نماز ويران كننده فحشاء و منكرات
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:مثل مردى كه گناه مى كند و نماز مى خواند مانند كسى است كه در خاك مى غلتد،آنگاه با آبى صاف خود را شستشو مى دهد بار ديگر بدنش را خاك آلود مى كند،آيا وقتى كه به سراغ آب مى رود و خود را مى شويد بدنش پاك و تميز نمى شود؟ نماز گناهان را پاك مى كند،چنانكه آب ، خاك را از بدن انسان خاك آلوده از بين مى برد. (377)
در اين باره روايت شده كه به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله خبر دادند كه شخصى روزها نماز مى خوانند و شبها دزدى مى كند حضرت عليه السلام فرمود:نماز او باعث ترك دزديش مى شود (378) پس از مدتى او را ديدند كه در حال عبادت و در گوشه اى رنجور بود سبب و علت را پرسيدند گفت :توبه كردم ! و هر چه از هر كس دزديده ام به آنها برگردانده ام و اينك مى خواهم گوشتهائى كه از دزدى و حرام در بدنم روئيده است ،آب شود!
آرى چنين است نماز انسان را از فحشاء و منكرات اينگونه باز مى دارد، و آمار اكثر كسانى كه مرتكب كارهاى زشت مى شوند كسانى هستند كه نماز نمى خوانند چون اگر نماز مى خوانند روزى همان نماز آنها را از كارهاى زشت و ناپسند باز مى داشت ! و در اين باره باز داستان ديگرى وارده شده است :
شبى دزدى به خانه شيخ احمد خضرويه رفت و بسيار بگشت هيچ نيافت شيخ آواز داد :اى جوان دلو برگير و آب از چاه بكش و طهارت كن و به نماز مشغول شو تا روز چيزى به تو دهم تا محروم نگردى دزد همچنان كرد چون روز شد خواجه صد دينار بياور و به دزد داد و فرمود: اين جزاى عبادت يك شب نماز توست دزد در حالتى پديد آمد و لرزه بر اندامش افتاد و گفت :زر قبول نمى كنم ،مرا به راه خدا راهنمايى كن كه دولت لا زوال از درگاه لا / حاصل كنم شيخ او را مريد كرد و يكى از اولياى حق شد. (379)
:: ادامه مطلب
اتل ما اوحى من الكتاب و اقم الصلوة ان الصلوة تنهى عن الفحشاء و المنكر و لذكر الله اكبر و الله يعلم ما تضعون (362)
ترجمه : آنچه را از اين كتاب بر تو وحى شده است تلاوت كن و نماز را بر پادار كه نماز شما را از كارهاى زشت و ناروا باز مى دارد و ذكر خدا بزرگتر است و او مى داند كه شما چه مى كنيد.
تفسير آيه
در اين آيه شريفه نماز باز دارنده از زشتيها و بديها شمرده شده است خداوند در اين آيه پيامبر صلى الله عليه و آله دو دستور مى دهد:
نخست مى فرمايد:((آنچه را از كتاب آسمانى (قرآن )) به تو وحى شده ((تلاوت كن ))(اتل ما اوحى من الكتاب ) اين آيات را بخوان كه هر چه مى خواهى در آن است :علم و حكمت ،نصيحت و اندرز ،معيار شناخت و باطل ،وسيله نورانيت قلب و جان ،و مسير حركت هر گروه و هر جمعيت بخوان و در زندگيت به كارش بند،بخوان و از آن الهام بگير، بخوان و قلبت را به نور تلاوتش روشن كن .
بعد از بيان دستور الهى كه در حقيقت جنبه آموزش دارد، به دستور دوم مى پردازد كه شاخه اصلى پرورش است مى فرمايد:((و نماز را بر پادار )) (و اقم الصلوة ) و سپس به فلسفه بزرگ نماز پرداخته مى فرمايد:(( زيرا نماز انسان را از زشتيها و منكرات باز مى دارد ))( ان الصلوة تنهى عن الفحشاء و المنكر )(363)
طبيعت نماز از آنجا كه انسان را به ياد نيرومندترين عامل باز دارنده يعنى اعتقاد به معاد مى اندازد داراى اثر باز دارندگى از فحشاء و منكر است انسانى كه به نماز مى ايستد، تكبر مى گويد ، خدا را از همه چيز و بالاتر مى شمرد، به ياد نعمتهاى او مى افتد،حمد و سپاس او مى گويد،او را به رحمانيت و رحميت مى ستايد،به ياد روز جزاى او مى افتد اعتراف به بندگى او مى كند ،از او يارى مى جويد صراط مستقيم از او مى طلبد،و از راه كسانى كه غضب بر آنها شده گمراهان ،به خدا پناه مى برد ( مضمون سوره حمد)
بدون شك در قلب و روح چنين انسانى جنبشى به سوى حق و حركتى به سوى پاكى و جهشى به سوى تقوا پيدا مى شود براى خدا ((ركوع )) مى كند، و در پيشگاه او پيشانى بر خاكم مى نهد،غرق در عظمت او مى شود و خودخواهى ها و خود تربيتى ها را فراموش مى كند شهادت به يگانگى او مى دهد به رسالت پيامبر صلى الله عليه و آله مى دهد بر پيامبرش درود مى فرستد و دست به درگاه خداى بر مى دارد كه در زمره بندگان صالح او قرار مى گيرد ( تشهد سلام نماز) همه اين امور از معنويت در وجود او ايجاد مى كند،موجى كه سد نيرومندى در برابر گناه محسوب مى شود اين عمل چند بار در شبانه روز تكرار مى گردد،هنگامى كه صبح از خواب بر مى خيزد در ياد او غرق مى شود،در وسط روز هنگامى كه غرق زندگى مادى شده ناگهان صداى تكبير موذن را مى شنود، برنامه خود را قطع كرده ،به درگاه او مى شتابد،و حتى در پايان روز و آغاز شب پيش از آنكه به بستر استراحت رود با او راز و نياز مى كند و دل را مركز انوار او مى سازد.
از اين گذشته به هنگامى كه آماده مقدمات نماز مى شود خود را شستشو مى دهد پاك مى كند ، حرام و غضب را از خود دور مى سازد، و به بارگاه دوست مى رود همه اين امور تاثير باز دارنده در برابر خط فحشاء و منكرات دارد منتهى هر نمازى به همان اندازه كه از شرايط كمال و روح عبادت برخوردار است نهى از فحشاء و منكر مى كند، گاه نهى كلى و جامع و گاه نهى جزئى و محدود ممكن نيست كسى نماز بخواند و هيچگونه اثرى در او نبخشد هر چند نمازش صورى باشد هر چند آلوده گناه باشد، البته اين گونه نماز تاثيرش كم است ،اين گونه افراد اگر همان نماز را نمى خواندند از اين هم آلوده تر بودند.
روشنتر بگوئيم : نهى از فحشاء و منكر سلسله مراتب و درجات زيادى دارد و هر نمازى به نسبت رعايت شرايط داراى بعضى از اين درجات است
از آنچه در بالا گفتم روشن مى شود سرگردانى جمعى از مفسران در تفسير اين آيه و انتخاب تفسيرهاى نامناسب و بى جهت است ،شايد آنها به همين دليل كه ديده اند بعضى نماز مى خوانند و مرتكب گناه مى شوند و آيه را در معنى مطلقش بدون سلسله مراتب ديده اند گرفتار شك و ترديد شده اند و راههاى ديگرى را در تفسير آيه برگزيده اند از جمله بعضى گفته اند: نماز انسان را از فحشاء و منكرات باز مى دارد مادامى كه مشغول نماز است !!
چه حرف عجيبى ؟ اين مزيتى براى نماز نيست بسيارى از اعمال چنين است بعضى گفته اند اعمال و اذكار نماز به منزله جمله هائى است كه هر انسان را از فحشاء و منكر نهى مى كند،مثلا ، تكبير و تسبيح و تهليل هر كدام به انسان مى گويد گناه مكن ، حال انسان به گوش به اين نهى مى دهد يا نه ؟ مطلب ديگرى است اما آنها كه آيه فوق را چنين تفسير كرده اند از اين حقيقت غافل شده اند كه نهى در اينجا فقط (( نهى تشريعى ))) نيست بلكه ((نهى تكوينى ))) است ، ظاهر آيه اين است كه نماز اثر باز دارنده دارد و تفسير اصلى همان است كه در بالا گفتيم ، البته مانعى دارد كه بگوئيم نماز هم نهى تكوينى از فحشاء و منكر مى كند و هم نهى تشريعى .(364)
احاديث وارده در مورد آيه
1- در حديثى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله چنين مى خوانيم كه فرمود: ((من لهم تنهه صلاة عن الفحشاء و المنكر لم يزدد من الله الا بعدا )) ((كسى كه نمازش او را از فحشاء و منكر باز ندارد هيچ بهره اى از نماز جز دورى از خدا حاصل نكرده است (365)
2- در حديث ديگرى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله باز چنين آمده است ((لا صلوة امن لم يطع و طاعة الصلوة ان ينتهى عن الفحشاء و المنكر )) كسى كه اطاعت فرمان نماز نكند نمازش نماز نيست ،و اطاعت نماز آن است كه نهى آن از فحشاء و منكر به كار بندد. (366)
3- باز در حديث ديگرى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله چنين مى خوانيم :كه جوانى از انصار نماز را با پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله ادا مى كرد اما با اين حال آلوده گناهان زشتى بود اين ماجرا را به پيامبر صلى الله عليه و آله عرضه داشتند فرمود : ((ان صلاتة تنهاه يوما ))سرانجام نمازش روزى او را از اين اعمال پاك مى كند. (367)
در دنباله آيه اضافه مى فرمايد:(( ذكر خدا از آن هم برتر و بالاتر است )) ((ولذكر الله اكبر ))ظاهر جمله فوق اين است كه بيان مهمترين براى نماز مى باشد،يعنى يكى ديگر از آثار و بركات مهم نماز كه حتى از نهى فحشاء و منكر نيز مهمتر است آنست كه انسان را به ياد خدا مى اندازد كه ريشه و مايه اصلى هر خير و سعادت است و حتى عامل اصلى نهى از فحشاء و منكر نيز همين (( ذكر الله )) مى باشد در واقع برترى آن به خاطر آنست كه علت و ريشه محسوب مى شود .
اصولا ياد خدا ، مايه حيات قلوب و آرامش دلهاست ،و هيچ چيز به پايه آن نمى رسد ( الا بذكر الله تطمئن القلوب ) آگاه باشيد ياد خدا مايه اطمينان دلهاست ( سوره رعد آيه 28))
اصولا روح همه عبادات - چه نماز و چه غير آن - ذكر خدا است ،اقول نماز، افعال نماز، تعقيبات نماز همه در واقع ياد خدا در دل انسان زنده مى كند،قابل توجه اينكه در آيه سوره طه اشاره به اين فلسفه اساسى نماز شده و خطاب به موسى عليه السلام مى فرمايد:( اقم الصلوة لذكرى ) نماز را بر پادار تا به ياد من باشى .
ولى مفسران بزرگ براى جمله بالاى تفسيرهاى ديگرى ذكر كرده اند كه در بعضى از روايات اسلامى نيز اشاراتى به آن تفسير شده ، از جمله اينكه ،منظور از جمله فوق اين است كه ((ياد خدا از شما به وسيله رحمت )) برتر از ياد شما از او بوسيله طاعت است ديگر اينكه ذكر خدا در نماز برتر و بالاتر است چرا كه روح هر عبادتى ذكر خداست اين تفسيرها كه بعضا در روايات اسلامى نيز آمده ممكن است اشاره به بطون آيه بوده باشد،و گرنه ظاهر آن با معنى اول هماهنگتر است ،زيرا در اكثر مواردى كه ذكر الله به كار رفته ،منظور ياد كردن مردم از خداست ،و آيه فوق نيز همين معنى را تداعى مى كند،ولى البته ياد كردن خدا ، از بندگان مى تواند به عنوان يك نتيجه مستقيم براى ياد بندگان از خدا بوده باشد،و به اين ترتيب تضاد ميان دو معنى برطرف مى شود.
در حديثى از ((معاذ بن حيل )) چنين آمده است :(( هيچ يك از اعمال آدمى براى نجات او از عذاب الهى برتر از ذكر الله نيست از او پرسيدند حتى جهاد در راه خدا؟ گفت :آرى زيرا خداوند مى فرمايد:((ولذكر الله اكبر)
ظاهر اين است كه معاذ بن جبل اين سخن را از كلام پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله استفاده كرد زيرا خود او نقل مى كند كه از پيامبر خدا پرسيدم : كدام عمل از همه اعمال برتر است فرمود: (( ان تموت و لسانك رطب من ذكر الله عز وجل )) اينكه به هنگام مردن زبان توبه به ذكر خداوند بزرگ مشغول باشد.
و از آنجا كه نيات انسانها و ميزان حضور قلب آنها در نماز و ساير عبادات بسيار متفاوت است در پايان آيه مى فرمايد:(( و خدا مى داند چه كارهائى را انجام مى دهيد ))(و اله يعلم ما تضعون ))چه اعمالى را كه در پنهان انجام مى دهيد يا آشكار، چه نياتى را كه داريد و چه سخنانى كه بر زبان جارى مى كنيد. (368)
نكات لازم بذكر در آيه
نماز چه تاثرى در تربيت فرد و جامعه دارد؟
گرچه نماز چيزى نيست كه فلسفه اش بر كسى مخفى باشد،ولى دقت در متون آيات و روايات اسلامى ما را به ريزه كاريهاى بيشترى در اين زمينه رهنمون مى گردد .
1- روح و اساس و هدف و پايه و مقدمه و نتيجه و بالاخره فلسفه همان ياد خدا است ، همان (ذكر الله ) است ،كه در آيه فوق بعنوان برترين نتيجه بيان شده است .
البته ذكرى كه مقدمه فكر و، فكرى كه انگيزه عمل بوده باشد،چنانكه درحديثى از امام صادق عليه السلام آمده است كه در تفسير جمله ( و لذكر الله اكبر) فرمود:(( ذكر الله عند ما احل و حرم ))((ياد خدا كردن هنگام انجام حلال و حرم ))يعنى به ياد خدا بيفتد به سراغ حلال برود و از حرام چشم بپوشد.(369)
2- نماز وسيله شستشو از گناهان و مغفرت و آمرزش الهى است چرا كه خواه ناخواه نماز انسان را دعوت به توبه و اصلاح گذشته مى كند،لذا در حديثى مى خوانيم : پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله از ياران خود سوال كرد: (( لو كان على باب دارد احدكم نهر و اغتسل فى كل يوم منه خمس مرات اكان يبقى فى جسده من الدرن شى ء؟ قلت لا فان مثل الصلوة كمثل النهر الجارى كلما صلى كفرت ما بينها من الذنوب )) ((اگر بر در خانه يكى از شما نهر از آب صاف و پاكيزه باشد و در هر روز پنج بار خود را در آن شستشو دهد،آيا چيزى از آلودگى و كثافت در بدن او مى ماند؟ ))در پاسخ عرض كردند:نه فرمود: نماز درست همانند اين آب جارى است ،هر زمان كه انسان نماز مى خواند گناهى كه در ميان دو نماز انجام شده است از ميان مى رود. (370)
و به اين ترتيب جراحاتى كه بر روح و جان انسان از گناه مى نشيند، مرهم نماز التيام مى يابد،و زنگارهائى كه بر قلب مى نشيند زدوده مى شود.
3- نماز سدى در برابر گناهان آينده است ، چرا كه روح ايمان را در انسان تقويت مى كند، نهال تقوى را در پرورش مى دهد و مى دانيم (( ايمان )) و ((تقوى )) نيرومندترين سد در برابر گناه است ،و اين همان چيزى است كه در آيه فوق به عنوان نهى از فحشاء و منكر بيان شده است و همان است كه در احاديث متعددى مى خوانيم :افراد گناهكارى بودند كه شرح حال آنها را براى پيشوايان اسلام بيان كردند و فرمودند: غم مخوريد نماز آنها را اصلاح مى كند و كرد .
4- نماز، غفلت زدا است ،معصيت براى رهروان راه حق آن است كه هدف آفرينش خود را فراموش كنند و غرق در زندگى مادى و لذائذ زودگذر گردند،اما نماز به حكم اينكه در فواصل مختلف و در هر شبانه روز پنج بار انجام مى شود،مرتبا به انسان اخطار مى كند ،هشدار مى دهد،هدف آفرينش او را خاطرنشان مى سازد، موقعيت او را در جهان به او گوشزد مى كند و اين نعمت بزرگى است كه انسان وسيله اى در اختيار داشته باشد كه در هر شبانه روز چند مرتبه قويا به او بيدار باش گويد .
5- نماز خودبينى و كبر را در هم مى شكند، چرا كه انسان در هر شانه روز هفده ركعت و در هر ركعت دوبار پيشانى بر خاك در برابر خدا مى گذارد ، خود را ذره كوچكى در برابر عظمت او مى بيند،بلكه صفرى در برابر بى نهايت ، پرده هاى غرور و خود خواهى را كنار مى زند،تكبر و برترى جوئى را در هم مى كوبد به همين دليل على عليه السلام در آن حديث معروفى كه فلسفه هاى عبادات اسلامى در آن منعكس شده است بعد از ايمان نخستين عبادت را كه نماز است با همين هدف تبين مى كند مى فرمايد:
(( فرض الله الايمان تطهيرا من الشرك والصلوة تتزيها عن الكبر.. )) خداوند ايمان را براى پاكسازى انسانها از شرك واجب كرده است و نماز را براى پاكسازى از كبر. (371)
6- نماز وسيله پرورش ، فضائل اخلاق و تكامل معنوى انسان است ،چرا كه انسان را از جهان محدود ماده و چهار ديوار عامل طبيعت بيرون مى برد ،به ملكوت آسمانها دعوت مى كند، و با فرشتگان هم صدا همراز مى سازد، خود را بدون نياز به هيچ واسطه در برابر خدا مى بيند وبا او گفتگو بر مى خيزد تكرار اين عمل در شبانه روز آنهم با تكيه روى صفات خدا،رحمانيت و رحميت و عظمت او مخصوصا با كمك گرفتن از سوره هاى مختلف قرآن بعد از حمد كه بهترين دعوت كننده به سوى نيكيها و پاكيها است اثر قابل ملاحظه اى در پرورش فضائل در وجود انسان دارد لذا در حديثى از امير المومنان على عليه السلام مى خوانيم كه در فلسفه نماز فرمود:((الصلوة قربان كل تقى ))) نماز وسيله تقرب هر پرهيزگارى به خدا است . (372)
7- نماز به سائر اعمال انسان ارزش و روح مى دهد - چراكه نماز روح اخلاص را زنده مى كند، زيرانماز مجموعه اى است از نيت خالص و گفتار پاك و اعمال خالصانه ، تكرار اين مجموع در شبانه روز بذر ساير اعمال نيك را در جان انسان مى باشد و روح اخلاص را تقويت مى كند لذا در حديث معروفى مى خوانيم كه امير المومنان على عليه السلام در وصاياى خود بعد از آن كه فرق مباركش با شمشير ابن ملجم جنايتكار شكافته شد،فرمود:((الله الله فى الصلوة فانها عمود دينكم )) خدا را درباره نماز ،چرا كه ستون دين شما است . (373)
مى دانيم هنگامى كه عمود خيمه در هم بشكند يا سقوط كند در هر قدر طنابها و ميخهاى اطراف محكم باشد اثرى ندارد، همچنين هنگامى كه ارتباط بندگان با خدا از طريق نماز از ميان برود اعمال ديگر اثر خود را از دست خواه داد در حديثى از امام صادق عليه السلام مى خوانيم : ((اول ما يحاسب به العبد الصلوة فان قبلت قبل سائر عمله ، و ان ردت رد عليه سائر عليه )) نخستين چيزى كه در قيامت از بندگان حساب مى شود، نماز است اگر مقبول افتاد سائر اعمالش قبول مى شود و اگر مردود شد سائر اعمال نيز مردود مى شود!
شايد دليل اين سخن آن باشد كه نماز رمز ارتباط خلق با خالق است اگر به طور صحيح انجام گيرد ،قصد قربت و اخلاص كه وسيله قبولى سائر اعمال است ،اگر به طور است اگر به طور صحيح انجام گيرد قصد قربت و اخلاص كه وسيله قبولى سائر اعمال است در او زنده مى شود،و گرنه بقيه اعمال او مشوب و آلوده مى گردد و از درجه اعتبار ساقط مى شود .
8- نماز قطع نظر از محتواى خودش با توجه به شرايط صحت دعوت به پاكسازى زندگى مى كند چراكه مى دانيم مكان نمازگزار،لباس نمازگزار،فرشى كه بر آن نماز مى خواند، آبى كه با آن وضو مى گيرد و غسل مى كند ،محلى كه در آن غسل و وضو انجام مى شود بايد از هر گونه غصب و تجاوز به حقوق ديگران پاك باشد كسى كه آلوده به تجاوز و ظلم ، رباه ،غصب ، كم فروشى ،رشوه خوارى و كسب اموال حرام باشد چگونه مى تواند مقدمات نماز را فراهم سازد؟ بنابراين تكرار نماز در پنج نوبت در شبانه روز خود دعوتى است به رعايت حقوق ديگران .
9-نماز علاوه بر شرائط صحت شرائط قبول ، يا به تعبير ديگر شرائط كمال دارد كه رعايت آنها نيز يك عامل موثر ديگر براى ترك بسيارى از گناهان است .
در كتب فقهى و منابع و حديث ، امور زيادى به عنوان موانع قبول نماز ذكر شده است از جمله مساله شرب خمر است كه در روايات آمده : (( لا تقبل صلوة شارب الخمر اربعين يوما الا ان يتوب )) نماز شرابخوار تا چهل روز مقبول نخواهد شد مگر اينكه توبه كند .(374)
در روايات متعددى مى خوانيم :((از جمله كسانى كه نماز آنها قبول نخواهد شد پيشواى ستمگر است )) (375) و در بعضى از روايات ديگر تصريح شده است كه نماز كسى كه زكات نمى پردازد قبول نخواهد شد، و همچنين روايت ديگرى كه مى گويد: خوردن غذاى حرام يا عجيب و خود بينى از موانع قبولى نماز است ،پيدا است كه فراهم كردن اين شرايط قبولى تا چه حد سازنده است ؟
10- نماز روح انظباط را در انسان تقويت مى كند، چرا كه دقيقا بايد در اوقات معنى انجام گيرد كه تاخير و تقديم آن هر دو موجب بطلان نماز است همچنين آداب و انظباط را در برنامه هاى زندگى كاملا آسان مى سازد، همه اينها فوائدى است كه در نماز،قطع نظر از مساله جماعت وجود دارد و اگر ويژگى جماعت را بر آن بيفزائيم - كه روح نماز همين جماعت است - بركات بى شمارى ديگرى دارد كه اينجا جاى شرح آن نيست ، بعلاوه كم و پيش همه از آن آگاهيم گفتار خود را در زمينه فلسفه و اسرار نماز با حديث جامعى كه از امام على بن موسى الرضا عليه السلام نقل شده پايان مى دهيم .
امام در پاسخ نامه اى كه از فلسفه در آن سوال شده بود چنين فرمود :علت تشريع نماز اين است كه توجه و اقرار به رويت پروردگار در نهايت خضوع و نهايت تواضع و اعتراف به گناهان و تقاضاى بخشش از معاصى گذشته ،و نهادن پيشانى بر زمين همه روز براى تعظيم پروردگار.
و نيز هدف اين است كه انسان همواره هشيار متذكر باشد، گرد و غبار
فراموشكارى بر دل او نشيند،مست و مغرور نشود، خاشع و خاضع باشد،طالب و علاقه مند افزونى در مواهب دين و دنيا گردد.
علاوه بر اينكه ذكر خدا در شب و روز كه در پرتو نماز حاصل مى گردد،سبب مى شود كه انسان مولا و مدبر و خالق خود را فراموش نكند،روح سركشى و طغيانگرى بر او غلبه ننمايد. و همين توجه خداوند و قيام در برابر او،انسان را از معاصى باز مى دارد و از انواع فساد جلوگيرى مى كند. (376)
:: ادامه مطلب
عهد و پيمان سه نفر
صفوان يكى از اصحاب جليل القدر امام رضا عليه السلام و همچنين و كيل امام جواد عليه السلام بود. ( صفوان با عبد الله بن جندب و على بن نعمان ) در امور تجارى شريك بود و هر يك از اين سه نفر روزى پنجاه و يك ركعت نماز مى گزاردند.
روزى در بيت الحرام با همديگر پيمان بستند كه هر يك از ايشان اگر زنده بماند، نمازهاى ديگرى را نيز بگزارد و زكات از طرف او بپردازد و دو روزه او را انجام رساند آن دو شريك چشم از جهان فرو بستند و صفوان به آن پيمان زيبا وفا كرد و هر روز 153 ركعت نماز بجا مى آورد. (361)
:: ادامه مطلب
الذين يقيمون الصلوة و يوتون الزكوة وهم بالاخرة هم يوقنون عليهم الصلوة و السلام (359)
ترجمه :آنان كه نماز بر پا مى دارند و زكات مى دهند و به آخرت يقين دارند.
تفسير آيه
در تفسير آيه شريف تقين و باور داشتن به جهان آخرت را اقامه نماز
مى شمارد و مى فرمايد: ((همان كسانى كه نماز را بر پا مى دارند و زكات را ادا مى كنند و به آخرت يقين دارند )) (الذين يقيمن الصلوة و يوتون الزكوة و بالاخرة هم يوقنون ) و به اين ترتيب هم اعتقاد آنها به مبدء و معاد محكم است ،و هم پيوندشان با خدا و خلق ، بنابراين اوصاف فوق اشاره اى به اعتقاد كامل و برنامه عملى جامع آنها است .
در اينجا اين سوال پيش مى آيد كه اگر اين گروه از مومنان ، هم از نظر مبانى اعتقادى و هم عملى راه صاف را برگزيده اند ديگر چه نيازى است كه قرآن براى هدايت آنها بيايد.
ولى بايد به اينكه هدايت داراى مراحل مختلف است كه هر مرحله اى مقدمه اى است براى بالاتر،پاسخ اين سوال روشن مى شود،بعلاوه تداوم هدايت خود مساله مهمى است و همان چيزى است كه ما شب و روز در نمازهاى خود با گفتن (( اهدنا الصراط المستقيم )) از خدا مى خواهيم كه ما را در اين تفسير ثابت دارد و تداوم بخشد كه بى لطف اين تداوم ممكن نيست از اين گذشته ، استفاده از آيات قرآن و كتاب مبين تنها ،براى كسانى ميسر است كه روح حقيقت طلبى و حق جوئى در آنها باشد هر چند هنوز به هدايت كامل نرسيده باشند و اگر مى بينم در يكجا قرآن مايه هدايت پرهيزكاران معرفى شده (بقره آيه 2) و در جاى ديگر مايه هدايت مسلمين (( سوره نحل آيه 102 ))و در اينجا مايه هدايت (( مومنون ))يك دليلش همين است كه لااقل تا مرحله اى از تقوى و تسليم و ايمان به واقعيتها در انسان نباشد، به دنبال حق نمى رود، و از نور اين كتاب مبين ، بهره نمى گيرد كه قابليت محل نيز شرط است .
از همه اينها گذشته هدايت و بشارت توام با يكديگر تنها براى مومنان است و ديگران را چنين بشارتى نيست و از اينجا روشن مى شود كه اگر بعضى از آيات قرآن ، هدايت به طور وسيع و گسترده براى عموم مردم شمرده است (( هدى للناس ))(بقره 185)
منظور همه كسانى است كه زمينه مساعدى براى پذيرش حق دارند ،وگرنه لجوجيان متعصب و سرسخت ،و كور دلانى هستند كه اگر بجاى خورشيد هزاران آفتاب بر آنها بتابد، كمترين بهره اى از آنان نمى گيرند. (360)
:: ادامه مطلب
نماز و كودكان
روزى پيغمبر عليه السلام با جمعى از مسلمين در نقطه اى نماز مى گذارد موقعى كه آن حضرت به سجده مى رفت امام حسين عليه السلام (بنابر قولى امام حسن عليه السلام ) كه كودك خردسالى بود به پشت سوار مى شد و پاهاى خود را حركت مى داد و هى هى مى كرد وقتى پيغمبر مى خواست سر از سجده بردارد او را مى گرفت ، پهلوى خود به زمين مى گذارد باز در سجده و تا پايان نماز طفل مكرر به پشت پيغمبر عليه السلام سوار مى شد يك نفر يهودى ناظر اين جريان بو پس از نماز به حضرت عرض كرد: شما با كودكان طورى رفتار مى كند كه ما هرگز چنين نمى كنيم پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله در جواب فرمود:اگر شماها به خدا و رسول خدا ايمان مى داشتيد به كودكان خود عطوف و مهربان بوديد مهر و محبت پيغمبر عظيم الشاءن نسبت به كودك ، به كودك مرد يهودى را سخت تحت تاثير قرار داد و صميمانه آئين اسلام را پذيرفت . (357)
داستان نماز نوجوان
در تاريخ 26 / /10 62 نوجوانى از امام خمينى (ره ) سوال كرده بود كه پدرش فردى لاابلى و بى دين است و به گفته كه من راضى نيستم كه در منزل من ، نماز بخوانى !آيا پدر چنين حقى دارد و تكليف او چيست ؟
امام فرمود:(( غلط كرده است ، برود نماز بخواند، اشكال ندارد )) (358)
:: ادامه مطلب
يا ايها الذين امنوا لستاذنكم الذين ملكت اينانكم و الذين لم يبغوا الحلم منكم ثلث مرات من قبل صلوة الفجر و حين تضعون ثيابكم من الظهيرة و من بعد صلوة العشاء ثلث عورات لكم ليس عليكم و لا عليهم جناح بعدهن طوافون عليكم بعضعكم على بعض كذلك ييبن الله لكم الايات و الله عليكم حكيم . (354)
ترجمه :اى مومنان بردگان و كودكان شما كه به حد بلوغ نرسيده اند در سه وقت بايد از شما اجازه بگيرند: قبل از نماز صبح و در نيمروز كه لباس از تن بيرون مى آوريد و بعد از نماز عشاء خصوصى شماست و بعد از اين سه وقت بر شما و آنها گناهى نيست كه گردتان بگرداند، اينگونه خداوند آيات را براى شما بيان مى كند،خداوند داناى فرزانه است .
تفسير آيه
در تفسير اين آيه شريفه يك نكته اخلاقى اولا بايد مورد بررسى قرار گيرد و بعد وارد بحث شويم .
آداب ورود به جايگاه خصوصى پدر و مادر در اين آيه :
مهمترين مساله اى كه در اين سوره شريف نور،تعبير شده مساله عفت عمومى و مبارزه با هر گونه آلودگى جنسى است كه در ابعاد مختلف مورد بررسى قرار گرفته ،آيه مورد بحث نيز به يكى از امورى كه با اين مساله ارتباط پرداخته و خصوصيات آن را تشريح مى كند.
نخست خداوند مى فرمايد:((اى كسانى كه ايمان آورده ايد بايد مملوكهاى شما (برندگانتان )و همچنين كودكانتان كه به حد بلوغ نرسيده اند در سه وقت از شما اجازه بگيرند )) (يا ايها امنوا ليسناذنكم ملكت ايمانكم لم يبلغوا الحلم منكم ثلاث مرات ) آن سه وقت عبادتند از:((قبل از نماز فجر،و در نيمروز هنگامى كه از لباسهاى (معمولى ) خود بيرون مى آييد،و بعد از نماز عشا ))) (من قبل صلوة الفجر و حين تضعون ثيابكم من الظهيرة من بعد الصلوة العشاء) ((ظهيرة )) چنانكه راغب در مفردات و فيروز آبادى در قاموس مى گويند:به معنى نيمروز و حدود ظهر است كه مردم در اين موقع معمولا لباسهاى روئى خود را در مى آورند و گاه مرد و زن با هم خلوت مى كنند. (( اين سه وقت ،وقت پنهانى خصوصى براى شما است ))(ثلاث عورات لكم ) (( عورة )) در اين آيه در،اصل از ماده (( عار )) به معنى (( عيب )) است و از آنجا كه آشكار شدن آلت جنسى شكاف در ديوار و مانند نيز آمده است و گاه به خاطر آن است كه مردم در اين اوقات خود را زياد مقيد به پوشانيدن خويش مانند ساير اوقات نمى كنند و يك حالت خصوصى دارند بديهى است اين دستور متوجه اولياى اطفال است كه آنها را وادار به انجام برنامه كنند،چرا كه هنوز به حد بلوغ نرسيده اند تا مشمول تكاليف باشند و به همين دليل مخاطب در اينجا اوليا هستند.
ضمنا اطلاق آيه هم شامل كودكان پسر و هم كودكان دختر مى شود، و كلمه الذين كه براى جمع مذكر است مانع از عموميت مفهوم آيه نيست زيرا در بسيارى از موارد اين تعبير به عنوان تغليب بر مجموع مسلمانان است ( سوره بقره آيه 83) ذكر اين نكته نيز لازم است كه آيه از كودكانى سخن مى گويد كه به حد تميز رسيده اند و مسائل جنسى و عورت و غير از آن را تشخيص مى دهند،زيرا دستور اذن گرفتن خود دليل بر اين است كه اين اندازه مى فهمند كه اذن گرفتن يعنى چه ؟ و تعبير به (( ثلاث عورات )) شاهد ديگرى بر اين معنى است .
اما اينكه اين حكم در مورد بردگان مخصوص به بردگان مرد است يا كنيزان را نيز شامل مى شود روايات مختلفى وارده شده هر چند عام است و شامل هر دو گروه مى شود به همين دليل روايت موافق ظاهر را مى توان ترجيح داد. (355)
در پايان آيه مى فرمايد: (( بر شما و بر آنها گناهى نيست كه بعد از اين سه وقت بدون اذن وارد شوند،و بعضى بر ديگرى خدمت كنند و گرد هم (با صفا و صميميت )
بگردند ))) ( ليس عليكم و لا عليهم جناح بعدهن طوافون عليكم بعضكم على بعض )
آرى چنين خداوند آيات را براى شما تبيين مى كند و خدا عالم و حكيم است ( كذلك يبين الله الكم الايات و الله عليم حيكم ) واژه ((طوافون )) در اصل از ماده ((طواف )) به معنى گردش دور چيزى است ،و چون به صورت صيغه مبالغه آمده به معنى كثرت در اين امر مى باشد، با توجه به اينكه بعد از آن ((بعضكم على بعض )) آمده مفهوم جمله اين مى شود كه در غير اين سه وقت شما مجاز هستيد برگرد يكديگر و رفت و آمد داشته باشيد و به هم خدمت كنيد و به گفته فاضل مقداد در كنز العرفان ،اين تعبير در حقيقت به منزله بيان دليل براى عدم لزوم اجازه گرفتن در سائر اوقات است ،
چرا كه اگر بخواهند ،مرتبا رفت و آمد داشته باشند و در هر بار اذن دخول بخواهند كار مشكل مى شود. (356)
:: ادامه مطلب
نماز و اطاعت از پيامبر صلى الله عليه و آله
((زهرى )) يكى از دانشمندان زمان امام سجاد عليه السلام مى گويد:همراه على بن الحسين عليه السلام و السلام بر عبد الملك بن مروان وارد شديم چون چشم عبد الملك به پيشانى آن جناب افتاد و اثر سجده را ديد با تعجب گفت : اى ابا محمد آثار كوشش (در عبادت ) در چهره تو آشكار است در حالى كه از پيش خداوند خير و نيكى برايت مقرر كرده است ، تو پاره تن پيامبر خدا صلى الله عليه و آله هستى ، نسبت (به او)نزديك و پيوندت محكم است و تو در ميان افراد خانواده و مردم زمانه ات فضيلت و برترى عظيمى دارى ،و فضل و دانش و دين تقواى كه تو دارى براى احدى جز گذشتگان از خاندانت ،در گذشته و اكنون نبوده است و همچنان آن حضرت رابسيار ستود.
آنگاه امام سجاد عليه السلام فرمود: آنچه درباره فضل و تاييد و توفيق خداى سبحان (نسبت به ما) گفتى ، شكر اين نعمتها چگونه توان كرد...؟ رسول خدا صلى الله عليه و آله به نماز مى ايستاد تا پاهايش متورم مى شد و در ايام روزه دهانش از تشنگى خشك مى شد به آن حضرت گفتند:اى رسول خدا! مگر خدا گناهان گذشته و آينده تو را نيامرزيده است ؟
(اشاره به آيه 2،سوره مباركه فتح ) فرمود:آيا نبايد بنده اى سپاسگزار باشم ؟ ))حمد خداى را بر آنچه انعام فرمود و ما را بدان آزمود و سپاس او راست در دنيا و آخرت به خدا قسم اگر اعضاى بدنم پاره پاره شود و چشمانم از حدقه بر سينه ام فرو غلتند تا مگر شكر ده يك از يك دهم نعمتى از نعمتهاى خدا را كه شمارندگان ، شمارش آن نتوانند،كرد حمد همه حامدان حق يكى از آنها را ادا نتواند كرد بجا آورم به خدا سوگند نمى توانم ،جز آن خدا مرا چنان بيند كه در شب و روز و خلوت و آشكار چيزى مرا از شكر و ذكر او باز نمى دارد، و اگر نبود كه خانواده ام بر من حق دارند و ديگران را نيز بر من حقوقى است كه ناگزير بايد در حد توان خويش آن حقوق را ادا كنيم ، همانا چشم به آسمان مى دوختم و دل خود را به سوى خدا متوجه مى ساختم و ديده و دل بر نمى گرفتم ،تا خدا جانم را بگيرد اوست بهترين حكم كنندگان آنگاه حضرت به گريه افتاد و عبد الملك نيز گريست . (352)
چنين است كه اطاعت از دستورات پيامبر صلى الله عليه و آله انسان را به رحمت پروردگار هدايت مى كند على عليه السلام فرمود:من همراه پيامبر صلى الله عليه و آله در مسجد نشسته و منتظر وقت نماز بودم ، مردى آمد و گفت :اى رسول خدا من گناهى مرتكب شدم (چه كنم ؟ )حضرت اعتنايى نكرد پس از اقامه نماز،آن مرد بار ديگر سخنش را تكرار كرد رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: مگر تو با ما نماز نخوانده اى ؟ عرض كرد:چرا پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:نمازت كفاره گناهان توست (353)
:: ادامه مطلب
|
» کل نظرات : 135
» بازديد کل : 2896367
» تاريخ ايجاد وبلاگ :
شنبه 30 دی 1391
» آخرين بروز رساني :
سه شنبه 19 دی 1396