| وب سایت تخصصی نماز | آغاز شد این دفتر برای کسانی که میخواهند محبوب خدا شوند ....قربه الی الله .... برای محبوب شدن نزد خدا چند قدم بیشتر فاصله نداریم .... یاعلی « ارزنـــده تـرین گــوهر مصـود نـــماز است / زیبنــده تـرین هــدیه معبـود نـــماز است / ای دوست بگـو تـا همـه ی خـلق بداننـد / مقصود حق از خلقت موجود نـماز است. »
 
47 - مواظبت بر نماز اول وقت
نويسنده : محبوب خدا
تاريخ : شنبه 28 بهمن 1391 

در اين اواخر حيات مبارك امام ره كه براى نماز جماعت خدمت ايشان مى رسيديم ، خيلى راضى به اينكار نبودند، و مى فرمودند: چون من با سختى بلند مى شوم و مى نشينم شما ناراحت مى شويد، نماز خود را بخوانيد.
من ياد ندارم كه امام نماز اول وقت را به تعويق انداخته باشند. از مادرم شنيدم كه مى گفت : روزى اذان مغرب را گفتند. امام مُهر پيدا نكردند، لذا سريع كاغذى را برداشتند و شروع به نماز كردند. تا اين حّد توجه به نماز اول وقت داشتند.(51)



:: ادامه مطلب
45 - پند استاد
نويسنده : محبوب خدا
تاريخ : شنبه 28 بهمن 1391 

علاّمه طباطبائى ؛ و آية ا... شيخ محمّد تقى بهجت از استاد خود مرحوم آية ا... قاضى ره (1258 - 1366 ه‍ .ق ) نقل نمودند كه فرمود: ((اگر كسى نماز واجبش را اول وقت بخواند و به مقامات عاليه نرسد، مرا لعل كند!...))(49)

در نماز احساسها گل مى دهند
گفتگوها بوى سنبل مى دهند
از گلوها بغض ها خالى شود
روى لب لبخند پيدا مى شود
دوست دارى با خدا صحبت كنى
نور را در خانه ات دعوت كنى هست
شيرين تر ز شهد هر عسل
نغمه حىّ على خير العمل
رو به سوى قبله با آغوش باز
خويش را گم كن در آغوش نماز

 



:: ادامه مطلب
44 - نماز اول وقت
نويسنده : محبوب خدا
تاريخ : شنبه 28 بهمن 1391 

امام قدّس سرّه به نماز اول وقت خيلى علاقه داشتند. در آخرين روز تقريباً ساعت ده شب ، نماز مغرب و عشاء را با اشاره خواندند. همه اميدها قطع شده بود و دكترها تقريباً همه چيز را تمام شده مى دانستند. امام در حالت بيهوشى بودند كه يكى از پزشكان بالاى سرشان رفت و براى اينكه شايد به وسيله نماز بشود آقا را به هوش آورد. گفت : آقا! وقت نماز است . همين را كه گفت ، آقا يك لحظه چشمان خود را تكان داد و در همان حالت بيهوشى نمازشان را با اشاره خواندند. از صبح آن روز هم مرتب از ما سؤ ال مى كردند كه : چقدر به ظهر مانده ؟ چون خودشان ساعت دمِ دستشان نبود و آن قدرت را نداشتند كه به ساعت نگاه كنند، يك ربع به يك ربع از ما مى پرسيدند. نه به خاطر اينكه نمازشان قضا نشود، به خاطر اينكه نماز را اول وقت بخوانند.(48)



:: ادامه مطلب
43 - نماز عشاء برفراز دار
نويسنده : محبوب خدا
تاريخ : شنبه 28 بهمن 1391 

مدّرس پس از نُه سال اسارت در خواف ، بدنبال اجراى نقشه رضاخان ، روانه كاشمر(از توابع استان خراسان در 219 كيلومترى مشهد) شد. حوالى ، غروب بيست و هفتم ماه رمضان سال 1351 ه‍ .ق (دهم آذر 1316 ه‍ .ش ) سه ماءمور به نامهاى جهانسوزى ، مستوفيان ، و خلج (سر پاسبان كاشمر) به عنوان ديدار به نزد مدّرس كه در خانه نجّارى اقامت داشت روانه شدند.
مدّرس در اين هنگام روزه بود و به خيال آنكه ميهمان برايش رسيده است با ديدن آنها، مشغول تعارفات معمولى شد و از آنها دعوت نمود كه افطار را ميهمان او باشند. آنگاه ماءمورين لبخند تلخى زدند و يكى گفت فعلاً افطار شده و شما بهتر است با ما چاى بخوريد. مدّرس از طرز رفتار و نجواهاى كه اين سه با هم داشتند متوجه منظور شوم آنها شد. ولى بدون آنكه هراسى به دل راه دهد با روحى استوار و در نهايت آرامش ، بر سر سجاده اش قرار گرفت تا آنكه صداى روح نواز اذان مؤ ذن به گوشش ‍ رسيد.
هنگام افطار است و مدّرس مى خواهد با مختصر قوّتى كه دارد، روزه اش ‍ را افطار كند. جهانسوزى به تندى قورى را كه بر روى سماور بود برداشت و به استكانى چاى ريخت و آن را به خلج داد. خلج سمّ مهلكى را كه بصورت گردى بود در استكان چاى خالى كرد و آن را در مقابل مدّرس گذاشته و گفت : بخور، مدّرس با خونسردى كامل استكان چاى را بر داشته و در چند جُرعه خورد و به نماز ايستاد، نماز مغرب به پايان رسيد، ولى از اثرات سمّ خبرى نبود. آقا بر سر سجاده نشسته و به تسبيحات اربعه حضرت زهراعليهاالسّلام مشغول است ، بعد از اتمام تسبيحات براى اقامه نماز عشاء ايستاد. سه دژخيم با وحشت به مدّرس نگريسته و در برابرش ‍ احساس ناتوانى كردند. زمان همچنان سپرى و رعب و وحشت قاتلان را مشوّش نمود. مستوفيان بيش از اين تاب نياورد و از طول ساعات بر خود لرزيد. تصميم گرفت كار را زودتر تمام كند. در اين حين هر سه عمامه سيّد را در حال نماز از سرش برداشته و برگردنش انداختند و از دو سوى آن را چنان كشيدند تا راه لب بر كلام سرخ مدّرس بسته شد. و بدين ترتيب مدّرس ‍ بزرگ ، مجتهدى عالى مقام و مبارزى پارسا و پايدار را غريبانه در 69 سالگى به شهادت رساندند. پس از آن جيبهاى سيّد را كاويده و تنها دارايى او را كه سى ريال بود بيرون آوردند و بعد از اتمام ماءموريت به مركز مخابره نمودند كه :
((سيّد حسن مدّرس به دليل بيمارى فوت نموده است !)).(47)

بعد از وفات ، تربت ما در زمين مجوى
در سينه هاى مردم دانا مزار ماست

 



:: ادامه مطلب
42 - گنج اهل دل
نويسنده : محبوب خدا
تاريخ : شنبه 28 بهمن 1391 

حاج شيخ حسنعلى اصفهانى عليهاالسّلام (1279 - 1361 ه‍ .ق ) چهار روز قبل از ارتحال به فرزندش فرمود: من صبح يكشنبه خواهم مرد...اكنون ترا به اين چيزها سفارش مى كنم :
اول : آنكه نمازهاى يوميه خويش را در اول وقت آنها به جا آورى .
دوم : آنكه در انجام حوايج مردم ، هر قدر كه مى توانى بكوشى و هرگز نيانديش كه فلان كار بزرگ از من ساخته نيست ، زيرا اگر بنده خدا در راه خدا، گامى بر دارد خداوند نيز او را يارى خواهد فرمود... در اين جا عرضه داشتم : پدر جان ، گاه هست كه سعى در رفع حاجت ديگران موجب رسوايى آدمى مى گردد. فرمود: چه بهتر كه آبروى انسان در راه خدا بر زمين ريخته شود.
سوم : آنكه سادات را بسيار گرامى و محترم شمارى و هر چه دارى در راه ايشان صرف و خرج كنى ...
چهارم : از تهجد و نماز شب غفلت مكن و تقوى و پرهيز پيشه خود ساز.
پنجم : به آن مقدار تحصيل كن كه از قيد تقليد وا رهى .
در اين وقت از خاطرم گذشت كه بنابراين لازم است كه از مردمان كناره گيرم و در گوشه انزوا نشينم كه مصاحبت و معاشرت ، آدمى را از رياضت و عبادت و نماز و تحصيل علوم ظاهر و باطن باز مى دارد. امّا ناگهان پدرم چشم خود بگشودند و فرمودند: تصّور بيهوده مكن ، تكليف و رياضت تو تنها خدمت به خلق خداست .(46)



:: ادامه مطلب
41 - احمد ظهر شده ؟
نويسنده : محبوب خدا
تاريخ : شنبه 28 بهمن 1391 

روزى كه شاه فرار كرد ما در پاريس در نوفل لوشاتو بوديم ، پليس فرانسه خيابان اصلى نوفل لوشاتو را بست ، تمام خبرنگاران كشورهاى مختلف آنجا بودند.
خبرنگاران خارجى از آفريقا، آسيا، اروپا و آمريكا، و شايد 150 دوربين فقط صحبت امام را مستقيم پخش مى كردند.
براى اينكه خبر بزرگترين حادثه سال را مخابره مى كنند، شاه رفته بود و مى خواستند ببينند كه امام چه تصميمى دارند، امام بر روى صندلى ايستاده بودند. در كنار خيابان ، تمام دوربينها بر روى امام زوم (متمركز) شده بود. امام چند دقيقه صحبت كردند و مسائل خودشان را گفتند. من كنار امام ايستاده بودم . يك مرتبه برگشتند و گفتند:((احمد ظهر شده ؟)) گفتم : بله ، الان ظهر است . بى درنگ امام گفتند: ((والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته ))
شما ببينيد در چه لحظه اى امام صحبتهايشان را رها كردند. براى اينكه نمازشان را اول وقت بخوانند، يعنى جائيكه تلويزيونهاى سراسرى كه هر كدام ميليونها آدم بيننده دارد. N.N.C بود. C.B.B بود، تمام تلويزيونها چه در آمريكا و چه در اروپا بودند. خبر گزاريها همه بودند. آسوشتيدپرس ، يونايتدپرس ، رويتر و تمام خبرنگاران روزنامه ها، مجلات راديو، تلويزيون ، در چنين موقعيت حساسى ، امام حرفشان را قطع كردند و رفتند سراغ نماز.(45)



:: ادامه مطلب
40 - علامه الهى
نويسنده : محبوب خدا
تاريخ : شنبه 28 بهمن 1391 

آية ا... حسن زاده آملى در مورد استاد خود علامه ميرزا مهدى الهى قمشه اى ؛ (1318 - 1393) مى نويسد:
... وقتى در جلسه درس ، كف پايش را بوسيدم و خودش در ابتدا توجه نداشت ، بنده در كنارش دو زانو نشسته بودم و ايشان چهار زانو، لذا توفيق بوسيدن كف پايش را يافتم . بعد از بوسيدنم ناراحت شد و با من مواجه شد و فرمود: آقا چرا اينطور مى كنى ؟ عرض كردم : آقا حق شما بر من بسيار عظيم است . نمى دانم چه كنم مگر به اين تقبيل دلم تشفّى يابد و آرام گيرد و خودم را لايق نمى بينم كه دست مبارك شما را ببوسم .
... در راه مكّه براى اقامه نماز توقف كردند. مرحوم الهى عليهاالسّلام به كنارى رفته و به نماز ايستاد ماشين حركت كرد و وى از كاروان بجا ماند. بعد از نماز روى به جانب خدا نمود و گفت : خدايا چه كنم ؟ در اين هنگام ماشينى جلو پايش ايستاد و راننده آن گفت : آقاى الهى ، ماشين شما رفت ؟ جواب داد: بلى . گفت : بيائيد سوار شويد. وقتى سوار شد با يك چشم بهم زدن به ماشين خويش رسيد. از ماشين پياده شد و به ماشين خود رفت . وقتى برگشت ديد ماشين سوارى نيست . از مسافرين پرسيد اين ماشين سوارى كه مرا رساند كجا رفت ؟ مسافرين گفتند: آقاى الهى ماشين سوارى كدام است ؟ اينجا توى اين بيابان ماشين سوارى پيداى نمى شود!.(43)
... و چون بدن مباركش را به خاك مى سپرديم پاهايش را اين بنده در بغل گرفته بودم و به ياد آن شب افتادم كه كف پايش را بوسيدم . خواستم در كنار تربتش تجديد عهد كنم ولى حضور مردم مانعم شد. چون بدن مرحوم الهى به خاك سپرده شد و هنوز لحد نچيده بودند جناب استاد علاّمه طباطبائى تشريف آوردند و در كنار قبرش نشستند و دستمال در دست گرفتند و بسيار گريستند.(44)



:: ادامه مطلب
 

 


 
» تعداد مطالب : 2884
» کل نظرات : 135
» بازديد کل : 2909455
» تاريخ ايجاد وبلاگ :
شنبه 30 دی 1391 
» آخرين بروز رساني :
سه شنبه 19 دی 1396