شخصيت تصميمگيرنده جمعه 6 آذر 1388 نوشته شده توسط :نیکبخت شخصيت تصميمگيرنده صدام حسين رئيس جمهور عراق كه به عنوان ديكتاتوري خشن، بيرحم، شهرت جهاني پيدا كرده است در عين حال فردي ماجراجو و جاه طلب بوده و به دنبال موقعيتهاي مناسب براي كسب قدرت بيشتر بوده است. رمضاني كه از مشاوران كميته امنيت ملي كنگره آمريكا و نيز مشاور كارتر در امور ايران بود در كتاب خود چنين مينويسد: "جنگ عراق و ايران در واقع واكنش و پاسخ عراق به تهديداتي بود كه از ناحيه بنيادگرايي اسلام امام خميني احساس مي كرد، اما علت ديگر آن ناشي از بازتاب و انعكاس جاه طلبي و قدرت طلبي صدام نيز بوده است. وي مترصد بود كه خلأ قدرت ناشي از سقوط رژيم شاه در منطقه را پر نمايد. همچنين اين فرصت با افزايش قدرت اقتصادي عراق به علت افزايش قيمت نفت در منطقه خليج فارس ايجاد شده بود. چنانچه عراق جايگزين ايران به عنوان دومين توليدكننده نفت بعد از عربستان سعودي در منطقه شده بود. ظهور قدرت سياسي عراق بعد از افول رژيم مصر در خاورميانه به علت امضاي پيمان كمپ ديويد و صلح با اسراييل و بروز يك خصومت و دشمني آشكار ميان عراق و سوريه در جبهه شرقي همه و همه بر قدرت طلبي صدام صحه گذاشت. صدام حسين در آغاز تجاوز به ايران داراي سه انگيزه عمده شخصي بود واميدواري داشت با پيروزي سريع بر ايران خواسته هاي جاه طلبانه و شخصي وي ارضا و تأمين گردد. انگيزه اول تلاش براي كسب رهبري جهان عرب بود. به دنبال مرگ ناصر و امضاي پيمان كمپ ديويد وانزواي مصر، جهان عرب دچار خلأ رهبري شده بود شخصيتي كه بتواند با استفاده از امكانات و تواناييهاي كشور خود در جهت آرمان هاي وحدت جهان عرب و جبران تحقير اعراب در قبال اسراييل اين خلأ را پر بنمايند. صدام حسين اميدوار بود با پيروزي در جنگ با ايران چنين موقعيتي را كسب نمايد و به همين خاطر نام اين جنگ را جنگ قادسيه ناميد تا ياداور شكست ايرانيها از اعراب مسلمان در اوايل ظهور اسلام باشد. مجله دولتي"الفباء" كه به وسيله رژيم عراق منتشر مي شود در شماره 562 مورخه 4/7/79 با عنوان عراق پنج هزار سال رويارويي به تضاد بين عرب و ايراني دامن زده و چنين مي نويسد: "اعراب، عادت كرده اند كه عراق در برابر يورش تاتارها در قرن دهم و قرن بيستم ايستادگي كند و تيرهاي سلجوقيان وعيلاميان را در قرن بيستم متوقف كند. عادت كرده اند كه عراق نگهبان منطقه شرقي جهان عرب كه در تيررس دشمن است باشد.... عراق از پنج هزار سال تاكنون در خط اول نبرد، گامي استوار و با ثبات در مرزهاي شرقي و بازوي پرتحرك در غرب اين مرزها بوده است. صدام حسين در مراسم افتتاح يك پادگان نظامي در 18/3/59 باعنوان پادگان قادسيه مي گويد: شما در اين مكان انقلاب خود را پيش روي داريد كه شما را به مفهوم قادسيه رهبري مي كند. شما در اينجا نه تنها نام قادسيه را برخورد داريد بلكه شرف و مفهوم آن را نيز باخويشتن داريد. شما آمادگي والاي گذشت و ايثار را همانگونه كه صفت مردان قادسيه نخستين در رهايي امت عرب و تمامي ميهن عربي بود دارا هستيد و تنها با راي پاسداري از عراق آزاد مبارزه نمي كنيد. دكتر "امين" يكي ازبعثيها مي گويد كه به قدرت رسيدن صدام حسين مصادف با يك مرحله نوين در تاريخ سياسي عراق بود و در اين ميان عراق از چندين جهت قدرتمند شده بود و در آينده نزديك در سطح خليج فارس و جهان عرب نقش مهمي از جانب وي در شرف انجام بود. الياس فرح يكي از رهبران بعث عراق مي گويد كه "قادسيه" صدام موقعيتي بود براي وي تا رد چشم جهان عرب به عنوان يك رهبر تاريخي كه پل ميان گذشته و آينده را از نو بنا نهاده و درهاي آينده را به سوي مردم گشوده است خود را جلوه گر سازد. مجيد خدوري در شرح زندگي صدام حسين و تأثير ناصر بر او چنين مي نويسد: زماني كه صدام حسين در مصر در دانشكده حقوق قاهره مشغول تحصيل بود كارهاي ناصر را زيرنظر مي گيرد و با دقت به آنها مي نگرد برخلاف رهبران بعث از ناصر به خوبي ياد مي كند و مي آموزد كه چگونه نقش وي را بازي كند. او از شيوه "آزمايش و خطاي" ناصر پيروي مي كند و سعي مي كند يك مقلد كوركورانه نباشد. انگيزه دوم صدام اين بودكه با استفاده از سقوط شاه كه بر اساس دكترين نيكسون به عنوان ژاندارم منطقه انتخاب شده بود بتواند با پيروزي بر ايران خلأ سقوط شاه را پر نموده ونقش ژاندارم منطقه را در حفظ منافع غرب بازي كند و عليرغم مواضع ضد امريكايي كه قبلا اتخاذ مي كرد به آمريكايي ها نشان دهد كه تضاد منافع با آنها نداشته و اقدام وي در راستاي اهداف آمريكا در منطقه باشد تا بدان حد كه برژينسكي بعد از ملاقات با صدام و در ستايش وي مي گويد: ما بين منافع آمريكا و عراق تضادي نمي يابيم باتوجه به اينكه در اين مرحله سياستهاي منطقه اي جمهوري اسلامي در تضاد با سياست هاي آمريكا بود صدام حسين تلاش كرد كه خود را به عنوان يك عامل موثر بازدارنده و خنثي كننده اقدامات ايران در سطح منطقه نشان دهد. روزنامه كريستين ساينس مونيتور چاپ آمريكابا اشاره به يك گزارش از جلسات سري دولت عراق كه دو ماه بعد از سقوط رژيم شاه تشكيل شده بود مي نويسد: در آن جلسه بعد از بحث و بررسي پيرامون نقش شاه و روابط آن با آمريكا در دفاع از منافع غرب و ژاندارمي خليج فارس مطرح شد كه رد حال حاضر رژيم نوپاي ايران با از بين رفتن ارتش و تأسيسات اصلي آن قادر به انجام اين نقش نخواهد بود و عراق تنها كشوري است كه با استفاده از اين موقعيت مي تواند خلأ ايجاد شده را پر نمايد و اين كار بايد با برنامه ريزي دقت، سرعت و مداومت انجام گيرد. به عقيده حزب بعث براي ايجاد يك موقعيت ژئوپوليتيك جديد به وسيله عراق زمينه از هر جهت فراهم است لذا حمله نظامي به ايران با وارد آوردن يك ضربه مؤثر به شكست ايران منتهي مي شود. انگيزه سوم صدام جبران تحقيري بود كه شخصا در امضاي قرارداد 1975 الجزاير شده بود. در سال 1975 به دنبال مشكلاتي كه در عراق در جنگ با كردها براي دولت عراق فراهم شده بود و كردهاي عراق مورد حمايت شاه قرار داشتند صدام حسين معاون رئيس جمهور عراق تحت فشارهاي داخلي و بين المللي به امضا قرار داد مزبور تن در داد و همواره احساس مي كرد كه در اين جريان تحقير شده و "اجبارا" تن به امضا اين قراداد داده است. بنابراين مترصد فرصتي بود كه بتواند اين احساس حقارت را جبران نمايد. بدين علت در صدد بهانه اي بود كه قرارداد 1975 را باطل اعلام نمايد و اين كاري بود كه در 17 سپتامبر 1980 (سه روز قبل از آغاز جنگ) رد يك اجلاس فوق العاده مجمع ملي صورت داد. صدام حسين در مورد اين تصميم گفت: از زماني كه حاكمان ايران اين معاهده را از آغاز در دست گرفتند به وسيله مداخله در امرو داخلي عراق چه به صورت پشتياني مالي و ياتسليحاتي از گروه هاي مختلف نقض كرده اند همانطور كه شاه چنين مي كرد... من به شما اعلام مي كنم كه معاهده 6 مارس 1975 الجزيره از طرف ما ملغي مي باشد. بازديدها [] - نظرات []