سال پنجم هجری قمری: آغاز غزوه ذات الرّقاع
به پیامبر اكرم(ص) خبر داده شد كه جنگجویان دو تیره "بنی محارب" و "بنی ثعلبه" از قبیله غطفان در سرزمین نجد (از بخش های مركزی جزیرة العرب) با گردآوری نیرو و تهیه ی تجهیزات و امكانات لازم، آماده ی یورش به سوی مدینه ی منوره و جنگ با مسلمانان شده اند.
پیامبر(ص) برای دفع تهاجم دشمن و غافل گیر كردن آنان، در دهم محرم سال پنجم قمری (چهل و هفتمین ماه هجرت) در رأس چهارصد( به روایتی هفتصد و یا هشتصد) تن از سربازان اسلام، از مدینه بیرون رفت و عازم منطقه نجد گردید.
اما همین كه به این منطقه وارد شد، دشمنان به هراس افتاده و به كوه ها و بلندی های اطراف پراكنده گردیدند. ولیكن از دور مراقب مسلمانان بوده تا آنان را در فرصتی مناسب، در كمین خویش گرفتار سازند. پیامبر(ص) كه از قصد آنان آگاه بود، جانب احتیاط را مراعات می كرد و بدین جهت برای نخستین بار، آن حضرت و مسلمانان همراه وی، نمازشان را به صورت "نماز خوف" به جا آوردند.1
سپاه اسلام، پس از چند روز رزمایش نظامی و به دست آوردن مقداری غنایم جنگی، بدون روبه رو شدن با جنگجویان دشمن، به سوی مدینه برگشت. امّا در بین راه، كه در درّه ای گسترده توقف كرده و شب را در آن جا به استراحت پرداختند، مورد هجوم یكی از نیروهای دشمن واقع شدند. وی كه سپاه اسلام را تعقیب می كرد، از تاریكی شب استفاده كرد و به سوی نگهبانان اسلام، تیرهای چندی رها كرد و یكی از آن ها به نام "عبّاد بن بشر" نگهبان عبادت پیشه اسلام مورد اصابت قرار داد و او را از پای درآورد.2
ابوذر رضاسلطانی/گروه دین و اندیشه تبیان
تنظیم:س.آقازاده
1- نماز خوف، نماز ویژه مسلمانان در حال نبرد با دشمنان است، كه به جهت در امان ماندن از هجوم دشمن، به صورت كوتاه خوانده می شود.
2- المغازی (واقدی)، ج1، ص 395؛ تاریخ ابن خلدون، ج1، ص 423؛ فروغ ابدیت (جعفر سبحانی)، ج2، ص 104
:: ادامه مطلب
ستون دین 4
اشاره:
امروز میخواهم برایتان داستانی تعریف کنم که تقریبا مطمئنم که برای همه لااقل یک بار پیش آمده است. (اطمینان تقریبی هم نوبر است!)
این ماجرا شما را هم مثل من به خنده در میآورد. اما بعد از خندیدن بیایید کمی فکر کنیم.
اول خنده:
در روزگاران گذشته، یک بنده خدایی مقداری پول داشته که نمیدانسته کجا پنهانش کند. آخر الامر به رسم همان قدیم، آن را در گوشهای زیر خاک دفن میکند. اما از بخت بدش، جای کیسه زرش را فراموش میکند. (مثل خیلیهای دیگر که فراموش کردند و الان خوش به حال بعضیها میشود و گنج مییابند).
این دوست ما خیلی این طرف و آن طرف می زند، اما هرچه بیشتر میجوید کمتر مییابد. تا اینکه به فکرش میزند برود سراغ "ابوحنیفه" (بزرگ خاندان همین برادران اهل سنت حنفی)، و از او کمک بگیرد.
بله، جانم برایتان بگوید که مرد مال باخته به خدمت شیخ میرسد و ماجرایش را با سوز تمام تعریف میکند. جناب شیخ هم بعد از شنیدن ماجرا تاملی میکند و میگوید: از نظر فقهی که برای خواستهی تو چارهای ذکر نشده اما من کلکی به ذهنم رسیده است که با آن میتوانی مشکلت را حل کنی. (البته کلک ترجمه امروزی حلیه است به معنای راه چاره بوده است. ذهنتان جای دیگر نرود).
بعد شیخ رو به مرد کرد و گفت: برو امشب تا صبح نماز بخوان و مطمئن باش که گمشدهات را پیدا خواهی کرد. کاری هم نداشته باش که چرا و چطور!
مرد هم بدون اینکه سوالی بکند رفت و شب که فرا رسید، دست به کار شد و شروع به خواندن نماز کرد. اما هنوز شاید دو ساعت هم نشده بود که داشت نماز می خواند که به ناگاه وسط نماز جای پولها را به یاد آورد. بنابر این فیالفور نمازش را تمام کرد و به سروقت کیسهاش رفت. بله درست بود، کیسه سر جایشه بود و الحمد لله شماره پولها درست.
بالاخره آن شب گذشت و فردا روز، اول صبح دوست ما با خوشحالی نزد ابوحنیفه رفت و برایش گفت که چه زود حیلهاش کارساز شده و پولش را یافته است.
شیخ نیز مسرور از ترفند خود، لبخندی زد و گفت: میدانستم که شیطان نمیگذارد تو تا صبح نماز بخوانی! چرا به شكرانه پیدا كردن محل و دفینه خود، تا صبح نماز را ادامه ندادى؟
(راستی فکر نکنید که داستان را از خودم درآوردهام، نخیر، مثل فیلمها باید بگویم : " این داستان واقعی است" آدرس آن هم در پینوشت آمده است).
میدانستم که شیطان نمیگذارد تو تا صبح نماز بخوانی!
و حالا شاید بشود گفت: گریه!
2- دوم اینکه چرا هیچگاه نشده است بخاطر لطفهای کوچک و بزرگ خدا، دو رکعت نماز شکر بخوانیم؟ برای همه نعمتها که اصلا نمی شود، چون آنقدر زیاد است که به قول علما! لا تعد و لا تحصی است. یکی از آن هزاران، همین نعمت نفس کشیدن. (یاد آن حکایت گلستان افتادم که در کتابهای مدرسه میخواندیم و چقدر هم درس نگرفتیم!! "هر نفسی که فرو میرود ممد حیات است و چون بر میاید مفرح ذات. پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب").
اما لا اقل در شبانه روز یک برای همه که امکان دارد. ندارد؟
3- حدیث از نماز زیاد شنیدهایم. اما دوتا از آنها آتش به جان آدم میزند یکی "الصلاة معراج المومن" است و دیگری "الصلاة قربان کل تقی". و خلاصه معنای این دو حدیث این است که نماز بال پرواز آدمی است.
سومین چیزی که شایسته است به آن بیندیشیم ، پریدن است. اما ایراد می دانید کجاست؟ یکی در اینکه بالهای ما، بال پریدن نیست، درست مثل مرغ! و دیگری اینکه ما آدم پریدن نیستیم، درست مثل شتر. چرا که نه نماز ما "صلاة" است و نه خود ما "تقی" (غافل از اینکه گم شدهی ما همین پرواز است و چارهاش هم همین نماز، درست مثل آن مرد مال باخته!)
اولین چیزی که باید به آن اندیشید و از آن خجالت کشید، حواسپرتی در نماز است
اما برای این همه درد من حیلهای بلدم!
روزی از آیت الله امجد آموختم که قبل از تکبیرة الاحرام نماز سلامی به حضرت اباعبدالله، سید الشهدا دهم و خودم را از همان آغاز به دامان آن شهید نماز افکنم. و این اکسیر چه خوب دارویی است. اول نماز باید با یاد آن عزیز نماز را آغاز کنیم و سعی کنیم که آنْ به آنْ یادمان باشد که در پیشگاه حضرت دوستیم.
راستی چه کسی از حضرت حسین علیه السلام، بهتر که برای پریدن، برای متقی شدن، برای مصلی شدن و برای عروج از او کمک خواهیم.
آرزوی آسمان و پرواز در دلتان نماناد
حسین عسگری – گروه دین و اندیشه تبیان
1- پند تاریخ ، ج 5، ص 233 و 234. ثمرات الاوراق ، ج 1، ص 123.
:: ادامه مطلب

فیلم نماز آیة الله بهجت(ره)( با کیفیت بالا) و (با حجم پایین)
بیانات آیة الله بهجت(ره) در باب نماز از سخنان ایشان جمع آوری شده و در این جا ارائه می گردد . امید که مورد استفاده قرار گیرد.
- نماز، بالاترین وقت ملاقات و استحضار و حضور در محضر خدا است... نماز برای خضوع و خشوع جعل(قرار داده) شده است با همه مراتب خضوع و خشوع.(1)
- نماز، جامی است از اَلَذّ لذایذ [لذّت بخشترین لذتها] که چنین خمری خوشگوار در عالمِ وجود نیست!(2)
- نماز، اعظم مظاهر عبودیّت است که در آن، توجه به حقّ میشود.(3)
- تمام لذتها روحی است؛ و آنچه از لذات که در طیب [عطر] و یا از راه نساء به صورت حلال تکوینا ً مطلوب است، بیش از آن و به مراتب بالاتر، در نماز است.(4)
- قُرب، مراتبی دارد و بالاترین آنها لقاء است. و هر مرتبه از مراتب قُرب را مقرّبی است که بالاترین آنها نماز است.(5)
- نماز، عروج مؤمن است و عروج، مستلزم قرب و لقاء است... مؤمن بعد از لقای او، نه تنها به سراغ حبشیّه [زن زشت، کنایه از غیر خدا] نخواهد رفت، که خیال او را هم نخواهد کرد.(6)
- ما عظمتی نداریم، همین اندازه عظمت داریم که میایستیم؛ بعد همین را در رکوع، نصفه میکنیم؛ و بعد به سجده و خاک برمیگردیم.(7)
- شاید حکمت تکرار نماز - علاوه بر تثبیت - سیر باشد؛ به این نحو که هر نمازی از نماز قبلی بهتر، و نماز قبلی زمینهساز نماز بعدی باشد.(8)
- قیام بنده در نماز، اظهار عبودیّت و سکون است، و این که هیچ حرکتی از خود ندارد؛ و سجود غایت خضوع است.(9)
- سؤال: اجمالاً بفرمایید حضور قلب، چگونه حاصل میشود؟
جواب: بسمه تعالی، اگر مقصود، حضور قلب است، با نوافل و عبادات مستحبّه تحصیل میشود و از آن جمله، تبدیل فرادا به جماعت است. تحصیل حضور قلب به این میشود که در اوقات غفلت به خود فشار نیاورد؛ و در اوقات حضور، اختیاراً آن را از دست ندهد.(10)
- سؤال: برای حضور قلب در نماز و تمرکز فکر، دستورالعملی بفرمایید؟
جواب: بسمه تعالی، در آنی که متوجه شدید، اختیاراً منصرف نشوید!(11) - اصلاح نماز، مستلزم اصلاح ظاهر و باطن و دوری از منکرات ظاهریّه و باطنیّه است. و از راههای اصلاح نماز، توسل جدی در حال شروع به نماز به حضرت ولی عصر(عج) است.(12)
- گوی سبقت را نماز شبخوانها ربودند مخفیانه!(13)
- سؤال: برای توفیق نماز شب چه کنیم؟
جواب: با قرائت آیه آخر کهف و اهتمام به این امر اگر علاج نشد، تقدیم بر نصف میشود [قبل از نیمه شب به جا آورده میشود.](14)
- سؤال: در نماز شب و سحرخیزی، قدری کسل هستم، لطفاً راهنمایی فرمایید؟
جواب: بسمه تعالی، کسالت در نماز شب به این رفع میشود که بنا بگذارید هر شبی که موفق (به خواندن آن نشدید)، قضای آن را به جا آورید.(15)
- از آیِه شریفه «اِنَّ الصَّلاةَ تَنهَی عَن الفَحشآءِ وَالمُنکَرِ (عنکبوت/45) نماز، انسان را از کارهای زشت و ناپسند باز میدارد.» استفاده میشود که (لا صَلاةَ لِمَن لایَنتَناهی عَن الفَحشاءِ وَالمُنکَر؛ کسی که از کارهای زشت و ناپسند خودداری نمیکند، واقعاً نمازش نماز نیست!)(16)
- این احساس لذت در نماز، یک سری مقدمات خارج از نماز دارد، و یک سری مقدمات در خود نماز. آنچه پیش از نماز و در خارج از نماز باید مورد ملاحظه باشد و عمل شود این است که: انسان گناه نکند و قلب را سیاه و دل را تیره نکند. معصیت، روح را مکدّر میکند و نورانیّت دل را میبرد. و در هنگام خود نماز نیز انسان باید زنجیر و سیمی دور خود بکشد تا غیر خدا داخل نشود یعنی فکرش را از غیر خدا منصرف کند.(17)
- یکی از عوامل حضور قلب این است که: در تمام بیست و چهار ساعت، باید حواسّ (باصره، سامعه و ...) خود را کنترل کنیم؛ زیرا برای تحصیل حضور قلب، باید مقدماتی را فراهم کرد! باید در طول روز، گوش، چشم و هم چنین سایر اعضا و جوارح خود را کنترل کنیم!(18)
- اگر بدانیم اصلاح امور انسان به اصلاح عبادت، و در رأس آنها نماز است، که به واسطه خضوع و خشوع و آن هم به اِعراض از لَغو محقّق میشود، کار تمام است!(19)
- همین نماز را که ما با تهدید به چوب و تازیانه و عقوبت جهنمی شدن در صورت ترک آن، انجام میدهیم، آقایان [اولیاء] میفرمایند: از همه چیز، لذیذتر است!(20)
- همین امور ساده و آشکار مثل نماز، بعضی را بر سماوات میرساند، و برای عدهای هیچ خبری نیست! برای بعضی اعلی علّیّین است، و برای بعضی هیچ معلوم نیست که آیا این معجون، شور است و یا شیرین!(21)
- سؤال: میخواهم در نماز، تمام اذکار را درک کنم و بفهمم، و آن نور را درک کنم و ببینم تا با آن نور حرکت کنم.
جواب: بسمه تعالی، با شرایط حضور قلب، اعمالتان را انجام بدهید؛ در پاداش چه خواهند کرد، به ما مربوط نیست!(22)
- سجده، غایت خضوع است؛ یعنی ما هیچ و در پیش تو خاک هستیم.(23)
- سؤال: برای این که در انجام فرمان الهی مخصوصاً نماز، با خشوع باشیم، چه کنیم؟
جواب: در اول نماز، توسل حقیقی به امام زمان(عج) کردن که عمل را با تمامیّت مطلقه [به طور کامل] انجام بدهید.(24)
- سؤال: مستدعی است جمله کوتاه و رسایی درباره نماز، مرقوم فرمایید که نصبُ العین ما قرار گیرد.
جواب: بسمه تعالی، از بیانات عالیه در فضیلت نماز در مرتبه عُلیا، کلام معروف از معصوم (علیهمالسلام) است: (الصَّلاةُ مِعراجُ المُؤمِن؛ نماز، معراج مؤمن است.) برای کسانی که یقین به صدق این بیان نمایند و ادامه دهند طلب این مقام عالی را ...(25)
- اگر کسی با وجود این همه مشوِّقات از قرآن و اخبار برای سیر و کمال، از آنها بهرهمند نشود، در عقل او خلل است... نماز خواندن برای اهلش مانند حلوا خوردن است؛ لذا از نماز خواندن، خسته نمیشوند.(26)
- در کلمات امیرالمؤمنین علی(علیهالسلام) نیز آمده است: (وَاعلَم اَنَّ کُلَّ شَیءٍ مِن عَمَلِکَ تَبَعٌ لِصَلاتِکَ؛ بدان که تمام اعمالت، تابع نماز میباشد.) مشاهده کردهایم که علمای بزرگ در حال نماز، عجیب و غریب بودند، به گونهای که گویا آن انسانِ خارج از نماز نیستند!(27)
- از حدیث «تَنَعَّمُوا بِعِبادَتی فی الدُّنیا فَاِنَّکُم تَتَنَعَّمُونَ بها فی الآخِرَة: در دنیا به عبادت من متنعّم شوید، زیرا در آخرت، به همان متنعّم خواهید بود.» بر میآید که عبادات، قابلیّت تنعّم را دارد؛ ولی ما عبادات را به گونهای به جا میآوریم که گویا شلاّق بالای سرِ ما است... گویا داروی تلخی را از روی ناچاری میخوریم.(28)
- سؤال: گاهی اوقات در عبادات، ریا میکنم و بعداً سخت رنج میبرم؛ علاج آن چیست؟
جواب: بسمه تعالی، علاج، این است که ریا بکند؛ ولی اگر در مقابل شاه و گدا است، ریا برای شاه بکند؛ «فَافهَم اِن کُنتَ مِن اَهلِه؛ این نکته را دریاب، اگر اهلش هستی!»(29) - معیار اصلی، نماز است. این نماز، بالاترین ذکر است، شیرینترین ذکر است، برترین چیز است... همه چیز تابع نماز است؛ باید سعی کنیم این نماز را حسابی درستش کنیم... وقتی نماز درست شد، با حال گشت، انسان آدم شده است. بالاخره محک، نماز است!(30)
- وقتی بنده از پیشگاه مقدس حضرت حق باز میگردد، اولین چیزی را که سوغات میآورد، سلام از ناحیه او است. در دعای مسجد کوفه آمده است: «اَللهُمَّ اَنتَ السَّلامُ، وَ مِنکَ السَّلامُ، وَ اِلیکَ یَرجِعُ، وَ یَعُودُ السُّلامُ، حَیِّنا رَبَّنا مِنکَ السَّلام؛ خداوندا، تو خود سلامی و سلام از ناحیه تو است و به سوی تو باز میگردد. پروردگارا، ما را به سلام از ناحیه خود تحیّت گوی!(31)
- چقدر تناسب دارد تکبیر برای ورود به نماز، و تسلیم برای خروج از آن! ... در تکبیر، اکبر مناسب است... یعنی تمام امور دنیا و همه بزرگها را کنار بگذارید، چون خداوند متعال اکبر است... نمازگزار، با تکبیر، در حرم الهی وارد میشود؛ ولی ما چه میدانیم که اینها یعنی چه! در روایت است که: «لَو عَلِمَ المُصَلِّی مایَغشاهُ مِن جَلالِِ الله، لَمَا انفَتَل عَن صَلاتِه؛ اگر نمازگزار میدانست که از جلال الهی چه چیزهایی او را فرا گرفته است، هرگز از نماز روی برنمیگرداند!»(32)
- ذکر خدا در حال نماز، بهترین ذکر است؛ چون نماز به منزله کعبه است؛ و نمازگزار در کعبه و حرم امن الهی داخل شده و بنا گذاشته است که از باب تکبیر، داخل و از باب تسلیم، خارج شود.(33)
- در جایی دارد که: خدا منّت گذاشته که امر فرموده است مخلوق، با خالق خود خلوت کند و این منافاتی ندارد که در مرآی مردم باشد. کانّه وقتی بنده با خدا خلوت میکند، خالق هم با او خلوت کرده است!(34)
- بلی میشود انسان در نماز دست به دعا بردارد و بگویید: «اَللهُمََّ ارزُقنِی زَوجَةً صالِحَةً؛ خداوندا، زن شایستهای را روزی من کن!» یا بگوید: «اَللهُمََّ ارزُقنِی وَلَداً باراً؛ خداوندا، فرزند نیکوکاری را روزی من کن!»(35)
پینوشتها:
1- در محضر بهجت، ج1، ص222 . 2- در محضر بهجت، ج1، ص222 .
3- در محضر بهجت، ج2، ص 377. 4- در محضر بهجت،ج2، ص392.
5- نکتههای ناب، ص 78. 6- نکتههای ناب، ص82 .
7- نکتههای ناب، ص83 . 8- نکتههای ناب،ص81 .
9- نکتههای ناب، ص83 . 10- به سوی محبوب، ص62 .
11- به سوی محبوب، ص63 . 12- به سوی محبوب، ص64 .
13- به سوی محبوب، ص68 . 14- به سوی محبوب، ص77 .
15- به سوی محبوب، ص77 . 16- در محضر بهجت،ج2، ص83 .
17- برگی از دفتر آفتاب، ص133 . 18- برگی از دفتر آفتاب، ص133.
19- برگی از دفتر آفتاب، ص139. 20- در محضر بهجت، ج1، ص122 .
21- در محضر بهجت، ج1، ص283 . 22- به سوی محبوب، ص62 .
23- فیضی از ورای سکوت، ص77 . 24- به سوی محبوب، ص63 .
25- به سوی محبوب، ص64 . 26- نکتههای ناب، ص82 .
27- در محضر بهجت، ج1، ص92 . 28- در محضر بهجت، ج1، ص350.
29- به سوی محبوب، ص70 . 30- در خلوت عارفان، ص103 .
31- نکتههای ناب، ص83 . 32- نکتههای ناب، ص84 .
33- نکتههای ناب، ص84 . 34- نکتههای ناب، ص88 .
35- فریادگر توحید، ص 213 .
گروه دین و اندیشه تبیان، مهری هدهدی
:: ادامه مطلب
نگاهی به آنچه گذشت:

محور بحث، بررسی روایات شریفه ای است که پیرامون آنچه سجده بر آن صحیح است و آنچه سجده بر آن صحیح نیست، وارد شده،تا اولاً نظر شرع مبین اسلامی را پیرامون سجده بر زمین و خاک آن بیابیم. ثانیاً حکم شرعی سجده بر آنچه زمین میرویاند که نه خوراکی است و نه پوشاکی و یا خوراکی است و پوشاکی، ملاحظه نمائیم. ثالثاً این پژوهش و کنکاش که صورت گیرد، سنت پیامبر از بدعت شناخته خواهد شد . رابعاً حکم شرعی سجده کردن بر خاک نیز روشن میشود. و در انتها معلوم خواهد شد که سجده بر تربت حرم مطهر حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام در هنگام سجده چگونه خواهد بود؟، چرا فضیلت دارد؟ و چرا عده زیادی از مسلمین، تربت پاک سیدالشهداء را مهر نماز خود میسازند؟
بحث اول: روایاتی که اشاره دارد به آنچه که به آن سجده صحیح است.
روایات وارده در خصوص آنچه که سجده بر آن جایز است را میتوان از لابلای کتابها و منابع حدیثی اهل سنت و شیعه از سنت سنیه پیامبر گرامی اسلام یافت، که در آن روایات، متذکر اشیایی شدهاند که سجده بر آن صحیح است، که ما آن روایات که فقط در کتابهای اهل سنت موجود است را تبیین ساخته و به عنوان سنت نبوی از آن احادیث پیروی میکنیم.
آن دسته روایات بر سه قسمند که در مقاله اول قصد داریم روایات قسم اول را تبیین نماییم.
اکنون بیان چیزهایی که سجده بر آنها صحیح است
1- از جمله احادیثی که دلالت دارد به صحیح بودن سجده کردن بر زمین، حدیث وارده از پیامبر گرامی اسلام «جعلت لی الارض مسجداً و طهورا» یعنی قرار داده شده است زمین برای من سجده گاه و مایه پاکیزگی و طهارت، می باشد.
در صحیح مسلم این روایت اینگونه نقل شده است «جعلت لنا الارض کلها مسجداً و جعلت تربتها لنا طهوراً اذا لم نجد الماء» یعنی قرار داده شده است برای ما زمین سجده گاه و خاک زمین نیز برای ما، مایه طهارت است در هنگامی که آبی نیابیم.
در صحیح ترمذی این روایت اینگونه آمده است «جعلت لی الارض کلها مسجداً و طهوراً» این روایت را "ترمذی" به وسیله حضرت علی علیه اسلام ، عبدالله بن عمر، ابو هریره، جابربن عبدالله، عبدالله بن عباس، حدیفه، انس، ابوامامه و ابوذر غفاری از پیامبر اکرم نقل نموده است.
در کتاب "سنن کبری" (1) روایت یاد شده را چنین آورده است «جعلت لی الارض طهوراً و مسجداً» یعنی زمین برای من مایه پاکیزگی و سجده گاه است.
از شدت سوختگی که در پیشانیمان و کف دستمانمان در حالت نماز ایجاد میشد و مجبور بودیم به سنگریزههای داغ سجده کنیم به پیامبر شکایت کردیم، پیامبر به این شکایت ما وقعی ننهادند.
ابوبکر بیهقی در بخش دیگری از کتاب سنن کبری به نقل از رسول گرامی اسلام آورده است «جعلت لی الارض طیبة و مسجداً و ایما ادرکته الصلاة صلی حیث کان» یعنی قرار گرفته است زمین برای من، مایه پاکیزگی و سجده گاه و هر کس که زمان نماز را درک کرد، هر جا که بود نماز بخواند (2).
در صحیح نسائی اهل سنت به نقل از ابوذرغفاری آمده است که پیامبر اکرم فرمود: "الارض لک مسجد فحیثما ادرکت الصلاة فصل" یعنی زمین باید سجده گاه قرار گیرد پس هر جا و هر زمان که نماز را درک کردی، نماز گزار.
روایت سوم در انحصار سجده کردن بر زمین، از مستدرک حاکم اهل سنت از ابن عباس نقل شده است، که پیامبر بر سنگ سجده میفرمودند.
و همچنین در صحیح بخاری از ابوسعید خدری نقل کرده است که به پیامبر چشم دوخته بودم در حالی که بر روی بینی و پیشانی مبارکشان بخاطر سجده، اثر آب و خاک بود.
ابوبکر بیهقی در بخش دیگری از کتاب سنن کبری از "رفاعة بن رافع" خبری را نقل مینماید که پیامبر برای نماز تکبیر گفتند و سر بر سجده نهادند و پیشانی را بر زمین گذاشتند تا حالت قرار بر زانوان مبارکشان حاصل شده و در حالت سجده مستقر گردیدند.
طبرانی و بزاز که هر دو از دانشمندان اهل سنت هستند. هر دو به اسناد صحیح از عبدالله بن عباس و انس بن مالک و بریده نقل کردهاند که حضرت فرمود: سه چیز از جفا شمرده میشود که یکی از آنها پاک کردن پیشانی «از خاکی است که بر آن سجده کرده است» پیش از آنکه نماز را به اتمام رسانده باشد
روایت گذشته را واثله بن اسقع اینگونه نقل کرده است: «لایمسح الرجل جبهتة من التراب حتی یفرغ من الصلاة» یعنی پاک نمیکند مرد، پیشانیش را از خاک تا آنکه نمازش تمام شود.

جابربن عبدالله انصاری میگوید با پیامبر نماز میخواندیم، هوا بسیار گرم بود من سنگ ریزهها را از روی زمین برداشته و در دستم نگه میداشتم تا هنگامی که میخواهم سجده کنم روی آنها سجده کنم، که کمی خنک شده باشد.
در مسند احمد همان روایت به نقل از جابر اینگونه آمده است: ما در خدمت رسول خدا، نماز ظهر میخواندیم من با دستانم سنگ ریزهها را جمع میکردم و در دست دیگر قرار میدادم تا آنکه سرد شود، که هنگام سجده از شدت گرما پیشانیم نسوزد.
همین روایت را بیهقی در سنن با اندکی تغییر نیز نقل مینماید. بیهقی که از دانشمندان اهل سنت است در ادامه میگوید شیخ ابو حنیفه گفته است: اگر قرار بود سجده بر روی چیزی غیر از سنگ و زمین جایز باشد حتماً این کار را میکردند چرا که اینکار آسانتر از برداشتن سنگ ریزهها و سرد کردن آن بود، مثلاً ممکن بود گوشه آستین را روی زمین قرار داده و سپس سجده نمایند. اما چنین چیزی نگفتهاند!
انس بن مالک میگوید در یک روز بسیار گرم با پیامبر نماز میخواندیم، یکی از ما سنگ ریزهها از زمین جمع کرده و در دستانش نهاد، تا سرد شود، هنگامی که سرد شد، بر روی زمین قرار داد و بر آن سجده کرد «اشاره به این دارد که سجده کردن بر زمین از واجبات گریز ناپذیر بوده است».
اگر قرار بود سجده بر روی چیزی غیر از سنگ و زمین جایز باشد حتماً این کار را میکردند چرا که اینکار آسانتر از برداشتن سنگ ریزهها و سرد کردن آن بود، مثلاً ممکن بود گوشه آستین را روی زمین قرار داده و سپس سجده نمایند.
اما چنین چیزی نگفتهاند!
باز در سنن کبری که گفته شد از جوامع حدیثی اهل سنت است، آمده است "خباب بن ارت" (که از اصحاب رسول خداست و جزء اولین کسانی بود که اسلام آورد و او را در شمار معذبین نام میبرند یعنی کسانی که برای اسلام خواهشان هر گونه زجر و شکنجه را تحمل کردند و در زمان امیرالمومنین نیز از اصحاب آن حضرت بود و در همان زمان، به دیار باقی شتافت(2)) میگوید، از شدت سوختگی که در پیشانیمان و کف دستمانمان در حالت نماز ایجاد میشد و مجبور بودیم به سنگریزههای داغ سجده کنیم به پیامبر شکایت کردیم، پیامبر به این شکایت ما وقعی ننهادند.
در سنن کبری به نقل از عمر بن خطاب چنین آمده است: شبی بارانی برای نماز صبح آماده شدیم مردی که قصد داشت از بطحاء، بگذرد، سنگ ریزهها را همراه خود بر میداشت و در لباسش قرار میداد تا بر آن نماز گزارد. پیامبر این قضیه را دید، فرمود: (عجب کار خوبی است این کار) عمر میگوید: از اینجا بود که مسلمانان برای سجده، سنگریزه جمع میکردند.
ابو داوود از عمر بن خطاب نیز قریب به همین الفاظ را در سنن خود نقل نموده است.
بیهقی در سنن کبری آورده است: پیامبر اکرم، مردی را دید که بر گوشه عمامه خود سجده مینماید با دستان مبارکش اشاره فرمود که عمامه ات را از پیشانیت بردار و همچنین بیهقی از امیرالمونین نقل مینماید که حضرت فرمود هر کدام از شما نماز خواند لازم است عمامه اش را از پیشانیش بردارد در هنگام سجده.
باز بیهقی درسنن کبری از عبدالله بن عمر نقل میکند که هرگاه سجده میکرد و بر سرش عمامه بود، عمامه را از روی پیشانیش برمی داشت تا آنکه پیشانیش بر روی زمین قرار گیرد (تا به سنت واجب پیامبر عمل نماید).
عباده بن صامت نیز مانند عبد الله بن عمر هرگاه اراده نماز میکرد عمامه را از روی پیشانی کنار میزد تا در هنگام سجده به زمین برسد.
طبرانی میگوید ابوعبیده جراح نقل میکند: عبدالله بن مسعود نماز نمیخواند و سجده نمیکرد جز بر روی زمین.
طبرانی باز نقل میکند: ابراهیم در هنگام نماز روی حصیر میایستاد و هنگام سجده سر بر زمین مینهاد.
بیهقی میگوید "صالح بن حیوان" نقل میکند که پیامبر اکرم مردی را دید که بر یک طرف پیشانی سجده میکند و عمامهاش روی پیشانیش میباشد، پس رسول خدا عمامه را از روی پیشانیش کنار زد (تا او به زمین سجده کرده باشد).
1- نویسنده کتاب سنن کبری، ابوبکر احمدبن حسین بن علی الخسروجردی بیهقی متوفای سال 458 قمری، از دانشمندان اهل سنت بوده و با مولف تاریخ بیهقی، یعنی ابوالفضل بیهقی متوفای سال 770 قمری هم عصر بوده است.
2- خباب بن ارت، پدر همان عبدالله بن خباب بود که خوارج به خاطر دوستی امیرالمومنین سر از بدنش جدا کردند و همسر حامله او را شکم دریدند و کشتند.
2- صحیح بخاری ج1 ص86 ح113 ، صحیح مسلم ج2 ص 64،صحیح نسایی ج2 ص32،صحیح ترمذی ج2ص114،سنن کبری ج2 ص433و435
:: ادامه مطلب

چند روزی بود که حال عجیبى پیدا داشتم؛ یعنى حال نماز شب و حال نماز اوّل وقت خواندن را نداشتم. از این گذشته از خواندن نماز و رابطه با خدا لذّت نمىبردم. حسابی از خودم تعجب مى كردم كه چرا چنین شدهام؟ هرچه گریه و زارى و التماس مىكردم باز به جایى نمى رسیدم تا آنکه شبى از همین شبها خواب بسیاری عجیبی دیدم. در آن رویای شگفت به من گفتند: «كسى كه خرماى حرام بخورد، معلوم است كه دیگر عبادت را دوست نداشته و از آن لذتى نخواهد برد!»
وقتى از خواب بیدار شدم آن روز را که به بازار رفته بودم یادم آمد. جریان خریدن خرما را به یاد آوردم كه وقتى خرما را گرفتم، دیدم یكى از آن خرماها رسیده نیست لذا بدون اجازه صاحب مغازه، آن خرما را برداشتم و روى خرماهایش گذاشتم و به عوض آن، یك خرماى خوب برداشتم و آن را خوردم.
تازه فهمیده بودم که از کجا خوردهام. آن خرما کار خودش را کرده بود. هرچه قدم به قدم بالا رفته بودم را با سر سقوط کرده بود. مطئن شدم كه همان یك خرماى حرام، بر روى حالات معنوى من اثر نهاده و دیگر از خواندن نماز و رابطه با خدا، لذتى نمى برم .
نقل با تصرف از : تربیت فرزند از نظر اسلام ، آیت الله مظاهرى
حسین عسگری - گروه دین و اندیشه
:: ادامه مطلب

متنی را که در زیر ملاحظه می فرمایید، نامه مرحوم حجت الاسلام و المسلمین استاد علی اصغر کرباسچیان به یکی از شاگردانش است که در عین کوتاهی، دریایی از معارف را در خود نهفته است که با هم میخوانیم:
بسم اللَّه الرّحمان الرّحیم
فرزند عزیزم، سلامٌ علیکم، نامه ات رسید. از خبر سلامتیات خوشحال شدم. امیدوارم که در همه حال خوش و خرّم باشى.
ای نــــســـخــه اســرار الاهـی که تویی وی آیــنـــه جـمــال شـاهــی کــه تــویـی
بـیـرون ز تو نیست آن چه در عــالم هست از خود بطلب هر آن چـه خـواهی که تـویی
آرى: «دَواؤکَ فیکَ وَ ما تَشْعُرُ وَ داؤکَ مِنْکَ وَ ما تَنْظُرُ» دواى تو در وجود توست و نمىدانى و درد تو از خود توست و نمی بینى »
اگر خداوند عالم لطف بفرماید و معناى این شعر مولاعلیهالسّلام را درک کنیم، اوّلین قدم براى حلّ همهى مشکلات است؛ زیرا اگر به دانستههاى خودمان عمل کنیم با هر قدمى که برداریم پیش پاى ما روشن مىشود و مىتوانیم قدم بعدى را هم برداریم و اگر فهمیدیم و عمل نکردیم، مثل آن است که فانوسى در دست داشته باشیم و حرکت نکنیم؛ در این صورت، امکان ندارد به مقصد برسیم. « مَن عَمِلَ بِما عَلِمَ وَرَّثَهُ اللَّهُ عِلمَ ما لَمیَعلَمْ »2 هر کس به آنچه مىداند عمل کند، خداى متعال او را به آنچه نمىداند هم آگاه مىسازد.»

گر مرد رهى ، میان خون باید رفــت
از پاى فتــاده سرنــگـون باید رفــت
تـو پـاى بـه راه در نـِه و هـیـچ مـگو
خود راه بگـویدت که چون باید رفـت
در این راه، کلّىگویى فایده ندارد؛ همانطور که اگر هزار سال به خود مىگفتى: باید لیسانس داشته باشم، بدون سالها زحمت و مطالعه فایده نداشت. در معنویات هم همینطور است.
دستورى را که از امروز باید شروع کنى تا بعد از یک ماه آثار معنویش را مشاهده نمایى، خواب اوّل شب است. فعلاً قبول کن تا به نتیجه برسى. راهش این است که ظهرغذا را سبک بخورى تا پیش از غروب آفتاب گرسنه شوى و بعد از نماز عشا بخوابى و اگر بهواسطهى خلاف عادت خوابت نبرد، به حالت استراحت در بستر با آرامش بمان تا خوابت ببرد.
مرحوم آقاى دکتر کوثرى مىگفت: « الدراز نصف الخواب! » این جمله شوخى است؛ ولى حقیقتى را دربردارد. پس از مدّتى از لذّت سحرخیزى بهرهمند خواهى شد.مرا در این ظلمات آن که رهنمایی کـــرد
دعای نیمه شبی بود و گریه ی سحری
چنین شنیدم که هر که شبها نظر ز فیض سحر نبندد
ملک ز کــــارش گره گشـاید فلک به کینـش کمر نبنــدد
بدون خواب اوّل شب، نمىتوان سحرخیزى داشت.
خداحافظ
تنظیم : گروه دین و اندیشه - مهدی سیف جمالی
منبع: آفاق، شماره 32-31
:: ادامه مطلب
داد نمیزند: اذان میگوید. یعنی به همه خبر میدهد که وقت نماز است. بیا با هم به مسجد برویم. اول نماز بخوانیم و بعد به خرید برویم.

:: ادامه مطلب
|
» کل نظرات : 135
» بازديد کل : 2896150
» تاريخ ايجاد وبلاگ :
شنبه 30 دی 1391
» آخرين بروز رساني :
سه شنبه 19 دی 1396