خاكريز    |     پست الكترونيك    |     آرشيو مطالب    |     نشانی rss وبلاگ    امروز پنجشنبه 20 مهرماه 1388


خدايا، چگونه شكر اين همه نعمات تو را به جا آورم؟ چگونه شكر اين پدر و مادر و خانوادة خوب را به جا آورم؟ چگونه شكر زيستن در زمان انقلاب و در خط انقلاب و در تحت رهبري اين مرد عارف عاشق متفكر محكم مؤمن بزرگ و جليل‌القدر را به جا آورم؟/حميدرضا جعفري
******************
 
خداوندا، تو را شكر مي‌گذارم كه مرا در اين برهه از زمان آفريدي تا بتوانم در ركاب ياران سيدالشهدا به جهاد عليه دشمنان اسلام بپردازم. آرزويم شهادت خالصانه در راه توست و اميدوارم با فضل و كرامت بينهايتت آرزوي اين حقير را برآورده سازي./احمد جبّاري
******************
 
خدايا، دوست دارم تكه‌تكه شوم و سر بر بدن نداشته باشم تا در قيامت مادر و خواهرانم در جلوي فاطمه(س) و زينب(س) روسفيد باشند و بگويند اگر فرزند شما سر بر بدن نداشت و تكه‌تكه بود، آري، فرزند ما هم نيز چنين بود./سيدناصر وهابي
******************
 
اي خداي ابراهيم، اي خداي محمد(ص) و اي خداي حسين(ع)، خود مي‌داني كه همه چيزم را برايت خواهم داد، چراكه به عظمتت پي بره‌ام، چراكه كسي را جز تو نمي‌ستايم و در روز قرباني شدن اسماعيل به مسلخ عشق مي‌شتابم./محمدكاظم هوشمند
******************
 
بارالها، به درگاهت شكر مي‌كنم كه شهادت حقيقي را نصيبم كردي و مرا در جبهه راه دادي و همنواي مجاهدانم قرار دادي و مرا از تفكرات و تخيّلات بيهوده رهانيدي و از ظلمت به نور رهنمون ساختي و از لهويّات دنيا به انوار الهي سوق دادي و شراب عشقت را به من نوشاندي و در زمرة كساني كه در راه تو نبرد مي‌كنند قرار دادي./عبدالفتاح ناظمي جوشقاني
******************
 
خدايا، تو شاهدي كه من چيزي عزيزتر از جانم ندارم كه فداي اسلام و قرآن كنم. من اين خون را به پاي درخت خونين اسلام ريخته و به پيروي از امام خود حسين(ع) شهادت و مرگ خونين را انتخاب مي‌كنم و با لبيك گفتن به حسين زمان، حضرت امام خميني، و نداي «هل من ناصر ينصرني» حسين(ع) و با ايثار جان خود ثابت مي‌كنم كه ما اهل كوفه نيستيم تا امام خود را تنها بگذاريم./محمدرضا نيكخواه‌بهرامي
******************
 
خدايا، هر موقع كه واقعة كربلا را به ياد مي‌آورم، چشمانم پر از اشك مي‌شود و به ياد رگ‌هاي پاره پارة حسين(ع) مي‌افتادم كه زين‌العابدين(ع) بر ان بوسه مي‌زند؛ به ياد رقيه مي‌افتادم كه وقتي سر پدرش را مي‌بيند، جان مي‌دهد؛ به ياد بدن حسين مي‌افتادم كه چيزي از او شناخته نمي‌شود؛ و به ياد علي‌اكبر حسين مي‌افتادم. خدايا، ما چنين رهبراني داشتيم؛ طور مي‌شود كه راه ايشان را فراموش كنيم و چطور مي‌شود عاشق نباشيم؟ خدايا، من عاشق كربلاي حسينيم؛ مي‌خواهم در راه كربلا به شهادت برسم؛ كمكم كن! خدايا، تو را طلب كردم تو را يافتم و شناختم. خدايا، دوستت مي‌دارم و به تو عشق مي‌ورزم. پس به عهدت وفا كن و مرا به سوي خود بخوان./مهدي نظري
******************
 
بارالها، بارها لبيك گفتم و در اين مكان مقدس، در اينجايي كه از هر نقطه‌اي به تو نزديكتر است، قدم نهادم، ولي گويا خالصانه نبود كه نپذيرفتي. بارالها، وگند به نام باجلالت كه اين‌بار خالصانه رو به سوي تو آوردم. بپذير مرا، ياالله! و من. اي خدا، بندة ضعيف و درماندة توام كه مرا امر فرمودي براي انجام حوايج و رفع مشكلات بدرگاهت دعا كنم. من هم امرت را اطاعت كردم و به حضورت به خاك ذلت و عبوديت افتادم. مهدي‌جان، چه‌قدر دعا كردم كه آن روي ماهت را ببينم و اميدوارم آخرين لحظات عمرم آن رويت ـ كه نمي‌شود آن را به چيزي تشبيه كرد ـ ببينم. آقاجان، شفيع و واسطه باش ميان ما و خدا. و اي سالار شهيدان، حسين‌بن‌علي(ع)، خيلي دوست داشتم كه به زيارت قبر شش گوشه‌ات مي‌آمدم و خاك كربلا را مرهم دردهايم مي‌كردم. ولي پروردگار مرا به پيش خود فراخواند، و اميدوارم كه زيارت ديدن خودت در آن دنيا نصيبم گردد./حسن نوفلاح
******************
 
بارالها، پروردگارا، معبودا، حال كه امر تو بر من واجب گشته است، در اين راه هيچ كوتاهي نخواهم كرد و عاشقانه در اين راه گام برخواهم داشت. حال كه اين سعادت نصيبم شده و در اين موقعيت قرارگرفته‌ام، گويي به بزرگترين آرزوهايم رسيده‌ام و گمگشتة خود را بازيافته‌ام، و عاشقانه به سويش خواهم رفت./سيدمرتضي طباطبائي
******************
 
خدايا، اين عزت براي من كافي است كه تو پروردگار من هستي و اين بزرگترين افتخار من است كه عبد و بندة تو باشم. تو آنچنان هستي كه من دوست دارم. پس، اي خدا، مرا آنچنان كن كه تو دوست داري./سيدعباس طباطبائيان
******************
 
پروردگارا، به محمد و آلش، و به خميني‌ات سوگند كه گرانبهاتر از خونم متاعي ندارم؛ و اينك اين خون و اين جان بي‌مقدار من تقديم به تو و هديه به بندة خالص و پاكت، روح‌الله./علي طاهري عباسي
******************
 
بارالها، بر تو سپاس بينهايت كه بر من منت نهادي و مرا طلبيدي و سپس دري از درهاي جنّت را به رويم باز كردي، و آن در جهاد است./محمدرضا طاهري
******************
 
خدايا، تو مي‌داني كه من باور نمي‌كنم كه شهيد شوم، لكن صفت رحمانيت و رحيميت تو اميدوارم كرده و همواره با درنظر گرفتن اين صفت است كه خود را آماده رزم و شهادت مي‌كنم، خدايا، مرا ببخش و از تقصيرات و گناهانم بگذر. بگذار عاشقانه شهيد شوم و عاشقانه پا در وادي عشق بنهم./غلامحسين طالبي رحمت‌آبادي
******************
 
تو خيلي مهرباني، لطف و مرحمت تو خيلي زياد است. گناهان من در برابر لطف تو خيلي اندك است. من نتوانستم مثل بقيه تو را شكرگزار باشم... با ياد تو دلم آرام مي‌گيرد و اشك در شمانم حلقه مي‌زند./محمدحسين ضيغمي
******************
 
پروردگارا، اينك تو را شاهد مي‌گيرم كه آگاهانه به شهر خويش مي‌روم./محمد نظري


 نگاشته شده توسط مريم کياني بيدگلي در سه شنبه 10 آذر 1388  ساعت 6:32 PM نظرات 0 | لینک مطلب