تحبسونهما من بعد الصلوة فيقسمان بالله ان ارتبتم لا نشترى به ثمنا و لو كان اذا قربيو لا نكتم شهدة الله انا اذا لمن الاثين . (157)
ترجمه : اگر به آنها اطمينان نداريد تا بعد از نماز آن دو شاهد در نگاه داريد تا سوگند ياد كنند كه ما حاضر نيستيم حق را با چيزى معامله كنيم اگرچه در مورد خويشاوندان ما باشد و شهادت الهى را كتمان نمى كنيم كه از گناهان خواهيم بود.
تفسير آيه
از جملات قبل در اين آيه كه تفسير آن بيان شده است درباره وصيت هنگام مرگ چه در وطن و چه در سفر سخن مى گويد و ابتداء مى فرمايد (( اى كسانى كه ايمان آورده ايد، هنگامى كه مرگ يكى از شما فرا رسيد،بايد به هنگام وصيت كردن دو نفر از افراد عادل را به گواهى و شاهد بطلبيد و اموال خود را به عنوان امانت براى تحويل دادن به ورثه به آنها بسپارند )) (يا ايها الذين امنوا شهادة بينكم اذا حضر احدكم الموت حين الوصية اثنان ذوا عدل منكم ) و سپس اضافه مى كند ((اگر در مسافرتى باشيد و مصيبت مرگ براى شما فرا رسد (و از مسلمانان وصى و شاهدى پيدا نكرديد) دو نفر از غير مسلمانها را براى اين منظور انتخاب نمائيد )). (و آخران من غير كم ان انتم ضربتم فى الارض فاصابتكم الموت )
سپس دستور مى دهد ((به هنگام اداى شهادت بايد آن دو نفر راتا بعد از نماز نگاه داريد تا سوگند ياد كنند )) ( تحبسونهما من بعد الصلوة فيقسمان بالله ان ارتبتم ) و بايد شهادت آنها به اينگونه بوده باشد كه بگويند ((ما حاضر نيستيم حق را به منافع مادى بفروشيم و بنا حق گواهى دهيم ، هر چند در مورد خويشاوندان ما باشند ))). (لا نشترى به ثمنا و لو كان ذا قربى ) و هيچگاه شهادت الهى را كتمان نمى كنيم كه در اين صورت از گناهكاران خواهيم بود. (و لا نكتم شهادة الله انا ذا لمن الاثمين )
سوال :اينجاست كه انتخاب وقت ((نماز )) براى اداى شهادت به خاطر چيست ؟
جواب : اين است انتخاب وقت (نماز) براى اداى شهادت به خاطر آن است كه روح خداترسى به مقتضاى ( ان الصلوة تنهى عن الفحشاء و المنكر) (158) در انسان بيدار مى شود،و موقعيت زمانى و مكانى توجهى در او به سوى حق ايجاد مى كند و حتى بعضى از فقها گفته اند كه خوب است براى شهادت اگر در مكه باشند دركنار كعبه در ميان ((ركن )) و ((مقام )) كه جايگاه بسيار مقدسى است و اگر در مدينه باشند در كنار منبر پيامبر صلى الله عليه و آله بهتر است كه اداى شهادت شود.(159)
شان نزول آيه
در مجمع البيان و بعضى از تفاسير ديگر در شان نزول اين آيه نقل شده است كه يك نفر از مسلمانان به نام ((ابن ابى ماريه )) به اتفاق دو نفر از مسيحيان عرب به نام (( تميم )) و ((عدى ))كه دو برادر بودند بيمار شد، وصيتنامه نوشت و آن را در ميان اثاث خود مخفى كرد،و اموال خودش را بدست دو همسفر نصرانى سپرد وصيت كرد كه آنها را به خانواده او برساند، و از دنيا رفت ،
همسفر متاع او را گشودند و چيزهاى گرانقيمت و جالب آنرا برداشتند وبقيه را به ورثه باز گرداندند ،ورثه هنگامى كه متاع را گشودند، قسمتى از اموالى كه ((ابن ابى ماريه )) با خود برده بود نيافتند،ناگاه چشمان آنها به وصيتنامه افتاد ديدند،صورت تمام اموال مسروقه در آن ثبت است ، مطلب را با آن دو نفر مسيحى همسفر درميان گذاشتند آنها انكار كرده و گفتند:هر چه به ما داده بود به شما تحويل داده ايم ! ناچار به پيامبر صلى الله عليه و آله شكايت كردند، آيات فوق نازل شد و حكم آن را بيان كرد.
ولى از شان نزولى كه در كتاب كافى آمده است چنين بر مى آيد كه آنها نخست انكار وجود متاع ديگرى كردند و جريان به خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله كشيده شد، و پيامبر صلى الله عليه و آله چون دليلى بر ضد آن دو نفر وجود داشت ، آنها را وادار به سوگند كرد، سپس آنها را تبرئه نمود، اما چيزى نگذشت كه بعضى از اموال مورد بحث نزد آن دو نفر پيدا شد و به اين وسيله دروغشان اثبات گرديد، جريان به عرض پيامبر صلى الله عليه و آله رسيد در انتظار ماند تا آيه فوق نازل شد، سپس دستور داد،اولياء ميت سوگند ياد كنند، واموال را گرفت و به آنها تحويل داد.
:: ادامه مطلب
شيطان و نماز
پيامبر صلى الله عليه و آله همواره از مومن است تا آن هنگام كه او مراقب انجام كامل نمازهاى پنج گانه باشد، پس هر گاه او آن نماز را تباه سازد (مانند اينكه ،بدون اينكه ،بدون شرايط و بزرگ وارد مى سازد (154) و مجددا آن حضرت فرمودند: شيطان پيوسته تا وقتى كه فرزند آدم بر نمازهاى پنجگانه محافظت و مواظبت دارد از وى ترسان است و چون نمازها را ضايع كرد بر او دلير مى شود و او را در گناهان بزرگ مى اندازد. (155)
و باز وجود مبارك رسول اكرم صلى الله عليه و آله در جاى ديگر فرمودند:همانا بنده هنگامى كه مشغول شد، شيطان از دور مى آيد به او مى گويد: فلان چيز را بياد آور،فلان چيز را بياد آور،تا آن جا كه او را آنچنان گم و غافل مى كند كه او حيران مى شود و در مورد اينكه او در كجاى نماز است . (156)
از اينجا معلوم مى شود وقتى شيطان انسان نمازگزار و نماز خوان را در نماز اين طور مشغول مى كند پس واى بحال بى نمازان كه چگونه شيطان به سراغ آنها مى آيد! پناه مى بريم بخدا!!
:: ادامه مطلب
انما يريد الشيطان ان يوقع بينكم العداوة و البغضاء فس الخمر و المسير و يصديكم عن ذكر الله و عن الصلوة فهل انتم منتهون (148)
ترجمه : شيطان مى خواهد با شراب و قمار در ميان شما عدوات و كينه ايجاد كند و شما را از ياد خدا و نماز باز دارد و آيا خوددارى خواهيد كرد؟
تفسير آيه
حكم قطعى درباره شراب بلاى خانماسوز فردى و اجتماعى
قبل از تفسير آيه بايد عرض شود چه ربطى مساله شراب و قمار با نماز در اين آيه دارد ؟جواب بسيار روشن است همانطور كه در آيه بيان شده با اين دو بلاى خانمان سوز شيطان راحت مى تواند انسانها را گمراه كند و از ياد خدا مخصوصا از (( نماز ))باز دارد.
در تفسير آيه فوق بيان شده است كه شرابخوارى و مى گسارى در زمان جاهليت و قبل از ظهور اسلام فوق العاده رواج داشت و به صورت يك بلاى عمومى در آمده بود،تا آنجا بعضى از مورخان مى گويند عشق عرب جاهلى در سه چيز خلاصه مى شد.
((شراب و شعر و جنگ )) و نيز از روايات استفاده مى شود كه حتى بعد از تحريم شراب مساله ممنوعيت آن براى بعضى از مسلمانان فوق العاده سنگين و مشكل بود،تا آنجا كه مى گفتند،((ما حرم علينا شى ء اشد من الخمر )) (هيچ حكمى بر ما سنگين تر از تحريم شراب نبود.) (149) روشن است كه اگر اسلام مى خواست بدون رعايت اصول روانى واجتماعى با اين بلاى بزرگ عمومى به مبارزه برخيزد ممكن نبود، و لذا از روش تحريم تدريجى و آماده ساختن افكارو اذهان براى ريشه كن كردن ميگسارى كه به صورت يك عادت ثانوى در رگ و پوست آنها نفوذ كرده بود، استفاده كرد،به اين ترتيب كه نخست در بعضى از سوره هاى مكى اشاراتى به زشتى اين كار نموده چنانكه در آيه 67 سوره نحل مى خوانيم (و من ثمرات النخيل و الاعناب تنخذون منه سكرا و رزقا حسنا) (( از ميوه هاى درخت نخل و انگور، مسكرات و روزيهاى پاكيزه فراهم مى كنيد )) در اينجا ((سكر )) يعنى مسر و شرابى را كه از انگور و خرما مى گرفتند، درست در مقابل رزق حسن قرار داده است و آن را يك نوشيدنى ناپاك و آلوده شمرده است . ولى عادت زشت شرابخوارى بخشى از آن ريشه دارتر است كه با اين اشارها ريشه كن شود،بعلاوه شراب بخشى از درآمدهاى اقتصادى آنها را تامين مى كرد،لذا هنگامى كه مسلمانان به مدينه منتقل شدند و نخستين حكومت اسلامى تشكيل شد، دومين دستور در زمينه منع شرابخوارى به صورت قاطع تر نازل گشت ، تا افكار را براى تحريم نهايى آماده تر سازد،در اين موقع بود كه آيه 219 سوره بقره نازل گرديد.
(يسلونك عن الخمر و الميسر قل فيها اثم كبير و منافع للناس و ائمهما اكبر نفعهما)) در اين آيه ضمن اشاره به منافع اقتصادى مشروب الكلى براى بعضى از جوامع هماننند جامعه اهل بيت خطرات و زيانهاى بزرگ آن را كه به درجات از منافع اقتصادى آن بيشتر است ياد آورى مى شود وبه دنبال آن در آيه 43 سوره نساء (يا ايها الذين امنوا لا تقربوا الصلوة و انتم سكارى حتى تعلموا ما تقلولون )
به مسلمانان صريحا دستور داده شد كه درحال مستى هرگز (نماز)، نوشيدن شراب مجاز بود،بلكه همان برنامه تحريم تدريجى و مرحله به مرحله بود،و به عبارت ديگر اين آيه نيست به غير حال نماز سكوت داشت و صريحا چيزى نمى گفت : آشنائى مسلمانان به احكام اسلام و آمادگى فكرى آنها براى ريشه كن ساختن اين مفسد بزرگ اجتماعى كه در اعماق وجود آنها كرده بود، سبب شد كه دستور نهائى با صراحت كامل و بيان قاطع كه حتى بهانه جويان نير نتوانند به آن ايراد گيرند نازل شد كه همين آيه مورد نظر بوده است . جالب توجه اينكه در اين آيه با تعبير گوناگون ممنوعيت اين كار مورد تاكيد قرار گرفته (انما يريد الشيطان ان يوقع بينكم العدواة و البغضاء فى الخمر والميسر ويصدكم عن ذكر الله و عن الصلوة )پاره اى از زيانهاى آشكار شراب و قمار در اين آيه شريفه مى فرمايد: شيطان مى خواهد از طرق شراب و قمار در ميان شما تخم عدوات و دشمنى بپاشد و شما را از (نماز) و ذكر خدا باز دارند و در پايان اين آيه به عنوان يك استفهام تقريرى مى فرمايد (فهل انتم منتهون )آيا شما خوددارى خواهيد كرد؟ يعنى پس از اين همه تاكيد بار جارى بهانه جوئى يا شك و ترديد در مورد ترك اين دو گناه بزرگ باقى مانده است ؟! و لذا مى بينم كه حتى (( عمر )) كه تعبيرات آيات گذشته را به خاطر علاقه اى كه (طبق تصريح مفسران عامه )به شراب داشت كافى نمى دانست پس از نزول اين آيه ، گفت كه اين تعبير كافى و قانع كننده است (150)
شان نزول آيه
از((مسند احمد )) و ((و سنن ابى داود)) و ((نسائى )) چنين نقل شده است كه ((عمر )) علاقه شديدى به نوشيدن شراب داشت دعا مى كرد و مى گفت : خدايا بيان روشنى در مورد خمر براى ما بفرما،هنگامى كه آيه سوره بقره (يسئلونك عن الخمر و الميسر) (151) نازل شد پيامبر صلى الله عليه و آله آيه رابراى او قرائت كرد ولى او باز به دعاى خود ادامه مى داد، و مى گفت :خدايا بيان روشنترى در اين زمينه بفرما،تا اينكه آيه سوره نساء (يا ايها الذين امنوا لا تقربوا الصلوة و انتم سكارى )(152) نازل شد، پيامبر صلى الله عليه و آله آن را نيز بر او خواند، باز به دعاى خود ادامه مى داد تا اينكه سوره مائده (همين آيه مورد بحث )نازل شد كه صراحت فوق العاده اى در اين موضوع دارد،نازل گرديد ،هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله آيه را براى او خواند، عمر گفت ،انتهينا انتهينا! ((از نوشيدن شراب خود دارى مى كنيم ،خوددارى مى كنيم )))!(153)
:: ادامه مطلب
اذان بايد با صوت زيبا باشد
در يكى از مجالس ديدم يك پيرمرد به اصطلاح شعار مى دهد،كه نمى دانم بيچاره فلج بود زبان نداشت ، چطور بود كه يك كلمه كه مى خواست بگويد،مثلا مى خواست صلوات بفرستد،خودش هم تكان مى خورد،با يك وضع مسخره و خنده آورى پيش خودم گفتم سبحان الله ! ديگر جز اين ،كس ديگرى نمى شود شعار صلوات را بدهد؟ آيا ما بايد بد صداترين افراد را دراين مورد انتخاب بكنيم ؟ (144)
سعدى مى گويد
موذن بد صدايى بود در فلان شهر،داشت با صداى بدى اذان مى گفت ، يك وقت ديد يهودى برايش هديه اى آورد، گفت اين هديه ناقابل را قبول مى كنى ؟ گفت چرا؟
گفت يك خدمت بزرگى به من كردى ، چه خدمتى ؟ من كه خدمتى به شما نكرده ام گفت من دخترى دارم كه مدتى بود تمايل به اسلام داشت ،از وقتى كه تو اذان مى گويى و الله اكبر را از تو مى شنود ديگر تمايل به اسلام بيزار شده ، حال اين هديه را آورده ام براى اينكه تو خدمتى به من كردى و نگذاشتى اين دختر مسلمان بشود،اين خودش مساله اى است (145)
در متن فقه اسلامى آمده است كه مستحب است موذن ((صيت )) يعنى خوش صدا باشد، زيرا طبع آدمى اينطور است كه وقتى اذان را از يك خوش صدا مى شنود،جملات آن جور ديگرى بر قلبش اثر مى گذارد همينطور است قرآن خواندن ،تبليغ كردن ،كه اگر با لحن خوش باشد، زودتر بر شنونده اثر مى گذارد. (146)
آرى اذان شعار است :
1- سكوت شكن
2- موزن
3-كوتاه
4- پرمحتوا
5- سازنده
كه در بر دارنده اساسى ترين پايه هاى اعتقادى و جهت گيرى عملى است . اذان اعلام موجوديت و فرياد مسلمين عليه معبودهاى خيالى است اين سرود آسمانى با ((الله )) شروع و با ((الله )) پايان مى پذيرد تنها صدايى است كه به آسمانيان مى رسد صدايى است كه شيطان از آن فرارى است موذن در اجر و پاداش نماز گزار شريك است .
مستحب است شنوندگان اذان هم بدنبال موذن جملات را تكرار كنند اولين موذن در اسلام حبشى كه افتخار اذان گفتن را تا پايان عمر پيامبر صلى الله عليه و آله داشت قبل از اذان به بالاترين نقطه نزديك مسجد مى رفت و مناجات مى كرد و به هنگام اذان با بلندترين صدا نام خدا را در فضا طنين مى انداخت ،اگر مشغول نماز شديم و قبل از ركوع فهيمديم اذان و اقامه نگفته ايم مى توانيم را رها كرده و اذان اقامه بگوئيم (147)
:: ادامه مطلب
و اذا ناديتم الى الصلوة اتخذوها هزوا ولعبا ذلك بانهم قوم لا يعقلون (138)
ترجمه : و چون به نماز ندا دهيد، به تمسخر و بازيچه اش مى گيرند زيرا مردمى بى خردند.
تفسير آيه
در آيات قبل در همين سوره خداوند درباره نهى از دوستى با منافقان و جمعى از اهل كتاب كه احكام اسلام را بياد استهزاء و مسخره مى گرفتند سخن مى گويد،اما در اين آيه شريفه اشاره به يكى از اعمال آنها به عنوان شاهد و گواه كرده و مى فرمايد.
((هنگامى كه شما مسلمانان را به سوى نماز دعوت مى كنيد، آنرا بباد استهزاء بازى مى گيرند. ( و اذا ناديتم الى الصلوة اتخذوها هزوا و لعبا) (139)
سپس علت عمل آنها را چنين بيان مى كند ((اين بخاطر آن است كه آنها جمعيت نادانى مى باشند و از درك حقايق بدورند )) (ذلك بانهم قوم لا يعقلون ) (140)
اذان شعار بزرگ اسلام
هر ملتى درهر عصر و زمانى براى برانگيختن عواطف و احساسات افراد خود و دعوت آنها به وظايف فردى و اجتماعى شعارى داشته است و اين موضوع در دنياى امروز به صورت گسترده ترى ديده مى شود.
مسيحيان در گذشته و امروز با نواختن صداى ناموزون ناقوس پيروان خود را به كليسا دعوت مى كنند،ولى در اسلام براى دعوت از اشعار اذان استفاده مى شود،كه به مراتب رساتر و موثرتر است ، جذابيت و كشش اين اشعار اسلامى به قدرى است كه به قول نويسنده ((تفسير المنار ))بعضى از مسيحيان هنگامى كه اذان اسلامى را مى شنوند،به عمق و عظمت تاثير آن در روحيه شنوندگان ،اعتراف مى كنند.
سپس نامبرده نقل مى كند كه در يكى از شهرهايى مصر جمعى از نصارى را ديده اند كه به هنگام اذان مسلمين اجتماع كرده تا اين نغمه آسمانى را بشنوند چه شعارى از اين رساتر كه با نام خداى بزرگ آغاز مى گردد و به وحدانيت و يگانگى آفريدگار جهان و گواهى به رسالت پيامبر او اوج مى گيرد و با دعوت به رستگارى و فلاح و عمل نيك و نماز و ياد خدا پايان مى پذيرد،از نام خدا ((الله )) شروع مى شود و با نام خدا ((الله )) پايان مى پذيرد،جمله ها موزون عبارات كوتاه ،محتويات روشن ،مضمون سازنده و آگاه كننده است .
و لذا در روايات اسلامى روى مساله اذان گويان در روز رستاخيز از ديگران به اندازه يك سر و گردن بلندترند! اين بلندى در حقيقت همان بلندى مقام رهبرى و دعوت كردن ديگران به سوى خدا و سوى عبادت همچون نماز است .
صداى اذان كه به هنگام نماز در مواقع مختلف از ماذنه شهرهاى اسلامى طنين افكن مى شود، مانند نداى آزادى و نسيم حيات بخش استقلال و عظمت گوشهاى مسلمانان راستين را نوازش مى دهد،و بر جان بد خواهان رعشه و اضطراب مى افكند،و يكى از رموز بقاى اسلامى است ،شاهد اين گفتار اعتراف صريح يكى از رجال معروف انگلستان است كه در برابر جمعى از مسيحيان چنين اظهار مى داشت :
(( تا هنگامى كه نام محمد در ماذنه ها بلند است و كعبه ها پا بر جاست و قرآن رهنما و پيشواى مسلمانان است امكان ندارد پايه هاى سياست ما در سرزمينهاى اسلامى استوار و بر قرار گردد.
اما بيچاره و بينوا بعضى از مسلمانان كه گفته مى شود اخيرا اين اشعار بزرگ اسلامى را كه سندى است بر ايستادگى آئين و فرهنگ آنان در برابر گذشت قرون و اعصار،از دستگاههاى فرستنده خود برداشته و بجاى آن برنامه مبتذل گذاشته اند،خداوند آنها هدايت كند و به صفوف مسلمانان باز گرداند.
بديهى است همانطور كه باطن اذان و محتويات آن زيبا است ،بايد كارى كرد كه به صورتى زيبا و صداى خوب ادا شود، نه اينكه حسن باطن به خاطر نامطلوبى ظاهر آن پايمال گردد.
اذان از طريق وحى به پيغمبر صلى الله عليه و آله رسيد
در پاره اى از روايات كه از طريق اهل تسنن شده مطالب شگفت انگيزى در مورد تشريع اذان ديده مى شود كه با منطقهاى اسلامى سازگار نيست از جمله اينكه نقل كرده اند كه :
پيامبر صلى الله عليه و آله بدنبال درخواست اصحاب كه نشانه اى براى اعلام وقت نماز قرار داده شود با دوستان خود مشورت كرد،و هر كدام پيشنهادى از قبيل يك پرچم مخصوص ،يا روشن كردن آتش ، يا زدن ناقوس مطرح كردند،ولى پيامبر صلى الله عليه و آله هيچكدام را نپذيرفت ،تا اينكه ((عبدالله بن زيد ))و (( عمر بن خطاب )) در خواب ديدند كه شخصى به آنها دستور مى دهد براى اعلام وقت نماز اذان بگويند و اذان را به آنها ياد داد و پيامبر صلى الله عليه و آله آن را پذيرفت . (141)
ولى اين روايت ساختگى و توهينى به مقام شامخ پيغمبر صلى الله عليه و آله محسوب مى شود كه بجاى تكيه بر وحى كردن ،روى خوابهاى افراد تكيه كند و مبانى دستورات دين خود را بر خواب افراد قرار دهد،بلكه همانطور كه در روايات اهل بيت صلى الله عليه و آله عليه السلام وارد شده است اذان از طريق وحى به پيامبر صلى الله عليه و آله تعليم داده شده ،امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
هنگامى كه جبرئيل اذان را آورد، سر پيامبر صلى الله عليه و آله در دامان على عليه السلام بود، جبرئيل اذان و اقامه را به پيامبر تعليم داد، هنگامى كه پيامبر سر خود را برداشت ،از على عليه السلام سوال كرد آيا صداى اذان جيرئيل را شنيدى ؟ عرض كرد:آرى پيامبر صلى الله عليه و آله بار ديگر پرسيد آيا آنرا به خاطر سپردى ؟ گفت : آرى ،پيامبر فرمود: بلال را (كه صداى رسائى ) داشت حاضر كن ،و اذان و اقامه را به او تعليم ده على عليه السلام بلال را حاضر كرد و اذان را به او تعليم داد. (142)
شان نزول
در شان نزول آيه بيان شده است كه جمعى از يهود و بعضى از نصارى صداى موذن را كه مى شنيدند و با قيام مسلمانان را به نماز مى ديدند شروع به مسخره و استهزاء مى كردند، قرآن مسلمانان را از طرح دوستى با اينگونه افراد بر حذر داشت . (143)
:: ادامه مطلب
توصيه على عليه السلام به كميل بن زياد درباره نماز
حضرت امير المومنين على عليه السلام به كميل بن زياد نخعى درباره خصوصيات و كيفيت نماز مى فرمايد:((اى كميل ، شان و قدر و منزلت در عبادت و اطاعت خدا به اين نيست كه نمازبگزارى و روزه بدارى و صدقه بدهى ،بلكه شان و منزلت در اين است كه نماز را با قلب پاك بگزارى و سليم النفس باشى و عملى خدا پسندانه را با خشوع انجام دهى كه سرا پاى وجودت را فرا گيرد. (يعنى صرف نماز و روزه نيست بلكه عمل ، نيت پاك مى خواهد)
بنگر در آن چيزى كه در آن و بر آن نماز به نماز ايستاده اى كه اگر غصبى و حرام باشد،نماز قبول نيست و فايده اى ندارد(136)
آرى نمازگزار نمى تواند اموال مردم را خائنانه تصرف كند و مالك آن شود حتى اگر در نماز از كمترين چيزى استفاده كند كه صاحب آن راضى نباشد، نمازش باطل است ، و بايد اعاده شود بنابراين ،نماز آدمى را از تجاوز به مال و ناموس مردم و حقوق آنها بر حذر مى دارد و آدمى را به يك زندگى صحيح و مرضى خداوند بزرگ موفق و پايدار مى گرداند:
اين جملات و سفارشات امير بيان على عليه السلام به كميل مى باشد،بايد گفته شود كه خطاب آن حضرت نسبت به همه مردم مى باشد،و خود مصداق بارز آن است كه عمل را با نيت پاك و عبادت را با حضور قلب انجام مى داد همانطور كه در آيه بيست و دوم اين كتاب به آن اشاره كرديم آيه ولايت در قرآن نامگذارى شده است ،كه درباره انفاق على عليه السلام سخن مى گويد! كه درحال نماز انگشتر خويش را به سائل انفاق كرد.
و اما سوال و جوابى كه لازم است در اينجا ذكر شود، اين است بعضيها اين ايراد و اشكال در مثل قدما، فخر رازى و در جامعه ما اين شك و شبهه در ذهن بعضى و جود دارد كه مى گويند،وقتى على عليه السلام به نماز مى ايستاد توجه آن حضرت فقط بسوى خدا بود و از دنيا بيگانه مى شد. پس چطور در حال نماز انگشترى خود را به سائل انفاق كرد؟
جواب اين است كه اولا اينكه على عليه السلام در نماز از خود بيخود مى شد، يك حقيقتى است اما اينجور نيست كه همه حالات اولياى الهى ،هميشه مثل همديگر بوده است .
خود پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله هر دو حال برايش نقل شده ،گاهى در حال نماز يك حالت جذبه اى پيدا مى كرد كه اصلا طاقت نمى آورد كه اذان تمام شود،مى گفت :((ارحنا يا بلال )) (زود باش )) كه شروع كنيم به نماز. گاهى هم در حال نماز بود، سر به سجده مى گذاشت ،امام حسن يا امام حسين عليه السلام يانوه ديگرش مى آمد روى شانه اش سوار مى شد و حضرت با آرامش صبر مى كرد كه اين بچه نيفتد، سجده اش را طول مى داد تا اينكه او بلند شود. (137)
:: ادامه مطلب
انما وليكم الله و رسوله و الذين امنوا الذين يقيمون الصلوة و يوتون الزكوة و هم راكعون (131)
ترجمه : فقط خدا و رسولش و مومنانى كه نماز را بر پا مى دارند و در ركوع زكات مى دهند يار و ياور شما هستند.
تفسير آيه
اين آيه شريفه معروف به آيه (ولايت ) در قرآن معروف است كه با كلمه ((انما )) شروع مى شود كه در لغت عرب به معنى انحصار آمده است كه مى فرمايد:((ولى و سرپرست زكات مى دهند )) (انما وليكم الله و رسوله و الذين امنوا الذين يقيمون الصلوة و يوتون الزكاء و هم راكعون )
شك نيست كه ركوع در اين آيه به معنى ركوع نماز است ،نه به معنى خضوع ، زيرا در عرف شرع و اصطلاح قرآن ، هنگامى كه ركوع گفته مى شود به همان معنى معروف آن يعنى ركوع نماز است ،و علاوه بر شان نزول آيه و روايات متعددى كه در زمينه انگشتر بخشيدن على عليه السلام در حال ركوع وارد شده و مشروحا بيان خواهيم كرد، ذكر جمله (يقيمون الصوة )
نيز شاهد بر اين موضوع است ،و ما در هيچ مورد قرآن نداريم كه تعبير شده باشد زكات را با خضوع بدهيد،بلكه بايد با اخلاص نيت و عدم منت داد و همچنين شك نيست كه كلمه ((ولى )) در آيه به معنى دوست و يا ناصر و ياور نيست ،زيرا ولايت به معنى دوستى و يارى كردن مخصوص كسانى نيست كه نماز مى خوانند، و در حال ركوع زكات مى دهند، بلكه يك حكم عمومى است كه همه مسلمانان را در بر مى گيرد،همه مسلمين بايد يكديگر را دوست بدارند ويارى كنند حتى آنهايى كه زكات بر آنها واجب نيست ، و اصولا چيزى ندارند كه زكات بدهند، تا چه رسد به اينكه بخواهند در حال ركوع زكاتى بپردازند،آنها هم بايد دوست و يار و ياور يكديگر باشند از اينجا روشن مى شود كه منظور از ((ولى )) در آيه فوق ولايت به معنى سرپرستى و تصرف و رهبرى مادى و معنوى است ،بخصوص اينكه اين ولايت در رديف ولايت پيامبر صلى الله عليه و آله و ولايت خدا قرار گرفته و هر سه بار يك جمله ادا شده است .
و به اين ترتيب ،آيه از آياتى است كه به عنوان يك نص قرآنى دلالت بر ولايت و امامت على عليه السلام مى كند.
شهادت احاديث و مفسران و مورخان در اين آيه
همانطور كه اشاره كرديم در بسيارى از كتب اسلامى و منابع اهل تسنن ، روايات متعددى دائر بر اينكه آيه فوق در شاءن على عليه السلام نازل شده و در بعضى نشده ،و تنها و به نزول آيه درباره على عليه السلام قناعت گرديده است ، اين روايت را (( ابن عباس و عمار ياسر و عبدالله بن سلام و سلمة بن كهيل و انس بن مالك و عتبه بن حكيم و عبدالله ابى و عبدالله بن غالب و جابر بن عبدالله انصارى و ابوذر غفارى )) نقل كرده اند (132) و علاوه بر ده نفر كه در بالا ذكر شد از خود على عليه السلام نيز اين روايت در كتب اهل تسنن نقل شده است (133) جالب اينكه در كتاب غاية المرام تعداد 24 حديث در اين باره از طريق اهل تسنن و 19 حديث از طرق شيعه نقل كرده است . (134)
كتابهاى معروفى كه اين حديث در آن نقل شده از سى كتاب تجاوز مى كند كه همه از منابع اهل تسنن است (135)
كمتر آيه اى در قرآن مجيد است كه اين همه روايت درباره او وارد شده باشد اين نشان دهنده عظمت (آيه ولايت ) مى باشد. اين مساله بقدرى روشن و آشكار بوده كه ((حسان بن ثابت )) شاعر معروف عصر پيامبر صلى الله عليه و آله مضمون روايت فوق را در اشعار خود كه درباره على سروده چنين آمده است .
فانت الذى اعطيت اذا كنت راكعا زكاتا فدتك النفس يا خير راكع
فانزول فيك الله خير ولاية و بينها فى محكمات الشرايع
شان نزول آيه ولايت
در تفسير مجمع البيان و كتب ديگر از ((عبدالله بن عباس )) چنين نقل شده كه روزى در كنار چاه زمزم نشسته بود و براى مردم از قول پيامبر صلى الله عليه و آله حديث نقل مى كرد ناگهان مردى كه عمامه اى بر سر داشت و صورت خود را پوشانيده بود نزديك آمد و هر مرتبه كه ابن عباس از پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله حديث نقل مى كرد او نيز با جمله ((ثال رسول الله )) حديث ديگرى از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل مى نمود ابن عباس او را قسم داد تا خود را معرفى كند،او صورت خود را گشود و صدا زد اى مردم ! هر كس مرا نمى شناسد بداند من ابوذر غفارى هستم با اين گوشهاى خود از رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيدم ، و اگر دروغ مى گويم هر دو گوشم كرباد،و با اين دو چشم خود اين جريان را ديدم و اگر دروغ مى گويم هر دو كور باد،كه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:
(( على قائد البررة و قاتل الكفرة منصور من نصره مخذول من خذله )) على عليه السلام پيشوار نيكان است ،و كشنده كافران هر كس او را يارى كند، خدا ياريش خواهد كرد، و هر كس دست از ياريش بردارد،خدا دست از يارى او بر خواهد داشت )) سپس ابوذر غفارى اضافه كرد:
اى مردم روزى از روزها با رسول خدا صلى الله عليه و آله در مسجد نماز مى خواندم ، سائلى وارد مسجد شد واز مردم تقاضاى كمك كرد، ولى كسى چيزى به او نداد او دست خود را به آسمان بلند كرد و گفت : خدايا تو شاهد باش كه من در مسجد رسول تو تقاضاى كمك كردم ولى كسى جواب مساعد به من نداد، در همين حال على عليه السلام كه در حال ركوع بود با انگشت كوچك دست راست خود اشاره كرد سائل نزديك آمد و انگشتر را از دست آن حضرت بيرون آورد، پيامبر صلى الله عليه و آله كه در حال نماز بود اين جريان را مشاهده كرد، هنگامى كه از نماز فارغ شد، سر به سوى آسمان بلند كرد و چنين گفت :
((خدايا برادرم موسى از تو تقاضا كرد كه روح او را وسيع گردانى و كارها را بر او آسان سازى و گره از زبان او بگشائى تا مردم گفتارش را درك كنند، و نيز موسى درخواست كرد هارون را كه برادرش بود و زير و ياورش قرار دهى و بوسيله او نيرويش را زياد كنى و در كارهايشان شريك سازى .
خداوندا! من محمد پيامبر و برگزيده توام ، سينه مرا گشاده كن و كارها را بر من آسان ساز،از خاندانم على عليه السلام را وزير من گردان تا بوسيله او،پشتم قوى و محكم گردد )) ابوذر غفارى مى گويد: هنوز دعاى پيامبر صلى الله عليه و آله پايان نيافته بود كه جبرئيل نازل شد و به پيامبر صلى الله عليه و آله گفت : بخوان پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: چه بخوانم ، گفت بخوان (انما وليكم الله و رسوله و اللذين امنوا اللذين يقيمون الصلاة و يوتون الزكاء و هم راكعون ) كه اين آيه شريفه نازل شد.
:: ادامه مطلب
|
» کل نظرات : 135
» بازديد کل : 2900106
» تاريخ ايجاد وبلاگ :
شنبه 30 دی 1391
» آخرين بروز رساني :
سه شنبه 19 دی 1396