وحى نماز به حضرت يعقوب و اسحاق
خداوند در سوره انبياء آيات 72 و 73 مى فرمايد: ((ما به هنگام ،اسحاق و فرزند زاده اش ، يعقوب را عطا كرديم و همه را صالح و شايسته و لايق نبوت قرار داديم و بعد مى فرمايد:( و جعلناهم ائمه يهدون ...)
تذكر اين نكته لازم است كه حضرت يعقوب بنابر آيات قرآن ،فرزندانش را به هنگام مرگ سفارش و وصيت به عمل آئين اسلام حضرت ابراهيم بود، نموده و در جملات گذشته ديديد كه در آئين ابراهيم ،نماز وجود داشته است بنابر اين آئين حضرت ابراهيم و تمام پيامبران از نسل وى داراى نماز بوده است و هيچ كدام از انبياء و امت هايشان از اجراى اين حكم با عظمت الهى مستثنى نبوده اند چرا كه نماز حقيقت جامعى است كه دين الهى بدون آن ناقص و بندگى منهاى اين اصل عالى الهى ناتمام است قسمت عمده اى از رشد و كمال انسان در پرتو نماز تامين مى شود و انسان بى نماز در حقيقت از اصل دور و از رحمت حضرت دوست معذور است .
:: ادامه مطلب
الذين اذا ذكر الله و جلت قلوبهم و الصابرين على ما اصابهم المقيمى الصلوة و مما رزقنا هم ينفقون (317)
ترجمه :آنهايى كه چون ياد خدا رود، دلهايشان بيمناك شود و در برابر مصائب شكيبا باشند و نماز بر پا دارند و از آنچه رويشان كرده ايم انفاق كنند.
تفسير آيه
در اين مورد بحث تواضع كنندگان را چهار قسمت كه دو قسمت جنبه معنوى و روانى دارد و دو قسمت جنبه جسمانى را توضيح مى دهد نخست مى فرمايد:((آنها كسانى هستند كه وقتى نام خدا برده مى شود دلهايشان مملو از خوف پروردگار مى گردد ))
(للذين اذا ذكر الله و جلت قلوبهم ) به اينكه از عضب او بى جهت بترسند،و نه اينكه در رحمت او شك و ترديد داشته باشند،بلكه اين ترس به خاطر مسووليتهائى است كه بر دوش داشتند در انجام آن كوتاهى كرده اند،اين ترس به خاطر درك مقام با عظمت خدا است كه انسان در مقابل عظمت خائف مى گردد.
ديگر اينكه (( آنها در برابر حوادث دردناكى كه در زندگيشان رخ مى دهد صبر و شكيبائى پيش مى گيرد ))(و الصابرين على ما اصابهم )
عظمت حادثه هر قدر زياد و ناراحتى آن هر قدر سنگين باشد در برابر آن زانو نمى زنند،خونسردى خود را از دست نمى دهند،از ميدان فرار نمى كنند ،مايوس نمى شوند ،لب به كفران نمى گشايند و خلاصه ايستادگى مى كنند و پيش مى روند و پيروز مى شوند.
سوم و چهارم اينكه ((آنها نماز را بر پا مى دارند و از آنچه به آنها روزى داده ايم انفاق مى كنند ))(و المقيمى الصلوة و مما رزقنا هم ينفقون ) از يك سو ارتباطشان با خالق جهان محكم است و از سوى ديگر پيوندشان با خلق خدا متحكم و از اين توضيح به خوبى روشن مى شود كه مساله اخبات و تسليم و تواضع كه از صفات ويژه مومنان است تنها جنبه درونى ندارد،بلكه بايد آثار آن در همه اعمال ظاهر و آشكار شود.(318)
:: ادامه مطلب
و جعلناهم ائمه يهدون بامرنا و اوحينا اليهم فعل الخيرات و اقام الصلوة وايتاء الزكوة و كانوا لنا عابدين (313)
ترجمه :و آنها را پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما هدايت مى كردند و انجام كارهاى نيك و بر پا داشتن نماز و اداى زكات را به آنها وحى كرديم و آنها فقط مرا عبادت مى كردند.
تفسير آيه
در اين آيه شريفه مورد بحث درباره نماز حضرت يعقوب و اسحاق سخن مى گويد: نخست مى فرمايد:((ما آنها را امام و رهبر مردم قرار داديم )) (و جعلنا هم ائمه )
يعنى علاوه بر مقام نبوت و رسالت مقام امامت رانيز به آنها داديم امامت آخرين مرحله سير تكاملى انسانى است كه به معنى رهبرى همه جانبه مادى و معنوى ،ظاهرى و باطنى ،جسمى و روحى مردم است . فرق نبوت و رسالت با امامت اين است كه پيامبران در مقام نبوت و رسالت تنها فرمان حق را دريافت مى كنند و از آن خبر مى دهند و به مردم ابلاغ مى كنند،ابلاغى تواءم با بشارت و انذار.
اما مرحله ((امامت ))اين برنامه هاى الهى رابه مرحله را به اجرا در مى آورند خواه از طريق تشكيل حكومت عدل بوده باشد يا بدون آن در اين مرحله آنها مى بيند، و مجرى احكام و برنامه و پرورش دهنده انسانها ،به وجود آورنده محيطى پاك و منزه و انسانى .
در حقيقت مقام امامت مقام تحقق بخشيدن به تمام برنامه هاى الهى است ،به تعبير ديگر ايصال به مطلوب و هدايت تشريعى و تكوينى است امام زمان از اين نظر درست به خورشيد مى ماند كه با اشعه خود موجودات زنده را پرورش مى دهد.
در مرحله بعد فعليت و ثمره اين مقام را بازگو مى كند:(( آنها به فرمان ما هدايت مى كردند )) (يهدون بامرنا) نه تنها هدايت به معنى راهنمائى وارائه طريق كه آن در نبوت و رسالت وجود دارد،بلكه به معنى دستگيرى كردن و رساندن به سر منزل مقصود (البته براى آنها كه آمادگى و شتايستگى دارند)
سومين و چهارمين و پنجمين موهبت و ويژگى اين بود كه ((ما به آنها كار خير را وحى كرديم و همچنين بر پا داشتن نماز و اسحاق عليه السلام ) اين بود كه ((ما به آنها كار خير را وحى كرديم و همچنين بر پا داشتن نماز و اداى زكات ( و اوحينا اليهم فعل الخيرات و اقام الصلوة وايتاء الزكوة ) اين وحى مى تواند وحى تشريعى بوده باشد،يعنى ما انواع كارهاى خير و اداى نماز و اعطاى زكات را در برنامه هاى دينى آنها گنجانيديم . و نيز مى تواند وحى تكوينى باشد،يعنى به آنها توفيق و توان و جاذبه معنوى براى انجام اين امور بخشيديم البته هيچ يك از اين امور جنبه اجبارى و اضطرارى ندرد بلكه تنها آمادگيها و زمينه ها است كه بدون اراده و خواست خود آنها هرگز به نتيجه نمى رسد.
ذكر ((اقامه نماز و اداء زكات )) بعد از فعل خيرات به خاطر اهميت اين دو برنامه است كه نخست بطور عام در جمله (و اوحينا اليهم فعل الخيرات ) و بعد به طور خاص بيان شده است
و در آخر فراز به مقام ((عبوديت )) آنها اشاره كرده و مى فرمايد:(( آنها همگى فقط ما را عبادت مى كردند )) (و كانوا لنا عابدين ) (314) ضمنا تعبير به ((كانوا )) كه دلالت بر سابقه مستمر در اين برنامه دارد شايد اشاره به اين باشد كه آنها حتى قبل از رسيدن به مقام نبوت و امامت ،مردانى صالح و موحد و شايسته بوده اند و در پرتو همين برنامه ها ،خداوند مواهب تازه اى به آنها بخشيده اين نكته لازم به يادآورى است كه جمله (( يهدون بامرنا )) در حقيقت وسيله شناخت امامن و پيشوايان حق ،در برابر رهبران و پيشوايان باطل است كه معيار كار آنها بر هوسهاى شيطانى است در حديثى از امام صادق عليه السلام مى خوانيم كه فرمود:((امام در قرآن مجيد دو گونه است در يكجا خداوند مى فرمايد (و جعلنا هم ائمه يهدون بامرنا) يعنى به امر خدا نه به امر مردم ،امر خدا را بر هر امر خودشان مقدم مى شمرند و حكم او را برتر از حكم خود قرار مى دهند،ولى در جاى ديگر مى فرمايند:(و جعلنا يدعون الى النار) ((ما آنها را پيشوايانى قرار داده ايم كه دعوت به دوزخ مى كنند ))فرمان خود را بر فرمان پروردگار مقدم مى شمرند و حكم خويش را قبل از حكم او قرار مى دهند و مطابق هوسهاى خود و بر ضد كتاب الله عمل مى نمايند (315) و اين است معيار و محك براى شناسائى امام حق از امام باطل . (316)
:: ادامه مطلب
اهل خانواده را به نماز دعوت كن
مردى خدمت رسول اكرم صلى الله عليه و آله رسيد و عرض كرد:من صحرا نشنيم ،در آن جا مسجد و امام جماعتى نداريم ، در خانه ام اذان مى گويم و با خانواده و غلامانم نماز جماعت مى خوانيم ، آيا اين نماز جماعت محسوب مى شود؟ پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود:آرى آن مرد عرض كرد: گاهى غلامانم نيستند و با زن و بچه ام نماز مى خوانيم ،آيا اين ،جماعت به حساب مى آيد؟ رسول خدا صلى الله عليه و آله پاسخ داد: آرى عرض كرد: گاهى بچه هايم دنبال گوسفندان مى روند و فقط با همسرم نماز جماعت مى خوانم آيا نماز جماعت محسوب مى شود؟ فرمود:آرى عرض كرد:زنان هم گاهى عذر دارند و من اذان مى گويم و به تنهايى نماز مى خوانم آيا اين هم نماز جماعت به حساب مى آيد؟ رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:آرى اين هم نماز جماعت است ،((المومن وحده جماعة )) نماز مومن به تنهايى جماعت است (306)
على عليه السلام فرمود: رسول خدا صلى الله عليه و آله خود را با گزاردن نماز رنجه مى فرمود،با آن كه مرده بهشت شنيده بود چون خداى سبحان بدو گفت :(و امراهلك بالصلوة و اصطبر عليها) پس كسان خود را به نماز امر مى كرد و خود برگزاردرن نماز طاقت مى آورد.(307)
امام باقر عليه السلام فرمود:ما به فرزندانمان دستور مى دهيم كه از سن پنج سالگى نماز بخوانند و شما فرزندان خود را از هفت سالگى به نماز خواندن تمرين دهيد. (308)
لقمان حكيم به فرزندش مى گفت :فرزند عزيزم مبادا خروس از تو هشيارتر و به اوقات نماز از تو مراقب تر باشد! آيا نمى بينى كه به هنگام هر نماز،رسيدن وقت آن را اعلام مى كند،و سحرگاهان به آواى بلند ندا سر مى دهد در حالى كه تو در خوابى ؟! (309)
در شرح حال آيت الله شهيد مطهرى (ره ) آمده است كه : او هميشه با وضو بود و به اين كار توصيه مى كرد،نسبت به انجام فرايض فرزندان خود را نظارت دقيق داشت ،بعد از نماز مغرب و عشا سجده هاى طولانى بجا مى آورد و از سن تكليف به بعد، هيچ گاه نماز شبش ترك نشد. (310)
در شرح حال استاد ميرازى قمى (ره ) سيد حسن خوانسارى (ره ) آمده است : اين زن و مرد بزرگ ، هرگز نماز شب و زيارت عاشورا و نماز جماعت را ترك نكرد و هر گاه به مسجد نمى رفت ،در منزل با زن و فرزندان خود نماز جماعت مى خواند. (311)
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود:خداوند رحمت كند مردى را كه از خواب شب برخيزد و نماز شب بخواند و همسرش رانيز بيدار كند و او هم نماز بگزارد و خداوند رحمت كند زنى را كه شب هنگام از خواب بيدار شود و نماز بخواند و همسرش را نيز بيدار كند و او هم نماز بجا آورد .(312)
:: ادامه مطلب
و امراهلك بالصلوة و اصطبر عليها لا تسئلك رزقا نحن نرزقك و العاقبة للتقوى (304)
ترجمه :خانواده ات را به نماز فرمان بده و بر انجام آن شكيبا باش ما از تو روزى نمى خواهيم بلكه ما به تو روزى مى دهيم و عاقبت نيكو مخصوص اهل پرهيزكارى است .
تفسير آيه
در آيه شريفه خداوند براى تلطيف روح پيامبر صلى الله عليه و آله و تقويت قلب او مى فرمايد:((خانواده خود را به نماز دستور ده وجود نيز بر انجام آن شكيبا و پر استقامت باش )) (و امر اهلك بالصلوة و الصطبر عليها) چرا كه اين نماز براى تو و خاندانت مايه پاكى و صفا و تقويت روح و دوام ياد خداست بدون شك ظاهر ((اهل )) در اينجا خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله بطور كلى است ،ولى از آنجا كه اين سوره در مكه نازل شده و در آن زمان مصداق اهل ، خديجه و على عليه السلام بوده اند و ممكن است بعضى ديگر از نزديكان پيامبر صلى الله عليه و آله را نيز شامل شود، ولى با گذشت زمان دامنه خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله گسترده شد.
سپس اضافه مى كند اگر دستور نماز به تو و خاندانت داده شده است ،منافع و بركاتش تنها متوجه خود شماست ((ما از تو روزى نمى خواهيم بلكه به تو روزى مى دهيم ))( لا نسئلك رزقا نحن نرزقك ) اين نماز چيزى بر عظمت پروردگار نمى افزايد ، بلكه سرمايه بزرگى براى تكامل شما انسانها و كلاس عالى تربيت است يا به تعبير ديگر خداوند همچون پاشاهان واميران نيست كه از ملت خود باج مى گرفتند و زندگى خود و اطرافيان را اداره مى كردند، خداوند از همگان به او نيازمند،در حقيقت اين تعبير شبيه همان چيزى است كه در سوره ذاريات آيه 58 - 56 وارد شده است (و ما خلقت الجن و الانس الااليعبدون و ما اريد منهم من رزق وما اريد ان يطمعون ان الله هو الرزق ذو القوة المتين ) ((من جن و انس را نيافريدم ، مگر بخاطر اينكه عبادتم كنند،من از آنها روزى نمى طلبم ،و نمى خواهم طعامم دهند،خداوند روزى دهنده ، همگان است و صاحب قدرست مستحكم )) و به اين ترتيب عبادات مستقيما به خود عبادت كنند گان باز مى گردد.
و در پايان آيه اضافه مى كند (( عاقبت و سرانجام نيك از آن اهل تقوى است )) ( و العاقبة للتقوى ) آنچه باقى مى ماند و سرانجامش مفيد و سازنده و حيات بخش است همان تقوا و پرهيزكارى است ،پرهيزكاران سرانجام پيروزند،و بى تقوايان محكوم به شكست .
اين احتمال در تفسير جمله اخير نيز وجود دارد كه هدف آن تاكيد در زمينه روح تقوا و اخلاص در عبادت است ،چرا كه اساس عبادت همين است ،در آيه 37 سوره حج مى خوانيم (لن ينال الله لحومها و لا دماوها ولكن يناله التقوى منكم ) ((گوشهاى حيوانات قربانى و خونهاى آنها به خدا نمى رسد، ولى تقواى شما به او مى رسد )) آنچه به مقام قرب او از اعمال شما و اصل مى گردد پوسته و ظاهر آن نيست ،بلكه مغز و زبان و باطن او و اخلاصى كه در آن است به مقام قربش راه مى يابد. (305)
:: ادامه مطلب
نماز اولين فرمان به حضرت موسى عليه السلام
در سوره طه آيات 11 تا 14 آماده است ((چون موسى عليه السلام به وادى مقدس نزديك شد،ندايى شنيد من پروردگار تو هستم ،تو نعلين (كفش ) از خود به دور كن كه اكنون در وادى مقدسى قدم نهادى ، و من ترا برگزيدم پس گوش فرا ده تا كلام وحى مرا بشنوى بعد خداوند چنين فرمود:
(اننى انا الله لا اله انا فاعبدونى و اقم الصلوة لذكى ) ((بدان كه منم خداى يكتا،هيچ خدايى جز من نيست ،پس مرا به يگانگى بپرست و نماز را مخصوصا براى ياد من بپادار ))امام باقر عليه السلام مى فرمايد:((خداوند به موسى فرمود:مى دانى چرا از ميان بندگانم ترا براى شنيدن كلامم ،به طور مستقيم انتخاب كردم ؟ موسى عرضه داشت نه ،خطاب رسيد، بخاطر اينكه در عبادت و بندگى همانندت را نيافتم كه نسبت به من در نفس خود به اين اندازه با تواضع باشد، اى موسى تو بنده اى هستى كه در پيشگاه من به وقت نماز، صورت بر خاك مى گذارى ))(300)
باز داستان معراج پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله وارد شده است هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله به معراج رفت ،خداوند به او فرمان داد تا به امت اسلام بگويد بايد در هر شبانه روز پنجاه نماز بگزاريد، و چون موسى عليه السلام خدمت رسول اكرم عليه السلام مشرف شد به آن حضرت پيشنهاد كرد تا از خداوند درخواست تخفيف نمايد. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله شفاعت موسى عليه السلام را درباره امت اسلام پذيرفت و از خداوند طلب تخفيف كرد... تا آن جا كه پنجاه نماز واجب به نمازهاى پنجگانه رسيد ((زيد ))فرزند امام سجاد عليه السلام از آن كمتر پرسيد: چرا رسول خدا صلى الله عليه و آله تقاضا نكرد تا امت اسلام در هر شبانه روز كمتر از پنج بار نماز بجا آورند؟ حضرت فرمود:((من جاء بالحسنه فله عشر امثالها )) (301) هركس كار نيكى بجا آورد، ده برابر آن پاداش دارد.(302)
وباز در روايت ديگرى درباره حضرت موسى كه (خداوند متعال به حضرت موسى عليه السلام وحى كرد:اى موسى ! در تاريك شب از خواب برخيز (و مناجات و راز و نياز كن ) تا قبرت را باغى از باغهاى بهشت قرار دهم ) (303)
از اين روايت استفاده مى كنيم كه نماز و راز و نياز با خداوند ما را در شب اول قبر نجات مى دهد و به رحمت پروردگار متصل سازد آرى چنين است اولين چيزى كه در قيامت از انسان مورد باز خواست قرار مى گيرد نماز است با اقامه آماده آن روز شويم .
:: ادامه مطلب
اننى انا الله لا اله الا انا فاعبدنى و اقم الصلوة لذكرى (298)
ترجمه : يقين بدان من همان خدايى هستم كه معبودى جز من نيست مرا پرستش كن و با ياد من نماز بر پادار.
تفسير آيه
در اين آيه شريفه مورد بحث نماز اولين فرمانى بود كه به حضرت موسى عليه السلام فرمان داد و نخستين جمله وحى را موسى به اين صورت دريافت كرد ((من الله هستم ،معبودى جز من نيست )) (اكنون كه چنين است تنها مرا عبادت كن ، عبادتى خالص از هر گونه شرك ))(فاعبدنى ) (( و نماز را بر پاى دار،تا هميشه به ياد باشى ))(و اقم الصلوة لذكرى ) در اين آيه پس از بيان مهمترين اصل دعوت انبياء كه مساله توحيد است بيان شده و به دنبال آن دستور به نماز، يعنى بزرگترين عبادت و مهمترين پيوند خلق با خالق و موثرترين راه براى فراموش نكردن ذات پاك او داده شده .
نكته قابل توجه در آيه
در آيه فوق به يكى از فلسفه هاى مهم نماز اشاره شده است ،و آن اينكه انسان در زندگى اين جهان با توجه به ((عوامل غافل كننده نياز به تذكر و يادآورى دارد،با وسيله اى كه در فاصله هاى مختلف زمانى ،خدا و رستاخيز و دعوت پيامبران و هدف آفرينش را به ياد آورد و از غرق شدن در گرداب غفلت وبى خبرى حفظ كند،نماز اين وظيفه مهم را بر عهده دارد انسان صبحگاهان از خواب بر مى خيزد خوابى كه او را از همه چيز اين جهان بيگانه كرد مى خواهد برنامه زندگى را شروع كند، قبل از هر چيز به سراغ نماز مى رود،قلب و جان خود را با ياد خدا صفا مى دهد و از او نيرو و مدد مى گيرد، و آماده سعى و تلاش توام با پاكى و صداقت مى گردد باز هنگامى كه غرق كارهاى روزانه شد و چند ساعتى گذشت و چه بسا ميان او و ياد خدا جوئى افتاد،ناگاه ظهر مى شود و صداى موذن را مى شنود الله اكبر... حى على الصلوة ((خدا از همه چيز برتر است ،برتر از آنست كه توصيف شود....بشتاب به سوى نماز )) به سراغ نماز مى رود و در برابر معبود خود به خود به راز و نياز مى ايستد و اگر در گرد غبار غفلتى بر قلب او نشسته ،آن را شستشو مى دهد اينجا است كه خدا در نخستين دستورات در آغاز وحى به حضرت موسى مى گويد: نماز را بر پا دار تا به ياد من باشى جالب اينك اين آيه مى فرمايد:نماز را بر پا دار تا به ياد من باشى ،اما در آيه 28 از سوره رعد مى فرمايد:ذكر خدا مايه اطمينان و آرامش دلهاست ( الا بذكر الله تطمئن القلوب ) و در آيه 27 تا 30 سوره فجر مى فرمايد (يا ايها النفس المطمئنه ارجعى الى ربك راضية مرضيه فادخلى فى عبادى وادخلى جنتى ) ((اى نفس مطمئنه به سوى پرودگارت باز گرد، در حالى كه هم تو از او خشنودى و هم او از تو خشنود،در زمره بندگانم در آى ،و در بهشتم گام بگذار ))!
از قرار دادن اين سه آيه در كنار هم به خوبى مى فهميم نماز انسان را به ياد خدا مى دارد، يا خدا مطمئنه او را به مقام بندگان خاص و بهشت جاويدان مى رساند. (299)
:: ادامه مطلب
|
» کل نظرات : 135
» بازديد کل : 2896157
» تاريخ ايجاد وبلاگ :
شنبه 30 دی 1391
» آخرين بروز رساني :
سه شنبه 19 دی 1396