زیارت

 
مستی نه از پیاله نه از خُم شروع شد
از جادّه ی سه شنبه شب قم شروع شد
 
آینه خیره شد به من و من به آینه
آنقدر خیره شد که تبسّم شروع شد
 
وقتی نسیمِ آه من از شیشه ها گذشت
بی تابی مزارع گندم شروع شد
 
موج عذاب یا شب گرداب؟! هیچ یک
دریا دلش گرفت و تلاطُم شروع شد
 
از فال دست خود چه بگویم که ماجرا
از رَبّنای رکعت دوم شروع شد
 
در سجده توبه کردم و پایان گرفت کار
تا گفتم السلام علیکم .. شروع شد
 
فاضل نظری


[ سه شنبه 14 بهمن 1393  ] [ 6:23 PM ] [ KuoroshSS ]