| وب سایت تخصصی نماز | آغاز شد این دفتر برای کسانی که میخواهند محبوب خدا شوند ....قربه الی الله .... برای محبوب شدن نزد خدا چند قدم بیشتر فاصله نداریم .... یاعلی « ارزنـــده تـرین گــوهر مصـود نـــماز است / زیبنــده تـرین هــدیه معبـود نـــماز است / ای دوست بگـو تـا همـه ی خـلق بداننـد / مقصود حق از خلقت موجود نـماز است. »
 
67 - عمل به احتياط
نويسنده : محبوب خدا
تاريخ : شنبه 28 بهمن 1391 

محدّث بزرگ آية ا... حاج شيخ عباس قمى (1293 - 1359 ه‍ .ق ) (صاحب كتاب شريف مفاتيح الجنان ) را به مشهد دعوت كرده بودند. شيخ در آنجا منبر مى رفت و هر روز در مسجد گوهر شاد نماز جماعت مى گذارد، جمعيت بسيار از مردم مشهد و زائران در جماعت او شركت مى نمودند، شبى نماز مغرب را خواند، پس از نماز مغرب ، نماز عشاء را به جماعت نخواند و حركت كرد.
از علت اين كار سؤ ال كردند، فرمود: وقتى كه نماز مغرب مى خواندم ، صداى مكبّر را از راه دور شنيدم كه تكبير مى گفت ، احساس كردم جمعيت خيلى زياد است ، اندكى غرور به دلم راه يافت ، بعد ديدم نماز عشاء را با اين حالت بخوانم درست نيست ، از اين رو ترجيح دادم كه نماز جماعت را ترك كنم .(73)

ره عقل جز پيچ در پيچ نيست
بر عارفان جز خدا هيچ نيست

((سعدى ))



:: ادامه مطلب
66 - سيّد جوان
نويسنده : محبوب خدا
تاريخ : شنبه 28 بهمن 1391 

مرحوم آية ا... سيد ابوالحسن رفيعى ؛ (1315 - 1396 ه‍ .ق ) مدّتى كه در تهران بودند در مسجد جمعه تهران براى نماز مغرب و عشاء اقامه جماعت مى نمود و اين قضيه تقريباً مربوط به بيش از 50 سال قبل است . آية ا... رفيعى به طور منظم به نماز جماعت نمى آمدند، (امام خمينى ) در آن وقت در تهران بود، و در نماز جماعت آية ا... رفيعى شركت مى نمود. شبى كه ايشان دير آمدند امام در ميان جمعيت برخاست و خطاب به مردم چنين گفت :
بيائيد با هم به آقا بگوييم به طور منظم و مرتّب سر وقت تشريف بياورند، اين گونه كه ايشان مى آيند وقت بسيارى از مردم تضييع مى گردد، همه با هم به آقا اعتراض مى كنيم .
طولى نكشيد كه آقا آمد، يك نفر به ايشان گفت : سيّد جوانى مى گفت : به آقا بگوييم مرتّب بيايند، تقريباً به بى نظمى شما در آمدن اعتراض داشت . آية ا... رفيعى فرمود: آن سيّد كى بود؟ در آن وقت امام در يك طرف در چند قدمى مشغول نماز بودند. آن شخص امام را به او نشان داد. همين كه چشم آقاى رفيعى به امام افتاد، فرمود: ايشان حاج آقا روح الله مى باشند، مرد بسيار فاضل وارسته و بسيار با تقوا و منظمى هستند، اگر يك وقت دير آمدم ، ايشان را جلو ببريد تا به جاى من نماز بخواند حق با ايشان است .(72)



:: ادامه مطلب
65 - نماز جماعت بعد از چهل سالگى
نويسنده : محبوب خدا
تاريخ : شنبه 28 بهمن 1391 

يكى از شاگردان علامه طباطبائى : از همان زمان طلبگى ما در قم ، كه من زياد به منزلشان مى رفتم ، هيچگاه نشد علاّمه ؛ بگذارد ما با ايشان به جماعت نماز بخوانيم . و اين غصّه در دل ما مانده بود كه ما جماعت ايشان را ادراك نكرده ايم ، تا در ماه شعبان 1401 ه‍ .ق كه به مشهد مشرّف شدند و به منزل ما وارد شدند. ما اطاق ايشان را در كتابخانه قرار داديم تا با مطالعه هر كتابى كه بخواهند روبرو باشند. تا موقع نماز مغرب شد. من سجّاده براى ايشان و يكى از همراهان كه پرستار و مراقب ايشان بود پهن كردم و از اطاق خارج شدم كه خودشان به نماز مشغول شوند و سپس من داخل اطاق شوم و به جماعت اقامه شده اقتدا كنم . چون مى دانستم كه اگر در اطاق باشم ايشان حاضر براى امامت نخواهند شد. قريب يك رُبع ساعت از مغرب گذشت ، صدائى آمد، و آن رفيق همراه ، مرا صدا زد، چون آمدم ، گفت : ايشان همينطور نشسته و منتظر شما هستند كه نماز بخوانند.
عرض كردم : من اقتدا مى كنم ! گفتند: ما مقتدى هستيم ! عرض كردم : استدعا مى كنم بفرمائيد نماز خودتان را بخوانيد! فرمودند: ما اين استدعا را داريم . عرض كردم : چهل سال است از شما تقاضا نموده ام كه يك نماز با شما بخوانم تا به حال نشده است ، قبول بفرمائيد! با تبّسم مليحى فرمودند: يك سال هم روى آن چهل سال .

و حقاً من در خود توان آن نمى ديدم كه بر ايشان مقدّم شده و نماز بخوانم ، و ايشان به من اقتدا كنند، و حالِ شرم و خجالت شديدى به من رُخ داده بود.
بالاخره ديدم ايشان بر جاى خود محكم نشسته و به هيچ وجه تنازل نمى كنند، من هم بعد از احضار ايشان صحيح نيست خلاف كنم و به اطاق ديگر بروم و فُرادى نماز بخوانم . عرض كردم : من بنده شما هستم ، اگر امر بفرمائيد اطاعت مى كنم !. فرمودند: امر كه چه عرض كنم ! امّا استدعاى ما اين است !. من برخاستم و نماز مغرب را بجا آوردم و ايشان اقتدا كردند و بعد از چهل سال علاوه بر آنكه نتوانستيم يك نماز به ايشان اقتدا كنيم امشب نيز در چنين دامى افتاديم . خدا مى داند آن حالت سيما و آن حال حيا و خجلتى كه در سيماى ايشان تواءم با تقاضا مشهود بود نسيم لطيف را شرمنده مى ساخت و شدّت و قدرتش جماد و سنگ را ذوب مى كرد.(71)



:: ادامه مطلب
64 - مردى از تبار پاكان
نويسنده : محبوب خدا
تاريخ : شنبه 28 بهمن 1391 

روزى شيخ جعفر كاشف الغطاء (1294 - 1373 ه‍ .ق ) مبلغى بين فقراى اصفهان تقسيم كرد و پس از اتمام پول ها به نماز جماعت ايستاد.
بين دو نماز كه مردم مشغول خواندن تعقيبات نماز بودند، سائلى وارد شد و آمد مقابل امام جماعت و گفت : اى شيخ ! مال جدم را به من بده !.
شيخ فرمودند: قدرى دير آمدى ، متاءسفانه چيزى باقى نمانده است .
سائل با كمال جسارت آب دهن خود را به محاسن شيخ انداخت !. شيخ بعد از اندكى تاءمل برخاست و در حالى كه گوشه عباى خود را در دست گرفته بود به ميان صفوف نمازگزاران داخل شد و گفت : هر كس شيخ را دوست دارد به سائل كمك كند.
مردم كه ناظر اين شكوه و عظمت اين مرد بودند. اطاعت نمودند و گوشه عبا را پُر از پول كردند. پس همه پولها را آورد و به سائل تقديم كرد و به نماز عصر ايستاد.(70)



:: ادامه مطلب
63 - اين هماهنگ ، اين اتّحاد
نويسنده : محبوب خدا
تاريخ : شنبه 28 بهمن 1391 

مُفتى و رئيس دانشگاه (الازهر) مصر، در سالها پيش از انقلاب به حوزه علميه قم وارد شد. در ضمن مذاكراتش با يكى از مراجع تقليد، عالم بزرگ از او سؤ ال كرد كه ما در سرزمينهاى خودمان مبتلا هستيم با موج ماديت و بى دينى و پراكندگى ، شما در سرزمينتان در مقابل اين گرفتارى چه مى كنيد؟ مى خواهم تجربيات شما را بدانم تا مسلمانها از تجربيات همديگر استفاده كنند.
رئيس (الازهرا) در جواب گفت : روزى يكى از مستشرقين بزرگ اروپائى وارد قاهره شد. در ديدار از بناهاى قديمى وارد يكى از بزرگترين مساجد قاهره شديم . ظهر بود انبوه جمعيت در صفوف فشرده نماز جماعت با نظم خاصى مشغول عبادت بودند. ديدم اين آقا با شگفتى خيره كننده نگاه مى كند. پرسيدم چه شده است ؟
- گفت : جبروت و عظمت اين نماز و عبادت تمام بدنم را بلرزه در آورده ، اين هماهنگى ، اين اتّحاد.(69)

ديباچه خرّم بهار است نماز
راهى به سوى حريم يار است نماز
در معركه نبرد با استكبار
فرياد بلند روزگار است نماز

((مشفق كاشانى ))



:: ادامه مطلب
62 - مواظبت بر نماز
نويسنده : محبوب خدا
تاريخ : شنبه 28 بهمن 1391 

روزى ملاّ عبدالله شوشترى به ديدن شيخ بهايى (953 - 1030 ه‍ .ق ) رفت ساعتى با وى به گفتگو پرداخت . در اين موقع صداى اذان بلند شد. شيخ بهائى فرمود: در همين جا نماز بخوانيد تا ما هم به شما اقتدا كنيم و از فيض نماز جماعت بهره مند گرديم .
ملاّ عبدالله مقدارى تاءمل كرد، پس از جا برخاسته بدون آنكه در منزل شيخ نماز جماعت بخواند به خانه خود رفت . يكى از دوستان و شاگردان خاص او كه حضور داشت ، پرسيد: شما كه اين قدر مقّيد هستيد نماز را اول وقت بخوانيد چرا خواسته شيخ را اجابت نكرديد و همانجا نماز نخوانديد؟
پاسخ داد: در آن موقع كه شيخ چنين پيشنهادى كرد با خود فكر كردم ، آيا هرگاه شيخ پشت سر من نماز بخواند تغييرى در من ايجاد نمى شود. ديدم چنان نيست كه نفس من تغييرى در خود احساس نكند، لذا نماز نخوانده از خانه او بيرون آمدم .(68)

 

 



:: ادامه مطلب
61 - آئين ره يافتگان
نويسنده : محبوب خدا
تاريخ : شنبه 28 بهمن 1391 

آية ا... بروجردى (1292 - 1380 ه‍ .ق ) در سفر به مشهد، مرحوم آية ا... حاج على اكبر نهاوندى (متوفى 1369 ه‍ .ق ) از ايشان خواست كه به جاى وى نماز جماعت اقامه كند. ايشان هم بعد از اصرار پذيرفتند و ماه رمضان را در مكان آية ا... نهاوندى نماز جماعت خواندند.
بعداً مرحوم نهاوندى نقل كردند: چشمم آب آورد بود براى مداوا و عمل جراحى به تهران رفتم ، ديدم هنوز فرصتى تا عمل جراحى هست . به عتبات مقدسه در نجف اشرف رفتم . آية ا... سيّد ابوالحسن اصفهانى (1284 - 1365 ه‍ .ق ) از من خواستند كه در مكان ايشان نماز بخوانم . بعد از نماز مغرب در قافله دوم ، صدائى را شنيدم كه فرمود:
((عَظَمَت وَلَدِى فَعَظَمَتُكَ.)) جايى دادى به فرزندم ، ما هم به تو جاى داديم .(67)

راهى بزن كه آهى بر ساز آن توان زد
شعرى بخوان كه بر او رطلى گران توان زد
بر آستان جانان گر سر توان نهادن
گلبانگ سر بلندى بر آسمان توان زد

((حافظ))



:: ادامه مطلب
 

 


 
» تعداد مطالب : 2884
» کل نظرات : 135
» بازديد کل : 2908366
» تاريخ ايجاد وبلاگ :
شنبه 30 دی 1391 
» آخرين بروز رساني :
سه شنبه 19 دی 1396