علل و عوامل بروز جنگ تحميلي از ديدگاه «دکتر منوچهر محمدي» جمعه 6 آذر 1388 نوشته شده توسط :نیکبخت علل و عوامل بروز جنگ تحميلي از ديدگاه «دکتر منوچهر محمدي» در شهريور ماه 1359 دولت عراق و با دستور صدام حسين رئيس جمهور آن كشور يك حمله همه جانبه در طول بيش از 1000 كيلومتر مرز مشترك به جمهوري اسلامي ايران آغاز كرد، جنگي كه به مدت 8 سال طول كشيد و در نوع خود از طولانيترين جنگ هاي قرن بيستم محسوب ميگردد. امروزه بر كسي پوشيده نيست و بويژه بعد از ارائه گزارش دبير كل سابق سازمان ملل متحد، آقاي پرزدكوئيار، كه اين جنگ با تجاوز قطعي و مسلم رژيم بعثي عراق آغاز شد. در عين حال نكتهاي كه به علل مختلف تاكنون پوشيده مانده است اينكه انگيزه، علل و عوامل آغاز اين تجاوز چه بوده است؟ در اين مورد بررسي محققانه به دلايل مختلف صورت گرفته است. بطور كلي مطالعه جنگ ها اغلب به مورخين نظامي و استراتژيست ها واگذار گرديده كه آنها نيز با توجه به تخصص خود روي ملاحظات فني، تاكتيكي جنگ ها تكيه كرده و ساير ابعاد و زمينههاي بروز جنگ را ناديده گرفتهاند. در زمينه آغاز اين جنگ تحليلگران غربي بطور عمده روي اختلافات مرزي ايران و عراق و در نهايت تهديداتي كه انقلاب اسلامي در ايران متوجه دولت عراق كرده بود محدود كردند و كمتر به ساير زمينهها و ابعاد موثر و حتي مهمتر پرداختهاند. آغاز يك حمله نظامي از طرف يك كشور بر عليه كشور همسايه يقينا آخرين وسيله براي پيشبرد اهداف سياست خارجي يك دولت ميباشد و تا زماني كه با بررسي همه جانبه زمينه مساعدي براي آغاز جنگ فراهم نباشد دولتها به ندرت دست به چنين ريسك خطرناكي ميزنند. البته اين مساله نيز وجود دارد كه ممكن است در محاسبات خودشان دچار اشتباه شوند ولي در همان قالب و زمينه ابعاد مختلف و آثار همه جانبه جنگ را در نظر گرفته و آنگاه تصميم به انجام چنين اقدامي ميگيرند. يك رابطه آشكار ميان منابع در اختيار يك دولت و جنگ وجود دارد. به عبارت ديگر آغاز و اداره جنگ نه تنها تحت تاثير عزم و تصميم يك دولت ميباشد بلكه تحت تاثير توانائيهاي آن دولت نيز ميباشد. در عصر حاضر آغاز يك جنگ همه جانبه نياز به منابع وسيع و يا متحديني دارد، چنانچه منابع مورد نياز از قبيل بنيه اقتصادي براي تامين هزينههاي جنگ، نيرو و قدرت نظامي براي اجراي چنين تصميمي و در عين حال متحديني كه از اهداف جنگ طلبانه آن كشور حمايت كنند موجود نباشد احتمال ضعيفي وجود دارد كه دولتي دست به آغاز جنگ و خونريزي با آنهمه خسارات قابل پيش بيني بزند. همانطور كه "جفري پاركر" مشاهده كرده است يك عامل بازدارنده از بروز جنگ ها به صورت سنتي در اروپا و بويژه قبل از سال 1800ميلادي ناشي از فقدان بنيه مالي لازم براي تامين هزينه جنگ هاي نامحدود بوده است. بنابر اين از نظر تاريخي و بويژه در دوران معاصر و جنگ هاي مدرن بايد توجه داست كه تكيه بر يك علت و انگيزه به عنوان تنها عامل بروز جنگ و ناديده گرفتن ساير علل و عوامل عملي سادهانديشانه، غير محققانه و يا مغرضانه است. در اين مقاله سعي خواهد شد با استفاده از چارچوبهاي تئوريكي پيشرفته علل و عواملي كه در محاسبات رژيم عراق براي آغاز جنگ مد نظر بوده است و بترتيب اولويت در تصميم رئيس جمهور اين كشور نقش اساسي داشتهاند بررسي و ارزيابي گردد. با توجه به اينكه مدت زمان كوتاهي از اين پديده نگذشته است و بسياري از اسناد و مدارك مربوط به آن در كشورهاي درگير همچنان سري باقي مانده و در دسترس عموم نميباشد ناچار مستندات خود را محدود به اسناد منتشر شده (هر چند محدود باشد)، اظهارات مسئولين و اولياء امور، اقدامات عملي در جهت اتخاذ موضع بعد از آغاز تجاوز و دلايل منطقي و عقلاني خواهيم نمود. ترديدي نيست كه اين شيوه بررسي از قوت و قدرت لازم برخوردار بوده و به ميزان قابل توجهي معتبر ميباشد و انتشار اسناد منتشر نشده اگر آنرا تقويت نكند تغييري اساسي در تحليل موجود ايجاد نخواهد كرد. در بررسي تصميمگيريهاي مهم سياست خارجي بخصوص در دوران جديد عوامل متعدد و گوناگوني دخالت دارند كه به عنوان متغيرهاي مستقل مطرح بوده و تصميمگيري در سياست خارجي به عنوان متغير وابسته بررسي ميگردد. انديشمندان علوم سياسي تئوريهاي مختلفي در زمينه تصميمگيري سياست خارجي ارائه داده و هر يك الگويي را براي بررسي سياست خارجي پيشنهاد ميكنند. از ميان انديشمندان مي توان از افرادي مانند : "اسنايدر"، "بروك"، "آليسون" وهمچنين "روزنو" نام برد كه بنظر نويسنده چهارچوبه تئوريك روزنو با همه اشكالاتي كه در پايان مقاله به آنها خواهيم پرداخت؛ متناسب ترين و همهجانبهترين چهارچوبه براي بررسي علل و عوامل تصميمگيري در سياست خارجي ميباشد. "جيمز روزنو" معتقد است كه در هر تصميمگيري سياست خارجي علت رفتار سياسي يك دولت به مجموعهاي از عوامل گوناگون مربوط ميشود كه با اولويتهاي متفاوت در كنار همديگر جمع شده و نهايتا به تصميمگيري سياست خارجي منجر مي شوند. اين مجموعه را در 5 دسته و يا گروه تقسيمبندي مينمايد كه به آنها متغيرهاي شخصيت تصميمگيرنده، نقش و ميزان اختيارات تصميمگيرنده، متغير دولتي و بوروكراتيك، اجتماعي و نهايتا سيستم بينالملل خطاب ميكند. 1. متغير شخصيت تصميم گيرنده در اين متغير توجه اساسي به خصوصيات، روحيه، افكار و انديشهها، خصوصيات رواني، نبوغ و تواناييهاي كاريزماتيك و همچنين آمال و آرزوهاي تصميمگيرنده توجه ميشود. بر اساس اين متغير تصميمات متخذه از ناحيه يك شخص با تصميمات شخص ديگر در همان موقعيت بخاطر تواناييها و روحيات متفاوتشان متفاوت ميباشد. 2. متغير نقش بدين معنا كه در يك سيستم دولتي مسئولين بدون ارتباط با خصوصيات شخصي و با توجه به جايگاهي كه اشغال كردهاند و اختياراتي كه به آنها داده شده اتخاذ تصميم و موضع مينمايند. مثلا: سفير يك كشور در سازمان ملل بدون توجه به اعتقادات شخصي خود از موضع كشورش دفاع ميكند. 3. متغير دولتي و بوروكراتيك بدين معنا كه ساختار پيچيده يك دولت، روابط ارگانهاي درون دولتي و نهايتا كارشناسان و متخصصين درون يك تشكيلات تدوين كننده و ارائه كننده پيشنهادات و خطوط كلي تصميمگيري در سياست خارجي ميباشند و هيچ تصميمگيري قادر نيست فارغ از اين ملاحظات تصميمگيري كند، بويژه در "سيستم هاي گسترده بوروكراتيك دولت هاي غربي اين عامل و متغيير بيشتر بروز ميكند. 4. متغير اجتماعي بدين معنا كه جنبههاي غير دولتي در يك كشور بر رفتار خارجي يك دولت اثري انكارناپذير دارد. ارزشها و ايدئولوژي هاي حاكم بر يك جامعه ملي، گرههاي ذينفع و فشار احزاب سياسي، افكار عمومي، رسانههاي جمعي غير دولتي، اقليت هاي قومي و محلي از جمله عوامل غير دولتي هستند كه بر تصميمگيري سياست خارجي تاثير ميگذارند. 5. متغير سيستم بينالملل بدين معنا كه يك دولت در تصميمگيري هاي سياست خارجي در خلاء عمل نميكند بلكه در صحنه روابط بينالملل با پيچيدهگيهاي خاص خود عمل ميكند كه واكنشهاي اين سيستم در قبال هر تصميمگيري سياست خارجي يقينا بايد در محاسبات تصميمگيرندگان منظور شود. متغير سيستم بينالمللي حتي در بعضي از موارد و بويژه در كشورهاي جهان سوم تصميمات معيني را به دولتها تحميل ميكند. "روزنو" معتقد است كه بررسي همه جانبه اين متغيرها كافي به مقصود نبوده بلكه ميزان دخالت و نقشي كه هر يك از اين متغيرها در تصميمگيري سياست خارجي دارند از اهميت بيشتري برخوردار است، بنابراين او سعي ميكند كه اولويتهاي اين متغيرها را تعيين كند. از ديد روزنو ردهبندي اين متغيرها بستگي به عوامل گوناگون در تقسيمبندي كشورها دارد و لذا كشورها را با توجه به نوع سيستم سياسي حاكم (باز و بسته بودن) قدرت و ميزان پيشرفت يك كشور (پيشرفته و در حال رشد) كوچك و يا بزرگ بودن (از نظر جغرافيايي و منابع فيزيكي) تقسيم نموده و اولويت هاي مختلفي ارائه ميدهد. بنابراين از ديدگاه روزنو براي كشوري مانند عراق عوامل موثر در تصميمگيري سياست خارجي بترتيب عبارتند از: شخصيت تصميمگيرنده، سيستم بينالملل، نقش، بوروكراتيك و اجتماعي. با توجه به بررسيهاي انجام شده از نظر نگارنده (دکتر منوچهر محمدي)كه بعدا توضيح داده خواهد شد در تصميمگيري رژيم عراق مبني بر آغاز جنگ تحميلي و تجاوز به ايران به قرار زير ميباشند: سيستم بينالملل، شخصيت صدام، عوامل بوروكراتيك، متغير اجتماعي و نهايتا نقش. بازديدها [] - نظرات []