مناظره نصیری با استاد غرویان - 3

نقد و نظــر

قسمت چهارم

 

 

 

مجری: جناب آقای نصیری صحبتهای آقای غرویان را شنیدیم دوست داریم نظرات شما را هم بدانیم .
 

نصیری: حاج آقا فرمودند: از کجا من ثابت کردم که سخنگوی قرآن و عترتم ؟ معلوم است که قصه این نیست و خیلی روشن است؛ هر یک از ما با یک مبادی و مبانی و متدهایی به قرآن و عترت رجوع میکنیم و میگوییم فهم ما از قرآن و عترت اینست ؛ البته ایشان می توانند بگویند فهم من چیز دیگری است. بعد باید بحث شود که کدام فهم درست است .
 

مجری: بعدا اگر این را بپذیریم به عنوان یک مکتب بشری کنار سایر مکتب ها قرار نمی گیریم؟

نصیری: نه آن قوانین خاص خودش را دارد . اگر منظور ایشان اینست که ما در برخورد با قرآن و روایات و در فهم قرآن و عترت  با یک نوع نسبیت و پلورالیزم مواجهیم، ما قائل به این نیستیم .

 

غرویان: همین است دیگر ؛ اگر شما یک تفسیر دارید ما هم یک تفسیر، باید نوعی پلورالیزم را بپذیریم.
 

نصیری: نه این طور نیست . فهم قرآن و عترت متد دارد ، اصول و مبانی دارد و الا دچار پلورالیزم میشوید که اصلا از چه حقیقتی دفاع میکنید؟ از چه تشیعی به عنوان حق دفاع می کنید؟
 

مجری: پس شما باید بگویید مطمئنا برداشت من دقیقا همان برداشتی است که  نظر اهل بیت بوده . آقای غرویان می گویند شما نمی توانید چنین ادعایی بکنید .
 

نصیری: بله با یک اطمینانی میگویم که البته در آن احتمال اشتباه هم وجود دارد.مساله روشن است اجازه بدهید وارد بحث بشویم. فرمودند : بعضی ها نفهمیدند ! من حقیقتا انتظار نداشتم این طور وارد بحث بشوند ؛ چون درست در نقطه مقابل هم اتفاقا  یک ادعا اینست که بسیاری از آقایان وحدت وجود را نفهمیده اند؛ مگر می شود یک متدین وحدت وجود را به خوبی بفهمد و قائل به آن باشد؟ به این معنا که وجودی جز وجود خدا در عالم نیست و خداوند آن وجود نامتناهی است که عالم را پر کرده و جایی برای وجود غیر باقی نگذاشته است! اگر این است پس بهشت و جهنم چه مفهومی دارد و شیطان و غیر شیطان چه تفاوتی دارند؟ تفاوت خالق و مخلوق چیست؟
فرمودند: مباین یعنی چه؟ امام معصوم فرمودند: لا یلیق بالذی هو خالق کل شیئ الا ان یکون مبائنا لکل شیئ . شما از ما نخواهید در فرصت چند دقیقه ادله این مساله را بگوییم ، اما آنچه ما در نگاه اولیه با مراجعه به آیات و روایات می یابیم این است که بین خالق و مخلوق بینونت است نه وحدت خالق و مخلوق ؛ نه اینکه ما در واقع جز خالق نداریم.

 

مجری: آقای امینی نژاد پشت خط اند . اجازه بدهید سلامی به ایشان بکنیم . آقای امینی نژاد سلام .
 

امینی نژاد: سلام علیکم و رحمة الله . در خدمت شما هستم که برنامه را ادامه بدهیم .
 

 

مجری: ما بعد از صحبت های آقای نصیری موضع شما را نسبت به صحبت های آقای غرویان و آقای نصیری می شنویم .
 

نصیری:از جمله تعارضاتی که بین مبانی عرفان مصطلح و تصوف  با مبانی دینی وجود دارد اینست که عرفان مصطلح و تصوف معنی امامت را در تشیع وارونه کرده و  تعابیری به عنوان  "انسان کامل" و قطب و پیر  و مراد به کار می برند و خیلی روشن است  که هیچکدام از این واژه ها در مبانی دینی نیست. به طور طبیعی وقتی بخواهید تناسب بین دو طرز فکر و دو مکتب را بسنجید اولین ظهورش در اشتراک واژه ها و تعابیر و اصطلاحات است . ما هیچ جا تعبیر"انسان کامل" نداریم !  چرا این اتفاق افتاده ؟ معصوم تبدیل به انسان کامل میشود تا جا برای ولیّ تراشی باز شود! یعنی تعبیر انسان کامل را آقایان هم بر ائمه معصومین علیهم السلام اطلاق می کنند هم بر ابن عربی و بایزید اطلاق می کنند.
از دیگر نکات تعارض تأویل بی دلیل  و بی مبنا در آثار عرفان مصطلح و صوفیه است که عرض عریض و عجیب و غریبی دارد؛ اگر ما همین تأویلات را ردیف کنیم و یک به یک مراجعه کنیم ببینیم این چه نوع مواجهه ای با آیات قرآن است؟! چه نوع مواجهه با کتاب خداست؟ مثلا ببینید در قصه سامری و حضرت موسی،قرآن می فرماید :و قتی حضرت موسی از میقات برگشت با سامری دعوی و نزاع کرد که چرا وقتی من نبودم این اتفاق افتاد و بنی اسراییل گوساله پرست شدند؟ اما ابن عربی میگوید قصه اصلا این نیست ؛ موسی آمد به هارون گفت: تو چرا اجازه ندادی اینها گوساله را بپرستند و به پرستششان ادامه دهند؟ مگر نمی دانستی که گوساله هم در واقع مظهری از ذات خداست ؟
ابن عربی صریحا خلود در جهنم را انکار میکند،با وجود ده ها آیه ای که هست . این کجا به برداشتهای ما بر میگردد؟ اگر ما بیست تا سی تا آیه و ده ها روایت در موضوعی به نام خلود در جهنم داشته باشیم ، یکی آن را صریحا رد کرد و انکار کرد،به نظر من فهم آن اصلا مطلب پیچیده ای نیست.

 

مجری: جناب آقای امینی نژاد ما در خدمت شما هستیم .
 

امینی نژاد: آنچه من به واقع نگرانش بودم الان می بینم در این جلسه اتفاق افتاده . چون مباحث متعددی لیست و مطرح شده ، در حالیکه هر یک از این ها نیاز به بحث گسترده دارد و جوانب قضیه باید طرح شود. الان بحث وحدت شخصی وجود که مطرح شد کاملا برای من پیداست که  قضیه وحدت شخصی وجود برای ایشان روشن نیست؛ یعنی فکر می کنند اگر ما قائل شدیم یک وجود سرتاسر نظام هستی ما را فرا گرفته این به معنای انکار واقعی و نفس الامری بودن کثرات است. تمام هنر عرفان اینست که در کنار این بی نهایتی خدای متعال که جزء مسلمات قرآن و شریعت و مکتب اهل بیت است، در کنار بی نهایت بودن حضرت حق از نظر وجدانی، این کثرات هم تثبیت شود. بینونت بین حق و خلق بینونت صفتی است چنانچه در روایت امیر مومنان علیه السلام آمده نه بینونت عزلی ؛ دو متن متباین نیست / ما این همه آیات به نحو صریح در این بخش داریم: هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن . اینما تولوا فثم وجه الله. این ها آیات است در کنارش این همه روایات اهل بیت وجود دارد. در روایت از امام صادق علیه السلام است که فرمود: هو فی کل مکان بلا ممازجة و لا مماسة. آن نکته ای را که باید از آن پرهیز کنیم همان است که در ذهن برادر عزیزمان است که آن وحدتی که در نگاه این عزیزان هست ، عرفان آن را نمی خواهد قائل شود . اتفاقا عرفان قائل به یک نوع بینونت شدید و ظریف بین حق و خلق است ؛ منتها شأن خلق را در حد شؤون وجود باری تعالی کاسته . علمای طراز اول معارفی شیعه ما مثلا از زمانی که با تراث عرفانی محققان بزرگ مثل ابن عربی آشنا شدند ببینید برخورد این ها با این تراث عرفانی چگونه است . مثلا خواجه نصیر الدین طوسی از بزرگان معارفی شیعه است . معاصر صدر الدین قونوی شاگرد بلا فصل ابن عربی است . مراودات و مکاتبات این دو عالم و برخورد خواجه با این تراث عرفانی  و با این بزرگان به چه شکل است . بعد محصول کار خواجه دو کتاب است یکی اوصاف الاشراف که مسائل سیر وسلوک را در قالب ادبیات عرفا طرح کرده و یکی هم کتاب آغاز و انجام . آقای نصیری که بحث وحدت شخصی را این گونه تداعی می کنند شما همان اول آغاز و انجام را بینید؛ خواجه نصیر که تردیدی در صحت تدین و اسلام و تشیع او نیست در همان جمله اول وحدت شخصیه وجود را طرح میکند. معلوم می شود برداشت این عزیزان از بحث وحدت شخصیه وجود نادرست است و بحث وحدت شخصیه وجود بحثی بسیار ظریف است .





[ جمعه 12 خرداد 1396  ] [ 12:58 PM ] [ محمدحسین ایراندوست ]