ عِزّا لا تُهزَمُ أَنصارُهُ... ؛
قرآنى كه بر پيامبر نازل شد... عزتى است كه هوادارانش شكست نمى خورند... .
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 315 ، از خطبه 198