اوقات نيز مانند مكانها و ساير موجودها داراى سعد و نحس و شريف و غير شريف است و هر وقتى از اوقات، حكمى ويژه دارد. اثر اين حكم در كارهايى كه در آن وقت انجام گيرد و حتى در موجودهايى كه در آن وقت يافت شود آشكار مىشود... در شرايع الهى براى هر وقتى از اوقات، حكم يا احكامى بيان شده است؛ به ويژه در شريعت پيامبر ما، حضرت خاتم النبيى (صلى الله عليه و آله و سلم) كه براى هر يك از سال، ماه، روز، شب و ساعت به تفصيل احكام و وظايفى بيان شده است.
اخبار فراوانى در اين زمينه رسيده كه در روز قيامت اوقات و زمانها و همچنين ديگر عرضها به صورت اعيان(46)، بلكه به صورت انسان به صحنه قيامت آورده مىشوند، گرچه خردهاى ضعيف توانايى ادراك آن را ندارد ولى مؤمن نبايد مانند اين حقايق را منكر شود. بايد بگويد آنان به آنچه گفتهاند دناتر بودهاند و از خداوند بخواه تا معرفت و شناخت اين حقايق را بهره او گرداند.
انسان خردورز آنگاه كه دريافت اوقات و زمانها هر يك احكام و اشاراتى ويژه دارد و مت عمرش به منزله سرمايهاى بس گرانبها است، به گونهاى كه با هر نفس آن مىتواند منافع بزرگ و ممالك فراوانى بلكه سلطنتى الهى براى خويش فراهم كند، بايد از تباه ساختن وقت خود و بهره نبردن از آن به شدت بخل ورزد و از اين كه به جاى اين همه سود، عمر خود را وسيلهاى براى كسب شقاوت دائمى و عذاب جاويدان الهى گرداند به شدت بر حذر باشد.
مطلب ديگر اينكه انسان بايد يقين داشته باشد كه سعادت و شقاوت و لذت و خوشى و رد و رنج در اين دنيا به قضا و قدر الهى است، نه به سعى و كوشش، يا تهيه اسباب؛ و بين كوشش آدمى و دستيابى به مطلوب و بين تهيه اسباب و آنچه انسان آرزوى رسيدن به آن را دارد رابطه عموم و خصوص من وجه است.
از معصوم (عليه السلام) رسيده كه:
هر كس صبح كند، در حالى كه بيشترين توجه و اهتمام وى به دنيا باشد، در پيشگاه خدا براى او چيزى نيست و خدا چهار خصلت را ملازم او خواهد ساخت: اندوهى پيوسته و بى پايان و اشتغالى كه همراه آن فراغتى نخواهد بود و فقرى كه با آن روى بى نيازى نخواهد ديد و آرزويى كه برايش سرانجامى نيست.
:: ادامه مطلب
خداى سبحان از از ميان انواع حيوانات، آدمى را به داشتن لباس، كرامت بخشيده و بزرگوار ساخته و شايسته است كه بنده شكر گزار اين نعمت باشد و كمترين مرتبه شكر در اين جهت آن است كه بنده در اين كرامت با خواسته حق تعالى مخالفت نكند؛ زيرا مخالفت با مولا در زمينه همان كرامت (مخالفت با كرامت مولا) در پيشگاه عقل زشتتر است و مخالفت مزبور چند گونه است:
1. در فراهم ساختن لباس با دستور شرع مخالفت كند؛ به اين گونه كه پارچه آن از راه غصب، يا بافته شده از ابريشم باشد، يا زيور طلا بپوشد.
2. در مصرف و استفاده از لباس به زياده روى و اسراف بپردازد.
3. در شكل و فرم لباس راه مخالفت در پيش گيرد؛ مثلاً لباس را بيش از اندازه بلند بدوزد يا (مرد) لباسى شبيه لباس زنان بپوشد، يا مسلمانان در لباس همسان كافران شوند، و به گمان من شباهت به كافران در لباس، از ديگر موارد زشتتر است؛ زيرا همسانى با دشمنان خدا در لباس، پس از نهى آشكار در اين عمل نزد خرد، چيزى جز دشمنى و مبارزه با خداى سبحان نيست. به ويژه با ملاحظه آنچه در حديث قدسى آمده است:
بندگانم بگو به لباس دشمنانم در نيايند و خود را به آنان مانند نكنند، كه در اين صورت آنان نيز دشمنان من خواهند بود.
زشتى و سرانجام و خيم چنين عملى آنگاه بيشتر و شديدتر خواهد شد كه در سرزمين مسلمانان انجام گيرد؛ زيرا افزون بر اين كه اين عمل مورد خشم خدا است، مبغوض امت مسلمان و از جمله منكرات نزد آنان و مخالفت با وضع ظاهرى آنان خواهد بود؛ چون اصل لباس براى پوشش بدن و صيانت آناز گرما و سرما است و چگونگى آن براى آراستن خويش در برابر ديگران است.
پس پوشيدن لباس ويژه كافران در سرزمينهاى مسلمان نشين با توجه به اين كه اين عمل نزد آنان از منكرات است، و شرايط جامعه خلاف آن را اقتضا مىكند جز اين كه مناسبتى ذاتى بين صاحب چنين لباس و كافران را نشان دهد چيز ديگرى نيست؛ چنان كه برخى افراد در زمان ما تا حد امكان به فرنگيان تشبه مىجويند؛ در مواردى كه تشبه به آنان در پوشش تبه زيان دنيايشان نيز هست، و ديده شده كه برخى افراد براى همگونى ظاهرى با كافران، موى سياه سر خود را به رنگ زرد در مىآورند تا شبيه فرنگيان شوند، با اين كه اهل ذوق بر اين امر متفقند كه رنگ سياه براى موى سر آدمى زيباترين رنگها است. به خدا پناه مىبرم از خذلان و خوارى دنيا و آخرت.
مناسب است لباس مؤمن نه چندان فاخر، و نه بى مقدار و مندرس باشد، بر خلاف خوراك و مسكن و ديگر امور زندگى؛ زيرا در روايات در مدح و ستايش شيعه آمده است كه: خوراك آنان قوت و لباسشان در حد ميانه است.
و از پوشيدن لباسى كه باعث شهرت آدمى شود نهى شده است؛ چه شهرت مزبور از جهت فاخر بودن لباس باشد، يا از جهت مندرس و بى ارزش بودن آن. اين اصل است، و گاهى بالعرض يكى از دو طرف ترجيح داده مىشود.
همچنين با جامهاى كهصورت حيوان بر آن نقش بسته و انگشترى كه عكس حيوان يا انسانى بر آن منقش شده نماز كراهت دارد، ولى اگر نقش آن پوشيده شود كراهتش كمتر خواهد بود، و اگر تغييرى در آن صورت داده شود، مانند اين كه سرش محو شود كراهت آن برداشته خواهد شد.
اما اسرار لباس، در اين زمينه تفكر در روايتى از امام صادق (عليه السلام) كه در كتاب مصباح الشريعه آمده كفايت مىكند؛ امام (عليه السلام) مىفرمايد:
زيباترين لباس مؤمن تقوا و با بركتترين لباس، ايمان است؛ خداى تعالى مىفرمايد: يا بنى آدم قد أنزلنا عليكم لباساً يوارى سوآتكم و ريشاً و لباس التقوى ذلك خير ذلك من آيات الله لعلهم يذكرون(45).
اما لباس ظاهرى، خود نعمتى از خدا است كه با آن عورت آدمى پوشيده مىشود و كرامتى است كه خداى متعال تنها بنى آدم را به آن گرامى داشته است. لباس براى مؤمنان وسيلهاى است تا آنچه را خدا بر آنان واجب كرده ادا كنند.
بهترين لباس تو لباسى است كه تو را از ياد خدا غافل نكند و به خود سرگرم نسازد، بلكه تو را به ذكر و شكر و طاعت او نيزديك سازد و تو را به عجب و ريا و خود آرايى و تفاخر و تكبر نكاشند، كه اين امور از آفات دين و مايه سنگدلى و قساوت قلب است.
هرگاه لباس پوشيدى، پوشيده بودن گناهانت را ر نظر آور و بطن خود را به راستى و صداقت بپوشان، چنان كه ظاهر خود را به جامه مىپوشانى، پويسته بايد درونت در پوشش خوف و ترس و ظاهرت در پوشش اطاعت وبندگى باشد.
در فضل و عنايت حضرت حق تعالى تأمل كن كه چگونه با آفرينش اسباب پوشاك، وسيله پوشش زشتىهاى ظاهرى تو را فراهم ساخت و با گوشدن در توبه و انابه راه را براى مستور ساختن زشتىهاى درونى تو، كه همان گناهان و اخلاق ناپسند است، باز كرد.
هيچ گاه كسى را رسوا مكن، در حالى كه مىدانى خدا آنچه را بدتر از كارهاى او بوده بر تو پوشيده است. خود را به عيب جويى از خويشتن وادار و از آنچه به كارت نمىآيد درگذر و بر حذر باش كه مبادا عمرت را در عمل براى غير از دست دهى و سرمايه خود را سرمايه ديگرى سازى و خود را نابود كنى؛ زيرا فراموش كردن گناه از بزرگترين كيفرهاى خدا در دنيا است.
مادامى كه بنده خدا به طاعت او مشغول و در پى شناخت عيوب نفس خود و ترك امور ناروا است از آفتها بدور و در درياى رحمت پروردگار غوطهور است، و به گوهرهاى حكمت و عرفان دست خواهد يافت. اما اگر گناهان خود را فراموش كرد و به عيوب خويش جاهل بود و بر قدرت خويش تكيه كرد، هرگز روى رستگارى نخواهد ديد.
:: ادامه مطلب
در كتاب كافى از على بن ابراهيم از امام صادق (عليه السلام) روايت شده:
نماز كسى كه خود را خوشبو كند از هفتاد نماز بدون بوى خوش برتر است.
و صدوق از آن امام بزرگوار روايت كرده كه به مفضل فرمود:
دو ركعت نماز نمازگزارى كه خود را خوشبو كرده از هفتاد ركعت نماز كسى كه خود را خوشبو نساخته برتر است.
مبادا فهم چنين رواياتى بر تو دشوار و سنگين باشد؛ زيرا فضيلتى كه براى بوى خوش بين شد بر اثر شرافت عقل است؛ چون عطر مغز را تقويت مىكند وآن را از فساد حفظ مىكند و فساد مغز، عقل را فاسد مىسازد، و عقل شريفترين ركن حقيقت آدمى و شريفترين مراتب و مقامات او است، بلكه برترين جزء عالم و همه خيرات به آن منسوب است؛ چنان كه منشأ همه شرور، جهل است.
از اين رو بر هر چه در تقويت عقل و زدودن آفتها از آن موثر است تأكيد و بدان ترغيب فراوانى شده است. افزون بر اين، عطر، مثالى است براى تحلى و آراستگى به فضايل و زيبايىها، كه در برابر تخلى و پيراستگى از رذايل و زشتىها قرار دارد و همان گونه كه پاك شدن از پليدىها و گناهان نيمى از ايمانست، آراستگى نيز نيم ديگر ايمان خواهد بود.
پس شايسته است انسان خردورز از اين گونه احكام به درجه لطف خداوند واستحكام شريعت سيد رسولان (صلى الله عليه و آله و سلم) پى ببرد كه حتى اين امور جزئى را مهمل نگذاشته و تبيين كرده است؛ جزئيات كه عامل تقويت عقل مىشود و عقل، وسيله كسب ايمان و توحيد و كمال و سعادت است.
شايسته است آدمى در پى ادراك اين حقيقت، از اهمال در احكام اين عقل حيا كند و اين لطفهاى گرانبها را ضايع نسازد و اين نعمتهاى بزرگ را كفران نكن و نفس خود را كه به كفران اين نعمتها خو گرفته و با اين عمل خود را در معرض خذلان و نابوى قرار داده، مخاطب ساخته و به او بگويد:
اى نادان! اى دشمن خويش! سستى و تنبلى تا كى؟ و اين اهمال و تباه ساختن و خود را در معرض نابودى قرار دادن تا چند؟
آيا نمىبينى كه خداى مهربانت اين همه لطف و محبت به تو دارد و براى تو شريعتى قرار داده كه حتى اين امور جزئى را بيان داشته و پيامبرى فرستاده و كتابى نازل كرده و براى صيانت و حراست اين شريعت، فرشتگانى قرار داده و در برابر تحصيل آخرت پاداشهاى فراوانى مقرر داشته و تو با اهمل همه اينها راتباه ساختى.
:: ادامه مطلب
شايسته است بنده مراقب، از اين حكم، عنايت خدا را در حق بندگانش دريابد؛ زيرا او راضى نشده كه بندگان به صورت دشمنانش در آيند و اين نهايت اعتناى مولا به بنده است. از سوى ديگر بايد خطر مخالفت با چنين مولاى مهربانى را ادراك كرد كه چگونه در صورت مخالفت آدمى با خدا، مقام تكريم و تشريف و مهربانى را به ذلت و خوارى و دشمنى تبديل مىكند، به گونهاى كه همسان شدن با مجرم، حتى در صورت نيز حرام است.
در حديث قدسى آمده است:
خداى سبحان به يكى از پيامبران خود فرمود: به مؤمنان بگو لباس دشمنان مرا نپوشيد و غذاى آنان رانخوريد و راهى كه آنان مىروند نرويد، كه شما نيز همانند آنان دشمنان من خواهيد بود.
پس اى مسكين! بنگر كه سيد و ملايت تو را ويژه خود ساخته و براى خود برگزيده و از دشمنانش ممتاز و جدا ساخته و تو را از همسانى با آنان حتى در صورت و هيأت ظاهرى منزه ساخته، آنگاه تواگر با اين حكم وى مخالفت كنى و از پذيرش اين عنايت سرباز زنى و به لباس دشمنانش درآيى و تشبه به آنان را برگزينى، عقل تو در زشتى و جسارت اين مخالفت چگونه حكم مىكن؟ آيا چنين كارى جز اظهار عناد و دشمنى با آفريدگار چيزى هست؟
:: ادامه مطلب
عبرتى كه بايد از اين دستور دينى آموخت آن است كه انسان مراقب، بداند آزار و ستم به ديگران و تشبه به درندگان مورد خشم خدا است، به گونهاى كه خداوند به بودن ابزار درندگى در بدن انسان خشنودنيست واز اين رو به گرفتن ناخن دستور داده است.
خداى سبحان به عيسى بن مريم (عليه السلام) فرمود:
به ستمكاران بنى اسرائيل بگو ناخنهاى خود ر از كسب حرام كوتاه كنيد و گوشهاى خود را از شنيدن زشتىها برحذر داريد و با دلهاى خود به من رو آوريد، كه مرا با صورتهاى ظاهرى شما كارى نيست.
و اين سخن بدين معنا است كه مراد اصلى از اين احكام ظاهرى، اصلاح دلها به صفت عدل است، تا آدمى شايستگى خلافت و جانشينى خداوند عدل حكيم را بيابد. افزون بر اينكه، عنايت ويژه خداى سبحان به امت اسلامى، از بيان اين احكام جزئى دانست مىشود؛ زيرا شريعت خود را كامل كرد و از بيان هيچ امرى كه عامل تقرب به خدا، يا مايه دورى از او است فروگذار نكرد؛ به گونهاى كه حتى ارش الخدش(44) را نيز تبيين كرد واين نشانه آن است كه شريعت خداوند همان صراط مستقيم و نزديكترين راه به سوى خدا است و اين سخن سراسر حقيقت، و از هر گونه مجاز عارى است.
:: ادامه مطلب
در كتاب مصباح الشريعه از امام صادق (عليه السلام) چنين روايت شده است :
هر گاه خواستى وضو بگيرى، پس به سوى آب رو... زيرا خداوند آب را كليد قرب و مناجات با خويش و راهنماى جايگاه خدمت خود قرار داده است و چنان كه رحمت او گناه بندگان را مىزدايد، آلودگىهاى ظاهرى را نيز آب پاك مىكند تنه جز آن.
در صفا، رقت، بركت و پاكيزگى آب و درهم آميختن آن با هر چيزى و در هر چيزى، بينديش و آن را در پاكيزه ساختن اندامهاى بدن كه خدا به تطهير آن امر كرده به كار بر و واجبات و مستحبات آن را به جا آور، كه در هر يك فوايد پر شمارى است.
سپس در معاشرت با خلق خدا چونان آب باش كه چون با هر چيز در آميزد حق آن را ادا مىكند، بدوناين كه هويت خود را از دست دهد و در اين گفتار پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) بينديش كه فرمود: مثل مؤمن خالص مثل آب است. و همه اطاعتها و عبادت هايت ويژه خدا باشد؛ چونان آب كه هنگام فرود آمن از آسمان، پاك و خالص و طهور ناميده مىشود و چون اندامهايت را با آب شتستو مىكنى و پاكيزه مىسازى دلت را نيز به تقوا و يقين پاكيزه كن.
حضرت امام رضا (عليه السلام) فرمود:
بان جهت به وضو ساختن امر شده كه بنده، آنگاه كه در محضر خداوند جبار براى مناجات با او مىايستد پاك و پاكيزه باشد و در آنچه او فرموده فرمانبردار و از پليدىها و نجاسات پاك باشد. افزون براين كه، وضو كسالت و خواب را از آدمى مىزدايد و دل را براى قيام در پيشگاه پروردگار پاكيزه مىسازد. و اما اين كه وضو بر صورت و دستها و سرو پاها واجب شده از اين رو است كه اين اندامها در نماز به كارگرفته مىشود؛ آدمى با صورت خود سجده و خضوع مىكند، با دست از خدا خواهش مىكند و در رحمت و معرفت او رغبت مىكند و با سر در ركوع و سجده به خدا رو مىآورد و بر پاها مىايستد و مىنشيند.
شايسته است انسان خردورز پس از آگاهى از حكم شريعت درباره طهارت مكان نمازگزار و جامه و بدن او - با اين كه نسبت اينها با حقيقت آدمى نسبت پوست با مغز است - از پاكسازى لب و حقيقت خود كه همان قلب او است، غافل نماند و در تطهير دل بيشتر از غير آن بكوشد؛ زيرا دل نظر گاه پروردگار است و تطهير دل جز با توبه نصوح (خالص) ميسور نيست؛ چنان كه امام صادق (عليه السلام) فرمود: با يقين و تقوا دلت را پاكيزه ساز؛ زيرا ثمره يقين، تقوا است و تقوا جز با توبه تحقق نمىيابد.
:: ادامه مطلب
از امورى كه بايد به هنگام وضو رعايت شود دعاها و ذكرها است. آدمى بايد در هر حال و در هر كار به ذكرها و دعاهايى كه شارع به وى آموخته و مناسب آن حال و عمل است متأدب باشد؛ زيرا اين دعاها مايه حفظ و بركت و ياد آورى امور اخروى و دعا بر آنها است. مانند دعاهايى كه سيد بن طاوس قدس سره براى برخى حالت هاو كارها بيان داشته است. وى گرچه همه آنها را از روايات نگرفته، ولى در جمع آورى آنها به روايات و عمومات توجه داشته است.
:: ادامه مطلب
|
» کل نظرات : 135
» بازديد کل : 2912904
» تاريخ ايجاد وبلاگ :
شنبه 30 دی 1391
» آخرين بروز رساني :
سه شنبه 19 دی 1396