| وب سایت تخصصی نماز | آغاز شد این دفتر برای کسانی که میخواهند محبوب خدا شوند ....قربه الی الله .... برای محبوب شدن نزد خدا چند قدم بیشتر فاصله نداریم .... یاعلی « ارزنـــده تـرین گــوهر مصـود نـــماز است / زیبنــده تـرین هــدیه معبـود نـــماز است / ای دوست بگـو تـا همـه ی خـلق بداننـد / مقصود حق از خلقت موجود نـماز است. »
 
داستان آيه 41 : نماز و ايمان جوان در حال علم در آمريكا
نويسنده : محبوب خدا
تاريخ : یک شنبه 29 بهمن 1391 

نماز و ايمان جوان در حال علم در آمريكا  
آيت الله سيد احمد زنجانى (ره ) مى گويد:آقاى سيد محسن امين (ره ) يكى از علماى بزرگ شيعه بود كه در سوريه زندگى مى كرد ودر دمشق مدرسه اى داشت كه محصلين شيعه در آنجا زير نظر او مشغول تحصيل بودند يكى از تجار قم به نام حاج سيد احمد مصطفوى (فرزند حاج سيد على ) از خود آقا سيد محسن امين نقل كرد كه مى گفت :يكى از دانشجويان و تربيت يافتگان مدرسه ما براى تحصيل علم و طب ،به آمريكا رفته بود از آنجا نامه اى به من نوشت كه چند روز قبل شاگردان مدرسه ما امتحان داشتند ،من هم رفتم كه امتحان بدهم ،مدتى نشستم ديدم نوبتم نرسيده و وقت گذشته است (اگر بنشينم نمازم قضا مى شود) برخاستم كه بروم و نماز را بخوانم ،كسانى كه در آنجا بودند
گفتند كجا مى روى ؟ اكنون نوبت شما را فرا مى رسد گفتم :من يك وظيفه دينى بر عهده دارم كه اگر اكنون آن را بجا نياورم وقتش مى گذرد گفتند: امتحان هم وقتش ‍ مى گذرد و اگر اين جلسه برگزار شد كسى به خاطر تو جلسه مخصوص تشكيل نمى دهد، آنگاه مجبورى كه تا امتحان دوره بعد معطل بمانى گفتم : هر چه بادا باد من از تكليف دينى خود صرف نظر نمى كنم خلاصه رفتم از قضا هيات ممتحنه متوجه شده بودن كه من به اندازه اداى وظيفه خود جدى است روا نيست كه او را معطل بگذاريم و براى قدر دانى از او كه به وظيفه اش ‍ عمل كرده است بايد جلسه مخصوصى براى امتحان او تشكيل دهيم ، اين بود كه جلسه ديگرى براى امتحان من ترتيب دادند و من حاضر شده و امتحان دادم .
آقا سيد محسن امين (ره ) بعد از ذكر اين قصه فرمود: من در مدرسه چنين شاگردانى تربيت كرده ام كه اگر به دريا بيفتند دامنشان تر نمى شود.(244)
آرى نماز يكى از نشانه هاى ايمان است كه در بلاد كفر در ميان دشمنان هم شخص با ايمان نمازش را بركارهاى ديگر ترجيح مى دهد و اين خود تبليغ بزرگى از اين فريضه الهى در ميان دشمنان است و اين نماز است كه بسيارى از كارهاى مشكل را بر انسان سهل و آسان مى كند..!



:: ادامه مطلب
آيه 41 : نماز و انفاق نشانه ايمان
نويسنده : محبوب خدا
تاريخ : یک شنبه 29 بهمن 1391 

قل لعبادى الذين امنوا يقموا الصلوة و ينقوا مما رزقنا هم سرا و علاتيه من قبل ان ياتى يوم لا يبع فيه و لا حول
(242)
ترجمه :به بندگان مومن من بگو نماز را بر پا دارند و از آنچه روزيشان داده ايم پنهان و آشكار انفاق كنند،پيش از آنكه روزى فرا رسد .
كه در آن نه خريد و فروشى است و نه دوستى .
تفسير آيه  
در آيه مورد بحث سخن از برنامه بندگان راستين و نعمتهاى بى انتهاى او است كه بر مردم نازل شده است در تفسير اين آيه شريفه به سه نكته مهم اشاره مى شود.
نكته اول :پيوندى با خالق و پيوندى با خلق
بار ديگر در اين آيات در تنظيم برنامه مومنان راستين به مساله ((صلوة )) و ((انفاق )) برخورد مى كنيم كه در نظر ابتدائى ممكن است اين سوال را ايجاد كند كه چگونه از ميان آن همه برنامه هاى عملى اسلام ، انگشت ، تنها روى اين دو نقطه گذارده شده است .
علتش اين است كه اسلام ابعاد مختلفى دارد كه مى توان آنها را در سه قسمت خلاصه كرد:رابطه انسان با خدا،رابطه انسان با خلق و رابطه انسان با خودش كه قسمت سوم در حقيقت نتيجه اى است براى قسمت اول و دوم و دو برنامه فوق در آيه
(صلوة و انفاق ) هر كدام رمزى است به يكى از دو بعد اول و دوم نماز مظهرى است براى هر گونه رابطه با خدا چرا كه اين رابطه در نماز از هر عمل ديگرى بهتر مشخص مى شود ،و انفاق از آنچه خدا روزى داده با توجه به مفهوم وسيعش كه هر
گونه نعمت مادى و معنوى را شامل مى شود رمزى است براى پيوند با خلق .
البته با توجه به اينكه سوره اى كه از آن بحث مى كنيم (( مكى است ،و هنگام نزول آن هنوز حكم زكات نازل نشده بود، اين انفاق را نمى توان مربوط به زكات دانست بلكه معنى وسيعى دارد كه حتى زكات را بعد از نزول در خود جا مى دهد. و به هر حال ايمان در صورتى ريشه دار است كه عمل متجلى شود و انسان را از يكسو به خدا نزديك كند و از سوى ديگر به بندگانش !
نكته دوم : چرا پنهان و آشكار؟
كرارا در آيات قرآن مى خوانيم كه مومنان راستين انفاق يا صداقتشان در سرو به علن يعنى پنهان و آشكار است ،و به اين ترتيب علاوه بر بيان اتفاق به معنى وسيعش كيفيت آن هم توجه داده شده است ،چرا گاهى انفاق پنهانى موثرتر و آبرومند انه تر است ،و گاهى اگر آشكارا باشد سبب تشويق ديگران و الگوئى براى نشان دادن برنامه هاى اسلامى و بزرگداشتى براى شعائر دين محسوب مى شود، علاوه مواردى پيش مى آيد كه طرف ، از گرفتن انفاق ناراحت مى گردد.
الان كه ما در حال جنگ با دشمن خونخوار هستيم (و يا هر مسلمانى كه با چنين وضعى روبرور شود) مردم با ايمان براى كمك به آسيب ديدگان جنگ و يا مجروحين و معلولين و يا به خود جنگجويان هر روز با مقادير زيادى انواع ، وسائل زندگى راهى مرزها و مناطق جنگى مى شوند، و اخبار آن در همه وسائل ارتباط جمعى منعكس مى گردد،تا هم دليلى براى همدردى و پشتيبانى بيدريغ عموم مردم و هم تشويقى باشد براى كسانى كه از اين قافله عقب مانده اند تا خود را هر چه زودتر به قافله برساندند،بديهى است براى كسانى در اين موارد انفاق علنى موثرتر است .
بعضى از مفسران نيز در روايات اين دو گفته اند: انفاق علنى مربوط به واجبات است ،كه معمولا جنبه تظاهر در آن نيست ،زيرا انجام وظيفه كردن بر همه لازم است و چيز مخفيانه اى نمى تواند باشد،ولى انفاقهاى مستحبى چون افزون بر وظيفه واجب است ممكن است توام با تظاهر و ريا شود و لذا مخفى بودنش بهتر است به نظر مى رسد كه اين تفسير جنبه كلى ندارد، شاخه اى است از تفسير اول .
نكته سوم :در آن روز ((بيع و خلال )) نيست .
مى دانيم ماهيت روز قيامت همان دريافت نتيجه ها و رسيدن به عكس العمل ها و بازتابهاى اعمال است ،و به اين ترتيب در آنجا كسى نمى تواند براى نجات از عذاب فديه اى دهد،و حتى اگر فرضا تمام اموال و ثروتها روى زمين در اختيار او باشد و آن را انفاق كند تا ذره اى از كيفر اعمالش كم شود ممكن نيست ، چر كه ((دار عمل )) كه سراى دنيا است پرونده اش در هم پيچيده شده است و آنجا ((دارحساب )) است .
همچنين پيوند دوستى مادى با هر كس و به هر صورت نمى تواند در آنجا رهائى بخش باشد ((توجه داشته باشيد خلال و خله به معنى دوستى است ) و به تعبير ساده مردم در زندگى اين دنيا براى نجات از چنگال مجازاتها براى خنثى كردن مجازاتها دست بكار مى شوند اگر چنين تصور كنند كه در آنجا نيز برنامه هائى امكان پذير است دليل بر بى خبرى و نهايت نادانى است .
و از اينجا روشن مى شود كه نفى وجود خله و دوستى در اين آيه هيچ گونه منافاتى با دوستى مومنان با يكديگر در عالم قيامت كه در بعضى از آيات به آن تصريح شده ندارد، چرا كه آن يك دوستى ومودت معنوى است در سايه ايمان .
و اما مساله (( شفاعت )) همانگونه كه بارها به هيچ وجه مفهوم مادى در آن نيست بلكه با توجه به آيات صريحى كه در اين زمينه وارد شده است ،تنها در سايه پيوندهاى معنوى و يكنوع شايستگى كه بخاطر بعضى از اعمال خير به دست آمده است مى باشد. (243)



:: ادامه مطلب
داستان آيه 40 : نماز و انفاق شيخ انصارى
نويسنده : محبوب خدا
تاريخ : یک شنبه 29 بهمن 1391 

نماز و انفاق شيخ انصارى  
سيد على دزفولى ، چنان احتياطش زياد بود كه به (( محتاط شهرت داشت ،به سبب خاتم الفقها كه به ايشان مرتضى انصارى رسيد و او را از مشكلاتش آگاه كرد شيخ گفت :((فعلا هيچ مبلغى پيشم نيست نزد فلانى برو و بگو دو سال نماز به تو بدهد پولش را براى خودت نگهدار نمازها را خودم مى خوانم )) بدين گونه شيخ حاضر شد اين زحمت را تحمل كند و نماز استيجارى بخواند و پولش بخواند و پولش را به سيد بدهد،مبادا مايوس و دلشكسته شود. (241)



:: ادامه مطلب
آيه 40 : منزلگاه نيكو نتيجه نماز و انفاق
نويسنده : محبوب خدا
تاريخ : یک شنبه 29 بهمن 1391 

و الذين صبروا ابتغاء وجه ربهم و اقاموا الصلوة و انفقوا مما رزقنا هم سراو علانية و يدون بالحسنة و اولئك لهم عقبى الدار. (236)
ترجمه :و آنانكه به طلب خشنودى پروردگار صبر مى كنند و نماز بر پا مى دارند و از آنچه نصيبشان كرديم در پنهان و آشكار انفاق مى كنند و با نيكيها بديها را از بين مى برند،اينان هستند كه عاقبت منزلگاه نيگو يافتند .
تفسير آيه  
در اين آيه شريفه درباره كسانى كه دعوت حق را اجابت كردند و طرفداران حق هستند،و در مورد برنامه سازنده آنها سخن مى گويد در ابتداء آيه از استقامت آنها در برابر مشكلات كه در مسير اطاعت و ترك گناه و جهاد با دشمن و مبارزه با ظلم و فساد وجود دارد (237) آنهم صبر و استقامتى براى جلب خشنودى پروردگار ،است ولذا مى فرمايد:((آنها كسانى هستند كه به خاطر جلب رضاى پروردگارشان صبر و استقامت به خرج دادند ((و الذين صبروا ابتغاء وجه ربهم ) اما كلمه ((وجه ربهم )) در آيه يكى از دو معنى را مى رساند.
نخست اينكه وجه در اين گونه موارد به معنى (( عظمت )) است ،همانگونه كه به (( نظر )) و (( راى )) مهم گفته مى شود(هذا وجه الراى ) (( يعنى راى مهمى است )))و اين شايد به خاطر آن است كه ((وجه )) در اصل به معنى صورت است و صورت انسان مهمترين قسمت ظاهرى بدن او است ، زيرا اعضاى مهم گويائى و بينائى و شنوائى در آن قرار گرفته است .
ديگر اينكه ((وجه رب )) در اينجا به معنى ((رضايت و خشنودى پروردگار ))) است يعنى آنها كه به خاطر رضاى حق در برابر همه مشكلات صبر و استقامت به خرج مى دهند، استعمال وجه در اين معنى ، به خاطر آن است كه انسان هنگامى كه مى خواهد جلب رضايت كسى را كند او را به خود متوجه مى سازد(بنابراين وجه در اينجا جنبه كنائى دارد)
در هر صورت اين جمله اين دليل روشنى است بر اينكه صبر و شكيبائى و بطور كلى هر گونه عمل خير در صورتى ارزش ‍ دارد كه (( ابتعاء وجه الله )) و براى خدا باشد، و اگر انگيزه هاى ديگرى از قبيل رياكارى و جلب توجه مردم كه او كه آدم با استقامت و نيكوكارى است ، و يا حتى براى ارضاى غرور خود كارى ،انجام دهد بى ارزش است وبه گفته بعضى از مفسران گاهى انسان در برابر حوادث ناگوار صبر مى كند تا مردم بگويند چقدر با استقامت است ؟ و گاهى به خاطر اينكه دشمنان شماتنش نكنند،و گاهى به خاطر اينكه مى داند بيتابى و جزع بيهوده است ،و گاهى به خاطر اينكه چهره مظلوميت به خود بگيرد و بيارى او برخيزند، هيچ يك از اين امور دليل بر كمال نفس انسانى نيست .
اما هنگامى كه به خاطر اطاعت فرمان خدا ،و اينكه هر حادثه اى در زندگى رخ مى دهد دليل و حكمتى دارد و صبر و اسقامت به خرج مى دهد آنچنان كه عظمت حادثه را در هم مى شكند،از گشودن زبان به كفران و آنچه دليل به جزع است خوددارى مى كند، اين همان صبر است كه در آيه فوق به آن اشاره شده است و(( ابتغاء وجه الله )) محسوب مى شود.
دومين برنامه كسانى كه دعوت حق را اجابت كردند در اين آيه آن است مى فرمايد: (( آنها نماز را بر پا مى دارند )) (و اقاموا الصلوة ) گرچه اقامه نماز يكى از مصاديق وفاء بهعده الله و حتى مصداق زنده اى براى حفظ پيونده هاى الهى و از يك نظر از مصاديق صبر واستقامت است ولى از آنجا كه اين مفاهيم كلى پاره اى از مصداقهاى بسيار مهم دارد كه در سرنوشت انسان فوق العاده موثر است ،در اين جمله و جمله هاى بعد روى آنها انگشت گذارده شده .
چه چيز مهم تر از اين است كه انسان هر صبح و شام رابطه و پيوند خود را با خدا تجديد كند،با او به راز و نياز برخيزد و بياد عظمت او و مسووليتهاى خويش بيفتد،و در پرتو اين كار،گرد غبار،و زنگار و گناه را از دل و جان بشويد،و باپيوستن قطره وجود خود به اقيانوس بيكران هستى حق مايه ،بگيرد، آرى نماز همه اين بركات و آثار را دارد.
و به دنبال آيه ، سومين برنامه كسانى كه دعوت را اجابت كردند در اين آيه آن است كه مى فرمايد:(( آنها كسانى هستند كه از آنچه به آنان روزى داده ايم در پنهان و آشكارا انفاق مى كنند )) (و انفقوا مما رزقنا هم سرا و علانية ) تنها در اين آيه نيست كه مساله انفاق يا زكات به دنبال نماز قرار مى گيرد، در بسيارى از آيات قرآن اين ترادف به چشم مى خورد، چرا كه يكى از پيوند انسان را با (( خدا ))و ديگرى پيوند او را با خلق محكم مى كند.
در اينجا توجه به حمله (( مما رزقنا هم ))كه هر گونه موهبتى را اعم از مال علم ،قدرت موقعيت ونفود،اجتماعى و غير آن را شامل مى شود لازم است چرا كه انفاق نبايد يك بعدى باشد بلكه در تمام ابعاد و همه مواهب انجام گيرد.
تعبير به (( سراو علاتيه )) (پنهان و آشكار) اشاره ديگرى به اين موقعيت است كه آنها در انفاقهاى خود به كيفيتهاى آن نظير دارند، چرا كه گاهى اگر انفاق پنهانى صورت گيرد بسيار موثرتر است ،و اين مواردى است كه حفظ حيثيت طرف چنين ايجاب مى كند و يا نسبت به انفاق كننده كه مصون از ريا و نشان دادن عمل به ديگران باشد و گاه اگر آشكارا انجام گيرد اثرش وسيعتر و بيشتر خواهد بود و اين در مواردى است كه باعث تشويق ديگران به اين كار خير و تاسى و اقتدا به او مى شود و يك عمل خير او سبب دهها يا صدها يا هزاران كار خير مشابه گردد.
و از اينجا روشن مى شود كه قرآن در انجام يك عمل مثبت آنچنان باريك بين است كه تنها با اصل كار توجه نمى كند،بلكه تاكيد دارد كه هم اصل عمل خير باشند و هم كيفيت انجام آن ( در مواردى كه يك كار ممكن با كيفيات مختلفى انجام مى گيرد).
و باز به دنبال آيه ، چهارمين برنامه كسانى كه دعوت حق را اجابت كردند در اين آيه اين است كه مى فرمايد:(( آنها بوسيله ((حسنات ))، ((سيئات )) خود را از ميان مى برند ))
(ويدرئون بالحسنة السيئة ) به اين معنى كه به هنگام ارتكاب يك گناه لغزش ،تنها به پشيمان شدن و ندامت و استغفار قناعت نمى كنند، بلكه عملا در مقام جبران برمى آيند،
و هر اندازه گناه و لغزش آنها بزرگتر باشد به همان اندازه حسنات بيشترى انجام مى دهند،تا وجود خود و جامعه را از لوث گناه با آب حسنات بشويند.
((يدرئون )) از ماده ((درء ))(برون زرع ) به معنى دفع كرده است بلكه سعى دارند اگر از كسى نسبت به آنها بدى برسد، با انجام نيكى در حق وى ،او را شرمنده و وادار به تجديد نظر كنند،همانگونه كه در آيه 35 سوره فصلت مى خوانيم :

(اذفع بالتى هى احسى فاذا الذى بينك و بينه عداوة كانه ولى حميم ) (يعنى بدى را به آنچه نكوتر است از خودت دور سازد كه در اين هنگام كسى كه در ميان تو و او دشمنى و عداوت است تغيير چهره مى دهد گوئى دوست صميمى تو است ) در عين حال هيچ مانعى ندارد كه آيه مورد بحث در صدد بيان هر دو معنى باشد در احاديث اسلامى نيز احاديثى به مضمون هر دو تفسير وارد شده است .
در حديثى از پيامبر صلى الله عليه و آله مى خوانيم كه به معاد بن جبل فرمود: (( اذا عملت سيئة فاعمل بجنبها حسنة تمحها )) ((هنگامى كه كار بدى كردى در كنار آن كار خوبى انجام ده كه آنرا محو كند )) (238) و در نهج البلاغه مى خوانيم كه امير المومنين على عليه السلام فرمود: ((عاتب خاك بالاحسان اليه وارد شره بالانعام عليه )) (( برادرت را در برابر خلافى كه انجام داده است بوسيله نيكى سرزنش كن ،و شر او را از طريق انعام و احسان به او برگردان . (239)
البته بايد توجه داشت اين يك حكم اخلاقى و مخصوص به مواردى است كه گونه ها موثرتر واقع مى شود، و گرنه اجراى حدود كيفر بدكاران كه به عنوان يك قانون قوانين اسلامى آمده است ، در همه كسانى كه مشمول آن هستند،يكسان اجرا مى شود.
در پايان آيه پس از ذكر برنامه هاى مختلف گذشته ،اشاره به عاقبت كار (( اولوا الاباب ))(صاحبدلان خرد وانديشه و طرفداران حق و عاملان به اين برنامه كرده مى فرمايد:((عاقبت نيك سراى ديگر از آن آنهاست )) (اولئك لهم عقبى الدار)) كلمه (( عقبى )) در اينجا به معنى عاقبت و پايان كار است خواه خيره باشد يا شر و ولى با توجه به قرينه حال و مقابل منظور در آيه فوق به معنى عاقبت خير است . (240)



:: ادامه مطلب
داستان آيه 39 : اميدوار كننده ترين آيات قرآن
نويسنده : محبوب خدا
تاريخ : یک شنبه 29 بهمن 1391 

اميدوار كننده ترين آيات قرآن  
ابن عباس مى گويد: من و سلمان در زير درختى نشسته بوديم سلمان شاخه درختى را كه برگهايش خشك شده بود جنباند و در نتيجه آن همه برگها به زمين ريخت
جناب سلمان فرمود: ((اى عثمان ،از من نمى پرسى كه چرا چنين كردم ؟ )) گفتم : ((سبب اين كار چه بود؟))فرمود: ((با پيامبر صلى الله عليه و آله در زير اين درخت نشسته بوديم آن حضرت چنين كرد كه من كردم و سپس به من فرمود: اى سلمان ، از من نمى پرسى كه
چرا چنين كردم ؟ من عرض كردم :يا رسول الله سبب چه بود؟
فرمود: مومن چون وضو بگيرد بر آن وجهى كه دستور آمده و بعد آن نمازهاى پنجگانه شبانه روز بجاى آورده ،گناهان او بريزد بسان اين برگها كه از اين درخت فرو ريخت )) آنگاه اين آيه را تلاوت فرمود:( و اقم الصلوة طرفى النهار و زلفا من الليل ...)(232) و بپاى دار نماز را هر دو سر روز پاره اى از شب ... (233)
و درباره همين آيه على عليه السلام فرمود: از حبيبم رسول خداصلى الله عليه و آله شيندم كه فرمود:
اميدوارترين آيه در قرآن اين آيه شريفه است (و اقم الصلوة طرفى النهار و زلفا من الليل ...) سپس پيامبر صلى الله عليه و آله فرمرد: ((يا على به خدايى كه مرا بشير و نذير قرار داد و مبعوث به رسالت گردانيد ،اگر يكى از شما كه به وضو قيام كند، گناهان و معاصى او از اعضاى بدنش فرو مى ريزد تا وقتى كه با صورت و قلب خود متوجه قبله شود،و نمازش برنگردد مگر آنكه جميع گناهان او مى ريزد و هيچ گناهى بر صحيفه عملش باقى نماند همچون روزى كه از مادر متولد شده باشد و هر گاه ما بين دو نماز از او گناهى صادر شده باشد،به خواندن نماز آمرزيده شود از گناهان پاك گردد ))
آنگاه پيامبر صلى الله عليه و آله نمازهاى پنجگانه را كه موجب آمرزش هستند، شماره كرد و فرمود:(( يا على بدان كه منزلت نمازهاى پنجگانه براى امت من مانند نهرى است كه بر در خانه يكى از شما باشد. اگر شخصى بدنش چركين باشد و هر روز پنج بار در آن نهر شستشو كند آيا چيزى از آن چركها باقى خواهد ماند؟ سوگند به خدا نمازهاى پنجگانه براى امت من چنين است كه تمام گناهانشان را پاك مى كند و تيرگى قلبشان را مى برد.)) (234)
نجات گناهكار در قيامت  
امام صادق عليه السلام مى فرمايد: در روز قيامت پير مردى را براى رسيدگى به اعمالش مى آورند، سپس نامه اعمالش را به او مى دهند ظاهر نامه كه به طرف دوم است در آن چيزى جز گناه و معاصى مشاهده نمى شود و كار محاسباتش به طول مى انجامد پس آن پير مرد مى گويد:پروردگار! آيا به آتشم مى سوزانى و مرا به جهنم مى افكنى ؟ پروردگار جل جلاله مى فرمايد:اى پير مرد به راستى من حيا مى كنم كه عذاب كنم ، چون كه در دنيا براى من نماز گزاردى و عبادت مى كردى ،سپس امر مى فرمايد كه : (( بنده مرا به بهشت ببريد،بنابراين نماز موجبات مغفرت و آمرزش را براى نمازگزار فراهم مى سازد گرچه گناهان زيادى هم داشته باشد مشمول عفو و اغماض حضرت حق واقع مى شود. )) (235)



:: ادامه مطلب
آيه 39 : نماز باعث ذوب گناهان
نويسنده : محبوب خدا
تاريخ : یک شنبه 29 بهمن 1391 

و اقم الصلوة طرفى النهاز و زلفا من الليل ان الحسنات يذهبن السيئات ذلك ذكرى للذاكرين (224)
ترجمه : نماز را در آغاز و انجام روز پاسى از شب بر پا دار كه مسلما نيكيها بدييها را مى زدايد اين باى پند پذيران تذكرى است .
تفسير آيه  
در اين آيه شريفه خداوند به انسانها فرمان به اقامه نماز داده است و مى فرمايد: ((نماز رادر دو طرف روز و در اوئل شب بر پا دار ))(و اقم الصلوة طرفى النهارو زلفا من الليل ) ظاهر تعبير طرفى النهار (دو طرف روز) اين است كه نماز صبح و مغرب را بيان مى كند ،كه در دو طرف روز قرار گرفته ((زلف )) كه جمع ((زلفه ))به معنى نزديكى است به قسمتهاى آغاز شب كه نزديك به روز است گفته مى شود بنابراين منطبق بر نماز عشا مى گردد.
همين تفسير در روايات ائمه اهل بيت عليه السلام نيز واد شد كه آيه فوق اشاره به سه نماز ( صبح ومغرب و عشا) است در اينجا سوال پيش ‍ مى آيد كه چرا از نمازهاى پنجگانه تنها در اين جا اشاره به سه نماز صبح و مغرب وعشا شده و از نماز ظهر و عصر سخن به ميان نيامده است پيچيده بودن پاسخ اين سوال سبب شده است كه بعضى از مفسران ((طرفى النهار )) را آنچنان وسيع بگيرند كه هم نماز صبح و هم مغرب را شامل شود به نماز عشا است همه نمازهاى پنجگانه را در مى گيرد.
ولى انصاف اين است كه ((طرفى النهار )) تاب چنين تفسيرى را ندارد مخصوصا باتوجه به اينكه مسلمانان صدر اول مقيد بودند كه نماز ظهر را در وقت و نماز عصر را حدود نيمه وقت ( ميان ظهر و غروب آفتاب ) انجام دهند.
تنها چيزى كه مى توان اينجا گفت اين است كه در آيات قرآن گاهى هر پنج نماز ذكر شده است مانند (اقم الصلوة لدولك الشمس الى غسق الليل و قرآن الفجر))(225) وگاهى سه نماز مانند آيه مورد بحث و گاهى نماز ذكر شده است مانند( حافظوا على الصلوت و الصلوت الوسطى و قرموا الله قانتين )
(226)
بنابرانى لزومى ندارد كه در هر مورد هر پنج نماز با يكديگر ذكر شود بخصوص اينكه گاهى مناسبات ايجاب مى كند كه تنها روى نماز ظهر(صلوة ) به خاطر اهميتش تكيه شود، و گاهى روى نماز صبح و مغرب وعشا كه گاهى بخاطر خستگى و يا خواب ممكن است در معرض فراموشى قرار گيرد.
سپس براى اهميت نماز روزانه خصوصا و همه عبادات و طاعات عموما چنين مى گويد:(( حسنات سيات را از ميان مى برند (ان الحسنات يذهبن السيئات )((و اين تذكر و يادآورى است براى آنها كه توجه دارند)) (ذلك ذكرى لللذين آيه فوق همانند قسمتى ديگر از آيات قرآن تاثير اعمال نيك را در ميان بردن آثار سوء اعمال بد بيان مى كند،در سوره نساء آيه
31 مى خوانيم (ان تجتنبوا كبائر ما تنهون عنه نكفر عنكم سيئاتكم ) عنكبوت مى خوانيم (واللذين امنوا و عملوا الصالحات لنكفرون عنهم سيئاتهم )
((كسانى كه ايمان آوردند وعمل صالح انجام دادند گناهان آنان را مى پوشانيم ))
و به اين ترتيب اثر خنثى كنند گناه را در طاعات و اعمال نيك تثبيت مى كند از نظر روانى نيز شك نيست كه هر گناه و عمل زشتى ،يك نوع تاريك در روح و روان انسان ايجاد مى كند كه اگر ادامه يابد اثرات آنها متراكم شده به صورت وحشتناكى انسان را مسخ مى كند ولى كار نيك كه از انگيزه الهى سرچشمه گرفته به روح آدمى لطافتى مى بخشد كه آثار گناه را مى تواند از آن بشويد و آن تيرگى ها را به روشنائى مبدل سازد اما از آنجاكه جمله فوق (( ان الحسنات يذهبن السيئات )) بلافاصله بعد از دستور نماز ذكر تفسير به نمازهاى روزانه شده دليل بر انحصار نيست بلكه همانگونه كه بارها گفته ايم بيان يك مصداق قطعى است . (227)
از ياران پيامبر صلى الله عليه و آله بنام ((ابى امامة مى خوانيم كه مى گويد: روزى در مسجد خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله نشسته بودم كه مردى آمد عرض كرد يا رسول الله من گناهى كرده ام كه حد بر آن لازم مى شود،آن حدى را بر من اجرا فرما، فرمود: آيا نماز به ما خواندى ؟ عرض كرد آرى سخن ،رسول خدا فرمود:خداوند گناه تو - يا حد تو - را بخشيد. (228)

آيه شريفه اميد بخش ترين آيه قرآن است  
در تفسير آيه مورد بحث حديث جالبى از على عليه السلام به اين مضمون نقل شده است كه روزى رو به سوى مردم كرد و فرمود:به نظر شما اميد بخش ترين آيه قرآن كدام آيه است ؟ بعضى گفتند :آيه (ان الله لا يغفران يشرك به يغفر مادون ذلك لمن يشاء)
(( خداوند هرگز شرك را نمى بخشد و پائين تر از آن براى هر كس كه بخواهد مى بخشد )) امام فرمود:خوب است ولى آنچه من مى خواهم نيست بعضى گفتند آيه (و من يعمل سوء او يظلم نفسه ثم يستغفر يجد الله غفورا رحيما) (( هر كس عمل زشتى انجام دهد يا بر خويشتن ستم كرد و سپس از خدا آمرزش بخواهد خدا را غفور و رحيم خواهد يافت )) امام فرمود خوبست ولى آنچه را مى خواهم نيست بعضى ديگر گفتند آيه (قل يا عبادى الذين اسرافوا على انفسهم لا تقطنوا من رحمة الله )(( اى بندگان من كه اسراف بر خويشتن كرده ايد! از رحمت خدا مايوس نشويد )) فرمود خوبست اما آنچه مى خواهم نيست ! بعضى ديگر گفتند:آيه (( والذين اذا فعلوافاحشه او ظلموا انفسهم ذكروا الله فاستغفروا لذنوبهم و من يغفر الذنوب الا الله ) (( پرهيزكاران كسانى هستند كه كار زشتى انجام مى دهند يا به خود ستم مى كنند به ياد خدا مى افتند ،و از گناهان خويش آمرزش ‍ مى طلبند و چه كسى است جز خدا كه گناهان را بيامرزد )) باز امام فرود خوبست ولى آنچه مى خواهيم نيست
در اين هنگام مردم از هر طرف به سوى امام متوجه شدند و هممه كردند فرمود:چه خبر است اى مسلمانان ؟ عرض كردند:به خدا سوگند ما آيه ديگرى در اين زمينه سراغ نداريم
امام فرمود:از حبيب خودم رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيدم كه اميد بخش ترين آيه قرآن همين آيه مورد بحث ماست (و اقم الصلوة قرفى النهار و زلقا من الليل ان الحسنات يذهبن السيئات ذلك ذكرى للذاكرين ) (( نماز را در دو طرف روز و اوئل شب بر پا، چرا كه حسنات ،سيئات (و آثار آنها را) بر طرف مى سازند اين تذكرى است براى آنها كه اهل تذكرند. (231)
البته همانگونه كه در ذيل آيه 48 سوره نساء حديث ديگرى آمده است كه اميد بخش ترين آيه قرآن آيه (( ان الله لا تغفران يشرك به و يفغر مادون ذلك لمن يشاء )مى باشد اما توجه به اينكه هر يك از اين آيات به زاويه اى از اين بحث نظر دارد و يك بعد از ابعاد آنرا بيان مى كند، تضادى با هم ندارد در واقع آيه مورد بحث از كسانى سخن مى گويد كه نمازهاى خود را به خوبى انجام مى دهند نمازى با روح و با حضور قلب كه آثار گناهان ديگر را دل و جانشان مى شويد.
اما آيه ديگر از كسانى سخن مى گويد كه داراى چنين نمازى نيستند و تنها از در توبه وارد مى شوند پس اين آيه براى آن گروه اميد بخش ترين آيه است چه اميدى از اين بيشتر كه انسان بدند هر گاه پاى او بلغزد و يا هوى و هوس بر او چيره شود(بدون اصرار بر گناه داشته باشد پايش به گناه كشيده مى شود) هنگامى كه وقت نماز فرا رسيد،وضو گرفته و در پيشگاه معبود به راز و نياز برخاسته احساس شرمسارى كه لوازم توجه به خدا است نسبت به اعمال گذشته به او دست داد گناه او بخشوده مى شود و ظلمت و تاريكيش از قلب او بر مى خيزد.



:: ادامه مطلب

نماز حضرت شعيب عليه السلام جلوگيرى فحشاء و منكرات  
در سوره مباركه هود آيات 84 تا 87 درباره نماز حضرت شعيب عليه السلام سخن مى گويد كه خلاصه از اين آيات چنين است :(والى مدين اخاهم شعيبا قال يا قوم اعبدوا الله ما لكم من اله غيره ..) ((ما براى راهنمايى مردم مداين برادرشان شعيب را فرستاديم ، او (به مردم از طرف ما )چنين
گفت : اى قوم خدا جهان آفرين را بپرستيد ، زيرا خدائى جز او نيست )) (قالوا يا شعيب اصلئتك تامرك ان نترك ما يعبد اباونا...) ((قوم گفتند :اى شعيب آيا اين نماز تو،را مامور مى كند ما را از پرستش خدايان پدارنمان منع كنى ؟
آرى نماز شعيب نماز باز دارنده از فحشاء و منكرات بود نماگزارى چون شعيب نمى توانست در برابر كفر و شئونات آن بى تفاوت باشد ،به همين دليل مردم مداين امر به معروف و نهى از منكر شعيب را به نماز او نسبت مى دادند.
نماز سدى محكم در برابر سيل طوفان گناه  
هر كجا نماز پايگاه است شيطان بساط خود را جمع مى كند و هر كجا رشته نماز پاره شد همه كمالات متفرق مى شود قرآن مى فرمايد (ان الصلوة تنهى عن الفحشاء و المنكر) قطعا نماز از فحشاء و منكر جلوگيرى مى كند نماز گزار نمى تواند سست باشد، لباس و مكانش حرام باشد،بدنش ناپاك و لقمه اش آلوده باش او بخاطر صحيح بودن نمازش مجبور است يك سرى مراقبتهائى را از خود داشته باشد،ارتباط با خداوند روح قدسى به انسان مى دهد كه از ارتكاب آلودگيها شرم دارد،كجا ديده ايد كسى از مسجد به خمار خانه يا مراكز برود كجا ديده ايد كسى از خانه بيرون رفته و براى دزدى پا به خانه مردم گذارد و بر عكس اگرنماز ضايع شود هر گونه فساد و پيروى از انواع شهوات پيدا مى شود.(223)



:: ادامه مطلب
 

 


 
» تعداد مطالب : 2884
» کل نظرات : 135
» بازديد کل : 2900198
» تاريخ ايجاد وبلاگ :
شنبه 30 دی 1391 
» آخرين بروز رساني :
سه شنبه 19 دی 1396