مَن غَضِبَ عَلَيكَ ثَلاثَ مَرّاتٍ و َلَم يَقُل فيكَ سوء فَاتَّخِذهُ لِنَفسكَ خَليلاً
هر كس سه بار بر تو خشم گرفت ولى به تو بد نگفت، او را براى خود به دوستى انتخاب كن.
معدن الجواهر ص 34
ادامه مطلب
مَن غَضِبَ عَلَيكَ ثَلاثَ مَرّاتٍ و َلَم يَقُل فيكَ سوء فَاتَّخِذهُ لِنَفسكَ خَليلاً
هر كس سه بار بر تو خشم گرفت ولى به تو بد نگفت، او را براى خود به دوستى انتخاب كن.
معدن الجواهر ص 34
إِذَا احْتَشَمَ الْمُؤْمِنُ أَخَاهُ فَقَدْ فَارَقَه
به خشم درآوردن و شرمنده ساختن دوست، مقدمه جدایی از اوست.
نهج البلاغه (صبحی صالح) ص559
أَعْجَزُ النَّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنِ اكْتِسَابِ الْإِخْوَانِ وَ أَعْجَزُ مِنْهُ مَنْ ضَيَّعَ مَنْ ظَفِرَ بِهِ مِنْهُم
عاجز ترین مردم کسی است که از بدست آوردن دوست عاجز بماند و از او عاجزتر کسی است که دوستان بدست آورده را از دست بدهد.
نهج البلاغه (صبحی صالح) ص470
اَلكَـيِّسُ صَديقُهُ الحَقُّ وَ عَدُوُّهُ الباطِلُ
انسان زيرك، دوستش حق است و دشمنش باطل.
تصنیف غرر الحکم و درر الکلم ص68 ، ح945
حُسنُ الاخلاقِ يُدِّرُ الرزاقَ و َيونِسَ الرِّفاقَ؛
خوش اخلاقى روزى ها را زياد مى كند و ميان دوستان انس و الفت پديد مى آورد.
تصنیف غرر الحکم و درر الکلم ص255 ، ح5382
لَا تَزَالُ أُمَّتِي بِخَيْرٍ مَا تَحَابُّوا وَ تَهَادَوْا وَ أَدَّوُا الْأَمَانَة
امّت من تا هنگامى كه يكديگر را دوست بدارند، به يكديگر هديه دهند و امانتدارى كنند، در خير و خوبى خواهند بود.
عيون اخبار الرضا ج2 ، ص29
لِلعامَّةِ بِشرَكَ وَ مَحَبَّتَكَ و َلِعَدُوِّكَ عَدلَكَ و َإِنصافَكَ
گشاده رويى و محبتت را براى عموم مردم و عدالت و انصافت را براى دشمنت بكار گير.
خصال ص147، ح178
لا يَنبَغى لِلمَرءِ المُسلِمِ أَن يُواخىَ الفاجِرَ و َلاَ الاحمَقَ و َلاَ الكَذَّابَ؛
سزاوار نيست كه مسلمان با بدكار و احمق و دروغگو رفاقت كند.
كافى(ط-الاسلامیه) ج2، ص640
ثَلاثَةٌ تُخلِصُ المَوَدَّة َ: إِهداءُ العَيبِ ، وَ حِفظُ الغَيبِ ، و َالمَعونَةُ فِى الشِّدَّةِ؛
سه چيز دوستى را يكرنگ مى سازد : هديه كردن عيب هاى يكديگر ، پاسداری در غیاب(و بدگويى نكردن) و يارى رساندن در سختى.
مجموعه ورام ج2، ص121
اَلصَّديقُ مَن كانَ ناهيا عَنِ الظُّلمِ و َالعُدوانِ مُعينا عَلَى البِرِّ وَ الحسانِ؛
دوست، كسى است كه از ظلم و تجاوزگرى باز دارد و بر انجام خوبى و نيكى يارى كند.
تصنیف غرر الحکم و دررالکلم ص415 ،ح9477