نمازگزاران نسبت به وحدت و مشورت
((جابر بن حيان )) از امام صادق عليه السلام پرسيد :آيا مركزيت كعبه براى نماز اهميتش بيشتر است يا مركزيت آن براى حج ؟ امام صادق عليه السلام فرمود:مركزيت آن براى نماز، زيرا بسيارى از مسلمانان نمى توانند در تمام عمر حتى يكبار به مكه بروند، ولى هر مسلمان در هر نقطه از جهان كه هست روى پنج بار به سوى كعبه نماز مى خواند ،و مى توان گفت در هر شبانه روز پنج بار،نگاه تمام مسلمين جهان در كعبه به هم مى رسد و گويا تمام مسلمانان جهان شبانه روز پنج مرتبه در چشمان يكديگر مى نگرند و سخن آنان در آن جا به هم مى رسد و تكبير ميليونها مسلمان كه در شرق و غرب دنيا هستند در كعبه شنيده مى شود،اين مركزيت در هيچ يك از اديان گذشته وجود نداشته و در آينده هم بوجود نخواهد آمد .(412)
آرى كعبه مغناطيس دلهاى اهل ايمان و رمز وحدت و استقلال مسلمانان است و ارتباط نماز و كعبه ارتباط دائمى است نماز،منهاى كعبه و قبله بى ارزش است و حج و كعبه نهى نماز هم معنا ندارد و نماز و كعبه هر دو وسيله اى است براى ارتباط با خالق هستى ، يعنى رسيدن به توحيد و يكتاپرستى (اگر كسى از فراز آسمانهابه صفوف نمازگزاران كره زمين بنگرد،دايره هاى متعددى را مى بيند كه مركزيت همه آنها كعبه است و توحيد نقطه تمركز و فكر و دل و جان و صفوف مسلمين است .) (413)
معلوم مى شود كعبه محور اتحاد و يكپارچگى مسلمانان جهان است در سوره حمد كه جز قطعى نماز مى گوئيم ( اياك نعبد و اياك نستعين ) خدايا ما تنها تو را مى پرستيم ،خدايا ما تنها از تو كمك و استعانت مى جوئيم يعنى مى گوييم خدايا من تنها نيستم من به همه مسلمانهاى ديگر هستم .
ضمنا انسان وابستگى خودش به جامعه اسلامى را در حال عبادت و بندگى اعلام مى كند،خدايا من فرد نيستم تك نيستم ،من عضوم ،جزئى از كل و عضوى از پيكر هستم ما هستيم ،
نه من در دنياى اسلام من وجود ندارد ما وجود دارد. (414)
اما مسلمانان جهان نسبت به مشورت با همديگر،بهتر است در اينجا تمسك به آيه شريفه قرآن نمائيم كه گره گشاى كار ماست در اين باره مى فرمايد:(و الذين ... و امرهم شورى بينهم ) و مومنين كسانى هستند كه دعوت پروردگار شان را اجابت كرده و نماز بر پا مى دارند و كارهايشان به صورت مشورت در ميان آنهاست .(415)
:: ادامه مطلب
و الذين استجالبوا لربهم و اقاموا الصلوة و امرهم شورى و مما رزقناهم ينفقون (410)
ترجمه :آنان كه دعوت پروردگار شان را گردن مى نهند و نماز بجاى مى آورند وكارشان به مشورت انجام مى گيرد و از روزيشان انفاق مى كنند.
تفسير آيه
در اين آيه شريفه درباره مومنان متوكل به خدا سخن مى گويد:كه چهار اوصاف آنها را در اينجا بيان مى كند اول مى فرمايد:((آنها كه دعوت پروردگارشان را اجابت كرده ،و فرمانهاى او را از جان و دل پذيرفته اند ))(و الذين استجابوا لربهم ) دوم مى فرمايد:((و نماز را بر پا داشته اند ))(و اقاموا الصلوة ) سوم مى فرمايد:((و كار آنها به طريق شورى و مشورت در ميان آنها صورت مى گيرد ))(و امرهم شورى بينهم ) چهارم مى فرمايد: ((و از آنچه به آنها روزى داده ايم ، در راه خدا انفاق مى كنند ))(و مما رزقناهم ينفقون )
در اين آيه مورد بحث سخن از بازسازى وجود مومنان در جنبه هاى مختلف است كه مهمتر اجابت دعوت پروردگار و تسليم در برابر فرمان او است مطلبى كه همه نيكيها و خوبيها و اطاعت اوامر الهى در آن جمع شده است ،آنها با تمام وجود در برابر فرمانش تسليم هستند، و در مقابل اراده و از خود اراده اى ندارند،و بايد چنين باشد چرا كه بعد از پاكسازى قلب و جان از آثار گناه كه موانع راه حقند تسليم و اجابت قحطى است ولى از آنجا كه در ميان اوامر الهى مسائل بسيار مهمى وجود دارد كه بالخصوص بايد انگشت روى آن گذاشت چند موضوع مهم را به دنبال آن ياد آور مى شود كه مهمترين آنها ((نماز )) است نمازى كه ستون دين ،پيوند خلق و خالق ،مربى ،نفوس ، معراج مومن و نهى كننده از فحشاء و منكر است .
بعد از آن مهمترين مسائل اجتماعى همان اصل ((شورى )) است كه بدون آن همه كار ناقصى است ،يك انسان هر قدر از نظر فكرى نيرومند باشد نسبت به مسائل مختلف تنها از يك يا چند بعد مى نگرد،و لذا ابعاد ديگر بر او مجهول مى ماند،اما هنگامى كه مسائل در شورى مطرح گردد و عقلها و تجارت و ديدگاههاى مختلف به كمك هم بشتابند،مسائل كاملا پخته و كم عيب و نقص مى گردد،و از لغزش دورتر است ،لذا در حديث پر معنا از پيغمبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله مى خوانيم :((انه ما من رجل يشاور احدا الا هدى الى الرشد ))((احدى در كارهاى خود مشورت نمى كند، مگر اينكه به راه راست و مطلوب هدايت مى شود. ))
قابل توجه اينكه :تعبير در اينجا به صورتى است كه آن را يك برنامه مستمر مومنان مى شمرد ،نه تنها در يك كار زود گذر وموقت ،مى گويد همه كارهاى آنها در ميانشان به صورت شورى است ،و جالب اينكه خود پيامبر صلى الله عليه و آله با اينكه عقل كل بود و با مبداء وحى ارتباط داشت در مسائل مختلف اجتماعى و اجزائى ،در جنگ و صلح و امور مهم ديگر،به مشورت با ياران مى نشست ،و حتى گاه نظر آنها را ترجيح مى دارد با اينكه مشكلاتى از اين ناحيه حاصل مى شد،تا الگو و اسوه اى براى مردم باشد، چرا كه بركات مشورت از زيانهاى احتمالى آن به مراتب بيشتر است . (411)
:: ادامه مطلب
قرآن در نماز چهره را نورانى مى كند
رسول خدا صلى الله عليه و آله لشكرى از مسلمين از نبرد با كفار به سوى آنان فرستاد و مدتى از وضع آنان بى خبر بود تا اينكه پيك وحى آمد و بشارت پيروزى آورد،وقتى كه مسلمين از نبرد باز گشتند و خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله رسيدند،آن حضرت فرمود:در اين سفر به آنچه برخورد كرديد براى برادران مومن خود بازگو كنيد تا گفتار شما را تاييد كنم ، زير جبرئيل مرا مطلع ساخته است گفتند: در يكى از شبهاى تاريك دشمن به ما شبيخون زد در حالى كه همه ما خواب بوديم جز چهار نفر:
1- (( زيد بن حارثه ))كه در گوشه اى از سپاه نماز مى خواند و مشغول قرائت قرآن در نماز بود.
2- ((عبدالله بن رواحه )) كه در جانب ديگرى از سپاه نماز مى خواند و مشغول قرائت قرآن در نماز بود.
3- ((قتادة بن نعمان )) در گوشه اى ديگر نماز مى خواند و مشغول قرائت قرآن در نماز بود.
4- (( قبس بن عاصم )) در جانبى ديگر نماز مى خواند و مشغول قرائت قرآن در نماز بود .
در اين حال باران تيرهاى دشمن بر سر ما باريدن ،گرفت ،با خود گفتم :به مصيبت بزرگى گرفتار شديم ،مشغول دفاع شديم ،اما در غوغاى گير و دار نبرد ناگهان ديديم يك قطعه نور از دهان ((قيس بن عاصم )) خارج شد كه مانند شعله آتش فروزان بود
و نورى از دهان (( قتادة بن نعمان )) خارج شد كه مانند تابش ستاره (( زهره و مشترى )) بود و نورى از دهان ((عبدالله بن رواحه ))خارج شد كه مانند شعاع ماه در شب تاريك ، درخشان بود و نورى از دهان (( زيد بن حارثه )) ساطع شد كه از خورشيد طالع ،درخشانتر بود،اين انوار از چهار سوى لشكر چنان لشكرگاه را روشن كردند كه از وسط روز، روشنتر شد دشمنان ما در ظلمت شديد بودند،ما آنها را مى ديديم و آنان ما را نمى ديدند در اين حال با شمشيرهاى برهنه بر آنان يورش برديم ، جمعى را كشتيم و عده اى را مجروح كرديم و گروهى را به اسارت گرفتيم و اين است اموال و اسيرانى كه با خود آورديم .
اى رسول خدا صلى الله عليه و آله ما شگفت انگيزتر از نورهايى كه از دهان اين چهار نفر ساطع شد ،نديده ايم . (406)
در روايتى مى خوانيم : امام باقر عليه السلام در نماز خود قرآن مى خواند تا اينكه غش كرد،وقتى به هوش آمد سوال كردند،چه چيزى سبب غش كردن شما شد؟ آن حضرت فرمود:من آن قدر آيات قرآن را تكرار كردم ،تا حالى به من دست داد كه گويى آن آيات را از زبان كسى مى شنوم كه آن را نازل كرده است . (407)
درباره على عليه السلام ابن عباس روايت كرده كه حضرت على عليه السلام در ثلث اول شب مى خوابيد و در دو ثلث آخر به عبادت و تلاوت قرآن مشغول مى شد،در هر شب هفتاد ركعت نماز مى گزارد و در اين نمازها آيات قرآن مى خواند و هنگام سحر ذكر خداى متعال ورد زبانش بود. (408)
رسول گرامى اسلام عليه السلام در اين باره مى فرمايد:قرائت قرآن در حال نماز ،برتر است از قرائت آن در غير نماز. (409)
:: ادامه مطلب
ان الذين يتلون الله و اقاموا الصلوة و انفقوا مما رزقناهم سرا و علانية يرجون تجارة لن تبور (403)
ترجمه :آنان كه كتاب خدا را مى خوانند و نماز مى گزارند و از آنچه روزيشان داده ايم پنهان و آشكار انفاق مى كنند به تجارتى دل بسته اند كه هرگز زيانى در آن نيست .
تفسير آيه
در اين آيه شريفه به دو وسيله مهم براى ترقى و رشد انسانها سخن مى گويد: چرا كه بوسيله اين دو بال است كه انسان مى تواند به اوج آسمان سعادت پرواز كند،و مسير تكامل را طى نمايد،نخست مى فرمايد:((كسانى كه كتابى الهى را تلاوت مى كنند،و نماز را بر پا مى دارند،و از آنچه به آنها روزى داده ايم
در پنهان و آشكار انفاق مى كنند،آنها اميد تجارتى دارند كه نابودى و فساد وكساد در آن نيست )) (ان الذين يتلون كتاب الله و اقاموا الصوة و انفقوا مما رزقنا هم سرا و علاتيه يرجحون تجارة لن تبور)
بديهى است كه ((تلاوت )) در اينجا به معنى قرائت سرسرى و خالى از تفكر و انديشه نيست ،خواندنى است كه سرچشمه فكر باشد،عمل صالح گردد، عملى كه از يكسو انسان را به خدا پيوند دهد كه مظهر آن نماز است و از سوى ديگر به خلق خدا ارتباط دهد كه مظهر آن انفاق است ، انفاق از تمام آنچه خدا به انسان داده ،از عملش از مال و ثروت و نفوذش از فكر ونيرومندش ،از اخلاق و تجربياتش ،خلاصه از تمام مواهب خدا دادى اين انفاق مخفيانه صورت مى گيرد تا نشانه اخلاص كامل باشد (سرا) و گاه آشكارا تا مشوق ديگران گردد و تعظيم شعائر شود (علانية )
آرى عملى كه چنين اثرى دارد مايه ، رجاء و اميدوارى است با توجه به آنچه در اين آيه قبل آمده نتيجه مى گيريم كه علماى راستين داراى اين صفاتند:از نظر روحى قلبشان مملو از خشيت و ترس آميخته با عظمت خداست از نظر گفتار زبانشان به تلاوت آيات خدا مشغول است از نظر عمل روحى و جسمى نماز مى خوانند و او را عبادت مى نمايد از نظر عمل مالى از آنچه دارند در آشكار و پنهان انفاق مى نمايند و سرانجام از نظر هدف ،افق فكرشان آنچنان بالا است كه دل از دنياى مادى زود گذر بركنده ،تنها به تجارت پر سود الهى مى نگرند كه دست فنا به دامانش دراز نمى شود.
اين نكته نيز قابل توجه است كه ((تبور ))از ماده ((بودار ))به معين شدت كسادى است ،و از آنجا كه شدت كسادى باعث فساد مى شود ((بوار )) به معنى هلاكت آمده ،به اين ترتيب ((تجارت خالى از بوار )) تجارتى است كه نه كساد دارد و نه فساد!
در حديث جالبى آمده :((مردى خدمت رسول خدا صلى الله عليه و آله عرض كرد: چرا من مرگ را دوست ندارم ؟ حضرت فرمود:آيا مال و ثروتى دارى ؟ عرض كرد آرى حضرت فرمود:آنرا پيش از خودت بفرست ، عرض كرد نمى توانم ! فرمود:((ان قلب الرجل مع ماله ان قدمت احب ان يلحق به ،و ان اخره احب ان يتاخر معه )) (( قلب انسان همراه اموال او است اگر آن را پيش از خود بفرستيد، دوست دارد به آن ملحق شود و اگر آن رانگهدارد دوست دارد همراه آن بماند ))(404)
اين حديث در حقيقت روح آيه فوق را منعكس ساخته ،زيرا مى گويد:آنها كه نماز را بر پا مى دارند و انفاق در راه خدا مى كنند اميد و علاقه به سراى ديگر دراند، چرا كه نيكيها را قبل از خود فرستاده اند و مايلند به آن ملحق شوند. (405)
:: ادامه مطلب
نماز غلام سياه چهره
عبدالله بن مبارك كه از مردان وارسته صدر اسلام است ،مى گويد يك سال در مكه بودم بر اثر بى آبى تا قحطى بزرگى سراسر جزيرة العرب را فرا گرفته بود مردم به صحراى عرفات آمده بودند تا با دعا و نماز استسقاء از درگاه خداى بزرگ بخواهند كه باران رحمتش را بر آنها بفرستد من هم به عرفات رفتم و در مراسم راز و نياز مردم شركت نمودم دو هفته از اين جريتان گذشت قحطى و خشك سالى و دشوارى زندگى همچنان ادامه داشت .
در اين ميان چشمم به يك نفر عرب سياه چهره رنجورى افتاد ديدم او با حالت خاص عرفانى و معنوى مشغول نماز شد و بعد از دو ركعت نماز،دعا كرد و سپس به سجده رفت شنيدم مى گويد:سوگند به عزت و شوكتت از خداى بزرگ ! سر از سجده چند لحظه اى بر نمى دارد تا باران رحمتت بندگانت را سيراب سازى !)) پس از اين دعا،چند لحظه نگذشت كه ديدم قطعه ابرى در آسمان پديدار شد و سپس قطعه هاى ديگرى ابر به آن پيوستند و به دنباله اش ،آنچنان باران باريد كه گويى سر مشكها آب را باز كرده اند و آب بسيارى از آنها سرازير زمين مى شود ديدم آن غلام حمد و سپاس و شكر الهى را بجا آورد و بى آنكه كسى او را بشناسد،از آنجا رفت من به دنبال او به راه افتادم تا اينكه ديدم او به محلى كه بردگان را در آن مى فروشند رفت و به آنها ملحق شد فهميدم كه او جزء غلامانى است كه آنها را براى فروختن به آنجا آورده اند روز بعد،مقدارى پول برداشتم و به محل برده فروشان رفتم و صاحب بردگان را پيدا كردم وبه او گفتم : ((من مشترى يكى از غلامان شما هستم ))او سى غلام را در معرض ديد من قرار داد و گفت :((هر كدام را مى پسندى ،انتخاب كن تا او را به تو بفروشم )) من آن غلام مخلص را در ميان آن سى نفر غلام نديدم و به او گفتم : ((آيا غير از اين غلامان ،غلام ديگرى دارى ؟ )) او در پاسخ من گفت :((تنها يك غلام خاموش ونابابى وجود دارد كه با احدى سخن نمى گويد )) گفتم همان را بياور تا ببينم ))او را آورد ديدم همان غلامى مخلصى است كه بر اثر دعايش باران بسيار باريد گفتم :((اين غلام را چند خريده اى ؟)) گفت : ((بيست دينار براى اين غلام پول داده ام ،ولى حاضرم او را به ده دينار به تو بفروشم ))گفتم :(( نه بلكه من اين غلام را به بيست دينار و هفت دينار مى خرم )) و به اين ترتيب غلام را از او خريد ،و دست غلام را گرفته و از آنجا دور شديم . غلام به من گفت :(( براى چه در ميان آن همه غلام مرا خريدارى كردى ؟ ))به او گفتم :(( من ديروز تو را در فلان نقطه عرفات با حالى مخصوص ديدم كه بر اثر دعايت ،باران باريد،مقام عالى تو را شناختم از اين رو به تو علاقه مند شدم و امروز آمدم و تو را خريدارى نمودم )) با تعجب گفت : ((به راستى تو مرا در آن حال ديدى ؟ )) گفتم آرى گفت :((آيا مرا آزاد مى كنى ؟ )) گفتم : (( آرى تو را در راه خدا آزاد كردم ))او وضو گرفت و نماز خواند و سپس از نماز دستش را به آسمان كرد و گفت : خدايا! تو مى دانى كه من سى سال تو را عبادت كردم ،و مى خواستم كه كسى از آن آگاه نشود حال كه راز من كشف شده ، روح مرا قبض كن و مرا به سوى خود ببر! همان دم دعايش مستجاب شد و بيهوش به زمين افتاد دريافتم كه از دنيا رفته است (402)
:: ادامه مطلب
انما تنذر الذين يخشون ربهم بالغيب و اقاموا الصلوة و من تزكى فانما يتزكى لنفسه والى الله المصير (401)
ترجمه : تو فقط كسانى را هشدار مى دهى كه در نهان از پروردگار شان مى ترسند و نماز مى گزارند هر كس پاكى ورزد و به سود خويش پاكيزه شده است و سرانجام همه به سوى خداست .
تفسير آيه
در اين آيه شريفه درباره بشارت پيامبر صلى الله عليه و آله به يك گروه از انسانهائى متوجه مى شود كه پرده از اين حقيقت بر مى دارد و مى فرمايد: انذارهاى پيامبر صلى الله عليه و آله تنها در دلهاى آماده اثر مى گذارد و خداوند مى فرمايد:((تو فقط كسانى را انذار مى كنى كه از پروردگار خود در غيب و پنهانى مى ترسند و نماز را بر پا مى دارند ))((انما تنذر الذين يخشون ربهم و اقاموا الصلوة ) تا در دلى خوف خدا نباشد،و در نهان و آشكار احساس مراقبت يك نيروى معنوى بر خود نكند،و با انجام نماز كه قلب را زنده مى كند و به ياد خدا مى دارد به اين احساس درونى مدد نرساند، انذارهاى ،انبياء و اولياء بى اثر خواهد بود در آغاز كار كه انسان هيچ عقيده اى را انتخاب نكرده و ايمان نياورده اگر روح حقجوئى و حق طلبى نداشته باشد و احساس مسوليت در برابر شناخت واقعيتها نكند و گوش به دعوت انبياء فرا نخواه داد و در آيات پروردگار در جهان هستى نمى انديشد!
در جمله چهارم باز به اين حقيقت بر مى گردد كه خدا از همگان بى نياز است و مى افزايد:((هركس پاكى و تقوى پيشه كند نتيجه اين پاكى به خود او باز مى گردد ))(و من تزكى فانما يتزكى لنفسه )
و سرانجام در آخرين جمله هشدار مى دهد كه اگر نيكان و بدان به نتايج اعمال خود در اين جهان ترسند مهم نيست چرا كه ((بازگشت همگى به سوى خدا است )) و سرانجام حساب همه را خواهد رسيد! (( والى الله المصير)
:: ادامه مطلب
اهلبيت و نماز
پيامبراكرم صلى الله عليه و آله در موارد متعدد به خصوص در سال آخر عمر شريفشان و از جمله در پايان خطبه غدير خم بعد از آنكه به فرمان خداوند حضرت على عليه السلام را براى رهبرى بعد از خود نصب كرد فرمود: اى مردم من از ميان شما مى روم ولى دو چيز گرانبها در ميان شما مى گذارم ، يكى قرآن كه بايد مورد استفاده شما قرار گيرد و ديگرى اهل بيت خودم را كه رهبران معصوم هستند، همان گونه كه در هر مسجدى گوشه اى را با كاشى كارى و لامپ و ساختن محراب به عنوان قبله معين مى كنند تا با قسمتهاى ديگر اشتباه نشود پيامبر اهل بيت را هم به عنوان صراط مستقيم معرفى كرد روزى پيامبر صلى الله عليه و آله عباى سياه خويش را گشود و حضرت على عليه السلام ،فاطمه عليه السلام حسن عليه السلام حسين عليه السلام را زير عبا قرار داد و فرمود:فقط اينها اهل بيت من هستند تا ديگران به نام اهل بيت رهبرى مردم را تصاحب نكنند و همان گونه كه دو خط آهن تا آخر مقصد از هم جدا نمى شوند،قرآن و اهل بيت به فرموده پيامبر صلى الله عليه و آله از هم جدا نمى شوند و همانگونه كه تحريف در قرآن راه ندارد ندارد انحراف و گناه در اهل بيت نيز راه ندارد. (394)
پس از نزول آيه تطهير پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله براى آنكه مقام و منزلت اهل بيت را به مسلمانان بشناساند در معرفى اهل بيت سخت اهتمام ورزيد تا مسلمانان بدانند منظور از اهل بيت چه كسانى هستند و در آينده كسى به دروغ خود را از اهل بيت به حساب نياورد،بدين جهت تا چندين ماه هر روز هنگامى كه براى اقامه نماز صبح از منزل خارج مى شدند،قبل از نماز صبح به در خانه على عليه السلام مى آمد و مى فرمود:
السلام عليكم يا اهل بيت انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس البت و يطهر كم تطهيرا (395)
ترجمه : درود بر شما اهل بيت ، بدرستيكه خداوند خواسته است كه پليدى را از شما خاندان نبوت دور كند و شما را پاك گرداند.
اين رفتار رسول اكرم صلى الله عليه و آله در برابر ديدگان جمعى از اصحاب صورت مى گرفت و بسيارى از آنان كه شاهد اين رفتار پيامبر صلى الله عليه و آله در معرفى اهل بيت بوده اند آنرا روايت كرده اند:
((عبدالله بن عباس )) مى گويد:من مدت نه ماه شاهد اين عمل رسول خدا صلى الله عليه و آله بودم .
((هلال بن حارث )) كه بدست رسول خدا صلى الله عليه و آله آزاد شد گفته است من مدت هشت ماه كه من در مدينه بودم ،مراقب اين عمل پيامبر صلى الله عليه و آله بودم (396)
((ابوزيره صحابى ))مدت هفت ماه كه در مدينه بوده است روايت كرده و(( انس بن مالك )) اين مدت را شش ماه ذكر كرده است .(397)
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:كسى كه نماز بخواند و در آن بر من و اهل بيتم صلوات نفرستد نمازش پذيرفته نمى شود. (398)
كدام نماز اس كه سخنى از على اولاد عليه السلام در آن نيست ؟ كدام نماز است كه در آن تشهد نيست ؟ در تشهد يكى از واجباتش اين است كه بگوييم ( اللهم صل على محمد وال محمد) اين در متن عبادت ماست در كنار شهادتين درود بر اين خاندان در متن عبادت است . (399)
مردى از امام زين العابدين عليه السلام پرسيد چه چيزى سبب قبول شدن نماز است ؟ حضرت فرمود: ولايت ((دوستى و پيروى از ما و بيزارى از دشمنان . ))(400)
:: ادامه مطلب
|
» کل نظرات : 135
» بازديد کل : 2896162
» تاريخ ايجاد وبلاگ :
شنبه 30 دی 1391
» آخرين بروز رساني :
سه شنبه 19 دی 1396