با همه اشتغالاتى كه داشتند به انجام مستحبات ، به ويژه خواندن قرآن ، دعا و نماز اول وقت ، اهميت مى دادند، امام هر روز سه تا پنج مرتبه قرآن مى خواندند. در ماه مبارك رمضان ، سه بار قرآن را ختم مى كردند و شايد كسى باور نكند كه ايشان در جايگاه يك رهبر انقلابى و سياسى ، اكثر دعاهاى كتاب ((مفاتيح الجنان )) را خوانده باشند! يادم است يك وقت امام از من مفاتيح ، خط درشت خواستند، براى ايشان تهيه كردم . يك روز مانده به رحلت ايشان ، يكى از خانمها به من گفتند: ((شما بياييد بالاى سر امام دعا بخوانيد)). من هم دعاى عديله را خواندم ، يك وقت متوجه شدم كه امام در يك جاى مفاتيح نشانه اى گذاشته اند. نگاه كردم ديدم دعاى عهد حضرت مهدى ((عج )) است كه چون مستحب است چهل روز خواند شود. ايشان روى كاغذ تاريخ شروع را از هشتم شوال مرقوم فرموده بودند و تا آن روز خوانده بودند! تا اين اندازه امام به دعاها، آن هم با انجام خصوصيات و شرايط مقيّد بودند.(165)
:: ادامه مطلب
علاّمه شيخ جعفر شوشترى (متوفى 1303 ه .ق ) در حوزه علميه نجف به تدريس و تربيت شاگردان اشتغال داشت . در سال 1302 ه.ق آخرين ماههاى عمرش به قصد زيارت مرقد مطهّر حضرت امام رضاعليه السّلام به ايران آمد. وقتى كه به شهر رى رسيد، جماعتى از علماى بزرگ تهران و رجال برجسته دولت ناصرالدين شاه از وى ديدن كردند. و در آن زمان مسجد ((سپهسالار)) (مدرسه شهيد مطهرى ) تازه تاءسيس شده بود. ناصرالدين شاه با شيخ ملاقات كرد و در آن ملاقات از شيخ تقاضا كرد كه براى اقامه جماعت به مسجد سپهسالار برود. شيخ اين تقاضا را پذيرفت و در آن مسجد اقامه جماعت مى كرد و منبر مى رفت . حدود چهل هزار نفر در جماعت و پاى منبر او شركت مى نمودند. روزى ناصرالدين شاه با همراهان به ديدار او آمدند و شيخ در آن مجلس متوجه حضور آنها شد و ادامه صحبتش را درباره مفاسد فرهنگ غرب سخن به ميان آورد و به شاه هشدار داد كه از مظاهر فرهنگ غرب جلوگيرى نمايد، و موجب نفوذ غرب نگردد. بعد از اتمام سخنرانى ، امراى كشور و رجال دولت ، هداياى بسيارى براى شيخ آورده بودند، شيخ هيچكدام از آنها را نپذيرفت ، از جمله هدايا، فرستاده خواهر شاه ، كه سجّاده اى نفيس با تسبيح گرانقيمت و چندين كيسه طلاء بود، كه شيخ با مناعت طبع هيچ كدام از آنها را نپذيرفت . فقط قدرى تربت حسينى را كه در كنار سجّاده بود برداشت بعد فرمود: ((همه اينها را باز گردانيد...)).(166)
:: ادامه مطلب
مرحوم حجة الاسلام محمد محققى (ره ) از طرف آية ا... العظمى بروجردى ؛ (1292 - 1380 ه .ق ) براى امر تبليغ به اروپا اعزام شد و به دستور آية الله بروجردى در سال 1357 ه .ق در هامبورگ آلمان در بهترين نقطه شهر، در كنار درياچه آلستر، مسجد بسيار با شكوهى در زمينى كه مساحت آن چهار هزار متر مربع است ساخته شد. و هم اكنون مركز علمى و مذهبى اسلامى در آن ديار مى باشد.
حجة الاسلام محققى مى گويد: در يكى از سفرها به ايران آمدم و به محضر آية ا... بروجردى رفتم . و بعد از دادن گزارش كار، با اظهار نگرانى عرض كردم : ما در اروپا مشكل داريم و آن اينكه آقايان نوعاً با خانمهايشان براى براى نماز جماعت و مراسم مذهبى به مسجد مى آيند و متاءسفانه وضع حجاب خانمهايشان مناسب نيست . اگر سخت گيرى كنيم كار پيش نمى رود، چه كار بايد كرد؟ آقا در پاسخ فرمودند: ((نه ، سختگيرى نكنيد، به حداقل حجاب اسلامى اكتفا كنيد، اينان بعداً كه بيشتر آمدند و آشنا شدند درست مى شوند، ابتدا سخت نگيريد)).(164)
:: ادامه مطلب
فصل ششم رازها و اشاره ها
147 - انديشه هاى زلال
علاّمه بزرگ سيّد شرف الدين جبل آملى رضوان الله تعالى عليه (1290 - 1377 ه .ق ) گويد: يكى از مسيحيان ثروتمند لبنان نزدم آمد و گفت : مى خواهم مسلمان شوم ، وظيفه چيست ؟ گفتم : دو ركعت نماز صبح بخوان و چهار ركعت نماز عصر.
پرسيد: مسلمانان هفده ركعت نماز مى خوانند! عرض كردم : مسلمانى آنها يك مقدار قوّى شده است . از اين رو پيامبرصلّى اللّه عليه و آله راى تازه مسلمانان - بنابر نقل تواريخ - خواندن دو ركعت نماز صبح و عصر را توصيه مى نمودند. اكنون كه شما مسلمان شده ايد همين اعمال را انجام بدهيد كافى است . كم كم اين شخص تازه مسلمان قوى شد و به مساجد مى رفت و مانند ساير مسلمانان ، نمازهاى پنجگانه را به جا مى آورد.
تا اينكه ماه رمضان فرا رسيد، ايشان سراسيمه نزد من آمد و گفت : آيا من هم بايد روزه بگيرم ؟ عرض كردم : خير، روزه مربوط به مسلمانان قوّى است . مسلمانان صدر اسلام ، پس از مدّت طولانى كه از بعثت پيامبر گذشت به روزه گرفتن ماءمور شدند.گفت : مى خواهم روزه بگيرم . گفتم : هر اندازه كه آمادگى دارى روزه بگير.
همين روش باعث گرديد كه در سال دوّم ، تمام ماه رمضان را روزه گرفت و اكنون ايشان از مسلمانان نيرومند لبنان است ، نماز شبش ترك نمى شود و مهمترين بودجه و كمبودهايى مالى جنوب لبنان را تاءمين مى كند.(163)
:: ادامه مطلب
يكى از برادران سرباز كه از خانواده اى غير مذهبى بود و نماز نمى خواند در عمليات والفجر هشت به درجه رفيع شهادت نائل آمد.
همه تعجب كرده بوديم كه چرا او شهيد شد امّا وقتى به سراغ يادداشتهايش رفتيم چيزهايى نوشته بود كه خيلى تكان دهنده بود از جمله نوشته بود: ((قبل از عمليات ، يك شب از رزم شبانه برگشتيم ، چون آن شب خيلى خسته بودم دراز كشيدم تا بخوابم . امّا بقيه رزمنده ها به نماز خواندن مشغول شدند. در آن لحظه نسب به آنها احساس كمبود كردم و با اين كه آنها دوستانم بودند حس كردم خيلى با آنها فاصله دارم . ناگهان به گريه افتادم . در همان لحظه با خداى خود عهد كردم هميشه به ياد او باشم و نماز بخوانم . بلافاصله وضو گرفتم و در كنار يكى از برادارنى كه خيلى دوستش داشتم مشغول نماز خواندن شدم . من آن شب را هيچ وقت فراموش نمى كنم ، شب آشتى با خدا يا با خودم بود)).
پس از شهادت آن رزمنده عزيز خانواده اش هم تغيير عقيده دادند و نماز خوان شدند.(162)
:: ادامه مطلب
من در اوائل ورودم به نجف اشرف براى نماز مغرب و عشاء به مسجد شيخ طوسى كه صاحب جواهر (1200 - 1266 ه .ق ) در آن جا اقامه جماعت مى كرد، مى رفتم و پشت سر ايشان ، نماز مغرب و عشاء را مى خواندم ، ولى نماز صبح را به مرحوم (سيّد محمّد باقر شفتى ؛) اقتداء مى كردم و براى درك نماز صبح او، هر روز از خانه ام كه مسافت تقريباً زيادى تا مسجد وى داشت بدان جا مى رفتم و در نماز جماعت ، نزديك او مى ايستادم ! ايشان زمانى كه تكبيرة الاحرام قرائت مى فرمود مدّ مى داد. من از شاگردانش سؤ ال كردم كه در الله جاى مدّ نيست ، سيّد چرا مدّ مى دهد؟ در پاسخ گفتند: ما اين امر را از ايشان سؤ ال كرديم و در جواب فرمودند: ((زمانى كه به كلمه مباركه الله اكبر، تكلّم مى كنم ، از حالت اختيار بيرون مى روم و اين مدّ دادن اختيارى نيست )).
آن عالم فرزانه در تمامى نوافل يوميّه ذكر ركوع و سجود را سه دفعه مى خواند و زير كفهاى دست هم مُهر مى گذاشت .(161)
فلك جز عشق محرابى ندارد |
جهان بى خاك عشق آبى ندارد |
غلام عشق شو كانديشه اينست |
همه صاحبدلان را پيشه اينست . |
((حكيم نظامى گنجوى ))
:: ادامه مطلب
درست به خاطر دارم كه ماههاى نخست آغاز جنگ بود. دشمن با تمام تجهيزات و مدرنترين سلاحهاى اهدائى شرق و غرب و ورزيده ترين ارتش آموزش ديده خود، حمله وسيعى را به مرزهاى غربى و جنوب غربى كشور اسلامى ما شروع كرده بود و هر روز و هر ساعت خبر ناگوار و وحشتناكى از پيشرويهاى دشمن به گوش مى رسيد و به راستى كه خواب و خوراك را از همه گرفته بود. به طورى كه ما بسيارى از ساعت روز و شب خود را در دفتر جماران و در پاى دستگاه تلكس مى گذارنديم ، و هر لحظه در انتظار خبر تازه اى بوديم . و متاءسفانه خبرها هم يكى پس از ديگرى ، همگى ماءيوس كننده و تاءثر بار بود. همه در تلاش بودند چه آنها كه در جبهه و در خط مقّدم بودند و چه آنها كه در پشت جبهه نيرو و امكانات بسيج مى كردند. نصيب ما هم در اين ميان ، غم و غصه و اندوه فراوان بود. در يكى از همان روزهاى فراموش نشدنى و غم بار، نزديكيهاى ظهر بود كه تلفن زنگ زد و من كه پاى گوشى بودم تلفن را برداشتم و متوجه شدم كه آقاى مهندس غرضى است (آن موقع استاندار خوزستان بودند) پس از سلام و تعارفات ، با دلهره و اضطرابى به من گفتند: فلانى ! اين خبر را فوراً به امام بدهيد و پاسخ آن را هم بگيريد و به من بگوييد. خرمّشهر سقوط كرده و آبادان هم در خطر سقوط است . تكليف چيست ؟ براى من كه خود را ضعيف تر از گوينده اين خبر مى دانستم ، روشن است كه شنيدن اين خبر وحشتناك (كه سرانجام آن هم معلوم نبود) چه اضطرابى به وجود آورد. همانگونه بدون عبا و عينك به اتاق بغل دفتر، كه اتاق پذيرايى امام بود، رفتم و با توجه به همان نظم دقيق زندگى امام مى دانستم كه ايشان در آن زمان كه اذان ظهر مى گفتند، سر سجاده نماز و آماده انجام فريضه ظهرند. با همان وضع خود را به جلو سجاده نماز ايشان رساندم ، ديدم تازه اذان را تمام كرده و مشغول اقامه نمازند. مرا كه با آن وضع ديدند، فرمودند: ((چه خبر شده است ؟)) من سخنان آقاى غرضى را بازگو كردم و عرض كردم : گوشى در دست ايشان است و منتظر پاسخ و دستور حضرتعالى هستند. امام طورى كه انگار هيچ مطلب غير معمولى نشنيده بودند با همان آرامش و طماءنينه هميشگى فرمودند: ((برويد به ايشان بگوييد جنگ است آقا! جنگ است !)). همين دو جمله را گفتند و به دنبال فصول بعدى اقامه نماز خود رفتند و سپس هم بدون توجه به اينكه من هنوز ايستاده ام ، تكبيرة الاحرام گفتند و با طماءنينه نماز ظهر را شروع كردند. من هم برگشتم و به آقاى غرضى گفتم : آقا فرمودند:(( جنگ است آقا! جنگ است !)). ايشان هم ديگر چيزى نگفت و گوشى را به زمين گذاشت . به راستى هنوز آن منظره و آن آهنگ و آن جملات در گوش من طنين اندازست .(160)
:: ادامه مطلب
|
» کل نظرات : 135
» بازديد کل : 2902554
» تاريخ ايجاد وبلاگ :
شنبه 30 دی 1391
» آخرين بروز رساني :
سه شنبه 19 دی 1396