یک آزمایشی را در « هاروارد یونیورسیتی » انجام دادند :
80 پیرمرد و 80 پیرزن را انتخاب کردند . یک شهرک را به دور از هیاهو برابر با 40 سال پیش ساختند . غذاهای 40 سال پیش در این شهرک پخته میشد . خط روی شیشه های مغازه ها ، فرم مبلمان ، آهنگها ، فیلم های قدیمی ، اخباری که از رادیو و تلویزیون پخش میشد ، را مطابق با 40 سال قبل ساختند . بعد این 160 نفر را از هر نظر آزمایش کردند :
تعداد موی سر ، رنگ موی سر ، نوع استخوان ، خمیدگی بدن ، لرزش دستها ، لرزش صدا ، میزان فشار خون ... بعد این 160 نفر را به داخل این شهرک بردند ، بعد از گذشت 5 الی 6 ماه کم کم پشتشان صاف شد ، راست می ایستادند ، لرزش دستها بطور ناخودآگاه از بین رفت ، لرزش صدا خوب شد ، ضربان قلب مثل افراد جوان ، رنگ موهای سر شروع به مشکی شدن کرد ، چین و چروکهای دست و صورت از بین رفت ...
علت چه بود ؟
خیلی ساده است . آنها چون مطابق با 40 سال پیش زندگی کردند ، باور کرده بودند 40 سال جوانتر شده اند .
انسانها همان گونه که باور داشته باشند می توانند بیندیشند . باورهای آدمی است که در هر لحظه به او القا میکند که چگونه بیندیشد . اصولاً فرق بین انسانها ، فرق میان باورهای آنان است . انسانهای موفق با باورهای عالی ، موفقیت را برای خود خلق میکنند. انسانهای ثروتمند ، باورهای عالی و ثروت آفرین دارند که با اعتماد به نفس عالی خود و بدون توجه به تمام مسائل به دنبال کسب ثروت میروند و به لحاظ باورهای مثبتشان به ثروت مطلوب خود میرسند .
قانون زندگی قانون باورهاست . باورهای عالی سرچشمه همه موفقیتهای بزرگ است .
توانمندی یک انسان را باورهای او تعیین می کند .
انسانها هر آنچه را که باور دارند خلق میکنند . دستاوردهای شما را در زندگی باورهای شما میسازند . زیرا باورها تعیین کننده کیفیت اندیشه هاست و اندیشه ها عامل اولیه اقدامها و اقدامها عامل اصلی دستاوردهاست.
ادامه مطلب
پیشكش میكنم مهربانی را
به كسانیكه از دل شكستن بیزارند
و
در تمنای آنند كه دلی بدست آورند...
آنانكه رحمت آفرینند، نه زحمت آفرین...
و
برآنند تا در زندگی پل باشند نه دیوار...
ادامه مطلب
داشت گریه میکرد.
کافکا جلو میرود و علت گریه دخترک را جویا میشود.
دخترک همان طور که گریه میکرد پاسخ میدهد: عروسکم گم شده!
کافکا با حالتی کلافه پاسخ میدهد: امان از این حواس پرت! گم نشده! رفته
مسافرت!
دخترک دست از گریه میکشد و بهت زده میپرسد: از کجا میدونی؟
کافکا هم می گوید: برات نامه نوشته و اون نامه پیش منه!
دخترک ذوق زده از او می پرسد که آیا آن نامه را همراه خودش دارد یا نه که کافکا
میگوید: نه . تو خونهست. فردا همینجا باش تا برات بیارمش ...
کافکا سریعاً به خانهاش بازمیگردد و مشغول نوشتنِ نامه میشود و چنان با دقت
که انگار در حال نوشتن کتابی مهم است!
و این نامه نویسی از زبان عروسک را به مدت سه هفته هر روز ادامه میدهد و
دخترک در تمام این مدت فکر میکرده آن نامه ها به راستی نوشته عروسکش
هستند.
و در نهایت کافکا داستان نامهها را با این بهانه عروسک که «دارم عروسی می کنم»
به پایان میرساند.
*
این؛ داستان همین کتاب «کافکا و عروسک مسافر» است.
اینکه مردی مانند فرانتس کافکا سه هفته از روزهای سخت عمرش را صرف شاد
کردن دل کودکی کند و نامهها را ـ به گفته همسرش دورا ـ با دقتی حتی بیشتر از
کتابها و داستانهایش بنویسد؛ واقعا تأثیرگذار است.
او واقعا باورش شده بود؛ اما باورپذیری بزرگترین دروغ هم بستگی به صداقتی دارد
که به آن بیان میشود.
ـ امّا چرا عروسکم برای شما نامه نوشته؟
این دوّمین سوال کلیدی بود و کافکا خود را برای پاسخ دادن به آن آماده کرده بود،
پس بی هیچ تردیدی گفت: چون من نامهرسان عروسکها هستم...
ادامه مطلب
“من خویشاوند هر انسانی هستم که خنجری در آستین پنهان نمیکند. نه ابرو درهم میکشد .
نه لبخندش ترفند تجاوز به حق نان و سایهبان دیگران است.
نه ایرانی را به غیرایرانی ترجیح میدهم نه ایرانی را به ایرانی.
من یک لر ِ بلوچ ِ کردِ فارسم، یک فارسزبان ترک، یک افریقایی اروپایی استرالیایی امریکایی ِ آسیاییام،
یک سیاهپوستِ زردپوستِ سرخپوستِ سفیدم که نه تنها با خودم و دیگران کمترین مشکلی ندارم بلکه بدون حضور دیگران وحشت مرگ را زیر پوستم احساس میکنم.
من انسانی هستم میان انسانهای دیگر بر سیارهٔ مقدس زمین، که بدون حضور دیگران معنایی ندارم.”
احمد شاملو
ادامه مطلب

همیشه فردایی نیست تا زندگی فرصت دیگری برای جبران این غفلتها به ما دهد ...
کسانی را که دوسـت داری ، همیـشه کنار خود داشته باش ؛
و بگو چقدر به آن ها علاقه و نیاز داری ...
مراقبشان باش !
"گابریل گارسیا مارکز"
ادامه مطلب
.: Weblog Themes By Pichak :.
