جزيره ي خضراء: داستان جزيره خضرا حکايت از آ ن مي کند که: زين الدين على بن فاضل مازندرانى، در سال 690 هجرى به اقيانوس اطلس سفر کرده و از سرزمين بربر، سه روز با کشتى در دل اقيانوس رفته، تا به جزاير روافض جزيره هاى شيعيان رسيده است. در آن جا اطلاع يافته که جزيره اى به نام "جزيره خضراء" وجود دارد که فرزندان حضرت ولى عصر(ع) در آن زندگى مي کنند. چهل روز در آن جا اقامت کرده و سرانجام پس از چهل روز، هفت کشتى مواد غذايى از جزيره خضراء به اين جزيره آمده است. ناخداى کشتى او را با نام و نام پدر صدا کرده و گفته مشخصات تو را به من گفته اند و اجازه دادند که تو را به جزيره خضراء ببرم .
او را به جزيره خضرا برد ه اند. پس از 16 روز دريانوردى، سرانجام به آب هاى سفيد رسيده اند 0 ناخدا توضيح داده که اين آب ها، چون جزيره را احاطه کرده است، کشتى دشمنان هرگز نمي تواند از آن بگذرد و به برکت حضرت ولى عصر(ع) در آن آب ما فرق مي شود. آن ها به جزيره خضراء رسيده، جمعيت انبوهى را با بهترين لباس و وضع مشاهده کرده، شهرى بسيار آباد با درختان سرسبز و انواع ميوه ها و بازارهاى بسيار و ساختمان هاى مجلل از سنگهاى شفاف و خام ديده است 0 شخصى به نام "سيد شمس الدين" که او را نوه پنجم حضرت ولى عصر(ع) معرفى مي کنند، متصدى تعليم، تربيت و اداره آنجاست و او نائب خاص حضرت در آن جزيره است و مستقيماً از امام فرمان مي گيرد 0 وى حضرت را نمي بيند، بلکه صبح هر جمعه، نامه اى به خط امام (ع) در نقطه معينى گذاشته مي شود و در آن، اوامر آن حضرت و آن چه مورد نياز "سيد شمس الدين(ع)" تا هفته آينده خواهد بود، مندرج مي باشد. على بن فاضل، هجده روز در آن جزيره اقامت نموده و از محضر جناب
" سيد شمس الدين " خوشه ها چيده، و پس از هجده روز، به او دستور رسيده که به وطن خود بازگردد.
"على بن فاضل"، آن چه را که از محضر جناب " سيد شمس الدين " استفاده کرده، در کتابى به نام "الفوائد الشمسيه "گرد آورده و مشروح تشرف خود را به چند نفر از علماى بزرگ عصر خود بازگو کرده است. "فضل بن يحيى طيبى" نويسنده قرن هفتم، در سال 699 هجرى، مشروح داستان را از زبان شخص "على بن فاضل" در حله شنيده و آن را در کتابى به نام الجزيرة الخضراء" گرد آورده است. اين داستان به طور کامل در کتاب بحار الانوار ج 52، صفحات 159 تا 174 آمده است.
علاوه بر على بن فاضل،"ابن انبارى " نيز داستان جزيره خضراء را نقل کرده است که در کتاب بحار الانوار ج 53، صفحات 213 تا 221 آمده است.
در دو داستان على بن فاضل مازندرانى و ابن انبارى نقاط مشترک بسيارى به چشم مي خورد. و اما داستان جزيره خضراء از هفتصد سال پيش به اين طرف، در برخى از کتاب ها راه يافته است و از همان زمان تا کنون، دو ديدگاه درباره آن مطرح بوده است: يکى، ديدگاه افرادى که اين داستان را پذيرفته اند و ديگرى، ديدگاهى است که اين داستان را ساختگى و افسانه مي دانند. به تازگى دو ادعاى جديد نيز بر آن ها اضافه شده است 0 آن دو ادعا اين است که:
1. بر اساس بعضى نشانه ها، احتمالا جزيره خضراء، همان منطقه مثلث برمودا است. 2. بشقاب پرنده ها در اختيار ساکنان جريره خضراء امام زمان (ع) و فرزندانش است. اين دو ادعا را "ناجى نجار" در کتاب خود آورده است تقريباً همه عالمان شيعى، روايت جريره خضراء را ساختگى مي دانند و اين ساختگى بودن را در دو جهت مي توان ديد: يکى زنجيره حديث و راويان، ديگرى محتواى آن. وقتى اصلِ جزيره خضراء، يک افسانه و داستان ساختگى شد، دو ادعاى ديگر )جريره خضراء همان مثلث برمودا است و بشقاب پرنده ها در اختيار ساکنان جريره خضرا است( همه باطل و خيالى مي شود. ادله کسانى که جزيره خضراء را پذيرفته اند اين است که علماى بسيارى از قبيل شهيد اول، محقق کرکى، علامه مجلسى، مقدس اردبيلى، شيخ حر عاملى، وحيد بهبهانى، بحرالعلوم، قاضى نورالله شوشترى، ميرزا عبدالله اصفهانى، ميرزاى نورى و اين داستان را در کتاب خود آورده، يا به آن استناد کرده اند.
و اما ادله کسانى که اين داستان را افسانه مي دانند، اين است که: داستان از جهت سند و متن صحيح نيست، تناقضاتى در داستان است که راه حلى براى آن ها نيست، در آن سخن از تحريف قرآن آمده است. رواياتى که داد بر وجود فرزند براى حضرت است قابل اعتماد نيست و بسيارى مطالب ديگر که در جاى خود به طور کامل بحث شده است. آيت الله ابراهيم امينى در کتاب "دادگستر جهان" مي نويسد: داستان جزيره خضراء شبيه افسانه و رمان است زيرا: اولا سند معتبر و قابل اعتمادى ندارد داستان از يک کتاب خطى ناشناخته، نقل شده و مرحوم مجلسى هم درباره اش مي نويسد: چون من داستان را در کتاب هاى معتبر نيافتم، باب جداگانه اى را به آن اختصاص دادم .
ثانياً در متن داستان تناقضاتي ديده مي شود ثالثا در آن به تحريف قرآن تصريح شده که قابل قبول نيست و مورد انکار شديد علماى اسلام است. رابعاً موضوع اباحه خمس در اين داستان مطرح شده و مورد تأييد قرارگرفته که آن هم از نظر فقها مردود است.
علاوه بر آيت الله امينى، آيات عظام، علامه شيخ محمدتقى شوشترى، علامه حسن زاده آملى، محمدباقر بهبودى، شيخ آغا بزرگ تهرانى، شيخ جعفر کاشف الغطاء و... نيز داستان جريره خضراء را خيالى مي دانند(1)مطالبى را نيز که "ناجى نجَار" در خصوص مثلث برمودا و نيز بشقاب پرنده ها گفته اند مستند به نوشته هاى دقيق علمي و تحقيقى نيست، بلکه بيش تر آن ها بر اساس خبرهايى است که راديو لندن و يا روزنامه و مجله ها- خصوصاً روزنامه جمهوريت عراق گزارش کرده اند.(2) علاقمندان براى مطالعه داستان جريره خضراء، و ديدگاه هاى موافقان و مخالفان، مي توانند مكان زندگى امام زمان (عليه السلام) كجاست؟ و آيا جزيره خضراء صحت دارد و با مثلث برمودا چه ارتباطى دارد؟ محل زندگى آن حضرت تعيين نشده است، و شايد مسكن معينى نداشته باشد و به طور ناشناس در بين مردم زندگى كند، شايد هم نقاط دور افتاده اى را براى زندگى انتخاب كرده باشد. در احاديث وارد شده است كه در موسم حج حاضر مى شود و اعمال حج را به جا مى آورد، او مردم را مى شناسد اما مردم او را نمى شناسند.( [1][1]- بحارالانوار، ج 52، ص 152، به نقل از دادگستر جهان.)
اما در مورد «جزيره ى خضرا» مطالب زيادى نقل شده است و در بين علماى بزرگ و صاحب نظر در اين مسأله اختلافاتى وجود دارد.
نتيجه ى جمع بندى ها اين مى شود كه اين مسأله مورد اتفاق همه نيست، زيرا طبق حكايت جزيره ى خضرا ـ كه از فردى به نام على بن فاضل مازندرانى نقل شده است ـ امام زمان (عليه السلام)اولادى دارند كه در جزاير درياى سفيد (بحر الابيض) زندگى مى كنند و با سيد شمس الدين كه خود را از فرزندان امام (عليه السلام)معرفى مى كند ديدار مى نمايد و ... اصل اين حكايت در بحارالانوار، ج 52، ص 159 تا 174 آمده است.
در هر حال دسته اى از علما آن حكايت را صحيح و معتبر دانسته، و عده اى ديگر آن را مجعول و خالى از حقيقت مى دانند و هر دسته براى ادعاى خود دلايلى ذكر مى كنند, عمده ى دلايل مخالفين آن است كه اولا: اين حكايت سند صحيحى ندارد لذا نمى توان آن را پذيرفت.
ثانياً: در متن حكايت تناقضاتى به چشم مى خورد از جمله اين كه فردى به نام سيد شمس الدين خود را نايب خاص امام زمان (عليه السلام) معرفى مى كند و مى گويد: من آن حضرت را اصلا نديده ام، بعد در جاى ديگر خود سيد شمس الدين مى گويد: من هر روز صبح جمعه براى زيارت امام زمان (عليه السلام) به آن كوه مى روم ...
ثالثاً: در حكايت مزبور ادعا مى شود كه در قرآن تحريفاتى واقع شده است، كه اين حرف با اصول اعتقادى اغلب مسلمانان بويژه شيعيان همخوانى ندارد. رابعاً: در لابه لاى مباحث اين حكايت احكامى ذكر شده است كه با اعتقادات و احكام فقهى فقهاى شيعه مخالفت دارد. به عنوان مثال: در طى اين حكايت خمس مباح دانسته شده است يعنى پرداخت خمس براى شيعيان لازم نيست، در حالى كه كسى اين مطلب را بيان نمى كند و ... از طرف ديگر كسانى هم خواسته اند جزيره ى خضرا را همان مثلث برمودا معرفى كنند كه اين موضوع با حوادثى كه بعدها رخ داده تكذيب شده است.
در اين باره كتاب هاى مفيدى تنظيم و منتشر شده است كه به نقد و بررسى اين مسأله پرداخته اند. به عنوان مثال مى توان به كتاب «جزيره ى خضرا، افسانه يا حقيقت» نوشته ى سيد جعفر مرتضى عاملى، ترجمه ى ابوالفضل طريقه دار، و يا به كتاب «جزيره خضراء» تأليف علي اكبر مهديپور مراجعه نمود.
نقد سندی و محتوایی روایت "جزیره خضراء" چکیده: روایت جزیره خضراء جایگاه زندگانی امام زمان (عج) را از لحاظ موقعیت جعفرافیائی تعیین کرده است. بر این اساس , مطالعه و بررسی آن از جهت صحت و ضعف ضروری است. از این رو , برخی از محدثان و محققان به بررسی سندی و محتوایی این روایت پرداخته و به این نتیجه رسیده اند که این روایت از لحاظ سندی ضعیف و از لحاظ محتوایی اشکالات فراوانی دارد که طی این مقاله از آنها گفتگو شده است.
در این تحقیق روایت جزیره خضراء از نظرسندی و محتوایی نقد شده و سپس نظر اندیشوران معاصرنظیر علامه محمد تقی شوشتری، علامه سید جعفر مرتضی عاملی، ایت الله حسن زاده آملی، ایت الله ابراهیم امینی و برخی دیگر از عالمان در این باره ذکر شده است.
متن روایت جزیره خضراء علامه مجلسی در جلد 52 بحارالانوار میگوید: «بسم الله الرحمن الرحیم؛سپاس و ستایش مخصوص خداوندی است که نعمت معرفت به ما ارزانی داشت و توفیق پیروی از اشرف مخلوقات و برگزیده کاینات حضرت محمد بن عبدالله (ص) را به ما عنایت فرمود. و ما را به محبت و مودت امیرالمؤمنین (ع) و دیگر پیشوایان معصوم از اهل بیت پیامبر (ص) مفتخر و مخصوص گردانید. پس از حمد و ثنا، در خزانه امیرمومنان، پیشوای پرهیزکاران، سرور اوصیا و حجت پروردگار جهانیان حضرت علی بن ابی طالب (ع) رسالهای یافتم به خط شیخ فاضل عالم عامل « فضل بن یحیی بن علی طیبی کوفی» که متن آن چنین است: «پس از حمد پروردگار و درود بر پیامبر و اهل بیت آن حضرت، این بنده محتاج به عفو پروردگار « فضل بن یحیی بن علی طیبی کوفی» چنین گوید که از شیخ شمس الدین بن نجیح حلی و شیخ جلال الدین عبدالله بن حرام حلی در نیمه شعبان سال 699هـ هجری حکایت عجیبی که زین الدین علی بن فاضل مازندرانی در جزیره خضراء آن را مشاهده نموده بود ، شنیدم.
با شنیدن داستان شوق عجیبی در من ایجاد شد که به خدمت شیخ زین الدین بروم و داستان را از خودش بشنوم و واسطهای در بین نباشد.پس از جستجو از مکان او، مطلع شدم که او اوایل شوال همان سال (699 هـ) به حله مسافرت کرده است. من نیز راهی حله شدم و او را در منزل فخر الدین ملاقات نمودم. از او خواستم آنچه را برای شیخ شمس الدین و شیخ جلال الدین حلی نقل کرده برای من هم تعریف کند.
شیخ زینالدین، حکایت خود را از آغاز تا انجام در منزل سید فخر الدین و در حضور او و گروهی از علمای حله که برای زیارت شیخ آمده بودند، برای من نقل کرد.متن حکایت به طور خلاصه چنین است: «من در دمشق خدمت شیخ « عبدالرحیم حنفی» و شیخ « زین الدین علی اندلسی» به تحصیل علوم اشتغال داشتم.
شیخ زین الدین اندلسی مردی خوش اخلاق و نسبت به شیعه و علمای امامیه خوش بین بود و به آنان احترام میگذاشت. ویژگیهای اخلاقی او باعث شد که از دیگر اساتید بریدم و همه درسهایم را در خدمت ایشان تحصیل کردم. مدتها از حضورش استفاده کردم تا این که برای او مسافرتی به مصر پیش آمد.
به دلیل محبت فراوانی که در میان ما بود مفارقت او بر من و مفارقت من بر او سخت گران آمد. بنابراین تصمیم گرفت مرا نیز با خود به مصر ببرد. مسافرت خوشی داشتیم تا به قاهره رسیدیم. مدت 9 ماه در آنجا به بهترین وجه زندگی کردیم. در یکی از روزها استادم نامهای از پدرش دریافت کرد که نوشته بود شدیداً بیمارم و آرزو دارم پیش از مرگ تو را ملاقات کنم.
استاد از نامه پدر گریه کرد و تصمیم گرفت که به اندلس سفر کند و من در این سفر با او همراه شدم. هنگامی که به اولین قریه جزیره رسیدیم من شدیداً بیمار شدم به طوری که قادر به حرکت نبودم. استاد از وضع من بسیار ناراحت شد.
مرا به خطیب قریه سپرد تا از من پرستاری کند و خودش به سوی شهر حرکت نمود. بیماری من سه روز طول کشید و سپس حالم روبه بهبودی نهاد. از منزل خارج شدم و در کوچههای قریه گردش کردم. در آنجا قافلههایی را دیدم که از کوههای اطراف آمده بودند و اجناسی را با خود آورده بودند.
از احوال آنها جویا شدم. گفتند اینها از سرزمین بربر که نزدیک جزیره شیعیان است میایند. وقتی نام جزایر شیعیان را شنیدم مشتاق شدم که آنجا را ببینم. گفتند از اینجا تا آن جزایر بیستوپنج روز راه است.
من به راه افتادم تا این که به جزیره رافضیان (شیعیان) رسیدم. این جزیره دارای چهار قلعه و برجهای بلند و محکمی بود. از دروازه بزرگ شهر که دروازه بربر نام داشت وارد شدم. به مسجد رفتم صدای موذن را شنیدم که به شیوه شیعیان اذان گفت و بعد از آن برای تعجیل فرج امام زمان (عج) دعا کرد. از خوشحالی گریهام گرفت .
مردم به مسجد آمدند و بر طبق تعالیم اهل بیت (ع) وضو گرفتند. مرد خوشرویی از میان آنها وارد محراب شد و مردم نماز را به او اقتدا کردند. بعد از فراغ از نماز احوال من را جویا شدند. گفتم: از عراق هستم و به یکتایی خدا و رسالت پیامبر(ص) گواهی میدهم. وقتی فهمیدند که من هم مانند آنها شیعه هستم با عنایت خاصی به من توجه کردند و محلی را در یکی از گوشههای مسجد به من اختصاص دادند. در مدت اقامت من در آن شهر، امام مسجد همواره با من بود. یک روز از امام مسجد پرسیدم: در این شهر زراعتی نمیبینم، پس آذوقه شما از کجا می آید؟ گفت: از جزیره خضراء در آبهای سفید. گفتم: سالی چند بار آذوقه برای شما میاید؟ گفت: دو بار.
بار اول آمده و بار دوم آن ، چهار ماه دیگر خواهد بود. من از طولانی بودن مدت، اندوهگین شدم، مدت چهل روز آنجا اقامت کردم . عصر روز چهلم احساس کردم که دلم گرفته به کنار دریا رفتم. به طرف مغرب که گفته بودند آذوقهها از آن سمت میاید نگریستم. از دور چیزی در حال حرکت دیدم. به مردم آنجا گفتم من چیزی می بینم، گفتند: اینها کشتیهایی هستند که هر سال از شهرهای فرزندان امام زمان(عج) به سوی ما میایند. طولی نکشید که هفت کشتی یکی بعد از دیگری وارد شد، از کشتی بزرگی مرد خوش سیمایی پیاده شد. به مسجد آمده , طبق فقه شیعه وضو گرفت و نماز ظهر و عصر را خواند؛ چون از نماز فارغ شد روبه من کرد و اسم خودم و پدرم را ذکر کرد. از این حادثهتعجبکردم.گفتم: شاید در سفر از شام تا مصر و اندلس با اسم من آشنا شدهای؟ گفت: نه، بلکه نام تو و پدرت و خصوصیاتت از پیش به من رسیده است! او یک هفته آنجا اقامت کرد و آذوقه را به صاحبانشان رسانید. آنگاه عازم حرکت شد. من نیز که بسیار مشتاق رفتن به آنجا شده بودم از او خواستم تا مرا با خود ببرد و او پذیرفت. با هم حرکت کردیم .
بعد از این که مدت شانزده روز در دریا حرکت کردیم، در وسط دریا آبهای سفیدی نظر مرا جلب کرد. آن شیخ که نامش محمد بود به من گفت: چه موضوعی نظرت را جلب نموده است؟ گفتم: آبهای این نقطه رنگ دیگری دارد؟ گفت: اینجا بحر ابیض «دریای سفید» است و این هم جزیره خضراء میباشد. این آبها همانند دیوار, اطراف جزیره را احاطه نموده است و حکمت خدا بر این قرار گرفته که کشتیهای دشمنان ما در صورتی که بخواهند به این نقطه نزدیک شوند ، به برکت صاحبالزمان (عج) غرق گردند. بعد از این که آبهای سفید را پیمودیم به جزیره خضراء رسیدیم.
از کشتی پیاده و وارد شهر شدیم. این شهر میان هفت قلعه استوار قرار گرفته بود و آبشارها و چشمه سارها در خود داشت و بسیار شهر زیبایی بود. مدتی را در منزل شیخ محمد استراحت کرده , به مسجد رفتیم. در مسجد جمعیت انبوهی حضور داشت. در میان آنها مردی نشسته بود ، بسیار با وقار، متین و با هیبت.
مردم او را شیخ شمسالدین محمد عالم میخواندند و نزدش علوم قرآنی و فقه و اصول دین میآموختند. زمانی که به محضر سید شرفیاب شدم به من خوشامد گفت و احوالم را پرسید و در یکی از حجرات مسجد جایی برایم تهیه نمود. من در آنجا استراحت میکردم و غذا را با سید شمس الدین و یارانش صرف میکردم. هجده روز بدین گونه گذشت. در نخستین نماز جمعه که در محضر جناب سید برگزار شد دیدم که سید جمعه را به عنوان دو رکعت واجب ادا کرد. من از ایشان پیروی نموده نماز را با ایشان ادا کردم. چون از نماز فارغ شد به ایشان گفتم: مگر زمان حضور امام (عج) است که نماز را واجب میخوانید. پاسخ داد: خیر، ولی من نایب خاص آن حضرت هستم. از او پرسیدم: ایا امام زمان را دیدهای؟
فرمود: نه، ولی پدرم میگفت که صدای آن حضرت را شنیده ولی آن حضرت را ندیده است. اما جدم هم شخص آن حضرت را دیده و هم صدایش را شنیده است. بعد از آن سید شمسالدین دست مرا گرفت و به خارج از شهر برد و به سوی بستانها رفتیم. در بستان در حال قدم زدن بودیم که مرد خوش سیمایی با دو قطعه جامه از پشم سفید از نزدیکی ما گذشت. از سید پرسیدم: این مرد کیست؟ فرمود: این کوه بلند را میبینی؟ گفتم: آری. فرمود: در وسط این کوه، مکانی زیبا و چشمه آبی گوارا، زیر درختان وجود دارد و در آنجا قبهای است که از آجر ساخته شده است.
این مرد با رفیق دیگرش، خادم آن قبه و بارگاه است. من هر صبح جمعه به آنجا میروم و امام زمان (ع) را زیارت میکنم، در آنجا دو رکعت نماز میخوانم و ورقهای مییابم که هر چه نیاز داشته باشم،در آن نوشته شده است و هر حادثهای که پیش اید و هر محکمهای که در بین مومنان انجام دهم حکمش را در آن مییابم و به آن عمل میکنم. تو نیز شایسته است آنجا بروی و امام (ع) را زیارت کنی. من به سوی آن کوه حرکت نمودم.
قبه را همانطور یافتم که برایم توصیف کرده بود. همان دو خادم را آنجا دیدم. خواستار ملاقات با امام زمان شدم. گفتند: غیر ممکن است و ما مأذون نیستیم. گفتم: پس برایم دعا کنید. پس از کوه پائین آمدم و به منزل شمسالدین رفتم. در خانه نبود. بنابراین به خانه شیخ محمد که در کشتی با من بود رفتم و جریان کوه را برایش تعریف کردم و گفتم که آن دو خادم به من اجازه ملاقات ندادند. شیخ محمد به من گفت: هیچ کس حق ندارد به آن مکان برود جز شیخ شمسالدین. او از فرزندان امام (عج) است و بین او و امام زمان (ع) 5 واسطه است. بعد از آن از او اجازه خواستم که برخی مسائل مشکل دینی را از او سوال کنم و قرآن را در محضرش بخوانم.
گفت اگر چنین ضرورتی هست از قرآن شروع کن. من شروع کردم به خواندن و در بین قرائت ، اختلاف قراء را هم ذکر میکردم. سید به من گفت: ما اینها را نمیشناسیم . قرآن ما مطابق قرآن علی بن ابی طالب است. گفتم: چرا بعضی ایات قرآن ربطی به ما قبل و ما بعدشان ندارد؟ گفت: آری، چنین است و جریان جمع آوری قرآن به وسیله ابو بکر و نپذیرفتن قرآن علی بن ابیطالب را تعریف نمود. او گفت: وقتی علی(ع) قرآن را بر ابوبکر و عمر عرضه کرد آنها گفتند ما به قرآن تو نیازی نداریم. آنگاه ابوبکر در میان مسلمانان اعلام کرد که هر کس ایه یا سورهای از قرآن در اختیار دارد نزد من بیاورد. سپس ابوبکر ,ابوعبیده جراح، عثمان، سعد بن ابی وقاص، معاویه بن ابی سفیان، عبدالرحمنبن عوف، طلحه بن عبیدلله، ابو سعید خدری، حسان بن ثابت و جماعتی دیگر از مسلمانان گرد هم آمدند و این قرآن را جمعآوری کردند و در هنگام جمع آوری, ایاتی را که خطاهایشان را در غصب خلافت آشکار میکرد از قرآن حذف کردند. از این رو ایات قرآن را غیر مرتبط میبینی. از جناب شمسالدین مسائل بسیاری پرسیدم. گفتم: سید من! علمای شیعه حدیثی را از امام نقل میکنند که خمس را به شیعیان خود از اولاد علی (ع) مباح ساخته است. فرمود: بلی چنین است. آنگاه مسائل و سخنان دیگری را از سید نقل میکند و میگوید : سید به من گفت: تو نیز تا کنون دو مرتبه امام زمان را دیدهای ولی او را نشناختهای. از او خواهش کردم اجازه دهد تا زمان ظهور، نزد آنان بمانم. اما سید شمسالدین گفت: به ما دستور رسیده که شما به وطن خود بازگردید. بسیار اندوهگین شدم . گفتم: ایا اجازه میدهید همه آنچه را دیدهام، باز گو کنم؟ فرمود: آری اما فقط برای مؤمنان جز فلان و فلان را! آنگاه مطلبی را که نباید برای دیگران نقل کنم، برایم مشخص کرد. به او گفتم سرور من؛ میشود به جمال عالم آرای حضرت ولی عصر (ع) نگاه کرد؟
گفت نه؛ ولی بدان که هر بنده مؤمنی او را میبیند ولی نمیشناسد. گفتم: من از بندگان مخلص آقا هستم ولی آن حضرت را ندیدهام! فرمود: شما دو بار ایشان را دیدهای و سپس آن دو زمان را برایم برشمرد. بعد از این ماجرا ، سید به من دستور داد که در مراجعت درنگ نکنم و در بلاد مغرب توقف نکنم سپس پنج درهم به من عنایت فرمود که من همچنان آنها را برای برکت نزد خود محفوظ داشتهام.
یحیی بن طیبی میگوید: شیخ زینالدین علی بن فاضل گفت: در جزیره خضراء فقط نام پنج نفر از علمای شیعه مطرح بود: سید مرتضی, شیخ طوسی, محمد بن یعقوب کلینی, ابن بابویه, ابوالقاسم جعفربن اسماعیل حلی.این آخرین مطلبی است که از علی بن فاضل شنیدم. داستان جزیره خضراء در منابع اولیه قدیمیترین منبعی که در مورد جزیره خضراء وجود دارد کتاب « مجالس المؤمنین» از قاضی نورالله تستری است. اما گفته شده که « شمسالدین محمد بن اسدی» هم قبل از وی این داستان را نقل کرده است.
با بررسی دقیق به این نتیجه خواهیم رسید که نقل ایشان احتمالی بیش نیست. ترجمه محقق کرکی براین کتاب نیز مشکوک است. نکته دیگر این که تستری «ره» در مجالس المؤمنین نقل میکند که شهید «ره» در برخی از امالی خود ، داستان جزیره خضراء را روایت کرده است، که صحت گفته ایشان بشدت مورد تردید است و گذشته از این, رویارویی شهید با فضل بن یحیی و نقل مستقیم ایشان نیز قطعاً مردود است.1 بررسی سندی اشکالاتی که از جهت سندی بر این روایت وارد است عبارت است از
: 1) فردی که میگوید:« در خانه امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب به خط شیخ فاضل و عالم، فضل بن یحیی طیبی نوشتهای یافتم» برای ما ناشناخته است. اسم و نسب و وضعیت او بطور کامل نا معلوم است و واقعاً باید پرسید این مرد کیست؟ زیرا او قطعاً مجلسی نیست, به دلیل این که مجلسی تصریح کرده است که تنها از رساله متداول نقل میکند. 2)این مرد ناشناخته از کجا فهمیده که آنچه پیدا کرده عین خط "طیبی" است؟ایا طیبی که صد سال قبل از او فوت کرده بود تا به این حد برای مردم متداول و شناخته شده بود که این مرد ناشناخته وی را میشناخته است؟2 3 )
ستایش و تعریف راوی از خود ، نوعی ضعف برای سند محسوب میشود.علی بن فاضل در این روایت سعی در نوشتن برخی فضائل برای خود کرده و این از اعتبار سند میکاهد. از جمله در مطلبی که از سید شمسالدین در باب زیارت امام نقل میکند میگوید: « ای سرورم من یکی از بندگان مخلص آن حضرت هستم اما او را ندیدهام. او به من گفت : اما تو دو بار اورا دیدهای»3. 4 )
علی بن فاضل در کتب رجال عهد خود نام و نشانی نداردو رجالشناسان معاصر وی از قبیل علامه حلی و ابن داوود از ذکر نام او اهمال ورزیدهاند و با این که ابنداوود کتاب رجال خود را در سال 707 به پایان رسانده, به این شخص کوچکترین اشارهای نکردهاست. در صورتی که اگر این داستان صحت داشت میبایست این افراد را تشویق میکرد که آن را با ذکر نام راوی آن ثبت کنند. زیرا چه بسا علما مطالب کم اهمیت تر را نقل کردهاند و جای تعجب است که از بیان داستانی به این مهمی غفلت کرده باشند!
ایا علما این داستان را نشنیدهبودند یا نخواستهاند آن را نقل کنند؟ یا این که اساساً این داستان هنوز در آن زمان ساخته نشده بود؟3 5)علی بن فاضل در روایت مذکور تصریح میکند که از اول تا آخر روایت خویش را در حضور طیبی و گروهی از علمای حله و اطراف آن که برای دیدارش آمده بودند نقل کرده است. اما هیچ یک از این علما را نمیشناسیم که مستقیماً یا با واسطه روایت مذکور را نقل کرده باشند. در صورتی که انتظار میرفت علما آن را سینه به سینه نقل کنند و برای شنیدن این روایت نزد علی بن فاضل بیایند و از محضر او فیض ببرند؛ چه, در این داستان محل زندگی امام و فرزندانش را ذکر میکند. در حالی که میبینیم هیچ کس آن را نقل نکرده و تنها ناقل آن طیبی است. جالب این که این نقل هم توسط فرد ناشناس دیگری کشف شده است
.5 6 ) صدق راوی مستلزم صدق مطالب روایت نیست؛فرضاً علی بن فاضل در آنچه گفته صادق باشد, صداقت او دلیل بر صحت تمامی مطالب داستان نیست و تنها نتیجهای که میتوانیم بگیریم این است که جزیرهای به نام خضراء وجود دارد و در آن شخصی به نام شمسالدین و افرادی به عنوان نائب امام زمان(عج) زندگی میکنند. اما صحت این ادعاها و ادعاهای دیگر « از آن جمله غرق شدن کشتیها» را چگونه میتوانیم اثبات کنیم؟اصلا چه بسا او برای گمراه ساختن مردم چنین داستانی را بافته باشد! چون او غرق شدن کشتیها را ندیده، بلکه فقط آن را از رفیق خود شنیده است.!6 7 ) دوران رواج داستان جزیره خضراء : با توجه به دانشمندانی که داستان جزیره خضراء را در تألیفات خویش آوردهاند و با توجه به عصر انتشار داستان در مییابیم که چرا کاشف الغطاء آن را از حکایتهای اخباریها برمیشمارد
.7 او در این خصوص میگوید: « هی من اقوال المنکره العجیبه الصادره عن الاخباریین».8 روشن است که روی آوردن به تدوین اخبار ویژگی بارز آن عصر بوده و گروهی در میان شیعه به تدوین مشهورترین و مسبوطترین مجامع حدیثی پرداختند. در این دوره کتابهایی مانند وسائل الشیعه ، الوافی، بحارالانوار، عوالم العلوم، تفسیر البرهان، و نورالثقلین تدوین شده و در همین عصر کتاب فقه الرضا و داستان معروفش نیز شهرت یافته است. پس معلوم میشود این ادعا که علما این خبر را قبول کردهاند، بر فرض صحت از کجا ناشی شده است9 8) بررسی شخصیت علی بن فاضل : آنچه درباره علی بن فاضل روشن است این است که معاصران او از جمله علامه حلی و ابن داوود هیچ نام و نشانی در کتب خود از این شخصیت نیاوردهاند. از این گذشته ، هیچ یک از معاصران علی بن فاضل او را توثیق نکرده و مورد اعتماد ندانستهاند. فقط کسانی او را قابل اعتماد دانستهاند که صدها سال پس از او زیستهاند و جالب این که دلیل مستند آنها در اعتماد به او, ظاهرا خود روایت جزیره خضرا است.10 9 ) فضل بن یحیی کیست؟
در مورد شخصیت فضل بن یحیی دو احتمال وجود دارد :1ـ وی همان راوی داستان جزیره خضراء است؛ 2ـ وی همان شخصی است که« اربلی» به او اجازه نقل حدیث داده است. این اختلاف از سخن میرزا عبدالله افندی آشکار میشود که میگوید: « حق این است که این دو, یک تن هستند». پس پیداست که یکی بودن این دو شخصیت, محل اختلاف است. افندی هم با آنکه معتقد است که این دو شخصیت یک نفر هستند، اما برای نظر خویش دلیلی ارائه نمیدهد. 11 بررسی محتوایی عمدهترین ایراد و اشکال اعتقاد به وجود امکنهای مانند جزیره خضراء ، زیر سئوال بردن راویان و احادیث مرتبط با آن حضرت است که از سوی ائمه اطهار انشاء گردیده است.12 مطلب دیگر این است که روایت جزیره خضراء در کتب مختلفی ذکر شده است و کسانی از جمله مرحوم مجلسی، سید هاشم بحرانی و قاضی شوشتری آن را نقل کردهاند. کافی است یک بار هر کدام از این نقلها مطالعه و مقایسه شود تا دریابیم که چقدر با هم تناقص دارند! بعلاوه اگر این روایت فقط در یک کتاب مورد مطالعه قرار گیرد، بدون این که با نقلهای دیگر مقایسه گردد, دانسته خواهد شد که در خود داستان هم تناقض وجود دارد.
تناقضهای غیرقابل حلّ 1)در روایتی که از مجلسی نقل شده آمده است که علی بن فاضل از این که چهار ماه دیگرتا مراجعت کشتیها برای آوردن غذا و طعام به جزیره خضراء باقی مانده است، دلگیر و خسته شد. چهل روز نزد آنان ماند و شب و روز برای تعجیل در آمدن آن دعا کرد تا آنکه عصر روز چهلم به ساحل دریا آمد و به سمت مغرب نگریست و شبحی را از دور مشاهده نمود.اما در روایت بحرانی میگوید: او یک هفته نزد آنان درنگ کرد سپس به ساحل دریا آمد و شبحی از دور مشاهده نمود.13 2)شهید قاضی شوشتری تصریح کرده است که فاصله روستایی که علی بن فاضل در آن بیمار شد تا جزیره خضراء یازده روز است.اما علامه مجلسی در متنی که پیش از این نقل کردیم و همچنین سید هاشم بحرانی میگویند این فاصله بیست و پنج روز است.2 3)در روایت بحرانی تناقض دیگری هم به چشم میخورد : علی بن فاضل یک بار میگوید که او از شمسالدین محمد عالم پرسید ایا امام را دیدهای؟
گفت: خیر, اما پدرم او را دیده است.
بار دیگر سید شمسالدین میگوید که امام (ع) اول هر سال به این منطقه میاید و تنها افراد مخلص در اینجا گرد میایند.3 بین پاسخ دوم و پاسخ اول تناقض وجود دارد . پاسخ دوم ظهور در اثبات دارد یعنی ثابت میکند که او امام زمان را دیده است. گذشته از این , او که نایب خاص امام بوده حتماً میبایست امام را دیده باشد؛ زیرا برای ملاقات چه کسی بهتر و شایسته تر از شمسالدین که در این صورت با پاسخ اول تناقض دارد. 4)نقل مرحوم مجلسی براین صراحت دارد که علی بن فاضل گفت: در جزیره خضراء فقط نام سید مرتضی, شیخ ابو جعفرطوسی ,محمدبن یعقوب کلینی, ابن بابویه, شیخ ابوالقاسم جعفر بن سیدحلی مطرح است.ولی در نقل بحرانی تنها از سه نفر, نام برده شده است . 5)در نقل مجلسی آمده است:
« پس چون روز شانزدهم حرکت ما بر روی دریا فرا رسید آب را سفید مشاهده کردم» ولی در نقل بحرانی اینطور گفته شده که: «پنج روز در دریا حرکت کردیم و چون روز ششم فرا رسید آب را سفید مشاهده کردم».14 6)در نقل مجلسی ذکر شده که شمسالدین پنج درهم از درهمهای مخصوص جزیره را به علی بن فاضل عطا کرد. علی بن فاضل هم گفت من این درهمها را برای تبرک در پیش خود محفوظ نگاه داشتم. ولی در روایت بحرانی آمده است که علی بن فاضل به نقل از شمسالدین میگوید:« در این جزیره هیچ درهمی وارد یا خارج نمیشود و درهمهای آنها همان حوالههایی است که بر آن مقدار حواله نوشته شده.»15 افسانه تحریف قرآن در روایت جزیره خضرا آمده است که وقتی ابوبکر و عمر قرآن علی (ع) را رد کردند، اعلام کردند که هر کسی که ایهای از قرآن در اختیار دارد آن را نزد ما بیاورد . ابو عبیده بن جراح، عثمان، سعدبن ابی وقاص ، معاویه ، عبدالرحمن بن عوف، طلحه، ابو سعید خدری، حسانبن ثابت و گروهی دیگر از مسلمانان گرد آمدند و قرآن را جمعآوری کردند و ایاتی را حذف کردند.
متن روایت گویای این است که قرآنی که در اختیار ماست تحریف شده و اصل آن در دست امام علی (ع) است. حال آنکه عنایت شیعه به قرآن و کتاب خدا و حفظ آن و تعدد نسخههای قرآن و انتشار آن در زمان حیات پیامبر (ص) و نظارت مستقیم آن حضرت در این زمینه به اندازهای است که هر گونه تحریف یا تغییر را در قرآن در ردیف امور محال و ممتنع قرار میدهد.16 دلیل تجربه بهترین دلیل برای مردود دانستن این روایت تجربه است.در داستان جزیره خضراء تصریح شده که کشتیهای دشمنان وقتی به جزیره خضراء میرسند به مشیت الهی و به خاطر وجود امام زمان (ع) در این جزیره ، نابود میشوند، اما مومنان میتوانند از آن بگذرند. اگر چنین است چرا هیچ یک از مؤمنین به چنین اقدامی دست نزدهاند . در حالی که الان حدود 7 قرن از این ماجرا میگذرد و وسایل سفر مانند: هواپیما و کشتی نیز فراهم است و میتوان راحت به آنجا سفر نمود .
اگر به فرض کشتیها غرق شوند هواپیما که هست؛ چرا هیچ کس به خود زحمت نداده تا حداقل برای یک بار هم که شده به این جزیره سفر کند تا اگر این جزیره وجود دارد و امام زمان ( عج) و اولاد آن حضرت در آنجا زندگی میکنند , به ایمان مؤمنین و شیفتگان آن حضرت افزوده شود و دلها و قلبهایشان به یقین برسد و خک ذلت و هلکت بر چهره دشمنان آن حضرت بنشیند. ایا امام زمان فرزندی دارند؟ در روایت تصریح شده است که در این جزیره فرزندان امام زمان (ع) زندگی میکنند. از این مطلب بر میاید که قطعاً امام زمان (ع) فرزند دارد؛ حال آنکه این امر ذهن بسیاری را به خود مشغول کرده است که ایا حضرت فرزند یا فرزندانی دارند یا خیر؟
آنچه با بررسی روایات در این زمینه بدست میاید است که در فرزند داشتن امام زمان(ع) تردید است.ظاهر برخی اخبار بر وجود فرزند برای امام(ع) دلالت دارد. ولی برخی از علما مانند شیخ طوسی، بیاضی و طبرسی آن را نپذیرفتهاند.بعلاوه این گونه روایات از نظر سند صحیح نیستند؛ گذشته از این که دلالت صحیحی هم ندارند.17 افزون بر این، آنچه درباره حکومت مهدی (ع) و فرزندانش گفته میشود,محل شک و تردید است. این تردیدها مستند به روایتی است که از شیخ مفید نقل شده است. برطبق این روایت پس از حکومت مهدی (ع) هیچ کس حکومت نخواهد کرد؛ لیکن در روایات دیگر آمده است که اگر خدا بخواهد فرزندان آن حضرت قیام خواهند کرد. این مطلب قطعی نیست و به اثبات نرسیده است. بیشتر روایات هم میگوید:« امام مهدی (ع) چهل روز پیش از قیامت وفات میکند. در این مدت فرح و نشانههای خروج مردگان از قبر و برپایی قیامت برای رسیدگی به حساب خلایق خواهد بود»
.18 ورقه زیر گنبد در روایت جزیره خضراء آمده که شمس الدین به علی بن فاضل گفت: « من هر صبح جمعه به محل گنبد میروم و ورقهای را در آنجا مییابم که تمام نیازهای من در آن نوشته شده است». در این مورد میگوئیم: شمسالدین راجعبه کسی که این ورقه را مینویسد سخن نگفته و نام او را ذکر نکرده است اما از نحوه سخن گفتنش پیداست که این نامه را امام زمان (ع) مینویسد. دراینجا چند سوال و اشکال مطرح میشود : 1 ـ چه کسی میتواند راستگویی شمسالدین محمد را در ادعایش ثابت کند؟ 2 ـ چگونه میتوان این احتمال را مردود دانست که یکی از شیطانهای انسی و جنی و حتی یکی از دو نفر خادم گنبد چنین ورقهای را ننوشته و زیر گنبد قرار نداده تا شمس الدین به این خیال که امام زمان (ع) است بیاید و نامه را بردارد؟19 3ـ همچنین در روایت مجلسی آمده است که شمسالدین پنج درهم به علی بن فاضل داد و او برای تبرک آنها را نزد خودنگه داشت.اما در روایت بحرانی آمده است که شمسالدین بن فاضل یادآوری کرد که هیچ گونه درهمی از این جزیره وارد یا خارج نمیشود.پس چگونه این درهمها بر خلاف مقرارتی که بدان اشاره شد از جزیره خارج میشد؟ و چرا طیبی و دیگران، یعنی علمایی که علیبن فاضل داستان را برایشان نقل کرده از او نخواستند که درهمها را به آنان نشان دهد؟20 4ـ در نقل مجلسی آمده است که طیبی بعد از یادآوری علمای امامیه میگوید این آخرین جملهای بود که از شیخ صالح، علی بن فاضل شنیدم.ولی در روایت بحرانی بعد از ذکر علمای شیعه چند خط اضافی راجعبه سئوال و جواب علیبن فاضل و شمسالدین درباره این که چند سال از آن ماجرا میگذرد بیان شده است که هیچ کدام از اینها در روایت مجلسی نیامده است . ازاینجا نتیجه میگیریم که براین اساس ذکر علمای امامیه آخرین مطلبی نبوده است که طیبی از علیبن فاضل شنیده است
.21 5ـ همانطور که در روایات پیشین خواندیم بین علیبن فاضل و استادش علاقه خاصی پدید آمده بود و همین علاقه باعث همراه و همسفر شدن وی با استادش گردید. آنچه به تردید ما در مورد این روایت میافزاید این است که این مودت و علاقه درشهر دمشق که از دیر باز به عنوان مرکز عداوت با شیعه معروف بوده ایجاد شده است . 6ـ در روایت آمده است که علی بن فاضل در دمشق نزد شیخ زینالدین علی مغربی اندلسی، مشغول کسب علم و دانش بود. با توجه به این نکته ، حضور در مرکز دشمنی با شیعه و قرار گرفتن تحت تعلیم یک عالم و دانشمند سنی و همچنین عشق و علاقه مفرط بین این دو حکی از آن است که یا فاضل اصلاً شیعه نبوده یا اگر احتمالاً شیعه بوده چندین سال حضور در پرتو عقاید و اعتقادات یک دانشمند اهلسنت و در یک محیط سنی او را از اعتقادات شیعی بکلی منحرف کرده و چنانکه گفته خواهد شد انتساب وی به تشیع همانند پوششی برای اعمال خرابکارانه وی مورد استفاده قرار گرفته است.
22 سخن آخر با مراجعه به تاریخ اندلس در آن زمان و بررسی اوضاع و احوال و موقعیت جغرافیایی آن , براحتی میتوان فهمید که چنین جزیرهای هرگز در این سرزمین و اطراف آن وجود نداشته است .علاوه بر این با توجه به این که در خلال سالهای 700 _ 500 هجری به خصوص در سالهای پایانی قرن هفتم برتری نظامی در شبه جزیره اسپانیا با مسیحیان بود, این امر بسیار دور از ذهن بنظر می رسد که شیعیان با چنان لشگری در محلی همچون جزیره خضراء که در اندلس یا حوالی آن بوده, سکونت داشته باشند, ولی سپاه عظیم مسیحی که از نیروهای جنگی بسیار تشکیل شده و دارای نیروی دریایی قوی بود از وجود آن بیاطلاع یا نسبت به آن بیاعتنا باشد. این در حالی بود که کاروانهای بربر که حامل کالاهایی برای شیعیان بودند, براحتی در آن رفت و آمد داشتند.
این , به هیچ وجه پذیرفتنی نیست که تردد در منطقهای برای عدهای یهودی و بربر برای تجارت و معامله مجاز و ممکن باشد، ولی دشمنان شیعیان , از حکام غیر شیعه اندلس و اسپانیا از آن بیخبرباشند.23 فهرست منابع 1ـ تستری،محمدتقی؛الاخبار الدخیله,تهران:صدوق(بیتا). 2ـ تستری،محمدتقی و دیگران؛ جزیره خضراء افسانه یا واقعیت؟،
. ----------------------------------------------------
پاورقی:
1- علامه تستری و دیگران ,جزیره خضراء افسانه یا واقعیت؟ ،ترجمه ابوالفضل طریقهدار،ص 144 ـ 141.
2- همان، ص 186. 3
- همان.
4- همان.
5- جعفر مرتضی عاملی ، جزیره خضراء در ترازوی نقد، ترجمه مهدی سپهری ,1377,ص 187.
6- همان، ص188.
7- همان، ص196.
8- نعمهاللهجزایری، الانوار النعمانیه،ج2، ص64, به نقل از حق المیزان,ص 78.
9- مرتضی عاملی، ص196.
10- علامه تستری ,ص137.
11- مرتضی عاملی ،ص196.
12- غلامرضا نظری ,جزیره خضراء تحریفی در تاریخ شیعه ، ص88 .
13- مرتضی عاملی , ص 209 – 207 .
14- علامه تستری, ص160. 15- همان، ص162.
16ـ همان،ص311
.17 - علامه تستری ، برداشت از ص 175 – 173
. 18- مرتضی عاملی ،ص222 .
19- همان، ص173
. 20- همان،ص184 .
21- علامه تستری، ص185 .
22 نظری , ص128.
23- همان،ص 329 و330