و لا تجهر بصلاتك و لا تخاف بها وابتغ بين ذلك سبيلا (277)
ترجمه :نمازت را نه بسيار بلند بخوان و نه چندان آهسته حد وسط اين دو گروه را برگزين .
تفسير آيه
در اين آيه شريفه مورد بحث گفتگوى مشركان در مكه در رابطه با نماز پيامبر صلى الله عليه و آله واينكه مى گفتند:او نماز خود را بلند مى خواند و ما را ناراحت مى كند،اين چه عبادتى است ؟ اين چه برنامه اى است ؟ خداوند به پيامبر صلى الله عليه و آله دستور مى دهد ((نمازت را زياد بلند مخوان زياد هم آهسته مخوان بلكه ميان اين دو را، راه اعتدال را انتخاب كن (و لا تجهر بصلاتك تو لا تخاف بها و ابتغ بين ذلك سبيلا)
بنابراين آيه فوق كارى به مساله نمازهاى ((جهريه ))و ((اخفايه )) به اصطلاح معروف فقهى ندارد، بلكه ناظر به افراط و تفريط در بلند خواندن و آهسته خواندن است ، مى گويد نه بيش از حد بلند بخوان و نه فرياد بزن ،و نه بيش از حد آهسته كه تنها حركت لبها مشخص شود و صدائى به گوش نرسد و شان نزولى كه بعدا ذكر مى شود بسيارى از مفسران از ابن عباس نقل كرده اند نيز مويد همين معنى است .
روايات متعددى كه از طريق اهل بيت از امام صادق عليه السلام در ذيل اين آيه آمده است اشاره به همين تفسير مى كند. (278)
بنابراين اين تفسيرهاى ديگرى كه براى اين آيه ذكر شده است همگى بيگانه از مطالب به نظر مى رسد اما اينكه حد اعتدال در اينجا چگونه است ،و جهر و اخفاتى كه از آن نهى شده چه باشد؟ ظاهر اين است كه ((جهره )) به معنى فرياد كشيدن و ((اخفاف )) به معنى آهسته خواندن آنچنان كه خود انسان هم نشنود مى باشد.
در تفسير ((على بن ابراهيم )) از امام صادق عليه السلام چنين نقل شده كه در تفسير آيه فرمود ((الجهر بها رفع الصوت ،و التخافت بها ما لم ،تسمع نفسك ،واقرا بين ذلك )) ((جهر اين است كه زياد صدا را بلند كنى ،و اخفات آن است كه حتى خودت نشنوى ، هيچ يك از اين دو را انجام نده بلكه حد وسط ميان آن دو را در انتخاب كن . (279)
و اما ((اخفات ))و ((جهره )) در نمازهاى روزانه ، و شبانه - همانگونه كه در بالا اشاره كرديم - حكم ديگرى است ،با مفهوم ديگر،كه دلائل جداگانه دارد،و فقهاى ما (رضوان الله عليهم ) مدارك آن را در كتاب الصلاة آورده اند.
نكات در آيه
اين حكم اسلامى يعنى اعتدال در جهر و اخفات از دو نظر به ما ديد و درك مى بخشد.
نخست :از اين نظر كه مى گويد:عبادت خود را آنچنان انجام ندهيد كه بهانه به دست دشمنان بدهيد ،آنها را به استهزاء و ايرادگيرى وا دارد،چه بهتر كه توام با متانت و آرامش و ادب باشد كه تنها نتوانند بر آن خرده گيرى كنند بلكه نمونه اى از شكوه و ادب اسلامى و ابهت و عظمت عبادت گردد آنها كه سعى دارند در مواقعى كه مردم استراحت كرده اند با صداى بلند گوشخراشى كه از بلند گوهاى پر غوغا راه مى اندازند موجوديت جلسات خود را نشان دهند و به پندار خود با اين عمل صداى اسلام را به گوش ديگران برسانند،اين نه تنها صداى اسلام نيست ، بلكه باعث پراگندكى مردم از اسلام و در نتيجه ضربه اى با تبليغات دينى .
ديگر اينكه : اين بايد الگوئى باشد براى همه اعمال ما و تمام برنامه هاى اجتماعى و سياسى و اقتصادى بايد همه اينها دور از افراط ى وكاريها و تندرويها،و تفريط كارى و مسامحه و سهل انگارى باشد، و اصل اساسى ((و ابتغ بين ذلك سبيلا ))كه در آيه فوق آمده همه جا رعايت گردد. (280)
شان نزول
مفسران در شان نزول آيه فوق از (( ابن عباس ))چنين نقل كرده اند كه پيامبر صلى الله عليه و آله شب در مكه در حال سجده بود و خدا را با نام ((يا رحمان و يا رحيم ))مى خواند،مشركان بهانه جو از فرصت استفاده كرده و گفتند ببينيد اين مرد(ما را سرزنش مى كند كه چرا چند خدائى هستيم اما) خودش و خدا را پرستش مى كند در حال كه مى پندارد موحد است و يك معبود بيشتر ندارد، آيه فوق نازل شد و به آنها پاسخ گفت (كه اين اسمهاى متعدد از يك ذات پاك خبر مى دهد. (281)
:: ادامه مطلب
سفارش امام زمان (عج ) درباره نماز صبح و مغرب
مرحوم كلينى و شيخ طوسى و طبرسى تاز ((زهرى )) نقل كرده اند كه گفت :مدتهاى مديد در طلب حضرت مهدى عليه السلام بودم و در اين راه اموال فراوانى در راه خدا خرج كردم اما به هدف نرسيدم تا اينكه به خدمت محمد بن عثمان ( توجه داشته باشيد كه محمد بن عثمان دومين نايب خاص امام زمان عجل الله تعالى در غيبت صغرى بود او به سال 305 ه ق از دنيا رفت ) رسيدم و مدتى در خدمت او بودم تا روزى از او التماس خواستم كه مرا به خدمت امام زمان عليه السلام ببرد.
محمد بن عثمان پاسخ منفى داد،ولى در مقابل تضرع بسيار من ،سرانجام لطف كرد و فرمود:(( فردا اول وقت بيا. )) فرداى آن روز،اول وقت به خدمت محمد بن عثمان رفتم ،ديدم جوانى خوش سيما و خوشبود همراه اوست و به من اشاره كرد كه اين است آن كس كه در طلبش هستى به خدمت امام زمان عليه السلام رفتم و آنچه سوال داشتم مطرح ، كردم ايشان جواب مرا فرمود تا به خانه اى رسيديم و داخل خانه شد و ديگر حضرتش را نديدم در اين ملاقات ،ايشان دوباره به من فرمود: ((رحمت خدا بدور است كسى كه نماز صبح را چندان به تاخير بيندازد تا ستاره ها ديده نشوند و نماز مغرب را بقدرى به تاخير بيندازد تا ستارها نمايان شوند )) (276)
:: ادامه مطلب
اقم الصلوة لدلوك الشمس الى غسق الليل و قرآن الفجر كان مشهودا (258)
ترجمه : نماز از زوال آفتاب تا آغاز تاريكى شب بخوان و نماز صبح را بر پا دار، زيرا فرشتگان در نماز صبح فرشتگان حاضر آيند.
تفسير آيه
در اين آيه مورد بحث به مساله نماز و توجه به خدا و نيايش مى پردازد،كه عامل موثرى براى مبارزه با شرك است ،و وسيله اى براى طرد هر گونه وسوسه شيطانى از دل و جان آدمى آرى نماز است كه انسان را به ياد خدا مى اندازد،گردو غبار گناه را از دل و جانش مى شويد وسوسه هاى شيطانى را طرد مى كند .
نخست مى فرمايد: (( نماز را بر پا داريد،به هنگام زوال آفتاب تا نيمه شب ،و همچنين قرآن فجر (نماز صبح ) را،چرا كه اين نماز مورد توجه فرشتگان شب و روز است )) (اقم الصلوة لدلوك الى غسق الليل و قرآن الفجر كان مشهود)
((دلوك شمس ))به معنى زوال آفتاب از دائره نصف النهار است كه وقت ظهر مى باشد،در اصل از ماده ((دلك ))به معنى ماليدن گرفته شده ،چرا كه انسان در آن موقع بر اثر شدت تابش آفتاب چشم خود را ميمالد،و يا از ((دلك ))به معنى متمايل شدن است چرا كه خورشيد در اين موقع از دائره نصف النهار به سمت مغرب متمايل مى شود و يا اينكه انسان ، دست خود را در مقابل آفتاب حائل مى كند،گوئى نور آن را از چشم خود كنار مى زند و متمايل مى سازد.
به هر حال در روايتى كه از منابع اهل بيت عليه السلام به ما رسيده ((دلوك )) به همين معنى زوال خورشيد تفسير شده است ،در روايتى از امام صادق عليه السلام مى خوانيم كه ((عبيد بن زراره ))از تفسير همين آيه از امام صادق عليه السلام سوال كرد امام فرمود:((خداوند چهار نماز بر مسلمانان واجب كرده است كه آغاز آن وقت زوال شمس (ظهر) و پايان آن نيمه شب است ))(259)
در روايتى ديگرى از امام باقر عليه السلام در تفسير همين آيه كه زراره محدث بزرگ شيعه از آن سوال كرد چنين فرمود:
(دلوكها زوالها، غسق الليل الى نصف الليل ،ذلك اربع صلوات و ضعهن رسول الله صلى الله عليه و آله و وقتهن للناس و قرآن الفجر صلوة الغداة )
((دلوك شمس ))به معنى زوال آن ( از دائره نصف النهار) است ، و ((غسق الليل )) به معنى نيمه شب است ، اين چهار نماز است كه پيامبر صلى الله عليه و آله آنها را براى مردم قرار داده و توقيف نموده و قرآن الفجر اشاره به نماز صبح است . (260)
البته بعضى از مفسران ، احتمالات ديگرى در معنى دلوك داده اند كه قابل ملاحضه نيست ،و اما ((غسق الليل )) با توجه با اينكه غسق شدت ظلمت است ،و تاريكى شب در نيمه شب از هر وقت متراكم تر مى باشد اين كلمه روى هم رفته ((نيمه شب )) را مى سازند قرآن به معنى چيزى است كه قرآئت مى شود و (( قرآن فجر )) روى هم رفت اشاره به نماز فجر است ،به همين دليل آيه فوق از آياتى است كه اشاره اجمالى به وقت نمازهاى پنجگانه مى كند،و به انضمام به ساير آيات قرآن در زمينه وقت نماز است ،و روايات فراوانى كه در اين رابطه وارد شده ،وقت نمازهاى پنجگانه دقيقا مشخص مى شود البته توجه به اينكه اين نكته لازم است كه بعضى از آيات فوق تنها اشاره به يك نماز كرده ، مانند (حافظوا على الصلوات و الصلوة الوسطى ) (261) كه نماز وسطى طبق تفسير صحيح همان نماز ظهر است و گاهى اشاره به وقت سه نماز از نمازهاى پنجگانه كرده ،مانند(و اقم الصلوة و طرفى النهار و زلقا من الليل ) (262) كه ((طرف النهار )) اشاره به نماز صبح و مغرب و (( زلفا من اليل ))اشاره به نماز عشا است و گاهى اوقات هر پنج نماز را اجمالا بيان مى كند،مانند آيه مورد بحث ،به هر حال جاى ترديد نيست كه جزئيات اوقات نمازهاى پنجگانه در اين آيات بيان شده بلكه مانند بسيارى ديگر از احكام اسلامى تنها به كليات قناعت شده و شرح آن در سنت پيامبر صلى الله عليه و آله و امامان راستين آمده است .
نكته ديگرى كه در اينجا باقى مى ماند اين است كه آيه فوق مى فرمايد ( ان قرآن الفجر كان مشهودا) (( نماز صبح مورد مشاهده است )) اكنون اين سوال پيش مى آيد كه مشاهده چه كسانى ؟
رواياتى كه در تفسير اين آيه به ما رسيده مى فرمايد :مشهود ملائكه شب و روز است ، زيرا در آغاز صبح فرشتگان شب كه مراقب بندگان خدايند جاى خود را به فرشتگان روز مى دهند، و چون نماز صبح در همان آغاز طلوع انجام مى گيرد هر دو گروه آنرا فرشتگان روز مى دهند،و چون نماز صبح در همان آغاز طلوع انجام مى گيرد هر دو گروه آنرا مشاهده كرده و بر آن گواهى مى دهند، اين روايات را دانشمندان شيعه و اهل تسنن هر دو نقل كرده اند.
از جمله ( طبق تفسير روح المعانى ) احمد و نسائى و ابن ماجوبه و ترمذى و حاكم از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل كرده اند كه در تفسير اين جمله فرمود: ((تشهد ملائكة الليل و ملائكة النهار ))(263) محدث معروف اهل سنت بخارى و مسلم نيز همين معنى را در صحيح خود نقل كرده اند (264) از اين تعبير به خوبى روشن مى شود كه بهترين موقع براى اداى نماز صبح همان لحظات آغازين طلوع فجر است . (265)
نكته قابل استفاده از آيه
نمازهاى ،شب يك عبادت بزرگ روحانى :
غوغاى زندگى روزانه از جهات مختلف توجه انسان را به خود جلب مى كند و به فكر آدمى را به وادى هاى گوناگونى مى كشاند ،به طورى كه جمعيت خاطر و حضور قلب كامل در آن بسيار مشكل است اما در دل شب و به هنگام سحر و فرو نشستن غوغاى زندگى مادى ،و آرامش روح و جسم انسان در پرتو مقدارى خواب ، حالت توجه و نشاط خاصى به انسان دست مى دهد كه بى نظير است آرى در اين محيط آرام و دور از هر گونه ريا و تظاهر و خود نمائى و توام با حضور قلب حالت توجهى به انسان دست مى دهد كه فوق العاده روح پرتو و تكامل آفرين است .
به همين دليل دوستان خدا هميشه از عبادتهاى آخر شب ،براى تصفيه روح و حيات قلب و تقويت اراده و تكميل اخلاص ،نيرو مى گرفته اند در آغاز اسلام نيز پيامبر صلى الله عليه و آله با استفاده از همين برنامه روحانى مسلمانى را پرورش داد،و شخصيت آنها را آنقدر بالا برد كه گوئى آن انسان سابق نيستند ،يعنى از آنها انسانهاى تازه اى آفريد، مصمم ،شجاع ،با ايمان ،پاك و با اخلاص و شايد مقام محمود كه بعد از اين آيه مورد بحث ذكر شد، به عنوان نتيجه نافله شب آمده است اشاره به همين حقيقت نيز باشد.
بررسى رواياتى كه در منابع اسلام در فضيلت نماز در شب وارد شده نيز روشنگر همين حقيقت است ،به عنوان نمونه :
1- پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمايد:(( خيركم من اطاب الكلام و اطعم و صلى بالليل و للنانس نيام )) ((بهترين شما كسانى هستند كه در سخن گفتن مودبند،گرسنگان را سير مى كنند و در شب آن هنگام كه مردم خوابند نماز را مى خوانند (266)
2- امير المومنين على عليه السلام مى فرمايد: ((قيام الليل مصحة للبدن و مرضآة للرب عز و جل و تعرض للرحمة و تمسك باخلاق النبين ))قيام شب موجب صحت جسم و خشنودى پروردگار و در معرض رحمت او قرار گرفتن و تمسك به اخلاق پيامبران است (267)
3- امام صادق عليه السلام به يكى از يارانش فرمود:(( لا تدع قيام الليل فان المغبون من حرم قيام الله )) دست از قيام شب بر مدار، مغبون كسى است كه از قيام و عبادت شب محروم گردد.(268)
4- رسول خدا صلى الله عليه و آله مى فرمايد:((من صلى بالليل حسن وجهه بالنهار )) كسى كه نماز شب بخواند صورت (و سيرتش ) در روز نيكو خواهد بود. (269)
حتى در بعضى از روايات مى خوانيم كه اين عبادت بقدرى است اهميت دارد كه جز پاكان و نيكان موفق به آن نمى شوند!
5- مردى نزد امير مومنان آمد و عرض كرد من از نماز شب محروم شدم على عليه السلام فرمود:((انت رجل قد قيدوتك ذنوبك )) تو كسى هستى گناهانت تو را به بند كشيده است (270)
6- در حديثى ديگر از امام صادق عليه السلام مى خوانيم :((ان الرجل ليكذب الكذبة و يحرم صلوة الليل فاذا حرم بها صلوة الليل حرم بها الرزق )) انسان گاهى دروغ مى گويد و سبب محروميتش از نماز شب مى شود، هنگامى كه از نماز شب محروم شد از روزى (و مواهب مادى معنوى )) نيز محروم مى شود (271)
7- با اينكه مى دانيم همچون على عليه السلام هرگز ترك نماز شب نمى كرد در عين حال اهميت موضوع تا آن پايه است كه پيامبر صلى الله عليه و آله در وصايايش به او فرمود:((اوصيك فى نفسى بخصال فاحفطها - ثم قال اللهم اعنه -... و عليك بصلوة الليل ،و عليك بصلوة الليل و عليلك بصلوة الليل اتو را به امورى سفارش مى كنم همه را حفظ كن سپس فرمود: خداوند او را بر انجام وظائف يارى فرما - تا آنجا كه فرمود: بر تو باد به نماز شب ، بر تو باد به نماز شب ،بر تو باد بر نماز شب . (272)
8- پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله به جبرئيل فرمود: مرا پند ده جبرئيل گفت :(( يا محمد عش يا شئت فانك ميت واجب ما شئت فانك مفارقه و اعمل ما شئت فانك ملاقيه ،و اعلم ان شرف المومن صلوته باليل و عز كفه عن اعراض الناس )) اى محمد هر چه مى خواهى عمر كن اما بدان كه سرانجام خواهى مرد، و به هر چه مى خواهى دل ببند اما بدان سرانجام از آن جدا خواهى شد و هر عملى مى خواهى انجام ده ولى بدان سرانجام ،عملت را خواهى ديد و نيز بدان كه شرف مومن نماز شب او است ،و عزتش خوددارى از ريختن آبروى مردم است (273)
اين اندرزهاى ملكوتى جبرئيل كه همه حساب شده است نشان مى دهد كه نماز شب آنچنان شخصيت و تربيت و روحانيت و ايمانى به انسان مى دهد كه مايه شرف و آبروى او است همانگونه كه ترك مزاحمت نسبت به مردم سبب ، عزت خواهد شد.
9- امام صادق عليه السلام مى فرمايد،(( ثلاثه هن فخر الومن و زينة فى الدنيا و الاخرة الصلوة فى اخر الليل ،و ياسه مما فى ايدى الناس و ولاية الامام من آل محمد )) سه چيز است كه افتخار مومن و زينت او در دنيا و آخرت است ، نماز در آخر شب ،بى اعتنائى به آنچه در دست مردم است ،و ولايت امام از اهل بيت پيامبر عليه السلام
10- باز از امام صادق عليه السلام نقل شده كه فرمود: هر كار نيكى كه انسان با ايمان انجام مى دهد پاداش در قرآن صريحا آمده جز نماز شب كه خداوند به خاطر اهميت فوق العاده اش آنرا با صلاحيت بيان نفرموده ،همين قدر فرموده است :( تتجا فى جنوبهم على عن المضاجع يدعون ربهم خوفا و طعما و مما رزقنا هم ينفقون - فلا تعلم نفس ما اخفى لهم من قراة اعين جزاء بما كانوا يعملون ) ((آنها شب هنگام از بسترهاى خود مى خيزند و پروردگارشان را با بيم و اميد مى خوانند و آنچه به آنها روزى داده ايم انفاق مى كنند،اما هيچكس نمى داند خداوند چه پاداشهائى كه موجب روشنى چشمها مى شود در برابر اعمالشان قرار داده است . (274)
البته نماز شب آداب فراوانى دارد ولى بد نيست ساده ترين صورت آنرا در اينجا بياوريم تا عاشقان اين عمل روحانى بتوانند بهره بيشتر گيرند،
نماز شب بطور كاملا ساده يازده ركعت است كه به ترتيب ذيل به سه بخش تقسيم مى شود.
الف ) چهار نماز دو ركعتى كه مجموعا هشت ركعت مى شود و نامش ((نافله شب )) است .
ب ) يك نماز دو ركعتى كه نامش نافله ((شفع )) است .
ج ) نماز يك ركعتى كه نامش نافله (( وتر ))است ، و طرز انجام اين نمازها درست همانند نماز صبح مى باشد، ولى اذان و اقامه ندارد و قنوت نافله ((وتر )) را در هر چه طولانى تر كنند بهتر است . (275)
:: ادامه مطلب
حضرت ابراهيم عليه السلام و نماز
اول كسى كه نماز پيشين ((نماز ظهر )) كرد ابراهيم خليل عليه السلام بود،آن حضرت پس از آنكه در آزمايش الهى ( قربانى كردن فرزندش اسماعيل ) موفق شد،چهار ركعت نماز بجا آورد،به خاطر شكر چهار نعمت :
يكى شكر توفيق (اجراى فرمان الهى ) ديگر شكر تصديق سوم شكر ندا، چهارم شكر فدا (255)
باز احاديث مربوط به معراج نبى اكرم صلى الله عليه و آله مى خوانيم : كه آن حضرت فرمود...
چون به مسجد اقصى رسيدم ، ابراهيم و موسى و عيسى عليه السلام و جمله پيغمبران ديگر را ديدم كه در آمدند و برمن سلام كردند و مرا در پيش داشتند و با ايشان نماز كردم چون ... رسيدم به (( سدرة المنتهى )) (256) عالمى ديدم پر نور و ضياء و چندان روشنايى داشت كه چشم خيره مى شد چندان كه نگاه كردم بر چپ و راست همه فرشتگان روحانى ديدم به عبادت مشغول گفتم :اى جبرئيل ! كيستند اين قوم ؟ گفت :اينان هرگز هيچ كار نكنند جز عبادت و تسبيح (257)
:: ادامه مطلب
رب اجعلنى مقمى الصلوة و من ذريتى ربنا و تقبل دعاء (253)
ترجمه :پروردگارا! من و فرزندم را بر پا دارندگان نماز قرار بده ،پروردگارا! دعاى مرا بپذير.
تفسير آيه
همانطور كه در آيات گذشته توضيح داديم اين آيه شريفه هم درباره دعاها و درخواستهاى حضرت ابراهيم عليه السلام بنده مقاوم و شاكر خداوند را بيان مى كند عرض مى كند :((پروردگارا مرا بر پا كننده نماز قرار ده و از فرزندان من نيز چنين كن اى خداى من ))(رب اجعلنى مقيم الصلاة و من ذريتى ) بعد از اينكه حضرت ابراهيم عليه السلام دعاها و خواستهاى خودش را از خداى خويش درخواست مى نمايد در آخر آيه عرض مى كند ((پروردگارا دعاى مرا بپذير ))(ربنا و تقبل دعاء) نتيجه آيه شريفه اين است كه حضرت ابراهيم عليه السلام دو چيز از خداوند تقاضا مى كند .
تقاضاى اول حضرت ابراهيم عليه السلام در آيه اين است ،توفيق براى بر پا داشتن نماز كه بزرگترين پيوند انسان با خداست مى باشد، نه تنها براى خودش بلكه براى فرزندان نيز همين تقاضا را مى كند .
تقاضاى دوم حضرت ابراهيم عليه السلام در آيه اين است ، خواسته حضرت ابراهيم عليه السلام براى پذيرش دعاى او است و مى دانيم خدا دعائى رامى پذيرد كه از قلبى پاك و روح بى آلايش برخيزد كه در واقع اين تقاضا به طور ضمنى مفهومش تقاضاى توفيق پاك داشتن قلب و روح از هر گونه آلايشى مى باشد كه مورد پذيرش دعا مى گردد.(254)
:: ادامه مطلب
نماز حضرت ابراهيم عليه السلام در جوار كعبه الهى
يكى از پيامبران بزرگ الهى كه عمر دويست ساله خود را در راه مبارزه با شرك و دعوت مردم به توحيد واطاعت خداوند گذرانيد، حضرت ابراهيم عليه السلام بود،عبادت و نماز در مكتب او،يكى از مهمترين وظايف پيروانش به شمار مى رفت ، آنگاه كه آن حضرت از سوى خداوند فرمان يافت تا همسرش هاجر و فرزند نوازدش ،اسماعيل را به سرزمين مكه برده و در آنجا اسكان دهد،آماده اجراى دستور الهى شد وبه درگاه خداوند عرض كرد:( ربنا انى اسكنت من ذريتى بواد غير ذى عند بيتك المحرم ربنا ليقموا الصلوة ) (250) ((پروردگارا! من بعضى از فرزندانم را در سرزمين بى آب و علفى ، در كنار خانه اى كه حرم توست ساكن ساختم تا نماز را بر پا دارند ))،((تا از اين جا نداى دعوت مردم به نماز برخيزد واينها نماز را بر پا كنند و قيام نماز را بر عهده گيرند وقتى كه نماز قيام كرد، ملت در پرتو قيام نماز را از هر گونه شرك و طغيانگرى منزه خواه بود )) (251)
و نيز درباره حضرت ابراهيم عليه السلام مى خوانيم ، ((روزهايى كه اسماعيل بزرگ شده بود، در هشتم ذيحجه اى ابراهيم عليه السلام فرزند را برداشت ولبيك گويان راه ((منى )) را پيش گرفتند و با پيروان موحدى كه همراه آنان بودند، ابراهيم عليه السلام براى ظهر وعصر و مغرب و عشا، نمازهاى جماعتى تشكيل داد،و پيروانش به او اقتدا كردند (و از آن تاريخ تاكنون حدود چهار هزار سال مى گذرد)كه دره ((منى )و بعد صحراى عرفات را با نور توحيد و نماز جماعت ،جلوه شكوهمندى بخشيدند. (252)
:: ادامه مطلب
ربنا اسكنت من ذريتى بواد غير ذى زرع عند بيتك المحرم ربنا ليقموا الصلوة فاجعل افئدة من الناس تهوى اليهم و ارزقهم من الثمرات لعهم يشكرون (245)
ترجمه :پروردگار من بعضى از فرزندانم بى آب و علفى كه در كنار خانه گرامى توست سكنا دادم تا نماز را بر پا دارند،شايد شكرت را بجا آوردند .
تفسير آيه
در اين آيه شريفه درباره دعاها و درخواستهاى حضرت ابراهيم عليه السلام بنده مقاوم و شاكر خدا رابيان مى كند تا سر مشق و الگوئى باشد براى آنها كه مى خواهند از نعمتهاى الهى پروردگار بهترين بهره را بگيرند سپس دعا و نيايش خود را اين چنين ادامه مى دهد:
پرودگارا! من بعضى از فرزندانم را در سرزمين فاقد هر گونه زراعت و آب گياه ، نزد خانه اى كه حرم تو است گذاشتم تا نماز را بپاى دارند )) ( ربناى انى اسكنت من ذريتى بواد غير ذى زرع عند بيتك المحرم ربنا ليقموا الصلوة ) و اين هنگامى بود كه حضرت ابراهيم عليه السلام پس از آنكه از كنيزش ((هاجر )))پسرى به او داد و نامش را (( اسماعيل )) گذاشت ،حسادت همسر نخستينش ((ساره )) تحريك شد و نتوانست حضور هاجر و فرزندش را تحمل كند،از حضرت ابراهيم عليه السلام خواست كه آن مادر و فرزند را به نقطه ديگرى ببرد،و ابراهيم عليه السلام طبق فرمان خدا در برابر اين درخواست تسليم شد اسماعيل و مادرش هاجر را به سرزمين مكه كه در آن روز نزديك يك سرزمين خشك و خاموش و فاقد همه چيز بود آورد و در آنجا گذارد،و با آنها خداحافظى كرد و رفت .
چيزى نگذشت كه اين كودك و آن مادر در آن آفتاب گرم و داغ تشنه شدند، هاجر براى نجات جان كودكش سعى و تلاش فراوان كرد، اما خدائى كه اراده كرده بود، آن سرزمين يك كانون بزرگ عبادت گردد، چشمه زمزم را آشكار ساخت چيزى نگذشت كه قبيله بيابانگرد (( جرهم ))كه از نزديكى آنجا مى گذشتند از ماجرا آگاه شدند و در آنجا رحل اقامت افكندند و ((مكه )) كم كم شكل گرفت .
پس حضرت ابراهيم عليه السلام دعاى خودش را اين چنين ادامه مى دهد:((خداوندا اكنون كه آنها در اين بيابان سوزان براى احترام خانه بزرگ تو مسكن گزيده اند، تو قلوب گروهى از مردم را به آنها متوجه ساز و مهر آنها را در دلهايشان بيفكن ))(
فاجعل افئداة من الناس تهوى اليهم ) ((و آنها را از انواع ميوه ها (ثمرات مادى و معنوى ) بهره مند كن ،شايد شكر نعمتهاى تو مرا ادا كنند )) (و ارزقهم من الثمرات لعلهم يشكرون ) (246)
نكته هاى آيه
1- آيا مكه در آن زمان شهر بود؟
در آيه فوق استفاده مى شود كه حضرت ابراهيم عليه السلام يكبار عرض مى كند خداوندا من فرزندانم را در يك سرزمين فاقد آب و آبادى و زراعت گذاشتم ،اين مسلما ، اشاره به آغاز ورود او در سرزمين مكه است كه در آن موقع نه آب بود و نه آبادى و نه خانه و ساكن خانه ،تنها بقاياى خانه خدا بچشم مى خورد،و يك مشت كوههاى خشك و بى آب و علف !
ولى مى دانيم اين تنها سفر ابراهيم به سرزمين مكه نبود باز هم مكرر به اين سرزمين مقدس گام گذارده ، در حالى كه ((مكه )) تدريجا شكل نهرى را بخود گرفت و قبيله ((جرهم )) در آنجا ساكن شده بودند، و پيدايش چشمه زمزم آنجا را قابل سكونت ساخت .
بنظر مى رسد دعاهاى حضرت ابراهيم عليه السلام در يكى از اين سفرها بوده و لذا، مى گويد خداوندا اين شهر از محل امن و امان قرار ده و اگر از وادى غير ذى ذرع مى گويد يا از گذشته مكه حتى پس از شهر شدن سرزمينى است غير قابل زراعت كه بايد احتياجاتش را از بيرون بياورند،چرا كه از نظر جغرافيائى در ميان يك مشت كوههاى خشك بسيار كم آب واقع شده است . (247)
2- نكته دوم :
چرا خداوند سرزمين مكه را در جاى خشك و بى آب و علف وحرم امن خدا قرار داده است ؟
كسانى كه به مكه مشرف شده اند به خوبى مى دانند خانه خدا و مسجد الحرام و بطور كلى مكه در بالاى يك مشت كوههاى خشك و بى آب و علف قرار گرفته است ، گوئى صخرها را قبلا در تنور داغى بريان كرده اند و بعد بر جاى خود نصيب نموده اند (248)
در عين حال اين سرزمين خشك و سوزان بزرگترين مركز عبادت و پر سابقه ترين كانون توحيد در روى زمين است ،به علاوه حرم امن خدا است در اينجا براى بسيارى اين سوال پيش مى آيد كه چرا چنين مركز مهمى را خداوند در چنان سرزمينى قرار داده است ؟
على عليه السلام در خطبه ((قاصعه )) با رساترين عبارات و زيباترين تعبيرات فلسفه اين انتخاب را بيان فرموده است :((وضعه باوعر بقاع الارض حجرا و قل نتائق الدنيا.. مدرا... بين جبال خشه و رمال دمثه ... و لو اراد سبحانه ان يضع بيته الحرام ومشاعر الظام بين جنات و انهار و سهل و قرار جم ، الاشجار،دانى الثمار،ملتف البنى ،متصل القرى بين برة سمراء روضه خضراء و راياف محدقة و عراض مغدقة و رياض ناظره و طرق عامرة لكان قد صغر قدر الجزاء على حسب و لو كان الاساس المحول عليها و الاحجار المرفوع بها، بين زمردة خضراء و ياقوته حمرا و نورو ضياء لخلف ذلك مصارعة الشك فى الصدور ،و لوضع مجاهدة ابليس عن القلوب ،ولنفى متعلج الريب من الناس ،و لكن الله يختبر عباده بانواع الشدائد و يتعبدهم بانواع المجاهد و يبتلهم بضروب المكار،اخرابا للتگبر من قلوبهم و اسكانا للتذلل فى نفوسهم ،و ليجعل ذلك ابوابا فتحاالى فضله ،و اسبابا ذللا لعفوه ))
(( خدا خانه اش را در پر سنگلاخ ترين مكانها و بى گناه ترين نقاط زمين ... در ميان كوههاى خشن و شنهاى فراوان قرار داد اگر خدا مى خواست خانه و حرمش را و محل انجام عبادت بزرگ حج را در ميان باغها و نهرها و سرزمينهاى هموار و پر درخت و باغهاى پر ثمر، در منطقه اى آباد،داراى كاخهاى بسيار و آباديهاى به هم پيوسته بيشمار، در ميان گندم زارها و بوستان هاى پر گل و گياه در لابه لاى باغهاى زيبا و پر طراوت ،و پر آب در وسط گلستانى بهجت را،با جاده هائى آباد قرار دهد مى توانست ،ولى به همان نسبت كه آزمايش بزرگ حج عبادت راحت و ساده تر مى شد ، پاداش و جزا نيز كمتر بود.
و اگر خدا خواست به خوبى مى توانست پايه هاى خانه كعبه و سنگهائى كه ساختمان آن را تشكيل مى دهد از زمرد سبز، و ياقوت سرخ ، و نور و روشنائى قرار دهد،مى توانست ، ولى در اين حال شك و ترديد، كمتر در دل ظاهر بينان رخنه مى كرد،وسوسه هاى پنهانى شيطان به سادگى دور مى شد، ولى خدا مى خواهد بندگانش را با انواع شدائد بيازمايد و با انواع مشكلات در طريقى انجام عبادتش رو برو كند ،تا تكبر از قلبهايشان فرو ريزد،و خضوع و فروتنى در آن جايگزين گردد و در پرتو اين فروتنى و خضوع درهاى فضل و رحمتش را به روى آنها بگشايد و وسائل عفو خويش را به آسانى در اختيار شان قرار دهد. ))(249)
:: ادامه مطلب
|
» کل نظرات : 135
» بازديد کل : 2900217
» تاريخ ايجاد وبلاگ :
شنبه 30 دی 1391
» آخرين بروز رساني :
سه شنبه 19 دی 1396